Isengard
29th May 2010, 11:23 PM
تأملي بر تنش لفظي ميان ايران و روسيه؛ تقابل «فرضهاي پيشيني» با رويكرد عملگرا
-----------------------------------------------------------------------------------------
ايراس: انتقاد بيسابقة آقاي احمدينژاد از روسيه و رويكرد دوگانة آن نسبت به ايران كه گويا تركيدن بعض ناخرسنديهاي انباشته شده از تعاملات ملالآور سالهاي اخير با روسيه بود و بر همين اساس مورد استقبال گروهها و طيفهاي مختلف داخل قرار گرفت، ضرورت بازانديشي در نحوة تعاملي با مسكو را به صدر مباحث و تحليلها برد. در مقابل، واكنش سخت كرملين به اين انتقادات نشان داد كه هرچند هنوز در ايران در خصوص چگونگي رفتارهاي خارجي روسيه برداشت دقيقي وجود ندارد، اما روسها در مورد ايران و دولت آقاي احمدينژاد به برداشت نهايي رسيدهاند. اشاره به افراطگرايي دولت ايران در سياست خارجي و عوامفريبي در سياست داخلي نكات قابل تأمل بيانية كرملين است كه به نحوي بيسابقه قضاوت صريحي از روندهاي داخلي و خارجي ايران به دست داده است. هم از اين رو، ضرورت شناخت دقيقتر روسيه و سياست خارجي آن براي بازتنظيم روابط و ايجاد روابطي متعادلتر با مسكو بيش از هر زمان ديگر احساس ميشود.
تنش لفظي بيسابقه ميان تهران و مسكو
انتقاد بيسابقة آقاي احمدينژاد از روسيه و رئيسجمهور اين كشور كه به تأكيد رويترز بزرگترين تنش سالهاي اخير در روابط تهران و مسكو بوده و تالي آن واكنش سخت كرملين و تعبير اين انتقادات به «احساساتي» و «عوامفريبانه» بودن، بار ديگر چيستي و چگونگي تعاملات ملالآور سالهاي اخير كشورمان با روسيه را در متن تحليلها و گمانهزنيها قرار داد. اما آنچه اين تنش لفظي را از انتقادات غيرمستقيم پيشين طرفين از يكديگر ممتاز ميكند، سطح، شدت و صراحت آن است. در يك سو اين اولين باري است كه تهران پس از ناخرسنديهاي متعدد از مسكو از جمله در عدم راهاندازي به موقع نيروگاه بوشهر، عدم تحويل سامانههاي اس300 و همراهي با امريكا در قطعنامههاي تحريم شوراي امنيت عليه ايران لب به اعتراض آنهم در سطح رئيسجمهور و از نوع شديد آن از طرف روس ميگشايد. در سوي ديگر نيز، هرچند كرملين تا پيش از اين از ارزيابي صريح چيستي سياست داخلي و خارجي دولت ايران احتراز داشت و اشارات آنها به چگونگي روندهاي جاري در اين دو حوزه به توصيه محدود ميشد، اما اين بار به صراحت و به سختي هر دوي اين جنبهها را هدف انتقاد قرار داد.
كرملين طي بيانيهاي كه از سوي سرگئي پريخودكا، دستيار مدويديف در سياست خارجي عنوان شد از يك سو با اشاره به وجود خصيصههايي چون «پيشبينيناپذيري، افراطگرايي سياسي و عدم شفافيت» در سياست خارجي دولت ايران، اين روندها را غيرقابل پذيرش ارزيابي و نيز با «عوامفريبانه» دانستن سخنان آقاي احمدينژاد، به ايشان توصيه كرد تا ضمن اصلاح اين رويه، تاريخ ايران را بهتر مطالعه كند.
بيشتر رسانههاي روسيه انتقاد آقاي احمدينژاد از روسيه را ناشي از فشار وارده به ايشان در محيطهاي داخلي و خارجي ارزيابي كردند. به عنوان مثال، سايت اينترنتي سْلون طي مقالهاي در همين رابطه زير عنوان «احمدينژاد بين دو آتش»، با تأكيد بر اينكه ايران طي سالهاي اخير براي ممانعت از اعمال تحريمهاي شديد عليه خود همواره به روسيه و چين چشم اميد داشته، اعلام موافقت اين دو كشور (بدون هيچ گونه چانهزني ملموس) با پيشنويس قطعنامة چهارم تحريم عليه ايران را يكي از اسباب اصلي ناراحتي آقاي احمدينژاد از روسيه دانست.
