MR_Jentelman
1st July 2010, 01:36 AM
اقتصاد، علم زندگي است واز آغاز با زندگي بشر عجين بوده است. اگر رفتار يك قبيله اوليه در هزاران سال پيش را بررسي كنيم، اقتصادي ميگرفتند. چه چيزي را مصرف كنند، چه چيزي را ذخيره كنند، چگونه امكانات موجود را بين خود تقسيم كنند. سهم يك شكارچي جوان با يك فرد سالمند قبيله از نظر غذا چگونه باشد و براي آينده افراد قبيله از نظر تخصص كاري، آموزش، توليد ابزار و غيره كه به معني تخصيص منابع بين زمان حال و آينده است، تصميمگيري ميشده است.
هر چند امروزه براي علم اقتصاد تعاريف زيادي وجود دارد، اما شايد سادهترين تعريف اقتصاد را بتوان به "علم تخصيص منابع به صورت بهينه" دانست كه در همة عصرها و در همة جوامع صرفنظر از مباني ارزشي و فكري چه سرمايهداري، چه سوسياليستي و چه اسلامي صادق است. آموختن علم اقتصاد براي درك مسائل مادّي افراد و تصميمگيري در سطح خُرد و كلان (فرد، خانوار، بنگاه و يا يك كشور) به افزايش سطح رفاه جامعه و جلوگيري از هدر رفتن منابع كمك ميكند.
سالهاست كه علم اقتصاد به عنوان يكي از مهمترين رشتههاي آموزشي در كليه دانشگاههاي جهان تدريس ميشود و روز به روز بر اهميّت و حوزة فعاليت آن در ساير رشتهها نيز افزوده ميشود. در كشورهاي غربي انتشار «كتاب ثروت ملل» درسال 1876 را به عنوان سر آغاز علم اقتصاد به صورت مدون و آدام اسميت را به عنوان پدر علم اقتصاد ميشناسند هر چند در كشورهاي اسلامي از «ابن خلدون» به عنوان پدر علم اقتصاد چندين قرن قبل از آدام اسميت (يعني قرن هشتم هجري) به عنوان آغاز كننده علم اقتصاد به صورت مدون ياد ميكنند.
به هر حال آنچه كه امروزه دانشمندان در كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه همگي بر آن متّفقالقول ميباشند آن است كه رشته اقتصاد از نظر اهميّت دست كمي از ساير رشتهها از جمله پزشكي و مهندسي ندارد و حتي با توجه به حوزه وسيع آن كه همه افراد را از سنين كودكي تا كهولت در بر ميگيرد و بخش عمده فعاليتهاي افراد در هر روز به مسائل اقتصادي برميگردد، آموزش آن براي همه دوره هاي مختلف تحصيلي از دبيرستان تا دانشگاه شديداً توصيه ميشود.
علم اقتصاد به عنوان يكي از جامعترين علوم ميباشد زيرا توانسته است ازساير علوم از جمله علوم سياسي، رياضيات، آمار، روانشناسي، جامعه شناسي، فيزيك، محيط زيست و ... براي تكامل و پيشرفت خود بهرهبرداري نمايد و ديد وسيعي نسبت به رفتار بشر به عنوان يك فرد اقتصادي و اجتماعي داشته باشد. اهداء جايزه نوبل اقتصاد از سال 1969 به عنوان يك علم با اهميّت پس از رشتههاي علوم ديگر مثل فيزيك، شيمي و پزشكي نشانهاي از درك اهميّت اقتصاد به عنوان يك علم با همة ابعاد آن ميباشد.
متأسفانه در جريان تجديد نظر در برنامههاي درسي دانشگاهها پس از انقلاب فرهنگي، برنامهريزان دروس دانشگاهي با تأكيد بر تخصصي نمودن دروس، اقدام به جايگزيني دروس اقتصاد كه در برنامه درسي كليه رشتهها وجود داشت با دروس تخصصي خود نمودند. در عمل رشتههاي مهندسي و پزشكي 2 درس پايهاي "اصول علم اقتصاد" را حذف و دروس اقتصاد فقط در برخي رشتههاي علوم انساني مثل حقوق، علوم سياسي، حسابداري، مديريت، علوم اجتماعي و علوم تربيتي و چند رشته ديگر به صورت كمرنگ تدريس ميشود. اكثر مدّرسان اين رشتهها نيز به جاي استادان اقتصاد با تجربه و متبحر از استادان غير اقتصادي هستند كه در دوران تحصيل خود چند درس اقتصاد نيز خواندهاند. كتابهاي درسي خاص براي اين دانشجويان وجود ندارد و كتابهاي اقتصاد موجود در رشته اقتصاد به صورت ناقص تدريس ميشود.
از آن جا كه بسياري از فارغالتحصيلان رشتههاي غير اقتصادي ناگزير هستند به خاطر مشاغل مديريتي و يا هر گونه مشارمت در امور معاش و فعاليت اجتماعي خود تصميمات اقتصادي اتخاذ كنند، عدم آشنايي آنها با علم اقتصاد و مفاهيم خاص آن، آنها را با مشكلات عديدهاي در امور روزمره و حائز اهميّت روبرو كرده است. برخي از آنها ناگزير گرديدهاند كه به مطالعه كتابهاي علم اقتصاد روي آورند و برخي ديگر نيز ناگزير به مشورت با افراد مطلع در زمينه مسائل اقتصادي شدهاند.
ابعاد مسائل اقتصادي روز به روز پيچيدهتر و وسيعتر ميشود و امروزه ارتباط همه مردم به خصوص افراد تحصيلكرده با مسائل اقتصادي بيشتر شده است. ضروري است نسبت به كاركرد مكانيزهاي اقتصادي شناخت حاصل شود و نسبت به چگونگي تأثير اين ساز و كارها بر زندگي و معيّشت خود درك علمي كسب شود. خريد و فروش سهام، فعاليت هاي بانكي، بيمه و ماليات، معاملات تجاري و پولي و ارز، قراردادهاي اقتصادي، ارزيابي طرحها، فعاليتها و دارائيها و حيطههاي ديگر مربوط به گروه خاصي نميگردد و همه افراد جامعه را در بر گرفته است.
سياستمداران، مسئولين واحدهاي اقتصادي و صنعتي بزرگ و كوچك كشور با توجه به مسائل اقتصادي كه در نحوه مديريت اين واحدها و تصميمگيري وجود دارد، نقش مهمتري را براي مسائل اقتصادي نسبت به مسائل فني و تخصصي خاص قائل هستند و از ضعف خود در مسائل اقتصادي شديداً نگرانند زيرا اين مسائل ميتواند تصميمات مديريتي آنها را به شدت خدشهدار نمايد.
گسترش رشتههاي اقتصاد كماكان ادامه دارد و رشتههاي جديدي چون اقتصاد محيط زيست، حقوق اقتصادي، اقتصاد كار، اقتصاد صنعتي، اقتصاد حمل و نقل، اقتصاد پزشكي، اقتصاد آموزش و پرورش، اقتصاد انرژي و دهها رشته مرتبط با اقتصاد در دانشگاههاي مختلف دنيا به وجود آمدهاند تا نياز ساير رشتهها به علم اقتصاد را بپوشانند.
عليرغم وجود دهها دانشكده اقتصاد در سراسر كشور و تدريس اين علم در دورههاي كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكترا و هزاران فارغ التحصيل اين رشته، هنوز مسئولين به اهميت اين رشته و نقش آن از نظر توسعه كشور واقف نيستند. نبود فارغالتحصيلان بيكار در رشته اقتصاد و وجود هزاران فارغ التحصيل بيكار ساير رشتهها از جمله مهندسي و پزشكي نشان ميدهد كه جامعه تا چه اندازه نياز به اين رشته دارد. در برخي موارد فارغالتحصيلان ساير رشتهها از روي اجبار با داشتن امتيازات بيشتر سمت هاي اقتصادي را عهدهدار شدهاند كه خود باعث پائين آمدن كارآيي در فعاليتها يشان ميگردد.
با توجه به تقاضاي وسيع دانشجويان رشتههاي غير اقتصادي و برخي از مسئولين در ملحوظ داشتن حداقل دو درس اصول علم اقتصاد براي آنها، تا به حال چندين بار درخواست آنها براي تصميمگيري به مقامات وزارت علوم، تحقيقات و فنآوري ارسال شده است كه متأسفانه به علت اصرار برخي از استادان رشتهها مبني بر عدم نياز دانشجويان رشتههاي مهندسي، فني و پزشكي و برخي رشتهةاي علوم انساني به دروس اقتصادي با توجه به اين كه اين امر مستلزم كاهش دروس تخصصي يا افزودن سقف واحدها ميباشد، اين درخواستها به بايگاني فرستاده شده است.
