PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بحث طرح ایده و سئوال در مورد کتاب نویسی



AHB
11th August 2010, 11:05 PM
چند وقت بود نبودم . حالا اینجوری شروع میکنم :

ایده بدین برا کتاب نویسی و نکات مهم رو هم برا داستان نویسی بگید و صد البته

نکاتی که در کتاب های موفق بوده رو هم بگید .

ممنون ( یا همون مر30 ) .

AHB
12th August 2010, 11:54 AM
ممنون از تشکراتتون .

اگه لطف کنید عناصری که باعث برتری یک کتاب میشه رو بگین ممنون میشم .

مهاجر
12th August 2010, 12:13 PM
سلام
فکر کنم نویسنده باید طوری مطالب رو خلاصه کنه که خواننده از هر صفحه بتونه مطالبی بیش از یک صفحه رو یاد بگیره،در حقیقت نویسنده باید به ذهن خواننده جهت بده و در اون جهت خواننده رو به فکر وادار کنه.خلاصه مطلب اینکه کتاب و خواننده باید بتونند با هم صحبت کنند.

AHB
12th August 2010, 12:14 PM
به عنوان مثال اول شخص بودن کتاب باعث برتری آن میشود ؟ چرا ؟

و اینکه از چه زبانی بنویسیم کتاب رو ؟ اول شخص ؟ سوم شخص یا ... ؟

AHB
12th August 2010, 12:24 PM
میشه بشتر توضیح بدین . ممنون میشم .

مهاجر
12th August 2010, 12:38 PM
به عنوان مثال اول شخص بودن کتاب باعث برتری آن میشود ؟ چرا ؟

و اینکه از چه زبانی بنویسیم کتاب رو ؟ اول شخص ؟ سوم شخص یا ... ؟

فکر می کنم کتاب باید خاضع باشه و البته گاهی اول شخص گاهی سوم شخص
گاهی برتری خودش رو با حرف های زیبا و پر معنا و نزدیک به حقیقت بیان کنه و گاهی با آوردن مثال و با سوالی کردن مطلب خواننده رو به نتیجه گرایی و فکر وادار کنه

*مینا*
12th August 2010, 01:58 PM
من از کتابای علمی تخیلی ترسناک خوشم میاد
همچین کتابایی معمولا جزئیات رو هم بیان می کنن و با آب و تاب دادن به قصه ، صحنه سازی ، تشریح جزئیات چهره ، محیط ، تن صدا ، ... سعی می کنن کاری کنن که خواننده خودش رو تو محیط داستان بتونه تصور کنه و همون قدر هیجان انگیز بشه ، گاهی تصاویری که همراه با داستان هم کشیده میشه ، بیشتر می تونه به این عامل کمک کنه

فعلا همینا

AHB
12th August 2010, 02:46 PM
به نظرتون تو چه سبکه کتاب باید از اول شخص و سوم شخص استفاده کرد ؟ و چرا و در چه صورت باید از اول

شخص استفاده کرد ؟

مثلا یک کتاب سبک ترسناک با اول شخص نوشته شده و موفق بوده و یک کتاب دیگه هم در همین سبک

ترسناک نوشته شده و ناموفق بوده .

AHB
12th August 2010, 02:52 PM
من شخصا از اول شخص بیشتر خوشم میاد چون آدم رو در فضای کتاب قرار میده .

و البته سوم شخص هم کارایی داره چون میشه تو داستان موازی از اون خیلی استفاده کرد .

باستان شناس
12th August 2010, 07:29 PM
از نظر من پيام ي كتاب بسيار مهم ميتونه باشه...و اينكه نويسنده چه چيزيرو ميخواسته به خواننده القا كند.....و نويسنده توانا كسي كه بتونه پيام خودش رو به روشني و وضوح به خواننده نشون بده....

البته هر كس ميتونه سليقه خاصي دركتاب و كتاب خواني داشته باشه..

من كتابايي علاقه دارم كه از ي اكتشاف خاص حرف بزنند و در اون شخص اشتياقش به يافتن علم بيشتر ميشه.....

من بعضي از كتاباي اريك فون ديكن رو دوس دارم البته با همه نظرات اون موافق نيستم...ولي از اينكه باعث تامل و تفكر در پيرامون اون موضوع ميشه كاملا موافقم.

AHB
12th August 2010, 08:58 PM
ممنون ولی فعلا بیشتر میخوام در مورد اینکه از چه زیانی کتاب باید بیان بشه و با جه ویژگی هایی میخوام بحث کنیم . ممنون میشم در این مورد بگین .

AHB
12th August 2010, 09:37 PM
ممنون ولی اگه میشه بیشتر روی ویژگی های زبان کتاب رو فعلا مورد بحث قرار بدیم . و اینکه
ه نظرتون تو چه سبکه کتاب باید از اول شخص و سوم شخص استفاده کرد ؟ و چرا و در چه صورت باید از اول

شخص استفاده کرد ؟

مثلا یک کتاب سبک ترسناک با اول شخص نوشته شده و موفق بوده و یک کتاب دیگه هم در همین سبک

ترسناک نوشته شده و ناموفق بوده .

moji5
12th August 2010, 10:16 PM
خب به نظر من موضوع خیلی مهم تر از طرز نوشتنه
البته مواردی هم بوده که نوشتن باعث جذبم شده
استفاده از کلمات جذاب
مثلا" یه سری وب نوشته دیده بودم
که واقعا" روان و عامیانه نوشته بود
اصلا" خسته نمیشدم
با اینکه موضوعاتش اصلا" خوب نبود ولی ادم خسته نمیشد
در کل اگه بتونی ترکیبی از این دو رو داشته باشی میتونی کمی امیدوار باشی
کتاب
خب خیلی یه جوریه
اسمش ادم رو میبره به سمت ادبیات و کتابی شدن
ولی اگه تمرکزت روی این باشه که موضوع خوب پیدا کنی و ترجیحا" جدید
مثلا" همسایتون چجوری فلان شد
یا موضوعاتی که هر روز ادما باهاش در تماسا" و بهش توجهی ندارن فکر کنم از سایر موارد جذاب تر باشه
حتی یه شیر اب تو مسیر
امیدوارم دیدت رو خراب نکرده باشم

Cista
12th August 2010, 10:20 PM
منم نظرمو بگم این که شما از اول شخص یا سوم شخص استفاده کنید بسته به نوع مطلبی داره که می خواین بنویسین یه نوشته ی خوب نوشته ی که در این سادگی زیبای کلام فوق العاده ی داشته باشه صرفا به اول شخص یا سوم شخص نمی شه بسنده کرد.

AvAstiN
12th August 2010, 10:23 PM
به عنوان مثال اول شخص بودن کتاب باعث برتری آن میشود ؟ چرا ؟

و اینکه از چه زبانی بنویسیم کتاب رو ؟ اول شخص ؟ سوم شخص یا ... ؟

به نظرم بستگی داره به خود نویسنده
بیشتر فن بیان مهمه حالا چه سوم شخص چه اول شخص
کتاب " روی ماه خدا را ببوس " اول شخص بود و خیلی قشنگ بود
البته اینم بگم که بیشتر کتابهای قشنگی رو که خوندم اول شخص بوده [nadanestan]

AvAstiN
12th August 2010, 10:26 PM
من شخصا از اول شخص بیشتر خوشم میاد چون آدم رو در فضای کتاب قرار میده .

و البته سوم شخص هم کارایی داره چون میشه تو داستان موازی از اون خیلی استفاده کرد .

