توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تاریخچه تطور نثر فارسی
MR_Jentelman
2nd August 2010, 05:14 PM
قسمت اول از ابتدا تا قرن چهارم
نام درست این زبانی که اینک آثار ادبی خود را به آن مینویسیم، زبان دری است و پدران ما از آغاز که آن را در ادب به کار بردهاند، این زبان را بدین نام خواندهاند. در همه این اسناد، هر زبانی را که در ایران معمول بوده زبان پارسی یا فارسی گفتهاند و دو نوع مهم ایرانی آن را «فارسی دری» و «فارسی پهلوی» نام دادهاند. دری و پهلوی از زمان ساسانیان تاکنون همیشه در ایران، شانه به شانه و پهلو به پهلو با هم بودهاند. دری زبان مشرق و شمال شرق ایران تا ری و طهران امروز، و پهلوی زبان قسمتهای دیگر ایران بوده است.
تفاوت دری با پهلوی تنها تفاوت مختصری است که در مخرجهای حروف و در بعضی از مفردات است، والّا ترکیب زبان، و صرف افعال و ریشه هر دو یکی است و قسمتی از آن از پارسی باستان یعنی زبان هخامنشیان و قسمتی دیگر از زبان اوستا آمده است.
از روزی که دری، زبان ادبی دوره اسلامی ایران شده، پهلوی در همان سرزمین اصلی به صورت زبان روستایی یا لهجه و یا زبان ولایتی باقی مانده است و در دوره اسلامی آنچه شعر به این زبان گفتهاند، آن را «فهلویات» نامیدهاند، مانند: اشعار باباطاهر عریان و بُنداررازی و پور فریدون و اشعار شیرازی سعدی و حافظ و اشعار زبانهای پهلوی آذربایجان و دو بیتیهای دیگری که در فارسی و کرمان و خوزستان و نواحی دیگر، باقی مانده و آنچه اشعار به زبان طبری و مازندرانی و گیلک و تات و کردی و لری و بختیاری و شوشتری و زبانهای روستایی نواحی دیگر ایران مانده است.
آنچه از نثر پهلوی، برای ما باقی مانده، در کتابهای دینی زردشتی است، یا در متونی که زرتشتیان با خود از ایران به هند برده و در آنجا نگاه داشتهاند و تقریباً همه آنها در دوره اسلامی فراهم شده و میتوان گفت بجز کتیبههای ساسانی و سجع سکههای آن زمان دیگر اثری از پهلوی دوره ساسانی نداریم.
اما زبان دری که قسمتهای کهن آن را خاورشناسان ندانسته و به خطا «پهلوی اشکانی» یا «پهلوی شمالی» یا «پهلوی شرقی» و یا «پهلوی کلدانی» نام گذاشتهاند، در حدود بیست سال پیش از میلاد، نخستین آثار قدیم آن به دست آمده است و اینک نزدیک 1990 سال از آن میگذرد. در همه این مدت، این زبان، در ایران یا لااقل در قسمت شرقی و شمال شرقی ایران قدیم رایج بوده و نه تنها اکنون هم، لهجهها و زبانهای روستایی مختلف، در همین نواحی از آن باقی است، بلکه در این مدت هزار و نهصد ونودسال، آثار فراوانی از تحولات تاریخی آن به دست داریم که خاورشناسان، باز به خطا نامهای جعلی و نادرست روی آنها گذاشتهاند و به ترتیب تاریخی آنها را زبان اشکانی یا پارتی و یا مانوی و زبان پازند نامیدهاند.
از آخرین مرحله زبان دری که همان زبان ادبی امروز ما باشد که در دوره بعد از اسلام در مشرق ایران آشکار شده است، قدیمترین سندی که داریم مقدّمه قدیم شاهنامه است که در سال 346 هجری نوشته شده است و این متن یگانه سند ماست که تاریخ تحوّل زبان دری را در این هزار و اندی سال معین میکند.
از مطالعه در آثار مدوّن و کتابها و رسایل و مکاتیب که در این دوره باقی مانده میتوان درجات و مراحل تحوّل نثر فارسی را معلوم کرد.
در قرن چهارم، یعنی در دوره سامانیان، هنوز نثر دری بسیار ساده و بسیار نزدیک به نثر پهلوی بوده است. با آنکه کلمات تازی در آن محدود بوده، ترتیب معیّن و معلومی در میان نبوده است یا اینکه حدودی در میان بوده که امروز بر ما معلوم نیست. مثلاً در ترجمه بلعمی از تاریخ طبری، تقریباً همه جا در شرح وقایع، کلمه «حرب» به کار رفته و لفظ بسیار رایج «جنگ» و یا کلمات دورتر مانند: «رزم» و «نبرد» و «کارزار» و «پیکار» و مانند آنها دیده نمیشود، و گویی در آن زمان از کلمه «حرب» تازی، معنی خاصّی اراده میکردهاند که از کلمات فارسی نظیر آن بر نمیآمده است.
رویهمرفته، درین دوره نثر زبان دری بسیار ساده و بسیار روان و جملهها همه جا کوتاه و بُریده بُریده است و مطلقاً کلمات مُرادف در آن دیده نمیشود و تقریباً همه جا صفت بر موصوف مقدم است، و این سیاق قدیم زبان دری است، چنانکه در پهلوی نیز همیشه چنین بوده است. در سراسر آثار نثری که از دوره سامانی و قرن چهارم باقی مانده است، مانند: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه و هدایة المتعلّمین ابوبکر ربیع بن احمد اخوبنی بخاری و عجایب البلدان یا عجائب الدنیا از ابوالمؤیّد بلخی و حدوالعالم من المشرق الی المغرب و ترجمه تفسیر طبری و کتاب البارع در احکام نجوم از ابونصر حسین بن علی قمی و «رسایل فارسی» ابن سینا و ابو الریحان بیرونی، همین اصول کاملاً پا برجاست. چنان مینماید که در اواخر ابن دوره، کسانی که کتابهایی به زبان دری در علوم دقیقه مانند: طبّ و ریاضیّات و نجوم و غیره نوشتهاند، هر اصطلاح علمی را که لازم داشتهاند از زبان تازی گرفتهاند و این کار بر ایرانیان با ذوق آن زمان گران آمده است و کوشیدهاند اصطلاحاتی به زبان دری وضع کنند و به جای اصطلاحات زبان تازی به کار برند چنانکه ابن سینا در دانشنامه علایی و ابوریحانی بیرونی، در کتاب التفهیم، این کار را کردهاند. به گمان من این کار، یعنی ترجیح فارسی بر تازی، حتی در اصطلاحات علمی، اساساً از تعصّبات اسماعیلیه بوده است زیرا که ابنسینا از خانواده اسماعیلی بوده و ابوریحان نیز از اسماعیلیه بوده است و همین توجه را در قرن بعد ناصر خسرو در کتابهای متعددی که به زبان پارسی نوشته و حتی در کتاب کشف المحجوب ابو یعقوب سگزی که به فارسی ترجمه کرده داشته است. دلیل این هم آشکار است و پیداست که اسماعیلیه، به جلب عوام و توده مردم بیشتر اهمیّت میدادهاند تا به جلب خواصّ و یکی از ارکان تبلیغ و دعوت در نزدشان تعلیم عامه مردم بوده است و به همین جهت است که ایشان را «تعلیمیّه» میگفتند و ناچار برای تعلیمات خود میبایست به زبان مادری و طبیعی مردم ایران متوسّل شوند و این است که زبان دری را اختیار کرده و در ترویج و توسعه آن میکوشیدهاند.
منبع:تبيان
MR_Jentelman
2nd August 2010, 05:15 PM
از قرن پنجم تا قرن هفتم
در قرن پنجم، و در دوره غزنویان، همان اصول نثر دوره سامانی باز پا بر جای بوده است چنانکه مؤلّف زینالاخبار کاملاً همان زبان را به کار برده است و در کتابهای مهم این دوره مانند:
نوروزنامه عمر خیام و کشف المحجوب هجویری و نورالمریدین ابوابراهیم مستملی بخاری و نورالعلوم ابوالحسن خرقان و بیان الادیان ابوالمعالی غزنوی و سیاست نامه نظام الملک و نصیحت نامه امیر عنصر المعالی معروف به قابوس نامه و کتابها و رسایل فارسی امام حجةالاسلام، محمّد غزالی و کتاب السوانح فی معانی العشق برادرش احمد غزالی، و ترجمه تاریخ بخارا ابونصر قباوی، همه به همین روش نوشته شده و درین میان، تنها تاریخ مسعودی ابوالفضل بیهقی که قسمتی از کتاب بزرگ جامع التواریخ یا جامع فی تاریخ آل سبکتکین اوست که به ما رسیده ازین قاعده مستثناست و به جای جملههای بریده و کوتاه که در کتابهای دیگر هست، گاهی در آن جملههای بلند و پیچیده دیده میشود که جای اجزای جمله نیز از قاعده معمولی و سیاق عادی زبان دری تجاوز میکند و پس و پیش میشود. از جاهای مختلف کتاب پیداست که این نسخه که به ما رسیده نسخه منقّح و پاکنویس شده آن کتاب نیست بلکه یادداشتهایی است که مؤلّف، روز به روز میکرده و در صدد بوده است که بعد، آنها را به زبان ادبی و ساده بنویسد و مجال نکرده است، و بههمین جهت در متن کتاب که نامههای آن زمان را از انشای ابونصر مشکان، صاحب دیوان رسالت غزنویان نقل میکند، انشای آنها با انشای کتاب، تفاوت دارد و به مراتب روانتر و سادهتر است و چند جا نیز که نامههای تازی خلیفه و پاسخ آنها را ترجمه کرده است، آن ترجمهها نیز سادهتر و روانتر است.
استثنای دومی که در کتابهای این دوره هست، رسائل فارسی است که به خواجه عبدالله انصاری (http://www.tebyan.net/Celebrated_Authors/2008/12/9/80665.html)نسبت میدهند، و در همه آنها روش تازهیی در انشای فارسی دیده میشود که سجع و قافیه و تکرارهای فراوان در آن هست و با آثار دیگر این زمان، تفاوت بسیار فاحش دارد و بهمین جهت عقیده من اینست که برخی ازین رسایل فارسی که شماره آنها بسیار است قطعاً از عبدالله انصاری، صوفی معروف قرن پنجم نیست و شاید از عبدالله انصاری سلطانپوری از مشایخ صوفیه ساکن هندوستان در قرن دهم بوده باشد که در 1006 از جهان رفته است و دلایل بسیار در اثبات این مطلب هست:
نخست آنکه برخی از عبارات گلستان سعدی درین رسایل دیده میشود، دیگر آنکه پارهیی مطالب تاریخی در آنها هست که قطعاً مربوط به زمانهای بعد از عبدالله انصاری و قرن پنجم است وانگهی مؤلف این رسالات، اشعاری سروده که در پایان آنها «انصاری» و«پیر انصار» و «پیر هری» تخلّص میکند و قطعاً در قرن پنجم، استعمال اینگونه تخلّصها در پایان غزل یا قطعه مطلقاً معمول نبوده است و نیز در این اشعار، کلماتی هست که در آثار گویندگان دیگر قرن پنجم دیده نشده است. از همه گذشته قطعی است که سبک مسجّع و مقفّی را در نثر، نخست در زبان تازی به کار بردهاند و در قرن چهارم و پنجم، ابوبکر خوارزمی متوفّی در 383 و بدیع الزمان همدانی متوفّی در 398 و ابونصر عتبی متوفّی در 427 آن را به کار بردهاند، و پس از آن تنها در قرن ششم در زبان فارسی رایج شده و حمیدالدین بلخی، مقامات حمیدی را به تقلید از مقامات حریری (متوفی در 516) و مقامات زمخشری (متوفی در 538) و اطواق الذهب او و اطباق الذهب شرق الدین عبدالمومن شفروه نوشته است. بدین گونه روش قطعی و رایج سبک زبان دری در سراسری قرن پنجم همان روش قرن چهارم و دوره سامانیان بوده است.
در قرن ششم، بیشتر کتابهای مهم مشایخ تصوّف مانند: نجمالدین کبری و مجددالدین بغدادی و عزیزالدین نسفی و روزبهان بقلی و بهاءالدین ولد و احمدجام و شهابالدین سهروردی و شاه سنجان خوافی و ابوالنجیب سهروردی و ابونصر خانقاهی سرخسی و عینالقضاة همدانی و عبدالقادر گیلانی و دانشمندان نامی این دوره مانند: امام فخررازی و عمربن سهلان ساوجی و سید اسماعیل گرگان و حُبیش بن ابراهیم تفلیسی و شهاب الدین مقتول شیخ اشراق و کیهان شناخت حسن بن قطان مروزی و کفایة التعلیم محمد بن مسعود غزنوی و تفسیر بیان الحق نیشابوری و تفسیر سیف الدین درواجکی و تفسیر ابوالفتوح رازی و اسرار التوحید محمد بن منوّر و تذکرةالاولیای عطار و سلجوق نامه ظهیری نیشابوری و ردّ فضایح الروافض عبدالجلیل قزوینی به نام مثالب النواصب وراحةالصدور راوندی و تاریخ بیهق امام ابوالحسن بیهقی و مؤلفات دیگر وی، و مجمل التواریخ و القصص و ترجمه تاریخ سیستان و جوامع الحکایات و الوامع الروایات محمد عوفی و ترجمان البلاغه محمد بن عمر رادویانی نیز، همه بدینگونه است و به همان سبک بیپیرایه و بیتکلّف و روان و سلیس قرن چهارم و پنجم است.
امّا در همین قرن، سبک تازهای در نثر فارسی پیدا شده که نزدیک دویست و پنجاه سال در ایران رواج بسیار داشته و کتابهای فراوان بدان نوشتهاند و آن سبکی است که در استعمال لغات تازی افراط کرده و عمد داشتهاند که هر چه بیشتر بتوانند مفردات و مرکبّات زبان تازی را بکار برند و حتی در استعمال آیات و احادیث و جُمل و اشعار زبان تازی زیادهروی کنند و منشآب و مؤلّفات رشید و طواط و عتبةالکتبه منتجب الدین جوینی و التوسل الی الترسل بهاءالدین بغدادی و چهار مقاله نظامی عروضی و روضةالعقول محمدبن غازی ملطیوی و مکارم الاخلاق رضی الدین نیشابوی و عقدالعلی احمدبن حامد کرمانی و ترجمه کلیله و دمنه ابوالمعالی شیرازی و سندبادنامه و اغراض الریّاسه ظهیری سمرقندی و نفثةالمصدور زیدری و تاج امآثر حسن نظامی و لبابالالباب محمد عوفی و تاریخ طبرستان بهاءالدین ابن اسفندیار، بیش و کم نماینده این سبک خاص بشمار میروند.
در این دوره، حمید الدین بلخی متوفی در 559، در سال 551 مقامات حمیدی را به تقلید از بدیع الزمان و حریری و زمخشری و شرفالدین شفروه نوشته، و بدین گونه نثر مسجّع و مقفّی را که پر از مکرّرات و مرادفات است و سبک خاصّی تشکیل میدهد، در زبان فارسی بدعت گذاشته است و این روش خاصّ در دورههای بعد نیز رواج خواهد داشت.
MR_Jentelman
2nd August 2010, 05:17 PM
از قرن هفتم تا قرن نهم
در قرن هفتم،
هنوز عدهیی از نویسندگان بزرگ، همان سادگی و روانی را در نثر بکار بردهاند و در کتابهای ادبی و بیشتر در تاریخ، رعایت این سبک را میکردهاند و مشایخ تصوّف نیز به همان سبک، کتاب پرداختهاند. معروفترین آثاری که بدین روش است:
طبقات ناصری تألیف منهاج سراج گوزگانی و جامع التواریخ رشید الدین فضلالله، و تبصرةالعوام سید مرتضی داعی رازی و مولفات نجمالدین رازی و شهاب الدین سهروردی و شمس الدین افلاکی، و صدرالدین قونوی و حمدالله مستوفی قزوینی و افضل الدین کاشانی و فخرالدین عراقی و رکن الدین علاء الدوله سمنانی و ابن بیبی و ابوالقاسم کاشانی و معین الدین سگزی و قطبالدین بختیاراوشی کاکی و رضیالدین لالا و حمیدالدین ناگوری و شهاب الدین توران پشتی و نورالدین اسفراینی کسونی و علی رامتینی و سعدالدین حموی و سیف الدین باخرزی و فریدالدین گنج شکردهلوی است.
در این دوره، همان توجهی را که ابن سینا و ابوالریحان بیرونی در اختراع اصطلاحات علمی به زبان دری و بکار بردن آنها به جای اصطلاحات زبان تازی داشتهاند، دانشمند معروف افضلالدین کاشانی هم داشته است و به همین جهت، آثار بسیار جالب و مهمّ او از بهترین نمونههای زبان دری فصیح بی پیرایه به شمار میرود. بالعکس برخی از علمای نامی این دوره مانند: خواجه نصیرالدین طوسی و قطب الدین شیرازی و ناصرالدین بیضاوی در کتابهای علمی خود، بیش از پیشینیان خویش، کلمات و اصطلاحات تازی بکار بردهاند.
اما همچنان، زیادهروی در الفاظ نازی درین دوره نیز رواج داشته و حتی در سبک انشای شرفالدین ابوالفضل فضلالله راجی حسینی قزوینی مؤلّف کتاب المعجم فی آثار ملوک العجم معروف به تاریخ معجم و شهاب الدین عبدالله بن فضلالله شیرازی ملقّب به وصّاف الحضرة مؤلّف کتاب تجزیةالامصار و تزجیةالاعصار معروف به تاریخ وصّاف به منتهی درجه مبالغه رسیده است، چنانکه در بسیاری از موارد بجز روابط همه الفاظ را از زبان تازی گرفتهاند.
کتابهای معتبری که در این زمینه ازین دوره باقی است:
ترجمه تاریخ یمینی شرف الدین جُر فادقانی و تاریخ جهانگشای عطاملک جوینی و المعجم فی معابیراشعار شمس قیس رازی و روضه اولی الالباب فخرالدین بناکتی و سمطالعلی و درّةالاخبار منتحب الدین یزدی و مرزبان نامه سعدالدین وراوینی است.
مهمترین کتاب نثر که در قرن هفتم نوشته شده گلستان سعدی است. از نخستین روزهای انتشار در سراسر کشورهای فارسی زبان، رواج فوقالعاده پیدا کرده و به منتهی درجه مطلوب بوده، چنانکه بزودی کتاب درسی دبستانها و سرمشق قطعی نویسندگان شده است و در این مدّت که از تألیف آن میگذرد، تقلیدهای بسیار از آن کردهاند مانند:
روضه خلد یا روضةالخلد مجدالدین خوافی که در لکنهو به خطا به نام خارستان چاپ شده است و بهارستان جامی و نگارستان معینالدین معینی جوینی و لطایف الطوایف علی بن حسین واعظ کاشفی متخلّص به صفی و نگارستان کمال پاشازاده و بلبلستان حاج محمد فوزی و پریشان قاآنی و رضوان میرزا آقا خان کرمانی و انجمن دانش وقار شیرازی و خارستان ادیب کرمانی و ملستان میرزا ابراهیم مدایح نگار نفرشی و جان جهان حاج میرزا علیاکبر خان قائم مقامی.
پیداست که سعدی در گلستان، روش نثر مسجّع و مقفّی را به منتهی درجه زیبایی خود رسانیده و در این فن چنان مهارت بکار برده است که بیشتر اسجاع و قوافی آن کاملاً طبیعی افتاده است و بههیچوجه جنبه تصنّع و تکلّف در آن نیست، اما سخت آشکار است که این هنر، همواره منحصر به او خواهد بود و دیگر کسی نتواند نثر مسجّع و مقفّی و مصنوع و متکلّف را مانند وی به این سادگی و روانی در آورد.
در قرن هشتم، همچنانکه در همه فروع دنباله ادبیات قرن هفتم است در نثر این اصول کاملاً برقرار بوده است و در ضمن
http://img.tebyan.net/big/1387/09/11613108137254188190141121451923913515150165.jpg
اینکه برخی از نویسندگان به همان روش ساده و روان، کتابهای جالبی پرداختهاند، برخی دیگر همان اصول زیادهروی در استعمال الفاظ تازی را دنبال کردهاند. کتابهای ساده و روان این قرن:
مؤلّفات عبیدزاکانی و ابواسحاق شیرازی معروف به «بسحق اطعمه» و عزّالدین کاشانی و شاه نعمةالله ولی و میرسید علی همدانی و علاءالدین عطّار و مجمع الانساب شبانکارهای و نفایس الفنون شمسالدین آملی و مؤلّفات ضیاءالدین برنی و تاریخ فیروز شاهی شمس سراج عفیف و صفوةالصّفای ابن بزّاز و شیرازنامه زرکوب و تاریخ رویان اولیاءالله آملی و مؤلّفات میرسید شریف گرگانی و تواریخ آل برمک عبدالجیل یزدی و فردوس المرشدیّه محمدبن عثمان و مؤلّفات بهاءالدین نقشبندی است و آنچه با انشای متکلّف و مبالغه در زبان تازی نوشته شده: تجارب السّلف هندوشاه و مواهب الهی معینالدین معلم یزدی و العراضه فی حکایةالسلجوقیه از محمد بن محمد نظام حسینی یزدی است.
روش تازهیی که در قرن هشتم در نثر فارسی پیدا شد سبکی است که در آن کنایات و استعارات و تکلّفات و عبارتپردازیها و تشبیهات فراوان و مرادفات بسیار بکار رفته و منتهای حشو را در آن روا داشتهاند.
نخستین اثری که ازین سبک به دست است گاهگاهی در ترجمه فرج بعدالشده از حسین بن اسعد بن حسین دهستانی دیده میشود. این حسبن بن اسعد که در نسخههای خطی ترجمه او نبش را الویزی نوشتهاند و در چاپ آن را به «المؤیدی» تحریف کردهاند، پیداست که از مردم «الویز» دهی بوده است که هنوز در شهریار معروف است و کتاب فرج بعدالشدّه قاضی ابوعلی محسن بن علی تنوخی را در حدود 670 به فارسی ترجمه کرده و در این ترجمه گاهی از این عبارت پردازیها دارد اما این سبک را در قرن هشتم، نخست شرف الدّین رامی در کتاب انیس العشاق خود بیشتر به کار برده و پس ازو ضیاءالدین نخشبی متوفی در 751 که از عرفای هندوستان بوده است در کتابهای متعدد خود از آن جمله: طوطی نامه و سلک و سلوک و جزئیات و کلیات و عشره مبشره و گلریز و لذت النساء به کار برده است و تکمیل کرده و پس از او در قرن نهم، بسیار رایج شده است.
چند تن دیگر از متصوّفه قرن هشتم نیز گاه گاه در آثار خود از این گونه کنایات و استعارات و تکلّفات به کار بردهاند مانند: نظامالدین اولیاء و علی رامیتنی معروف به «خواجه عزیزان» و شرف الدین شاه ابوعلی قلندر پانیپتی و نصیرالدین محمود چراغ دهلی و شیخ محمود اشنوی و خواجو کرمانی. اما این نویسندگان در این زمینه، چندان افراط نکردهاند و افراط در این سبک از خصایص قرن نهم است.
در قرن نهم، در نثر فارسی، اندکاندک سبک روان و سادهیی را که در قرنهای پیش نیز روش اکثریت نویسندگان بوده است، رها کردهاند و بیش از پیش گرد استعارات و کنایات و مّرادفات و تکلّفات بیهوده گشتهاند. یگانه کسانی که هنوز به سادگی معتقد بودهاند: عبدالرحمن جامی و عبیدالله احرار سمرقندی و جلالالدین محمّد پارسا و قطب الدین ابویزید عبدالله بن محبی جهرمی شیرازی و علّامه جلالالدین دوانی و شمسالدین محمد بن یحیی اسیری لاهیجی و خواجه محمد بن محمود پارسا و عبدالغفور لاری و سید محمد گیسو دراز و شرفالدین یحیی منیری و آذری طوسی و شاه داعی شیرازی و زین الدین ابوبکر خوافی و یعقوب بن عثمان چرخی و قاضی میر حسین میبدی و غیاثالدین جمشید کاشانی و ملّا علی قوشچی و نظام الدین عبدالعلی بیرجندی و سید ظهیر الدین مرعشی بودهاند.
در نثر قرن نهم، چیزی که جالب است اینست که زبان تازی که تا اواخر قرن نهم هنوز زبان علمی ایران بود و بیشتر از دانشمندان بزرگ، تألیفات خود رابه آن مینوشتند در قرن نهم از رواج آن بسیار کاسته شده بود و عده کثیر از کتابهای علمی این قرن به زبان فارسی نوشته شده. دیگر آنکه در این دوره در دربار تیموریان، توجّه خاصّی به تاریخنویسی در میان بوده است و کتابهای فراوان بیشتر در تاریخ عمومی و گاهی هم در تاریخ تیموریان به فارسی نوشته شده، اما در این کتابها نیز به سنّت رایج و معمول آن زمان، بیشتر در پی کنایات و استعارات و عبارات مصنوع رفتهاند. اما در این دوره کسانی که در استعمال کلمات تازی مبالغه کرده باشند، بسیار کمند، و در میان مشاهیر نویسندگان این دور تنها سه تن را میتوان نام برد که به این روش نوشتهاند: یکی ابن عربشاه و دیگر امین الدین فضل بن روزبهان خنجی و سوم صاینالدین علی ترکه.
در میان نویسندگان بزرگ این قرن، کسانی که باز نسبة سادهتر نوشتهاند و کمتر کنایات و استعارات و تکلّف و تصنّع به کار بردهاند: حسن بن شهاب یزدی و خسرو ابو قوهی و فصیحی خوافی، و قاضی اختیارالدین تربتی، و محمدبن فضلالله مؤلف تاریخ خیرات و خوندمیر و میرخواند و کمال الدین حسین خوارزمی و امیر سید اصیل الدین دشتکی و سید جمال الدین دشتکی و پیر جمالی اردستانی و علی بن شمسالدین لاهیجی و احمدبن حسین کاتب یزدی و دولتشاه سمرقندی و میرجان اسفر نجابادی، را باید دانست.
اما کسانی که بیشتر در این روش مبالغه کردهاند: حافظ ابرو و معینالدین فراهی و معین الدین زمجی اسفزاری و نظامالدین شامی و شرفالدین علی یزدی و کمال الدین عبدالرزاق سمرقندی و ادریس بن علی بدلیس و خواجه عماد الدین محمود قاوان و شهاب الدین عبدالله مروارید و صدرالدین امینی هروی را باید نام برد.
پیشرو این سبک پر کنایه و استعاره در قرن نهم، معین الدین حسین کاشفی، واعظ معروف است که بیش از همه در این روش مخصوص مبالغه کرده است.
MR_Jentelman
2nd August 2010, 05:18 PM
قرن دهم و یازدهم
در قرن دهم،
همان سنّتی که در نثر فارسی رایج بوده، همچنان رواج داشته است، تنها اندک تغییراتی پیش آمده است: یکی آنکه در این قرن، دیگر مطلقاً کسی در نثر آن اندازه مبالغه و زیادهروی را که در استعمال کلمات تازی در قرون پیش در برخی از کتابها معمول بوده رعایت نکرده است و در قرن دهم این روش ناپسند مطلقاً متروک مانده است. دیگر آنکه پادشاهان صفوی که توجه و عنایتی خاص به انتشار دین شیعه داشتهاند، نظر به اینکه اکثریت مردم ایران، پیش از آن شافعی و پس از آن حنفی بودهاند، عده کافی مبلّغ و پیشوای دینی برای انتشار طریقه شیعه در ایران نیافتهاند و ناچار از کشورهای دیگر که شیعه در آنجا بیشتر بودهاند مانند جبل عامل شام و بحرین و لحساء یا احساء و غیره، گروهی را به این کار به ایران آوردهاند و این عدّه که برای پیشرفت کار خود ناچار بودهاند کتابهایی تألیف کنند، چون هنوز فارسی نمیدانستهاند، آن کتابها را به زبان تازی نوشتهاند، و دوباره در قرن دهم زبان تازی در مؤلفات علمی و مخصوصاً دینی انتشار یافت. اصول استعاره و کنایه و تکلّف و تصنّع در نثر، همچنان مانند قرن نهم، در این دوره هم رواج داشت.
در سراسر قرن دهم تقریباً در همه کتابهای نثر، همان اصول معتبر که در قرن نهم جسته جسته و رفته رفته، سبک رایج شده بود، یعنی استعمال کنایات و استعارات و مرادفات و تکلّفات و تصنّعات یگانه سبک نثر این دوره بوده است، منتها بسته به سلیقه نویسندگان، گاهی کمتر و گاهی بیشتر دیده میشود.
کسانی که اینگونه صنایع را کمتر به کار بردهاند:
ملاحسین کربلایی و محمود دهدار و قاضی احمد غفاری و امیر یحیی قزوینی و خورشاه بن قباد عراقی و مصلح الدین لاری و ملا احمد تتوی و محمد طاهر سبزواری و حسن بیک خاکی و محمود بن هدایت الله نطنزی و نظام الدین احمد هروی و شاه طاهر انجدانی و فخرالدین علی زواری و شیخ یعقوب صرفی و ملافتح الله کاشانی و امیر غیاث الدین دشتکی و تقی الدین اوحدی کاشانی و قاضی نورالله شوشتری و امین احمد رازی و فخرالدین علی صفی بیهقی و میرزاجان باغ نوی و ملا ابوالحسن دانشمند و محمدبن محمود دهدارند و کسانی که بیشتر مبالغه کردهاند:
فضولی بغدادی و حسن بیگ روملو و امیر محمودین خواند امیر و عبدالقادر بداونی و قهرمانی میرزاخان خانان و گلبدن بیگم دختر بایر و ابوالفضل بن مبارک و ابوالفیض فیضی و سلطان محمد فخری و سام میرزا صفوی و میر تقی الدین ذکری کاشانی و امیر شرف الدین بدلیسی و خان احمد گیلانیاند.
قرن یازدهم، دنباله مستقیم قرن دهم ایران است و در روشهای ادبی، مطلقاً تغییری دیده نمیشود و همان توجّه تامّی که اکثریت نویسندگان در استعمال کنایات و به کار بردن تکلّف و تصنّع داشتهاند باقی است.
همچنان پیشوایان روحانی، کتابهای خود را به زبان تازی مینوشتهاند و در میانشان اگر کسی به زبان فارسی هم تألیف کرده باشد فارسی بسیار ساده و روان و طبیعی به کار نبرده است، چنانکه در کتابهای فارسی ملا محمد باقر مجلسی، همین حالت آشکار است.
درین دوره، توجّه خاصی به نوشتن قصّه و داستانهایی به زبان فارسی پیدا شده و قصّههایی را که از قدیم بر سر زبانها بوده مانند: اسکندر نامه و مختار نامه و ابومسلم نامه و داراب نامه و رموز حمزه و غیره، دوباره به انشای معمول زمان خود نوشتهاند، یا اینکه داستانهای جدید پرداختهاند مانند: حسین کُرد و چهل طوطی و نوشآفرین و امثال آنها.
در همه این قصّهها و داستانها، کنایات و استعارات، فراوان به کار بردهاند و در برخی از آنها، بیش از حد زیاده روی کردهاند.
این اصول را حتّی در منشآت درباری و نامهنویسی رسمی در ایران و هند و ترکیه به کار میبردهاند. تاریخنویسی نیز درین دوره، چه در ایران و چه در هندوستان، بسیار رواج داشته، ولی تاریخ را هم بیشتر با همان تکلّفها و استعارات و کنایات مینوشتهاند.
نویسندگان این دوره را هم میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
میرزاجلال منجّم یزدی، میرزابیگ حسینی گنابادی، میرزا طاهر وحید قزوینی، برادرش میرزا محمد یوسف واله، قاضی میراحمد منشی قمی، ملاعبدالرزّاق لاهیجی، امیر علاءالدوله قزوینی، ولی قلی بیگ شاملو، میرزامحمد رقیع واعظ قزوینی، پسرش محمد شفیع، نصیرای همدانی، محمدامین منشی، پسرش محمد کاظم منشی، محمد ساقی مستعدخان، محمد شریف معتمدخان، عبدالحمید لاهوری، اسکندربیگ منشی، عبدالفتّاح فومنی، شاه حسین بن ملک غیات الدین سیستانی، طغرای مشهدی، حسن بن گل محمد، ملاعبدالنبی فخرالزمانی، محمد قاسم بن هندوشاه فرشته، محمد شریف علامه، میرزا محمد شریف کاشف، وحید تبریزی، برخوردارین محمود ترکمان، ظهوری ترشیزی، کسانیاند که در کنایات و استعارات بیشتر مبالغه کردهاند.
و احمد بن عبدالله فاروفی معروف به مجدد الف ثانی، فوق الدین، احمد یزدی، نجیب الدین رضا تبریزی، ملا محمد تقی مجلسی، شاهزاده محمد داراشکوه، ملاخلیل قزوینی، میرزا طاهر نصرآبادی، محمدبن ابراهیم، محمد شفیع حسینی، محمد معصوم نامی، رفیعالدین شیرازی، میرحیدر رازی، شیخ محمد علی مؤذّن خراسانی، علی بن طیفور بسطامی، میرابوالقاسم فندرسکی، عبدالحق محدّث دهلوی، قطبالدین عبدالحیّ لاری، عزلتی واعظ، مجددالدین حسینی، ملاعبدالباقی نهاوندی، فزونی استرآبادی، محمد معصوم بن شیخ احمد مجددالف ثانی، محمد حبلهرود، محمد صادق بن صالح اصفهانی، محمد مفید یزدی، شیخ بهاءالدین بهایی عاملی، ملامحمدباقر محقق سبزواری، ملامحمد صالح روغنی قزوینی، آقا جمالالدین خوانساری، سید علاءالدین معروف به خلیفه سلطان وحشری تبریزی، روانتر و سادهتر نوشتهاند.
MR_Jentelman
2nd August 2010, 05:20 PM
قرن دوازدهم
تا مدتی همان اصول در نثر فارسی رایج بود و باز چه در نامههای رسمی و احکام و فرامین دولتی و چه در تاریخنویسی و چه در کارهای ادبی دیگر، در استعاره و کنایه منتهای مبالغه را میکردهاند، چنانکه حتی در نامههایی که به سلاطین اروپا نوشته میشد، این روش کاملاً رایج بود. سبکی که ملا محمد باقر مجلسی در کتابهای دینی رایج کرده بود، همچنان درین دوره رواج داشت و چنان مینمود که پیشوایان روحانی عمداً از سادهنویسی و رواننویسی خودداری می کردهاند و آن را کسر شأن و دون مقام خود میدانستند و یا برای آنکه نا بخردان و جاعلان به راحتی و بدون شایستگی به متون خاص دینی دسترسی پیدا نکنند عمدا آن متون را پیچیده می نوشتند تا تنها متخصصان دینی توان بهره بردن و تفسیر آنها را داشته باشند، حتّی اگر در حاشیه قبالهیی یا حجتی شهادتی یا سجلّی مینوشتند میکوشیدند به انشای معمولی زمان و به فارسی روان و سلیس و طبیعی نباشد. سرانجام میبایست این مشکل پسندیها نهایتا جایگاه خود را از دست دادند و جنبشی نو ایجاد شد.
این جنبش مهم تنها در سالهای آخر قرن دوازدهم آشکار شد و مهمترین موسس این اندیشه و موثرترین پیشوا و راهبر و برانگیزنده، میرزاابوالقاسم قائم مقام، متخلص به ثنایی و وزیر معروف بود. اما نتیجه این جنبش تنها در قرن بعد یعنی در قرن سیزدهم آشکار شد و تقریباً در سراسر قرن دوازدهم هنوز همان شیوههایی که در قرن نهم و دهم و یازدهم رواج کامل داشته است رایج بود.
یگانه استثنایی که درین قرن دیده میشود این است که میرزا مهدی خان ابن محمد نصیر استرآبادی منشی معروف نادرشاه که خود در تاریخ جهان گشای نادری و در منشآت درباری همه جا همان سبک پر از کنایه و استعاره را به کار برده و از پیشوایان مهمّ این روش به شمار میرود. در کتاب دیگر به نام دُرّه نادره همان سبک معمول قرن ششم و هفتم و هشتم را که در قرون بعد متروک شده بود، یعنی سبک خاصّ زیادهروی در مفردات و مرکبّات زبان تازی را، دوباره پیش کشید، و کتاب عجیبی که نقّادان مرددند آن را فارسی بدانند یا تازی و به جرأت باید گفت که: نه تازی و نه فارسی، نوشته است. این کتاب دُرّه نادره قطعاً درین روش مخصوص ناهنجار و زشت، از همه کتابهای این سبک که دشوارترینشان تاریخ معجم و تاریخ و صاف و مرزیان نامه و مواهب الهی و المعجم و تاج المآثر است گذشته و به اوج خود رسیده است.
ازین که بگذریم، همه نثر نویسان این دوره، پیرامون سبک پر از کنایه و استعاره و مرادفات و تکلّف و تصنّع میگشتهاند و نویسندگان این دوره را هم میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
گروهی که درین زمینه بیشتر مبالغه میکردهاند مانند: میرزا رضی تبریزی منشی الممالک، فاضل خان گرّوسی، میرزا ابوالحسن غفاری، میرزا علی رضا شیرازی، میرزا محمد صادق نامی اصفهانی، میرزا عبدالکریم شیرازی، میرزا محمدرضا شیرازی، محمد محسن مستوفی، میرزا ابوالحسن گلستانه، علیقلی خان واله داغستانی، محمود میرزا قاجار متخلّص به ثنا، میرزا عبدالقادر بیدل عظیم آبادی، میر غلامعلی آزاد بلگرامی، سراج الدین علیخان آرزو، نعمت خان عالی، محمد هاشم معروف به خافی خان.
گروه دیگر که کمتر مبالغه کرده و سادهتر توشتهاند: میر عبداللطیف شوشتری، غلامحسین ابن هدایت علیخان، سید عبدالله شوشتری، میرزا جعفر طرب نائینی، حاج محمد جعفر کبوتر آهنگی، ملا محمد مهدی نراقی، حاج ملا احمد نراقی، میرزا محمد کلانتر شیرازی، میرزا عبدالرزّاق صمصام الدوله، سید عبدالحسین شوشتری، میر ابوطالب خان اصفهانی، میرزا عبدالوهّاب نشاط معتمدالدوله، میرزا تقی علیآبادی صاحب دیوان، عبدالرزّاق بیک مفتون دنبلی، میرزا عبداللطیف تسوجی، میرزا محمد تقی مظفر علیشاه کرمانی، جان جانان مظهر، شیخ اسدالله غالب الله آبادی، ملااسماعیل ذبیحی، قاضی سعید قمی، حاج زین العابدین تمکین شرواتی، شیخ محمد علی حزین لاهیجی، میرابوالقاسم موسوی میر عالم، نور علیشاه اصفهانی، ملا عبدالصّمد همدانی عارف مشهور.
کوششی که در پایان قرن دوازدهم برای تصفیه و اصلاح نثر فارسی شده بود، سرانجام در قرن سیزدهم نتیجه قطعی داد و دراین قرن، روز به روز نثر بیشتر رو به سادگی و روانی رفته و روشهای ناپسندی که در قرون پیشین رواج کامل داشت، بیش از پیش متروک مانده است.
تردیدی نیست که باز شدن روابط دائمی در میان اروپا و ایران و رواج زبانهای اروپایی در درجه اول زبان فرانسه و سپس انگلیسی و روسی و آلمانی و تقلید از ادبیات اروپا، به این جنبش یاری بسیار کرده است. عده کثیر کسانی که در قرن سیزدهم یا از زبانهای اروپایی به فارسی ترجمه کرده و یا از ادبیات اروپا تقلید کردهاند، اندک اندک مردم را کاملاً به روشهای اروپایی و مخصوصاً به فارسی ساده و روان و بیپیرایه و طبیعی عادت دادهاند.
کسانی هم که در زبانهای اروپایی دست نداشتهاند و تنها به ادبیات جدید زبان تازی و زبان ترکی رجوع میکردهاند، چون در آن زبانها هم پیروی از روشهای اروپایی معمول شده بود، بدین وسیله نامستقیم، همان اصول را در زبان فارسی راه دادهاند.
MR_Jentelman
2nd August 2010, 05:22 PM
قرن سیزدهم
اروپا به سرعتی تمام رو به پیشرفت بود و پیشرفتهای آن، همه کشورهای اسلامی و آسیایی، مخصوصاً ایران را خیره کرده بود. ایرانی که همیشه از آغاز تاریخ در صف اول ملل متمدن بوده است و در سال [های] گذشته از کاروان تمدن باز پس مانده بود، این عقب افتادگی قهری و ناخواه را به حسرت و اسف مینگریست، به همین جهت بود که اگر دولت، توجّهی در جلب فرهنگ نوین نداشت، مردم خود تشنه و خواستار آن بودند. در این کار عباس میرزا نایپ السلطنه و میرزا ابوالقاسم قائم مقام و بیش از همه میرزا تقی خان امیر اتابک اعظم و حاج میرزا حسین خان مشیرالدوله سپهسالار و صدراعظم و در مرحله آخر حاج میرزا علی خانه امینالدوله صدراعظم، موثر بودهاند.
نخستین اثر علمی که از زبانهای اروپایی به فارسی ترجمه شده رسالهیی در فن آبله کوبی است که محمد بن عبدالصبور خویی ترجمه کرده و در 1245 در تبریز چاپ سربی کردهاند.
نخستین اثر ادبی که انتشار یافته، تاریخ پطر کبیر و شرل (شارل) دوازدهم است که در زمان محمد شاه، موسی جبرئیل نامی، دو کتاب معروف ولتر را از فرانسه ترجمه کرده و با تاریخ اسکندر که در زمان عباس میرزا ترجمه کرده بودند در 1263 چاپ سنگی کردهاند.
در 1268 مدرسه دارالفنون که نخستین آموزشگاه به روش آموزشگاههای اروپایی بود در طهران افتتاح یافت. نخستین شماره روزنامه منظم و دائمی به نام روزنامه وقایع انفاقیّه در روز جمعه پنجم ربیع الثانی 1267 در طهران انتشار یافت. پس از آن در شهرهای دیگر مانند تبریز و اصفهان نیز روزنامه منتشر شد. در هندوستان و ترکیه و مصر هم ایرانیان روزنامههایی به زبان فارسی انتشار دادند. نخستین کتاب چاپی در تبریز در 1227 انتشار یافته است. بدینگونه صنعت چاپ که نخست در تبریز دایر شده بود، در طهران و سپس در اصفهان و مشهد و تدریجاً در شهرهای دیگر معمول شد، پس از طهران نخست در تبریز و سپس در اصفهان و پس از آن در برخی از شهرهای دیگر هم آموزشگاههایی به روش آموزشگاههای اروپایی تاسیس کردند و اندک اندک آموزشگاههایی مخصوص دختران، نخست در میان مسیحیان و سپس در میان یهود و زرتشتیان و سرانجام در میان مسلمانان در تهران تاسیس شد و رفته رفته در شیراز و اصفهان و تبریز و مشهد و شهرهای دیگر دنبال کردند.
در ادبیات و مخصوصاً در نثر، جنبشی که در قرن دوازدهم آغاز شده بود در این قرن به نتیجه رسید. باز شدن راه اروپا به ایران و سفرهایی که دانشمندان اروپایی به ایران کردند سبب شد که آثار مهمّی از دورههای پیش از اسلام تاریخ ایران کشف کردند و به زبانهای اوستایی و پارسی باستان پهلوی پی بردند و خاورشناسی، در اروپا بسیار رواج گرفت و بدینگونه ایرانیان نیز به عظمت تاریخ پیش از اسلام خود پی بردند.
همین توجّه سبب شد که روح ملیّت در ایران نیرو گرفت و حتّی در ادبیات وارد شد. نخستین نتیجه آن بود که چند تن از تندروان متعصّبان درصدد برآمدند کلمات تازی را از زبان فارسی بیرون کنند. این جنبش از زمانهای بسیار قدیم و چنانکه گذشت لااقل از قرن چهارم هجری در ایران پیدا شده است و چنانکه اشاره کردم، اسماعیلیه و فرق شعوبیه درین کار دست داشتهاند و به همین جهت نخست ابن سینا و ابوالریحان بیرونی بدین کار دست زدهاند و پس از ایشان ناصر خسرو و سپس افضل الدین کاشانی در قرن هفتم اقدام بسیار مهمّی کرده و در قرون بعد نیز جسته جسته هوا خواهانی در میان دانشمندان ایران بودهاند از آن جمله در قرن نهم علامه جلالالدین دوانی گاهگاهی به فارسی سره و پیراسته از زبان تازی چیز نوشته است.
در قرن سیزدهم، در نتیجه پیدا شدن این اندیشهها، این سلیقه در ایران نیرو گرفت.
نخست یغمای جندقی شاعر معروف بدین کار دست زد و نامههایی بدین روش مینوشت ولی نخستین اثر مستقلّی که درین زمینه داریم کتاب نامه خسروان تألیف جلالالدین میرزا قاجار پسر فتحعلی شاه است که شاعر باذوق دانشمندی هم بوده و مجلّدات سه گانه این کتاب را از 1285 تا 1288 در طهران چاپ کرده است و این کتاب، مختصری از تاریخ ایران از آغاز تا پایان دوره زند است.
پس از آن در 1300 میرزا رضاخان افشار بکشلو، کتابی در انشای فارسی به نام: پروز نگارش پارسی در استانبول چاپ کرده است و سپس میرزا نصرالله بن محمد حسین خوشنویس اصفهانی متخلّص به فدایی که در حیدرآباد دکن بوده، کتابی در پنج جلد که مجلّد پنجم آن فرهنگ است در تاریخ هندوستان به نام داستان ترکتازان هند در 1307 انتشار داده است. مرحوم پدرم نیز این روش را در دیباچه پزشکی نامه و نامه زیانآموز تألیف خود به کار برده است.
در آن زمان، این کار را از مظاهر میهن پرستی و ایران دوستی میدانستهاند، ولی در نتیجه نیکاندیشی و سادگی، متوجّه این مسئله نبودهاند که شیّادی جعّال، کتابی سراپا نادرست و ساختگی به نام نادرست دسانیر جعل کرده و انتشار داده و زبانی پیش خود اختراع کرده و از زبانهای قدیم ایران وانمود کرده است و آیندگان آن را باور کرده و کلمات این زبان را درست و اصلی دانسته و در آینده ضبط کرده وبه کار بردهاند و حال آنکه قطعاً این زبان هرگز و در هیچجا به کار نرفته است.
این نویسندگان قرن سیزدهم هم گرفتار این خطای فاحش که در آن موقع هنوز کسی متوجّه آن نشده بود، بودهاند. این تعصّب در جعل تاریخ نیز راه بافته و کسی که بیش از همه گرفتار عواقب زشت آن شده، میرزا عبدالحسین سیرجانی، معروف به میرزا آقا خان کرمانی است که از شدّت تعصّب و ایراندوستی که همیشه در نهاد او زبانهزن و شراره افکن بوده است در کتابهای خود و مخصوصاً در آیینه اسکندری، برای مبالغه در عظمت ایران پیش از اسلام توجیهات ناروا و نادرست کرده است.
درین دوره تألیف کتابهای علمی به زبان تازی، تقریباً متروک شده و تنها گاهگاهی برخی از کتابهای دینی را به زبان عرب تألیف کردهاند و پیداست علوم جدید که از زبانهای اروپایی گرفته شده دیگر مردم ایران را از علوم قدیم که بیشتر به زبان تازی نوشتهاند بینیاز کرده است.
درین دوره، بسیاری از اندیشمندان و راهنمایان سیاسی و اجتماعی بدین اندیشه افتادهاند که معایب خط کنونی را بر طرف کنند. پیروان این عقیده به سه دسته منقسم شدهاند:
برخی معتقد بودهاند که خطّ کنونی را باید اصلاح کرد و اعراب را در کلمه وارد کرد و حروف متشابه را از میان برد.
دسته دوم معتقد بودهاند که خطّ تازهیی باید اختراع کرد و این دسته نیز به دو گروه، تقسیم میشده، برخی از روی خطّ تازی خط جدید اختراع کردهاند، و برخی از روی خطّ لاتین.
دسته سوم معتقد بودهاند که باید خطّ لاتین را یا بیآنکه تصرّفی بکنند و یا با تصرّفات در زبان فارسی به کار برند.
در برابر این سه دسته که شماره آنها بیشتر بوده، عدّه معدودی هم عقیده داشتهاند که باید خطوط قدیم ایران مانند خط اوستا و خط پهلوی و غیره را دوباره در زبان فارسی به کار برد.
در ادبیات قرن سیزدهم، عدهیی از نویسندگان بودهاند که دست به زبانهای اروپایی نداشته و ازادبیات اروپا تقلید نکردهاند. برخی دیگر بالعکس، پیرو ادبیات اروپا بودهاند.
کسانی که از ادبیات اروپایی پیروی نکردهاند:
حاج میرزا معصوم نایب الصّدر شیرازی، میرزا ابوالقاسم ذهبی شیرازی متخلّص به «راز»، شیخ مفید داوری شیرازی، وقار شیرازی، حاج میرزا حسن صفی علیشاه، حاج محمد کریم خان کرمانی، حاج ملاهادی سبزواری، میرزا فضلالله خاوری شیرازی، حاج میرزا حسن خان فسایی، یغمایی جندقی، قاآنی شیرازی، فتحالله خان شیبانی، آقا علیاکبر بیدل شیرازی، میرزا محمد صادق همای مروزی، رضاقلی خان هدایتالله باشی امیرالشعراء، سید جمالالدین افغانی، میرزا محمد تقی سپهر لسان الملک، امیر عبدالرحمنخان امیر افغانستان، علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه، فرهاد میرزا معتمدالدوله، محسن میرزا میرآخور، حسنعلی خان امیرنظام گروّسی، میرزا جعفر حقایق نگار خورموجی، آقا محمد حسن زنوزی، آقا محمد علی مذهّب اصفهانی، سنگلاخ تبریزی، اقا علی مدرّس، آقا محمد ابراهیم نوّاب، حاج میرزا علیخان امینالدوله، محمد تقی خان حکیم، میرزا طاهر وقایع نگار، حاج میرزا جانی کاشانی، جوهری خراسانی، ماه شرف خانم مستوره کردستانی، میرزا علیرضا شهره، آقا محمد مهدی ارباب اصفهانی، حاج میرزا عباس ایروانی متخلّص به فخری، و معروف به حاج میرزا آقاسی صدراعظم محمدشاه، سید جعفر کشفی، بهمن میرزا بهاءالدوله، شیخ ضیاءالدین خالد مجددی نقشبندی، حاج میرزا محمدخان مجددالملک، جهانگیر میرزا، نادر میرزا و نایب الصّدر تبریزی بودهاند.
کسانی که از ادبیات اروپا متأثر شدهاند:
میرزا آقا خان کرمانی، میرزا ملکمخان ناظمالدوله، محمدحسنخان صنیعالدوله و اعتماد السلطنه، میرزا حبیب اصفهانی، میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی، حاج زینالعابدین مراغهیی، میرزا یوسف خان مستشارالدوله، حاج میرزا عبدالغفّار نجمالدوله، میرزا محمدحسین فروغی ذکاءالملک را باید از پیشروان این دسته شمرد.
روزنامههایی حبل المتین در کلکته و حکمت و ثریّا در مصر و سروش در استانبول در میان نویسندگان قرن سیزدهم و این دسته از ادبیان، نفوذ فوقالعاده داشتهاند.
در این زمان میرزا فتحعلی آخوندوف در تفلیس به زبان ترکی و به تقلید مولیر و گوگول و آستروسکی، نویسندگان معروف روسیه، چند کمدی نوشته و در تفلیس بازی کرده بودند.
میرزا جعفر قراجه داغی که در وزارت عدلیه آن زمان، کار میکرده، هفت قطعه ازین کمدیها را به فارسی ترجمه کرده و در سالهای 1288و 1290 و 1291 قمری در طهران، انتشار داده است. انتشار این ترجمهها تاثیر فوقالعادهیی در ادبیات آن روزگار، داشته است.
کتاب دیگری که درین دوره، بسیار موثر واقع شده ترجمه کتاب حاج بابا اصفهانی از جیمزموریه نویسنده معروف انگلیسی است که بهترین ترجمه آن از میرزا اسمعیل طهرانی، متخلّص به حیرت است که ساکن هندوستان بوده است. مترجم این کتاب منتهای زیردستی را در نقل آن به زبان فارسی به کار برده است و گذشته از آن ترجمههای حاج محمد طاهرمیرزا را از رمانهای معروف الکساندر دوما پدر و ترجمههای اعتمادالسلطنه و دکتر خلیل خان ثقفی اعلمالدوله و میرزا ابوتراب خان نظمالدوله و دیگران نیز درین زمینه یاری بسیار کردهاند.
چندی بعد هم کتابهای متعددی که حاج علیقلی خان سردار اسعد بختیاری، وسیله ترجمه و چاپ آنها را فراهم کرده، کاملاً ایرانیان را به افکار و ادبیات اروپا آشنا کردهاند.
در همین زمان، نویسنده معروف جرجی زیدان که از نصارای لبنان بوده و در مصر میزیسته است. گذشته از مجلّه معروف الهلال، کتابهای متعدد در مسائل تاریخی و تحقیقی انتشار داده و هر سال یک رمان ضمیمه مجلّه خود شامل یکی از ادوار تاریخ اسلام منتشر میکره است و در همان زمان، عبدالحسین میرزا قاجار برخی ازین داستانها را به فارسی نقل کرده است و پس ازو دیگران نیز مجلّدات دیگر را ترجمه کردهاند و این ترجمهها نیز در پرورش ذوق ادبی ایران، بسیار موثر بودهاند.
کتاب دیگری که نفوذ فوقالعاده بخشیده، سه مجلّد سفرنامه ابراهیم بیگ از حاج زینالعابدین مراغه ای ساکن استانبول است که بینام مولّف انتشار یافته و گذشته از آنکه حقّ میهنپرستی را در ایران پرورش داده، در ایجاد سبک ادبی جدید هم بسیار موثر بوده است.
میرزا ملکم خان ناظمالدوله، از ارمتیان جلفای اصفهان و موسس لژ فراماسونری در ایران، در مدّت اقامت در لندن، گذشته از روزنامه قانون که مدّتی انتشار داده، رسائل اجتماعی و سیاسی کوتاه نیز گاهی بیامضا، و گاهی با امضا چاپ کرده است و درین رسایل به واسطه اینکه زبان مادری وی فارسی نبوده قهراً بسیار ساده و روان و به اصول محاورات چیز نوشته و این سبک در میان نویسندگان آن زمان، بسیار پسندیده افتاده و همیشه آرزوی برخی از نویسندگان بوده است که مانند وی بنویسند. همین نفوذ را انشای بسیار ساده و روان میرزا عبدالرحیم طالبوف داشته است.
MR_Jentelman
2nd August 2010, 05:25 PM
قرن چهاردهم
http://img.tebyan.net/big/1387/09/611013413026246222012242371877899433068.jpg
ادبيات قرن چهاردهم،
با اين مقدمات و موجبات آغاز شده است، به همين جهت درين سالهايي که از قرن چهاردهم ميگذرد مطلقاً اثري و نشانهاي از سبکهاي پرتکلّف و مصنوع قرون گذشته نيست و در سراسر اين دوره، زبان به منتهاي درجه روان و ساده و بيپيرايه شده است.
پيداست که درين دوره بايد روز به روز دامنه ترجمه از زبانهاي بيگانه توسعه يابد. در آغاز ترجمه از زبان فرانسه بيشتر رايج بوده و سپس از انگليسي و پس از آن از روسي و آلماني ترجمه کردهاند و گاهي نيز از تازي و ترکي به زبان فارسي نقل کردهاند.
پيداست که درين دوره بايد قهراً روزنامهنويسي نيز روز به روز توسعه بگيرد. فن ديگري که درين دوره رواج کامل يافته تحقيقات ادبي و تاريخي به روش اروپايي است که نخست مرحوم محمّد قزويني راه را باز کرده و عدّه کثيري از و پيروي کردهاند. درين دوره قهراً ميبايست روز به روز بر شماره نويسندگاني که مقالات سياسي و اجتماعي مينويسند بيفزايد از نويسندگاني که در اين زمينه سرمشقهاي جالب دادهاند: سيد جلالالدين کاشاني، مدير روزنامه حيلالمتين و سيد محمدرضا مدير روزنامه مساوات و سلطان العلماي خراساني مدير روزنامه روحالقدس و حاج شيخ يحيي کاشاني، و ميرزا جهانگير خان شيرازي نويسنده معروف روزنامه صوراسرافيل و ميرزا ملکم خان ناظمالدوله و سيد حسين اردبيلي و علياکبر داور و ميرزا محمد صادق اميري اديب الممالک فراهاني، و ميرزامحمد حسين فروغي ذکاءالملک و ميرزا علي محمد خان کاشاني مدير روزنامه ثريّا و ميرزا مهدي خان زعيم الدوله مدير روزنامه حکمت و عبدالحميد خان ثقفي متين السلطنه و ميرزا محمد فرّخي يزدي و ميرزا محمد تقي ملکالشعراء بهار در صف نخست جاي دارند.
در اين دوره که پيروي از ادبيات اروپا، زمينه را کاملاً آماده کرده است، بسياري از نويسندگان درصدد برآمدهاند که آثار ادبي محض و به معني اخصّ به پيروي از ادبيّات اروپا مانند رمان و نوول و تئاتر، فراهم کنند و بر شماره ايشان نيز بايد قهراً روز به روز افزوده شود.
اين است که نويسندگان قرن حاضر را بايد به چهار دسته ممتاز تقسيم کرد:
نخست: کساني که آثار ادبي محض و به معني اخصّ دارند و رمان و نوول و تئاثر نوشتهاند و مشاهيرشان بدين قرارند: علياکبر دهخدا، صادق هدايت، علي دشتي، محمد علي جمالزاده، محمد حجازي، بزرگعلوي، کريم کشاورز، احسان طبري، ابوالقاسم پرتو اعظم، حسينقلي مستعان، محمد مسعود، جهانگير جليلي، صادق چوبک، دکتر محمد نخعي، جلالآلاحمد، دکتر فخرالدين شادمان، حسين مسرور، ذبيحالله بهروز، صبحي مهتدي، دکتر شيراز پور پرتو، محمدباقر حجازي، حيدرعلي کمالي، رحمت مصطفوي، محمد علي صفّاري، محمدرضا خليلي، حسنمقدم (علي نوروز)، عبدالحسين ميکده، اعتمادزاده، حمزه سردادور، طالبزاده، جهانگير تفضلّي، مرتضي مشفق کاظمي، فريدون توللّي، زينالعابدين رهنما، سيمين دانشور، ماه طلعت پسيان، موسي نثري، مهدي حميدي، صنعتي زاده کرماني، محمدباقر خسروي، احمد علي خداداده، م.ا. به آذين.(تا سال 1330 که اين مقاله نوشته شده است)
دوم: کساني که تحقيقات تاريخي و ادبي کردهاند: محمد قزويني، حسن تقيزاده، محمدعلي تربيت، محمد تقي ملکالشعراء بهار، جلال همايي، احمد بهمنيار، دکتر رضازاده شفق، عباس اقبال، نصرالله فلسفي، رشيد ياسمي، محمدعلي فروغي، مجتبي مينوي، دکتر محمد معين، دکتر ذبيحالله صفا، دکتر پرويز خانلري، حسينقلي کاتبي، مرتضي مدرسي چهاردهي، مدرّس رضوي، ايرج افشار، عبدالحسين زرينکوب، سيد احمد کسروي، احمد اديب کرماني، ميرزا آقا فرصت شيرازي، بديع الزمان فروزانفر، حسن پيرنيا مشيرالدوله، عبدالعظيم قريب، ابراهيم پورداوود، محمود محمود، فريدون آدميّت، حسين مکّي دکتر محمد مکري، ذوالرياستين شيرازي، سيد عبدالرحيم خلخالي، دکتر محمد مقدم، دکتر صادقکيا، علي سامي، و علي آذري.
سوم: نويسندگان اجتماعي و سياسي: دکتر لطفعلي صورتگر، مصطفي الموتي، فرجالله بهرامي، عميدي نوري، رکنزاده آدميت، جواد فاضل، نظام وفا، ناصرالدين شاه حسيني، محمد جنابزاده، دکتر مظفّر بقايي، دکتر امينفر، دکتر محمد حسين عليآبادي، دکتر حسن شهيد نورايي، حسين شهيد نورايي، حسين شجره، حبيبالله آموزگار، عبدالرحمن فرامرزي، ابراهيم خواجهنوري، منوچهر بزرگمهر (صاحبدل)، محمد زرنگار، عباس خليلي، فرزانه يزدي، ناظرزاده کرماني، علي جلالي، علياکبر کسمايي، احتشامي، حسين حجازي، رحيمزاده صفوي، فرّخ کيواني، علي کسمايي، و ابراهيم خليلي.
چهارم: مترجمان: رضا شهرزاده، عبدالحسين نوشين، حسنناصر، مسعود فرزاد، يوسف اعتصامي، شجاعالدين شفا، ابوالقاسم پاينده، رحيم نامور، مشفق همداني، ابوالقاسم اعتصامزاده، کاظم عمادي، ابراهيم الفت، محمدعلي خليلي، علي اصغر حکمت، زينت رام، محمد سعيدي، نيّر سعيدي، رحمت الهي، مهندس کاظم انصاري، عزتالله فرجي شادان، علياصغر سروش، احمد ميرقندرسکي، خانم حاجب، خانم باتمانقليج، زهرا خانلري، احمد شهيدي، غلامحسين زيرکزاده، محمدآسيم، رضا آذرخشي، جمالالدين اخوي، دکتر قاسم غني، اکبر صيرفي دانا سرشت، مسعود برزين، حميد نيرنوري، ابراهيم زنجاني، حسن بديع، حسين کسمايي، محمود هدايت، اميرقلي اميني، محسن خواجه نوري، مرتضي فخرايي، محمدعلي گلشائيان، محمدباقر سنگلجي، اشراق خاوري، سيد مصطفي طباطبائي، رضا مشايخي (فرهاد)، و ذبيجالله منصوري.
پايان
منبع:تبيان
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.