پارمیدا72
18th July 2010, 04:34 PM
تغيير و تحولات مديريتي در باشگاه برق شيراز و غيبت رسول فلاح در جلسه توديع اش، بهانه اي بود تا در يك گفت و گوي تفصيلي از مديرعامل پيشين برق سئوال كنيم اصلا چگونه وارد فوتبال شد، چرا برق سقوط كرد، چرا نتوانست وارد ليگ برتر شود، جريان فروش باشگاه چه بود و ...
ماحصل گپ و گفت خبرنگار ورزشي ايسنا - منطقه فارس را با رسول فلاح بخوانيد:
*رسول فلاح چگونه وارد فوتبال شد؟
در شيراز تيمي داشتيم به اسم مرصاد که زنده ياد حسين فکري سرمربي آن بود. تيم به ليگ استان آمده بود و قصد تيمداري نداشتند. سپاه در آن زمان تيم بسکتبالي به نام مقاومت داشت. رفتيم با مسوولين حرف زديم و قرار شد تيم با نام مقاومت مرصاد فعاليت کند. من هم يک وانت داشتم شدم مدير و سرپرست و تدارکات و خلاصه همه کاره. در زمين ارم شروع به تمرين کرديم و يک روز اصغر اکبري هم آنجا بود. او را صدا زدم آمد و شد سرمربي. تيم آرام آرام بالا آمد تا در ليگ دسته اول کشور هم مدعي شد و در جام حذفي استقلال را شکست داديم.
*خودتان فوتبالي بوديد؟
بله، عکسهايش هست. فوتبال بازي ميکردم و پست من هم مدافع مياني بود.
*چگونه به برق آمديد؟
يکسال عضو هيات مديره برق بودم و سال دوم به عنوان مديرعامل انتخاب شدم.
*برخي افراد حضورتان در برق را به سبب لابيهاي غير ورزشي ميدانستند.
حرف زدن راحت است. اگر اينجوري بوده که تمام تصميمات مديران رده بالاي باشگاه زير سئوال است. اگر اين بوده چرا عزل شدم؟
*حضورتان در برق همزمان با شروع ليگ برتر دوره هفتم بود، از آن روزها بگوييد.
همان زمان برنامه 3 سالهاي دادم که بر اساس آن سال اول در ردههاي نهم تا دوازدهم قرار ميگرفتيم. سال دوم ششم تا نهم و سال سوم براي صدر ميجنگيديم.
جا دارد همين جا از آقاي ياوري هم تشکر کنم. از او نکات بسياري ياد گرفتم و خاطرات خوبي از آن زمان دارم. تيم ششم شد و در جام حذفي هم تا نيمهنهايي بالا رفتيم اما همه مشکلات از همانجا شروع شد.
*چه مشکلاتي؟
نيمه نهايي را به پگاه باختيم. آقاي شايسته نيا در رشت به من گفت وزارت نيرو نامه زده و اعلام کرده که قصد تيم داري ندارد. از همانجا برنامههاي ما ريخت به هم. آمديم شيراز. آقاي مشفقيان گفتند اين نامه در طول ليگ ابلاغ شده اما براي جلوگيري از افت روحي بچهها آن را نزد خود نگه داشته بودند. آمديم کلي رايزني کرديم. يک روز جلسه گذاشتيم. فرماندار و استاندار و ... هم بود. ياوري هم بود. استنباط محمودخان اين بود که قرار است بودجه يک ميليارد و سيصد ميليوني فصل قبل را 500 ميليون ارتقا بدهيم. ليست هم داد. رفتيم استانداري، حرف زديم و وقتي آمديم بيرون ياوري گفت من فکر ميکردم مشکل افزايش بودجه است اما گويا بقا تيم هم زير سئوال است. او يک مربي حرفهاي است و پيشنهادات خوبي داشت، به اهواز رفت و البته به من هم يک نصحيت برادرانه کرد.
*چه نصيحتي؟
گفت، من سالها در شيراز از کار کردهام. اين دوره يک دوره خاص است. اينجا کسي به فکر فوتبال نيست. تا دير نشده آبرويت را بردار و برو. کاش به حرفش گوش ميکردم و ميرفتم اما تعصب مانع از اين موضوع شد.
*و بعد اعلام کرديد از بين محمد عباسي، افشين پيرواني و اصغر اکبري يک سرمربي ميشود.
بله، محمد عباسي در شرايطي که هيچ کس تيم را نميپذيرفت سرمربي شد و واقعا فداکاري کرد. تيم را با جوانان بستيم و تا زماني که هفتهاي يک بازي بود مشکلي نداشتيم اما با فشرده شدن بازيها و مصدوميت بچهها و فاصله فني نيمکت نشينيها تا نفرات ثابت آرام آرام به مشکل برخورديم.
*صدرنشيني شما هم توقعات را بالا برد و البته خودتان هم با مصاحبههايتان به اين مشکلات دامن زديد.
ببينيد، از همان روزي که 20 هزار نفر در حافظيه در بازي با سپاهان يکصدا مرا تشويق کردند حسادتها آغاز شد. در شهر ما هر کسي بالا آمد بايد مواظب خنجرها باشد. سه روز بعد بازي با استقلال بود و بچهها دچار مصدوميت شدند. از همان روزها بحث فروش تيم مطرح بود و ما تمرکزي روي کارمان نداشتيم. ميدانستند که تيم اگر ليگ برتري باشد زير ذره بين است کاري کردند که سقوط کند تا بتوانند ايدههايشان را اجرايي کنند.
*روند تنزل ادامه داشت تا اينکه در اهواز به فولاد باختيد و عباسي را برکنار کرديد.
من برکنار نکردم.
*و اين عذري بدتر از گناه است.
(با عصبانيت) اگر حاضر شدم با شما مصاحبه کنم به خاطر صراحت قلمتان است. وگرنه من از رسانههاي استان دلگيرم. اگر قرار است محاکمه شوم پس به من اجازه بدهيد از خودم دفاع کنم.
*منتظر هستيم حرفهايتان را بشنويم.
ما به شيراز آمديم و ديديم پيوس در باشگاه است!
*خبر موثق دارم که در نمازخانه فرودگاه آبادان به شما زنگ زدند و گفتند پيوس بايد سرمربي شود. دوستان گفته بودند نپذير و استعفا بده، شما گفته بوديد كه من نباشم يکي ديگر ميآيد.
دروغ است. من استعفا دادم. زير بار اين مساله نميرفتم. محمد عباسي را قبول داشتم و اگر هم قرار به تغيير سرمربي بود نظرم روي کربکندي بود اما پيوس را تحميل کردند.
*از کدام استعفا حرف ميزنيد؟
از مهندس مشفقيان بپرسيد من استعفا دادم ولي او گفت به خاطر من بمان. گفتم حداقل بازي با سايپا را به محمد آقا فرصت بدهيم قبول نکردند. به هر حال من از سپاه به وزارت نيرو مامور بودم.
*گفتيد فرشاد پيوس تحميلي بود. چه کساني او را تحميل کردند؟
از وزارت نيرو اين کار صورت گرفت. اتفاقا انتظار دارم يک گروه تحقيق اين موضوع را بررسي کند تا پشت پردهها روشن شوند.
*پيوس 6 هفته بود و تنها يک امتياز مقابل پرسپوليس گرفت. شکست 3 بر صفر مقابل راه آهن آخر کار بود. در رفتن او چه نقشي داشتيد؟
همان نقشي که در آمدنش داشتم!
*يعني اينجا هم از بالا تصميم گرفتند.
بله عاقلانه تصميم گرفتند. نميخواستند سقوط تيم به نام پيوس ثبت شود. من به شخصيت و سوابق ورزشي پيوس احترام ميگذارم اما آن زمان ما يک مربي با تجربهتر ميخواستيم. اگر از اول کربکندي ميآمد شانس ماندن داشتيم.
*اما آمدن کربکندي هم گرهگشا نبود.
کار از کارگذشته بود. خود کربکندي از من ميپرسيد چرا هيچ کس کمک نميکند و سراغي از ما نميگيرد؟
*آن روزها دکتر خدابخش مقصر اصلي سقوط تيم قلمداد ميشد. اين را برگرفته از مصاحبههاي خودتان ميگويم.
به هر حال او ديدگاه خوبي نسبت به فوتبال نداشت. ما هيچي سال بعد مقاومت هم به همين بلا گرفتار شد.
*امروز هم همان ديدگاه را داريد؟
ديدگاه کلي من تغيير نکرده اما اگر امروز ميخواستم مصاحبه کنم خيلي از مسائل را به آن شکل عنوان نميکردم.
*يعني کساني بودند که شما را تحريک کردند که آن حرفها را بزنيد؟
بحث تحريک نبود. امروز حقايق ديگري هم رو شده که شايد پررنگتر از مسائل قبلي بوده باشد.
*تيم سقوط کرد و فلاح ماند. اگر شما رئيس مجمع بوديد مديرعامل را اخراج نميکرديد؟
بايد ديد چه داده بودند و براساس آن دادهها بايد چه برداشت ميکرديم؟ همين را اگر جواب بدهند شما هم پاسختان را ميگيريد. گويا ناراحت هستيد که من آن زمان اخراج نشدم!
*ما چه کارهايم که ناراحت باشيم ولي ماندنتان از يک حيث عجيب بود. برق منطقهاي ميخواست تيم را واگذار کند، شما کفش آهنين پا کرديد و محکم مقابل آنها ايستاديد!
خدا پدر و مادرتان را بيامرزد کدام واگذاري؟ برگههايي چاپ کردند و در کوچه و بازار دست مردم دادند که بياييد سهام برق را بخريد. خندهدار نيست؟ مگر ميشود اين گونه تيم را فروخت؟ اگر خريداري وجود داشت چرا برگه چاپ کردند؟ با بروشور ميخواستند تيم بفروشند.
*ولي پيرو همان ماجرا گفتند شما خيانت کرديد و مانع از خصوصيسازي تيم شديد.
اگر آن برنامه عملي ميشد برق از بين ميرفت. من رفتم پيگيري کردم و به خاطر مردم و هواداران تيم ماند. در سفرهيات دولت به شيراز با لطف رئيس جمهور و درايت سعيدلو که از مديران صادق مملکت هستند مصوبهاي تنظيم شد تا وزارت نيرو همچنان از برق حمايت کند. دشمنيها با من از همانجا کليد خورد. دشمنيهايي که گفتم ريشه آنها از بازي با سپاهان شروع شده بود!
*چرا بايد دشمن ميشدند؟
چون يکي از بندهاي مصوبه صراحت داشت که من به عنوان مديرعامل به کارم ادامه دهم.
*ما هم اگر جاي برق منطقهاي بوديم واکنش نشان ميداديم. مگر ميشود آنها پول بدهند و معاون اجرايي رئيس جمهور مديرعامل را انتخاب کند.
سعيدلو عملکردها را بررسي کرد. خودش در پرسپوليس بوده و آدمها را ميشناسد. ديد كه با دست خالي تيم داري کردهايم آن مصوبه را تنظيم کرد. حالا يکي از دوستان ميگويد فلاح را برکنار کرديم چون عليه السلام نيست. مگر من معصوم بودم که عليه السلام باشم؟ مگر خودشان هستند؟
*بارها گفتيد مصوبه اجرايي نشد. چرا؟
ميگفتند وزير مشخص نشده. تا امروز هم حدود يک ميليارد و يکصد ميليون تومان آن اجرايي نشده است. با بيپولي تيم خوبي بستيم ولي هر روز مثل گداها دنبال پول بوديم. تيم حمايت نميشد تا روزي که استاندار جديد آمد و واقعا بايد بابت حضور او به اهالي فارس تبريک گفت.
*شما گفته بوديد اگر نيم فصل اول هم دکتر احمدزاده استاندار فارس بود صعود ميکرديد. اين در حالي است که برق در 6 بازي آخر خود 4 باخت را متحمل شد و به ليگ برتر نرفت. اين امر چه ربطي نيم فصل اول داشت؟
اگر پول بود 4 تا بازيکن ميگرفتيم تا در بازي حساس با نفت خلا مصدومها و محرومها عذابمان ندهد.
*تيم را با چه مبلغي بستيد؟
حدود يک ميليارد و هفتصد ميليون تمام کادرفني، تدارکات، پزشک و سرپرست تيم 280 ميليون بود و حدود يک ميليارد و 400 ميليون هم تمام بازيکنان بودند؛ يعني جمعا پول سه بازيکن ليگبرتري!
*ولي ما داريم از دستهاول حرف ميزنيم و اين مبلغ بدي نبود.
مگر پرداخت شد؟ همين پول را هم ندادند.
*اما اعلام شده که دو ميليارد و 900 ميليون به شما پول دادهاند.
حساب کتابها معلوم است. من فکر ميکنم به آقاي مشفقيان اطلاعات غلط داده باشند؛ البته يک بحث ديگر هم مطرح است. سال مالي برق منطقهاي با يک فصل فوتبال تطابق تقويمي ندارد. ليگبرتر دوره هشتم در خرداد 88 تمام شده و قاعدتا سه ماه از سال مالي برق منطقهاي گذشته بود. حساب و کتاب آن فصل را که نميشود وارد فصل اخير دسته اول کرد.
*تمام مصوبه دکتر سعيدلو چه مبلغي را در برميگرفت؟
سه ميليارد و 200 ميليون تومان.
*گفتيد يک ميليارد و 100 ميليون آن اجرايي نشده.
بله.
*يعني دو ميليارد و يکصد ميليون گرفتهايد.
با احتساب پولهايي که از استانداري و... گرفتيم همين حدود ميشود.
*تمام تيم را گفتيد با يک ميليارد و 700 ميليون بستيد. پس پولي نبايد بدهکار باشيد.
اشتباه نکنيد، با آن پول بدهي هاي گذشته را هم پرداخت کردهايم.
*ولي مصوبه دکتر سعيدلو مربوط به بعد از سقوط تيم است.
به هر حال بدهيها از فصل قبل باقي مانده بود؛ اگر نميداديم تيم تعليق ميشد. ما امروز حدود 500 ميليون به بازيکنان و مربيان و... بدهکاريم. بابت هتل، البسه، حقوق پرسنل مجموعه و... هم 600 ميليون بدهکاريم. يعني رقمي معادل آنچه از مصوبه باقي مانده است. پول بليت و... هم بوده. الحمدالله حسابها شفاف شفاف است.
*علت اصلي عدم صعود برق چه بود؟
عدم حمايت و زدوبندهاي فوتبال ناپاک.
*پس شما و کادرفني و بازيکنان هيچ نقشي نداشتيد؟
هرکس سهمي دارد اما مگر ميشود با تيمهايي مثل نفت با آن سرمايهگذاري و حمايتهاي پشتپرده رقابت کرد.
*شما در حالي از فوتبال ناپاک حرف ميزنيد که بازيهاي مستقيم مقابل حريفاني مثل نفت و داماش را واگذار کرديد.
(با عصبانيت) سوالاتتان بوي شيطنت ميدهد. تعجب ميکنم از اين نوع استدلال. شما داريد از يک ليگ 26 هفتهاي صحبت ميکنيد نه يک بازي حذفي. در طول فصل فراز و نشيبها بسيارند.
*عدم حمايت را متوجه هياتمديره ميدانيد؟
کدام هياتمديره؟ اينها کجاي فوتبال بودهاند؟ يک شبه ميآيند ميگويند فلاح اخراج است! تا حالا کجا بوديد؟ آقاي اردکاني که نميتواند 10 ميليون به باشگاه قرض بدهد چه کارايياي دارد؟ نيمفصل همه رفتند دنبال تقويت تيم. نفت مهاجم پرسپوليس را خريد، داماش اردو رفت تيم ما اعتصاب کرد. چرا؟ چون پول نداشتيم. وقتي ميگويم تيم بزرگ هياتمديره بزرگ ميخواهد به همين دليل است. مديرعامل مجري سياستهاي هياتمديره است. هياتمديره ما کدام سياست و برنامه را داد که عملي نشد. بعد ميگويند فلاح خود محور بود. شما برنامه ميداديد، پول ميآوريد تا من اجرا کنم. 7 ماه من هياتمديرهام را نديدم.
*گفتيد از روزي که استاندار آمد، حمايتها شروع شد.
بله از همان روز حدود 700 ميليون به تيم کمک شد. بايد از مهندس رضاييان تشکر کنم که همواره يار و ياور بود. از در بازي با کوثر پول بليت نداشتيم. با دست خالي ميجنگيديم. اينجا دوستان جلسه ميگذاشتند ميگفتند اگر تيم صعود کرد نميشود فلاح را برداشت. من قبلا هم گفته بودم به خدا اگر برق صعود ميکرد همان شب خداحافظي ميکردم. نگذاشتند، همه به فکر منافع خودشان بودند. همانهايي که با خدابخش مشکل داشتند سر يک ميز مينشستند و عليه من حرف ميزدند. برويد از آقاي پيرواني بپرسيد. به او گفته بودند بيا مديرعامل شو! همان زمان که استاندار آمد و از ما حمايت کرد فهميدم دوستان اين موضوع را تحمل نميکنند و در پي ضربهزدن به ما بر ميآيند. البته بايد بگويم آقاي نامجو هم آدم علاقهمندي است. وزير و معاونانش تلاش خود را کردند و بايد از آنها تشکر کنم ولي در شيراز مانع ميتراشيدند. مثلا نامه زدند 200 ميليون به ما کمک کنند اين 200 ميليون را در قالب 10 ميليون و 20 ميليون به ما دادند. اقاي قادري نماينده محترم مجلس نامه 300 ميليون را گرفت، هنوز 150 ميليون آن را ندادهاند.
*صحبتهاي مطرح شده در، جلسه معارفه اماميفر را شنيدهايد؟
بله. ميگويند تيم بدون حاشيه باشد. اگر ليگبرتري هم نشد مشکلي نيست. مگر تيم ما حاشيه داشت؟ تيمي که غلامحسين پيرواني به عنوان يک چهره ارزشي در کنار آن هست چه حاشيهاي داشت؟ ميگويند سرپرست موقت باشگاه حقوق خوانده و باشگاه از لحاظ حقوقي رشد ميکند! لابد اگر فلسفه خوانده بود باشگاهي فلسفي داشتيم! به جرات ميگويم هيچ مديرعاملي مثل من کار نکرده است. يک «بچه» را آوردهاند در هياتمديره مي نشيند شب برايش انشا مينويسند صبح براي مردم ميخواند. قصه پرغصه برق را ميگويند دروغ بود! من ميگويم آقاي «بچه» تو در اين 9 ماه کجا بودي؟ ميگويد به خاطر دل شکسته مردم فلاح را برکنار کرديم. تو عددي نيستي آقاي بچه! تو و اردکاني خط غلط ميدهيد، اما مردم همهچيز را ميدانند. چرا اجازه ندادند خبرنگاران آنجا سوالاتشان را مطرح کنند؟ بعد ميآيند از گروههاي فشار ميگويند. مگر در فوتبال گروه فشار داريم؟
*شما چرا به جلسه نرفتيد؟
من مليجک و مضحکه دست بچهها (!) نميشوم.
*ولي حدود يک سال و اندي با همينها همکار بودي...
اگر شما آنها را ديده بوديد، من هم آنها را ديدم! يک عضو هياتمديره ميگويد خودم فوتبالي نيستم اما پسرم به من کمک ميکند. ديگري ميگويد آمدهام ريشه برق را بخشکانم. من از مسوولين ميخواهم يک کميته بررسي تشکيل دهند تا مشخص شود چه کسي دروغ ميگويد و مقصر کيست؟
*با تمام اين عدم حمايتها معلوم بود که شما را نميخواهند. حالا چه اصراري داريد که مصاحبههايي عليه هياتمديره انجام دهيد.
اينجا خوندل خوردم و نميتوانم آرام بنشينم. ناجوانمردانه به من ضربه زدند. همين سرپرست موقت آمارهاي غلط ميداد. به من ميگفت برو نزد استاندار و از مشفقيان شکايت کن! ميگفت رئوف فلان است و بهمان است. لابد بعد ميرفت به آنها ميگفت فلاح اين حرفها را زده است.
*صحت دارد که مهندس مشفقيان شما را به اتاقش راه نميداد؟
هر بار رفتم او را ببينم گفتند نيست، جلسه دارد و ... معلوم بود اطرافيانش مايل نيستند حقايق به گوش او برسد. حالا هم که مصاحبه ميکند و ميگويد 2 ميليارد و 750 ميليون پول دادهايم معلوم است همان اطرافيان خط و خطوط غلط ميدهند. متاسفم براي صداوسيماي فارس که اين مصاحبه را پخش ميکند اما از من نميپرسد که جوابم را بشنوند. اگر رسانه ملي است که بايد حقيقت آدمها را حفظ کند.
*مشکل شما امروز برکناريتان است؟
من نميخواهم برگردم. با اين مديران کار نميکنم اما وقتي ميبينم روز را شب جلوه ميدهند، ناراحت ميشوم. فلان رسانه مينويسد سرپرست موقت استاد حل پروندههاي بزرگ است. کدام پروندهها؟ پرونده آوديچ و شيري را هم خودم حل کردم. او چه عقبهاي دارد؟ عضو هياتمديره هيچ چيزي از فوتبال نميفهمد ولي بعد از ديدار با نساجي که يک بر صفر برديم، سرمربي را محاکمه ميکند و ميگويد شما استراتژي حمله نداشتيد. آخر مرد مومن تو چه ميداني استراتژي حمله يعني چه؟! همين آقاي سرپرست موقت خط ميداد که تيم را به هم بريزد. مطلب روي سايتها مينوشتند و به يک روزنامه خاص ميدادند تا بعد براي خراب کردن من روزنامه را به اردکاني بدهند. امروز بايد يک اعتراف ديگر هم کنم. کاش حرف آقاي ابطحي را گوش ميکردم. او حرفهاي خوبي به من زد و گفت به آدمهاي کوچک ميدان نده. حق با او بود.
*فکر ميکنيد آينده باشگاه چگونه باشد؟
انشاا... که موفق باشند اما با اين ادعاها نميشود کار کرد. سرپرست موقت ميگويد آمدهام ساختارسازي کنم. انگار تا حالا در فوتبال فارس هيچکس کلمه «ساختار» به گوشش نخورده بود! داشتم مار در آستينم پرورش ميدادم و خبر نداشتم. کاش دستم را از بازو قطع ميکردم تا ديگر آستيني وجود نداشته باشد که در آن اژدها و افعي لانه کنند! به اين آقاي سرپرست موقت هم ميگويم ابزار دست افراد نشود. با اين روند باشگاه منهدم ميشود. در اين سه سال آقايان چقدر براي برق وقت گذاشتند؟ خدا رحم کند...
*شما چندي پيش در گفتوگو با ايسنا از محفلنشينان مجالس شبانه لهو لعب گفتيد و از هياتمديره و رئيس مجمع تشکر کرديد. آن روز چرا اين حرفها را نزديد؟
کدام آدم عاقل وسط بازيها براي تيمش حاشيه ايجاد ميکند؟ تعريف کردم شايد پول بچهها را بدهند!
*تغيير و تحول اموال تحويلي را هم انجام ندادهايد. چرا؟
وقتي کسي سراغم را نميگيرد به چه کسي تحويل بدهم؟ بدون تغيير و تحول اتاق مديريت را به سرپرست موقت تحويل دادند. مبارکش باشد.
*در مسائل فني هم دخالتي داشتيد؟
اصلا. اهل اين دخالتها نيستم. اما اگر پيشنهادي داشتم مطرح ميکردم.
*ميگويند يکي از علل عدم صعود تيم شما اختلاف مبلغ قرارداد بازيکنان بود. مثلا کنار بازيکن 5 ميليوني بازيکن 300 ميليوني بازي ميکرد. اين باعث افت روحي يک بازيکن جوان نميشود؟
در تمام دنيا اختلاف وجود دارد. مبلغ قرارداد رونالدو آيا با همبازيانش برابر است؟
*شما داريد از اروپا مثال مي زنيد و بحث ما بر سر فوتبالي است که به قول خودتان هياتمديره يک باشگاه 9 ماه غيبت دارد.
من کلي جواب دادم. اگر منظورتان رقم قرارداد ستار زارع است بايد بگويم کاش همه مثل ستار بودند. او هرگاه پول لازم داشتيم به باشگاه قرض ميداد. باز صدرحمت به شرافت و انسانيت ستار.
*گفته بوديد بخش خصوصي را وارد کرديد. کدام بخش خصوصي مدنظر شما بود؟
من يک و يک را آوردم دو بار هم نامه زدند. مديران اين شرکت به مردم شيراز احساس دين ميکنند اما کسي پا پيش ننهاد.
*حرف پاياني.
محاکمه ما تمام شد؟ (خنده) دست همه هواداران را ميبوسم. از رسانهها و خبرنگاران چه آنهايي که منتقدم بودهاند و چه کساني که راهکار دادهاند ممنونم. در اين اعياد شعبانيه آنهايي که نامردي کردند را به صاحبان اين ماه عزيز واگذار کردم. باز هم از استاندار، فرماندار و نمايندگان مجلس تشکر ميکنم.
ایسنا
ماحصل گپ و گفت خبرنگار ورزشي ايسنا - منطقه فارس را با رسول فلاح بخوانيد:
*رسول فلاح چگونه وارد فوتبال شد؟
در شيراز تيمي داشتيم به اسم مرصاد که زنده ياد حسين فکري سرمربي آن بود. تيم به ليگ استان آمده بود و قصد تيمداري نداشتند. سپاه در آن زمان تيم بسکتبالي به نام مقاومت داشت. رفتيم با مسوولين حرف زديم و قرار شد تيم با نام مقاومت مرصاد فعاليت کند. من هم يک وانت داشتم شدم مدير و سرپرست و تدارکات و خلاصه همه کاره. در زمين ارم شروع به تمرين کرديم و يک روز اصغر اکبري هم آنجا بود. او را صدا زدم آمد و شد سرمربي. تيم آرام آرام بالا آمد تا در ليگ دسته اول کشور هم مدعي شد و در جام حذفي استقلال را شکست داديم.
*خودتان فوتبالي بوديد؟
بله، عکسهايش هست. فوتبال بازي ميکردم و پست من هم مدافع مياني بود.
*چگونه به برق آمديد؟
يکسال عضو هيات مديره برق بودم و سال دوم به عنوان مديرعامل انتخاب شدم.
*برخي افراد حضورتان در برق را به سبب لابيهاي غير ورزشي ميدانستند.
حرف زدن راحت است. اگر اينجوري بوده که تمام تصميمات مديران رده بالاي باشگاه زير سئوال است. اگر اين بوده چرا عزل شدم؟
*حضورتان در برق همزمان با شروع ليگ برتر دوره هفتم بود، از آن روزها بگوييد.
همان زمان برنامه 3 سالهاي دادم که بر اساس آن سال اول در ردههاي نهم تا دوازدهم قرار ميگرفتيم. سال دوم ششم تا نهم و سال سوم براي صدر ميجنگيديم.
جا دارد همين جا از آقاي ياوري هم تشکر کنم. از او نکات بسياري ياد گرفتم و خاطرات خوبي از آن زمان دارم. تيم ششم شد و در جام حذفي هم تا نيمهنهايي بالا رفتيم اما همه مشکلات از همانجا شروع شد.
*چه مشکلاتي؟
نيمه نهايي را به پگاه باختيم. آقاي شايسته نيا در رشت به من گفت وزارت نيرو نامه زده و اعلام کرده که قصد تيم داري ندارد. از همانجا برنامههاي ما ريخت به هم. آمديم شيراز. آقاي مشفقيان گفتند اين نامه در طول ليگ ابلاغ شده اما براي جلوگيري از افت روحي بچهها آن را نزد خود نگه داشته بودند. آمديم کلي رايزني کرديم. يک روز جلسه گذاشتيم. فرماندار و استاندار و ... هم بود. ياوري هم بود. استنباط محمودخان اين بود که قرار است بودجه يک ميليارد و سيصد ميليوني فصل قبل را 500 ميليون ارتقا بدهيم. ليست هم داد. رفتيم استانداري، حرف زديم و وقتي آمديم بيرون ياوري گفت من فکر ميکردم مشکل افزايش بودجه است اما گويا بقا تيم هم زير سئوال است. او يک مربي حرفهاي است و پيشنهادات خوبي داشت، به اهواز رفت و البته به من هم يک نصحيت برادرانه کرد.
*چه نصيحتي؟
گفت، من سالها در شيراز از کار کردهام. اين دوره يک دوره خاص است. اينجا کسي به فکر فوتبال نيست. تا دير نشده آبرويت را بردار و برو. کاش به حرفش گوش ميکردم و ميرفتم اما تعصب مانع از اين موضوع شد.
*و بعد اعلام کرديد از بين محمد عباسي، افشين پيرواني و اصغر اکبري يک سرمربي ميشود.
بله، محمد عباسي در شرايطي که هيچ کس تيم را نميپذيرفت سرمربي شد و واقعا فداکاري کرد. تيم را با جوانان بستيم و تا زماني که هفتهاي يک بازي بود مشکلي نداشتيم اما با فشرده شدن بازيها و مصدوميت بچهها و فاصله فني نيمکت نشينيها تا نفرات ثابت آرام آرام به مشکل برخورديم.
*صدرنشيني شما هم توقعات را بالا برد و البته خودتان هم با مصاحبههايتان به اين مشکلات دامن زديد.
ببينيد، از همان روزي که 20 هزار نفر در حافظيه در بازي با سپاهان يکصدا مرا تشويق کردند حسادتها آغاز شد. در شهر ما هر کسي بالا آمد بايد مواظب خنجرها باشد. سه روز بعد بازي با استقلال بود و بچهها دچار مصدوميت شدند. از همان روزها بحث فروش تيم مطرح بود و ما تمرکزي روي کارمان نداشتيم. ميدانستند که تيم اگر ليگ برتري باشد زير ذره بين است کاري کردند که سقوط کند تا بتوانند ايدههايشان را اجرايي کنند.
*روند تنزل ادامه داشت تا اينکه در اهواز به فولاد باختيد و عباسي را برکنار کرديد.
من برکنار نکردم.
*و اين عذري بدتر از گناه است.
(با عصبانيت) اگر حاضر شدم با شما مصاحبه کنم به خاطر صراحت قلمتان است. وگرنه من از رسانههاي استان دلگيرم. اگر قرار است محاکمه شوم پس به من اجازه بدهيد از خودم دفاع کنم.
*منتظر هستيم حرفهايتان را بشنويم.
ما به شيراز آمديم و ديديم پيوس در باشگاه است!
*خبر موثق دارم که در نمازخانه فرودگاه آبادان به شما زنگ زدند و گفتند پيوس بايد سرمربي شود. دوستان گفته بودند نپذير و استعفا بده، شما گفته بوديد كه من نباشم يکي ديگر ميآيد.
دروغ است. من استعفا دادم. زير بار اين مساله نميرفتم. محمد عباسي را قبول داشتم و اگر هم قرار به تغيير سرمربي بود نظرم روي کربکندي بود اما پيوس را تحميل کردند.
*از کدام استعفا حرف ميزنيد؟
از مهندس مشفقيان بپرسيد من استعفا دادم ولي او گفت به خاطر من بمان. گفتم حداقل بازي با سايپا را به محمد آقا فرصت بدهيم قبول نکردند. به هر حال من از سپاه به وزارت نيرو مامور بودم.
*گفتيد فرشاد پيوس تحميلي بود. چه کساني او را تحميل کردند؟
از وزارت نيرو اين کار صورت گرفت. اتفاقا انتظار دارم يک گروه تحقيق اين موضوع را بررسي کند تا پشت پردهها روشن شوند.
*پيوس 6 هفته بود و تنها يک امتياز مقابل پرسپوليس گرفت. شکست 3 بر صفر مقابل راه آهن آخر کار بود. در رفتن او چه نقشي داشتيد؟
همان نقشي که در آمدنش داشتم!
*يعني اينجا هم از بالا تصميم گرفتند.
بله عاقلانه تصميم گرفتند. نميخواستند سقوط تيم به نام پيوس ثبت شود. من به شخصيت و سوابق ورزشي پيوس احترام ميگذارم اما آن زمان ما يک مربي با تجربهتر ميخواستيم. اگر از اول کربکندي ميآمد شانس ماندن داشتيم.
*اما آمدن کربکندي هم گرهگشا نبود.
کار از کارگذشته بود. خود کربکندي از من ميپرسيد چرا هيچ کس کمک نميکند و سراغي از ما نميگيرد؟
*آن روزها دکتر خدابخش مقصر اصلي سقوط تيم قلمداد ميشد. اين را برگرفته از مصاحبههاي خودتان ميگويم.
به هر حال او ديدگاه خوبي نسبت به فوتبال نداشت. ما هيچي سال بعد مقاومت هم به همين بلا گرفتار شد.
*امروز هم همان ديدگاه را داريد؟
ديدگاه کلي من تغيير نکرده اما اگر امروز ميخواستم مصاحبه کنم خيلي از مسائل را به آن شکل عنوان نميکردم.
*يعني کساني بودند که شما را تحريک کردند که آن حرفها را بزنيد؟
بحث تحريک نبود. امروز حقايق ديگري هم رو شده که شايد پررنگتر از مسائل قبلي بوده باشد.
*تيم سقوط کرد و فلاح ماند. اگر شما رئيس مجمع بوديد مديرعامل را اخراج نميکرديد؟
بايد ديد چه داده بودند و براساس آن دادهها بايد چه برداشت ميکرديم؟ همين را اگر جواب بدهند شما هم پاسختان را ميگيريد. گويا ناراحت هستيد که من آن زمان اخراج نشدم!
*ما چه کارهايم که ناراحت باشيم ولي ماندنتان از يک حيث عجيب بود. برق منطقهاي ميخواست تيم را واگذار کند، شما کفش آهنين پا کرديد و محکم مقابل آنها ايستاديد!
خدا پدر و مادرتان را بيامرزد کدام واگذاري؟ برگههايي چاپ کردند و در کوچه و بازار دست مردم دادند که بياييد سهام برق را بخريد. خندهدار نيست؟ مگر ميشود اين گونه تيم را فروخت؟ اگر خريداري وجود داشت چرا برگه چاپ کردند؟ با بروشور ميخواستند تيم بفروشند.
*ولي پيرو همان ماجرا گفتند شما خيانت کرديد و مانع از خصوصيسازي تيم شديد.
اگر آن برنامه عملي ميشد برق از بين ميرفت. من رفتم پيگيري کردم و به خاطر مردم و هواداران تيم ماند. در سفرهيات دولت به شيراز با لطف رئيس جمهور و درايت سعيدلو که از مديران صادق مملکت هستند مصوبهاي تنظيم شد تا وزارت نيرو همچنان از برق حمايت کند. دشمنيها با من از همانجا کليد خورد. دشمنيهايي که گفتم ريشه آنها از بازي با سپاهان شروع شده بود!
*چرا بايد دشمن ميشدند؟
چون يکي از بندهاي مصوبه صراحت داشت که من به عنوان مديرعامل به کارم ادامه دهم.
*ما هم اگر جاي برق منطقهاي بوديم واکنش نشان ميداديم. مگر ميشود آنها پول بدهند و معاون اجرايي رئيس جمهور مديرعامل را انتخاب کند.
سعيدلو عملکردها را بررسي کرد. خودش در پرسپوليس بوده و آدمها را ميشناسد. ديد كه با دست خالي تيم داري کردهايم آن مصوبه را تنظيم کرد. حالا يکي از دوستان ميگويد فلاح را برکنار کرديم چون عليه السلام نيست. مگر من معصوم بودم که عليه السلام باشم؟ مگر خودشان هستند؟
*بارها گفتيد مصوبه اجرايي نشد. چرا؟
ميگفتند وزير مشخص نشده. تا امروز هم حدود يک ميليارد و يکصد ميليون تومان آن اجرايي نشده است. با بيپولي تيم خوبي بستيم ولي هر روز مثل گداها دنبال پول بوديم. تيم حمايت نميشد تا روزي که استاندار جديد آمد و واقعا بايد بابت حضور او به اهالي فارس تبريک گفت.
*شما گفته بوديد اگر نيم فصل اول هم دکتر احمدزاده استاندار فارس بود صعود ميکرديد. اين در حالي است که برق در 6 بازي آخر خود 4 باخت را متحمل شد و به ليگ برتر نرفت. اين امر چه ربطي نيم فصل اول داشت؟
اگر پول بود 4 تا بازيکن ميگرفتيم تا در بازي حساس با نفت خلا مصدومها و محرومها عذابمان ندهد.
*تيم را با چه مبلغي بستيد؟
حدود يک ميليارد و هفتصد ميليون تمام کادرفني، تدارکات، پزشک و سرپرست تيم 280 ميليون بود و حدود يک ميليارد و 400 ميليون هم تمام بازيکنان بودند؛ يعني جمعا پول سه بازيکن ليگبرتري!
*ولي ما داريم از دستهاول حرف ميزنيم و اين مبلغ بدي نبود.
مگر پرداخت شد؟ همين پول را هم ندادند.
*اما اعلام شده که دو ميليارد و 900 ميليون به شما پول دادهاند.
حساب کتابها معلوم است. من فکر ميکنم به آقاي مشفقيان اطلاعات غلط داده باشند؛ البته يک بحث ديگر هم مطرح است. سال مالي برق منطقهاي با يک فصل فوتبال تطابق تقويمي ندارد. ليگبرتر دوره هشتم در خرداد 88 تمام شده و قاعدتا سه ماه از سال مالي برق منطقهاي گذشته بود. حساب و کتاب آن فصل را که نميشود وارد فصل اخير دسته اول کرد.
*تمام مصوبه دکتر سعيدلو چه مبلغي را در برميگرفت؟
سه ميليارد و 200 ميليون تومان.
*گفتيد يک ميليارد و 100 ميليون آن اجرايي نشده.
بله.
*يعني دو ميليارد و يکصد ميليون گرفتهايد.
با احتساب پولهايي که از استانداري و... گرفتيم همين حدود ميشود.
*تمام تيم را گفتيد با يک ميليارد و 700 ميليون بستيد. پس پولي نبايد بدهکار باشيد.
اشتباه نکنيد، با آن پول بدهي هاي گذشته را هم پرداخت کردهايم.
*ولي مصوبه دکتر سعيدلو مربوط به بعد از سقوط تيم است.
به هر حال بدهيها از فصل قبل باقي مانده بود؛ اگر نميداديم تيم تعليق ميشد. ما امروز حدود 500 ميليون به بازيکنان و مربيان و... بدهکاريم. بابت هتل، البسه، حقوق پرسنل مجموعه و... هم 600 ميليون بدهکاريم. يعني رقمي معادل آنچه از مصوبه باقي مانده است. پول بليت و... هم بوده. الحمدالله حسابها شفاف شفاف است.
*علت اصلي عدم صعود برق چه بود؟
عدم حمايت و زدوبندهاي فوتبال ناپاک.
*پس شما و کادرفني و بازيکنان هيچ نقشي نداشتيد؟
هرکس سهمي دارد اما مگر ميشود با تيمهايي مثل نفت با آن سرمايهگذاري و حمايتهاي پشتپرده رقابت کرد.
*شما در حالي از فوتبال ناپاک حرف ميزنيد که بازيهاي مستقيم مقابل حريفاني مثل نفت و داماش را واگذار کرديد.
(با عصبانيت) سوالاتتان بوي شيطنت ميدهد. تعجب ميکنم از اين نوع استدلال. شما داريد از يک ليگ 26 هفتهاي صحبت ميکنيد نه يک بازي حذفي. در طول فصل فراز و نشيبها بسيارند.
*عدم حمايت را متوجه هياتمديره ميدانيد؟
کدام هياتمديره؟ اينها کجاي فوتبال بودهاند؟ يک شبه ميآيند ميگويند فلاح اخراج است! تا حالا کجا بوديد؟ آقاي اردکاني که نميتواند 10 ميليون به باشگاه قرض بدهد چه کارايياي دارد؟ نيمفصل همه رفتند دنبال تقويت تيم. نفت مهاجم پرسپوليس را خريد، داماش اردو رفت تيم ما اعتصاب کرد. چرا؟ چون پول نداشتيم. وقتي ميگويم تيم بزرگ هياتمديره بزرگ ميخواهد به همين دليل است. مديرعامل مجري سياستهاي هياتمديره است. هياتمديره ما کدام سياست و برنامه را داد که عملي نشد. بعد ميگويند فلاح خود محور بود. شما برنامه ميداديد، پول ميآوريد تا من اجرا کنم. 7 ماه من هياتمديرهام را نديدم.
*گفتيد از روزي که استاندار آمد، حمايتها شروع شد.
بله از همان روز حدود 700 ميليون به تيم کمک شد. بايد از مهندس رضاييان تشکر کنم که همواره يار و ياور بود. از در بازي با کوثر پول بليت نداشتيم. با دست خالي ميجنگيديم. اينجا دوستان جلسه ميگذاشتند ميگفتند اگر تيم صعود کرد نميشود فلاح را برداشت. من قبلا هم گفته بودم به خدا اگر برق صعود ميکرد همان شب خداحافظي ميکردم. نگذاشتند، همه به فکر منافع خودشان بودند. همانهايي که با خدابخش مشکل داشتند سر يک ميز مينشستند و عليه من حرف ميزدند. برويد از آقاي پيرواني بپرسيد. به او گفته بودند بيا مديرعامل شو! همان زمان که استاندار آمد و از ما حمايت کرد فهميدم دوستان اين موضوع را تحمل نميکنند و در پي ضربهزدن به ما بر ميآيند. البته بايد بگويم آقاي نامجو هم آدم علاقهمندي است. وزير و معاونانش تلاش خود را کردند و بايد از آنها تشکر کنم ولي در شيراز مانع ميتراشيدند. مثلا نامه زدند 200 ميليون به ما کمک کنند اين 200 ميليون را در قالب 10 ميليون و 20 ميليون به ما دادند. اقاي قادري نماينده محترم مجلس نامه 300 ميليون را گرفت، هنوز 150 ميليون آن را ندادهاند.
*صحبتهاي مطرح شده در، جلسه معارفه اماميفر را شنيدهايد؟
بله. ميگويند تيم بدون حاشيه باشد. اگر ليگبرتري هم نشد مشکلي نيست. مگر تيم ما حاشيه داشت؟ تيمي که غلامحسين پيرواني به عنوان يک چهره ارزشي در کنار آن هست چه حاشيهاي داشت؟ ميگويند سرپرست موقت باشگاه حقوق خوانده و باشگاه از لحاظ حقوقي رشد ميکند! لابد اگر فلسفه خوانده بود باشگاهي فلسفي داشتيم! به جرات ميگويم هيچ مديرعاملي مثل من کار نکرده است. يک «بچه» را آوردهاند در هياتمديره مي نشيند شب برايش انشا مينويسند صبح براي مردم ميخواند. قصه پرغصه برق را ميگويند دروغ بود! من ميگويم آقاي «بچه» تو در اين 9 ماه کجا بودي؟ ميگويد به خاطر دل شکسته مردم فلاح را برکنار کرديم. تو عددي نيستي آقاي بچه! تو و اردکاني خط غلط ميدهيد، اما مردم همهچيز را ميدانند. چرا اجازه ندادند خبرنگاران آنجا سوالاتشان را مطرح کنند؟ بعد ميآيند از گروههاي فشار ميگويند. مگر در فوتبال گروه فشار داريم؟
*شما چرا به جلسه نرفتيد؟
من مليجک و مضحکه دست بچهها (!) نميشوم.
*ولي حدود يک سال و اندي با همينها همکار بودي...
اگر شما آنها را ديده بوديد، من هم آنها را ديدم! يک عضو هياتمديره ميگويد خودم فوتبالي نيستم اما پسرم به من کمک ميکند. ديگري ميگويد آمدهام ريشه برق را بخشکانم. من از مسوولين ميخواهم يک کميته بررسي تشکيل دهند تا مشخص شود چه کسي دروغ ميگويد و مقصر کيست؟
*با تمام اين عدم حمايتها معلوم بود که شما را نميخواهند. حالا چه اصراري داريد که مصاحبههايي عليه هياتمديره انجام دهيد.
اينجا خوندل خوردم و نميتوانم آرام بنشينم. ناجوانمردانه به من ضربه زدند. همين سرپرست موقت آمارهاي غلط ميداد. به من ميگفت برو نزد استاندار و از مشفقيان شکايت کن! ميگفت رئوف فلان است و بهمان است. لابد بعد ميرفت به آنها ميگفت فلاح اين حرفها را زده است.
*صحت دارد که مهندس مشفقيان شما را به اتاقش راه نميداد؟
هر بار رفتم او را ببينم گفتند نيست، جلسه دارد و ... معلوم بود اطرافيانش مايل نيستند حقايق به گوش او برسد. حالا هم که مصاحبه ميکند و ميگويد 2 ميليارد و 750 ميليون پول دادهايم معلوم است همان اطرافيان خط و خطوط غلط ميدهند. متاسفم براي صداوسيماي فارس که اين مصاحبه را پخش ميکند اما از من نميپرسد که جوابم را بشنوند. اگر رسانه ملي است که بايد حقيقت آدمها را حفظ کند.
*مشکل شما امروز برکناريتان است؟
من نميخواهم برگردم. با اين مديران کار نميکنم اما وقتي ميبينم روز را شب جلوه ميدهند، ناراحت ميشوم. فلان رسانه مينويسد سرپرست موقت استاد حل پروندههاي بزرگ است. کدام پروندهها؟ پرونده آوديچ و شيري را هم خودم حل کردم. او چه عقبهاي دارد؟ عضو هياتمديره هيچ چيزي از فوتبال نميفهمد ولي بعد از ديدار با نساجي که يک بر صفر برديم، سرمربي را محاکمه ميکند و ميگويد شما استراتژي حمله نداشتيد. آخر مرد مومن تو چه ميداني استراتژي حمله يعني چه؟! همين آقاي سرپرست موقت خط ميداد که تيم را به هم بريزد. مطلب روي سايتها مينوشتند و به يک روزنامه خاص ميدادند تا بعد براي خراب کردن من روزنامه را به اردکاني بدهند. امروز بايد يک اعتراف ديگر هم کنم. کاش حرف آقاي ابطحي را گوش ميکردم. او حرفهاي خوبي به من زد و گفت به آدمهاي کوچک ميدان نده. حق با او بود.
*فکر ميکنيد آينده باشگاه چگونه باشد؟
انشاا... که موفق باشند اما با اين ادعاها نميشود کار کرد. سرپرست موقت ميگويد آمدهام ساختارسازي کنم. انگار تا حالا در فوتبال فارس هيچکس کلمه «ساختار» به گوشش نخورده بود! داشتم مار در آستينم پرورش ميدادم و خبر نداشتم. کاش دستم را از بازو قطع ميکردم تا ديگر آستيني وجود نداشته باشد که در آن اژدها و افعي لانه کنند! به اين آقاي سرپرست موقت هم ميگويم ابزار دست افراد نشود. با اين روند باشگاه منهدم ميشود. در اين سه سال آقايان چقدر براي برق وقت گذاشتند؟ خدا رحم کند...
*شما چندي پيش در گفتوگو با ايسنا از محفلنشينان مجالس شبانه لهو لعب گفتيد و از هياتمديره و رئيس مجمع تشکر کرديد. آن روز چرا اين حرفها را نزديد؟
کدام آدم عاقل وسط بازيها براي تيمش حاشيه ايجاد ميکند؟ تعريف کردم شايد پول بچهها را بدهند!
*تغيير و تحول اموال تحويلي را هم انجام ندادهايد. چرا؟
وقتي کسي سراغم را نميگيرد به چه کسي تحويل بدهم؟ بدون تغيير و تحول اتاق مديريت را به سرپرست موقت تحويل دادند. مبارکش باشد.
*در مسائل فني هم دخالتي داشتيد؟
اصلا. اهل اين دخالتها نيستم. اما اگر پيشنهادي داشتم مطرح ميکردم.
*ميگويند يکي از علل عدم صعود تيم شما اختلاف مبلغ قرارداد بازيکنان بود. مثلا کنار بازيکن 5 ميليوني بازيکن 300 ميليوني بازي ميکرد. اين باعث افت روحي يک بازيکن جوان نميشود؟
در تمام دنيا اختلاف وجود دارد. مبلغ قرارداد رونالدو آيا با همبازيانش برابر است؟
*شما داريد از اروپا مثال مي زنيد و بحث ما بر سر فوتبالي است که به قول خودتان هياتمديره يک باشگاه 9 ماه غيبت دارد.
من کلي جواب دادم. اگر منظورتان رقم قرارداد ستار زارع است بايد بگويم کاش همه مثل ستار بودند. او هرگاه پول لازم داشتيم به باشگاه قرض ميداد. باز صدرحمت به شرافت و انسانيت ستار.
*گفته بوديد بخش خصوصي را وارد کرديد. کدام بخش خصوصي مدنظر شما بود؟
من يک و يک را آوردم دو بار هم نامه زدند. مديران اين شرکت به مردم شيراز احساس دين ميکنند اما کسي پا پيش ننهاد.
*حرف پاياني.
محاکمه ما تمام شد؟ (خنده) دست همه هواداران را ميبوسم. از رسانهها و خبرنگاران چه آنهايي که منتقدم بودهاند و چه کساني که راهکار دادهاند ممنونم. در اين اعياد شعبانيه آنهايي که نامردي کردند را به صاحبان اين ماه عزيز واگذار کردم. باز هم از استاندار، فرماندار و نمايندگان مجلس تشکر ميکنم.
ایسنا