PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : و كسوف آمد ..



touraj atef
24th July 2010, 10:27 AM
http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/07/d983d8b3d988d981.jpg?w=300&h=237 (http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/07/d983d8b3d988d981.jpg)
گو یند که کسو فی در راه است و این کسو ف می تو اند همه ما را اند کی به و ادی اندیشه ببرد به این بیاندیشیم که ……
بیاندیشیم که این مهر تابان که این گو نه بی دغدغه مهررا مهمانمان می کند می تو اند هم نباشد و ما هر رو ز بی تو جه به این مهر می تاز یم و بی تو جه از آن می گذر یم بر ایمان مهر و عشقمان بدیهی شده است و این بدیهی بو د ن با عشق “آغاز از یاد بر دن عاشقی است آنگه که از یاد ببر دیم که چقدر هجر کشیده ایم تا به آن مهر معشو ق بر سیم و بدیهی شد سبز حضورش آنگه بدیهی می شو د و اگر معشو ق بدیهی شد عشق را از یاد می بر یم تا بار دیگر هجران نصیبمان شو د حالا بیاییم از این کسو ف در س از یاد بر د ن بدیهی دانستن حضو ر مهر را یاد بگیر یم هر روز عشقمان را تاز ه کنیم هر د م به یاد او به مهر بنگر یم و سپاسگذار ایزد باشیم کسو ف می گو ید هجران را از یاد نبر د و به همین دلیل مهر را نو ر را و گر ما و عشق را در یابیم
بیاندیشیم که و قتی کسو ف باشد چه می کنیم ؟ عده ای نماز و حشت می خو انند بر خی دیگر دلهر ه ای ته قلبشان می آید که اگر قو انین فیز یکی جو اب ندهد چه پیش آید و… آری می بینیم و قتی مهر نباشد تر س آید و قتی عشق را از یاد ببر یم وحشت را باید به آغوش کشیم بیاییم هر رو ز مهر را تقدس کنیم بیاییم عشق را یگانه راه دو ری از تر س بدانیم و تر س را نشانه ای بر ای آغاز بی عشقی معنی کنیم پس هر گاه که ترس را در و جو د مان حس کر دیم بدانیم عشق را از دست داده ایم آری کسو ف به ما گو ید که بی مهر ی همان خوش آمدگو ئی به تر س است
وبیاندیشیم که اگر کسو ف آید آنچه که مهم است خو ر شید است نه پو شاند ن صو ر ت او زیرا همه نو ر و گر ما مهر را باو ر دار یم پس عشق اگر باو ر شو د اگر آن را در آغوش بگیر یم بی تر دید هیچ کسو فی نمی تو اند چهره آن را بپو شاند عشق اگر عشق باشد بی زمان و بی مکان انکار نکر دنی است
آن شبی که ماه کامل شده بو د ناز نینی این فر یاد را به ماه سر داد هر چند در رو ز خو ر شیر گر فتگی هستیم اما چه ماه و چه خو ر شید تنها عشق را فر یاد کر د فر یاد ناز نین پر ی تنهائی ها را با هم ز نیم تا او حس تنهائی نکند و بداند تا دل عاشق هست هیچ دلی تنها و پر ی تنها هم بی یار و یاو ری نیست پس باهم بخو انیم
شب است ستاره ها سر جا یشان ایستاده اند گوئی که ترابه خود میخوانند! زبان قابل فهمی دارند !زبان آشنا! زبان کودکی ها زبان آب ودرخت صدای جیرجیرک ها در تنهائی. صدای هرم هوای تابستان که در انتظار نسیمی خنک بشت دروازه د لت نشسته ! آری صدای آشنائی میشنوی دلت می خواهد یر درآوری وبالا بروی تا دل مریخ زهره ماه . اما نه ! توعکس های ماه رادر چشمان آرمسترانگ دیده ای نه آبی نه درختی نه برنده ای ! باز می گردی به زمین همان بهشتی که تورا درخود برورانده .خیلی وقت است که از آسمان به یائین آمده ای روی زمین راه میروی .. چشمانی نگران تو را تماشاگرند مادری مهربان ید ری هراسان و زمینی کریم که مدام چشم بر آسمان داردو چلچله ای که سکوت قضا را می شکند .تا تو یرواز را به خاطر بیاوری .آری همه جیز برای تو آفریده شده تو برای چی؟ فلسفه بودنت را بیاد آوری. به آب نگاه کن که آئینه زمان است و به دستهایت که طراوت را از آن میگیرد وچشم هایت که نم نور را از آب دارد.نگاه کن به قلم همان که آب را هجی میکند و مدام خود را با نگارش صفحه های سیاه وسفید ذهن ادمی به تحلیل میبرد و به ستاره ها نگاه کن وبه ماه و به خدا بیند یش که تو را دوست دارد وعشق رابلند فریاد کن

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد