PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : لطفا اگر دوست داشتين نظر بدين...



نازخاتون
6th July 2010, 04:20 PM
Miss Williams was a teacher, and there were thirty small children in her class. They were nice children, and Miss Williams liked all of them, but they often lost clothes

It was winter, and the weather was very cold. The children's mothers always sent them to school with warm coats and hats and gloves. The children came into the classroom in the morning and took off their coats, hats and gloves. They put their coats and hats on hooks on the wall, and they put their gloves in the pockets of their coats

Last Tuesday Miss Williams found two small blue gloves on the floor in the evening, and in the morning she said to the children, 'Whose gloves are these?', but no one answered

Then she looked at Dick. 'Haven't you got blue gloves, Dick?' she asked him

'Yes, miss,' he answered, 'but those can't be mine. I've lost mine'



خانم ويليامز يك معلم بود، و سي كودك در كلاسش بودند. آن‌ها بچه‌هاي خوبي بودند، و خانم ويليامز همه‌ي آن‌ها را دوست داشت، اما آن ها اغلب لباس ها ي خود را گم مي كردند.

زمستان بود، و هوا خيلي سرد بود. مادر بچه ها هميشه آنها را با كت گرم و كلاه و دستكش به مدرسه مي فرستادند. بچه ها صبح داخل كلاس مي آمدند و كت، كلاه و دستكش هايشان در مي آوردند. آن ها كت و كلاهشان را روي چوب لباسي كه بر روي ديوار بود مي‌گذاشتند، و دستكش ها را نيز در جيب كتشان مي ذاشتند.

سه شنبه گذشته هنگام غروب خانم ويليامز يك جفت دستكش كوچك آبي بر روي زمين پيدا كرد، و صبح روز بعد به بچه ها گفت، اين دستكش چه كسي است؟ اما كسي جوابي نداد.

در آن هنگام به ديك نگاه كرد و از او پرسيد. ديك، دستكش هاي تو آبي نيستند؟

او پاسخ داد. بله، خانم ولي اين ها نمي تونند براي من باشند. چون من براي خودمو گم كردم.

لطفا اگر دوست داشتين نظراتتون رو در مورد اين داستان كوتاه انگليسي ارسال كنيد....[golrooz]

MAHDIAR
6th July 2010, 05:35 PM
با سلام.
بانهایت تشکر از فعالیتون در انجمن نخبگان .[golrooz]

moji5
6th July 2010, 05:37 PM
کمی یه جوریه
انگاری نکته ای توش نیست غیر از یه پاسخ بچه گونه

NeshaNi
6th July 2010, 11:15 PM
من فکرمیکنم می خواست صداقت بچه ها(دیک)بیان کنه

LaDy Ds DeMoNa
6th July 2010, 11:58 PM
در آن هنگام به ديك نگاه كرد و از او پرسيد. ديك، دستكش هاي تو آبي نيستند؟

او پاسخ داد. بله، خانم ولي اين ها نمي تونند براي من باشند. چون من براي خودمو گم كردم.

سلام

یا رنگ دستکش ها آبی نبوده!

یا اون دستکش برا دیک نبوده !

چون اگر برای دیک بود با صداقت کودکانه میگفت اون دستکش مال اونه !

matrix
7th July 2010, 09:06 AM
با سلام تشکر از bmk عزیز

این صداقت و سادگی بچه ها رو نشون میده، این بچه یه تصویر از گم شدن تو مغزش داره و فکر میکنه چیزی که گم شد دیگه پیدا نمیشه واسه همین باور نمیکنه که این دستکش همون دستکش خودش هست.

نازخاتون
25th July 2010, 01:55 PM
بنده هم مانند ساير دوستان بر اين عقيده ام كه اين نمايانگر سادگي و صداقت كودكان است.[shaad]

پژواک
21st September 2010, 05:56 PM
تفکر انتزاعی تو سن دوازده سالگی شکل میگیره.مفهوم گم شدن هم همینطور.

صاصائیل
8th August 2011, 02:12 AM
Dick lost his gloves, but said his teacher:
can not been every missing gloves my owns.
دیک دستکشش رو گم کرده بود ،اما به معلمش گفت:
نمیتونه هردستکش گمشده ای متعلق به من باشه.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد