MR_Jentelman
23rd July 2010, 03:58 PM
کارآفرینان که خصلت ذاتی آن ها را شجاعت و شیوه مدیریتی ایشان را ریسک پذیری می پندارند،در عرصه شفافیت و اطلاع رسانی به نظر اهتمام بیش تری باید داشته باشند.در این دو سال و نیم که از آغاز باب کارآفرینی در تفاهم می گذرد،اندک کارآفرینانی بوده اند که از مجال به وجود آمده بهره برده اند.حضور آن ها در این صفحات برای ما مغتنم و روزنه ی امیدی است اما بی تردید روزی خوش تر و زیباتر برای ماست که کارآفرینان بیش از بیش سراغ ما گیرند و دستاوردهای شان را در اختیار تفاهم قرار دهند.این راه پایانی ندارد اما آن ها که آن را آزموده اند،پشیمان نیستند.یک کارافرین نمی تواند نسبت به شفافیت خدماتش بی تفاوت باشد.
در سالهاي اخير كارآفريني و اشتغالزايي، به عنوان يك ضرورت و اولويت در عرصه اقتصاد و اجتماع همواره مطرح بوده و هست و راههاي نيل بهتر و بيشتر به اين مقصود، به طور ويژه از سوي پژوهشگران و صاحبنظران مدنظر قرار گرفتهاست. يكي از مهمترين اين راهها شناخت، معرفي و قدرشناسي كارآفرينان خلاق و برجسته است كه ميتواند در همهگير شدن و بالندگي بيشتر فرهنگ كارآفريني نقش ويژهاي ايفا كند. از همين روست كه در جشنوارهها و مناسبتهاي مختلف اقتصادي و اجتماعي، براي تجليل از نقش كارآفرينان و الگوپردازي مؤثر در اين زمينه تلاش شدهاست. نوشتاري كه در پي ميآيد، ميكوشد تا يكي از چهرههاي شاخص كارآفريني ايراني را طرح و معرفي نمايد: جناب آقاي استاد حاج محمدكريم فضلي، كه به عنوان بنيانگذار گروه صنعتي گلرنگ از جمله كارآفرينان نمونه كشور محسوب ميشوند كه تا به حال از سوي نهادهاي مختلفي چون وزارت كار و امور اجتماعي، جشنواره قهرمانان صنعت و اقتصاد ايران و ... مورد تقدير قرار گرفتهاند. به بيان ديگر، نوشتار زير كوشش يك روزنامهنگار است كه ميخواهد سهم خود را در معرفي و تقدير از يك كارآفرين نمونه ادا كند؛ كارآفريني كه دست كم بيش از دوهزاروپانصد نفر از هموطنانش را از نتيجه يك عمر همت و خلاقيت خود بهرهمند ساختهاست:
اين روزها «چهره شدن» كار آساني است اما «چهره شدن» و «محبوب ماندن» خيلي سخت است. چند روز پيش، آشنايي دور را ديدم: حالا براي خودش بازيگر مشهوري شدهاست – شهرت؛ اولين چيزي كه انسان را از اطرافيان و ديدگان ديگران، دور ميكند - از او درباره ارتباطش با مردم ميپرسم، با بيتفاوتي به من ميگويد: با مردم ميانهاي ندارم. آنها توجه زيادي به من نميكنند ...
با خودم ميگويم او به چهرهاي سرشناس تبديل شدهاست، چرا از محبوبيت و توجه مردم برخوردار نيست. عمق اين مسئله را در رفتار او آسيبشناسي ميكنم؛ ميبينم او مردمي نيست. مردم را از خودش نميداند و در كنار آنها حس حضور ندارد.
به دغدغههاي ذهني اين روزها برميگردم. چند وقتي ميشود به هم نسلانم بيشتر فكر ميكنم: مشكل اشتغال جوانان، ناملايمات اجتماعي، فقر و بيكاري به عنوان مهمترين چالشهاي اجتماعي مرا به دنياي ديگري ميبرد. مشكلات؛ زائيده شرايط اجتماعي است و جوانان آسيبپذيرترين بخش جامعه هستند كه در بحبوبه بحرانهاو مشكلات، دچار تزلزل و انحطاط ميشوند. معضل اشتغال از منظر اجتماعياش يك پديده غمانگيز محسوب ميشود كه ساختار جامعه فردا را دچار آسيب ميكند.
روزنامههاي چند ماهه اخير را ورق ميزنم و مسائل اقتصادي، اجتماعي از سر گذشته را مرور ميكنم و به موازات آن به دستاوردهاي مثبت صنعتي و اقتصادي هم توجه ميكنم كه پيامدهاي مثبتي را براي جامعه و جوانان به وجود آوردهاست.
از اين ميان برگزاري جشنواره قهرمانان صنعت نظرم را جلب ميكند. يك پيامد تازه و پويا چرا كه از يك صنعتگر يا توليدكننده ملي با عنوان قهرمان ياد كردن، خود نشان از حركت به سمت و سويي مثبت و بالنده است: تجليل از بانيان و بنيانگذاران صنعت اين مرز وبوم كه به اشتغال زايي و پديد آمدن شغلهاي تازه كمك ميكنند. معيارهايي كه براي قهرمانان صنعت در نظر گرفتهشده و آنها را از ديگر فعالان عرصه اقتصاد متمايز كردهاست را زير ذرهبين ميگيرم: خلاقيت و نوآوري، تحقيق و توسعه، توجه به صادرات، توجه به نقش نيروي انساني و ارزش نهادن به توانمندي كاركنان و ...
در ميان برترين هاي اين جشنواره كه در آبان ماه برگزار شدهبود، با يك كارآفرين نمونه، آشنا ميشوم! برترين هنر، هنر اتفاق است. ميگويند: اتفاق؛ ضرباهنگ دروني دنياست! اتفاق، روح شعر است.
پيش خودت فكر ميكني: شأن نزول كارآفرين كجاست؟!
كارآفرين كسي است كه فرصتي را كشف ميكند و براي پيگيري و تحقق آن، سازمان مناسبي را ايجاد ميكند. كارآفرين كسي است كه توانايي تشخيص و ارزيابي فرصتهاي مناسب پيرامون خود را داشتهباشد.
واژه كارآفريني از كلمه فرانسوي Entre prender بر آمدهاست كه به معناي «متعهد شدن» است، پس كارآفرين كسي است كه متعهد ميشود يك فعاليت اقتصادي را ساماندهي و اداره كند.اقتصاددانان، نخستين كساني بودند كه در مباحث اقتصادي خود به تشريح كارآفرين و كارآفريني پرداختند. به راستي نقش كارآفرين چيست؟ كارآفرين در كجاي سيستم اقتصادي قرار دارد. نقش كارآفرين، نوآوري و خلاقيت است. كارآفرين بايد توانايي تشخيص و ارزيابي فرصتهاي مناسب پيرامون خود را داشتهباشد. چيزي كه مهم است اين است كه او بايد از فناوري هاي محيطياش استفاده كند و خودش به ابداع و فناوري تازهاي برسد.
در رويارويي با «فناوري» درمييابم كه فناوري گويي مثلثيست داراي سه وجه مهم دانش، روش وابزار. اگر روش سازمانيافتهاي وجود داشته باشد، دانش و ابزار، سير تكاملي خود را در اين مثلث طي ميكنند. مديراني كه كارآفريني نميكنند معمولاً تلاش ميكنند در محدوده همين مثلث حركت نمايند. اما كارآفرينان خلاق، ابعاد مثلث فناوري را تغيير ميدهند و آن را دستخوش تغيير و تحول ميكنند.
در جستجو براي شناخت و معرفي كارآفرينان برجسته ملي و مردمي، با يك كارآفرين نمونه آشنا شدهام: استاد حاج محمدكريم فضلي؛ بنيانگذار و رئيس هيئت مديره گروه صنعتي گلرنگ. ايشان در سال گذشته نيز لوح برتر كارآفرين و كارفرماي نمونه كشور را از آن خود كردهاند.
به عنوان روزنامهنگاري كه در اين سالها در عرصه مطبوعات قدم و قلم زدهاست، رايزنيهاي شخصيات شروع ميشود: سابقه و سرآغاز اين گروه از كي و كجاست؟ جايگاه اين شركت صنعتي و كارآفرين برترش در كجاي جامعه قرار گرفتهاست؟
مطبوعات چند ماهه اخير را ورق ميزنم تا با اين كارآفرين نمونه، بيشتر آشنا شوم: «استاد فضلي از جمله كارآفريناني است كه آگاهانه و از روي انتخابي هدفمند، عرصه توليد را براي يك عمر فعاليت خود برگزيدهاست، تا از اين طريق شرايط اشتغال به كار بخشي از هموطنان خود را فراهم آورد، به عبارتي ازاين منظر نه صرفاً سودآوري شخصي، بلكه منافع عمومي مورد نظر است و همين امر احساس رضايتي عميق و انساني را در پي ميآورد ...
... استاد فضلي پس از چند دهه تلاش در عرصه كارآفريني و توسعه اقتصادي، امروز به مثابه يك ذخيره ملي و چشمهاي جوشان از آموختهها و تجربهها همچنان به كوشايي و پويايي خود ادامه ميدهند تا از رهاورد اين تلاش فرد يا افراد ديگر از هموطنانشان به كار و فعاليت مشغول شوند.» (روزنامه دنياي اقتصاد، شماره 1096) حالا كنجكاوتر ميشوي كه با استاد فضلي آشنا شوي. رادارهاي ذهنيات به كار ميافتند. در جستوجوهاي اوليه براي شناختن كارآفريني كه پايه و اساس كار خود را بر مردمداري استوار كردهاست، مثل هانسل و گرتل، تكههاي نان را پشت سرت ميريزي تا راه را گم نكني و به بيراهه نروي ...
از خود گذشتگي و به ديگري انديشيدن يك نوع نگاهي است كه همواره و در همه زمانها مورد تأكيد و ستايش بودهاست و من رد نگاهي را تعقيب ميكنم و به مرد بزرگي ميرسم كه در قاب فكرياش متواضعانه نگاهت ميكند و لبخند ميزند: چيزي در تو شكسته ميشود و چيزي تو را دوباره ميسازد. اولين چيزي كه در رويارويي با اين مرد بزرگ به چشم ميآيد: تواضع ذاتي اوست. او در مقابل انسان و انسانيت متعهد و مسئول است و هر جا كلامي از حرمت آدمي به ميان ميآيد، چهره او دگرگون و متأثر ميشود. شايد براي همين است كه پرسنل اين گروه صنعتي به داشتن كارفرمايي چون او به خود ميبالند.
روحيه متواضعانه استاد در برخورد با كاركنانش تو را به ياد جملهاي از «شكسپير» مياندازد كه ميگويد: تواضع؛ نردبان بلندي و بزرگي است.
«چهره شدن» در هر حيطهاي، كار ناممكني نيست اما «چهره شدن» و «محبوب ماندن» خيلي سخت است. به همان بازيگر مشهور فكر ميكني كه به شهرت رسيده اما از محبوبيت برخوردار نيست و در تقابل با آن به استاد فضلي نگاه ميكني كه از چهرههاي ماناي كارآفريني در ايران است و محبوب مردم، پرسنل و كارمندانش شدهاست.
يكي از دغدغههاي تازهاي كه اين روزها برايند توليد و تأسيس آن، باب گفتگو را ميان انديشمندان جامعه باز نمودهاست؛ تولد دانشگاه كارآفريني است. تأسيس چنين مكانهايي امكان رشد و اعتلاي نيروي انساني تازهنفس را در اين زمينه خاص، فراهم ميكند و حتي به كارآفرينان نمونهاي چون استاد فضلي اين فرصت را ميدهد تا تجربهها و دريافتهاي چندين ساله خود را به جوانان نوجو و كارآمد، انتقال دهند تا اين تجربهها به صورتي آكادميك و كاناليزه شده به نسلهاي جديد انتقال داده شود و مسلماً عملي شدن اين مسئله، راهي به سوي تعالي و توسعه جامعه است.
اين مرد بزرگ در سيماي باوقار مردانهاش براي رسيدن به قله، تلاشهاي بسيار كرده است. فراز و فرودها، پيچوخمهاي زيادي را از سر گذراندهاست كه حالا آرام و صبور نگاهت ميكند و تو رد اين نگاه را تعقيب ميكني و به سالهاي دور زندگياش ميرسي. آنجا كه از كارگاه كوچكي شروع به كار نمودهاست و حالا به يكي از بزرگترين كارآفرينان ايراني تبديل شدهاست. با همان تواضع ذاتياش به تو نگاه ميكند و تو باز رد اين نگاه را تعقيب ميكني ... پيش خودت فكر ميكني: آسمان زندگي اين مرد بزرگ، چند بار از ستارهها خالي شدهاست. در مواجهه با مشكلات و موانع، چند بار در آستانه پر و خالي شدن روشنايي اميد از زندگياش قرار گرفتهاست؟ و او با همان نگاه آرام و صبور جوابت را ميدهد، بدون اين كه كلمهاي بر زبان بياورد: مشكلات و موانع در برابر اراده انسان براي ياري رساندن به همنوعانش، بسيار ناچيز است و در تيرهگي سختيهاست كه ستارههاي تلاش درخشانتر خواهند شد و تو ستارههاي بيشماري در آسمان چشمهايش ميبيني كه سوسو ميزنند.
به كارنامه درخشان استاد فضلي نگاه ميكنم كه در آن قريب به نيم قرن تلاش و تجربه به نسلهاي جديد منتقل ميشود. پيش خودت فكر ميكني: كارآفريني كار آساني نيست. ارادهاي فولادين ميخواهد. ذهن او بايد مثل يك گيرنده حساس، عمل كند و از موقعيتهاي محيطياش بهترين استفادههاي كاري را انجام دهد. براي كار سرمايهگذاري كند. نوآوري ها را بشناسد و آنها را معرفي كند و مهمـترين مسئله اين است كه بايد ريسك پذيري بالايي داشتهباشد: خطر كند و در اين خطرپذيري به انتظار همه نوع مشكلات مالي و اقتصادي باشد.
هر جا كه صحبت از كارآفريني به ميان ميآيد، برخي از اذهان صرفاً به سمت «سرمايهگذاري» معطوف ميشود اما واقعيت، بعد ديگري هم دارد و آن اين است كه با وجود انديشه و همت كارآفرينان است كه اژدهاي بيكاري محو ميشود و اشتغالزايي مثل خورشيد روشني، چشمهاي جامعه و به ويژه جوانان را روشن ميكند.
كارآفرينان نه فقط از جهت مادي بلكه از لحاظ فكري و فرهنگي، سرمايههاي يك مملكت محسوب ميشوند و بايد به جايگاه آنان در عرصههاي اقتصادي و اجتماعي نگاه تازهاي شود.
اين نوشتار پرفراز وفرود، تنها قصد نماياندن و معرفي يكي از برجستهترين چهرههاي كارآفريني در اين كشور را داشت. باشد كه با معرفي ديگر چهرههاي برتر و كاردان دراين عرصه، جايگاه و شأن آنها بيش از پيش شناسانده و قدر دانسته شود تا از طريق اين شناخت، حسي تازه در جان جوانان اين مرز وبوم اتفاق بيافتد.
حالا در درونم چيزي اتفاق افتادهاست و مهمترين چيزها هميشه در درون آدم اتفاق ميافتد!
منبع:روزنامه تفاهم
در سالهاي اخير كارآفريني و اشتغالزايي، به عنوان يك ضرورت و اولويت در عرصه اقتصاد و اجتماع همواره مطرح بوده و هست و راههاي نيل بهتر و بيشتر به اين مقصود، به طور ويژه از سوي پژوهشگران و صاحبنظران مدنظر قرار گرفتهاست. يكي از مهمترين اين راهها شناخت، معرفي و قدرشناسي كارآفرينان خلاق و برجسته است كه ميتواند در همهگير شدن و بالندگي بيشتر فرهنگ كارآفريني نقش ويژهاي ايفا كند. از همين روست كه در جشنوارهها و مناسبتهاي مختلف اقتصادي و اجتماعي، براي تجليل از نقش كارآفرينان و الگوپردازي مؤثر در اين زمينه تلاش شدهاست. نوشتاري كه در پي ميآيد، ميكوشد تا يكي از چهرههاي شاخص كارآفريني ايراني را طرح و معرفي نمايد: جناب آقاي استاد حاج محمدكريم فضلي، كه به عنوان بنيانگذار گروه صنعتي گلرنگ از جمله كارآفرينان نمونه كشور محسوب ميشوند كه تا به حال از سوي نهادهاي مختلفي چون وزارت كار و امور اجتماعي، جشنواره قهرمانان صنعت و اقتصاد ايران و ... مورد تقدير قرار گرفتهاند. به بيان ديگر، نوشتار زير كوشش يك روزنامهنگار است كه ميخواهد سهم خود را در معرفي و تقدير از يك كارآفرين نمونه ادا كند؛ كارآفريني كه دست كم بيش از دوهزاروپانصد نفر از هموطنانش را از نتيجه يك عمر همت و خلاقيت خود بهرهمند ساختهاست:
اين روزها «چهره شدن» كار آساني است اما «چهره شدن» و «محبوب ماندن» خيلي سخت است. چند روز پيش، آشنايي دور را ديدم: حالا براي خودش بازيگر مشهوري شدهاست – شهرت؛ اولين چيزي كه انسان را از اطرافيان و ديدگان ديگران، دور ميكند - از او درباره ارتباطش با مردم ميپرسم، با بيتفاوتي به من ميگويد: با مردم ميانهاي ندارم. آنها توجه زيادي به من نميكنند ...
با خودم ميگويم او به چهرهاي سرشناس تبديل شدهاست، چرا از محبوبيت و توجه مردم برخوردار نيست. عمق اين مسئله را در رفتار او آسيبشناسي ميكنم؛ ميبينم او مردمي نيست. مردم را از خودش نميداند و در كنار آنها حس حضور ندارد.
به دغدغههاي ذهني اين روزها برميگردم. چند وقتي ميشود به هم نسلانم بيشتر فكر ميكنم: مشكل اشتغال جوانان، ناملايمات اجتماعي، فقر و بيكاري به عنوان مهمترين چالشهاي اجتماعي مرا به دنياي ديگري ميبرد. مشكلات؛ زائيده شرايط اجتماعي است و جوانان آسيبپذيرترين بخش جامعه هستند كه در بحبوبه بحرانهاو مشكلات، دچار تزلزل و انحطاط ميشوند. معضل اشتغال از منظر اجتماعياش يك پديده غمانگيز محسوب ميشود كه ساختار جامعه فردا را دچار آسيب ميكند.
روزنامههاي چند ماهه اخير را ورق ميزنم و مسائل اقتصادي، اجتماعي از سر گذشته را مرور ميكنم و به موازات آن به دستاوردهاي مثبت صنعتي و اقتصادي هم توجه ميكنم كه پيامدهاي مثبتي را براي جامعه و جوانان به وجود آوردهاست.
از اين ميان برگزاري جشنواره قهرمانان صنعت نظرم را جلب ميكند. يك پيامد تازه و پويا چرا كه از يك صنعتگر يا توليدكننده ملي با عنوان قهرمان ياد كردن، خود نشان از حركت به سمت و سويي مثبت و بالنده است: تجليل از بانيان و بنيانگذاران صنعت اين مرز وبوم كه به اشتغال زايي و پديد آمدن شغلهاي تازه كمك ميكنند. معيارهايي كه براي قهرمانان صنعت در نظر گرفتهشده و آنها را از ديگر فعالان عرصه اقتصاد متمايز كردهاست را زير ذرهبين ميگيرم: خلاقيت و نوآوري، تحقيق و توسعه، توجه به صادرات، توجه به نقش نيروي انساني و ارزش نهادن به توانمندي كاركنان و ...
در ميان برترين هاي اين جشنواره كه در آبان ماه برگزار شدهبود، با يك كارآفرين نمونه، آشنا ميشوم! برترين هنر، هنر اتفاق است. ميگويند: اتفاق؛ ضرباهنگ دروني دنياست! اتفاق، روح شعر است.
پيش خودت فكر ميكني: شأن نزول كارآفرين كجاست؟!
كارآفرين كسي است كه فرصتي را كشف ميكند و براي پيگيري و تحقق آن، سازمان مناسبي را ايجاد ميكند. كارآفرين كسي است كه توانايي تشخيص و ارزيابي فرصتهاي مناسب پيرامون خود را داشتهباشد.
واژه كارآفريني از كلمه فرانسوي Entre prender بر آمدهاست كه به معناي «متعهد شدن» است، پس كارآفرين كسي است كه متعهد ميشود يك فعاليت اقتصادي را ساماندهي و اداره كند.اقتصاددانان، نخستين كساني بودند كه در مباحث اقتصادي خود به تشريح كارآفرين و كارآفريني پرداختند. به راستي نقش كارآفرين چيست؟ كارآفرين در كجاي سيستم اقتصادي قرار دارد. نقش كارآفرين، نوآوري و خلاقيت است. كارآفرين بايد توانايي تشخيص و ارزيابي فرصتهاي مناسب پيرامون خود را داشتهباشد. چيزي كه مهم است اين است كه او بايد از فناوري هاي محيطياش استفاده كند و خودش به ابداع و فناوري تازهاي برسد.
در رويارويي با «فناوري» درمييابم كه فناوري گويي مثلثيست داراي سه وجه مهم دانش، روش وابزار. اگر روش سازمانيافتهاي وجود داشته باشد، دانش و ابزار، سير تكاملي خود را در اين مثلث طي ميكنند. مديراني كه كارآفريني نميكنند معمولاً تلاش ميكنند در محدوده همين مثلث حركت نمايند. اما كارآفرينان خلاق، ابعاد مثلث فناوري را تغيير ميدهند و آن را دستخوش تغيير و تحول ميكنند.
در جستجو براي شناخت و معرفي كارآفرينان برجسته ملي و مردمي، با يك كارآفرين نمونه آشنا شدهام: استاد حاج محمدكريم فضلي؛ بنيانگذار و رئيس هيئت مديره گروه صنعتي گلرنگ. ايشان در سال گذشته نيز لوح برتر كارآفرين و كارفرماي نمونه كشور را از آن خود كردهاند.
به عنوان روزنامهنگاري كه در اين سالها در عرصه مطبوعات قدم و قلم زدهاست، رايزنيهاي شخصيات شروع ميشود: سابقه و سرآغاز اين گروه از كي و كجاست؟ جايگاه اين شركت صنعتي و كارآفرين برترش در كجاي جامعه قرار گرفتهاست؟
مطبوعات چند ماهه اخير را ورق ميزنم تا با اين كارآفرين نمونه، بيشتر آشنا شوم: «استاد فضلي از جمله كارآفريناني است كه آگاهانه و از روي انتخابي هدفمند، عرصه توليد را براي يك عمر فعاليت خود برگزيدهاست، تا از اين طريق شرايط اشتغال به كار بخشي از هموطنان خود را فراهم آورد، به عبارتي ازاين منظر نه صرفاً سودآوري شخصي، بلكه منافع عمومي مورد نظر است و همين امر احساس رضايتي عميق و انساني را در پي ميآورد ...
... استاد فضلي پس از چند دهه تلاش در عرصه كارآفريني و توسعه اقتصادي، امروز به مثابه يك ذخيره ملي و چشمهاي جوشان از آموختهها و تجربهها همچنان به كوشايي و پويايي خود ادامه ميدهند تا از رهاورد اين تلاش فرد يا افراد ديگر از هموطنانشان به كار و فعاليت مشغول شوند.» (روزنامه دنياي اقتصاد، شماره 1096) حالا كنجكاوتر ميشوي كه با استاد فضلي آشنا شوي. رادارهاي ذهنيات به كار ميافتند. در جستوجوهاي اوليه براي شناختن كارآفريني كه پايه و اساس كار خود را بر مردمداري استوار كردهاست، مثل هانسل و گرتل، تكههاي نان را پشت سرت ميريزي تا راه را گم نكني و به بيراهه نروي ...
از خود گذشتگي و به ديگري انديشيدن يك نوع نگاهي است كه همواره و در همه زمانها مورد تأكيد و ستايش بودهاست و من رد نگاهي را تعقيب ميكنم و به مرد بزرگي ميرسم كه در قاب فكرياش متواضعانه نگاهت ميكند و لبخند ميزند: چيزي در تو شكسته ميشود و چيزي تو را دوباره ميسازد. اولين چيزي كه در رويارويي با اين مرد بزرگ به چشم ميآيد: تواضع ذاتي اوست. او در مقابل انسان و انسانيت متعهد و مسئول است و هر جا كلامي از حرمت آدمي به ميان ميآيد، چهره او دگرگون و متأثر ميشود. شايد براي همين است كه پرسنل اين گروه صنعتي به داشتن كارفرمايي چون او به خود ميبالند.
روحيه متواضعانه استاد در برخورد با كاركنانش تو را به ياد جملهاي از «شكسپير» مياندازد كه ميگويد: تواضع؛ نردبان بلندي و بزرگي است.
«چهره شدن» در هر حيطهاي، كار ناممكني نيست اما «چهره شدن» و «محبوب ماندن» خيلي سخت است. به همان بازيگر مشهور فكر ميكني كه به شهرت رسيده اما از محبوبيت برخوردار نيست و در تقابل با آن به استاد فضلي نگاه ميكني كه از چهرههاي ماناي كارآفريني در ايران است و محبوب مردم، پرسنل و كارمندانش شدهاست.
يكي از دغدغههاي تازهاي كه اين روزها برايند توليد و تأسيس آن، باب گفتگو را ميان انديشمندان جامعه باز نمودهاست؛ تولد دانشگاه كارآفريني است. تأسيس چنين مكانهايي امكان رشد و اعتلاي نيروي انساني تازهنفس را در اين زمينه خاص، فراهم ميكند و حتي به كارآفرينان نمونهاي چون استاد فضلي اين فرصت را ميدهد تا تجربهها و دريافتهاي چندين ساله خود را به جوانان نوجو و كارآمد، انتقال دهند تا اين تجربهها به صورتي آكادميك و كاناليزه شده به نسلهاي جديد انتقال داده شود و مسلماً عملي شدن اين مسئله، راهي به سوي تعالي و توسعه جامعه است.
اين مرد بزرگ در سيماي باوقار مردانهاش براي رسيدن به قله، تلاشهاي بسيار كرده است. فراز و فرودها، پيچوخمهاي زيادي را از سر گذراندهاست كه حالا آرام و صبور نگاهت ميكند و تو رد اين نگاه را تعقيب ميكني و به سالهاي دور زندگياش ميرسي. آنجا كه از كارگاه كوچكي شروع به كار نمودهاست و حالا به يكي از بزرگترين كارآفرينان ايراني تبديل شدهاست. با همان تواضع ذاتياش به تو نگاه ميكند و تو باز رد اين نگاه را تعقيب ميكني ... پيش خودت فكر ميكني: آسمان زندگي اين مرد بزرگ، چند بار از ستارهها خالي شدهاست. در مواجهه با مشكلات و موانع، چند بار در آستانه پر و خالي شدن روشنايي اميد از زندگياش قرار گرفتهاست؟ و او با همان نگاه آرام و صبور جوابت را ميدهد، بدون اين كه كلمهاي بر زبان بياورد: مشكلات و موانع در برابر اراده انسان براي ياري رساندن به همنوعانش، بسيار ناچيز است و در تيرهگي سختيهاست كه ستارههاي تلاش درخشانتر خواهند شد و تو ستارههاي بيشماري در آسمان چشمهايش ميبيني كه سوسو ميزنند.
به كارنامه درخشان استاد فضلي نگاه ميكنم كه در آن قريب به نيم قرن تلاش و تجربه به نسلهاي جديد منتقل ميشود. پيش خودت فكر ميكني: كارآفريني كار آساني نيست. ارادهاي فولادين ميخواهد. ذهن او بايد مثل يك گيرنده حساس، عمل كند و از موقعيتهاي محيطياش بهترين استفادههاي كاري را انجام دهد. براي كار سرمايهگذاري كند. نوآوري ها را بشناسد و آنها را معرفي كند و مهمـترين مسئله اين است كه بايد ريسك پذيري بالايي داشتهباشد: خطر كند و در اين خطرپذيري به انتظار همه نوع مشكلات مالي و اقتصادي باشد.
هر جا كه صحبت از كارآفريني به ميان ميآيد، برخي از اذهان صرفاً به سمت «سرمايهگذاري» معطوف ميشود اما واقعيت، بعد ديگري هم دارد و آن اين است كه با وجود انديشه و همت كارآفرينان است كه اژدهاي بيكاري محو ميشود و اشتغالزايي مثل خورشيد روشني، چشمهاي جامعه و به ويژه جوانان را روشن ميكند.
كارآفرينان نه فقط از جهت مادي بلكه از لحاظ فكري و فرهنگي، سرمايههاي يك مملكت محسوب ميشوند و بايد به جايگاه آنان در عرصههاي اقتصادي و اجتماعي نگاه تازهاي شود.
اين نوشتار پرفراز وفرود، تنها قصد نماياندن و معرفي يكي از برجستهترين چهرههاي كارآفريني در اين كشور را داشت. باشد كه با معرفي ديگر چهرههاي برتر و كاردان دراين عرصه، جايگاه و شأن آنها بيش از پيش شناسانده و قدر دانسته شود تا از طريق اين شناخت، حسي تازه در جان جوانان اين مرز وبوم اتفاق بيافتد.
حالا در درونم چيزي اتفاق افتادهاست و مهمترين چيزها هميشه در درون آدم اتفاق ميافتد!
منبع:روزنامه تفاهم