Machthaber
14th August 2010, 03:08 PM
بسم الله الرحمن الرحیم
http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/img/daneshnameh_up/f/f7/Moses.jpg
(http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.giltblog.mihan blog.com%2Fpost%2F304)
240سال از عمر موسی(ع) می گذشت.روزی عزرائیل نزد او آمد و گفت: سلام بر تو ای همسخن خدا! موسی جواب سلام او را داد و پرسید تو كیستی؟
او گفت من فرشته ی مرگم.
موسی(ع): برای چه به اینجا آمده ای؟
عزرائیل: آمده ام تا روحت را قبض كنم.
موسی(ع):روحم را از كجای بدنم خارج می سازی؟
عزرائیل: از دهانت....
موسی(ع): چرا از دهانم؟ با اینكه من با همین دهان با خدا گفتگو كرده ام؟!
عزرائیل: از دست هایت.
موسی(ع): چرا از دستهایم؟ با وجود اینكه تورات را با همین دستها گرفته ام؟!
عزرائیل: از پاهایت.
موسی(ع): چرا از پاهایم؟ با اینكه با همین پاها به كوه طور برای مناجات با خدا رفته ام؟!
عزرائیل: از چشمهایت.
موسی(ع): چرا از چشمهایم؟ با اینكه همواره چشمهایم را به سوی امید پروردگار می دوختم؟!
عزرائیل: از گوشهایت.
موسی(ع): چرا از گوشهایم؟ با اینكه سخن خداوند متعال را با گوشهایم شنیدم؟!
خداوند به عزرائیل وحی كرد: روح موسی را قبض نكن تا هر وقت كه خودش بخواهد.
عزرائیل از آنجا رفت و موسی(ع) سالها زندگی كرد تا اینكه روزی یوشع بن نون را طلبید و وصیّتهای خود را به او نمود.سپس یك روز كه تنها در كوه طور عبور می كرد،مردی را دید كه مشغول كندن قبر است.نزد او رفت و گفت: آیا می خواهی تو را كمك كنم؟
او گفت:آری.موسی(ع) او را كمك كرد.وقتی كه كار كندن قبر تمام شد موسی(ع) وارد قبر شد و در میان آن خوابید تا ببیند اندازه ی لحد قبر درست است یا نه.در همان لحظه خداوند پرده را از جلوی چشم موسی(ع) برداشت.موسی(ع) مقام خود را در بهشت دید؛عرض كرد خدایا! روحم را به سویت ببر.همان دم عزرائیل روح او را قبض كرد و همان قبر را مرقد موسی(ع) قرار داده و آن را پوشانید.آن مرد قبر كن،عزرائیل بود كه به آن صورت درآمده بود.در این وقت منادی حق در آسمان با صدای بلند گفت: موسی كلیم خدا مرد؛ چه كسی است كه نمی میرد؟...
-------------------------------------------------------------------------
منبع: http://www.iran20.com/article.php?article_id=15439 (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.iran20.com%2Fa rticle.php%3Farticle_id%3D15439)
http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/img/daneshnameh_up/f/f7/Moses.jpg
(http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.giltblog.mihan blog.com%2Fpost%2F304)
240سال از عمر موسی(ع) می گذشت.روزی عزرائیل نزد او آمد و گفت: سلام بر تو ای همسخن خدا! موسی جواب سلام او را داد و پرسید تو كیستی؟
او گفت من فرشته ی مرگم.
موسی(ع): برای چه به اینجا آمده ای؟
عزرائیل: آمده ام تا روحت را قبض كنم.
موسی(ع):روحم را از كجای بدنم خارج می سازی؟
عزرائیل: از دهانت....
موسی(ع): چرا از دهانم؟ با اینكه من با همین دهان با خدا گفتگو كرده ام؟!
عزرائیل: از دست هایت.
موسی(ع): چرا از دستهایم؟ با وجود اینكه تورات را با همین دستها گرفته ام؟!
عزرائیل: از پاهایت.
موسی(ع): چرا از پاهایم؟ با اینكه با همین پاها به كوه طور برای مناجات با خدا رفته ام؟!
عزرائیل: از چشمهایت.
موسی(ع): چرا از چشمهایم؟ با اینكه همواره چشمهایم را به سوی امید پروردگار می دوختم؟!
عزرائیل: از گوشهایت.
موسی(ع): چرا از گوشهایم؟ با اینكه سخن خداوند متعال را با گوشهایم شنیدم؟!
خداوند به عزرائیل وحی كرد: روح موسی را قبض نكن تا هر وقت كه خودش بخواهد.
عزرائیل از آنجا رفت و موسی(ع) سالها زندگی كرد تا اینكه روزی یوشع بن نون را طلبید و وصیّتهای خود را به او نمود.سپس یك روز كه تنها در كوه طور عبور می كرد،مردی را دید كه مشغول كندن قبر است.نزد او رفت و گفت: آیا می خواهی تو را كمك كنم؟
او گفت:آری.موسی(ع) او را كمك كرد.وقتی كه كار كندن قبر تمام شد موسی(ع) وارد قبر شد و در میان آن خوابید تا ببیند اندازه ی لحد قبر درست است یا نه.در همان لحظه خداوند پرده را از جلوی چشم موسی(ع) برداشت.موسی(ع) مقام خود را در بهشت دید؛عرض كرد خدایا! روحم را به سویت ببر.همان دم عزرائیل روح او را قبض كرد و همان قبر را مرقد موسی(ع) قرار داده و آن را پوشانید.آن مرد قبر كن،عزرائیل بود كه به آن صورت درآمده بود.در این وقت منادی حق در آسمان با صدای بلند گفت: موسی كلیم خدا مرد؛ چه كسی است كه نمی میرد؟...
-------------------------------------------------------------------------
منبع: http://www.iran20.com/article.php?article_id=15439 (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.iran20.com%2Fa rticle.php%3Farticle_id%3D15439)