PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : متفکران و بزرگان جامعه شناسی



MR_Jentelman
12th August 2010, 10:39 PM
فارابی و جامعه شناسی

زندگینامه فارابی:


ابو نصر محمد بن طرخان بن اوزلغ از مردم شهر فاراب است . وی در سال 259 هجری در ده وسیج از توابع این شهر پا به عرصه گیتی گذاشت . ابن سینا (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D8%25A7%25D8%25A8%25D9%2586% 2B%25D8%25B3%25DB%258C%25D9%2586%25D8%25A7) و ابن رشد (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D8%25A7%25D8%25A8%25D9%2586% 2B%25D8%25B1%25D8%25B4%25D8%25AF) او را به استادی خود قبول دارند و به معلم ثانی لقب داده اند.
یکی از نویسندگان در این باره می نویسد: این عنوان از آن جهت مهم و با معنی است که معلم اول ارسطو (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D8%25A7%25D8%25B1%25D8%25B3% 25D8%25B7%25D9%2588)است. گویا مسلمین از آن جهت به ارسطو لقب معلم اول داده اند که مباحث منطق (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D9%2585%25D9%2586%25D8%25B7% 25D9%2582) و مسائل آن را که پراکنده بوده است جمع و مهذب کرده است و بنیاد آن را استوار ساخته و آن را مدخل علم (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D8%25B9%25D9%2584%25D9%2585) قرار داده است.
در مورد لقب معلم ثانی هم توجیهاتی از این قبیل شده است و می توان همه آن اقوال را به این نحو خلاصه کرد که فارابی به فن منطق و بخصوص به برهان و علم برهانی اهمیت بسیار می داده و آثار منطقی ، بطور کلی آراء فلسفی و مخصوصاً آثار ارسطو را که ترجمه شده بود ، جمع و تالیف و تهذیب کرده و به طریقه خود آنها را تفسیر کرده است.
آثار فارابی:


آثار فارابی را می توان به دو دسته تقسیم کرد:

شرحهایی که بر درسهای ارسطو نوشته است
کتبی که خود تالیف کرده است.

از جمله کتابهایی که فارابی ،خود، نوشته است می توان به آثار زیر اشاره کرد:
الجمع بین رایی الحکیمین
تحصیل السعاده
آراء اهل مدینه فاضله
السیاسات المدنیه
احصاءالعلوم
عیون المسائل و اغراض ما بعد الطبیعه ارسطو

-=نظریات و افکار فارابی:=-


فارابی جدا از اینکه دارای نظریات قوی و جدی در منطق و فلسفه (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D9%2581%25D9%2584%25D8%25B3% 25D9%2581%25D9%2587) می باشد در حیطه علوم اجتماعی (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D8%25B9%25D9%2584%25D9%2588% 25D9%2585%2B%25D8%25A7%25D8%25AC%25D8%25AA%25D9%25 85%25D8%25A7%25D8%25B9%25DB%258C) و بالاخص جامعه شناسی (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D8%25AC%25D8%25A7%25D9%2585% 25D8%25B9%25D9%2587%2B%25D8%25B4%25D9%2586%25D8%25 A7%25D8%25B3%25DB%258C) نیز دارای نظریاتی اساسی می باشد. اهمیت این نظریات زمانی بیشتر می شود که قبل از اینکه جامعه شناسان غربی دم از تحولات و جریانات اجتماعی بزنند یک فیلسوف اسلامی و ایرانی جامعه خود را تحلیل جامعه شناسانه می نماید.
نکته مهم اینجاست که روح نظریات جامعه شناسی یک جامعه شناس برگرفته از اندیشه و تفکرات فلسفی آن فرد می باشد . فارابی نیز خود یک فیلسوف صاحب نام و متفکری است که خود صاحب یک اندیشه می باشد.نظریات فارابی در باب جامعه (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D8%25AC%25D8%25A7%25D9%2585% 25D8%25B9%25D9%2587) و اجتماع را میتوان در چند نظریه عمده خلاصه نمود:



مدینه فاضله فارابی (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D9%2585%25D8%25AF%25DB%258C% 25D9%2586%25D9%2587%2B%25D9%2581%25D8%25A7%25D8%25 B6%25D9%2584%25D9%2587%2B%25D9%2581%25D8%25A7%25D8 %25B1%25D8%25A7%25D8%25A8%25DB%258C)
انواع اجتماعات (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D8%25A7%25D9%2586%25D9%2588% 25D8%25A7%25D8%25B9%2B%25D8%25A7%25D8%25AC%25D8%25 AA%25D9%2585%25D8%25A7%25D8%25B9%25D8%25A7%25D8%25 AA)
عدالت در مدینه فاضله فارابی (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D8%25B9%25D8%25AF%25D8%25A7% 25D9%2584%25D8%25AA%2B%25D8%25AF%25D8%25B1%2B%25D9 %2585%25D8%25AF%25DB%258C%25D9%2586%25D9%2587%2B%2 5D9%2581%25D8%25A7%25D8%25B6%25D9%2584%25D9%2587%2 B%25D9%2581%25D8%25A7%25D8%25B1%25D8%25A7%25D8%25A 8%25DB%258C)