نمي توان تصور كرد كه امروزه با توجه به ابعاد جهاني شدن اقتصاد، تحوّلات اقتصادي و سياسي كشورها، گسترش فنآوريهاي جديد و باز شدن حوزههاي جديد علوم، كشوري بدون دانستن علم اقتصاد و آموزش گسترده آن در دانشگاهها به دانشجويان رشتههاي مختلف، بتواند با تصميمگيريهاي صحيح اقتصادي، كارآيي و رشد اقتصادي را هم پايه ساير كشورها ارتقاء دهد.
نبايد فراموش كرد كه جنگ امروزي بين كشورها ديگر مبارزة نظامي با تانك و توپ نيست و جنگ اقتصادهاست و صحنة جنگ به وسعت تمام قارّهها و كشورها اعم از توسعه يافته يا توسعه نيافته است و آنچه امروزه باعث گرديده كشور چين در دنيا به عنوان يك كشور قدرتمند ظاهر شود، ميليونها سرباز آن يا هزاران هواپيماي جنگدهاش نميباشد؛ بلكه استفاده از قدرت توليد اقتصادي آن پس از اصلاحات اقتصادي است كه آنرا امروزه در ردة چهارم جهان پس از آمريكا، ژاپن و آلمان قرار داده و پيشبيني ميشود به زودي در ردة اول از نظر قدرت اقتصادي ـ سياسي قرار گيرد.
بسياري از تصميمات سياسي كشورها تحت تأثير مسائل اقتصادي قرار ميگيرد و قدرتهاي سياسي كشورها در خدمت فعالان اقتصادي براي توسعه بازارهاي محصولات خود قرار ميگيرند و از اهرم اقتصاد براي تهديد و تطميع كشورها در جهت تصميمگيري سياسي استفاده ميشود. از اينرو هر سياستمداري امروز بايد اقتصاددان يا اقتصاد خوانده هم باشد زيرا هر تصميم سياسي يك پيآمد اقتصادي دارد كه عدم توّجه به آن ممكن است عواقب شديدي در بر داشته باشد.
آموزش علم اقتصاد ديگر نميتواند محدود به تعدادي خاص از دانشجويان رشتههاي اقتصاد و وابسته به آن باشد بلكه علم اقتصاد جزء لايتجزاي همة علوم است و دانستن آن براي همة مردم به ويژه دانشجويان دانشگاهها براي به كارگيري تخصص علم اقتصاد در حرفة خود ضروري ميباشد
دكتر احمد مجتهد
هر چند امروزه براي علم اقتصاد تعاريف زيادي وجود دارد، اما شايد سادهترين تعريف اقتصاد را بتوان به "علم تخصيص منابع به صورت بهينه" دانست كه در همة عصرها و در همة جوامع صرفنظر از مباني ارزشي و فكري چه سرمايهداري، چه سوسياليستي و چه اسلامي صادق است. آموختن علم اقتصاد براي درك مسائل مادّي افراد و تصميمگيري در سطح خُرد و كلان (فرد، خانوار، بنگاه و يا يك كشور) به افزايش سطح رفاه جامعه و جلوگيري از هدر رفتن منابع كمك ميكند.
سالهاست كه علم اقتصاد به عنوان يكي از مهمترين رشتههاي آموزشي در كليه دانشگاههاي جهان تدريس ميشود و روز به روز بر اهميّت و حوزة فعاليت آن در ساير رشتهها نيز افزوده ميشود. در كشورهاي غربي انتشار «كتاب ثروت ملل» درسال 1876 را به عنوان سر آغاز علم اقتصاد به صورت مدون و آدام اسميت را به عنوان پدر علم اقتصاد ميشناسند هر چند در كشورهاي اسلامي از «ابن خلدون» به عنوان پدر علم اقتصاد چندين قرن قبل از آدام اسميت (يعني قرن هشتم هجري) به عنوان آغاز كننده علم اقتصاد به صورت مدون ياد ميكنند.
به هر حال آنچه كه امروزه دانشمندان در كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه همگي بر آن متّفقالقول ميباشند آن است كه رشته اقتصاد از نظر اهميّت دست كمي از ساير رشتهها از جمله پزشكي و مهندسي ندارد و حتي با توجه به حوزه وسيع آن كه همه افراد را از سنين كودكي تا كهولت در بر ميگيرد و بخش عمده فعاليتهاي افراد در هر روز به مسائل اقتصادي برميگردد، آموزش آن براي همه دوره هاي مختلف تحصيلي از دبيرستان تا دانشگاه شديداً توصيه ميشود.
