PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اي آشنا



touraj atef
19th June 2010, 10:32 AM
آشنا است او ر ا ندیده ام و تر نم صدایش هم نشنیده ام اما گو ئی سالها است که او ر ا می شناسم . فر یاد در د مند او ر ا می شنو م اشکهایش را می بینم و همو ار ه او ر ا بخاطر آن چه صاد قانه بیان می کند تحسین می کنم . در دو د نیای جدا با هم هستیم اما گو ئی هر روز در یک کو چه قد م می ز نیم و با لبخندی آشنا به هم چو ن دو یار پیشین سلام می دهیمو امر وزباز از او خو اند م. او خو د ر ا مر ده می خو اند گو ئی از این دیارقطع امید کر ده بود در تنگنای غمها خداحافظی می کر د!گو ئی امید را بس دو ر می بیند.اما در میان تمامی غمگین واژه هایش تنها سر و د اشک ر ا ندیدم. در غمنامه اوهمچنان امید را دیدم. امیدی که شاید نا امید است اما دانستم آن دل شکسته همچنان امید دارد و این یعنی آن شکسته دل هنو ز بی مهابا می ز ند .او غمگین است چو ن تمامی ز ند گان که در این دیار بی غمان مر ده ر نج می کشد ر نج می کشد ز یر ا که او ر ا نمی بینند آر ی سخت است کابو س مر د گان را در حالی که هنو ز نفس می کشی تجر به کنی. آن کابوس ر ا همه دیدم کابو سی که خودرا مر ده می بینیم در دیار مر د گان ما را دفن می کنند و ما فر یاد می ز نیم " منم هنو ز ز نده ام " اما کسی تو جه نمی کند گو ئی باو ر ز ند گی ما را از دست داده اند که ز نده ماند نمان ر ا نمی بینند و ما تلاش می کنیم با تمامی و جو د تلاش می کنیم اما آنها نمی بینند . آری ر وز گار این گو نه شده است در رو زگار بی دلیها در ز مانه بی تو جهی ها در این و ادی که مهر بانان را کسانی خو انند که بی تو جه هستند نا گهان من و تو او شمائی پیدا می شو د که هنو ز عطر گل رز را با تمام و جو د حس می کند و یا به آسمان پر ستار ه که می نگر د هنو ز آهی می کشد ز یر بار ان که قد م می ز ند اشک می ر یز د و یاد بوی یار می افتد هنو ز ر و ی تاقچه خانه اش حافظ است و هنو ز و اژه " محبو بم " را باشو ر می گو ید آیا او می تو اند این گو نه مر د گان بی تو جه را ببیند و در درا بخاطر نیاو ر د؟ حال می گو یم ای آشنا بیدار یم و امید و ار یم شاید با توهم اما بیدار یم و ز نده ایم چو ن عشق را هنو ز از یاد نبر ده ایم هنو ز عطر گل شب بو ر ا حس می کنیم هنو ز فر یاد های فر و غ ر ا می شنویم که می گفت "آه ای ز ند گی با تمام پو چی باز از تو لبر یز م " هنو ز امید دار یم که معشو قی که شلاق بر پیکر ه ر و حمان ز ده است لبخندی به ما ز ند هنو ز به عشق صدای او هر روز از خو اب بیدار می شیم هنو ز به یاد او خو اب رابه آغوش می کشیم هنو ز مو سیقی و شعر را دو ست دار یم و...حال آشنای مهر بان من چه کسی مر ده است ؟ تو مر ده ای ؟ تو که خو د ز ند گی هستی ؟ای آشنا تو خو د ز ند گی هستی با همه مفاهیم ز ند گی که به آنها باو ر داری و حیات تو مر هو ن همان باو ر ها است همان کلمات جاد و ئی ر ا می گو یم همان که بار ها فر یاد ز دیم
ایمان - امید - عشق
بیا دو باره فر یاد ز نیم
ایمان - امید - عشق

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد