touraj atef
3rd July 2010, 10:40 AM
دوستی می گفت ساده نو شتن دلیل ساده بو دن نیست و من هم خو استم ز سخت و مشکلی ساده بنو یسم......می دانی دلم از صبح گر فت نه دیگر نمی خو اهم از دلتنگی بگویم صبح دیدم که ز پلهای شکسته او ز پلهائی که باعث می شو د تمام راهها بسته شو ند تمام و صال ها تبدیل به هجر شو ند و مرا به به دیوانگی کشاند و من هم پیش خو دم گفتم که راستی چرا همه راهها بسته شده است؟ همه این پلها را چه کسی به زیر رو د خانه ز ند گی برد ؟ اصلا چرا پلها رفت ؟ چرا جاده های بی امتداد جدائی همچنان طولانی و بدو ن تقاطع ادامه دارد ؟ وقتی از او پر سیدم گفت نمی دانم وقتی خواستم تقاطعی بز نم جواب آمد تو واقعا دیو انه ای گفتم من دیو انه ام ؟ بر ای چی ؟ بر ای این که خو استم تو این ز مستان یک حر فی زده باشم توی این زمستان سر د فقط خو استم از آن دور های خیلی دو ر دستی تکان دهم؟ ولی تو حاضر نیستی خواستی تو دیار عاقلها باشی همان دیار عاقلی که همه خو شحالند بهر خو د سو زی ماو...دلم خیلی تنگ شده است توی این ز مستان سر د دلم یک مقدار دیو انگی می خو است یک چند قدمی قدم ز دن خیلی دیو انگیه؟ دلم دیدن یک لبخند نز دیکش را می خو است این دیو انگیه ؟ دلم می خو است هر دو در یک لحظه به آسمان ابر ی نگاه کنیم به یاد آن رو ز گار نه چندان قدیم که مهر مان آنقدر زیاد بو د که هر ابر ی را محو و آفتابی می کر د دلم شنیدن یک صدای خنده اش را می خواست این دیو انگیه ؟ دلم می خو است آنقدر ار زش داشتم که حداقل بی خداحافظی نمی رفت ؟ دلم می خو است که... ولش کن لابد همه آنها دیو انگیه؟
نمی دانم چه بگو یم دیگر دیو انه نخو اهم شد اما می پر سم گله از پلهای شکسته را ز رو ز گار باید کر د ؟ گله از نبو د تقاطعها باید کرد؟ گله از دو جاده مو ازیمان باید کرد؟ترا نمی دانم اما من گله نمی کنم هر کسی دوست دارد توی جاده ای که احساس خو بی به او می دهد حر کت کند و تو می خو اهی که جاده تو مو ازی جاده من باشد پس تو در جاده عاقلی خو د ت باش مرا در جاده دیو انگیم سرزنش نکن روز گار بیچاره هم این بار به واقع بی تقصیر است جاده های موازی هر گز تقاطع ندارند
نمی دانم چه بگو یم دیگر دیو انه نخو اهم شد اما می پر سم گله از پلهای شکسته را ز رو ز گار باید کر د ؟ گله از نبو د تقاطعها باید کرد؟ گله از دو جاده مو ازیمان باید کرد؟ترا نمی دانم اما من گله نمی کنم هر کسی دوست دارد توی جاده ای که احساس خو بی به او می دهد حر کت کند و تو می خو اهی که جاده تو مو ازی جاده من باشد پس تو در جاده عاقلی خو د ت باش مرا در جاده دیو انگیم سرزنش نکن روز گار بیچاره هم این بار به واقع بی تقصیر است جاده های موازی هر گز تقاطع ندارند