Isengard
21st June 2010, 08:29 PM
راهبرد روسيه – ناتو: همكاري و آيندهنگري
-------------------------------------------
پيشنهادهاي روسيه درباره ايجاد معماري جديد امنيت اروپايي تاكنون با استقبال جهان اروپايي – آتلانتيكي روبرو نشده است. آندرس فوگ راسموسن، دبير كل ناتو در اين رابطه در جريان سفر خود به روسيه صراحتاً اعلام كرد كه انعقاد قرادادي را كه روسيه پيشنهاد كرده، لازم نميداند. بديهي است كه آمريكا و ناتو به تقويت نقش روسيه در زمينه تأمين امنيت نه تنها در منطقه اروپايي – آتلانتيك، بلكه در جامعه كشورهاي همسود و نيز مناطق هممرز علاقهمند نيستند. در مقابل، آنها براي پيشبرد منافع خود در جامعه كشورهاي همسود تلاش ميكنند و از فعاليتهاي روسيه براي توسعة نفوذ خود در اين جغرافيا نيز با سازوكارهاي مختلف سخت و نرم ممانعت به عمل ميآورند. با اين ملاحظه و به رغم برخي بارقههاي بهبود روابط ميان روسيه و غرب اين گونه به نظر ميرسد كه نه تنها رويارويي نظامي –سياسي ميان اين دو از بين نرفته، بلكه در فضاي شوروي سابق شدت نيز يافته است. ناتو قصد دارد در آينده نيز به عنوان سازوكار و سامانه جهاني سلطهگري آمريكا توسعه يابد و اكنون تلاشهاي خود را در قفقاز، خاورميانه، آسيا و اقيانوسيه متمركز ميكند.
همچنين بايد به جهتگيري شمالي فعاليت ناتو اشاره كرد كه بيش از پيش ملموس شده است. اين نكات كه به عبارتي ميتوان از آنها به نقاط اختلاف و حساسيت مسكو و بروكسل ياد كرد، اساس طراحي راهبردي روابط بين روسيه و ناتو را تشكيل ميدهد. منظور از راهبرد روابط بين روسيه و ناتو، برنامه كلي و بدون جزئيات براي تأمين امنيت ملي روسيه در راستاي روابط با سازمان پيمان آتلانتيك شمالي است كه براي بلندمدت در نظر گرفته شده و راهكارهاي رسيدن به هدف تعيين شده را تعيين كند. اين مسئله هنگام طراحي راهبرد مهمترين هدف و به عباريتي مسئلة زيربنايي محسوب ميشود، اما پس از پرداختن به آن ميتواند با عنايت به تغييرات اوضاع مورد اصلاح و بازبيني قرار گيرد. در نهايت امر، اين برنامه يك نوع الگوي رفتاري براي رسيدن به اهداف بلندمدت را براي مسكو فراهم خواهد كرد.
«راهبرد امنيت ملي فدراسيون روسيه تا سال 2002» كه 12 مي 2009 به تأييد دميتري مدويديف رسيد، ميتواند نقطه مبدأ طراحي راهبرد روابط با ناتو باشد. در راهبرد مذكور ايجاد نظام باز امنيت جمعي بر اساس قراردادهاي مشخص به عنوان هدف اساسي اعلام شده است. هرچند در اين سند، منطقه اروپايي-آتلانتيك بيش از هر چيز مورد توجه قرار گرفته، اما انديشه فراگير فضاي باز ميتواند در فضاي اروپايي – آسيايي نيز عملي شود. دكترين نظامي فدراسيون روسيه كه 5 فوريه 2010 به وسيله فرمان رئيس جمهور روسيه تصويب شد، نيز سند مهم ديگري در اين زمينه كه بايد در تدوين و تبين راهبرد جديد روسيه- ناتو مورد توجه قرار گيرد.
در اين دو سند معماري امنيت جهاني و منطقهاي كنوني كه عمدتاً به ناتو وابسته است، از منظر مقامات كرملين فاقد كفايت لازم شناخته شده است. در اين اسناد، تلاشهاي ايالات متحده و ناتو براي تبديل يك پيمان بسته (ناتو) به نهاد تنظيم نظامي و سياسي اوضاع جهاني و همرديف كردن آن با سازمان ملل متحد باعث نگراني دانسته شده است. به عبارت ديگر، از ديدگاه كرملين، غربيها براي ناتو نقش عامل اصلي در تمام مسايل نظامي –سياسي فضاي يوروآتلانتيكي را در نظر گرفتهاند كه نميتواند مورد قبول باشد. گفتني است كه ناتو تا كنون بارها به صورت خودسرانه و بر خلاف مقررات حقوقي موجود و قطعنامههاي سازمان ملل رفتار كرده و حالا در راستاي طراحي نظريه راهبردي جديد خود سعي ميكند نقش خود را در تناسب نيروهاي جهاني تثبيت كند.
راسموسن، دبير كل ناتو در كنفرانس امنيت بين المللي مونيخ كه فوريه سال 2010 برگزار شد، درباره تبديل ناتو به سازماني با كاركرد جهاني صحبت كرده و انديشه «دفاع منطقهاي در خارج از مرزها» را عنوان كرد. ناتو در همين رابطه به طراحي برنامههاي دفاع از كشورهاي بالتيك پرداخته و قصد دارد براي آذربايجان و گرجستان نيز چنين طرحهايي تهيه كند. همچنين بحث درباره الحاق ژاپن، كره جنوبي و استراليا به اين پيمان نيز اخيراً مطرح و بحثهايي در اين خصوص نيز شده است.
بايد يادآور شد كه ناتو برنامههايي را نيز براي توسعة همكاريها با اتحاديه آفريقا مطمحنظر دارد. جالب است ببينيم كه اگر روسيه انديشه «دفاع منطقهاي در خارج از مرزهاي ملي» را مطرح ميكرد، غرب چه واكنشي از خود نشان ميداد. افزون بر برنامههاي جهانشمول نظامي، اقدامات و برنامههاي ديگر ناتو نگرانيهايي براي روسيه ايجاد كرده كه از آن جمله ميتوان به موارد زير اشاره كرد؛
1- راهبرد غرب در زمينه تأمين امنيت انرژي (برخلاف منافع اقتصادي و سياسي روسيه)
2- بر هم زدن موازنه راهبردي نيروها در حوزههاي جغرافيايي مختلف به ويژه اروپا
3- ادعاهاي سرزميني در مورد روسيه و متحدان آن
4- مداخله در امور داخلي روسيه و متحدان آن
5- تخلف بعضي كشورهاي عضو ناتو از توافقات بينالمللي (كه به نوعي روسيه را زير تأثير قرار ميدهد)
6- عدم تصويب قراردادهاي امضا شده در زمينه تسليحات
7- تحريك مناقشات در مناطق نزديك به مرزهاي روسيه
به عنايت به اين اختلافنظرها ميان مسكو و بروكس، به نظر ميرسد كه در نهايت امر عوامل كليدي زير بر جايگاه روسيه در جهان اثر ميگذارند؛
1- تلاش ايالات متحده براي رسيدن به سلطه جهاني و استفاده واشنگتن از پتانسيل ناتو در اين زمينه (تقويت نقش جهاني ناتو و نزديك شدن اين پيمان به مرزهاي روسيه در همين راستا قرار دارد)
2- جهتگيري توسعهاي چين و سياست اين كشور (خطر »نفوذ خزنده» شهروندان چين به مناطق خاور دور روسيه و احتمال تشديد اختلاف نظرها بر سر صادرات منابع انرژي از جمله خطرات مطروحه براي اين بخش روسيه هستند)
3- تروريسم بينالملل (كه ممكن است نيروهاي بينالمللي حاكم بر جهان از آن به نفع خود استفاده كنند كه در اين صورت خطر آن مضاعف ميشود)
راهبرد روابط روسيه با ناتو ميتواند يك مسأله دوگانه را حل كرده و نگرانيها را در اين زمينه كاهش دهد. به اين عبارت كه اين راهبرد ضمن تداوم بخشيدن به گفتگوهاي روسيه با ايالات متحده درباره مسايل راهبردي، بايد همزمان شرايط لازم جهت ايجاد نيروي مقابل سياسي – ديپلماتيك و نظامي با ناتو را ايجاد كند. در اين صورت تحقق اين منظور ميتوان از گفتگوي ناتو با روسيه از موضع زور جلوگيري نمود. اين راهبرد بايد با توجه به اين واقعيت طراحي شود كه آغاز حركت روسيه به شرق ميتواند در آينده بر ميزان هويت اروپايي آن اثر بگذارد. كشورهاي عضو ناتو و ايالات متحده نيز بايد عواقب شرقگرايي روسيه را در نظر داشته باشند. پرواضح است كه چين به استفاده از توان روسيه براي مقابله با نفوذ فزاينده آمريكا در منطقه آسياي مركزي علاقهمند است، زيرا اين منطقه داراي منابع لازم براي توسعه چين است.
بنابراين، مناطق كليدي جهان، ارتباطات راهبردي و منابع جهاني به اهداف اساسي رقابت ژئوپلتيكي مبدل ميشوند. كنترل آنها در حد زيادي موقعيت تمدنها و دولتها و چگونگي توسعه، امنيت داخلي و استقلال آنها را تعيين خواهد كرد. با اين ملاحظه، بهرغم اختلاف نظرات و ديدگاهها كه در بالا بدانها اشاره شد، گفتگوي ثمربخشي ميان روسيه و جهان اروپايي – آتلانتيك امكانپذير است، ميتواند به اتخاذ تصميمات هماهنگ شده درباره امنيت منطقهاي منجر شده و مزاياي متقابلي را براي طرفين به بار آورد. البته، برقراري روابط سازنده و باثبات با چين به همين اندازه براي روسيه واجد اهميت است. به عبارت ديگر، روسيه بايد راهبرد معقولانه تعامل با مراكز قدرت جهاني (ايالات متحده، اتحاديه اروپا، چين و احتمالاً بعضي كشورهاي ديگر) و نيز با سازمانهاي بينالمللي را همزمان مورد توجه قرار داده و جايگاه خود را در گفتگوي تمدنها مشخص كند. روسيه در اين زمينه بر منابع راهبردي خود متكي است، اما اين منابع براي رسيدن به اهداف اين كشور كافي نيستند. به همين اعتبار است كه راهبرد جديد بايد راههاي استفاده بهينه از اين منابع را تعيين كرده و به تحقق اهداف مساعدت كند.
بديهي است كه روسيه امروزي از نظر اقتصادي براي برقراري موازنه با جهان اروپايي –آتلانتيك امكانات كافي ندارد و توانمندي آن در زمينه فنآوريهاي نوين چندان بالا نيست. واقعيت اين است كه روسيه براي ايجاد موازنه با كشورهاي غربي بايد با افزايش توانمندهاي اقتصادي خود، دوباره به يك كشور صنعتي تبديل شود. در عصر حاضر، «قدرت نرم»، يعني جذابيت اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي يكي از عوامل مهم موفقيت در عرصههاي منطقهاي و بينالمللي محسوب ميشود. با اين وجود، روسيه در شرايط كنوني در اين زمينه ضعف زيادي دارد، در حالي كه كشورهاي فضاي اروپايي – آتلانتيك از نيروي نرم كافي براي پيشبرد اهداف خود برخوردارند. روسيه بهرغم ضعف در قدرت نرم، نشان داده كه در فضاي شوروي سابق از يك وسيله رقابتي ديگر برخوردار است و آن «قدرت سخت» است كه ميتواند از آن براي دفاع از منافع ملي خود استفاده كند. پر واضح است كه تلفيق معقولانه اين دو عامل (قدرت سخت و نرم) ميتواند نفوذ روسيه را در فضاي اروپايي به نحو قابل ملاحظهاي بالا ببرد. بديهي است كه پيشنهادهاي ناتو مبني بر مشاركت روسيه در بعضي فعاليتهاي مورد علاقه اين سازمان از جمله در افغانستان بايد با احترام به منافع روسيه در فضاي شوروي سابق توأم باشد.
روسيه با توجه به كاهش ظرفيتهاي اقتصادي و نظامي خود، بايد بيدرنگ سعي كند با غرب و قبل از همه با ايالات متحده به راه حلهاي متقابلاً سودمندي دست يابد. اما هم زمان بايد به واشنگتن تأكيد كند كه تمام تصميمات براي راهاندازي دور جديدي از روابط بايد بر اساس سازشهاي متقابل و سود متقابل اتخاذ شوند. جهان اروپايي –آتلانتيك ميتواند فناوريها، تجربه اجتماعي و سرمايه خود را به روسيه عرضه كرده و در مقابل از اين كشور انرژي، منابع و نفوذ دريافت كند. اما واقع امر اين است كه اين تعامل به آساني محقق نخواهند شد، چرا كه شركاي مسكو در غرب و شرق به وابستگي روسيه به صادرات مواد خام علاقهمندند.
رويكرد فعلي روسيه نسبت به ناتو، رويكردي حسابگرانه و بدور از حس تقابلجويي است. اين در حالي است كه در اوايل سالهاي1990، بسياري از سياستمداران روس اميدوار بودند كه ناتو از پيمان نظامي- سياسي به يك سازمان اجتماعي تبديل شود. آنها اعتقاد داشتند كه ميتوانند سران ناتو را متقاعد كنند كه از سياست گسترش اين سازمان دست بكشند. اما تحولات بعدي و از جمله جنگ يوگسلاوي، گسترش ناتو به شرق و برنامههاي استقرار سامانه پدافند ضدموشكي در نزديكي مرزهاي روسيه اين خيالپردازيها را بر باد داد. به همين علت است كه از اوايل هزارة سوم برخورد عملگرا با ناتو در دستور كار كرملين قرار گرفت. بديهي است كه پيشرفت جدي در روابط روسيه با ناتو در آينده نزديك حاصل نخواهد شد و همكاري اين دو نيز عمدتاً در حد شعار باقي خواهد ماند.
با توجه به اينكه ناتو با قاطعيت اعلام كرده كه روسيه در فرآيند گسترش ناتو به شرق از حق وتو برخوردار نيست، لذا اميد نميرود دو طرف در خصوص مسايل حياتي بتوانند به راهحل مرضيالطرفيني دست يابند. با اين ملاحظه، در شرايطي كه ناتو در حال گسترش حوزه فعاليت خود است، همزمان سعي ميكند روسيه را در روند اتخاذ مهمترين تصميمات درباره مسايل امنيت بينالمللي به حاشيه براند. به همين واسطه است كه اعضاي ناتو پيشنهادهاي روسيه در زمينه معماري جديد امنيت اروپايي را ناديده گرفته و مرتباً تأكيد ميكنند كه اين پيشنهادها عليه ناتو طراحي شده و براي تحكيم همكاري بين طرفين مفيد نيستند.
نويسنده: الكساندر بارتوش، مدير مركز اطلاعرساني امنيت بينالمللي،وابسته به دانشگاه دولتي مسكو، روزنامة «نيزاويسيمايا گازييِتا»
به نقل از ایراس
-------------------------------------------
پيشنهادهاي روسيه درباره ايجاد معماري جديد امنيت اروپايي تاكنون با استقبال جهان اروپايي – آتلانتيكي روبرو نشده است. آندرس فوگ راسموسن، دبير كل ناتو در اين رابطه در جريان سفر خود به روسيه صراحتاً اعلام كرد كه انعقاد قرادادي را كه روسيه پيشنهاد كرده، لازم نميداند. بديهي است كه آمريكا و ناتو به تقويت نقش روسيه در زمينه تأمين امنيت نه تنها در منطقه اروپايي – آتلانتيك، بلكه در جامعه كشورهاي همسود و نيز مناطق هممرز علاقهمند نيستند. در مقابل، آنها براي پيشبرد منافع خود در جامعه كشورهاي همسود تلاش ميكنند و از فعاليتهاي روسيه براي توسعة نفوذ خود در اين جغرافيا نيز با سازوكارهاي مختلف سخت و نرم ممانعت به عمل ميآورند. با اين ملاحظه و به رغم برخي بارقههاي بهبود روابط ميان روسيه و غرب اين گونه به نظر ميرسد كه نه تنها رويارويي نظامي –سياسي ميان اين دو از بين نرفته، بلكه در فضاي شوروي سابق شدت نيز يافته است. ناتو قصد دارد در آينده نيز به عنوان سازوكار و سامانه جهاني سلطهگري آمريكا توسعه يابد و اكنون تلاشهاي خود را در قفقاز، خاورميانه، آسيا و اقيانوسيه متمركز ميكند.
همچنين بايد به جهتگيري شمالي فعاليت ناتو اشاره كرد كه بيش از پيش ملموس شده است. اين نكات كه به عبارتي ميتوان از آنها به نقاط اختلاف و حساسيت مسكو و بروكسل ياد كرد، اساس طراحي راهبردي روابط بين روسيه و ناتو را تشكيل ميدهد. منظور از راهبرد روابط بين روسيه و ناتو، برنامه كلي و بدون جزئيات براي تأمين امنيت ملي روسيه در راستاي روابط با سازمان پيمان آتلانتيك شمالي است كه براي بلندمدت در نظر گرفته شده و راهكارهاي رسيدن به هدف تعيين شده را تعيين كند. اين مسئله هنگام طراحي راهبرد مهمترين هدف و به عباريتي مسئلة زيربنايي محسوب ميشود، اما پس از پرداختن به آن ميتواند با عنايت به تغييرات اوضاع مورد اصلاح و بازبيني قرار گيرد. در نهايت امر، اين برنامه يك نوع الگوي رفتاري براي رسيدن به اهداف بلندمدت را براي مسكو فراهم خواهد كرد.
«راهبرد امنيت ملي فدراسيون روسيه تا سال 2002» كه 12 مي 2009 به تأييد دميتري مدويديف رسيد، ميتواند نقطه مبدأ طراحي راهبرد روابط با ناتو باشد. در راهبرد مذكور ايجاد نظام باز امنيت جمعي بر اساس قراردادهاي مشخص به عنوان هدف اساسي اعلام شده است. هرچند در اين سند، منطقه اروپايي-آتلانتيك بيش از هر چيز مورد توجه قرار گرفته، اما انديشه فراگير فضاي باز ميتواند در فضاي اروپايي – آسيايي نيز عملي شود. دكترين نظامي فدراسيون روسيه كه 5 فوريه 2010 به وسيله فرمان رئيس جمهور روسيه تصويب شد، نيز سند مهم ديگري در اين زمينه كه بايد در تدوين و تبين راهبرد جديد روسيه- ناتو مورد توجه قرار گيرد.
در اين دو سند معماري امنيت جهاني و منطقهاي كنوني كه عمدتاً به ناتو وابسته است، از منظر مقامات كرملين فاقد كفايت لازم شناخته شده است. در اين اسناد، تلاشهاي ايالات متحده و ناتو براي تبديل يك پيمان بسته (ناتو) به نهاد تنظيم نظامي و سياسي اوضاع جهاني و همرديف كردن آن با سازمان ملل متحد باعث نگراني دانسته شده است. به عبارت ديگر، از ديدگاه كرملين، غربيها براي ناتو نقش عامل اصلي در تمام مسايل نظامي –سياسي فضاي يوروآتلانتيكي را در نظر گرفتهاند كه نميتواند مورد قبول باشد. گفتني است كه ناتو تا كنون بارها به صورت خودسرانه و بر خلاف مقررات حقوقي موجود و قطعنامههاي سازمان ملل رفتار كرده و حالا در راستاي طراحي نظريه راهبردي جديد خود سعي ميكند نقش خود را در تناسب نيروهاي جهاني تثبيت كند.
راسموسن، دبير كل ناتو در كنفرانس امنيت بين المللي مونيخ كه فوريه سال 2010 برگزار شد، درباره تبديل ناتو به سازماني با كاركرد جهاني صحبت كرده و انديشه «دفاع منطقهاي در خارج از مرزها» را عنوان كرد. ناتو در همين رابطه به طراحي برنامههاي دفاع از كشورهاي بالتيك پرداخته و قصد دارد براي آذربايجان و گرجستان نيز چنين طرحهايي تهيه كند. همچنين بحث درباره الحاق ژاپن، كره جنوبي و استراليا به اين پيمان نيز اخيراً مطرح و بحثهايي در اين خصوص نيز شده است.
بايد يادآور شد كه ناتو برنامههايي را نيز براي توسعة همكاريها با اتحاديه آفريقا مطمحنظر دارد. جالب است ببينيم كه اگر روسيه انديشه «دفاع منطقهاي در خارج از مرزهاي ملي» را مطرح ميكرد، غرب چه واكنشي از خود نشان ميداد. افزون بر برنامههاي جهانشمول نظامي، اقدامات و برنامههاي ديگر ناتو نگرانيهايي براي روسيه ايجاد كرده كه از آن جمله ميتوان به موارد زير اشاره كرد؛
1- راهبرد غرب در زمينه تأمين امنيت انرژي (برخلاف منافع اقتصادي و سياسي روسيه)
2- بر هم زدن موازنه راهبردي نيروها در حوزههاي جغرافيايي مختلف به ويژه اروپا
3- ادعاهاي سرزميني در مورد روسيه و متحدان آن
4- مداخله در امور داخلي روسيه و متحدان آن
5- تخلف بعضي كشورهاي عضو ناتو از توافقات بينالمللي (كه به نوعي روسيه را زير تأثير قرار ميدهد)
6- عدم تصويب قراردادهاي امضا شده در زمينه تسليحات
7- تحريك مناقشات در مناطق نزديك به مرزهاي روسيه
به عنايت به اين اختلافنظرها ميان مسكو و بروكس، به نظر ميرسد كه در نهايت امر عوامل كليدي زير بر جايگاه روسيه در جهان اثر ميگذارند؛
1- تلاش ايالات متحده براي رسيدن به سلطه جهاني و استفاده واشنگتن از پتانسيل ناتو در اين زمينه (تقويت نقش جهاني ناتو و نزديك شدن اين پيمان به مرزهاي روسيه در همين راستا قرار دارد)
2- جهتگيري توسعهاي چين و سياست اين كشور (خطر »نفوذ خزنده» شهروندان چين به مناطق خاور دور روسيه و احتمال تشديد اختلاف نظرها بر سر صادرات منابع انرژي از جمله خطرات مطروحه براي اين بخش روسيه هستند)
3- تروريسم بينالملل (كه ممكن است نيروهاي بينالمللي حاكم بر جهان از آن به نفع خود استفاده كنند كه در اين صورت خطر آن مضاعف ميشود)
راهبرد روابط روسيه با ناتو ميتواند يك مسأله دوگانه را حل كرده و نگرانيها را در اين زمينه كاهش دهد. به اين عبارت كه اين راهبرد ضمن تداوم بخشيدن به گفتگوهاي روسيه با ايالات متحده درباره مسايل راهبردي، بايد همزمان شرايط لازم جهت ايجاد نيروي مقابل سياسي – ديپلماتيك و نظامي با ناتو را ايجاد كند. در اين صورت تحقق اين منظور ميتوان از گفتگوي ناتو با روسيه از موضع زور جلوگيري نمود. اين راهبرد بايد با توجه به اين واقعيت طراحي شود كه آغاز حركت روسيه به شرق ميتواند در آينده بر ميزان هويت اروپايي آن اثر بگذارد. كشورهاي عضو ناتو و ايالات متحده نيز بايد عواقب شرقگرايي روسيه را در نظر داشته باشند. پرواضح است كه چين به استفاده از توان روسيه براي مقابله با نفوذ فزاينده آمريكا در منطقه آسياي مركزي علاقهمند است، زيرا اين منطقه داراي منابع لازم براي توسعه چين است.
بنابراين، مناطق كليدي جهان، ارتباطات راهبردي و منابع جهاني به اهداف اساسي رقابت ژئوپلتيكي مبدل ميشوند. كنترل آنها در حد زيادي موقعيت تمدنها و دولتها و چگونگي توسعه، امنيت داخلي و استقلال آنها را تعيين خواهد كرد. با اين ملاحظه، بهرغم اختلاف نظرات و ديدگاهها كه در بالا بدانها اشاره شد، گفتگوي ثمربخشي ميان روسيه و جهان اروپايي – آتلانتيك امكانپذير است، ميتواند به اتخاذ تصميمات هماهنگ شده درباره امنيت منطقهاي منجر شده و مزاياي متقابلي را براي طرفين به بار آورد. البته، برقراري روابط سازنده و باثبات با چين به همين اندازه براي روسيه واجد اهميت است. به عبارت ديگر، روسيه بايد راهبرد معقولانه تعامل با مراكز قدرت جهاني (ايالات متحده، اتحاديه اروپا، چين و احتمالاً بعضي كشورهاي ديگر) و نيز با سازمانهاي بينالمللي را همزمان مورد توجه قرار داده و جايگاه خود را در گفتگوي تمدنها مشخص كند. روسيه در اين زمينه بر منابع راهبردي خود متكي است، اما اين منابع براي رسيدن به اهداف اين كشور كافي نيستند. به همين اعتبار است كه راهبرد جديد بايد راههاي استفاده بهينه از اين منابع را تعيين كرده و به تحقق اهداف مساعدت كند.
بديهي است كه روسيه امروزي از نظر اقتصادي براي برقراري موازنه با جهان اروپايي –آتلانتيك امكانات كافي ندارد و توانمندي آن در زمينه فنآوريهاي نوين چندان بالا نيست. واقعيت اين است كه روسيه براي ايجاد موازنه با كشورهاي غربي بايد با افزايش توانمندهاي اقتصادي خود، دوباره به يك كشور صنعتي تبديل شود. در عصر حاضر، «قدرت نرم»، يعني جذابيت اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي يكي از عوامل مهم موفقيت در عرصههاي منطقهاي و بينالمللي محسوب ميشود. با اين وجود، روسيه در شرايط كنوني در اين زمينه ضعف زيادي دارد، در حالي كه كشورهاي فضاي اروپايي – آتلانتيك از نيروي نرم كافي براي پيشبرد اهداف خود برخوردارند. روسيه بهرغم ضعف در قدرت نرم، نشان داده كه در فضاي شوروي سابق از يك وسيله رقابتي ديگر برخوردار است و آن «قدرت سخت» است كه ميتواند از آن براي دفاع از منافع ملي خود استفاده كند. پر واضح است كه تلفيق معقولانه اين دو عامل (قدرت سخت و نرم) ميتواند نفوذ روسيه را در فضاي اروپايي به نحو قابل ملاحظهاي بالا ببرد. بديهي است كه پيشنهادهاي ناتو مبني بر مشاركت روسيه در بعضي فعاليتهاي مورد علاقه اين سازمان از جمله در افغانستان بايد با احترام به منافع روسيه در فضاي شوروي سابق توأم باشد.
روسيه با توجه به كاهش ظرفيتهاي اقتصادي و نظامي خود، بايد بيدرنگ سعي كند با غرب و قبل از همه با ايالات متحده به راه حلهاي متقابلاً سودمندي دست يابد. اما هم زمان بايد به واشنگتن تأكيد كند كه تمام تصميمات براي راهاندازي دور جديدي از روابط بايد بر اساس سازشهاي متقابل و سود متقابل اتخاذ شوند. جهان اروپايي –آتلانتيك ميتواند فناوريها، تجربه اجتماعي و سرمايه خود را به روسيه عرضه كرده و در مقابل از اين كشور انرژي، منابع و نفوذ دريافت كند. اما واقع امر اين است كه اين تعامل به آساني محقق نخواهند شد، چرا كه شركاي مسكو در غرب و شرق به وابستگي روسيه به صادرات مواد خام علاقهمندند.
رويكرد فعلي روسيه نسبت به ناتو، رويكردي حسابگرانه و بدور از حس تقابلجويي است. اين در حالي است كه در اوايل سالهاي1990، بسياري از سياستمداران روس اميدوار بودند كه ناتو از پيمان نظامي- سياسي به يك سازمان اجتماعي تبديل شود. آنها اعتقاد داشتند كه ميتوانند سران ناتو را متقاعد كنند كه از سياست گسترش اين سازمان دست بكشند. اما تحولات بعدي و از جمله جنگ يوگسلاوي، گسترش ناتو به شرق و برنامههاي استقرار سامانه پدافند ضدموشكي در نزديكي مرزهاي روسيه اين خيالپردازيها را بر باد داد. به همين علت است كه از اوايل هزارة سوم برخورد عملگرا با ناتو در دستور كار كرملين قرار گرفت. بديهي است كه پيشرفت جدي در روابط روسيه با ناتو در آينده نزديك حاصل نخواهد شد و همكاري اين دو نيز عمدتاً در حد شعار باقي خواهد ماند.
با توجه به اينكه ناتو با قاطعيت اعلام كرده كه روسيه در فرآيند گسترش ناتو به شرق از حق وتو برخوردار نيست، لذا اميد نميرود دو طرف در خصوص مسايل حياتي بتوانند به راهحل مرضيالطرفيني دست يابند. با اين ملاحظه، در شرايطي كه ناتو در حال گسترش حوزه فعاليت خود است، همزمان سعي ميكند روسيه را در روند اتخاذ مهمترين تصميمات درباره مسايل امنيت بينالمللي به حاشيه براند. به همين واسطه است كه اعضاي ناتو پيشنهادهاي روسيه در زمينه معماري جديد امنيت اروپايي را ناديده گرفته و مرتباً تأكيد ميكنند كه اين پيشنهادها عليه ناتو طراحي شده و براي تحكيم همكاري بين طرفين مفيد نيستند.
نويسنده: الكساندر بارتوش، مدير مركز اطلاعرساني امنيت بينالمللي،وابسته به دانشگاه دولتي مسكو، روزنامة «نيزاويسيمايا گازييِتا»
به نقل از ایراس