چرا با سوم شخص تو فضای داستان قرار نمی گیریم؟ [tafakor]

خاله
12th August 2010, 10:49 PM
سلام دوستان
جسارتا منم توی بحث شرکت میکنم.
توی یه داستان چیزی که از نظر فنی کیفیت داستان رو بالا میبره رعایت کامل عناصر داستان هست .
که دوستان همین جا به یکیش اشاره کردن یعنی همون زاویه دید یا راوی داستان.
ما نمیتونیم بگیم استفاده از اول شخص خوبه یا مثلا دانای کل بهتره. چون در حقیقت اون داستان هست که راوی رو به ما نشون میده. شما تصور کنید یه رمان طولانی دارید نقل میکنید , که مکانها و اشخااص زیادی توش هستن و داستان به طوری هست که باید نقاط زیادی رو تحت پوشش قرار بده اونوقت شخصیت اصلی داستان یه فرد زندانی باشه اونوقت میبینید که نمیتونید بگید من چون دوست دارم میخوام از زبان اول شخص داستان بنویسم چون در حقیقت اول شخص شما آگاهی کمی روی داستان داره و ممکنه شما بخواید اتفاقی رو که توی یه شهر دیگه اتفاق افتاده رو هم توضیح بدید که اینجوری براتون میسر نمیشه.
البته توی داستان نویسی جدید گاها از بیش از یه زاویه دید استفاده میکنن. مثلا توی کتاب "من او " آقای امیر خانی یا کتاب "باغ سبز مردگان" آقای بایرامی میبینیم که در فصلهایی راوی دانای کل (سوم شخص) و در فطلهایی راوی اول شخص هست.
پس نتیجه میگیریم شیوه ی روایت به طراحی داستان مربوط هست.
[golrooz]

Himmler
12th August 2010, 11:03 PM
به نظر من این رابطه مستقیمی با موضوع کتاب داره، اما محتوای مطلب و قدرت بیان نویسنده هم نقش بسیار زیادی داره.
به طور مثال در زمینه رمان شما کمتر پیش میاد بتونین مثل ویکتور هوگو پیدا کنین.
در زمینه تاریخ مدارک و مستندات ارائه شده و بی طرفی نویسنده بسیار به جذابیت کتاب کمک می کنه.
اما در مجموع میزان تسلط نویسنده و بی طرفیش و اطلاعات شخصی اون به علاوه سطح محتوایی و قدرت بیان نویسنده بسیار مهمه.
شاید به همین علته که معمولا در جمع کتاب خوانها وقتی عنوانی از یک کتاب جدید بیان میشه بلافاصله می پرسن:
نویسندش کیه!

خاله
12th August 2010, 11:21 PM
به نظر من این رابطه مستقیمی با موضوع کتاب داره، اما محتوای مطلب و قدرت بیان نویسنده هم نقش بسیار زیادی داره.
به طور مثال در زمینه رمان شما کمتر پیش میاد بتونین مثل ویکتور هوگو پیدا کنین.
در زمینه تاریخ مدارک و مستندات ارائه شده و بی طرفی نویسنده بسیار به جذابیت کتاب کمک می کنه.
اما در مجموع میزان تسلط نویسنده و بی طرفیش و اطلاعات شخصی اون به علاوه سطح محتوایی و قدرت بیان نویسنده بسیار مهمه.
شاید به همین علته که معمولا در جمع کتاب خوانها وقتی عنوانی از یک کتاب جدید بیان میشه بلافاصله می پرسن:
نویسندش کیه!

کتاب هر سوژه ای داشته باشه میتونه در همون سوژه بهترین باشه.
در مورد ویکتور هوگو بله در زمان خودش بهترین نویسنده بوده و الان همه ی ما باید لااقل چند تا از کتابهاش رو خونده باشیم ولی اگه توی این دوره کسی رمانی مثل ویکتور هوگو بنویسه مورد انتقاد شدید قرار میگیره چون ملاکهای داستان نویسی تغییر کردن.
در مورد کتابهای تاریخی حق با شماست اما نباید فراموش کنیم داستان نویس مورخ نیست , چیزی که بر اساس یک واقعیت کل بدون دخالت نوشته بشه در محدوده رمان نیست. من خودم در حال حاضر کتابهای آمریکا در زمان جنگ های داخلی از قبیل بیلی باتگیت و نشان سرخ دلیری و کلیسای جامع و ... رو میخونم همه ی اینها در فضای تاریخی اون زمان آمریکا رخ دادن اما هیچ کدوم تاریخ نویسی نکردن و نباید هم اینطور باشه .

AHB
13th August 2010, 12:26 PM
چرا با سوم شخص تو فضای داستان قرار نمی گیریم؟ [tafakor]


چون داره از زبون یکی دیگه بیان میشه و نمیتونه خوب احساسات اون فرد رو بیان کنه .
و کتاب هایی سوم شخص میشن که بخوان از داستان موازی استفاده کنن . و داستان
موازی هم هیچ موقع جالب نبوده . موافقین ؟

AHB
13th August 2010, 12:31 PM
سلام دوستان
جسارتا منم توی بحث شرکت میکنم.
توی یه داستان چیزی که از نظر فنی کیفیت داستان رو بالا میبره رعایت کامل عناصر داستان هست .
که دوستان همین جا به یکیش اشاره کردن یعنی همون زاویه دید یا راوی داستان.
ما نمیتونیم بگیم استفاده از اول شخص خوبه یا مثلا دانای کل بهتره. چون در حقیقت اون داستان هست که راوی رو به ما نشون میده. شما تصور کنید یه رمان طولانی دارید نقل میکنید , که مکانها و اشخااص زیادی توش هستن و داستان به طوری هست که باید نقاط زیادی رو تحت پوشش قرار بده اونوقت شخصیت اصلی داستان یه فرد زندانی باشه اونوقت میبینید که نمیتونید بگید من چون دوست دارم میخوام از زبان اول شخص داستان بنویسم چون در حقیقت اول شخص شما آگاهی کمی روی داستان داره و ممکنه شما بخواید اتفاقی رو که توی یه شهر دیگه اتفاق افتاده رو هم توضیح بدید که اینجوری براتون میسر نمیشه.
البته توی داستان نویسی جدید گاها از بیش از یه زاویه دید استفاده میکنن. مثلا توی کتاب "من او " آقای امیر خانی یا کتاب "باغ سبز مردگان" آقای بایرامی میبینیم که در فصلهایی راوی دانای کل (سوم شخص) و در فطلهایی راوی اول شخص هست.
پس نتیجه میگیریم شیوه ی روایت به طراحی داستان مربوط هست.
[golrooz]


من نمیگم شما اشتباه میگی . من میگم که این نظره شماست و نظره من اینه که :

شما سریال های ایرانی رو میبینید ؟ همشون چرت هستند . به این دلیل که زمین و زمان

رو به هم ربط میدن و آدم رو گیج میکنن. در کتاب هم همینطور . اگه ما بخوایم احوال یک

شخص دیگه رو هم بگیم خیلی مسخره میشه . بهتره که ما خودمون (منظورم اول شخص

بودنه) به احوال اون شخصیت پی ببریم . امیدوارم منظورم رو خوب گفته باشم .

AvAstiN
13th August 2010, 12:36 PM
چون داره از زبون یکی دیگه بیان میشه و نمیتونه خوب احساسات اون فرد رو بیان کنه .
و کتاب هایی سوم شخص میشن که بخوان از داستان موازی استفاده کنن . و داستان
موازی هم هیچ موقع جالب نبوده . موافقین ؟

داستان موازی چیه؟
سوم شخص داره نقل می شه ولی واسه خود نویسنده که اول شخصه می دونه احساساتش چیه دیگه ![nishkhand]

AHB
13th August 2010, 12:42 PM
داستان موازی : وقتی نویسنده از چند شخصیت میگه و دو داستان رو روایت میکنه (البته این دو داستان که در یک کتاب روایت میشه باید به هم ربط داشته باشن یعنی ایرانی بازی) .

خاله
13th August 2010, 01:55 PM
کتابهای راوی اول شخص هم میتونن موازی باشن .
نه جناب ahb این نظر شخصی من نیست , این اصل داستان نویسی هست که نویسنده باید برای انتخاب راوی داستان به خود داستان توجه کنه. همونطور که قبلا گفتم راوی اول شخص نمیتونه روی کل داستان نظارت داشته باشه و بعضی وقتا مجموعه داستان این نیاز رو داره تا مخاطب رو با زوایای بیشتری آشنا کنه , بخصوص توی داستای تعقیب و گریزی.
اینکه شما حرف احساسات رو میزنید شاید توی داستای رمانتیک بشه گفت بله حق با شماست.

خاله
13th August 2010, 01:58 PM
داستان موازی چیه؟
سوم شخص داره نقل می شه ولی واسه خود نویسنده که اول شخصه می دونه احساساتش چیه دیگه ![nishkhand]
پلاسیبوی عزیز خود نویسنده میدونه حساسات کاراکتر چیه ولی اگه به عنوان راوی توضیح بده که مثلا " الان مادر کودک احساس غم میکرد " آین میشه بدترین شیوه ی داستان چون توی داستان از توضیح دادن باید پرهیز کرد باید با کمک سایر عوامل اون رو به خواننده نشون داد.

