MR_Jentelman
14th July 2010, 12:26 AM
اقتصاد اسلامی عبارتی است که حتما به گوشتان خورده است. شاید وقتی این عبارت را شنیده اید به این فکر افتاده اید که بحث های اقتصادی روز دنیا در چه نسبتی با دین قرار دارند یا چرا باید مسئله ای به نام اقتصاد اسلامی مطرح شود.
برای بررسی هر پدیده ای به دو ویژگی هستی و چیستی آن پدیده می پردازند.هر چند بررسی موضوع مهمی مثل اقتصاد اسلامی به زمان و مطالعه بسیاری احتیاج دارد اما در حد توان و به کمک آن چه تا به حال آموخته ام این دو ویژگی را توضیح می دهم.
برای جواب به سئوال اول، باید راجع به نوعی خاصی از تقسیم بندی علوم اقتصادی توضیح مختصری عرض کنم.یکی از تقسیم بندی ها در حوزه روش شناسی تقسیم گزاره های اقتصادی به دو دسته ی گزاره های اثباتی و هنجاری است؛ در واقع حوزه ای که در این دو رویکرد مورد توجه قرار می گیرد متفاوت است. در یک تعریف ساده می توان گفت که:
گزاره های اثباتی به آن چه هست توجه می کنند و گزاره های هنجاری به آن چه باید باشد می پردازند به عبارت دیگر گزاره های اثباتی قضاوت های واقعی را در بر می گیرند و در گزاره های هنجاری به قضاوت های ارزشی می پردازند.
اگر این تقسیم بندی را بپذیریم وارد شدن دین در حوزه اقتصاد هنجاری منطقی و حتی لازم به نظر می رسد و موضوعی به نام اقتصاد دینی و در بحث ما اقتصاد اسلامی مطرح می گردد.
حال سوال این است که، رویكردهای عمده فكری در اقتصاد اسلامی كدام است؟
در گام اول با بررسی ادبیات اقتصاد اسلامی با سه رویكرد عمده در این حیطه مواجه میشویم:
1) یك رویكرد فكری، اقتصاد اسلامی را به عنوان مجموعه احكام و قواعد فقهی اسلام كه موضوعیت اقتصادی دارد، میشناسد؛ این رویكرد فقه محور است و بیشتر مورد توجه فقها است.
لازم نیست همه قواعدی که در اقتصاد اسلامی است توسط دین معرفی شده باشد هر دیدگاهی که توسط عقل پذیرفته شده باشد و با احکام دینی منافاتی نداشته باشد می تواند در حوزه اقتصاد اسلامی قرار گیرد
2) رویكرد فكری دیگر، اقتصاد اسلامی را به عنوان مكتب اقتصادی اسلام میشناسد كه مجموعهای از اهداف و ایدهآلهای یك جامعه اسلامی به لحاظ اقتصادی و روشهای دستیابی به اهداف تعیین شده میباشد؛ این رویكرد، ایدئولوژیك محور است و بیشتر مورد توجهاندیشمندان و روشنفكران اسلامی است.
3) رویكرد فكری دیگر، اقتصاد اسلامی را به عنوان مجموع نظریات علمی میشناسد كه معطوف به تحلیل علمی روابط و پدیدههای اقتصادی در یك جامعه اسلامی میباشد كه بیشتر مورد توجه دانشمندان علم اقتصاد است كه علاقه و دغدغههای اسلامی دارند.
در میان این سه رویکرد منازعه ای درباره این که آیا می توان علم اقتصاد اسلامی را مطرح کرد یا نه وجود دارد که هنوز هم به نتیجه مشخصی نرسیده است، اما می توان دیدگاه میانه و سازگاری به وجود آورد که ضمن این که به دنبال ایجاد اقتصاد اسلامی به صورت علمی است و مجموعه ای از فروض و سازوکارها را ارائه می دهد، مدعی ایجاد کامل اقتصاد اسلامی نباشد.
اما در مورد چگونگی این پدیده، دین هرگونه حرکتی را که فاقد محتوی باشد رد می کند و صرف داشتن ظاهری زیبا به مسئله مشروعیت نمی دهد، پس برای تعریف اقتصاد اسلامی باید ضمن توجه به سعادت بشر بر اساس احکام الهی به دنبال چارچوبی برای تجزیه تحلیل بود که به عزت نفس انسان به عنوان یک عامل مهم توجه ویژه داشته باشد.
(http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1389/04/197311519212222323748667948869167247.jpg)
پس تعریف اقتصاد اسلامی به این شرح است:
اقتصاد اسلامی در مفاد کلی یک دستگاه تجزیه تحلیل است که با کمک یک سری از قواعد و شواهد به حل و فصل مسائل علمی اقتصادی بر مبنای اندیشه اسلامی مبادرت می کند و تئوری های اقتصادی شامل گزاره هایی هستند که پیوند معناداری بین دو یا چند متغیر اقتصادی را ترسیم نمایند.
لازم به ذکر است که بعضی پیش فرضهای اصلی اقتصاد متعارف در اقتصاد اسلامی تعدیل و تصحیح شده است.
بر خلاف اقتصاد متعارف که تنها به نفع شخصی می پردازد، اقتصاد اسلامی نفع شخصی و جمعی را با هم در نظر می گیرد و هر جا تزاحمی میان نفع شخصی و جمعی وجود داشته باشد مصالح جامعه بر مصالح فرد مقدم دانسته می شود.به علاوه در سطحی بالاتر منافع اخروی هم در کنار منافع مادی مورد توجه قرار می گیرد.
در مورد نقش عقل هم باید گفت که بر خلاف جریان متعارف که تنها به اصالت انسان معتقد است و می گوید که فرد خود به تنهایی می تواند به سعادت انسان منجر شود، عقل و وحی را مکمل هم می داند،. به عبارت دیگر لازم نیست همه قواعدی که در اقتصاد اسلامی است توسط دین معرفی شده باشد هر دیدگاهی که توسط عقل پذیرفته شده باشد و با احکام دینی منافاتی نداشته باشد می تواند در حوزه اقتصاد اسلامی قرار گیرد.
اخلاق مداری و کارامدی، توجه به نظارت درونی در کنار نظارت بیرونی، توجه توامان به نقش دولت و بازار و به رسمیت شناختن مالکیت خصوصی در کنار مالکیت عمومی ار ویژگی های اصلی اقتصاد اسلامی است.
ذکر این نکته ضروری است که در این بین، یک سری از قوانین و قواعد ثابت وجود دارد که در همه زمان ها و مکان ها معتبر هستند مثل ممنوعیت درآمدهایی که ناشی از کار نیستند و قواعدی هستند که بسته به زمان و مکان تغییر می کند و توسط رهبران دینی تعیین می گردند.
گزاره های اثباتی به آن چه هست توجه می کنند و گزاره های هنجاری به آن چه باید باشد می پردازند به عبارت دیگر گزاره های اثباتی قضاوت های واقعی را در بر می گیرند و در گزاره های هنجاری به قضاوت های ارزشی می پردازند
حیف است اگر به این موضوع اشاره نکنیم که، مشکلی که در اقتصاد متعارف وجود دارد تقابل کارایی و عدالت در تصمیمات اقتصادی است و همواره یکی باید برای کسب دیگری قربانی شود.اما از ویژگی های اقتصاد اسلامی این است که این دو هدف مهم را همزمان تامین میکند.
مقام معظم رهبری در توصیف اقتصاد اسلامی چنین می فرمایند:
ایشان افزایش ثروت ملی و برقراری عدالت اجتماعی را دو پایه اساسی اقتصاد اسلامی برشمرده و تأکید کردند "هر روش، توصیه و نسخه اقتصادی که این دو هدف را تأمین کند مورد قبول است و هر طرح و بحث دیگری که به افزایش ثروت ملی و عدالت اجتماعی بی توجه باشد، به درد کشور و مردم نمی خورد ." (1۳۸۵/۱۱/۳۰) معظم له یكی از راههای افزایش ثروت ملی را سرمایه گذاری و تولید اقتصادی می دانند "برای افزایش ثروت ملی، باید راه سرمایه گذاری و تولید اقتصادی برای همه مردم هموار شود و نیروهای جوان تحصیلکرده و مدیران لایق بتوانند در پرتو حمایتهای دستگاههای مختلف، طرحهای بزرگ و ثروت آفرین را اجرا کنند."(همان) ایشان تأكید دارند كه رشد اقتصادی باید همپای عدالت در برنامه ها همیشه مورد ملاحظه قرار گیرد.
و در جای دیگر فرموده اند:
" فلسفهی وجودی ما، عدالت است. این كه ما برنامهی رشد اقتصادی درست كنیم و بگذاریم بعد از حاصل شدن دو، سه برنامه رشد اقتصادی، به فكر عدالت بیفتیم، منطقی نیست. رشد اقتصادی باید همپای عدالت پیش برود؛ برنامهریزی كنند و راهش را پیدا كنند. حالا عدالت چیست؟ البته ممكن است درمعنا كردن عدالت، افرادی، كسانی یا گروههایی اختلاف نظر داشته باشند؛ اما یك قدر مسلّمهایی وجود دارد: كم كردن فاصلهها، دادن فرصتهای برابر، تشویق درستكار و مهار متجاوزان به ثروت ملی، عدالت را در بدنهی حاكمیتی رایج كردن - عزل و نصبها، قضاوتها، اظهار نظرها - مناطق دوردست كشور و مناطق فقیر را مثل مركز كشور زیر نظر آوردن، منابع مالی كشور را به همه رساندن، همه را صاحب و مالك این منابع دانستن، از قدرِ مسلّمها و مورد اتفاقهای عدالت است كه باید انجام بگیرد."(29/3/1385)
نکته پایانی اینکه تحقق اقتصاد اسلامی در هر جامعه ای به توان و استعداد آن جامعه در بروز قواعد اقتصاد اسلامی بستگی دارد. پس شاید بهتر باشد که به جای به کار بردن لفظ اقتصاد اسلامی که می تواند توقعاتی را برای ما ایجاد کند از لفظ اقتصاد مسلمانی استفاده کنیم.
منابع:
روزنامه دنیای اقتصاد،راسخون،به کمک کتاب اقتصاد متعارف و ارتباط آن با اقتصاد ارتدوکس و اقتصاد اخلاق مدار
برای بررسی هر پدیده ای به دو ویژگی هستی و چیستی آن پدیده می پردازند.هر چند بررسی موضوع مهمی مثل اقتصاد اسلامی به زمان و مطالعه بسیاری احتیاج دارد اما در حد توان و به کمک آن چه تا به حال آموخته ام این دو ویژگی را توضیح می دهم.
برای جواب به سئوال اول، باید راجع به نوعی خاصی از تقسیم بندی علوم اقتصادی توضیح مختصری عرض کنم.یکی از تقسیم بندی ها در حوزه روش شناسی تقسیم گزاره های اقتصادی به دو دسته ی گزاره های اثباتی و هنجاری است؛ در واقع حوزه ای که در این دو رویکرد مورد توجه قرار می گیرد متفاوت است. در یک تعریف ساده می توان گفت که:
گزاره های اثباتی به آن چه هست توجه می کنند و گزاره های هنجاری به آن چه باید باشد می پردازند به عبارت دیگر گزاره های اثباتی قضاوت های واقعی را در بر می گیرند و در گزاره های هنجاری به قضاوت های ارزشی می پردازند.
اگر این تقسیم بندی را بپذیریم وارد شدن دین در حوزه اقتصاد هنجاری منطقی و حتی لازم به نظر می رسد و موضوعی به نام اقتصاد دینی و در بحث ما اقتصاد اسلامی مطرح می گردد.
حال سوال این است که، رویكردهای عمده فكری در اقتصاد اسلامی كدام است؟
در گام اول با بررسی ادبیات اقتصاد اسلامی با سه رویكرد عمده در این حیطه مواجه میشویم:
1) یك رویكرد فكری، اقتصاد اسلامی را به عنوان مجموعه احكام و قواعد فقهی اسلام كه موضوعیت اقتصادی دارد، میشناسد؛ این رویكرد فقه محور است و بیشتر مورد توجه فقها است.
لازم نیست همه قواعدی که در اقتصاد اسلامی است توسط دین معرفی شده باشد هر دیدگاهی که توسط عقل پذیرفته شده باشد و با احکام دینی منافاتی نداشته باشد می تواند در حوزه اقتصاد اسلامی قرار گیرد
2) رویكرد فكری دیگر، اقتصاد اسلامی را به عنوان مكتب اقتصادی اسلام میشناسد كه مجموعهای از اهداف و ایدهآلهای یك جامعه اسلامی به لحاظ اقتصادی و روشهای دستیابی به اهداف تعیین شده میباشد؛ این رویكرد، ایدئولوژیك محور است و بیشتر مورد توجهاندیشمندان و روشنفكران اسلامی است.
3) رویكرد فكری دیگر، اقتصاد اسلامی را به عنوان مجموع نظریات علمی میشناسد كه معطوف به تحلیل علمی روابط و پدیدههای اقتصادی در یك جامعه اسلامی میباشد كه بیشتر مورد توجه دانشمندان علم اقتصاد است كه علاقه و دغدغههای اسلامی دارند.
در میان این سه رویکرد منازعه ای درباره این که آیا می توان علم اقتصاد اسلامی را مطرح کرد یا نه وجود دارد که هنوز هم به نتیجه مشخصی نرسیده است، اما می توان دیدگاه میانه و سازگاری به وجود آورد که ضمن این که به دنبال ایجاد اقتصاد اسلامی به صورت علمی است و مجموعه ای از فروض و سازوکارها را ارائه می دهد، مدعی ایجاد کامل اقتصاد اسلامی نباشد.
اما در مورد چگونگی این پدیده، دین هرگونه حرکتی را که فاقد محتوی باشد رد می کند و صرف داشتن ظاهری زیبا به مسئله مشروعیت نمی دهد، پس برای تعریف اقتصاد اسلامی باید ضمن توجه به سعادت بشر بر اساس احکام الهی به دنبال چارچوبی برای تجزیه تحلیل بود که به عزت نفس انسان به عنوان یک عامل مهم توجه ویژه داشته باشد.
(http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1389/04/197311519212222323748667948869167247.jpg)
پس تعریف اقتصاد اسلامی به این شرح است:
اقتصاد اسلامی در مفاد کلی یک دستگاه تجزیه تحلیل است که با کمک یک سری از قواعد و شواهد به حل و فصل مسائل علمی اقتصادی بر مبنای اندیشه اسلامی مبادرت می کند و تئوری های اقتصادی شامل گزاره هایی هستند که پیوند معناداری بین دو یا چند متغیر اقتصادی را ترسیم نمایند.
لازم به ذکر است که بعضی پیش فرضهای اصلی اقتصاد متعارف در اقتصاد اسلامی تعدیل و تصحیح شده است.
بر خلاف اقتصاد متعارف که تنها به نفع شخصی می پردازد، اقتصاد اسلامی نفع شخصی و جمعی را با هم در نظر می گیرد و هر جا تزاحمی میان نفع شخصی و جمعی وجود داشته باشد مصالح جامعه بر مصالح فرد مقدم دانسته می شود.به علاوه در سطحی بالاتر منافع اخروی هم در کنار منافع مادی مورد توجه قرار می گیرد.
در مورد نقش عقل هم باید گفت که بر خلاف جریان متعارف که تنها به اصالت انسان معتقد است و می گوید که فرد خود به تنهایی می تواند به سعادت انسان منجر شود، عقل و وحی را مکمل هم می داند،. به عبارت دیگر لازم نیست همه قواعدی که در اقتصاد اسلامی است توسط دین معرفی شده باشد هر دیدگاهی که توسط عقل پذیرفته شده باشد و با احکام دینی منافاتی نداشته باشد می تواند در حوزه اقتصاد اسلامی قرار گیرد.
اخلاق مداری و کارامدی، توجه به نظارت درونی در کنار نظارت بیرونی، توجه توامان به نقش دولت و بازار و به رسمیت شناختن مالکیت خصوصی در کنار مالکیت عمومی ار ویژگی های اصلی اقتصاد اسلامی است.
ذکر این نکته ضروری است که در این بین، یک سری از قوانین و قواعد ثابت وجود دارد که در همه زمان ها و مکان ها معتبر هستند مثل ممنوعیت درآمدهایی که ناشی از کار نیستند و قواعدی هستند که بسته به زمان و مکان تغییر می کند و توسط رهبران دینی تعیین می گردند.
گزاره های اثباتی به آن چه هست توجه می کنند و گزاره های هنجاری به آن چه باید باشد می پردازند به عبارت دیگر گزاره های اثباتی قضاوت های واقعی را در بر می گیرند و در گزاره های هنجاری به قضاوت های ارزشی می پردازند
حیف است اگر به این موضوع اشاره نکنیم که، مشکلی که در اقتصاد متعارف وجود دارد تقابل کارایی و عدالت در تصمیمات اقتصادی است و همواره یکی باید برای کسب دیگری قربانی شود.اما از ویژگی های اقتصاد اسلامی این است که این دو هدف مهم را همزمان تامین میکند.
مقام معظم رهبری در توصیف اقتصاد اسلامی چنین می فرمایند:
ایشان افزایش ثروت ملی و برقراری عدالت اجتماعی را دو پایه اساسی اقتصاد اسلامی برشمرده و تأکید کردند "هر روش، توصیه و نسخه اقتصادی که این دو هدف را تأمین کند مورد قبول است و هر طرح و بحث دیگری که به افزایش ثروت ملی و عدالت اجتماعی بی توجه باشد، به درد کشور و مردم نمی خورد ." (1۳۸۵/۱۱/۳۰) معظم له یكی از راههای افزایش ثروت ملی را سرمایه گذاری و تولید اقتصادی می دانند "برای افزایش ثروت ملی، باید راه سرمایه گذاری و تولید اقتصادی برای همه مردم هموار شود و نیروهای جوان تحصیلکرده و مدیران لایق بتوانند در پرتو حمایتهای دستگاههای مختلف، طرحهای بزرگ و ثروت آفرین را اجرا کنند."(همان) ایشان تأكید دارند كه رشد اقتصادی باید همپای عدالت در برنامه ها همیشه مورد ملاحظه قرار گیرد.
و در جای دیگر فرموده اند:
" فلسفهی وجودی ما، عدالت است. این كه ما برنامهی رشد اقتصادی درست كنیم و بگذاریم بعد از حاصل شدن دو، سه برنامه رشد اقتصادی، به فكر عدالت بیفتیم، منطقی نیست. رشد اقتصادی باید همپای عدالت پیش برود؛ برنامهریزی كنند و راهش را پیدا كنند. حالا عدالت چیست؟ البته ممكن است درمعنا كردن عدالت، افرادی، كسانی یا گروههایی اختلاف نظر داشته باشند؛ اما یك قدر مسلّمهایی وجود دارد: كم كردن فاصلهها، دادن فرصتهای برابر، تشویق درستكار و مهار متجاوزان به ثروت ملی، عدالت را در بدنهی حاكمیتی رایج كردن - عزل و نصبها، قضاوتها، اظهار نظرها - مناطق دوردست كشور و مناطق فقیر را مثل مركز كشور زیر نظر آوردن، منابع مالی كشور را به همه رساندن، همه را صاحب و مالك این منابع دانستن، از قدرِ مسلّمها و مورد اتفاقهای عدالت است كه باید انجام بگیرد."(29/3/1385)
نکته پایانی اینکه تحقق اقتصاد اسلامی در هر جامعه ای به توان و استعداد آن جامعه در بروز قواعد اقتصاد اسلامی بستگی دارد. پس شاید بهتر باشد که به جای به کار بردن لفظ اقتصاد اسلامی که می تواند توقعاتی را برای ما ایجاد کند از لفظ اقتصاد مسلمانی استفاده کنیم.
منابع:
روزنامه دنیای اقتصاد،راسخون،به کمک کتاب اقتصاد متعارف و ارتباط آن با اقتصاد ارتدوکس و اقتصاد اخلاق مدار