باستان شناس
2nd July 2010, 08:21 PM
وقتي تمدن کهن خود را گم مي کنيم!
http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/ARYABARZAN/2.jpg (http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/ARYABARZAN/2.jpg)
به تصوير خشايارشاه هخامنشي و لباس او توجه کنيد! آيا محققين اين فيلم در مورد لباس ايرانيان در عهد باستان تحقيق علمي نکرده اند؟ به گواه همگان لباس ايرانيان باستان از لحاظ آراستگي و زيبايي در دنياي قديم همتايي نداشته است ، چنانکه لباس ايراني هديه اي بسيار با ارزش در آن زمان محسوب ميشد. حال خشايارشاهي که در فيلم سيصد به نمايش گذاشته شده است مردي است با پوستي سياه رنگ و نيمه عريان .
http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/ARYABARZAN/xerxes33.jpg (http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/ARYABARZAN/xerxes33.jpg)
همانطور که در اين تصوير و از مستندات تاريخي پيداست، لباس پارسيان و بخصوص شاهان پارسي کاملاً پوشيده و چشم نواز بوده است.
دوران داريوش و خشايارشا ، دوران آغازين شکوفايي تمدن يونان بود و يونانيان نيز درحال پيدا کردن جايگاه خودشان در تمدن جهاني بودند .
شماري از نويسندگان يوناني در دهه هاي بعد از داريوش و خشايارشا در جستجوي راهي براي ايجاد يک هويت ويژه براي اقوام يوناني داستان هاي حماسي مقاومت يونان در برابر ايران عهد داريوش و خشايارشا را ساختند و گسترش دادند ، اين نوشته ها بعدها براي يونانيان ماند تا گواه شکوه براي آتن و يونان آن روزگار باشد و يونانيان و غربيان بتوانند بگويند که اگر ايران «بوده است» ، ما هم «بوده ايم».
داستان هايي که يونانيان آن زمان درباره بودن خودشان ساختند ، هر چه بود ، شنيدنش براي يوناني ها دلکش
نويسندگان غربي نيز که مثل يونانيان آن روزگاران علاقه دارند ، که يونان را محور تمدن بشري معرفي کنند ، اين داستان ها را با شاخ و بال بسيار زيادي در کتاب هاي تاريخي مي نويسند و براي اثبات آنها دليل و شاهد مي تراشند.
نکته جالبي که در بسياري از نوشته هاي اين مورخان غربي به چشم مي خورد اين است که گويا با استواري آتن در برابر ايران تمدن غربي نجات يافت. مانند اينکه دولت دولت هخامنشي با تمدن بشري در ستيز بود و چون نتوانست با آتن کاري بکند ، تمدن آتني از تخريب رهيد تا براي بشريت باقي بماند.
و از اين جالبتر آنکه مي بينيم عموم مورخين غربي قرن ما دولت هخامنشي را مي ستايند و اعتراف دارند که دولت ايران از تمدن بشري پاسداري کرد و فرهنگ خاورميانه اي در دوران هخامنشي متحول گرديد و به اوج ارتقا رسيد ، ولي وقتي به ياد يونان مي افتند به يکباره سخنانشان عوض مي شود.
اين دولت پاسدار تمدن بشري ، چه خطري براي تمدن يوناني داشت ، موضوعي است که بايد از اين خودشيفتگان پرسيد و پاسخش را نزد خود آنها يافت.
در سال 480 پيش از ميلاد ، خشايارشا به يونان لشکر کشيد ، داستان لشکرکشي خشايارشا را داستان پردازان يوناني چنان پرداخته اند که گويا خشايارشا تمام آسيا را بر ضد شهر آتن بسيج کرده بوده است.
هرودوت براي انکه بنماياند که آتن خيلي اهميت و ابهت داشته ، اين داستان را در کتاب هفتم تاريخش به تفصيل شگفت آور و دل انگيزي نوشته است.
او بندهاي 305 و 310 کتابش را به آمار سپاهيان ايران اختصاص داده و مي نويسد که شمار ناوهاي خشايارشا در اين جنگ افزون بر 5200 فروند بوده و افراد نيروي دريايي اش از 517 هزار نفر بيشتر بودند ، کل تعداد جنگ آوران خشايارشا از نيروي زميني و دريايي که در داستان دلکش هرودوت به جنگ آتن بسيج شده بودند بالغ بر 2 ميليون و 317 هزار نفر بود ، که يک ميليون و هفتصد هزار نفرشان افراد پياده نظام بودند.
هرودوت آنقدر در فکر بزرگ جلوه دادن لشکرکشي خشايارشا و اهميت تراشيدن براي نيروي آتن بوده که با وجود آنکه مردي با تجربه و دقيق بوده ، فراموش کرده بوده که فکر کند چنين انبوهي از انسان ها چگونه قادر بوده خواربار مورد نيازش را در سرزمين کوچکي چون کرانه هاي درياي اژه و باختر آسياي کوچک بدست آورد. ( گناهي نداره ميگن آدم دروغگو فراموشکاره ......)
آخه کسي نبود که تو اون زمون به هرودت بگه که اينقدر تابلو خالي نبنده چون که اگه جنگ آوراي سپاه ايران اونقدري که پدر خالي بنداي جهان نوشته باشه پس با نوکر و آشپز و مهتر و کساي ديگر که در سپاه اون زمون ايران بودند شايد بشه عدد هرودت رو ضربدر دو يا حتي سه کرد چونکه بساري از جنگ آوراي اون زمون هرکدوم براي خودشون نوکر و آشپز و مهتر مخصوص داشتند .
راستي جمعيت اون زمون چقدر بوده که خشايارشا اين همه آدمو با خودش از اين ور برده اونجا راستي چهجوري تو اون جاي کوچيک جاشون داده حالا آب و غذا وفرماندهيشون پيش کش ؟
Carthage) صلح کرد تا وي يونانيان را همراهي نکند. علاوه بر اين، تعداد زيادي از يونانيان به ارتش خشايارشاه پيوستند از جمله مردم منطقه تسالي(Thessaly) اما در همين هنگام طوفاني سهمگين وزيد و به کشتي هاي ايران خسارت وارد کرد. سرانجام در درياي آرتمزيوم(Artemisium) بين کشتي هاي دو سپاه جنگ درگرفت و يونانيان شکست خوردند. نبرد ديگر در تنگه ترموپيل(Thermopylae) در گرفت که به علت تنگي جا نيروي ايران با مقاومت آتني ها و اسپارتي ها که براي نخستين بار باهم يکي شده بودند مواجه شد. سرانجام به قول هرودت يک يوناني به ايرانيان که در آستانه شکست بودند راهي را معرفي کرد که به پشت تنگه مي رفت. يونانيان با آگاهي از اين خيانت گريختند و فقط لئونيداس(Leonidas)(حاکم اسپارت) بهمراه سيصد لژيون اسپارتي که زيردست اونها چندين سرباز خدمت ميکردند برجاي ماندند و همگي اون طوري که هرودت ميگه کشته شدند شايد هم قضيه طور ديگه اي باشه مثل تسليم شدن يا حتي همراهي اونا با ارتش ايران . سپاه ايران بعد از اين قضيه آتن را به تصرف درآورد و کاخ آکروپوليس در زمان جنگ نابود شد ولي معبد آکروپوليس و خانه هاي شهر به دستور خشايارشاه به سربازانش سالم ماند. ولي بتهاي اونا درهم شکسته شد .
آنچه 300 و فيلم هاي مشابه نمي گويند و يا نمي خواهند که بگويند:
- وضعيت ظاهر و خوي منش ايرانيان
- قدرت فرماندهي و راهبري نظامي فرماندهان
- صلح طلب بودن ايرانيان و پرهيز انها از غارت و تخريب و کشتار در سرزمين هاي تحت سلطه
?ـ وقتي تاريخ تمدن چند هزار ساله خود را ناديده مي گيريم،
وقتي از تريبون هاي رسمي، فرهنگ اصيل ايراني به باد استهزا و انکار گرفته مي شود،
وقتي بعضي ها اصرار مي کنند که تاريخ کهن هزاران ساله ايران، بايد در حاشيه قرار بگيرد،
وقتي آيين هاي ايراني، پاره اي خرافات بي مقدار خوانده مي شوند،
و وقتي ...
آن هنگام است که ايراني، از هويت تاريخي خود چنان غافل مي شود که گويي در سرزميني تازه تاسيس و بدون ريشه زيست مي کند و فقط ، هنگامي پي ميبرد که گذشته اي هم داشته است که «ديگران» درباره آن گذشته اش ،
برايش روايت مي کنند، روايتي به آنگونه که خود مي خواهند نه آنگونه که هست!
درست مثل فيلم هاليوودي «300» که در آن، نياکان ايرانيان، مردمان وحشي، خونخوار، هيولا صفت و جنگ طلب معرفي مي شوند.
2ـ چه مي توان کرد در برابر اين فيلم که البته مشتي است نمونه خروار؟!
بعضي از ايرانياني که خون وطن دوستي، همچنان در رگ هايشان جريان دارد، بمب گوگلي براي افشاگري درباره اين فيلم و نماياندن واقعيت هاي تاريخي ايران را پيشنهاد کرده اند، گروهي ديگر نيز گفته برويم و در فلان سايت معروف سينمايي، به اين فيلم نمره منفي بدهيم، برخي ديگر هم پيشنهاد داده اند نامه نگاري کنيم و ...
اينها، همه البته اقدامات خوبي است که نشان مي دهد ايرانيان، هنوز وطن خود را دوست دارند و اين، خبر خوبي است که به انسان قوت قلب مي دهد.
با اين حال، هيچ کدام از اين کارها را نمي توان اقدام «فعال» نام نهاد، همه اينها، برغم ارزشمند بودنشان، اقداماتي «منفعلانه» هستند و البته در شرايط کنوني چه کار ديگري جز اين مي توان انجام داد؟!
به راستي آيا وقتي پرداختن به تاريخ گذشته ايران، با ده ها انگ و تهمت مواجه مي شود، زمينه اي براي ساختن فيلم هايي با روايت ايراني از تاريخ تمدن کشورمان باقي مي ماند؟
آيا تاکنون از خود پرسيده ايم که چرا يک فيلم ايراني ماندگار، با موضوعي مثل کوروش کبير ساخته نشده است؟!
3ـ ما ايراني ها، "استاد افتادن از پشت بام" هستيم. اين مساله ، درباره پرداختن به تاريخ تمدن مان نيز صادق است
يا همانند جشن هاي 2500 ساله، آنقدر تند و بي محابا عملي شده که در نهايت ، نقض غرض شده و به تمسخر و وهن تاريخ کهن مان انجاميده و يا همانند اکنون به حدي نسبت به گذشته مان بي توجه شده ايم که گويا ملتي بي هويت و بدون تاريخ هستيم.
به راستي، اين وضعيت اسفناک، چه زماني به حالت تعادل مي رسد؟
4ـ بسياري از کشورها، همانند اسراييل که سابقه اي فقط چند دهه اي در ساختار سياسي ـ جغرافيايي جهان دارند، براي آنکه خود را با اصل و نسب و داراي خاستگاه هاي ديرينه معرفي کنند، حتي از دست زدن به جعل تاريخ و تحريف گذشته نيز ابايي ندارند.
اسراييلي ها، براي آنکه براي خود و سرزمين موعودشان، سابقه اي دست و پا کنند، باستان شناسان خود را حتي به صحراهاي اردن نيز گسيل داشته اند تا شايد سفالينه اي و سکه اي بيابند و آن را در بوق و کرنا کنند که تاريخ شان کهن است.
اما در مقابل، ما با پيشينه تاريخي ديرينه، انکار ناپذير و پر عظمت خود چه کرده ايم؟!
پاسخ به اين پرسش را به خوانندگان اين مطلب وا مي گذاريم.
5 ـ همانطور که فاکتور اسلام به عنوان دين مشترک اکثر ايرانيان عاملي براي انسجام ملي است، فرهنگ و تمدن کهن ايراني که خاستگاه مشترک همه ايرانيان ( منظور همان سرزمين زمان هخامنشيان است ) است، مي تواند (و بايد) به عنوان يک مولفه موثر و ترديد ناپذير در هويت بخشي به ايرانيان قرن بيست و يکم و تحکيم مباني وحدت ملي مورد توجه قرار گيرد.
غفلت از اين پتانسيل عظيم و کارآمد، بي شک گناهي است نابخشودني.
6ـ "عدو شود سبب خير، گر خدا خواهد" اي کاش اين ضرب المثل، درباره فيلم «300» نيز صدق کند و اين اثر سينمايي ضد ايراني، باعث شود، خفتگان از خواب برخيزند و "ايرانيت" از مظلوميتي که بدان دچار شده است ، رهايي يابد.
?- کساني به دليل نفرت از نظام شاهنشاهي! تاريخو تمدن پرشکوه ما را لگدمال کرده و اين فرصت را به بيگانگان داده تا با چنين جسارتي در مورد تاريخ ما ، کوروش ما، داريوش و خشايار ما فيلم بسازند!!! و يا با آبگيري سد سيوند فرهنگ ما را زير آب غرق کند! گرچه مردمي که گذشته خود را فراموش کنند، تاريخ هم آنان را فراموش مي کند ! ياد پسربچه اي افتادم که دور ستون هاي تخت جمشيد مي دويد و کليد خود را محکم روي آنها مي کشيد! ساخت چنين فيلم هايي زياد تعجب برانگيز نيست، وقتي منشور کوروش کبير و هزاران سند تاريخي ما در موزه هاي انگليس نگهداري مي شود!
در ضمن ما چه بخواهيم وچه نخواهيم داراي اين پيشينه هستيم پس بايد براي هر چه پرشکوه تر شدن اين گذشته بکوشيم .
http://aryabarzan.parsiblog.com/Archive48664.htm
http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/ARYABARZAN/2.jpg (http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/ARYABARZAN/2.jpg)
به تصوير خشايارشاه هخامنشي و لباس او توجه کنيد! آيا محققين اين فيلم در مورد لباس ايرانيان در عهد باستان تحقيق علمي نکرده اند؟ به گواه همگان لباس ايرانيان باستان از لحاظ آراستگي و زيبايي در دنياي قديم همتايي نداشته است ، چنانکه لباس ايراني هديه اي بسيار با ارزش در آن زمان محسوب ميشد. حال خشايارشاهي که در فيلم سيصد به نمايش گذاشته شده است مردي است با پوستي سياه رنگ و نيمه عريان .
http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/ARYABARZAN/xerxes33.jpg (http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/ARYABARZAN/xerxes33.jpg)
همانطور که در اين تصوير و از مستندات تاريخي پيداست، لباس پارسيان و بخصوص شاهان پارسي کاملاً پوشيده و چشم نواز بوده است.
دوران داريوش و خشايارشا ، دوران آغازين شکوفايي تمدن يونان بود و يونانيان نيز درحال پيدا کردن جايگاه خودشان در تمدن جهاني بودند .
شماري از نويسندگان يوناني در دهه هاي بعد از داريوش و خشايارشا در جستجوي راهي براي ايجاد يک هويت ويژه براي اقوام يوناني داستان هاي حماسي مقاومت يونان در برابر ايران عهد داريوش و خشايارشا را ساختند و گسترش دادند ، اين نوشته ها بعدها براي يونانيان ماند تا گواه شکوه براي آتن و يونان آن روزگار باشد و يونانيان و غربيان بتوانند بگويند که اگر ايران «بوده است» ، ما هم «بوده ايم».
داستان هايي که يونانيان آن زمان درباره بودن خودشان ساختند ، هر چه بود ، شنيدنش براي يوناني ها دلکش
نويسندگان غربي نيز که مثل يونانيان آن روزگاران علاقه دارند ، که يونان را محور تمدن بشري معرفي کنند ، اين داستان ها را با شاخ و بال بسيار زيادي در کتاب هاي تاريخي مي نويسند و براي اثبات آنها دليل و شاهد مي تراشند.
نکته جالبي که در بسياري از نوشته هاي اين مورخان غربي به چشم مي خورد اين است که گويا با استواري آتن در برابر ايران تمدن غربي نجات يافت. مانند اينکه دولت دولت هخامنشي با تمدن بشري در ستيز بود و چون نتوانست با آتن کاري بکند ، تمدن آتني از تخريب رهيد تا براي بشريت باقي بماند.
و از اين جالبتر آنکه مي بينيم عموم مورخين غربي قرن ما دولت هخامنشي را مي ستايند و اعتراف دارند که دولت ايران از تمدن بشري پاسداري کرد و فرهنگ خاورميانه اي در دوران هخامنشي متحول گرديد و به اوج ارتقا رسيد ، ولي وقتي به ياد يونان مي افتند به يکباره سخنانشان عوض مي شود.
اين دولت پاسدار تمدن بشري ، چه خطري براي تمدن يوناني داشت ، موضوعي است که بايد از اين خودشيفتگان پرسيد و پاسخش را نزد خود آنها يافت.
در سال 480 پيش از ميلاد ، خشايارشا به يونان لشکر کشيد ، داستان لشکرکشي خشايارشا را داستان پردازان يوناني چنان پرداخته اند که گويا خشايارشا تمام آسيا را بر ضد شهر آتن بسيج کرده بوده است.
هرودوت براي انکه بنماياند که آتن خيلي اهميت و ابهت داشته ، اين داستان را در کتاب هفتم تاريخش به تفصيل شگفت آور و دل انگيزي نوشته است.
او بندهاي 305 و 310 کتابش را به آمار سپاهيان ايران اختصاص داده و مي نويسد که شمار ناوهاي خشايارشا در اين جنگ افزون بر 5200 فروند بوده و افراد نيروي دريايي اش از 517 هزار نفر بيشتر بودند ، کل تعداد جنگ آوران خشايارشا از نيروي زميني و دريايي که در داستان دلکش هرودوت به جنگ آتن بسيج شده بودند بالغ بر 2 ميليون و 317 هزار نفر بود ، که يک ميليون و هفتصد هزار نفرشان افراد پياده نظام بودند.
هرودوت آنقدر در فکر بزرگ جلوه دادن لشکرکشي خشايارشا و اهميت تراشيدن براي نيروي آتن بوده که با وجود آنکه مردي با تجربه و دقيق بوده ، فراموش کرده بوده که فکر کند چنين انبوهي از انسان ها چگونه قادر بوده خواربار مورد نيازش را در سرزمين کوچکي چون کرانه هاي درياي اژه و باختر آسياي کوچک بدست آورد. ( گناهي نداره ميگن آدم دروغگو فراموشکاره ......)
آخه کسي نبود که تو اون زمون به هرودت بگه که اينقدر تابلو خالي نبنده چون که اگه جنگ آوراي سپاه ايران اونقدري که پدر خالي بنداي جهان نوشته باشه پس با نوکر و آشپز و مهتر و کساي ديگر که در سپاه اون زمون ايران بودند شايد بشه عدد هرودت رو ضربدر دو يا حتي سه کرد چونکه بساري از جنگ آوراي اون زمون هرکدوم براي خودشون نوکر و آشپز و مهتر مخصوص داشتند .
راستي جمعيت اون زمون چقدر بوده که خشايارشا اين همه آدمو با خودش از اين ور برده اونجا راستي چهجوري تو اون جاي کوچيک جاشون داده حالا آب و غذا وفرماندهيشون پيش کش ؟
Carthage) صلح کرد تا وي يونانيان را همراهي نکند. علاوه بر اين، تعداد زيادي از يونانيان به ارتش خشايارشاه پيوستند از جمله مردم منطقه تسالي(Thessaly) اما در همين هنگام طوفاني سهمگين وزيد و به کشتي هاي ايران خسارت وارد کرد. سرانجام در درياي آرتمزيوم(Artemisium) بين کشتي هاي دو سپاه جنگ درگرفت و يونانيان شکست خوردند. نبرد ديگر در تنگه ترموپيل(Thermopylae) در گرفت که به علت تنگي جا نيروي ايران با مقاومت آتني ها و اسپارتي ها که براي نخستين بار باهم يکي شده بودند مواجه شد. سرانجام به قول هرودت يک يوناني به ايرانيان که در آستانه شکست بودند راهي را معرفي کرد که به پشت تنگه مي رفت. يونانيان با آگاهي از اين خيانت گريختند و فقط لئونيداس(Leonidas)(حاکم اسپارت) بهمراه سيصد لژيون اسپارتي که زيردست اونها چندين سرباز خدمت ميکردند برجاي ماندند و همگي اون طوري که هرودت ميگه کشته شدند شايد هم قضيه طور ديگه اي باشه مثل تسليم شدن يا حتي همراهي اونا با ارتش ايران . سپاه ايران بعد از اين قضيه آتن را به تصرف درآورد و کاخ آکروپوليس در زمان جنگ نابود شد ولي معبد آکروپوليس و خانه هاي شهر به دستور خشايارشاه به سربازانش سالم ماند. ولي بتهاي اونا درهم شکسته شد .
آنچه 300 و فيلم هاي مشابه نمي گويند و يا نمي خواهند که بگويند:
- وضعيت ظاهر و خوي منش ايرانيان
- قدرت فرماندهي و راهبري نظامي فرماندهان
- صلح طلب بودن ايرانيان و پرهيز انها از غارت و تخريب و کشتار در سرزمين هاي تحت سلطه
?ـ وقتي تاريخ تمدن چند هزار ساله خود را ناديده مي گيريم،
وقتي از تريبون هاي رسمي، فرهنگ اصيل ايراني به باد استهزا و انکار گرفته مي شود،
وقتي بعضي ها اصرار مي کنند که تاريخ کهن هزاران ساله ايران، بايد در حاشيه قرار بگيرد،
وقتي آيين هاي ايراني، پاره اي خرافات بي مقدار خوانده مي شوند،
و وقتي ...
آن هنگام است که ايراني، از هويت تاريخي خود چنان غافل مي شود که گويي در سرزميني تازه تاسيس و بدون ريشه زيست مي کند و فقط ، هنگامي پي ميبرد که گذشته اي هم داشته است که «ديگران» درباره آن گذشته اش ،
برايش روايت مي کنند، روايتي به آنگونه که خود مي خواهند نه آنگونه که هست!
درست مثل فيلم هاليوودي «300» که در آن، نياکان ايرانيان، مردمان وحشي، خونخوار، هيولا صفت و جنگ طلب معرفي مي شوند.
2ـ چه مي توان کرد در برابر اين فيلم که البته مشتي است نمونه خروار؟!
بعضي از ايرانياني که خون وطن دوستي، همچنان در رگ هايشان جريان دارد، بمب گوگلي براي افشاگري درباره اين فيلم و نماياندن واقعيت هاي تاريخي ايران را پيشنهاد کرده اند، گروهي ديگر نيز گفته برويم و در فلان سايت معروف سينمايي، به اين فيلم نمره منفي بدهيم، برخي ديگر هم پيشنهاد داده اند نامه نگاري کنيم و ...
اينها، همه البته اقدامات خوبي است که نشان مي دهد ايرانيان، هنوز وطن خود را دوست دارند و اين، خبر خوبي است که به انسان قوت قلب مي دهد.
با اين حال، هيچ کدام از اين کارها را نمي توان اقدام «فعال» نام نهاد، همه اينها، برغم ارزشمند بودنشان، اقداماتي «منفعلانه» هستند و البته در شرايط کنوني چه کار ديگري جز اين مي توان انجام داد؟!
به راستي آيا وقتي پرداختن به تاريخ گذشته ايران، با ده ها انگ و تهمت مواجه مي شود، زمينه اي براي ساختن فيلم هايي با روايت ايراني از تاريخ تمدن کشورمان باقي مي ماند؟
آيا تاکنون از خود پرسيده ايم که چرا يک فيلم ايراني ماندگار، با موضوعي مثل کوروش کبير ساخته نشده است؟!
3ـ ما ايراني ها، "استاد افتادن از پشت بام" هستيم. اين مساله ، درباره پرداختن به تاريخ تمدن مان نيز صادق است
يا همانند جشن هاي 2500 ساله، آنقدر تند و بي محابا عملي شده که در نهايت ، نقض غرض شده و به تمسخر و وهن تاريخ کهن مان انجاميده و يا همانند اکنون به حدي نسبت به گذشته مان بي توجه شده ايم که گويا ملتي بي هويت و بدون تاريخ هستيم.
به راستي، اين وضعيت اسفناک، چه زماني به حالت تعادل مي رسد؟
4ـ بسياري از کشورها، همانند اسراييل که سابقه اي فقط چند دهه اي در ساختار سياسي ـ جغرافيايي جهان دارند، براي آنکه خود را با اصل و نسب و داراي خاستگاه هاي ديرينه معرفي کنند، حتي از دست زدن به جعل تاريخ و تحريف گذشته نيز ابايي ندارند.
اسراييلي ها، براي آنکه براي خود و سرزمين موعودشان، سابقه اي دست و پا کنند، باستان شناسان خود را حتي به صحراهاي اردن نيز گسيل داشته اند تا شايد سفالينه اي و سکه اي بيابند و آن را در بوق و کرنا کنند که تاريخ شان کهن است.
اما در مقابل، ما با پيشينه تاريخي ديرينه، انکار ناپذير و پر عظمت خود چه کرده ايم؟!
پاسخ به اين پرسش را به خوانندگان اين مطلب وا مي گذاريم.
5 ـ همانطور که فاکتور اسلام به عنوان دين مشترک اکثر ايرانيان عاملي براي انسجام ملي است، فرهنگ و تمدن کهن ايراني که خاستگاه مشترک همه ايرانيان ( منظور همان سرزمين زمان هخامنشيان است ) است، مي تواند (و بايد) به عنوان يک مولفه موثر و ترديد ناپذير در هويت بخشي به ايرانيان قرن بيست و يکم و تحکيم مباني وحدت ملي مورد توجه قرار گيرد.
غفلت از اين پتانسيل عظيم و کارآمد، بي شک گناهي است نابخشودني.
6ـ "عدو شود سبب خير، گر خدا خواهد" اي کاش اين ضرب المثل، درباره فيلم «300» نيز صدق کند و اين اثر سينمايي ضد ايراني، باعث شود، خفتگان از خواب برخيزند و "ايرانيت" از مظلوميتي که بدان دچار شده است ، رهايي يابد.
?- کساني به دليل نفرت از نظام شاهنشاهي! تاريخو تمدن پرشکوه ما را لگدمال کرده و اين فرصت را به بيگانگان داده تا با چنين جسارتي در مورد تاريخ ما ، کوروش ما، داريوش و خشايار ما فيلم بسازند!!! و يا با آبگيري سد سيوند فرهنگ ما را زير آب غرق کند! گرچه مردمي که گذشته خود را فراموش کنند، تاريخ هم آنان را فراموش مي کند ! ياد پسربچه اي افتادم که دور ستون هاي تخت جمشيد مي دويد و کليد خود را محکم روي آنها مي کشيد! ساخت چنين فيلم هايي زياد تعجب برانگيز نيست، وقتي منشور کوروش کبير و هزاران سند تاريخي ما در موزه هاي انگليس نگهداري مي شود!
در ضمن ما چه بخواهيم وچه نخواهيم داراي اين پيشينه هستيم پس بايد براي هر چه پرشکوه تر شدن اين گذشته بکوشيم .
http://aryabarzan.parsiblog.com/Archive48664.htm