Isengard
10th July 2010, 09:26 PM
تعاملات روسیه و امریکا پس از نشست واشنگتن
---------------------------------------------------
http://iras.ir/files/fa/news/1389/4/16/769_892.jpg
ايراس: به باور بسياري از تحليلگران از زمان تغيير قدرت در كاخ سفيد و كاخ كرملين تحولات مشهود و ملموسي در روابط روسيه و امريكا رخ داده و وعدة اوباما براي «ريست» روابط با روسيه، هرچند به صورت نسبي، اما در برخي حوزهها نمود عملي يافته است. در اين زمينه ميتوان به توافق امريكا و روسيه در خصوص پيمان جايگزين استارت، همكاري در افغانستان و تعامل پيرامون موضوع هستهاي ايران و كرهشمالي اشاره كرد. نگاهي دقيقتر به نحوه تعاملي مسكو و واشنگتن گواه آن است كه نيازهاي امنيتي امريكا به روسيه از يك سو و نياز اقتصادي روسيه به امريكا از سوي ديگر اسباب آن شده تا دو طرف همكاري را در مقطع حاضر به تقابل و رقابت ترجيح دهند.
سلسله دیدارهای روسای جمهور روسیه و امریکا به یکی از موضوعات مهم سیاست بینالملل در یک سال اخیر تبدیل شده و پیامدهای خاصی را برای سایر بازیگران و از جمله کشورمان در پی داشته است. کمتر کسی پس از بحران اوستیای جنوبی در تابستان 1387 تصور میکرد که یخهای روابط روسیه و امریکا بزودی باز شود. چرا كه با توجه به تعلیق روابط روسیه - ناتو و روسیه با اتحادیه اروپا و امریکا و مانور گسترده ناتو در دریای سیاه، انتظار دوره ای از خصومت میرفت. اما با پیروزی اوباما و برنامۀ سیاست خارجی او ورق برگشت. او در نوشتهها وسخنان انتخاباتی خود، همکاری با روسیه و مقابله با گسترش سلاحهای کشتار جمعی را مورد توجه قرارداد. نماد این نگرش جدید، هدیه هیلاری کلینتون به لاوروف در ژنو با علامت «از سرگیری دوباره » بود. پس از این، دیدار اوباما و مدويديف در آوریل 2009 در لندن در حاشیه کنفرانس سران کشورهای عضو گروه 20 و هنگام صدور بیانیه مشترک امریکا و روسیه شکل گرفت و محور این بیانیه مشترک، همکاری در امنیت بینالملل و از سرگیری مذاکرات کاهش سلا حهای استراتژیک هستهای بود. از زمان روی کار آمدن اوباما تا کنون در طول کمتر از دو سال، روسای جمهور دو کشور هفت بار با یکدیگر دیدار داشته و توافقات مهمی به عمل آوردهاند.
از این رو در دورۀ مدويديف و اوباما، روابط دو کشور به شکل جدیدی از سر گرفته شد و با سفر کلینتون، وزیر خارجه امریکا به روسیه و از سرگیری جدی روابط دو کشور، یک گروه کاری به ریاست پریماکوف (نخستوزیر پیشین روسیه) و کیسینجر (وزیر خارجه پیشین امریکا) تشکیل شد که وظیفه آنها بررسی دوجانبه و ارائه راهحلهایی برای بهبود روابط دو کشور بود. این گروه در نهایت لیستی از راهکارهای مناسب در روابط روسیه و امریکا را به مقامات آمریکایی پیشنهاد کرد که عبارتند از : "امریکا نباید برای عضویت روسیه در سازمان تجارت جهانی مانعتراشی کند و باید موافقت خود را برای ورود روسیه به اين سازمان اعلام کند، موضوعی که روسیه 16سال است که به دنبال آن میباشد. آمریکا نباید از وضعیت حقوق بشر در روسیه انتقاد کند و اگر به این امر اقدام کند نباید با هیا هو همراه باشد. آمریکا باید نفوذ سنتی روسیه را در حوزۀ شوروی سابق به رسمیت بشناسد. آمریکا نباید در کوتاه مدت اصراری بر عضویت اکراین و گرجستان در ناتو داشته باشد و بایستی تلاش نماید روسیه را به یکی از شرکای خود در مسئلۀ هستهای ایران تبدیل نماید. امریکا باید در مسئلۀ استقرار بخشي از سپر دفاع موشکی خود در شرق اروپا تجدید نظر نموده و روسیه را در سیستم امنیت اروپا سهیم کند".
در شورای سیاست خارجی و دفاعی روسیه نیز گزارشي برای جلسۀ کمیته روسی – امریکایی باشگاه سیاسی والدای تهیه شده بود که در آن ضمن استقبال از پیشنهاد «شروع نو»، فهرست منافع موازی، یکسان و نزدیک دو کشور به شرح زیر آمده است :"حمایت همهجانبه از تلاشهای ایالات متحده و ناتو در افغانستان بدون مداخله مستقیم نظامی. طراحی خط واحد نسبت به ایران، ارائه بستهی واحد عوامل تشویقکننده سیاسی و اقتصادی و احتمالأ تحریمها (بدون تجاوز نظامی که اقدامي بیمعنی و خطرناک است ) و جلب بیشتر چین به این سیاست. حمایت از تلاشهای امریکا برای حل وفصل بحران هستهای کرۀ شمالی. پشتیبانی از اقدامات ایالات متحده در عراق و پاکستان. نزدیکی مواضع در زمینۀ بحران خاورمیانه. امتناع از احیای حوزه نفوذ تاریخی خود با توسل به زور (غیر از آبخازی و اوستيای جنوبی). فعال کردن همکاری با تروریسم بینالملل و جلوگیری از اعمال تروریسم هستهای. کمک به ایالات متحده در زمینۀ جلب چین به نظم بینالملل اقتصادی و سیاسی و مساعدت به این که چین عضو سازنده باشگاه جدید رهبران جهان باقی بماند. "
همچنین تأ کید شده که ایالات متحده در چهارچوب این معامله باید سیاست خود را در فضای شوروی سابق و در زمینۀ امنیت اروپایی تجدید نظر کند. این خط جدید بدون اینکه با منافع امریکا مغایرت داشته باشد، به پیشبرد منافع حیاتی روسیه کمک خواهد کرد. امتناع از تشویق همسایگان و شرکای روسیه (اکراین، گرجستان و کشورهای دیگر) برای فاصله گرفتن از مسکو و دنبال کردن سیاست ضدروسی، از جمله جنبههای این خط جدید است. این امر به معنی امتناع از توسعه گفتگو با این کشورها و حمایت از استقلال آنها نیست. تنها در صورتی که روسیه در حرف یا عمل استقلال کشورهای فضای شوروی سابق را لغو کند و سلطۀ کامل خود را بر فضای شوروی سابق احیا نمايد، منافع حیاتی غرب خدشه دار خواهد شد. روسیه و ايالات متحده باید دربارۀ قواعد بازی و از جمله قواعد و حدود رقابت در فضای شوروی سابق به توافق برسد. در اين زمينه باید خطوط قرمزی را تعیین کرد که عبور از آنها منافع حیاتی یکی از طرفین را تهدید میکند. در اين بين، خویشتنداری در فضای شوروی سابق از همه مهمتر است.
بايد خاطر نشان كرد كه در ملاقات اوباما و مدويديف در کرملین در 15 تیر 1388 (6 جولای 2009) ارادهای جدی برای تغییر در روابط دو کشور وجود داشت و روی موضوعات مختلفی نظیر کنترل تسلیحات استراتژیک، سپر موشکی در اروپای شرقی، گسترش ناتو، افغانستان و ایران گفتگو شد. دو ریس جمهور برای همکاری در حل مشکلات جهانی تأکید کردند و یک سند همکاری مشترک را نيز امضاء نمودند. در مورد افغانستان، به طور مشخص میان مقامات نظامی دو طرف (ژنرال مولن و ژنرال ماکاروف) قراردادی امضاء گردید که جزئیات همکاری متقابل را مشخص میکرد. به موجب اين توافق، امریکا نیازهای نظامی برای عملیات در افغانستان را از قلمرو روسیه و از طریق هواپیما و خطوط راه آهن روسیه منتقل ميکرد. در این ملاقات، ریس جمهور امریکا با خطرناک جلوه دادن برنامه هستهای ایران و طرح این ادعا که ایران و کره شمالی برای قرن 21 تهدید به شمار میآیند، بار دیگر سرنوشت استقرار سپر موشکی امریکا در خاک اروپا را به برنامه هستهای ایران پیوند زد. او در سخناني در مدرسه اقتصاد روسیه گفت «سیستم دفاع موشکی در صورت خودداری ایران از برنامههای نظامی معنای خود را از دست خواهد داد".
دوم تیر ماه 1389 (23 ژوئن 2010) نیز دو رئیس جمهور در واشنگتن در مورد کنترل تسلیحات هستهای و برنامه هستهای ایران، گشایش یک مسیر جدید به افغانستان، اوضاع قرقیزستان، مسائل خاورمیانه، امنیت اروپا و افزايش مراودات تجاري به گفتگو پرداختند. اوباما از عضویت روسیه در سازمان تجارت جهانی حمایت کرد و گفت که دو کشور بر سر موضوعاتی نظیر گرجستان همچنان دچار اختلافنظر هستند. در اين ديدار، موضوعات تجاری و اقتصادی محور اصلی مذاکرات دو طرف بود. توافق بر سر پیوستن روسیه به سازمان تجارت جهانی، امضای قرارداد خرید 50 فروند هواپیمای بویینگ و از میان برداشتن موانع موجود بر سر صادرات گوشت مرغ از امریکا به روسیه از توافقات این نشست بود. دیدار مدويديف از «دره سیلیکون» و توافق در مورد سرمایهگذاری شرکتهای امریکایی در روسیه نشان دهنده اهمیت ابعاد فنی توجه روسیه به امریکاست. این منطقه مرکز جهانی فناوریهاي برتر است که توسعه فنآوری اطلاعات و ارتباطات از آنجا شروع و عرضه می شود.
مدويديف در حین دیدار از اين مركز گفت که روسیه مایل است تا از تجربیات چنین مرکزی برای نمونه روسی در حال ساخت آن با عنوان " اسکولکوا " بهره گیرد. در ضمن خبرگزاریها نقل کردند که بسیاری از دانشمندان ممتاز در این منطقه روسی هستند. اوباما و مدويديف در مورد قرقیزستان نیز گفتگو كرده و از دولت موقت برای ایجاد ثبات در کشور حمایت كردند. آنها همچنين بر تشدید تحریم ایران و کره شمالی و تداوم همکاری راهبردی در افغانستان تأکید نمودند. البته موضوعاتی نظیر گرجستان، گسترش ناتو، سپر موشکی، پیمان کنترل تسلیحات هستهای و وضعیت حقوق بشر در روسیه، هم چنان محل اختلاف هستند. شاید مهمترین دستاورد این سفر تشکیل یک کمیسیون در سطح ریاستجمهوری برای تداوم و گسترش روابط بود.
اما مساله مهم این است که چه عواملی موجب بهبود روابط امریکا و روسیه طی دو سال اخیر شدهاند. در این رابطه می توان به عوامل مختلفی در سطوح فردی، ملی، منطقه ای و بینالمللی اشاره کرد. برخلاف سرسختی و یکجانبهگرایی جورج بوش، ریسجمهور جدید امریکا با شعار تغییر در سیاستهای اين كشور روی کار آمد. نگرش او از همان دوران تبلیغاتِ انتخاباتي بر همکاری با روسیه برای حل مسائل امنیتی بینالمللی بود. او عزم خود را برای مشکلات اقتصادی داخلی و مشکلات سیاسی و نظامی امریکا در افغانستان و عراق، نیز حل مسائل از پرونده کره شمالی تا ایران جزم کرده بود و در این راستا به همکاری روسیه نیاز داشت. مجموعه این مسائل و مشکلات (از باتلاق خاورمیانه تا بحران جهانی اقتصادی) ضرورت تعدیل یکجانبهگرایی و لزوم حل و فصل چندجانبه مسائل بینالمللی را به پیش میکشید.
در طرف روس نیز شخصیت مدويديف و نگرش او برخلاف پوتین صبغه امنیتی کمتری داشته و توجه بیشتری به مسائل اقتصادی در داخل کشور دارد. از نگاه مدويديف، اگر چه روسیه دورة پوتین توانسته بود از شرایط نا مساعد دوره ی یلتسین در دهه 1990 عبور کرده و موقعیت داخلی و جهانی روسیه را بطور چشم گیری بهبود بخشد، اما اين كشور با مشکلات اقتصادی زیادی به ویژه پس از بحران جهانی اقتصادی رویارو بود. روسیه در واقع، توانسته بود که به یک «ابرقدرت انرژی» تبدیل شود، اما این وضعیت، آن را نه به یک همتای قدرتهای صنعتی، بلکه به ابرقدرت جهان سوم تبدیل کرده بود.
شاهد این وضعیت، تحول روسیه از دهه 1980 تا 2010 بود که در مرحله نخست 80 درصد تولیدات و صادرات اين كشور را کالاهای صنعتی و در مرحله بعد 80 درصد آن را مواد خام و بویژه منابع انرژي تشکیل میداد و این یعنی «جهان سومی شدن روسیه ». ریس جمهور روسیه بارها بر نیاز اين كشور به تکنولوژیهای جدید تأکید کرده است. او همچنين با تأکید بر تغییر نظام اقتصادی روسیه، بر یک سیاست خارجی عملگرا با هدف جذب سرمایه و تکنولوژی و بهبود استاندارد زندگی به جای اقدامات آشوبگرانه ناشی از نوستالژی و تعصب تصريح دارد. مدويديف همچنین از نقش زیاد دولت انتقاد نموده و میگوید : "روسیه بیش از این نمیتواند بر صنايع کهنهی دوره شوروی تکیه کند و درآمد خود را از صادرات نفت و گاز بدست آورد. حیثیت و رفاه ملی، نمیتواند برای همیشه به دستاوردهای دورهی متكي گذشته باشد. رکود اقتصادی به روسیه بیشتر از دیگران آسیب زده است. "
او در فراز دیگری از سخنان خود، از جهان سومی شدن اقتصاد روسیه اظهار نگرانی میکند : "در جهان کنونی ؛ نمیتوان به سادگی صادرات مواد خام را اقتصاد نامید. بر اساس چنین اقتصادی است که ما نمیتوانیم روسیه را قدرت جهانی بدانیم. این موضوع، رشد چشمگیر و پایدار و رفاه ملی را تضمین نمیکند. روسیه به اقتصاد جدیدی نیاز دارد. اقتصادی هوشمند بر اساس برتری اندیشه و تولید دانشهای منحصر به فرد در راستای بهبود زندگی مردم و افزایش سطح و کیفیت زندگی آنها از طریق فنآوریهای جدید."
از این رو، به نظر میرسد که روسیه از بحران اقتصادی جهان تاثیرات زیادی پذیرفته و به خاطر افزایش انتظارات مردم در دورهی رشد چشمگیر درآمدهای نفتی، در دوره بحران از مشکلات زیادی رنج برده است. افت 5/8 درصدی تولید ناخالص داخلی در سال 2009، بیکاری 2 میلیون نفری و خروج 53 میلیارد دلاری سرمایه از کشور در طول 5 ماه، کاهش بودجه 70 میلیارد دلاری، مصرف 200 میلیارد دلاری از ذخایر طلا و ارز خارجی مشکلاتی را در داخل روسيه ایجاد کرده است. کاهش درآمدهای روسیه از محل صدور انرژی و مشکلات همراه با اقتصاد مبتنی بر صدور مواد خام، مقامات روس را به ضرورت توسعه صنعتی و نیاز فنآوری و ایدههای نو واداشته است. سهم روسیه در تولید ناخالص جهانی 5/2 درصد است و مسکو میکوشد تا سال 2020 این رقم را به 4 درصد برساند.
این در حالی است که سهم امریکا 10 برابر روسیه است. لذا میتوان دو فاکتور نیازهای ملی و تحول نگرش را به عنوان عوامل اصلی آغاز و گسترش همکاری جدید دو کشور قلمداد کرد. در این میان، نیاز امریکا به همکاری روسیه در طیف وسیعی از مسائل امنیتي و سیاسی از کره شمالی تا افغانستان و ایران و موضوعاتی نظیر کنترل تسلیحات استراتژیک و مبارزه با تروریسم و در مقابل، نیاز روسیه به فناوريهای نوین و عدم ورود به دورهای از رقابتهای نظامی در پرتو مسائلی نظیر گسترش ناتو و سپر موشکی در اروپای شرقی که فشار آن باعث وخیمتر شدن اوضاع اقتصادی در روسیه خواهد شد، دو طرف را به سوی همكاری و کاهش هزینهها حرکت داده است. نگرش جدید دو دولتمرد نیز توانسته است از بار امنیتی حاکم بر نگاههای متقابل بکاهد. در واقع، نیاز اقتصادی روسیه و نیاز امنیتی امریکا به صورت مکمل، گسترش همکاری دو كشور را دامن زده است.
نويسنده: دكتر جهانگیر کرمی، عضو هیات علمی دانشکده مطالعات جهان، دانشگاه تهران
---------------------------------------------------
http://iras.ir/files/fa/news/1389/4/16/769_892.jpg
ايراس: به باور بسياري از تحليلگران از زمان تغيير قدرت در كاخ سفيد و كاخ كرملين تحولات مشهود و ملموسي در روابط روسيه و امريكا رخ داده و وعدة اوباما براي «ريست» روابط با روسيه، هرچند به صورت نسبي، اما در برخي حوزهها نمود عملي يافته است. در اين زمينه ميتوان به توافق امريكا و روسيه در خصوص پيمان جايگزين استارت، همكاري در افغانستان و تعامل پيرامون موضوع هستهاي ايران و كرهشمالي اشاره كرد. نگاهي دقيقتر به نحوه تعاملي مسكو و واشنگتن گواه آن است كه نيازهاي امنيتي امريكا به روسيه از يك سو و نياز اقتصادي روسيه به امريكا از سوي ديگر اسباب آن شده تا دو طرف همكاري را در مقطع حاضر به تقابل و رقابت ترجيح دهند.
سلسله دیدارهای روسای جمهور روسیه و امریکا به یکی از موضوعات مهم سیاست بینالملل در یک سال اخیر تبدیل شده و پیامدهای خاصی را برای سایر بازیگران و از جمله کشورمان در پی داشته است. کمتر کسی پس از بحران اوستیای جنوبی در تابستان 1387 تصور میکرد که یخهای روابط روسیه و امریکا بزودی باز شود. چرا كه با توجه به تعلیق روابط روسیه - ناتو و روسیه با اتحادیه اروپا و امریکا و مانور گسترده ناتو در دریای سیاه، انتظار دوره ای از خصومت میرفت. اما با پیروزی اوباما و برنامۀ سیاست خارجی او ورق برگشت. او در نوشتهها وسخنان انتخاباتی خود، همکاری با روسیه و مقابله با گسترش سلاحهای کشتار جمعی را مورد توجه قرارداد. نماد این نگرش جدید، هدیه هیلاری کلینتون به لاوروف در ژنو با علامت «از سرگیری دوباره » بود. پس از این، دیدار اوباما و مدويديف در آوریل 2009 در لندن در حاشیه کنفرانس سران کشورهای عضو گروه 20 و هنگام صدور بیانیه مشترک امریکا و روسیه شکل گرفت و محور این بیانیه مشترک، همکاری در امنیت بینالملل و از سرگیری مذاکرات کاهش سلا حهای استراتژیک هستهای بود. از زمان روی کار آمدن اوباما تا کنون در طول کمتر از دو سال، روسای جمهور دو کشور هفت بار با یکدیگر دیدار داشته و توافقات مهمی به عمل آوردهاند.
از این رو در دورۀ مدويديف و اوباما، روابط دو کشور به شکل جدیدی از سر گرفته شد و با سفر کلینتون، وزیر خارجه امریکا به روسیه و از سرگیری جدی روابط دو کشور، یک گروه کاری به ریاست پریماکوف (نخستوزیر پیشین روسیه) و کیسینجر (وزیر خارجه پیشین امریکا) تشکیل شد که وظیفه آنها بررسی دوجانبه و ارائه راهحلهایی برای بهبود روابط دو کشور بود. این گروه در نهایت لیستی از راهکارهای مناسب در روابط روسیه و امریکا را به مقامات آمریکایی پیشنهاد کرد که عبارتند از : "امریکا نباید برای عضویت روسیه در سازمان تجارت جهانی مانعتراشی کند و باید موافقت خود را برای ورود روسیه به اين سازمان اعلام کند، موضوعی که روسیه 16سال است که به دنبال آن میباشد. آمریکا نباید از وضعیت حقوق بشر در روسیه انتقاد کند و اگر به این امر اقدام کند نباید با هیا هو همراه باشد. آمریکا باید نفوذ سنتی روسیه را در حوزۀ شوروی سابق به رسمیت بشناسد. آمریکا نباید در کوتاه مدت اصراری بر عضویت اکراین و گرجستان در ناتو داشته باشد و بایستی تلاش نماید روسیه را به یکی از شرکای خود در مسئلۀ هستهای ایران تبدیل نماید. امریکا باید در مسئلۀ استقرار بخشي از سپر دفاع موشکی خود در شرق اروپا تجدید نظر نموده و روسیه را در سیستم امنیت اروپا سهیم کند".
در شورای سیاست خارجی و دفاعی روسیه نیز گزارشي برای جلسۀ کمیته روسی – امریکایی باشگاه سیاسی والدای تهیه شده بود که در آن ضمن استقبال از پیشنهاد «شروع نو»، فهرست منافع موازی، یکسان و نزدیک دو کشور به شرح زیر آمده است :"حمایت همهجانبه از تلاشهای ایالات متحده و ناتو در افغانستان بدون مداخله مستقیم نظامی. طراحی خط واحد نسبت به ایران، ارائه بستهی واحد عوامل تشویقکننده سیاسی و اقتصادی و احتمالأ تحریمها (بدون تجاوز نظامی که اقدامي بیمعنی و خطرناک است ) و جلب بیشتر چین به این سیاست. حمایت از تلاشهای امریکا برای حل وفصل بحران هستهای کرۀ شمالی. پشتیبانی از اقدامات ایالات متحده در عراق و پاکستان. نزدیکی مواضع در زمینۀ بحران خاورمیانه. امتناع از احیای حوزه نفوذ تاریخی خود با توسل به زور (غیر از آبخازی و اوستيای جنوبی). فعال کردن همکاری با تروریسم بینالملل و جلوگیری از اعمال تروریسم هستهای. کمک به ایالات متحده در زمینۀ جلب چین به نظم بینالملل اقتصادی و سیاسی و مساعدت به این که چین عضو سازنده باشگاه جدید رهبران جهان باقی بماند. "
همچنین تأ کید شده که ایالات متحده در چهارچوب این معامله باید سیاست خود را در فضای شوروی سابق و در زمینۀ امنیت اروپایی تجدید نظر کند. این خط جدید بدون اینکه با منافع امریکا مغایرت داشته باشد، به پیشبرد منافع حیاتی روسیه کمک خواهد کرد. امتناع از تشویق همسایگان و شرکای روسیه (اکراین، گرجستان و کشورهای دیگر) برای فاصله گرفتن از مسکو و دنبال کردن سیاست ضدروسی، از جمله جنبههای این خط جدید است. این امر به معنی امتناع از توسعه گفتگو با این کشورها و حمایت از استقلال آنها نیست. تنها در صورتی که روسیه در حرف یا عمل استقلال کشورهای فضای شوروی سابق را لغو کند و سلطۀ کامل خود را بر فضای شوروی سابق احیا نمايد، منافع حیاتی غرب خدشه دار خواهد شد. روسیه و ايالات متحده باید دربارۀ قواعد بازی و از جمله قواعد و حدود رقابت در فضای شوروی سابق به توافق برسد. در اين زمينه باید خطوط قرمزی را تعیین کرد که عبور از آنها منافع حیاتی یکی از طرفین را تهدید میکند. در اين بين، خویشتنداری در فضای شوروی سابق از همه مهمتر است.
بايد خاطر نشان كرد كه در ملاقات اوباما و مدويديف در کرملین در 15 تیر 1388 (6 جولای 2009) ارادهای جدی برای تغییر در روابط دو کشور وجود داشت و روی موضوعات مختلفی نظیر کنترل تسلیحات استراتژیک، سپر موشکی در اروپای شرقی، گسترش ناتو، افغانستان و ایران گفتگو شد. دو ریس جمهور برای همکاری در حل مشکلات جهانی تأکید کردند و یک سند همکاری مشترک را نيز امضاء نمودند. در مورد افغانستان، به طور مشخص میان مقامات نظامی دو طرف (ژنرال مولن و ژنرال ماکاروف) قراردادی امضاء گردید که جزئیات همکاری متقابل را مشخص میکرد. به موجب اين توافق، امریکا نیازهای نظامی برای عملیات در افغانستان را از قلمرو روسیه و از طریق هواپیما و خطوط راه آهن روسیه منتقل ميکرد. در این ملاقات، ریس جمهور امریکا با خطرناک جلوه دادن برنامه هستهای ایران و طرح این ادعا که ایران و کره شمالی برای قرن 21 تهدید به شمار میآیند، بار دیگر سرنوشت استقرار سپر موشکی امریکا در خاک اروپا را به برنامه هستهای ایران پیوند زد. او در سخناني در مدرسه اقتصاد روسیه گفت «سیستم دفاع موشکی در صورت خودداری ایران از برنامههای نظامی معنای خود را از دست خواهد داد".
دوم تیر ماه 1389 (23 ژوئن 2010) نیز دو رئیس جمهور در واشنگتن در مورد کنترل تسلیحات هستهای و برنامه هستهای ایران، گشایش یک مسیر جدید به افغانستان، اوضاع قرقیزستان، مسائل خاورمیانه، امنیت اروپا و افزايش مراودات تجاري به گفتگو پرداختند. اوباما از عضویت روسیه در سازمان تجارت جهانی حمایت کرد و گفت که دو کشور بر سر موضوعاتی نظیر گرجستان همچنان دچار اختلافنظر هستند. در اين ديدار، موضوعات تجاری و اقتصادی محور اصلی مذاکرات دو طرف بود. توافق بر سر پیوستن روسیه به سازمان تجارت جهانی، امضای قرارداد خرید 50 فروند هواپیمای بویینگ و از میان برداشتن موانع موجود بر سر صادرات گوشت مرغ از امریکا به روسیه از توافقات این نشست بود. دیدار مدويديف از «دره سیلیکون» و توافق در مورد سرمایهگذاری شرکتهای امریکایی در روسیه نشان دهنده اهمیت ابعاد فنی توجه روسیه به امریکاست. این منطقه مرکز جهانی فناوریهاي برتر است که توسعه فنآوری اطلاعات و ارتباطات از آنجا شروع و عرضه می شود.
مدويديف در حین دیدار از اين مركز گفت که روسیه مایل است تا از تجربیات چنین مرکزی برای نمونه روسی در حال ساخت آن با عنوان " اسکولکوا " بهره گیرد. در ضمن خبرگزاریها نقل کردند که بسیاری از دانشمندان ممتاز در این منطقه روسی هستند. اوباما و مدويديف در مورد قرقیزستان نیز گفتگو كرده و از دولت موقت برای ایجاد ثبات در کشور حمایت كردند. آنها همچنين بر تشدید تحریم ایران و کره شمالی و تداوم همکاری راهبردی در افغانستان تأکید نمودند. البته موضوعاتی نظیر گرجستان، گسترش ناتو، سپر موشکی، پیمان کنترل تسلیحات هستهای و وضعیت حقوق بشر در روسیه، هم چنان محل اختلاف هستند. شاید مهمترین دستاورد این سفر تشکیل یک کمیسیون در سطح ریاستجمهوری برای تداوم و گسترش روابط بود.
اما مساله مهم این است که چه عواملی موجب بهبود روابط امریکا و روسیه طی دو سال اخیر شدهاند. در این رابطه می توان به عوامل مختلفی در سطوح فردی، ملی، منطقه ای و بینالمللی اشاره کرد. برخلاف سرسختی و یکجانبهگرایی جورج بوش، ریسجمهور جدید امریکا با شعار تغییر در سیاستهای اين كشور روی کار آمد. نگرش او از همان دوران تبلیغاتِ انتخاباتي بر همکاری با روسیه برای حل مسائل امنیتی بینالمللی بود. او عزم خود را برای مشکلات اقتصادی داخلی و مشکلات سیاسی و نظامی امریکا در افغانستان و عراق، نیز حل مسائل از پرونده کره شمالی تا ایران جزم کرده بود و در این راستا به همکاری روسیه نیاز داشت. مجموعه این مسائل و مشکلات (از باتلاق خاورمیانه تا بحران جهانی اقتصادی) ضرورت تعدیل یکجانبهگرایی و لزوم حل و فصل چندجانبه مسائل بینالمللی را به پیش میکشید.
در طرف روس نیز شخصیت مدويديف و نگرش او برخلاف پوتین صبغه امنیتی کمتری داشته و توجه بیشتری به مسائل اقتصادی در داخل کشور دارد. از نگاه مدويديف، اگر چه روسیه دورة پوتین توانسته بود از شرایط نا مساعد دوره ی یلتسین در دهه 1990 عبور کرده و موقعیت داخلی و جهانی روسیه را بطور چشم گیری بهبود بخشد، اما اين كشور با مشکلات اقتصادی زیادی به ویژه پس از بحران جهانی اقتصادی رویارو بود. روسیه در واقع، توانسته بود که به یک «ابرقدرت انرژی» تبدیل شود، اما این وضعیت، آن را نه به یک همتای قدرتهای صنعتی، بلکه به ابرقدرت جهان سوم تبدیل کرده بود.
شاهد این وضعیت، تحول روسیه از دهه 1980 تا 2010 بود که در مرحله نخست 80 درصد تولیدات و صادرات اين كشور را کالاهای صنعتی و در مرحله بعد 80 درصد آن را مواد خام و بویژه منابع انرژي تشکیل میداد و این یعنی «جهان سومی شدن روسیه ». ریس جمهور روسیه بارها بر نیاز اين كشور به تکنولوژیهای جدید تأکید کرده است. او همچنين با تأکید بر تغییر نظام اقتصادی روسیه، بر یک سیاست خارجی عملگرا با هدف جذب سرمایه و تکنولوژی و بهبود استاندارد زندگی به جای اقدامات آشوبگرانه ناشی از نوستالژی و تعصب تصريح دارد. مدويديف همچنین از نقش زیاد دولت انتقاد نموده و میگوید : "روسیه بیش از این نمیتواند بر صنايع کهنهی دوره شوروی تکیه کند و درآمد خود را از صادرات نفت و گاز بدست آورد. حیثیت و رفاه ملی، نمیتواند برای همیشه به دستاوردهای دورهی متكي گذشته باشد. رکود اقتصادی به روسیه بیشتر از دیگران آسیب زده است. "
او در فراز دیگری از سخنان خود، از جهان سومی شدن اقتصاد روسیه اظهار نگرانی میکند : "در جهان کنونی ؛ نمیتوان به سادگی صادرات مواد خام را اقتصاد نامید. بر اساس چنین اقتصادی است که ما نمیتوانیم روسیه را قدرت جهانی بدانیم. این موضوع، رشد چشمگیر و پایدار و رفاه ملی را تضمین نمیکند. روسیه به اقتصاد جدیدی نیاز دارد. اقتصادی هوشمند بر اساس برتری اندیشه و تولید دانشهای منحصر به فرد در راستای بهبود زندگی مردم و افزایش سطح و کیفیت زندگی آنها از طریق فنآوریهای جدید."
از این رو، به نظر میرسد که روسیه از بحران اقتصادی جهان تاثیرات زیادی پذیرفته و به خاطر افزایش انتظارات مردم در دورهی رشد چشمگیر درآمدهای نفتی، در دوره بحران از مشکلات زیادی رنج برده است. افت 5/8 درصدی تولید ناخالص داخلی در سال 2009، بیکاری 2 میلیون نفری و خروج 53 میلیارد دلاری سرمایه از کشور در طول 5 ماه، کاهش بودجه 70 میلیارد دلاری، مصرف 200 میلیارد دلاری از ذخایر طلا و ارز خارجی مشکلاتی را در داخل روسيه ایجاد کرده است. کاهش درآمدهای روسیه از محل صدور انرژی و مشکلات همراه با اقتصاد مبتنی بر صدور مواد خام، مقامات روس را به ضرورت توسعه صنعتی و نیاز فنآوری و ایدههای نو واداشته است. سهم روسیه در تولید ناخالص جهانی 5/2 درصد است و مسکو میکوشد تا سال 2020 این رقم را به 4 درصد برساند.
این در حالی است که سهم امریکا 10 برابر روسیه است. لذا میتوان دو فاکتور نیازهای ملی و تحول نگرش را به عنوان عوامل اصلی آغاز و گسترش همکاری جدید دو کشور قلمداد کرد. در این میان، نیاز امریکا به همکاری روسیه در طیف وسیعی از مسائل امنیتي و سیاسی از کره شمالی تا افغانستان و ایران و موضوعاتی نظیر کنترل تسلیحات استراتژیک و مبارزه با تروریسم و در مقابل، نیاز روسیه به فناوريهای نوین و عدم ورود به دورهای از رقابتهای نظامی در پرتو مسائلی نظیر گسترش ناتو و سپر موشکی در اروپای شرقی که فشار آن باعث وخیمتر شدن اوضاع اقتصادی در روسیه خواهد شد، دو طرف را به سوی همكاری و کاهش هزینهها حرکت داده است. نگرش جدید دو دولتمرد نیز توانسته است از بار امنیتی حاکم بر نگاههای متقابل بکاهد. در واقع، نیاز اقتصادی روسیه و نیاز امنیتی امریکا به صورت مکمل، گسترش همکاری دو كشور را دامن زده است.
نويسنده: دكتر جهانگیر کرمی، عضو هیات علمی دانشکده مطالعات جهان، دانشگاه تهران