*مینا*
11th July 2010, 12:00 AM
آسمون بغض شو خالی می کنه
آدمو حالی به حالی می کنه
کوچه ها رنگ زمستون می گيرن
شيشه ها بخارو بارون می گيرن
آدما چتراشونو باز می کنن
گريه ابر و تماشا می کنن
نمی خوان مثل درختا، تر بشن
از دل قطره ها با خبر بشن
نمی خوان بی هوا، خويس آب بشن !
نمی خوان زير بارون بمونن خراب بشن
اما تو چترتو بستی کبوتر
زير بارونا نشستی کبوتر
رفتی و سنگا شکستن، بالتو
آمدی هيچکی نپرسيد حالتو !
بعضی ها دشمنای خونی شدن
بعضی ها غول بيابونی شدن
بعضی ها ميگن که بارون کدومه
بوی نم شر شر بارون کدومه
حالا تو سايه نشينی مثل من
خوابای ابری مي بينی مثل من
چقدر اينجا می خوری خون جگر !
کبوتر بساطو بندازو بپر
آسمون بغض شو خالی می کنه...
آدمو حالی به حالی می کنه
کوچه ها رنگ زمستون می گيرن
شيشه ها بخارو بارون می گيرن
آدما چتراشونو باز می کنن
گريه ابر و تماشا می کنن
نمی خوان مثل درختا، تر بشن
از دل قطره ها با خبر بشن
نمی خوان بی هوا، خويس آب بشن !
نمی خوان زير بارون بمونن خراب بشن
اما تو چترتو بستی کبوتر
زير بارونا نشستی کبوتر
رفتی و سنگا شکستن، بالتو
آمدی هيچکی نپرسيد حالتو !
بعضی ها دشمنای خونی شدن
بعضی ها غول بيابونی شدن
بعضی ها ميگن که بارون کدومه
بوی نم شر شر بارون کدومه
حالا تو سايه نشينی مثل من
خوابای ابری مي بينی مثل من
چقدر اينجا می خوری خون جگر !
کبوتر بساطو بندازو بپر
آسمون بغض شو خالی می کنه...