AHB
13th August 2010, 02:09 PM
احساسات منظورم عشق از این جور چیزا نیست . همون گریه ، خنده ، خوشحال و از اینجور چیزا منظورمه .[nishkhand]

خاله
13th August 2010, 02:14 PM
بله درست میفرمایید همون ها هم یه نویسنده خوب میتونه درست در بیاره.
حالا اگر موافقید راجع به بقیه ی عناصر داستان بپردازید .

AHB
13th August 2010, 02:14 PM
نمیدونم شما مجموعه نبرد با شیاطین رو خوندید یا نه . این کتاب اول شخصه و دو داستان رو هم روایت میکنه .
البته به این صورت که این کتاب 10 جلدیه و مثلا جلده 1 از زبان فلان و جلده 2 از زبان فلان2 .

ولی مجموعه دیگری هست به نام نیروی اهریمنی اش که سوم شخصه و بدون شرحه یعنی مسخرس .

خاله
13th August 2010, 02:19 PM
نه متاسفانه نخوندم. نویسنده ش رو بگید شاید بشناسم. خب این شاید در مورد این نویسنده صادق باشه , اما من کتابی بهتون معرفی میکنم که راوی دانای کل داشته اما آنچنان کامل توصیف کرده چند صحنه رو اگر اشکتون در نیاد مطمئنا شب خوابتون نمیبره. معمولا توی رمانهای دانای کل نویسنده برای توصیف از زبون یکی از کاراکترها صحبت میکنه. و با دیالوگ نویسی شرح میده.

AHB
13th August 2010, 02:55 PM
نه متاسفانه نخوندم. نویسنده ش رو بگید شاید بشناسم. خب این شاید در مورد این نویسنده صادق باشه , اما من کتابی بهتون معرفی میکنم که راوی دانای کل داشته اما آنچنان کامل توصیف کرده چند صحنه رو اگر اشکتون در نیاد مطمئنا شب خوابتون نمیبره. معمولا توی رمانهای دانای کل نویسنده برای توصیف از زبون یکی از کاراکترها صحبت میکنه. و با دیالوگ نویسی شرح میده.


نویسندش دارن شان هست ماله نبرد باشیاطین . ماله نیروی اهریمنی اش هم فیلیپ پولمن.

AHB
13th August 2010, 02:57 PM
یه پیشنهاد دارم . یه ایده برا کتاب بدیم . و بعد هم بیایم روش کار کنیم و عناصر کتاب نویسی رو روش کار کنیم.

البته برا افراد بی حوصله توصیه نمیشه .

AHB
13th August 2010, 03:05 PM
اگه موافقین یه تشکر بدین .

AHB
13th August 2010, 03:29 PM
شما یه پیشنهاد بدین

AHB
13th August 2010, 03:37 PM
به نظرتون چه جوری شخصیت پردازی کنیم ؟
(موضوع جدید)

خاله
13th August 2010, 03:37 PM
اگر منظورتون سوژه ست که هر چیزی میتونه باشه... برای رمان نه چون فک نمیکنم بشه درباره ی یه کتاب توی یه تاپیک صحبت کرد اما برای یه داستان کوتاه ده , 15 صفحه ای هر سوژه ای مد نظرتون هست بگید تا یه طراحی براش بکنیم.

AHB
13th August 2010, 03:47 PM
یه سئوال :
پروتوگانیست و آنتی پروتوگانیست فقط برا فیلم به کار میره یا برا کتاب هم به کار میره ؟

خاله
13th August 2010, 03:57 PM
من همچین کلمه ای توی داستان نویسی نشنیدم احتمالا توی کتاب بکار نمیره.
ولی اگه مفهومی نزدیکتر براش سراغ دارین بگین تا واضح براتون توضیح بدم.

AHB
13th August 2010, 04:04 PM
در قسمتی از کتاب میخوایم اینجوری توصیف کنیم که:

یه چیزی رو میخوایم یادمون بیاد و ذهنمون قر و قاتی هست. در سبک ترسناک و ماجراجویانه چه جوری باید توصیف کنیم

این حالتو توی کتاب ؟

خاله
13th August 2010, 04:08 PM
دوست عزیز خودتون ببینید چی نوشتید [nishkhand], من که متوجه منظورتون نشدم واضحتر توضیح بدید.
وقیق بگید تا اگه بشه کمک کنم.

AHB
13th August 2010, 04:12 PM
درستش کردم دوباره بخون.

خاله
13th August 2010, 04:18 PM
معمولا در این موارد با فضا سازی میشه آشفتگی ذهنی کاراکتر رو نشون داد.
امیدوارم منظورتون از قر و قاطی همین آشفتگی بوده باشه.
دیالوگهای نیمه کاره و نا آرام هم میتونه کمک کنه , توضیح حالات درونی کاراکتر برای نشون دادن ترس هم خوبه.

AHB
13th August 2010, 04:21 PM
میشه بیشتر توضیح بدین . و 2 خط بنویسین تو این فضا ؟

خاله
13th August 2010, 04:25 PM
من هیچی از داستانتون نمیدنم چطور دو خط براش بنویسم!!!!؟؟؟
الان آمادگی ذهنی ندارم ( گرسنگی بسیار فشار آورده[nishkhand]) اما شب براتون مینویسم البته من در آوردیه دیگه . (با تصور ذهنی از یه داستانی که توی ذهن خودمه)
البته اگر قراره کتابی بنویسین پیشنهاد میکنم بجای اینکه دو خط منو بخونین کتابهای بیشمار نویسندگان خوب رو بخونین مطمئنا کمک میکنه.

AHB
13th August 2010, 08:17 PM
حتما بنویسین منتظرم ممنون .

AHB
14th August 2010, 11:22 AM
میشه در مورده اینکه چجوری شخصیت ها رو تعریف کنیم برام توضیح بدین . ممنون میشم .

A.L.I
14th August 2010, 11:43 AM
دوست عزیز منظورتونو متوجه نشدم یعنی میخواهید شخصیتها رو از دید روانشناسی تعریف کنید یا میخواهید برای داستانتون چند شخصیت تعریف کنید؟
برای اولی که با یک سرچ توی نت میشه کلی مطلب پیدا کرد. برای دومی هم بسته به فضای داستان موردنظر شما و اون ذهنیت هایی است که دارید. مثلا من میخوام داستان علمی تخیلی بنویسم هدفها و مقصد داستانم رو اول مشخص میکنم بعد برای اون یک سری شخصیت خاص که قراره در این داستان نقش داشته باشند رو تعریف میکنم. مثلا انواع روبات ها- کامپیوترهای سخنگو و هوشمند -چند انسان متفکر با اسامی ای که تعیین میکنم- و غیره...
فکر نمیکنم خیلی کار سختی باشه. فقط خلاقیت و تجسم ذهنی قوی میخواد که حتما دارید

AHB
14th August 2010, 11:46 AM
سبک کتاب که ترسناکه تقریبا . از هر دو لحاظ رو اگه بگید ممنون میشم .

AvAstiN
14th August 2010, 12:03 PM
به نظرم باید مبهم باشه شخصیت ها با توجه به اینکه داستان ترسناکه

LaDy Ds DeMoNa
14th August 2010, 12:33 PM
من تمام پست ها رو نخوندم اما
درباره یک رمان خوب باید بگم برای مثال بوف کور صادق هدایت یکی از برترین کتابهای جهانه !


نوع نگارش متفاوت ( همون قلم نویسنده !) این خیلی مهمه

کسی تا اون زمان چیزی حتی شبیه بوف کور رو ننوشته بود البته من حس می کنم صادق از ساموئل بکت ( کتابهای چون در انتظار گادت رو نوشته ) تاثیر گرفته اما قلم صادق فوق العاده بی نظیر و تحسن برانگیزه ، بازی با کلماتش عالیه با یک آغاز فوق العاده
شروع یک داستان خیلی مهمه !