منبع: دانشنامه رشد

MR_Jentelman
12th August 2010, 10:45 PM
مدینه فاضله فارابی

فارابی نظرات اجتماعیخود را در دو کتاب –آراء اهل مدینه فاضله-و-السیاسات المدنیه- به رشته تحریر در آورده است. وی در ارائه مدینه فاضله خود تحت تاثیر نا کجا آباد افلاطون بوده و مانند او به مقایسه جامعه با بدن انسان پرداخته است.
فارابی مدینه فاضله را تشبیه کرده است به:-بدن تام الاعضاء نه هر بدنی ، زیرا مدینه های جاهلیه نیز به مانند کالبدند و اعضاء آن به یکدیگر وا بسته اند ، یعنی بدنی که هر عضوی در جهت بقاء و دوام بدن ، وظیفه خود را انجام دهد همانطور که اعضاء بدن مختلف است و هر یک باید عهده دار وظیفه شود بعضی بالطبع برتر از بعضی دیگرند و یک عضو است که فرمانده همه و رئیس اول است که قلب باشد و اعضاء دیگر از لحاظ مراتب متفاوتند. اعضاء دیگر نیز به اعضائ رئیسه و غیر رئیسه تقسیم می شود که البته رؤسای درجه دوم به حساب می آیند که هر یک جنود و اعوان و انصاری دارند ولکن همه این رؤساء باید فرمانبردار قلب باشند و هدف او را دنبال کنند و سپس رؤسای درجه سوم. عضو رئیسه یعنی رئیس اول بدن که قلب است کاملترین و هوشیارترین اعضاء تن است و نخستین امری که در کالبد تکوین می آ ید همان است.
در مدینه فاضله نیز رئیس اول و فرمانفرمای اولی لازم است که زمام همه جامعه و رؤسای درجه اول و دوم و سوم تا افراد عادی بدست اوست و همه باید از فرمان او اطاعت کنند و همانطور که قلب افضل اعضاء است رئیس اول مدینه باید افضل افراد باشد.
در اینجا مجدداً فارابی نظامات را یعنی نظام افضل را تطابق کرده است. از یک طرف نظام تن انسانی را با نظام جامعه ، و از طرف دیگر هر دو نظام را با نظام آفرینش که علت العلل و مبدأ المبادی فرمانده کل و مفیض به همه عقول و اجرام علوی و سر انجام اجسام طبیعی است ، هماهنگ کرده است.
بنابراین رئیس اول مدینه نمی تواند هر فردی از افراد باشد بلکه باید واجد خصائل و صفاتی چند باشد که او را از سایر افراد جدا و ممتاز گرداند و بتواند به منزله قلب باشددر کالبد انسانی، و یا بمنزله عقل اول باشد و یا بمنزله عقل فعال باشدکه ناظر و مشرف بر کل علم طبیعت است . در اینجا، فارابی شرط اساسی ریاست اول مدینه فاضله را حکمت (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D8%25AD%25DA%25A9%25D9%2585% 25D8%25AA)دانسته و اینجا وجه مشترک بین ارسطو و افلاطون (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D8%25A7%25D9%2581%25D9%2584% 25D8%25A7%25D8%25B7%25D9%2588%25D9%2586) است .
فارابی در مقابل مدینه فاضله ، مدینه جاهلیه یا جاهله را نهاده است که خود شامل مدینه های متعددی مثل مدینه فاسقه، مدینه مبتذله و مدینه ضاله می شود. این مدینه ها هر کدام به نوعی بی نظمیدچارند و تنها مدینه فاضله است که که منطبق با نظامات طبیعی و نظام آفرینش انسان است.


انواع اجتماعات

فارابی در کتاب- السیا سات المدنیه – به شرح انواع جماعات انسانی پرداخته و بطور کلی قائل به سه نوع جامعه است : عظمی،وسطی و صغری.



جماعت عظمی جماعتی است که از ملت ها و امتهای بسیار تشکیل شده باشد که همه به هم کمک و یاری دهند .
جماعت وسطی عبارت از جمع آمدن یک ملت است .
جماعت صغری آن جماعتی است که در یک شهر باشد.

این سه نوع جماعت ، جماعت کامل است . پس مدینه نخستین مراتب کمال انسانی در زیست اجتماعی است و اما اجتماعات در دهات و محله ها و کوی و خانه ها اجتماعی ناقص بود. آنچه از همه ناقص تر است اجتماع در یک منزل بود که جزئی از اجتماع مدنی بود ، اجتماعات در محله ها و دهات هر دو بخاطر مدینه بود. بجز آنکه امتیاز بین آن دو این است که محله ها اجزا مدینه اند ولکن دهات خادم مدینه اند و جماعت مدنی جزء امت بود و امت منقسم به مدینه ها شود . و جماعت های انسانی کامل مطلقاً منقسم به امتها شود و هر امتی از امتی دیگر به دو امر طبیعی ممتاز گردد یکی به خلقت های طبیعی ، و دیگر به سرشتهای طبیعی و به واسطه یک امر سومی که وضعی است نه طبیعی ، که البته آنرا هم مدخلیتی هست در امور طبیعی وآن عبارت از زبان محاوره آنها بوده، زبانی که بدان سخن گویند. پس پاره ای از امتها بزرگ، و پاره ای دیگر کوچک ، و سبب طبیعی نخست در اختلاف امتها در این امور چیزها بود ه


عدالت در مدینه فاضله فارابی

از نظر فارابی در نزد مردم مدینه های فاضله، عدالت به معنای- این است که همه به سعادت و کمال افضل خود برسند، همه زندگی کنند ، همه به زندگی خود ادامه دهند ، جنگ و ستیز از میان برداشته شود ، هر عضوی وظیفه خود را انجام دهد ، لاجرم همه اعضاء سالم می مانند و به حیات و زندگی خود ادامه می دهند ، همه تابع یک رهبر و فرمانده باشند و آن فرمانده نیز مقهور اراده خود و عقل باشد و حکیم و دانا و متصف به اخلاق حمیده باشد،هیچ عضوی از اعضاء جامعه به حقوق (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82) و وظائف دیگر تعدی نکند. مردم مدینه فاضله گویند : عدالت این است که همه افرادانسانی به زندگی خود ادامه دهند و در این حکم از فرمان عقل و قوه ناطقه اطاعت کنند.
مردم مدینه فاسقه گویند(الحق لمن غلب)همانطور که بنای موجودات طبیعی ،بر تضاد و ضدیت وخصومت است و هر موجود با موجودات دیگر در جدال ومبارزه است و خواهان نفی،طرد ومحو موجودات دیگر است،در جهان انسانی نیز عدالت همین است که به انواع تغلبات،تقلبات ومکرها وحیله ها،دیگران را محو ونابود کند تا خود زنده بماند ویا همه را برده ودر استخدام خود قراردهد تادرزندگی وبقاءاوسودمند بود.
علاوه بر مباحث فوق،در زمینه اجتماعیات،فارابی نظریاتی نیز درباره عدالت،همزیستی مسالمت آمیز،عهودوپیمانها،نوع دوستی و…داردکه به تفصیل آنها را در کتاب آراءاهل مدینه فاضله ارائه داده است

MR_Jentelman
12th August 2010, 10:55 PM
ابن خلدون


زندگینامه:


عبدالرحمن بن خلدون که به نام ابن خلدون شهرت یافته است در سال733هجری برابر با 1332میلادی درتونس متولد شد.از وی هم به عنوان پایه گذارفلسفه تاریخ وهم به عنوان آغازگر مطالعات اجتماعی با تکیه بر روابط علت و معلولی،نام میبرند.
وی نظریات خودرا در کتابی که به نام مقدمه،معروف شده گرد آورده است،که هم روش جدیدی در تاریخ نگاری را در آن ارائه داده وهم مسائلی را که امروزه در شعب مختلف جامعه شناسی (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D8%25AC%25D8%25A7%25D9%2585% 25D8%25B9%25D9%2587%2B%25D8%25B4%25D9%2586%25D8%25 A7%25D8%25B3%25DB%258C) و رشته های علوم اجتماعی (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D8%25B9%25D9%2584%25D9%2588% 25D9%2585%2B%25D8%25A7%25D8%25AC%25D8%25AA%25D9%25 85%25D8%25A7%25D8%25B9%25DB%258C) مورد بررسی وبحث وفحص اصحاب علوم اجتماعی قرار میگیرد،در آن مطرح کرده است.

اندیشه های ابن خلدون (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D8%25A7%25D9%2586%25D8%25AF% 25DB%258C%25D8%25B4%25D9%2587%2B%25D9%2587%25D8%25 A7%25DB%258C%2B%25D8%25A7%25D8%25A8%25D9%2586%2B%2 5D8%25AE%25D9%2584%25D8%25AF%25D9%2588%25D9%2586):



اندیشه های ابن خلدون (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D8%25A7%25D9%2586%25D8%25AF% 25DB%258C%25D8%25B4%25D9%2587%2B%25D9%2587%25D8%25 A7%25DB%258C%2B%25D8%25A7%25D8%25A8%25D9%2586%2B%2 5D8%25AE%25D9%2584%25D8%25AF%25D9%2588%25D9%2586)
عصبیت یا قوه عصبیه از نظر ابن خلدون (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D8%25B9%25D8%25B5%25D8%25A8% 25DB%258C%25D8%25AA%2B%25DB%258C%25D8%25A7%2B%25D9 %2582%25D9%2588%25D9%2587%2B%25D8%25B9%25D8%25B5%2 5D8%25A8%25DB%258C%25D9%2587%2B%25D8%25A7%25D8%25B 2%2B%25D9%2586%25D8%25B8%25D8%25B1%2B%25D8%25A7%25 D8%25A8%25D9%2586%2B%25D8%25AE%25D9%2584%25D8%25AF %25D9%2588%25D9%2586)
تحول فرهنگها از نظر ابن خلدون (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D8%25AA%25D8%25AD%25D9%2588% 25D9%2584%2B%25D9%2581%25D8%25B1%25D9%2587%25D9%25 86%25DA%25AF%25D9%2587%25D8%25A7%2B%25D8%25A7%25D8 %25B2%2B%25D9%2586%25D8%25B8%25D8%25B1%2B%25D8%25A 7%25D8%25A8%25D9%2586%2B%25D8%25AE%25D9%2584%25D8% 25AF%25D9%2588%25D9%2586)

1.اندیشه های ابن خلدون :

ابن خلدون در اندیشه ها و تحقیق خود ابتدا محدوده نظری و عملی کار خود را مشخص مینماید.انتقادی که وی بر تاریخ (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D8%25AA%25D8%25A7%25D8%25B1% 25DB%258C%25D8%25AE) نویسان پیشین وارد آورده به خوبی وسعت دید وبینش اورا از متقدمانش متمایز مینماید.وی در اینباره مینویسد:اما بعد،تاریخ از فنون متداول در میان همه ملتها و نژادهاست که برای آن،سفرها و جهانگردی ها میکنند،هم مردم عامی و بی نام و نشان به معرفت آن اشتیاق دارند وهم پادشاهان و بزرگان به شناختن آن شیفتگی نشان میدهندودر فهمیدن آن دانایان ونادانان یکسانند،چه در ظاهر اخباری بیش نیست درباره روزگارها ودولت های پیشین وسرگذشت قرون نخستین،که گفتارها را به آنها می آرایند وبدانها مثل میزنند وانجمنهای پرجمعیت را به نقل آنها آرایش میدهند.مارابه حال آفریدگان آشنا میکندکه چگونه اوضاع واحوال آنها منقلب میگردد.دولتهائی می آیندوفرصت جهانگشائی میابندوبه آبادانی زمین میپردازندتا ندای کوچ کردن وسپری شدن آنان را در میدهند وهنگام زوال وانقراض ایشان فرا میرسد.وامادر باطن،اندیشه وتحقیق درباره حوادث ومبادی آنها وجستجوی دقیق برای یافتن علل آنهاست وعلمی است درباره کیفیات وقایع وموجبات وعلل حقیقی آنها،وبهمین سبب تاریخ ازحکمت سرچشمه میگیرد و سزاست که ازدانشهای آن شمرده شود.ومورخان بزرگ اسلام بطور جامع اخبار روزگار گذشته را گرد آورده وآنهارادر صفحات تواریخ نگاشته وبه یادگار گذاشته اند.ولی ریزه خواران،آن اخبار رابه نیرنگهای باطل در آمیخته ودرمورد آنها دچار توهم شده یابه جعل پرداخته اندوبه روایات زراندود ضعیفی تلفیق کرده وساخته اند وبسیاری آیندگان،ایشان را پیروی کرده وهمچنانکه آن اخبار را شنیده اند برای ما به جا گذاشته اند بی آنکه به موجبات وعلل وقایع و احوال درنگرند،واخبار یاوه و ترهات را فروگذارند.
از اینرو روش تحقیق اندک،ونظر تنقیح اغلب،کند وخسته است وغلط وگمان را آنچنان با تاریخ درآمیخته اندکه گوئی به منزله خویشاوندان ویاران اخباند……
باری مردم،اخبار را تدوین کرده وآثاری فراوان به یادگار گذاشته وتواریخ ملتها را در سراسر جهان گرد آورده اندولی آنان که به فضیلت شهرت وپیشوایی نامبرده شده وکتب پیشینیان را تتبع کرده ودرآثار خویش آورده اند،گروهی اندک وانگشت شماربیش نیستند،مانند:
ابن اسحاق و طبری،ابن کلبی ومحمدبن عمر واقدی وسیف بن عمراسدی و مسعودی ودیگر ناموران که درمیان همه مورخان متمایزند…
ابن خلدون آنگاه ازوقایع نگاری صرف که شیوه بسیاری از مورخان زمانش بوده است،به سختی انتقاد کرده وآنهارا مشتی مقلد می نامد که وقایع رادررابطه علت ومعلولی و به طریق علمی مورد بررسی قرارنمیدهند:آنگاه پس از این گروه که نام بردیم کسانی که پدیدآمده اند جزمشتی مقلد کند ذهن و کم خرد،بیش نبوده اند،که بهعین روش گروه نخستین را تقلیدکرده وآنانرا سرمشق خویش ساخته اند وبکلی از تحولاتی که روزگار پدید آورده وتغییراتی که به سبب عادات و رسوم ملتها ونسلها،بوجودآمده است،غفلت ورزیده اند.این گروه به تقلید از پیشینیانی که آنها را سرمشق خود ساخته اند،اخبار دست به دست گشته رابه عین وبی کم وکاست،درخصوص حوادث تاریخ خود تکرار میکنند واز یاد کردن مسائل مربوط به نسلهای دوره خودشان غفلت می ورزند چه تشریح وچه تفسیر آنها برایشان دشوار است ودرنتیجه اینگونه قضایارا مسکوت میگذارند…
وی در دنباله همین بحث به روش بررسی خوداشاره کرده ومینویسد: …وازمیان مقاصد گوناگون برای آن،روشی بدیع واسلوب وشیوه ای ابتکارآمیز،اختراع کردم وکیفیات تمدن وعوارض ذاتی آنهاراکه در اجتماع انسانی روی میدهد،شرح دادم،چنانکه خواننده را به علل وموجبات حوادث آشنا میکندو…
ابن خلدون دردیباچه خود در ارتباط بانام،محتوای آن وروشی که به کاربرده است اضافه مینماید:از اینرو آنرا به کتاب العبر…نامیدم ودرباره آغاز نژادها و دولتها و همزمانی ملتهای نخستین وموجبات انقلاب وزوال ملتها،درقرون گذشته و آنچه در اجتماع پدید می آیدازقبیل: دولت وملت (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D9%2585%25D9%2584%25D8%25AA) و شهر (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D8%25B4%25D9%2587%25D8%25B1) ومحل اجتماع چادرنشینها،ارجمندی وخواری وفزونی وکمی جماعات ودانش وکسب و گردآوری ثروت و از دست دادن آن و کیفیات واژگون شدن و پراکندن اقوام و دولتها و چادر نشینی و شهر نشینی و آنچه روی داده و آنچه احتمال و انتظار روی دادن آن میرود هیچ فروگذار نکردم ، بلکه جملگی آنها را بطور کامل و جامع آوردم و براهین و علل آنها را آشکار کردم… و پس از آنکه کوشش در تألیف این کتاب را به کمال رسانیدم و مانند شمعی فروزان آن را بر سر راه بینندگان فرا داشتم و در میان دانشها ، روش و اسلوب آنرا آشکار ساختم و دایره آنرا در میان علوم توسعه بخشیدم و گرداگرد آنرا دیوار کشیدم آن را از دیگر علمها جدا ساختم و اساس آنرا بنیان نهادم ، این نسخه از آن کتاب را به کتابخانه خداوند گارمان ، خواجه و پیشوا… ارمغان داشتم….
آنچه که در بالا از قول ابن خلدون نقل شد نشانگر ارزش و اهمیتی است که تحلیل وقایع و پدیده های اجتماعی از دید تاریخ (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D8%25AA%25D8%25A7%25D8%25B1% 25DB%258C%25D8%25AE)ی و با روشی جدید که مبتنی بر کشف رابطه علی بوده ، برای وی داشته است و به همین دلیل ، چنانکه بعداً خواهیم دید ابن خلدون در بحث از کلیه وقایع و پدیده های مورد مطالعه تاریخ ، سعی در ارائه کشف نوعی رابطه علت و معلولی می نماید و پدیده مورد نظر را با پدیده های دیگر اجتماعی یا جغرافیایی درارتباط قرارمیدهد.در حقیقت شهرت وی نیز در این است که برای اولین بار وقایع تاریخی وحوادث اجتماعی را در رابطه علی جستجو نموده و بدنبال کشف قانونی عام حاکم بر حیات اجتماعی ملتهاست . ابن خلدون درباره دولت نیز که یکی از نهادهای اساسی است به تفضیل به بحث پرداخته و ظهور و سقوط دولتها را در مراحل مختلف مورد بررسی قرار داده است .

مرحله نخستین دوران پیروزی به هدف و طلب و چیرگی بر مدافع و مخالف و استیلا یافتن بر کشور و گرفتن آن از دست دولت پیشین است . در این مرحله خدایگان دولت در بدست آوردن مجد و سروری و خراج ستانی و دفاع از سرزمین و نگهبانی و حمایت از آن پیشوا و مقتدای قوم خویش میباشد و به هیچ روی در برابر ایشان یکه تاز و (فرمانروای مطلق ) نیست ، زیرا این امر بر مقتضای عصبیتی است که به وسیله آن پیروزی و غلبه روی داده و عصبیت مزبور در این مرحله هنوز در میان آنان پایدار و مستقر است .
مرحله دوم دوران خودکامگی(حکومت مطلق)وتسلط یافتن برقبیله خویش ومهار کردن آنان از دست درازی به مشارکت و مساهمت در امر کشورداری است،وخدایگان دولت،دراین مرحله،به برگزیدگان رجال وگرفتن موالی ودست پروردگان،همت میگمارد،وبر عده این گروه می افزایدتا میدان را بر اهل عصبیت وعشیره خویش،آنانکه در نسب وی هم سهم،ودر بهره برداری ازملک،شریک وانباز وی میباشند،تنگ کند.ازاینروآنانرا از عهده داری امور میراند واز دخول در آستانه این امر منع میکندوسر جای خود مینشاندتازمام فرمانروائی،به استقلال در کف او قرار گیردو حاکمیت در خاندان او پایدار شودوخود کامگی (فرمانروائی مطلق)به وی منحصر گردد.از اینرو،بنیانگذار این مرحله دولت،به علت مدافعه و زدوخورد با حریفان خویش همان رنجها و مشقتهائی راکه پایه گذاران مرحله نخستین در بدست آوردن کشور میبرد تحمل میکند،بلکه کار او دشوارتر وپررنجتر است زیرا پایه گزاران نخستین با بیگانگان به کشمکش وزدوخورد میپرداختندویاران وپشتیبانان ایشان در این پیکار،کلیه افراد عصبیت ایشان بود ولی خدایگان دولت در این مرحله با نزدیکان خویش به ستیزه جوئی برمیخیزدوآنان را می راند وهیچکس اورادر این نبرد یاری نمیدهدجزگروه اندکی از دوران (یا بیگانگان)از اینرو به کار دشوار دست می یابد.


مرحله سوم دوران آسودگی وآرامش خدایگان دولت،برای برخورداری وبدست آوردن نتایج وثمرات پادشاهی است،نتایجی که طبایع بشر بدانها دلبسته وآرزومند است مانند کسب ثروت وبه یادگار گذاشتن آثار جاوید ونام آوری وشهرت طلبی،ازاینرو تمام هم خودرا مصروف امور خراج ستانی وموازنه دخل و خرج ومحاسبه هزینه ها (ومستمریها)ومیانه روی در آنها میکندو به برآوردن بناهای زیبا و کاخها و دژهای عظیم و شهرها و آبادانیهای پهناور و معابد بلند، همت می گمارد و به هیئتهای نمایندگی از اشراف و ملتها و بزرگان و سرآمدان قبائل، بار می دهد و به پراکندن احسان در میان اهل خویش می پردازد . گذشته از اینکه به رفاه حال حاشیه نشینان و دست پروردگان خویش از لحاظ مال و جاه در می نگرد به سان دادن سپاهیان خویش و پرداختن حقوق و ارزاق ایشان در هر ماه از روی انصاف، عنایت میکند چنانکه آثار آن در وضع لباس و سلاح و نشانها و دیگر تزئینات و رسوم لشکریان در روز آرایش و سان نمودار می گردد . آنوقت دولتهای دوست وی بدان مباهات می کنند و دولتهای جنگجو و دشمن بیمناک و هراسان می شوند و این مرحله آخرین مراحل استبداد و خود کامگی خداوندان دولت است . زیرا خدایگان دولتها در همه این مراحل ، مستقل برای خویش هستند و ارجمندی خویش را آشکار می سازند و راهها برای آیندگان خویش هموار می کنند .
مرحله چهارم دوران خرسندی و مسالمت جویی است و رئیس دولت در این مرحله ، به آنچه گذشتگان وی پایه گذاری کرده اند قانع می شود و با پادشاهان همانند خویش مسالمت جوئی در پیش می گیرد و در آداب و رسوم و شیوه سلطنت به تقلید از پیشینیان خویش می پردازد و کلیه اعمال ایشان را گام به گام دنبال می کند و پیروی از آنان را به بهترین طرق ، وجهه همت خود قرارمی دهد و عقیده مند می شود که اگر از تقلید آنان گامی فراتر نهد ، مایه تباهی کار او می شود و به فرمانروائی او خلل راه می یابد چه آنان را در بنیان گذاری کاخ سروری و بزرگی بینا تر می داند.
مرحله پنجم دوران اسراف و تبذیر است و رئیس دولت در این مرحله، آنچه را که پیشینیان او گرد آورده اند ، در راه شهوت رانیها و لذایذ نفسانی و بذل و بخشش بر خواص و ندیمان خویش در محفلها و مجالس عیش تلف میکنند و یاران و همراهان بد ونابکاری بر میگزیند که ظاهری چون گور کافر و باطنی آکنده از خبث و تباهی دارند و کارهای بزرگ و مهمی را که از عهده انجام دادن آنها بر نمیآیند بهایشان ممسپارد ،کسانی که به آنچه انجام میدهند و فرو میگذارند آشنایی ندارند (یا از نتایج امر و نهی و حل و عقد امور آگاه نیستند)در حالیکه نسبت به بزرگان و عناصر شایسته قوم خویش و هواخواهان خدمتگزار پیشینیان ،بدی روا میدارد.چنانکه کینه او را در دل میگیرند و یاری و همراهی خود را از او دریغ میدارند و هم به سبب خرج کردن مستمریهای سپاهیان در راه شهوترانیهای خویش ،وضع سپاه و لشکر او به تباهی میرود ،چه بتن خویش بکار اینان عنایت نمیکند و خویش را از اینان پنهان میدارد و به پرسش احوال و به سروسامان دادن کارهای ایشان نمیپردازد و در نتیجه اساسی را که پیشینیان وی بنیان نهاده بودند واژگون میسازد و کلیه پایه گذاریها و کاخهای عظمت ایشان را ویران و منهدم می کند.در این مرحله طبیعت فرسودگی و پیری به دولت راه می یابد و بیماری مزمنی که کمتر می تواند خود را از آن برهاند وباآن وضع درمان ناپذیر میشود بر آن استیلا می یابد تا آنکه سرانجام منغرض میگردد.
مراحل پنج گانه ابن خلدون در ظهور و ترقی و سقوط دولتها را قرنها پس از ابن خلدون در نظریات بعضی متفکران غربی می توان مشاهده نمود،به عنوان مثال اسوالد اشپنگلرآلمانی ،در کتاب مشهورش به نام سقوط تمدن غرب ،تطور دورانی تاریخ را ،شبیه آنچه که ابن خلدون بیان داشته ،مطرح کرده است.وی مراحل رشد تمدن را با رشد انسان مقایسه نموده و آنها را با فصول چهارگانه مطابقت داده است.بدین ترتیب که هر تمدنی ،بهار و تابستان و پاییز را سپری نموده و در انتها به زمستان خود می رسد.



2.عصبیت یا قوه عصبیه از نظر ابن خلدون :

اصطلاح عصبیت به کرات در نوشته های ابن خلدون آمده است.نویسندگان و دانشمندان این اصطلاح را که در حقیقت محور اصلی سخنان و نظریات اوست به صورتهای مختلف مورد تفسیر قرار دادهاند .گو اینکه در حال حاضر ،غالب جامعه شناسان ،اصطلاح انسجام اجتماعی دورکیم را برای عصبیت به کار می برند ،ولی چنانچه بخواهیم این اصطلاح را بازتر مورد مطالعه قرار دهیم،لازم است به مطالعات و بررسی هایی که در این مورد شده است اشاره کنیم.
یکی از پژوهشگرانی که درباره ابن خلدون وخصوصا در مفهوم عصبیت به بحث پرداخته لاگوست مؤلف کتاب جهان بینی ابن خلدونم است وی درباره مفهوم عصبیت و تعاریف مختلفی که توسط نویسندگان ارائه شده است چنین می نویسد:معذلک غالب مفسرین و شارحین ابن خلدون به معنای عمیق آن توجه نکرده اند.بعضی عصبیت را فقط بر اساس بخشی از نتایج سیاسی حاصله از آن تعریف کرده اند.بعضی دیگر برای آن تعاریفی ساخته اند که با مضامین کلی جامعه شناسی مترادف است،دسته سوم عصبیت را با شرایط و مقتضیاتی که موجب توسعه و قوت آن می شود یکی گرفته اند.خلاصه به تعداد مفسرین و شارحین ابن خلدون،تعریف هایی برای عصبیت وجود دارد.مضافا اینکه عده ای از آنان یکی پس از دیگری حدسیات یگدیگر را تکرار کرده اند.از این جهت ،نقد این تفسیرها و تعبیرهای مختلف و مقابله آنها با محتوای (مقدمه)،خود می تواند به ما کمک کند تا به تدریج معنای پیچیده عصبیت را استخراج کند.برخی که عصبیت را از مجرای نتایج آن تعریف کرده اند،اصطلاحات زیر را پیشنهاد کرده اند:(جنبندگی دولت)(قوه حیاتی یک قوم)و…از نظر روزنتال عصبیت قوه محرکه تاسیس دولت است .تعاریفی امثال (وطن پرستی )،(شعور ملی)به کلی نادرست است.این ها مفاهیم عام و جدیدی هستند که با شرایط افریقای شمالی ذرقدون وسطی ،ابدا تطبیق نمی کنند.در آن زمان ملت به معنای دقیق کلمه وجود نداشته است و نهادهای قبیله ای ،اصل شمرده می شده اند.برای تعریف عصبیت ،مفاهیم کلی جامعه شناسی نیز بکار رفته است.نظیر روح عام،همبستگی اجتماعی ،همبستگی گروهی،اراده مشترک و همبستگی در معنای وسیع آن.
به عقیده توین بی(‏‏‏‏toynbee)عصبیت عبارت است از بافت روحانی که کلیه اعضای سیاسی و اجتماعی از آن ساخته شده اند.این تعریف گر چه مبالغه آمیز است،ولی اهمیت عصبیت را بخوبی نشان داده است.گروهی دیگر از محققین که بطور کلی عصبیت را با تعاون مترادف کرده اند ،خواسته اند تعریف دقیقتری برای آن پیدا کنند. از این رو ، اصطلاحاتی نظیر تعاون بر اساس سلحشوری و روحیه سلحشوری را پیشنهاد کرده اند ….
از تعابیر متعددی که شرحشان به اختصار گذشت چنین استنتاج می شود که : اولاً ، عصبیت مفهومی است مهم و پیچیده و ثانیاً ، هر یک از این تعابیر فقط نمایانگر بخشی از واقعیت است ، بعضی زیاده کلی هستند و بعضی دیگر زیاده جزئی و محدود که در آنها فقط به یکی از عوامل متشکله عصبیت توجه شده و حال آنکه عصبیت مجموعه ای است پیچیده ، مرکب از عواملی که دارای طبیعتهای بسیار مختلفی هستند .بعضی نیز عصبیت را روح گروهی یا روح جماعت یا روح جمعی ،نیروی رقابت خون ،غرور ملی و نژادی دانسته اند.ابن خلدون عصبیت را درمعنای وسیعی به کار برده و آن را مهمترین عامل تبیین تحولات اجتماعی میداند. بر روی هم اشتراک اعضای دولت در کارهای گوناگون و هم سودی و همفکری آنان ،موجد عصبیت است.
البته معنای اشتراک اعضای دولت اشتراک نسبی است . پیوند خویشاوندی بجز در مواردی اندک در بشر طبیعی است و لازمه آن نشان دادن غرور قومی نسبت به نزدیکان است ،در موقعی که ستمی به آنان برسد یا در معرض خطر واقع شوند ،زیرا عضو هر خاندانی وقتی ببیند که به یکی از نزدیکان وی ستمی رسید یا نسبت به او دشمنی و کینه توزی شده است در خود یک زبونی و خاری احساس می کند.
ابن خلدون عقیده دارد که بعد از این که جامعه قبیله ای ، تبدیل به جامعه یکجانشین گردیده و دولت استقرار یافته و شالوده آن محکم گردد نیروی عصبیه بتدریج از مردم رخت بربسته و بجای آن رفاه جویی ، تن آسایی و تجمل پرستی بوجود می آید و در نتیجه سستی و رخوت و عاری شدن جامعه از خصائل و صفاتی که افراد را در مقابل سختی ها و شدائد مقاوم نموده بود زمینه برای اضمحلال جامعه و سقوط دولت فراهم می گردد و این جایگزینی قبائل و تبدیل آنها به جوامع یکجا نشین ، دائماً ادامه یافته و این همان نظریه ای است که بعنوان سیر تطور دورانی تاریخ از آن نام میبرند منشع عصبیت بر اساس آرا ابن خلدون در عوامل زیر می باشد :
1- فطرت 2- نسب و حسب 3- دین 4- محیط جغرافیایی و نوع معیشت .
بطور خلاصه بر اساس آنچه از نظریت ابن خلدون در ارتباط با سیر تطور دورانی تاریخ بر می آید ،وقتی بدویان به دلیل داشتن عصبیت بیشتر بر یکجانشینان غلبه می یابند و موجبات تاسیس دولت جدیدی را فراهم می آورند ،رؤسای قبایل با تجملات شهری و خلق و خوی شهریان خو گرفته و بتدریج،شجاعت و مناعت و سخت کوشی و سایر صفات و خصائل نیکوی چادرنشینی جای خود را به ترس و جبن و دوستی و روحیه محافظه کاری داده و در نتیجه عصبیت آنها به ضعف گراییده و زمینه ،مساعد و آماده می شود تا قبیله دیگری که دارای عصبیت شدیدتر و قویتری است بر آنها چیره گشته و دولتی را که قبیله پیشین مستقر کرده بود،مضمحل نموده و دولت جدیدی تاسیس گردد و این دور تسلسل و توالی همچنان ادامه می یابد و بدین ترتیب عصبیت،قدرت محرکه قبیله و شرط اساسی استقرار دولت در بین مردم ابتدائی محسوب می گردد.

3.تحول فرهنگها از نظر ابن خلدون :


ابن خلدون در ارتباط با تحول فرهنگ ها و فرهنگ پذیری نیز می گوید:… و فرمانروایان و پادشاهان ، هرگاه بر دولتی استیلا یابند و زمام امور آن را بدست گیرند ، ناچارند آداب و رسوم و عاداتی از روزگار پیش از فرمانروایی خویش را بپذیرند و بسیاری از آنها را اقتباس کنند و گذشته از این عادات نسل خویش را نیز از یاد نبرند ، از این رو در آداب و رسوم و عادات دولت آنان ، برخی از اختلافات با عادات نسل اول پدید می آید و باز وقتی پس از این دولت ، دولت دیگری روی کار آید و عادات خود را با عادات آن دولت در آمیزد باز هم برخی از اختلافات روی می دهد که نسبت به دولت نخستین شدیدتراست . آنگاه بتدریج این اختلافات در دولت های بعدی همچنان ادامه می یابد تا سرانجام روی هم رفته به تضاد و تباین منجر می شود و بنابراین تا روزگاری که ملت ها و نسلها به توالی ایام و اعصار ، در کشور داری و ساطنت تغییر می یابند ، اختلافات عادات نیز همچنان پایدار خواهد بود و وقوع چنین کیفیاتی اجتناب ناپذیر بشمار خواهد رفت

MR_Jentelman
12th August 2010, 10:58 PM
مونتسکیو



زندگینامه لویی دوسگوندابارون دومونتسکیو :


سال1689 هجدم ژانویه تولد شارل-لوییدوسگواندا درقصر لابرد نزدیک بوردو.


سال های1705- 1700 _ تحصیلات متوسطه در نزد پیروان کلسیای اراتو آر ، درژویی.


سالهای1790 – 1708 _ تحصیلات حقوق (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D8%25AD%25D9%2582%25D9%2588% 25D9%2582) در بورد و و سپس در پاریس.


سال1714_ پذیرفته شدن مونتسکیو به عنوان مشاور در پارلمان بوردو.


سال1715 _ ازدواج با ژان دولارتیگ.


سال1716_انتخاب مونتسکیو به عنوان عضو فرهنگستان بوردو : در این تاریخ وی منصب عمویش را که ریاست دادگاه استیناف بود همراه با اموال و لقب«مونتسکیو » از او به ارث می برد.


سال های1721- 1717_ مونتسکیو به مطالعه‌ی علوم می پردازد و رسالاتی در باره‌ی انعکاس صوت ، غدد میانگانی ، شفافیت ، سنیگینی اجسام و مانند اینها می نویسد.


سال1721_ انتشار کتاب نامه های ایرانی بدون ذکر نام نویسنده . این کتاب بیدرنگ مشهور خاص و عام می شود.


سال های1723 –1722_ اقامت در پاریس و معاشرت با طبقه‌ی اشراف . مونتسکیو در این تاریخ با اطرافیان دوک دو بو ربون هه نو ،مورخ و شاعر فرانسوی و رئیس پارلمان ،مارکیزدوپری ، و در مجمع ادبی مادام لامبر ، و باشگاه آنترسول رفت و آمد دارد و اثر خویش موسوم به گفت و گوی سیلا و اوکرات را در همین باشگاه می خواند.


سال1725 _انتشار معبد گنید بدون نام نویسنده. بازگشت مونتسکیو به بوردو و کناره گیری از سمت ریاست دادگاه ومراجعت به پاریس.
وی بعد ها در اندیشه هایش چنین نوشت : «آنچه باعث شده که من همواره نسبت به خودم عقیده‌ی بدی داشته باشم این است که خیلی کم از امور جمهوری وجود دارد که من حقیقتا استعدادی برای آن در خود ببینم. در شغل ریاست دادگاه باید بگویم که قلبم بسیار پاک بود. خود مسائل را به حد کافی می فهمیدم اما از تشریفات دادگاهی سردر نمی آوردم . مع ذلک خودم را با این گونه امور وفق داده بودم ولی آنچه بیش از همه موجب دلزدگی من میگردید این بود که حیواناتی را می دیدم که همان استعدادی را که من فاقد آن بودم به حد کافی دارا بودند ».


سال1828 _ انتخاب مونتسکیو به عضویت فرهنگستان فرانسه . عزیمت او به کشورهای آلمان ، اتریش ،سوئیس ایتالیا ،‌و هلند . در طی همین دوره لردچسیتر فیلد وی را به انگلستان می خواند.


سال های1730 _ 1729 اقامت در انگلستان.


سال1731_ بازگشت به قصر لابرد و اقامت در آنجا برای نگارش روح القوانین.


سال1734 _ انتشار ملاحضاتی در باره ی علل عظمت و انحطاط رومیان.


سال1748 _انتشار روح القوانین که در ژنو و بدون نام نویسنده چاپ شده بود . کتاب با استقبال بزرگ روبرو شد .


سال1750 _ دفاع مونتسکیو از روح القوانین در پاسخ حملات آباء یسوع و ژانسنیست ها.


سال1754_ تدوین جستاری در باره ی ذوق برای دائره المعارف به تقاضای دالامبر ( انتشار در 1756).


سال1755_ 10فوریه . مرگ مونتسکیو در پاریس.

MR_Jentelman
15th August 2010, 03:18 AM
ویلفردو پارتو



زندگینامه‌ی ویلفردوپارتو :

1848- 15 ژوئیه ،تولد ویلفرد و پارتو در پاریس . خانواده‌ی وی ،که اهل « لیگوری » واقع در شمال ایتالیا (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D8%25A7%25DB%258C%25D8%25AA% 25D8%25A7%25D9%2584%25DB%258C%25D8%25A7) بود در اوائل قرن هیجدهم به طبقه‌ی اشرافیت راه یافته و جزو اعیان ( پا تریسیا ) بندر ژن شده بود . پدر بزرگ او « مارکی جیووانی بنه دتوپارتو در 1811 ،به فرمان ناپلئون ، بارون امیراطوری ، لقب یافته بود . پدرش ،که از هواداران « مازینی » بود ،به خاطر افکار جمهوریخواهی و مخالفتش باگرایشهای منطقه ای « پیه مون » تبعید شده بود ، وی در پاریس با مادر پارتو ، « ماری مه تن به » ازدواج کرد .
در حوالی سال 1850 ،خانواده‌ی پارتو امکان می یابد که به ایتالیا مراجعه کند . ویلفردو نخست تحصیلات متوسطه‌ی کلاسیک ،سپس تحصیلات دانشگاهی خویش را در دانشگاه « پلی تکنیک » « تورن » انجام می دهد .



1869 – پارتو از رساله‌ی خود تحت عنوان "اصول بنیادی تعادل اجسام" سخت دفاع می کند .


1882-1874- پارتو در فلورانس مستقر می شود . پس از کسب عنوان مهندسی راه آهن ،به مقام مدیر کلی راه آهن ایتالیا می رسد . به تبع وظائف خویش ،مسافرتهائی به خارج ، خصوصاً به انگلستان (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D8%25A7%25D9%2586%25DA%25AF% 25D9%2584%25D8%25B3%25D8%25AA%25D8%25A7%25D9%2586) می کند .از سوی دیگر ، وی همراه با « انجمن آدام اسمیت» فلورانس مبارزاتی بر ضد سوسیالیسم دولتی ، سیاست حمایتی و سیاست نظامی دولت ایتالیا انجام می دهد . در این دوره ، وی فردی دموکرات و هوادار انعطاف ناپذیر آزادی عمل در امور اقتصادی است.


1882- پارتو داوطلب احراز مقام نمایندگی حوزه‌ی « پیس توآ » می شود اما موفقیتی به دست نمی آورد .


1889 – با « آلساندرا باکونین » از اهالی روسیه ازدوج می کند . در همین سال ، پارتو در کنگره‌ی رم که برای صلح و داوری بین الملی تشکیل شده بود شرکت می کند . کنگره به پیشنهاد پارتو بیانیه ای به نفع آزادی بازرگانی انتشار می دهد .


1891- پارتو با کتاب اصول اقتصادی محض نوشته‌ی "مافه ئوپانتاله‌ئونی" آشنا می شود . از طریق این کتاب از آثار « والراس » و « کورنو » و اجوورث نیز آگاهی می یابد . یکی از سخنرانیهای پارتو در میلان در همین سال با دخالت پلیس به هم می خورد پارتو با ل.والراس تماس می گیرد دولت ایتالیا با اجازه‌ی تدریس مجانی او در درس اقتصاد سیاسی مخالفت می کند .


1894-1892- پارتو مقالاتی درباره‌ی اصول بنیادی اقتصادی محض ، اقتصاد ریاضی ، ونکات گوناگون نظریة ی اقتصادی منتشر می کنند .


1892- والرااس به پارتو پیشنهاد می کند تا جای او را در کرسی اقتصادسیاسی دانشگاه « لوزان » بگیرد .


1893- پارتو به مقام استادی اقتصادی سیاسی دانشگاه « لوزان »می رسد.از این زمان به بعد وی حرفه تازه ای را آغاز می کند که منحصرا به علم اختصاص دارد و در طول آن آثار متعدد خود را منتشر می کند.


1897-1896.انتشار کتاب دروس اقتصاد سیاسی که به زبان فرانسه در لوزان نشر می یابد . پارتو از یکی از عموهایش ثروتی مهم ارث می برد . وی تعدادی از سوسیالیست های ایتالیایی را که از ترس سرکوبی پلیس بعد از آشوب های خیابانی در « میلان » و « پاوی » به وی پناه می آورند تحت حمایت خود قرار می دهد .


1901 – پارتو در ویلای « آنگورا » در « سه لین یی » در کنار دریاچه « له مان » در « کانتن » ژنو مستقر می شود اندیشه اش بیشتر محافظه کارانه می شود ، و با انسان دوستی بورژوازی منحط مخالفت بیشتری نشان می دهد. مسافرت به پاریس برای تدریس در « مدرسه‌ی مطالعات عالی » . زنش وی را ترک گفته ، به روسیه می رود .
پارتو بی درنگ تقاضای طلاق می کند . از سال 1902 به بعد ، پارتو دیگر با زنی به نام « ژن ژه ‌ژی » زندگی می کند که اندکی پیش از مرگ خویش باوی ازدواج کرد و کتاب رساله‌ی عمومی جامعه شناسی را به وی تقدیم داشت .



1902-1901 – انتشار دستگاه های سوسیالیستی به زبان فرانسه در پاریس


1907- انتشار خود آموز اقتصاد سیاسی در میلان.


1908-1907- پارتو دچار بیماری شده ، و تدریس اقتصاد در « پاسکال بوفن سن پی » را رهامی کند . وی در سال 1912 از تدریس درس اقتصاد (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D8%25A7%25D9%2582%25D8%25AA% 25D8%25B5%25D8%25A7%25D8%25AF) دست می کشد و از آن پس فقط ساعات محدودی را به تدریس جامعه شناسی (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fdaneshnameh.roshd. ir%2Fmavara%2Fmavara-index.php%3Fpage%3D%25D8%25AC%25D8%25A7%25D9%2585% 25D8%25B9%25D9%2587%2B%25D8%25B4%25D9%2586%25D8%25 A7%25D8%25B3%25DB%258C) می پردازد .


1909- انتشار ترجمه‌ی کاملاً تجدید نظر شده ای از خود آموز اقتصاد سیاسی به زبان فرانسه.


1911- انتشار کتاب اسطوره‌ی فضیلت گرائی و ادبیات نا اخلاقی به زبان فرانسه در پاریس.


1916 – پارتو ، برای آخرین بار ، یک رشته درسهائی درباره‌ی جامعه شناسی می دهد . انتشار رساله‌ی جامعه شناسی عمومی درباره فلورانس .


1917- جشن بیست و پنجمین سال تدریس پارتو در دانشگاه « لوزان ».


1919-1917- انتشار ترجمه‌ی فرانسوی رساله‌ی جامعه شناسی عمومی ، در « لوزان » و پاریس .


1920- انتشار پدیده ها و نظریه ها ، در فلورانس ، که مجموعه است از مقاله های سیاسی وی خصوصاً درباره‌ی جنگ جهانی اول .


1921- انتشار دگرگونیهای دموکراسی در میلان .


1922- پارتو چند ماهی در « دیون » مستقر می شود تا نسبت به ابتکار سوسیالیست ها در مورد وضع مالیات بر ثروت اعتراض کند در پایان سال ،نمایندگی دولت ایتالیا ( موسولینی ) را در مجمع اتفاق ملل علی الاصول می پذیرد .


1923- عنوان « سناتور قلمرو ایتالیا » به وی داده می شود در دو مقاله‌ی که در Gerarchia منتشر می شوند ، تمایل خود را نسبت به فاشیسم بیان می کند ، لکن از فاشیسم انتظار دارد که لیبرال باقی بماند .


1923- نوزدهم اوت ، مرگ پارتو در « سه لن یی » و در همانجا به خاک سپرده می شود .
آراء و نظریات پارتو


کنش منطقی و غیر منطقی
ته نشستها و مشتقات
دو نوع نظریه غیر منطقی
نیت های ذهنی و پیامد های عینی
شیران و روباهان
نظریه نخبگان و چرخش آنها
فایده اجتماعی کلی و جزیی گروه یا جامعه

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد