touraj atef
4th July 2010, 01:54 PM
روزگاری نه چندان دور در شبنمی ایام به او گفتم سلام دلداه آمده ام که دل دهم
جوابم داد من دل نمی دهم سر خو اهم داد
جوابش دادم سر نمی خو اهم دلباختگی خو اهم
گفت دلباخته خو اهم شو م
نگاهی در چشمان مردد اوکر دم و گفتم سخت بر ای تو است دلدادگی بگذار دباخته تو باشم
خندید و گفت آسان است دلباخته خو اهیم شد
و باز آن نگاه پر شک مرا به اندیشه بر د و گفتم می دانی بر ایت سخت است بگذار دلدهم فقط دل دهم دل مرا نگاه دار نشکن این دل مرا
خندید و شکست کاش می شکست شکسته ها را هم زیر پا له کر د کاش له می کر د خر ده ها را به در یای فر اموشی ریخت
کاش فر امو شی بو د مر ا به سر ز مین طعنه بر د آنجا سخت تاز یانه ز د و به جر م دلباختگی مرا به بالای دار نا دانسته هایش کر د
گفت عشق تنها در داستانها است گفت من عقل دار م و تو ضعف
من رو به ملکو تم و تو در قعر نادانی
من در مانگر تو خو د درد آفر ینی
شمشیر ز د و من تنها بر ایش آر زو کر د م که خو شبخت باشد که می دانستم
هر آد می که کشته شمشیر عشق شد
کو غم خورد ملک ابدی خو ن بهای اوست
و خو ن بهای مر گ من با عشق شمشیر تنها عشق تر نمی است که با این آخر ین نفسها می ز نم
دوستت دار م دلبرم که حافطم گفت
همیشه پیشه من عاشقی و ر ندی بود
دگر بکوشم و مشغو ل کار خو د باشم
جوابم داد من دل نمی دهم سر خو اهم داد
جوابش دادم سر نمی خو اهم دلباختگی خو اهم
گفت دلباخته خو اهم شو م
نگاهی در چشمان مردد اوکر دم و گفتم سخت بر ای تو است دلدادگی بگذار دباخته تو باشم
خندید و گفت آسان است دلباخته خو اهیم شد
و باز آن نگاه پر شک مرا به اندیشه بر د و گفتم می دانی بر ایت سخت است بگذار دلدهم فقط دل دهم دل مرا نگاه دار نشکن این دل مرا
خندید و شکست کاش می شکست شکسته ها را هم زیر پا له کر د کاش له می کر د خر ده ها را به در یای فر اموشی ریخت
کاش فر امو شی بو د مر ا به سر ز مین طعنه بر د آنجا سخت تاز یانه ز د و به جر م دلباختگی مرا به بالای دار نا دانسته هایش کر د
گفت عشق تنها در داستانها است گفت من عقل دار م و تو ضعف
من رو به ملکو تم و تو در قعر نادانی
من در مانگر تو خو د درد آفر ینی
شمشیر ز د و من تنها بر ایش آر زو کر د م که خو شبخت باشد که می دانستم
هر آد می که کشته شمشیر عشق شد
کو غم خورد ملک ابدی خو ن بهای اوست
و خو ن بهای مر گ من با عشق شمشیر تنها عشق تر نمی است که با این آخر ین نفسها می ز نم
دوستت دار م دلبرم که حافطم گفت
همیشه پیشه من عاشقی و ر ندی بود
دگر بکوشم و مشغو ل کار خو د باشم