و اما شخصیت پردازی قوی گرچه شخصیت ها زیادی تو داستانهاش نیستند ا اما من هنوز یکایک شخصیت های کتای یادمه لکاته ـ پیرمرد خنزپنزری - پدر و عموی دوقلوش و مادر رقاص اش - دایه اش - برادر لکاته - پدر لکاته
مهره ها باید سرجاشون باشن
به کتاب دیگه مثال بزنم جنگ و صلح لئون تولستوی پر از شخصیت اما بسیار دقیق و موشکافانه شخصیت پردازی شده تک تک شخصیت ها مثل انسانهای واقعی می نمایند ( البته این کتاب از روی یک رویداد واقعی نگارش شده )


و به کارگیری دیالوگها فوق العاده زیبا

خلق مکانها تو داستان


اینها مواردی بودند که به نظر من باعث می شه یه اثر ارزشمند خلق بشه[golrooz]

خاله
14th August 2010, 01:41 PM
برای شخصیت پردازی تو ژانر ترسناک میتونید از جزییات چهره استفاده کنید مثلا نگید چشماش آبی بود صورتش تپل بود بلکه از نقاط ظریف مثل جای زخم , ماه گرفتگی استفاده کنید. اخلاقیات خود کاراکترها هم توی هر ژانری جزیی از شخصیت پردازی به حساب میاد. اما شیوه ای که میتونید به طور نا محسوس شخصیتها رو به مخاطب نشون بدید شیوه ی سخن گفتن و دیالوگهاست که برای ژانر ترسناک بهتره کمی مبهم و جملات کوتاه باشه.

AHB
14th August 2010, 01:44 PM
من تمام پست ها رو نخوندم اما
درباره یک رمان خوب باید بگم برای مثال بوف کور صادق هدایت یکی از برترین کتابهای جهانه !


نوع نگارش متفاوت ( همون قلم نویسنده !) این خیلی مهمه

کسی تا اون زمان چیزی حتی شبیه بوف کور رو ننوشته بود البته من حس می کنم صادق از ساموئل بکت ( کتابهای چون در انتظار گادت رو نوشته ) تاثیر گرفته اما قلم صادق فوق العاده بی نظیر و تحسن برانگیزه ، بازی با کلماتش عالیه با یک آغاز فوق العاده
شروع یک داستان خیلی مهمه !

و اما شخصیت پردازی قوی گرچه شخصیت ها زیادی تو داستانهاش نیستند ا اما من هنوز یکایک شخصیت های کتای یادمه لکاته ـ پیرمرد خنزپنزری - پدر و عموی دوقلوش و مادر رقاص اش - دایه اش - برادر لکاته - پدر لکاته
مهره ها باید سرجاشون باشن
به کتاب دیگه مثال بزنم جنگ و صلح لئون تولستوی پر از شخصیت اما بسیار دقیق و موشکافانه شخصیت پردازی شده تک تک شخصیت ها مثل انسانهای واقعی می نمایند ( البته این کتاب از روی یک رویداد واقعی نگارش شده )


و به کارگیری دیالوگها فوق العاده زیبا

خلق مکانها تو داستان


اینها مواردی بودند که به نظر من باعث می شه یه اثر ارزشمند خلق بشه[golrooz]

ممنون ولی میشه در مورد شخصیت پردازی در کتاب های ترسناک هم توضیح بدین . ممنون میشم[soal][nishkhand]

ساناز فرهیدوش
14th August 2010, 01:47 PM
یه مدلی باشه نشه حدس زد اخرش چی میشه .

AHB
14th August 2010, 03:18 PM
الفبای قصه نویسی

http://img.tebyan.net/big/1385/11/224119953851951269028622036622520816646.jpg (http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1385/11/127310117716049229170135174116392273816516.jpg)


چه كسانی می توانند هنرمند باشند؟

وارد شدن در هر رشته ای نیازمند وجود یك زمینه قبلی در شخص داوطلب است.پیش زمینه عالم هنر نیز به اعتقاد عده ای وجود «هوش» و «حساسیت» در شخصی است كه می خواهد به این وادی قدم بگذارد. یك مطالعه سطحی در زندگی هنرمندان اصیل و مشهور جهان نشان می دهد كه آنها از این دو ویژگی برخوردار بوده اند.
منظور ازهوش، داشتن بهره هوشی بالاتر از متوسط و مقصود از حساسیت، داشتن آنتنهای حسی قوی و تیزتر یك فرد نسبت به پیرامون خود در مقایسه با افراد دیگر است به طوری كه فرد در قبال مسائل و اتفاقاتی كه در پیرامون او و جهان رخ می دهد عكس العملهایی به مراتب عمیقتر و گسترده تر نشان می دهد.در برابر حوادث مختلف بسته به نوع آن مانند بچه ها از شادی لبریز یا مانند زنان به سادگی اشك بریزد و یا مانند افراد زود رنج و كم تحمل از عمق وجود خشمگین شود و از شدت خشم همه چیز را به هم بریزد.
هوش و احساس کامل دو عنصر لازم برای ورود به عرصه هنر است


وقتی مجموعه متناسبی از این دو عامل در شخصی جمع شد و با یك ذوق تربیت یافته هنری همراه شد، ما شاهد یك «هنرمند بالقوه» خواهیم بود، یعنی هنرمندی كه تنها استعدادهنری دارد اما هنوز این استعداد به عرصه ظهور نرسیده است. برای بالفعل شدن این استعداد مطالعه، تحقیق وتمرین بسیار زیاد تا حد اشباع شدن در آن رشته خاص باید انجام گیرد تا فرد فوت و فنها و چم و خمهای آن رشته را به خوبی فرا بگیرد تا كاملابر آن فنون مسلط و سوار شود.
برای قصه نویس شدن نیز باید مراحلی طی شود كه از آن جمله خواندن هزاران داستان است. یعنی وقت گذاشتن و به قول قدیمیها دود چراغ خوردن وشب بیداری ها وگذشتن از بسیاری از تفریحات و مشغولیتهای دیگر.
برای قصه نویس شدن باید مراحلی طی شود كه از آن جمله خواندن هزاران داستان است


در این راه میان بر وجود ندارد باید تمام راه را رفت و آن هم پیاده تا به سر منزل مقصود رسید. تحمل این رنجها نه تنها در مراحل ابتدایی آن وجود دارد بلكه تا رسیدن به مرحله پختگی و كمال نیز باید ادامه یابد.
در باره رمان عظیم حدودا دوهزار صفحه ای «جنگ وصلح» اثر «لئو تولستوی» نوشته اند كه او آن را هفت بار پاكنویس كرد. حال آنكه دنیا او را از نوابغ كم نظیر عالم ادبیات می داند.
«ارنست همینگوی (http://www.tebyan.net/Celebrated_Authors/2003/7/22/6245.html)» می گوید داستان «پیرمرد و دریا» را بیش از دویست بار باز نویسی كرده است. غرض آنكه خوش باوری و ساده انگاری است كه كسی گمان كند بدون كوشش و تلاش بسیار و تنها با داشتن ذوق واستعداد هنری می تواند در این راه به جایی برسد و یك شبه ره صد ساله را بپیماید و به قله های موفقیت دست یابد. پس كار خود را با خواندن داستانهای مختلف وبرگزیده شروع می كنیم.
http://img.tebyan.net/big/1385/11/9812715917949190142115262229169201106183103.jpg (http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1385/11/79482081083457200130732261519313788210175.jpg)


از كجا آغاز كنیم؟

كسی كه می خواهد قصه نویس خوبی شود حتما باید از همان دوران كودكی قصه بخواند و خیلی زیاد هم بخواند. اما این تاكید نباید كسی را به اشتباه بیندازد كه مطالعه چنین شخصی تنها باید به قصه محدود شود. موضوع كار قصه نویس انسان و زندگی است. انسان یك موجود چند بعدی است و در مسیر زندگی خود با كل هستی در ارتباط بده و بستان متقابل است.
پس نویسنده برای طرح درست ودقیق و كامل انسان در قصه هایش مجبور است به شناختی كامل از هستی، جهان، طبیعت، خود و سایر موجودات دست پیدا كند. او تاریخ و گذشته ای دارد و در این سیر تاریخی شكستها و پیروزیهایی را پشت سر گذاشته، آزمایشها و خطاهایی كرده، خام بوده و پخته شده تا به صورت امروزی در آمده است. پس نویسنده لازم است چیزی از تاریخ زندگی نوع انسان، تاریخ نژاد و كشورش و آداب و رسوم ملت خود بداند.
نویسنده برای طرح درست ودقیق و كامل انسان در قصه هایش مجبور است به شناختی كامل از هستی، جهان، طبیعت، خود و سایر موجودات دست پیدا كند


از دیگر سو، انسان تنها بعد مادی و جسمانی ندارد و دارای جنبه ای عمیقتر و پیچیده تر ـ كه از آن به بخش روحی ومعنوی یاد می كنند ـ است و باید این جنبه را هم به خوبی شناخته و مطالعاتی نیز در این زمینه داشته باشد.
از جمله یك نویسنده باید در زمینه های مذهبی، سیاسی، اجتماعی، روان شناسی و مردم شناسی وغیره مطالعات عمیقی انجام دهد.
پس از طی این مراحل او بایدبا دید و زاویه ای جدید به پیرامون خود نگریسته و جنبه های جدیدی از موضوعات را كشف كند. او باید بتواند بر آفت بزرگ «عادت» و «روز مرگی» غلبه كند و هیچ چیز را عادی و معمولی تصور نكند بلكه به هر چیز و هر كس چنان نگاه كند كه گویی اولین بار است آن را می بیند. آنگاه است كه در میان همین جریانها و پدیده های از نظر دیگران معمولی زندگی، چیزهایی را خواهد دید و كشف خواهد كرد كه بقیه متوجه آنها نشده اند.
یكی از قصه نویسان مشهور می گوید:
آنچه را كه انسان می خواهد در قصه بیان كند، باید مدتی دراز و با دقت فراوان نگاه كند، تا بتواند جنبه ای از آن را پیدا كند كه پیش از آن به وسیله هیچ كسی گفته نشده باشد




حرف آخر

لئو تولستوی، نویسنده شهیر روسی می گوید: «هنر انتقال احساس تجربه شده است.»
یعنی در واقع، یك اثر هنری از زمانی شروع به آفریده شدن می كند كه هنرمند در چار چوب یكی از قالبهای هنری، دست به كار انتقال احساسی كه خود پیشتر به ژرفترین شكل ممكن آن را تجربه كرده است، به مخاطبانش می شود.
اگر هنرمندی به شرح و وصف و تجسم چیزها و حسهایی كه خود با آنها آشنایی عمیق و بی واسطه ندارد، بپردازد حاصل كارش نمی تواند دارای اصالت هنری لازم باشد. به همین سبب نیز، اثر مخلوق او، تا ثیری را كه لازمه یك اثر هنری ارزشمند است برمخاطبانش نخواهد گذاشت .
بعد دیگر كار، به عشق و علاقه هنرمند به موضوع و عناصر كارش ارتباط پیدا می كند. به بیانی دیگر:
شرط رسیدن برای جذاب و مؤثر از كار در آمدن یك اثر هنری، آن است كه هنرمند، تا خود به شدت تحت تاثیر موضوعی قرار نگیرد در صدد خلق اثری در آن باره بر نیاید


زیرا:
«ذات نایافته از هستی بخش
كی تواند كه شود هستی بخش»
و سخن تنها آن زمان كه از دل بر آید، بر دل می نشیند.
***
ادامه دارد ...
نوشته محمدرضا سرشار (http://www.tebyan.net/Literature_Art/News_Reports/2006/7/3/18435.html)
برگرفته از سایت شخصی محمدرضا سرشار




منبع : http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=39928


تازه گیر آوردم . به نظر جالب میاد .

AHB
14th August 2010, 03:19 PM
اگه خواستین بگین قسمت های بعدیش رو هم بزارم .

خاله
14th August 2010, 03:51 PM
سپاس دوست خوبم ولی من توی تاپیک دیگه تو همین فروم تاپیکش رو دیدم.[golrooz] (http://njavan.com/forum/showthread.php?t=65889)
اینجا (http://njavan.com/forum/showthread.php?t=65889)

Admin
14th August 2010, 05:23 PM
میشه در مورده اینکه چجوری شخصیت ها رو تعریف کنیم برام توضیح بدین . ممنون میشم برای تعریف شخصیت ها روشهای مختلفی هست:

1. ابهام سازی در شخصیت ها:
یعنی با ابهام شخصیت فردی که معلوم نیست کی هست و تعریفی جزئی از فرد مورد نظر به خواننده القا میشه.
برای مثال:
مردی در شبی بارانی که یک بارانی مشکی به تن داره که فردی که سوژه ی ماجراست مثلا اون رو در تاریکی که فرد دیگه ای رو داره می کشه می بینه.

2. خلاقیت و توهم سازی

شخصیت هایی که اصلا وجود نداره و یا اگه هست کمی در موردشون اغراق میشه

3. شخصیت های واقعی زندگی فردی

شخصیت هایی که در اطراف خودمون می بینیم.

4. شخصیت سازی

شخصیت هایی که از فرهنگ و تمدن خودمون گرفته میشه رو میشه دوباره بازنویسی کرد

مثلا رستم 2.

LaDy Ds DeMoNa
14th August 2010, 05:28 PM
ممنون ولی میشه در مورد شخصیت پردازی در کتاب های ترسناک هم توضیح بدین . ممنون میشم[soal][nishkhand]


خوب شما رمان سكوت بره ها رو خونديد
البته فيلم اش رو هم ساختند
نمي شه گفت شخصت هانيبال ترسناك اما مرموز و پيچيده است
غالبا در فيلم ها و رمان هاي ترسناك اقدام بعدي شخصيت اصلي غير قابل پيش بيني است
خوب به نظر من شخصيت هاي داستانهاي ترسناك مرموز و همواره اقدام بعدي شان غير اقبل پيش بيني است .

نويسنده اصولا خيلي راجب شخصيت ترسناك توضبح نمي ده بلكه كمي از ويژگيهاي اونو تو ابهام مي ذاره تا براي خواننده هراسناك جلوه كنه مثل فيلم هاي هيچكاك
من به شما توصيه مي كنم حتما فيلم ها يا نوشته ها هيچكاك رو ببينيد

البته خود من رمانهاي و سريالها پليسي مرموز رو بيشتر از ترسناك ترجيح مي دم
به ويژه رمانهاي خانم آگاتا كريستي

خاله
14th August 2010, 05:48 PM
فکر میکنم بازسازی شخصیتهایی مثل رستم کار چندان گیرایی در نیاد به دلیل اینکه رستم قصه بود نه داستان ایشون میخوان شخصیت پردازی کنن نه قهرمان پروری . توی داستان ما شخصیت داریم نه قهرمان .
من فکر میکنم سوال جناب ahb در رابطه با نوع آگاهی دادن به مخاطب درباره ی شخصیت یا همون شخصیت پردازی هست وگرنه تا جایی که من فهمیدم برا ایشون اینکه کلا شخصیتشون چی و کی باشه هضم شده هست.
اینکه نباید در رابطه با شخصیت توضیح داد موافق نیستم. یه نکته توی نویسندگی هست و اونم اینه که همیشه باید شعور خواننده رو مد نظر داشت نباید کسی رو گول زد, اینکه خود کاراکتر شخصیت پیچیده یا مبهمی داشته باشه خودش به نوعی شخصیت پردازی هست وگرنه خواننده فکر میکنه کوتاهی از شما بوده , اما برای اینکه طراحی داستان به نوعی ترسناک باشه میتونید نوعی تعلیق در طول داستان داشته باشید که هم کشش رو زیاد میکنه هم به توهمش کمک میکنه.

AHB
14th August 2010, 07:01 PM
واقعا ممنون از همه . خیلی به کارم اومد . به خصوص اینکه باید شخصیت ها رو در ابهام قرار داد .

یه چیز که واقعا داره اذیتم میکنه تو این کتاب اینه که :

نتونستم خوب کتاب رو کش بدم . مثلا این که کتابم امکان داره تو 60 صفحه تموم شده در حالتی که

میتونم 150 صفحه ایش بکنم . میشه بگین چجوری طولانی کنم کتاب رو طوری که خسته کننده هم

برای خواننده نشه . واقعا ممنون میشم .

منتظر نظراته مفیدتون هستم .

AHB
14th August 2010, 07:22 PM
برای اینکه بهتر بتونید کمک کنید بهم :

سبک کتابم : ترسناک ، ماجراجویانه

اول شخص

منتظرم .

schrodinger
14th August 2010, 08:13 PM
به نظر من یکی از کارهایی که می تونی انجام بدی توصیف طولانی محیط و اشیاء و شخصیت ها (البته ابهام فراموش نشه)
یکی دیگه از کارها که هم می تونه داستان رو زیبا تر و هم طولانی تر کنه اینه که داستان رو تو همون نقطه بزاری باقی بمونه و به گذشته گریز بزنی
و دیگه اینکه می تونی در حالی که داستان داره روال عادی خودش رو طی می کنه شروع به توصیف افکار و تصورات شخصت های داستان بپردازی که در حین اینکه داره یک اتفاقی می افته چه خیالاتی از ذهن شخصیت ها می گذره


داستان شما نوشته شده و من کمی دیر رسیدم اما با اجازه شما چند تا نظر شخصی خودم رو هم می خواستم بگم
اول اینکه چرا ما باید در قید یک سری قوانین باشیم
مثلا یک کاری که می تونی بکنی اینه که تو در داستان یک نفر رو مخاطب قرار بدی و اتفاقات رو براش تعریف کنی (البته این میشه همون دانای کل ولی خواننده رو بیشتر در گیر می کنه)

مثلا خاموش کردن یک شمع :
(اول عذر خواهی کنم که من اصلا خوب نمی نویسم)

1. اول شخص: روی صندلی تکیه داده بودم و مشغول روشن کردن پیپم بودم و از پنجره منظره تاریک شب را تماشا می کردم، اما آپارتمان رو به روی خانه اجازه نمی داد که از این سیاهی منظره ارزشمندی دست گیرم شود. در بین اتاق های تاریک آپارتمان پنجره کوچکی را می دیدم که در قاب چوبی آن شمع ناتوانی مشغول سوختن بود. دختری که موهای طلایی داشت و لباس سفید رنگ بلندی پوشیده بود در این منظره زرد رنگ ظاهر شد . لبانش را به سمت شمع برد و آرام شمع را خاموش کرد. خانه در تاریکی مطلق فرو رفت!

سوم شخص: علی که از پنجره مشغول تماشای منظره تاریک شب بود با کشیدن یک کبریت پیپ چوبی خود را روشن کرد. چشمانش به دنبال منظره ای در دوردست ها بود اما ساختمان رو به روی پنجره مانع از این می شد که جایی را ببیند. تمام اتاق های ساختمان تاریک بود فقط پنجره کوچکی از این بین خودنمایی می کرد. دختری که موهای طلایی داشت و لباس سفید رنگی پوشیده بود آرام شمع را خاموش کرد و منظره اتاق در تاریکی فرو رفت!

حالت سوم: اولین بار که دیدمت لباس سفید رنگی به تن داشتی. آن شب تمام آپارتمان تاریک بود و شمع سوخته اتاقت مرا مشغول خودش کرده بود. که صورت تو را دیدم. موهای طلای ات روی گونه هایت ریخته بود و می خواستی شمع را خاموش کنی.... همه چیز تاریک شد و من فقط تصویری از تو برایم باقی ماند که تمام شب برای خود می ساختمش...!
یا اصلا می تونی خودت رو بزاری جای یکی از اشیاء و از زبون اون همه اتفاقات رو بنویسی
مثلا تو این نوشته خودت رو بزاری جای پیپ
یا مثلا تو داستان خودت داستان رو از زبون چاقو یا اسلحه تعریف کنی...
( نمی گم این کار جدیدیه. خیلی ها هستن که اینطوری نوشتن اما توجه داشته باش یک اثر وقتی ارزشمند میشه که 2 تا ویژگی داشته باشه
1. حرف جدیدی برای گفتن داشته باشه
2. تکنیک جدید برای نوشتن داشته باشه
وگرنه همه داستان ها شبیه هم دیگن ...)
اینطوری تو اثری رو خلق می کنی که مخصوص خودته و کسی تا سالهای سال نمی تونه مثل اون رو بنویسه

چرا بعد از گذشت این همه سال هنوز کسی نتونسته یک کتاب مثل شازده کوچولو بنویسه؟؟؟ (کوتاه، پر از معانی جدید، با زبانی که با داستان همخونی داره، ایده جدیدی که کسی تا به حال بهش فکر نکرده بود و ...)

LaDy Ds DeMoNa
14th August 2010, 08:25 PM
مهم نيست كه داستانت در چند صفحه تموم بشه
مهم اينكه بتوني خواننده رو مجاب كني بدون زدن پلك يا بدون توجه به زمان كتابت رو دنبال كنه !
البته اگه دلت بخواي كتابت طولاني بشه مي توني يه نفر ثالث رو وارد جريان كني !!!
البته نبايد بزاري رشته كلام از دستت خارج بشه و داستانت لوث بشه


چرا بعد از گذشت این همه سال هنوز کسی نتونسته یک کتاب مثل شازده کوچولو بنویسه؟؟؟ (کوتاه، پر از معانی جدید، با زبانی که با داستان همخونی داره، ایده جدیدی که کسی تا به حال بهش فکر نکرده بود و ...)

اما راجب شازده كوچولو :
خوب شاهكار همينه ديگه كسي نتونه مثل اون چيزي بنويسه هنري كه ماندگار ه و با گذر زمان از بين نمي ره مي شه شاهكار!!!

من عاشق اون قسمتيم كه روباه راجب اهلي كردن به شازده كوچولو توضيح مي ده [labkhand]

خاله
14th August 2010, 10:11 PM
به نظرم شما اگر داستانتون توی 60 صفحه تموم مشه تمومش کنید. اینکه کتاب رو کش بدید فقط باعث میشه خواننده از کتابتون زده بشه و زمین بذارتش. میشه با کارایی مثل توصیف و آوردن شخصیتهای فرعی داستان رو طولانی تر کرد ولی این ارزش کتاب رو پایین میاره. لزومی نداره شما یه کتاب خسته کننده 150 صفحه ای داشته باشین وقتی میتونید یه داستان 60 صفحه ای جذاب داشته باشین.
آنتوان چخوف پدر علم داستان نویسی یه حرف جالب زده اینکه : اگر توی داستان یه تفنگ به دیوار آویزیون هست این تفنگ باید در طول داستان شلیک بشه. یعنی از هر گونه زیاده گویی و کش دادن باید جلوگیری بشه. وگرنه داستان تبدیل میشه به یه سری از این سریالهای ایرانی که توش آب میبندن.

AHB
15th August 2010, 11:53 AM
به نظر من یکی از کارهایی که می تونی انجام بدی توصیف طولانی محیط و اشیاء و شخصیت ها (البته ابهام فراموش نشه)
یکی دیگه از کارها که هم می تونه داستان رو زیبا تر و هم طولانی تر کنه اینه که داستان رو تو همون نقطه بزاری باقی بمونه و به گذشته گریز بزنی
و دیگه اینکه می تونی در حالی که داستان داره روال عادی خودش رو طی می کنه شروع به توصیف افکار و تصورات شخصت های داستان بپردازی که در حین اینکه داره یک اتفاقی می افته چه خیالاتی از ذهن شخصیت ها می گذره


داستان شما نوشته شده و من کمی دیر رسیدم اما با اجازه شما چند تا نظر شخصی خودم رو هم می خواستم بگم
اول اینکه چرا ما باید در قید یک سری قوانین باشیم
مثلا یک کاری که می تونی بکنی اینه که تو در داستان یک نفر رو مخاطب قرار بدی و اتفاقات رو براش تعریف کنی (البته این میشه همون دانای کل ولی خواننده رو بیشتر در گیر می کنه)

مثلا خاموش کردن یک شمع :
(اول عذر خواهی کنم که من اصلا خوب نمی نویسم)

1. اول شخص: روی صندلی تکیه داده بودم و مشغول روشن کردن پیپم بودم و از پنجره منظره تاریک شب را تماشا می کردم، اما آپارتمان رو به روی خانه اجازه نمی داد که از این سیاهی منظره ارزشمندی دست گیرم شود. در بین اتاق های تاریک آپارتمان پنجره کوچکی را می دیدم که در قاب چوبی آن شمع ناتوانی مشغول سوختن بود. دختری که موهای طلایی داشت و لباس سفید رنگ بلندی پوشیده بود در این منظره زرد رنگ ظاهر شد . لبانش را به سمت شمع برد و آرام شمع را خاموش کرد. خانه در تاریکی مطلق فرو رفت!

سوم شخص: علی که از پنجره مشغول تماشای منظره تاریک شب بود با کشیدن یک کبریت پیپ چوبی خود را روشن کرد. چشمانش به دنبال منظره ای در دوردست ها بود اما ساختمان رو به روی پنجره مانع از این می شد که جایی را ببیند. تمام اتاق های ساختمان تاریک بود فقط پنجره کوچکی از این بین خودنمایی می کرد. دختری که موهای طلایی داشت و لباس سفید رنگی پوشیده بود آرام شمع را خاموش کرد و منظره اتاق در تاریکی فرو رفت!

حالت سوم: اولین بار که دیدمت لباس سفید رنگی به تن داشتی. آن شب تمام آپارتمان تاریک بود و شمع سوخته اتاقت مرا مشغول خودش کرده بود. که صورت تو را دیدم. موهای طلای ات روی گونه هایت ریخته بود و می خواستی شمع را خاموش کنی.... همه چیز تاریک شد و من فقط تصویری از تو برایم باقی ماند که تمام شب برای خود می ساختمش...!
یا اصلا می تونی خودت رو بزاری جای یکی از اشیاء و از زبون اون همه اتفاقات رو بنویسی
مثلا تو این نوشته خودت رو بزاری جای پیپ
یا مثلا تو داستان خودت داستان رو از زبون چاقو یا اسلحه تعریف کنی...
( نمی گم این کار جدیدیه. خیلی ها هستن که اینطوری نوشتن اما توجه داشته باش یک اثر وقتی ارزشمند میشه که 2 تا ویژگی داشته باشه
1. حرف جدیدی برای گفتن داشته باشه
2. تکنیک جدید برای نوشتن داشته باشه
وگرنه همه داستان ها شبیه هم دیگن ...)
اینطوری تو اثری رو خلق می کنی که مخصوص خودته و کسی تا سالهای سال نمی تونه مثل اون رو بنویسه

چرا بعد از گذشت این همه سال هنوز کسی نتونسته یک کتاب مثل شازده کوچولو بنویسه؟؟؟ (کوتاه، پر از معانی جدید، با زبانی که با داستان همخونی داره، ایده جدیدی که کسی تا به حال بهش فکر نکرده بود و ...)


داستان که تازه صفحه 7 هستیم. ما داریم تیمی روی این کتاب کار میکنیم. یعنی 4 نفر هستیم. این 4 نفره بودن میتونه خیلی به سودمون باشه و میتونه خیلی به ضررمون ولی
من امیدوارم که به سودمون باشه.

از چیز هایی که گفتی واقعا ممنونم. امیدوارم تو موضوعاته دیگه ای که برامون پیش بیاد و توی این بحث مطرح کنم باز هم از نظراتتون بهره بگیرم. ممنون.

AHB
15th August 2010, 11:57 AM
به نظرم شما اگر داستانتون توی 60 صفحه تموم مشه تمومش کنید. اینکه کتاب رو کش بدید فقط باعث میشه خواننده از کتابتون زده بشه و زمین بذارتش. میشه با کارایی مثل توصیف و آوردن شخصیتهای فرعی داستان رو طولانی تر کرد ولی این ارزش کتاب رو پایین میاره. لزومی نداره شما یه کتاب خسته کننده 150 صفحه ای داشته باشین وقتی میتونید یه داستان 60 صفحه ای جذاب داشته باشین.
آنتوان چخوف پدر علم داستان نویسی یه حرف جالب زده اینکه : اگر توی داستان یه تفنگ به دیوار آویزیون هست این تفنگ باید در طول داستان شلیک بشه. یعنی از هر گونه زیاده گویی و کش دادن باید جلوگیری بشه. وگرنه داستان تبدیل میشه به یه سری از این سریالهای ایرانی که توش آب میبندن.


ممنون. البته شاید داستان تو 70 صفحه تموم بشه ولی باشه طولانی نمیکنمش . ممنون.
خیلی ممنون.

AHB
15th August 2010, 01:39 PM
یه سئوال دیگه :
من نمیخوام از اسم های ایرانی یا حتی خارجی استفاده کنم. اگه بخوام که از یک اسامی دیگه استفاده کنم باید چه کار کنم ؟ یعنی نه ایرانی باشن و نه خارجی . و اصلا این کار رو بکنم یا نه ؟

AHB
15th August 2010, 01:51 PM
ممنون میشم نظراتتون رو در این باره بدونم.

AHB
15th August 2010, 02:24 PM
یه سئوال دیگه :
من نمیخوام از اسم های ایرانی یا حتی خارجی استفاده کنم. اگه بخوام که از یک اسامی دیگه استفاده کنم باید چه کار کنم ؟ یعنی نه ایرانی باشن و نه خارجی . و اصلا این کار رو بکنم یا نه ؟

خاله
15th August 2010, 03:12 PM
خود اسم شخصیتها توی معرفی شخصیت به مخاطب کمک میکنه. سعی کنید اسامی به ویژگی های بارز شخصیت مربوط باشن. معمولا توی داستانهای اقلیمی از اسامی همون منطقه خاص استفاده میکنن شما ببینید داستانتون کجا اتفاق افتاده .

AHB
15th August 2010, 03:24 PM
خود اسم شخصیتها توی معرفی شخصیت به مخاطب کمک میکنه. سعی کنید اسامی به ویژگی های بارز شخصیت مربوط باشن. معمولا توی داستانهای اقلیمی از اسامی همون منطقه خاص استفاده میکنن شما ببینید داستانتون کجا اتفاق افتاده .


آخه هنوز جایه خاصی برای داستان در نظر گرفته نشده. یعنی اصلا نیاز نشده.

ساناز فرهیدوش
15th August 2010, 05:35 PM
خیلی دلم می خواد یک لحظه تو ذهن شما سیر می کردم و می گفتم .
داستانی که جای خاصی نداره ، تخیلیه نه ؟ از احساستون بپرسید نه عقل روز مرتون .ببخشیدا !

AHB
15th August 2010, 07:38 PM
خیلی دلم می خواد یک لحظه تو ذهن شما سیر می کردم و می گفتم .
داستانی که جای خاصی نداره ، تخیلیه نه ؟ از احساستون بپرسید نه عقل روز مرتون .ببخشیدا !


اولا تخیلی نیست. دوما من منظورتون رو نفهمیدم.

AHB
15th August 2010, 09:55 PM
حالا این همه از نظراتتون استفاده کردم یه نکته رو هم خودم بگم که البته دو یا سه نفر بهش اشاره اندکی کردن.

_____ در هر کتاب برجسته یک چیزی باید باعث بشود تا وقتی یکی از خواننده های آن کتاب وقتی اسمه

آن کتاب را شنیدن به یادشان بیاید. مثلا در مجموعه نبرد باشیاطین همیشه اسمه کرنل در ذهنه من باقی

میماند. پس آن یک چیزه خاص میتواند یک شخصیت باشد. ولی در مجموعه نیروی اهریمنی اش یک چیزه

دیگر برجسته است که نویسنده خودش آن را تعریف کرده و در دنیای واقعی وجود ندارد به اسمه : شیتان

و ما هم در کتابمون داریم دنبال یک چیز میگردیم که خاص باشه. البته اگر شما هم در این باره کمک کنید

ممنون میشم.

آیدی من هم :
ahb619@ymail.com

منتظره نظرات ارزشمندتون هستم.

AHB
15th August 2010, 10:06 PM
در ضمن اگه کتابی خواستین بهم بگین برا دانلود بزارم.

AHB
16th August 2010, 11:06 AM
دانلود دارن شان:نبرد با شیاطین (http://armanpotter.blogfa.com/post-96.aspx) (لينك دانلود ۶ كتاب اول مجموعه دموناتا"نبرد با شياطين")

انلود کتاب ۱ :لرد لاس

http://werewolf.ir/yashi/lord%20loss.zip (http://werewolf.ir/yashi/lord%20loss.zip) دانلود کتاب ۲:دزد شیطانی

http://werewolf.ir/yashi/books/dozd-sheitani.rar (http://werewolf.ir/yashi/books/dozd-sheitani.rar)
دانلود کتاب ۳ :اسلاتر

http://werewolf.ir/yashi/Slawter.rar (http://werewolf.ir/yashi/Slawter.rar)
دانلود کتاب ۴ :بک

http://www.darrenshanfans.ir/uploads/bec/BecFull.zip (http://www.darrenshanfans.ir/uploads/bec/BecFull.zip)

دانلود کتاب ۵ : ددمنش(دیو همخون)

http://www.darrenshanfans.ir/uploads/bb/BBfull.zip (http://www.darrenshanfans.ir/uploads/bb/BBfull.zip)
دانلود کتاب ۶ : رستاخیز شیطانی

LaDy Ds DeMoNa
16th August 2010, 12:48 PM
من نمیخوام از اسم های ایرانی یا حتی خارجی در کتابم استفاده کنم. اگه بخوام که از یک اسامی دیگه استفاده کنم باید چه کار کنم ؟ یعنی نه ایرانی باشن و نه خارجی . و اصلا این کار رو بکنم یا نه ؟


خلق مکان یا اسم یا حتی یه زبان جدید اصلا کار سختی نیست

می تونه با ترکیب اسم ژاپنی اروپایی آریایی یه اسم جدید خلق کنی

آدمها مثبت باید دارای نام ها گرم و انرژی زا باشند و آدمهای منفی بالعکس

AHB
16th August 2010, 01:50 PM
خلق مکان یا اسم یا حتی یه زبان جدید اصلا کار سختی نیست

می تونه با ترکیب اسم ژاپنی اروپایی آریایی یه اسم جدید خلق کنی

آدمها مثبت باید دارای نام ها گرم و انرژی زا باشند و آدمهای منفی بالعکس


ممنون. ببینم چیکار میتونم بکنمش. میشه شما یه اسم معرفی کنی ؟

LaDy Ds DeMoNa
16th August 2010, 07:47 PM
ممنون. ببینم چیکار میتونم بکنمش. میشه شما یه اسم معرفی کنی ؟


حتما
روش فكر ميكم شب بهتون جواب مي دم [cheshmak]

AHB
16th August 2010, 09:56 PM
حتما
روش فكر ميكم شب بهتون جواب مي دم [cheshmak]



ممنون میشم.

AHB
17th August 2010, 11:16 AM
یک مثال هم بزنید بسه. ممنون میشم واقعا.

LaDy Ds DeMoNa
17th August 2010, 11:59 AM
خوب من به نگارش انگلیسی مس نوسیم تا گویاتر باشه :
البته به نوع داستانمون بستگی داره چون من زیاد با داستان شما آشنا نیستم
اما چندتا اسم به ذهنم اومد

pikosha
tamon
cheron
xazirbo
gojtam

[nishkhand][nishkhand][bamazegi]

AHB
17th August 2010, 01:32 PM
ممنون. فهمیدم .

AHB
17th August 2010, 01:34 PM
اگه کسه دیگه ای نظری داره یا سئوالی داره بگه.
ممنون از راهنمایی هاتون

bacteria
17th August 2010, 11:27 PM
من زیاد با نویسندگی کتاب آشنا نیستم ولی اگه کسی بخواد کتابی بنویسه به نظر من خودش رو باید جای تمام شخصیت های داستان تصور کنه , باید قدرت تخیلش اونقدر قوی باشه که بتونه خودش رو جای چند نفر احساس کنه و از زبون اونها کاری انجام بده یا حرفی بزنه.

bacteria
17th August 2010, 11:43 PM
برای معرفی شخصیت های ترسناک, به نظر من معرفی چهره زیاد ترسناک نیست عقیده ی من اینه که باید روی عجیب بودن یا کارهای غیر عادی آنها تاکیید بشه.

AHB
18th August 2010, 11:26 AM
ممنون

hamed civil1
19th August 2010, 04:06 PM
با سلام
من خیلی در مورد داستان نویسی تخصصی ندارم ولی نکاتی در این مورد لازم است گفته شود
ابتدا باید موضوع مشخص شود
موضوع بهتر است مستند و بر واقعیت مطابقت داشته باشد
از برخی ترفند های زیبا سازی روایت داستان ها استفاده شود
به طور مثال می توان از شیوه روایت اتفاقات تاریخی در قران استفاده کرد
شیوه های روایت حوادث تاریخی به نقل از خداوند برای پیامبر اسلام به این گونه است که ابتدا از این داستان تاریخی خداوند مهم ترین قسمت ان داستان تاریخی را که معمولا در اواسط داستان می باشد را تعریف کرده و بعد می گوید که می خواهی تو را بیشتر اشنا کنم و بعد به ابتدای داستان برگشته و کامل تو ضیح داستان را انجام می دهد.
از این شیوه برای نقل داستان حضرت موسی و نوح و یوسف و اصحاب کهف و. غیره بهره برده شده است .

AHB
19th August 2010, 11:15 PM
ممنون ولی سبک داستان ترسناکه و فکر نمیکنم که استفاده از روش های تاریخی بتونه موفق باشه.

hamed civil1
21st August 2010, 11:29 PM
با سلام
باید عرض شود که شما موضوع را به موضوعات خاص هدایت کردید یعنی ترسناک
موضوع شما بهتره عمومی باشد تا شامل طیف زیادی از مخاطبین قرار گیرد
مسلما طیف مخاطبین موضوعات ترسناک به اندازه موضوعات عمومی نیست .
با تشکر

schrodinger
22nd August 2010, 01:09 AM
pikosha
tamon
cheron
xazirbo
gojtam



اینا اسم دختره یا پسر؟
آدم خوبن یا بدن؟
بیشتر اسمشون به شخصیت های جنگجو می خوره که با این غول بیابونیای تو داستان می جنگن!!!
مثلا همین پیکوشا معلومه شمشیرزنه

فکر نکنی مسخره می کنما
جدا برام جالب بود
ایول همشهری...
[golrooz]

LaDy Ds DeMoNa
22nd August 2010, 05:36 AM
اینا اسم دختره یا پسر؟
آدم خوبن یا بدن؟
بیشتر اسمشون به شخصیت های جنگجو می خوره که با این غول بیابونیای تو داستان می جنگن!!!
مثلا همین پیکوشا معلومه شمشیرزنه

فکر نکنی مسخره می کنما
جدا برام جالب بود
ایول همشهری...
[golrooz]

سلام
درسته این اسم ها به نظر بکر می یان اما یه پیش زمینه ای از این نام ها در ذهن ما وجود داره :

مثلا برای من


pikosha
می تونه همیطور که شما گفتید یه شمشیر باز و قهرمان باشه یا مرد جوان جویای نام و شهرت !

tamon
می تونه یه پسر بچه شیطون باشه

cheron
یک زن زیبا و یا ملکه !

xazirbo
یه پیرمرد دنیا دیده و عالم


gojtam
یه مرد قوی هیکل درشت اندام !!

[bamazegi]

AHB
22nd August 2010, 11:27 AM
ما داریم به جای اینکه از اسامی که اصلا وجود ندارن استفاده کنیم ، میخوایم از اسامی که خیلی کم استفاده میشن استفاده کنیم که ایرانی هم هستن.

مثلا شما میدونیستید که : پادیره یک اسمه ایرانی هست به معنی پاره ای از شب ؟؟!!

LaDy Ds DeMoNa
22nd August 2010, 08:14 PM
این خیلی عالیه
می تونی از اسمهای ایران باستان هم کمک بگیری

If I Die 2Night
22nd August 2010, 09:33 PM
من هم تو این تیم 3 نفره هستم با اجازتون. حالا که ahb داره میره اگه نظری داشتین به من بگین. چون ما 3 نفر هستیم که داریمممممممممممم رو کتاببببببببببب کار میکنیمممممممممممممممممممم مممممممممممممممممممم

If I Die 2Night
24th August 2010, 02:38 PM
تیم ما : امیرحسین و خودم و محمد رضا

AHB
24th August 2010, 03:15 PM
با تشکر از همه دوستانی که تو این تاپیک به ما کمک کردن. الآن صفحه 40 هستیم

AHB
24th August 2010, 03:16 PM
اگر کسی در مورده اینکه چجوری باید کتاب چاپ بشه و از اینجور صحبتا اطلاعاتی داره لطفا بگه


ممنون میشم

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد