m_salehy
20th June 2010, 06:58 AM
نشانه های فقاهت
* فقیه مشکل گشاست . اگر کسی درس بخواند و براي خلق مشکل درست کند و راه خدا را مشکل کند ، فقیه نیست . فقیه راه را آسان می کند .
فقیه یعنی کسی که تقلاّ می کند احکام را آسان کند و در آیات و روایات دقّت می کند که کار را براي خلق آسان کند . مثلاً اگر براي پاك شدن چیزي ، من دو بار آن را آب می کشم ، اومی گردد ببیند می شود به یک بار اکتفا کرد ؛ نه اینکه تلاش کند که ثابت کند سه بار باید آب کشید .
* فقیه یعنی مشکل گشا . خدا نکند آدم با درس خواندن مستشکل شود و به جاي حلّ مشکلات خلق ، در آنها تردید و شک ایجاد کند و باور آنها را متزلزل نماید .
* فقیه کسی است که اگر کتابی حجیم است ، آن را عصاره کشی و خلاصه کند ونصف کند .
علی (ع) که اول فقیه آل محمد (ص) است ، ببینید چه کرده است . فرمود : تمام قرآن در سوره ي حمد است و همه ي سوره حمد دربسم الله الحمن الرحیم آن است و تمام بسم الله الحمن الرحیم در ب اول بسم الله و تمام ب در نقطه زیر ب است و من نقطه ي تحت با بسم الله الحمن الرحیم هستم . ببینید پی در پی عصاره گیري فرمود تا به نقطه تحت باء رسید . این یک قاعده است و باید از آن تبعیت کرد .
تو هم همه ي حرف هایی که بلدي ، به بچه ات نزن . عصاره اش را بگیر و کمش کن و آن را تحویلش بده .
* فقاهت این است که مصیبتی که بر اي خودت یا د یگري پد ید آمد ، خیر بودن آن را پیدا کنی . فقر و مرض و گرفتاري و…، هر چه که آمد ، خیر بودنش را پیدا کنی.
* فقیه یعنی کسی که غوص می کند و از خزائن خدا چیزهاي خوب را بر اي مردم بیرون می آورد .
* فقیه یعنی فهیم ، یعنی کسی که مسائل را خوب می فهمد و تشخیص می دهد .
براي فقیه شدن دو راه وجود دارد ؛ یکی درس خواندن و دیگري محبت . کسی که اهل محبت است ، فقیه است و درست و نادرست و خوب و بد و شایسته و ناشایست را بدون نیاز به تحصیل علم و درس خواندن تشخیص می دهد .
منبع : عارفانه های دولابی از کتاب " مصباح الهدی – مهدی طیب – ص 343 - 344 "
محمد صالحی – 14/3/89
http://mahsan.parsiblog.com/ (http://mahsan.parsiblog.com/)
* فقیه مشکل گشاست . اگر کسی درس بخواند و براي خلق مشکل درست کند و راه خدا را مشکل کند ، فقیه نیست . فقیه راه را آسان می کند .
فقیه یعنی کسی که تقلاّ می کند احکام را آسان کند و در آیات و روایات دقّت می کند که کار را براي خلق آسان کند . مثلاً اگر براي پاك شدن چیزي ، من دو بار آن را آب می کشم ، اومی گردد ببیند می شود به یک بار اکتفا کرد ؛ نه اینکه تلاش کند که ثابت کند سه بار باید آب کشید .
* فقیه یعنی مشکل گشا . خدا نکند آدم با درس خواندن مستشکل شود و به جاي حلّ مشکلات خلق ، در آنها تردید و شک ایجاد کند و باور آنها را متزلزل نماید .
* فقیه کسی است که اگر کتابی حجیم است ، آن را عصاره کشی و خلاصه کند ونصف کند .
علی (ع) که اول فقیه آل محمد (ص) است ، ببینید چه کرده است . فرمود : تمام قرآن در سوره ي حمد است و همه ي سوره حمد دربسم الله الحمن الرحیم آن است و تمام بسم الله الحمن الرحیم در ب اول بسم الله و تمام ب در نقطه زیر ب است و من نقطه ي تحت با بسم الله الحمن الرحیم هستم . ببینید پی در پی عصاره گیري فرمود تا به نقطه تحت باء رسید . این یک قاعده است و باید از آن تبعیت کرد .
تو هم همه ي حرف هایی که بلدي ، به بچه ات نزن . عصاره اش را بگیر و کمش کن و آن را تحویلش بده .
* فقاهت این است که مصیبتی که بر اي خودت یا د یگري پد ید آمد ، خیر بودن آن را پیدا کنی . فقر و مرض و گرفتاري و…، هر چه که آمد ، خیر بودنش را پیدا کنی.
* فقیه یعنی کسی که غوص می کند و از خزائن خدا چیزهاي خوب را بر اي مردم بیرون می آورد .
* فقیه یعنی فهیم ، یعنی کسی که مسائل را خوب می فهمد و تشخیص می دهد .
براي فقیه شدن دو راه وجود دارد ؛ یکی درس خواندن و دیگري محبت . کسی که اهل محبت است ، فقیه است و درست و نادرست و خوب و بد و شایسته و ناشایست را بدون نیاز به تحصیل علم و درس خواندن تشخیص می دهد .
منبع : عارفانه های دولابی از کتاب " مصباح الهدی – مهدی طیب – ص 343 - 344 "
محمد صالحی – 14/3/89
http://mahsan.parsiblog.com/ (http://mahsan.parsiblog.com/)