touraj atef
24th June 2010, 03:39 PM
در سکو تی و هم انگیز می خر امیم و در سکو تی دهشتناک تنها آوای ” ر و ز گاری این گو نه بود” را تر نم می کنیم . از یاد بر ده ایم امر وز را چون تنها ” بودن” در گذ شته را سخت باو ر دار یم . بوی تنهائی و جو د مان آکنده کر ده است اما باز دلخو شی به رو ز گاری هستیم که فقط ” بود” و ” بود” را بر لبانمان حک می کند . سخت است اما تنها ” یادته این گو نه بود” را تکرار می کنیم و چه دهشت بار این تسلسل ادامه می دهیم. شاپر ک تا به کی از عطر گلها دو ری کنی ؟ تو به کدامین بهار چشم دو خته ای ؟ اگر بهار دگر ی نبو د حسر ت خو ر یم ؟ و باز حسرت و حسرت و حسرت …. به مهتاب می نگر م و می پر سم این ماه و نگر یستن در این زیبا صنم شبانگاهی را باز به گذشته پیو ند ز نم؟ امشبم را چه کنم؟ مهتاب فر دا شب را می تو ان تصور کر د ؟ تا به کی به ریسمان بی اعتماد گذشته چنگ زنیم ؟ فر دایمان را چگونه ساز یم شاپرک؟ با سو ختن و غر قه در گذشته ؟تا به کی در تنهائی ها خو د فقط ” من” را مشق می کنیم ؟ تا به کی دم به دم از این عفر یت شو م سکو ت و تنهائی شکایت کنیم؟ سخت است مو هایم بوی تنهائی گر فته است همان مو هائی که ر و زگاری گر ه با عطر کمند او می ز د .حال به حسر ت نبو د کمان او بیاندیشم یا عطر آن سیه موهار ا با لبخندی مرور کنم؟ لبخند میز نم اما این لبخند را همو اره از لبان او نتو انم بینم؟ و جو د م را سخت تاز یانه ز دم گو ئی پاهایم تو ان این گو نه غر بت زیستن را ندارد . به مهمانی هستی می نگر م و می پر سم تا به کی نو ای ” بود ” و ” بود” را سر دهم پس چه هنگام با نغمه” هست ” و ” هست” به ماه نگاه کنیم؟ تنهائیم و این تنهائی گنه ماست؟شاید هم تاوان احساسمان است ؟ باید دگر اندیشیم شاپرکم…
عشق ورزیم بی و اسطه آنگه ساعت ” ما” خو اهد ر سید امر و ز ما چو ن دیر و ز نیست همان دیر و ز ی که این گو نه با افتخار به آن می نگر یم و زیستن را تنهادر آن روزها باور داریم ولی باز نمی خو اهیم امر وز را آن گونه بینیم.گناه ما است و گناه آن تنها از آن رخو تی است که از تر س و افترا و جهل و… گریبانگیر مان را گر فته است . از یاد بر ده ایم که قطار هستی بهر ما در هیچ ایستگاهی نخو اهد ایستاد. قطار هستی تنها دو ایستگاه تو لد و مر گ را می شناسد و باقی این سفر صرف شاد مانی و ر قص در این قطار خواهد شد . به مهمانی هستی “آمده ایم باید در جشن شر کت کنیم . هیچ کس به نشسته و مغمو م درمجلس پیشنهاد ر قصی پر شو ر نخو اهد داد. اگر نر قصی چگو نه هم پای رقصی پر شو ر در مو سیقی عشق خو اهی یافت ؟جسار ت رقصید ن را بیاب . تو بر قص که در هنگامه دست افشانی و پایکو بی تو پای رقصت خو د عیان شو د . به گذ شته تا به کی دل بندیم ؟ شاپرک بیا دو باره بر قصیم چرا به عشق خود تهمت ز نیم؟چر اهمواره عشق خو د شکست خو ر ده نامیم و خو د را شکنجه می دهیم . عشق که شکست ندارد.عشق همیشه پیروزی است .بیاییم عشقبازی را شرو ع کنیم بی تو جه به هیچ شرایط و پیش بینی و عاقبت که تمامی این ها تنها بر ای فر یب ماست . بر خیز نو بت ر قصت اکنو ن است امر وز نو بت ر قص ماست
در برکه بی آب ماهیهای عاشق شنا می کنند
که بر که پر
آب جو لانگه هر بی هنر غوطه و ر در آب است
عشق ورزیم بی و اسطه آنگه ساعت ” ما” خو اهد ر سید امر و ز ما چو ن دیر و ز نیست همان دیر و ز ی که این گو نه با افتخار به آن می نگر یم و زیستن را تنهادر آن روزها باور داریم ولی باز نمی خو اهیم امر وز را آن گونه بینیم.گناه ما است و گناه آن تنها از آن رخو تی است که از تر س و افترا و جهل و… گریبانگیر مان را گر فته است . از یاد بر ده ایم که قطار هستی بهر ما در هیچ ایستگاهی نخو اهد ایستاد. قطار هستی تنها دو ایستگاه تو لد و مر گ را می شناسد و باقی این سفر صرف شاد مانی و ر قص در این قطار خواهد شد . به مهمانی هستی “آمده ایم باید در جشن شر کت کنیم . هیچ کس به نشسته و مغمو م درمجلس پیشنهاد ر قصی پر شو ر نخو اهد داد. اگر نر قصی چگو نه هم پای رقصی پر شو ر در مو سیقی عشق خو اهی یافت ؟جسار ت رقصید ن را بیاب . تو بر قص که در هنگامه دست افشانی و پایکو بی تو پای رقصت خو د عیان شو د . به گذ شته تا به کی دل بندیم ؟ شاپرک بیا دو باره بر قصیم چرا به عشق خود تهمت ز نیم؟چر اهمواره عشق خو د شکست خو ر ده نامیم و خو د را شکنجه می دهیم . عشق که شکست ندارد.عشق همیشه پیروزی است .بیاییم عشقبازی را شرو ع کنیم بی تو جه به هیچ شرایط و پیش بینی و عاقبت که تمامی این ها تنها بر ای فر یب ماست . بر خیز نو بت ر قصت اکنو ن است امر وز نو بت ر قص ماست
در برکه بی آب ماهیهای عاشق شنا می کنند
که بر که پر
آب جو لانگه هر بی هنر غوطه و ر در آب است