علم اقتصاد به عنوان يكي از جامعترين علوم ميباشد زيرا توانسته است ازساير علوم از جمله علوم سياسي، رياضيات، آمار، روانشناسي، جامعه شناسي، فيزيك، محيط زيست و ... براي تكامل و پيشرفت خود بهرهبرداري نمايد و ديد وسيعي نسبت به رفتار بشر به عنوان يك فرد اقتصادي و اجتماعي داشته باشد. اهداء جايزه نوبل اقتصاد از سال 1969 به عنوان يك علم با اهميّت پس از رشتههاي علوم ديگر مثل فيزيك، شيمي و پزشكي نشانهاي از درك اهميّت اقتصاد به عنوان يك علم با همة ابعاد آن ميباشد.
متأسفانه در جريان تجديد نظر در برنامههاي درسي دانشگاهها پس از انقلاب فرهنگي، برنامهريزان دروس دانشگاهي با تأكيد بر تخصصي نمودن دروس، اقدام به جايگزيني دروس اقتصاد كه در برنامه درسي كليه رشتهها وجود داشت با دروس تخصصي خود نمودند. در عمل رشتههاي مهندسي و پزشكي 2 درس پايهاي "اصول علم اقتصاد" را حذف و دروس اقتصاد فقط در برخي رشتههاي علوم انساني مثل حقوق، علوم سياسي، حسابداري، مديريت، علوم اجتماعي و علوم تربيتي و چند رشته ديگر به صورت كمرنگ تدريس ميشود. اكثر مدّرسان اين رشتهها نيز به جاي استادان اقتصاد با تجربه و متبحر از استادان غير اقتصادي هستند كه در دوران تحصيل خود چند درس اقتصاد نيز خواندهاند. كتابهاي درسي خاص براي اين دانشجويان وجود ندارد و كتابهاي اقتصاد موجود در رشته اقتصاد به صورت ناقص تدريس ميشود.
از آن جا كه بسياري از فارغالتحصيلان رشتههاي غير اقتصادي ناگزير هستند به خاطر مشاغل مديريتي و يا هر گونه مشارمت در امور معاش و فعاليت اجتماعي خود تصميمات اقتصادي اتخاذ كنند، عدم آشنايي آنها با علم اقتصاد و مفاهيم خاص آن، آنها را با مشكلات عديدهاي در امور روزمره و حائز اهميّت روبرو كرده است. برخي از آنها ناگزير گرديدهاند كه به مطالعه كتابهاي علم اقتصاد روي آورند و برخي ديگر نيز ناگزير به مشورت با افراد مطلع در زمينه مسائل اقتصادي شدهاند.
ابعاد مسائل اقتصادي روز به روز پيچيدهتر و وسيعتر ميشود و امروزه ارتباط همه مردم به خصوص افراد تحصيلكرده با مسائل اقتصادي بيشتر شده است. ضروري است نسبت به كاركرد مكانيزهاي اقتصادي شناخت حاصل شود و نسبت به چگونگي تأثير اين ساز و كارها بر زندگي و معيّشت خود درك علمي كسب شود. خريد و فروش سهام، فعاليت هاي بانكي، بيمه و ماليات، معاملات تجاري و پولي و ارز، قراردادهاي اقتصادي، ارزيابي طرحها، فعاليتها و دارائيها و حيطههاي ديگر مربوط به گروه خاصي نميگردد و همه افراد جامعه را در بر گرفته است.
سياستمداران، مسئولين واحدهاي اقتصادي و صنعتي بزرگ و كوچك كشور با توجه به مسائل اقتصادي كه در نحوه مديريت اين واحدها و تصميمگيري وجود دارد، نقش مهمتري را براي مسائل اقتصادي نسبت به مسائل فني و تخصصي خاص قائل هستند و از ضعف خود در مسائل اقتصادي شديداً نگرانند زيرا اين مسائل ميتواند تصميمات مديريتي آنها را به شدت خدشهدار نمايد.
گسترش رشتههاي اقتصاد كماكان ادامه دارد و رشتههاي جديدي چون اقتصاد محيط زيست، حقوق اقتصادي، اقتصاد كار، اقتصاد صنعتي، اقتصاد حمل و نقل، اقتصاد پزشكي، اقتصاد آموزش و پرورش، اقتصاد انرژي و دهها رشته مرتبط با اقتصاد در دانشگاههاي مختلف دنيا به وجود آمدهاند تا نياز ساير رشتهها به علم اقتصاد را بپوشانند.
عليرغم وجود دهها دانشكده اقتصاد در سراسر كشور و تدريس اين علم در دورههاي كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكترا و هزاران فارغ التحصيل اين رشته، هنوز مسئولين به اهميت اين رشته و نقش آن از نظر توسعه كشور واقف نيستند. نبود فارغالتحصيلان بيكار در رشته اقتصاد و وجود هزاران فارغ التحصيل بيكار ساير رشتهها از جمله مهندسي و پزشكي نشان ميدهد كه جامعه تا چه اندازه نياز به اين رشته دارد. در برخي موارد فارغالتحصيلان ساير رشتهها از روي اجبار با داشتن امتيازات بيشتر سمت هاي اقتصادي را عهدهدار شدهاند كه خود باعث پائين آمدن كارآيي در فعاليتها يشان ميگردد.
با توجه به تقاضاي وسيع دانشجويان رشتههاي غير اقتصادي و برخي از مسئولين در ملحوظ داشتن حداقل دو درس اصول علم اقتصاد براي آنها، تا به حال چندين بار درخواست آنها براي تصميمگيري به مقامات وزارت علوم، تحقيقات و فنآوري ارسال شده است كه متأسفانه به علت اصرار برخي از استادان رشتهها مبني بر عدم نياز دانشجويان رشتههاي مهندسي، فني و پزشكي و برخي رشتهةاي علوم انساني به دروس اقتصادي با توجه به اين كه اين امر مستلزم كاهش دروس تخصصي يا افزودن سقف واحدها ميباشد، اين درخواستها به بايگاني فرستاده شده است.
نمي توان تصور كرد كه امروزه با توجه به ابعاد جهاني شدن اقتصاد، تحوّلات اقتصادي و سياسي كشورها، گسترش فنآوريهاي جديد و باز شدن حوزههاي جديد علوم، كشوري بدون دانستن علم اقتصاد و آموزش گسترده آن در دانشگاهها به دانشجويان رشتههاي مختلف، بتواند با تصميمگيريهاي صحيح اقتصادي، كارآيي و رشد اقتصادي را هم پايه ساير كشورها ارتقاء دهد.
نبايد فراموش كرد كه جنگ امروزي بين كشورها ديگر مبارزة نظامي با تانك و توپ نيست و جنگ اقتصادهاست و صحنة جنگ به وسعت تمام قارّهها و كشورها اعم از توسعه يافته يا توسعه نيافته است و آنچه امروزه باعث گرديده كشور چين در دنيا به عنوان يك كشور قدرتمند ظاهر شود، ميليونها سرباز آن يا هزاران هواپيماي جنگدهاش نميباشد؛ بلكه استفاده از قدرت توليد اقتصادي آن پس از اصلاحات اقتصادي است كه آنرا امروزه در ردة چهارم جهان پس از آمريكا، ژاپن و آلمان قرار داده و پيشبيني ميشود به زودي در ردة اول از نظر قدرت اقتصادي ـ سياسي قرار گيرد.
بسياري از تصميمات سياسي كشورها تحت تأثير مسائل اقتصادي قرار ميگيرد و قدرتهاي سياسي كشورها در خدمت فعالان اقتصادي براي توسعه بازارهاي محصولات خود قرار ميگيرند و از اهرم اقتصاد براي تهديد و تطميع كشورها در جهت تصميمگيري سياسي استفاده ميشود. از اينرو هر سياستمداري امروز بايد اقتصاددان يا اقتصاد خوانده هم باشد زيرا هر تصميم سياسي يك پيآمد اقتصادي دارد كه عدم توّجه به آن ممكن است عواقب شديدي در بر داشته باشد.
آموزش علم اقتصاد ديگر نميتواند محدود به تعدادي خاص از دانشجويان رشتههاي اقتصاد و وابسته به آن باشد بلكه علم اقتصاد جزء لايتجزاي همة علوم است و دانستن آن براي همة مردم به ويژه دانشجويان دانشگاهها براي به كارگيري تخصص علم اقتصاد در حرفة خود ضروري ميباشد
دكتر احمد مجتهد