به باور نويسنده، صدور قطعنامة جديد عليه تهران به معناي از دست رفتن دستآوردهاي احمدينژاد در بيانة تهران، در حالي است كه دولت ايران بر روي اين بيانيه تبليغ زيادي كرده و آن را موفقيت مهم خود در عرصة هستهاي وانمود كرده است. در اين مقاله، با اشاره به اينكه برخي نخبگان و گروههاي داخلي در ايران نقص مهم بيانية تهران را عدم وجود تضمين براي عملياتي شدن آن دانستهاند، عدم اجرايي شدن اين بيانيه (به تبع صدور قطعنامة جديد عليه تهران) را سبب افزون شدن فشارهاي داخلي به آقاي احمدينژاد عنوان شده است. لذا، موافقت روسيه با پيشنويس قطعنامة چهارم و به تبع آن احتمال اجرايي نشدن بيانية تهران اسباب ناراحتي و انتقاد آقاي احمدينژاد روسيه را فرآهم آورده است.[1]
الكساندر لومانوف طي مقالهاي در روزنامة ورميا نوواستي نيز با تأييد وجود ارتباط بين احتمال عدم اجرايي شدن بيانية تهران به تبع رأي مثبت مسكو و پكن به قطعنامة چهارم با عصبانيت آقاي احمدينژاد، عدم اشارة ايشان به چين حين انتقادات وي به روسيه را نكتة قابل تأمل موضعگيري تند ايشان عليه مقامات كرملين ميداند. به تأكيد وي، آقاي احمدينژاد در حالي مسكو را هدف انتقادات خود قرار داده كه به نظر مي رسد مسكو و پكن به يك اندازه در احتمال اجرايي نشدن بيانية تهران دخيل باشند.[2] در اين ميان نويسندگاني از جمله پتر گانچاروف[3] نيز بودند كه ضمن رد انتقادات آقاي احمدينژاد از مسكو، رويكرد «سخاوتمندانة» مسكو نسبت به تهران را يادآور شده و تأكيد ميكنند كه تا پيش از اين اين روسيه بوده كه بارها مانع از اعمال تحريمهاي شديد عليه ايران شده است.[4]
در مقابل، بسياري از نخبگان و رسانههاي ايران با استقبال از سخنان آقاي احمدينژاد، طي مقالهها و نوشتارهاي مختلف، ناخرسنديهاي انباشته شده خود از روسيه و رويكرد دوگانة اين كشور در قبال تهران را متذكر شده و در پاسخ به «گانچاروف»ها بر اين مهم تأكيد كردند كه روسيه در چانهزني با غرب بر سر ايران هيچگاه ملاحظات ايران را مطمحنظر نداشته و تنها به «منافع» خود ميانديشيده است. به تأكيد اين عده، چانهزنيهاي پيشين و فعلي مسكو با غرب بر سر تهران، نه از سر سخاوت، بلكه براي بازي با كارت ايران جهت امتيازگيري از غرب در ساير حوزهها و زمينهها بوده و ارتباط معناداري در ادعاي «لطف» به ايران با بيمسئوليتيهاي روسيه در قبال تعهدات خود به ايران از جمله در مورد نيروگاه بوشهر، سامانههاي اس300 و رأي مثبت (و نه حتي ممتنع) به سه قعطنامة تحريم عليه ايران وجود ندارد.
آنچه در اين اتهامپراكنيها بيش از هر چيز جلب توجه ميكند، عدم شناخت طرفين به يكديگر به ويژه فقدان نگاه صحيح در طرف ايراني از روندهاي جاري در سياست خارجي روسيه است. به اين اعتبار، در اين نوشتار مختصر تلاش خواهد شد تا به حد امكان مؤلفههاي مؤثر بر چگونگي شكلگيري رفتارهاي سياست خارجي روسيه در قبال ايران تشريح و فقدان رويكرد صحيح تهران به مسكو در قالب تقابل «فرضهاي پيشيني» طرف ايراني با رويكرد عملگراي طرف روس توضيح داده شود.
عملگرايي رويكرد مسلط سياست خارجي روسيه
روسيه در دورة پساشوروي بيش از هر زمان ديگري در تاريخ خود زير تأثير تحولات فزايندة منطقهاي و بينالمللي بوده است. اين تحولات با ايجاد مجموعهاي از تهديدها و فرصتهاي جديد، اين كشور را در عرصة خارجي با ضرورت بازتعريف جايگاه، نقش و اهداف آن روبهرو كرده و بر همين اساس، در دورههاي مختلف راهبردهاي مختلفي از سوي نخبگان اين كشور براي احياء جايگاه روسيه در عرصة بينالملل تجربه شدند. به اين اعتبار، براي شناخت و تحليل صحيح سياست خارجي روسيه و از جمله رفتارهاي آن در قبال ايران بايد بيش از هرچيز گفتمان غالب بر حوزة سياستگذاري خارجي اين كشور مورد مداقه قرار گيرد كه بر اساس آن رفتارهاي خارجي مسكو شكل گرفته و هدايت ميشوند.
مرور روندهاي جاري در سياست خارجي روسيه از ابتداي به قدرت رسيدن پوتين در سال 1999 تا كنون حاكي از تسلط گفتماني التقاطي بر اين حوزه است. به اين معنا كه مردان كرملين بهرغم دهة 1990 و نيز برخلاف دورة شوروي به جاي استوار كردن تصميمات سياست خارجي بر ايده و يا ايدئولوژي خاص، بر رويكردي پيچيده و مركب، متشكل از عناصر مثبتِ ايدههايِ مختلفِ تجربه شده در دورههاي پيشين تأكيد دارند. بر اين اساس، گفتمان جاري در سياست خارجي فعلي روسيه را ميتوان موضعي ميانگير و فصل مشترك نظريههاي يوروآتلانتيسم، يورآسيانيسم و توازن قوا، ماحصل برداشتي واقعبينانه از تجربيات سياست خارجي روسيه در دورههاي پيشين و برآيندي از درك دقيقترِ (نسبت به قبل) تحولات منطقهاي و بينالمللي دانست. به بيان آندره ماكاريچف،[5] در رويكرد سياست خارجي روسيه مجالي براي كاربست «فراروايت»[6] و ايدئولوژي وجود ندارد و به جاي توسل به اصول موهوم ايدئولوژيكي، تفسير و بازيابي اطلاعات و به تبع آن ابداع ادبيات سياسي جديد براي ورود اين كشور به جامعة بينالمللِ «كشورهاي هنجارمند»[7] مطمحنظر جديتر قرار ميگيرد.[8]
مرور دقيقتر رفتارهاي سياست خارجي روسيه طي سالهاي اخير همچنين نشان دهندة آن است كه كرملين براي عملياتي كردن اين گفتمان، رويكرد عملگرايي را برگزيده و همواره اصول آن از جمله تأكيد بر اقدام، بازي مثبت با همة طرفها، عدم تقابلجويي بيحاصل، تأكيد بر هويت چندگانه و انعطافپذير، تمركز بر سازوكارهاي كارآمد، التفات به پيوند ضرور اقتصاد و قدرت، فرصتطلبي راهبردي، درك فزايندة رابطة ضعف و نفوذپذيري، ايدئولوژيزدايي از سياست خارجي، ارجحيت منافع بر ارزشها، تعامل گزينشي، مشاركت در ائتلافهاي گسترده و «بيدردسر»، احترام به هنجارهاي بينالملل، تقويت نهادهاي منطقهاي و بينالمللي و مشاركت فعال در آنها را مورد توجه داشته است.[9]
هرچند فرض يكدست بودن سياست خارجي روسيه طي سالهاي اخير خالي از اشكال نيست و همسو با برخي تحليلگران ميتوان اين سياست را از جنبههاي متفاوت به مقاطع و انواعِ مختلف تقسيم كرد و هرچند در برخي مقاطع رويكرد عملگرايي در اين حوزه زير تأثير حساسيت زياد مسائل ژئوپوليتيكي و هويتي از اصول خود منحرف شده، اما مرور تماميت رفتارهاي روسيه طي دورههاي پوتين و مدويديف گواه التزام عملي اين دو به اصول رويكرد عملگرايي است. در اين بين، ميتوان شش سال ابتدايي رياستجمهوري پوتين را «عملگرايي محافظهكار»، دو سال پاياني اين دوره را «عملگرايي تهاجمي» و دورة رياستجمهوري مدويديف را بازگشت به «عملگرايي محافظهكار» دانست.[10] با اين ملاحظه، هرچند در برخي تحليلها بر استمرار خصيصة پيشبينيناپذيري در سياست خارجي روسيه تأكيد ميشود، اما با تعمق در رفتارهاي خارجي اين كشور ميتوان خط سير نسبتاً مشخصي را مبتني بر رويكرد عملگرايانه ممتاز كرد.
هرچند در اين مقال مجالِ بررسي مفصل رويكرد عملگرايانه نيست، اما براي فهم بهتر اين رويكرد به اين بسنده ميشود كه در رويكرد عملگرايانه، حقيقت و سودمندي كاملاًَ درهم آميختهاند و حقيقت همان «مصلحت» تلقي ميشود. حقيقت «نوعي از سودمندي»، نه متمايز از آن و همرتبه با آن است. «حقيقي» هر چيزي است كه به دلايل معلوم و معين ثابت شود كه اعتقاد به آن سودمند است. در اين نظريه تنها آزمون «حقيقت» آن است كه رفتار را بهتر هدايت كرده و بهتر از هر چيز ديگر به تأمين منافع مدد رساند.[11] تأكيد مكرر مقامات كرملين بر اينكه «منافع ملي» مهمترين راهنماي سياست خارجي روسيه است، را ميتوان اصلي متأثر از همين رويكرد سودمندگرايانه دانست.
هرچند از عملگرايي در سياست خارجي روسيه تعاريف مختلفي به عمل آمده، اما بر اساس تعريف ارائه شده، به نظر ميرسد بسندهترين تعريف از اين رويكرد، عنايت واقعبينانة مقامات مسكو بر ضرورت التفات به رابطة منطقي بين عينيات از يك سو و منابع و توانمنديها از سوي ديگر باشد. با توجه به ملاحظات مقطعي و كوتاه مدت در روابط خارجي روسيه در سالهاي اخير با غرب، شرق و جنوب نيز ميتوان ادعا كرد كه عملگرايي روسيه روشي كمتر راهبردي و بيشتر تاكتيكي بوده است. با التفات به اينكه در اين نوشتار امكان بررسي مفصل عناصر عملگرايي در سياست خارجي روسيه وجود ندارد، لذا به ايدئولوژيزدايي و تعامل گزينشي به عنوان دو عنصر اين رويكرد كه تا حدودي توضيح دهندة چرايي رفتارهاي اخير اين كشور در قبال ايران است، كفايت ميشود.
تقابل «فرضهاي پيشيني» و رويكرد غيرايدئولوژيك در روابط تهران- مسكو
ايدئولوژيزدايي از سياست خارجي به عنوان يكي از اجزاء اصلي رويكرد عملگرايانة روسيه در سياست خارجي، يكي از مهمترين تحولاتي است كه از دورة پوتين مطمحنظر سياستگذاران خارجي اين كشور قرار گرفته و آثار آن در تعاملات خارجي مسكو مشهود است (هرچند در مقاطعي نيز زير تأثير ذهنيتهاي جنگ سردي، رفتارهاي ايدئولوژيكي در سياست خارجي اين كشور نمود آشكار داشته است). با عنايت به تحولات منطقهاي و بينالمللي، سياستمدارن كرملين به اين درك رسيدهاند كه مواجهه با اصول، قواعد، هنجارها و روندهاي فضاي سيّال عصر جهاني شدن بايد بر كنش و واكنشِ متناسب و كمتر بر ساختارها و ايدئولوژيهاي غيرمنعطف استوار باشد. با اين ملاحظه، آنها سياست خارجي روسيه را بر اصول رويكرد عملگرايانه و برخلاف اسلاف خود، نه بر مباني مبهم ايدئولوژيكي، بلكه بر واقعيات و منافع مشخص استوار كردهاند. بر اين اساس، تلاش مسكو طي سالهاي اخير بر اين متمركز بوده تا با هدف كاهش تأثير ذهنيتهاي ايدئولوژيكي بر فرآيند سياستگذاري خارجي كه گاهي خود بصورت هدف در میآمدند، بين بلندپروازيهاي معقول، منافع نسبتاً پايدار و منابع موجود تعادلی منطقی برقرار كند. در رويكرد عملگرايانة روسيه هر ذهنيت و ديدگاه، بايد به حد كافي از انعطاف براي انطباق و ظرفيتِ بازيابيِ مستمر با شرايطِ بطور فزاينده متغيرِ محيطي برخوردار باشد.
به اين اعتبار، به نظر ميرسد اين فراز از سخنان آقاي احمدينژاد كه؛ «ايران و روسيه دو همسايه هستند و البته به طور طبيعي ما با هم دوست هستيم و دو همسايه نميتوانند با هم دوست نباشند»، بيشتر «فرضيهاي پيشيني»بوده و با تعاريف جاري از «همسايه» در سياست خارجي روسيه همخوان نباشد. به عنوان مثال، (صرفهنظر از موارد تاريخي) تأملي دقيقتر در نوع رابطة تعاملي اخير مسكو با «همسايگان» خود در خارج نزديك كه نسبت به ايران به روسيه «همسايهتر» هستند، حاكي از آن است كه روسها جز بر اساس «منافع»، حتي اگر در بلندمدت نيز مزيت آن تضيمن شده نباشد، معيار ديگري براي تعامل مثبت با «همسايه» ندارند.
جنگ اوت 2008 روسيه با گرجستان كه طي آن نيروهاي روس در نهايت خشونت تا دروازههاي تفليس نيز پيش رفتند، دخالتهاي مستقيم و غيرمستقيم كرملين در براندازي دولت ويكتور يوشنكو و روي كارآمدن ويكتور يانوكوويچ در اكراين و دخالت مستقيم مسكو در تحولات اخير قدرت در قرقيزستان نمونههاي روشني از «همسايهمداريِ» خاص روسي است. اين موارد كه به حتم آسيبها و هزينههاي زيادي را به دولتها و ملتهاي اين كشورها تحميل كرده، مصاديق بارزي از دخالت روسيه در امور داخلي «همسايگان» خود ميباشد كه تنها بر اساس تصور وجود «منافع» در اين كشورها صورت گرفته و ملاحظات و منافع آنها در وهة بعدي اهميت و يا اساساً بياهميت فرض شده است.
در مورد «فرض پيشيني» ديگر آقاي احمدينژاد مبني بر اينكه؛ «ما با هم دوست هستيم و دو همسايه نميتوانند با هم دوست نباشند»، نيز (صرفهنظر از موارد تاريخي ديگر) مرور اجمالي حافظه تاريخي روابط تهران- مسكو از جمله جنگهاي متعدد روسيه با ايران، قراردادهاي گلستان و تركمنچاي و تصاحب بخشهايي از خاك ايران، اشغال ايران خلال جنگهاي جهاني اول و دوم، بلواي گريبايِدِف، تشكيل حكومت پيشهوري، دخالت در امور داخلي ايران از طريق حزب توده، حمايت تسليحاتي از صدام حين جنگ عراق با ايران، تقسيم يكجانبة درياي خزر، موضعگيريهاي مبهم در فعاليتهاي صلحآميز هستهاي ايران، رأي مثبت به سه قطعنامة تحريم عليه ايران و موافقت با پيشنويس قطعنامة چهارم تحريم، تأخير چندباره در راهاندازي نيروگاه بوشهر و عدم تحويل سامانههاي دفاعي اس300 (در حالي كه قرارداد آن امضاء و مبالغ آن نيز پرداخت شده)، گواه روشني است كه در سياست خارجي روسيه مفهوم «دوست» با برداشت متداول نخبگان سياست خارجي كشورمان متفاوت بوده و بيش از هرچيز و به عبارتي تنها بر «منافع» استوار است.
بر همين اساس، به نظر ميرسد تعبير «احساسي بودن» سخنان آقاي احمدينژاد از سوي سرگئي لاوروف مبني بر اين كه؛ «رهبران روسيه اجازه ندهند كه ملت ايران آنها را در صف دشمنان تاريخي خود به حساب بياورند.»[12]را نبايد مسئلة غريبي دانست. چرا كه همان طور كه اشاره شد، روسها در تعاملات خارجي خود با كشورهاي مختلف نشان دادهاند كه «منافع» همواره بر مفاهيم ارزشي چون «دوست» و «دشمن» ارجحيت داشته و مصاديق تجربي آن از جمله «همآغوشيهاي» مسكو با واشنگتن در دهة 1990 و بعد از حوادث 11 سپتامبر (در حالي كه هماكنون بسياري در روسيه امريكا را «دشمن» اصلي اين كشور ميدانند) و فشارهاي مسكو بر كييف از جمله در انتخاباتهاي اخير رياستجمهوري اكراين و نيز در «جنگهاي گازي» (در حالي كه هماكنون بسياري در روسيه اكراين را «دوست» تاريخي اين كشور ميدانند) تأييدي بر اين مدعا است.
سرگئي لاوروف در واكنش به انتقادات آقاي احمدينژاد، اين رويكرد «سودمندگرايانه» به «دوست» و «دشمن» را به خوبي توضيح داد. به تصريح او؛ «آن گونه كه از سخنان آقاي احمدينژاد بر ميآيد، تهران تأكيد دارد كه روسيه در موضوع هستهاي ايران به طرفداري از كسي اقدام نكند. روسيه به تكرار نشان داده كه در تصميمات سياست خارجي خود بر مبناي «منافع» ملي، «منافع» امنيتي، اقتصادي و توسعهاي و نيز بر اساس مسئوليت خود به عنوان يك دولت بزرگ كه معطوف به مجموعهاي از تلاشها براي حل و فصل مشكلات بينالمللي است (و ايران يكي از اين موارد است) اقدام ميكند». [13] سخنان آقاي لاوروف را ميتوان اين گونه تفسير كرد كه هر سَمت كه واجد منافع بيشتري براي روسيه باشد، اين كشور به همان سو سوق خواهد يافت و «دوست» و «دشمن» در اين معادله بيمعنا است.
جايگاه ايران در راهبرد «ابرقدرتي سهلالوصول» روسيه
هرچند به نظر ميرسد آقاي احمدينژاد در سخنان انتقادي خود در مورد روسيه با اشاره به اينكه؛ «همسايه ما (روسيه) در كنار كساني قرار ميگيرد كه 30 سال است با همه توان در برابر ملت ايران ايستادهاند»، اين همراهي را «مبهم» و سئوالبرانگيز دانسته، اما با مداقه در عناصر رويكرد عملگرايانة سياست خارجي روسيه، عدم وجود ابهام در اين همراهي و چرايي اين تعامل را ميتوان به روشني درك كرد. طي سالهاي اخير، مردان كرملين ضمن تأكيد بر توسعة مفهوم سياست خارجي و امنيتي روسيه به ابعاد «سخت» و «نرم»، بر اين اعتقادند كه فرصتها و تهديدهاي ملي آنها در طيفي وسيع از جنبههاي «نرمِ» اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي تا «سختِ» نظامي و امنيتي قابل تفكيك است و در دنياي وابستگيهاي متقابل، روابط اين كشور با طرفهاي خارجي خود ميتواند از تعاملات «نرم» تا «سخت» در وضعيتهاي مختلف همسويي، تقابل و يا تضاد قرار گيرد. با اين ملاحظه، تلاش تصميمسازان سياست خارجي روسيه بر آن است تا «منافع ملي» اين كشور را در حوزههاي مختلف امنيتي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي به شيوههاي متفاوت و به كارآمدترين وجه ممكن محقق نمايند.
بر اين اساس، تفاوتي كه در شيوة يارگيري و ائتلافسازي روسيه طي سالهاي اخير حادث شده، تسلط اصل «تعامل گزينشي» بر اساس رويكرد عملگرايانه در انتخاب شركاء خارجي اين كشور است. روسيه بر مبناي اين اصل، در مقاطع مختلف و حسب شرايط متفاوت ايجاد «ائتلافهاي بيدردسر»[14] با هر كشور و هر مجموعه از كشورها در غرب، جنوب و شرق را در دستور قرار دارد. اين رويكرد با هدف ارتقاء جايگاه و افزايش نفوذ روسيه در عرصة بينالملل مبتني بر اصل «ابرقدرتي سهلالوصول»[15] است. به اين معنا كه مسكو به جاي اينكه به تنهايي بهاي افزايش نفوذ جهاني خود را بپردازد (آنچه در دورة شوروي انجام ميشد)، مبادرت به انتخاب شركاء و ايجاد ائتلافهاي موقت براي تقسيم اين هزينهها ميكند. در صورتي كه مسكو فرصت را مغتنم بداند (همانند فضاي پس از 11 سپتامبر) حتي ميتواند در صف ائتلاف با واشنگتن له يا عليه هر كشور ديگري نيز قرار گيرد.
به اين اعتبار، مسكو با تأكيد بر اصل «شرطبندي بر روي قويتر» در انتخاب «شركاء» خارجي و استفاده از مؤثرترين ابزارها براي تحقق اهداف سياست خارجي، تلاش دارد در هر زمينة خاص با نهادها، كشورها و سازمانهايي همكاري كند كه در آن زمينة خاص بيش از سايرين در پيشبرد «منافع ملي» اين كشور مثمرثمر باشد. كرملين بر اساس اين اصل، ضمن تأكيد بر ضرورت همگرايي با فرآيندهاي جهاني بر اين تأكيد است كه روسيه نبايد از هيچ بخشِ دنيا از جمله اروپا و امريكا جدا باشد، بلكه بايد رابطه با غرب، شرق و جنوب به طور همزمان و به عنوان اجزاء اين فرآيند مورد توجه قرار گيرند. با اين ملاحظه، سياستسازان خارجي روسيه از بزرگنمايي اهداف و ائتلافهاي خارجي بلندمدت حمايت نكرده، بلكه بهعكس در انتخاب شركاء سياست خارجي كاملاً گزينشي عمل ميكنند.
در اين ميان، هرچند بازگشت به مدل رهبر- تابع[16] و تبديل روسيه به كشوري تابع[17] و وابسته به سخاوتمنديهاي غرب (آنچه در زمان كوزيرف تجربه شد) براي مسكو قابل پذيرش نيست، اما با عنايت واقعيات ميتوان دريافت كه اين كشور در شرايط فعلي غرب را شريك «قويتري» نسبت به ايران براي «شرطبندي» ميداند و به دنبال ايجاد رابطة جديد با آن بر اساس «قيمتهاي بازار»[18] است. در اين معادله، ايران تا بدان جا براي روسيه واجد اهميت است كه در راستاي «منافع» آن باشد و به عبارتي بتواند از آن و با از طريق آن (چانهزني بر سر ايران با غرب) امتياز كسب نمايد.
بايد به اين مهم نيز توجه داشت كه هرچند كرملين تا چند سال پيش به تبع ريزش دور از انتظار پترودلارها به اقتصاد اين كشور، عرصة بازي خود در محيط بينالملل را فراختر از هر زمان ديگر ميديد و در داخل نيز توانسته بود رضايت بسياري از مردم را با بالا بردن سطح رفاه آنها جلب نمايد، اما در شرايط فعلي و به تبع تأثير مؤثر بحران اقتصادي بر كاهش توان بازي اين كشور در عرصة بينالملل و افزايش نارضايتيها در داخل، به ضرورت گرايش به غرب براي جلب سرمايه و تكنولوژي غربي جهت برونرفت از اين مشكل وقوف ملموستري يافته است.
روسيه با عنايت به مشكلات داخلي و شرايط بينالمللي به خوبي دريافته كه بدون كمك غرب توان بازسازي اقتصاد و به تبع آن افزايش توان بازيگري خود در محيطهاي منطقهاي و بينالمللي را ندارد و لذا همگرايي بيشتر با غرب با هدف تسريع در توسعة اقتصادي را به عنوان اولويتي مهم در صدر اهداف سياست خارجي خود قرار داده است. در اين بين، با التفات به رابطة تخاصمي ايران با كشورها غربي از يك سو و نقش روسيه در مثلث روابط تهران – واشنگتن – مسكو از سوي ديگر، پرواضح آن است كه پذيرش روسيه در جامعة غرب و ارائة امتياز به آن از سوي كشورهاي غربي بدون هزينه نيست. روسها همان طور كه پيشتر نيز نشان دادهاند، تلاش دارند تا در اين معادله بيش از هر چيز نقش يك «دلال قدرتمند» را ايفا كرده و با استفاده از فضاي تخاصمي ايران با كشورهاي غربي، حداكثر امتياز را از هر دو طرف كسب نمايند.
در مقطع حاضر، به نظر ميرسد روسها به اين نتيجه رسيدهاند كه هزينة همراهي و يا به عبارتي چانهزني بر سر ايران زياد و در مقابل «هويج»هاي غرب چشمگيرتر شده، لذا تصميم گرفتهاند با افزايش فاصلة خود با ايران و نزديكي بيشتر به غرب نسبت به حداكثرسازي منافع خود مبادرت كنند. اين تغيير نشانگان رفتاري روسيه در قبال ايران به ويژه خلال سفر مدويديف به واشنگتن كه همزمان با آن ايران خبر راهاندازي تأسيسات فردو را علني كرد، به خوبي نمايان شد. مدويديف، بهرغم موضعگيريهاي دوپهلوي پيشين روسها، با تأكيد بر مغاير بودن اين اقدام ايران با قطعنامههای شورای امنیت موضعي انتقادي گرفت و حتي بهرغم روية سابق مسكو منتظر واكنش غرب براي اتخاذ موضعي ميانگير با هدف جلب نظر هر دو طرف نماند.[19]
با عنايت به اين جمعبندي، هرچند مسكو تا پيش از اين و از جمله در سه قطعنامة تحريم قبلي چانهزني بيشتري را با كشورهاي غربي در دستور قرار داده بود، اما در مقطع فعلي همراهي سريعتر و بيشتر با غرب را در راستاي «منافع» خود تشخيص داده است. روزنامة «نيزاويسيمايا گازييِتا» در اشاره به اين تحول، طي مقالهاي با انتخاب تيتر «مابهازاء امريكا به روسيه»، از رفع تحريم برخي شركتهاي روسي و طرح واشنگتن براي توسعة همكاريهاي هستهاي صلحآميز با روسيه، به عنوان «مابهازاء»هايي نام برد كه طرف روسي در ازاء موافقت با پيشنويس قعطنامة چهارم تحريم عليه ايران دريافت كرده و خواهد كرد. [20]
ضرورت شناخت دقيقتر روسيه
هرچند سخنان انتقادي آقاي احمدينژاد خطاب به مقامات كرملين بهظاهر طعنه و هشداري به آنها براي التفات بيشتر به ملاحظات ايران بود، اما به نظر ميرسد تأكيد ايشان بر اين كه؛ «امروز توضيح رفتار مدويديف براي ملت ايران مشكل شده است. مردم نميدانند اينها دوست ما هستند، در كنار ما هستند، با ما هستند يا اينكه دنبال چيز ديگري هستند.»، بيش از وجود «ابهام» در طرف ايراني از چگونگي رفتارهاي خارجي روسيه و نشاندهندة عدم شناخت مناسب سياستمداران كشورمان از اين كشور، گفتمان مسلط بر سياست خارجي و روانشناختي رهبران آن باشد. همان طور كه پيشتر اشاره شد و تجربه نيز نشان داده، به قطع ميتوان ادعا كرد كه روسها «دوست ما نيستند»، «در كنار ما نيستند»، و تنها «به دنبال «منافع» خود هستند».
نكتة قابل تأمل در رويكرد فعلي سياستگذاران خارجي كشورمان به روسيه كه تفاوت محسوسي با رويكرد مسكو نسبت به تهران دارد، اين مهم است كه بهرغم اين كه مقامات كشورمان در مقاطع مختلف و به تكرار از روسيه به عنوان يك «شريك راهبردي» ياد و انتظارات خود از مسكو را بر اين اساس استوار كردهاند، اما موضعگيريها و رفتارهاي طرف روس گواه آن است كه نه تنها مسكو در هيچ مقطع ايران را شريك راهبردي خود ندانسته، بلكه طي سالهاي اخير جايگاه كشورمان را در راهبرد سياست خارجي خود به ردههاي پائينترِِ اهميت تنزل نيز داده است.
عملكرد خارجي كرملين نيز حاكي از آن است كه مسكو معتقد به وجود هيچ اتحاد مقدسي نه تنها با تهران، بلكه با واشنگتن، لندن و پاريس نيز نيست و تعامل با طرفهاي خارجي (صرفنظر از ماهيت آنها) تنها زماني براي اين كشور واجد اهميت است كه در راستاي «منافع» آن باشد. واكنش آقاي پريخودكا به سخنان آقاي احمدينژاد را ميتوان مؤيدي بر اين مدعا دانست. او صراحتاً تأكيد كرد كه؛ «سياست روسيه در موضوع هستهاي ايران، نه به طرفداري از امريكا و نه به طرفداري از ايران، بلكه بر «منافع» مردم روسيه استوار است».[21]
بر اين اساس، از آنجا كه به زعم مقامات مسكو همراهي با غرب در شرايط فعلي بيش از چانهزني بر سر ايران براي «مردم روسيه» واجد منفعت است، لذا گرايش به غرب و فاصله گرفتن از ايران به شكل موافقت با پيشنويس قطعنامة چهارم تحريم عليه تهران در دستور آنها قرار گرفته است. اما بايد به اين مهم توجه داشت كه گردش مجدد روسيه به سوي ايران در صورت وجود مزيتهاي بيشتر در طرف ايراني و چانهزني بيشتر آن با كشورهاي غربي به سان آنچه پيشتر تجربه شد، دور از انتظار نيست. چرا كه همان طور كه اشاره شد، اصل مهم در يارگيري سياست خارجي روسيه «منفعت» و «سود» است.
اما نكتهاي كه شناخت روسيه و چگونگي رفتار اين كشور را بيشتر گوشزد ميكند، محتواي بيانية كرملين در واكنش به انتقادات آقاي احمدينژاد است. هرچند با عنايت به سخنان آقاي احمدينژاد و ساير مقامات كشورمان به نظر ميرسد كه آنها هنوز به شناخت درستي از رفتارهاي مسكو دست نيافته و در مورد چگونگي رفتارهاي اين كشور همچنان ابهام دارند، اما بيانية كرملين در پاسخ به سخنان انتقادي آقاي احمدينژاد حاوي نكات مهم و حائز توجهي است كه نشان از قضاوت صريح مقامات مسكو از چگونگي رفتار دولت ايران در محيطهاي داخلي و خارجي دارد. از آنجا كه به تأكيد بسياري از تحليلگرانِ مسائل روسيه، سياستها و مواضع اين كشور جهشي نبوده و به يكباره شكل نميگيرد، لذا سخنان پريخودكا را بايد انديشيده شده و حاصل اجماعي در كرملين در مورد دولت آقاي احمدينژاد دانست كه البته بيشباهت به مواضع كشورهاي غربي نيست.
پريخودكا در بيانية كرملين خطاب به دولت ايران به صراحت تأكيد كرد؛ «پيشبينيناپذيري، افراطگرايي سياسي، عدم شفافيت در اخذ تصميماتي كه جامعة بينالملل را زير تأثير قرار داده و نگران ميكند براي مسكو قابل پذيرش نيست». مداقه در اين عبارات از يك سو بيسابقگي صراحت روسها در قضاوت در مورد سياست خارجي آقاي احمدينژاد را نشان ميدهد كه سابق بر اين در قالب توصيه و با اصطلاحات مبهم نمود مييافت و از سوي ديگر، همساني زياد اين عبارات با بيانيههاي كشورهاي غربي در خصوص سياست خارجي كشورمان را نشان ميدهد.
بند تأملبرانگيزتر بيانية كرملين در تعبير سخنان آقاي احمدينژاد به «عوامفريبي» و اين توصيه كه؛ «تاريخ هزار سالة ايران بايد به رهبران اين كشور آموخته باشد كه حفظ قدرت با توسل به عوامفريبي سياسي ممكن نبوده است»،[22] را نيز ميتوان مؤيد مدعاي برخي تحليلگران دانست كه بر تغيير رويكرد مسكو نسبت به تهران پس انتخابات سال پيش رياستجمهوري ايران تأكيد دارند. به باور اين عده، مقامات كرملين پس از اعتراض برخي افراد و گروهها در داخل ايران نسبت به سياستهاي روسيه در قبال مسائل داخلي ايران و شنيدن شعار «مرگ بر روسيه»، تصميم به حفظ جانب بيشتري از احتياط در تعاملات خود با دولت آقاي احمدينژاد گرفتهاند. اما نكتة قابل تأملي كه در اين توصيه به چشم ميخورد اين است كه كرملين تلاش دارد تا (بهزعم خود) با تلقين و بزرگنمايي مشكلات سياست خارجي دولت آقاي احمدينژاد، مسئوليت رفتارهاي دوگانة خود در قبال تهران را به دولت ايشان احاله كند.
قابل تأمل اينكه قضاوت مسكو از رفتارهاي داخلي و خارجي دولت آقاي احمدينژاد در حالي صورت ميگيرد كه مسكو طي سالهاي اخير به شدت از موضعگيري صريح در مورد ماهيت دولت و تحولات داخلي ايران احتراز داشته است. لذا، همان طور كه اشاره شد، بيانية بيسابقة كرملين را ميتوان جمعبندي نگاه روسها به ايران و به ويژه دولت آقاي احمدينژاد دانست. اما همچناني كه اشاره شد، روسها نشان دادهاند كه «معاملهگران» خوبي بوده و در موارد مختلف و متعدد، بدون توجه به ماهيت دولتهايي كه به زعم آنها به برخي اصول متعهد نيستند، با آنها به تعاملات گسترده مبادرت كردهاند. لذا، موضعگيري آنها در مورد سياست داخلي و خارجي دولت ايران، در حالي كه خود متهم به توتاليتاريسم در داخل و رويكرد تهاجمي در سياست خارجي هستند، قابل تأمل بسيار است.
جمعبندي
در حالي كه طي سالهاي اخير رويكرد روسيه نسبت به ايران همواره بر اصول عملگرايي استوار بوده، اما نگاه تهران به مسكو در موارد متعدد بر «فرضهاي پيشيني» از جمله «دوستي»، «همسايگي» و «راهبردي بودن تعامل» مبتني بوده است. اين تفاوت در ديدگاه كه هزينههاي آن بر كشورمان مشهود است، بيش از هرچيز نشاندهندة فقدان شناخت دقيق از روسيه، سياست خارجي و رهبران اين كشور است. به عنوان مثال، اين عدم شناخت در مقاطع وجود فشار بر سياست خارجي كشورمان از جمله پيش از صدور قطعنامههاي تحريم، سبب شده تا تهران چشم به «سخاوتمندي» روسها براي «التفات» بيشتر به ملاحظات تهران داشته و در مقابل، مسكو نيز با اين تأكيد كه؛ «بارها مانع از اعمال تحريمهاي سخت عليه ايران شده» اين «سخاوتمندي» را به دولت و ملت ايران گوشزد كرده است.
در اين ميان، با عنايت به سخنان آقاي احمدينژاد، اين گونه به نظر ميرسد كه سياستمداران كشورمان نيز به سان برخي ديگر از گروهها و نخبگان بر نامناسب بودن شرايط فعلي روابط با روسيه و ضرورت تجديدنظر در نحوة تعاملي با اين كشور تأكيد دارند. اما همان طور كه اشاره شد، پيش از هر اقدام براي تجديدنظر مثبت با منفي در روابط با روسيه بايد نسبت به شناخت بهتر عناصر دخيل در سياست خارجي اين كشور از فرهنگ سياسي تا روانشناسي رهبران آن مبادرت كرد تا مانع از اشتباه در تنظيم مجدد روابط با اين «مجاور شمالي قدرتمند» شد.
اما بايد به اين مهم نيز التفات كرد كه به حتم هيچگاه امتيازات و مزاياي تعامل با ايران براي روسيه از آنچه غرب ميتواند به اين كشور ارائه كند، بيشتر نخواهد بود، لذا سمتگيري احتمالي مجدد مسكو به سوي تهران، به سان سابق با هدف چانهزني با غرب براي امتيازگيري از آن در ساير حوزهها و زمينهها خواهد بود. با اين وجود، بايد به اين نكته نيز عنايت داشت كه حفظ سطح متعادلي از روابط با مسكو مطلوب و يا حداقل اينكه نسبت به اتخاذ رويكرد تخاصمي با اين كشور كه به حتم هزينههاي زيادي را تحميل خواهد كرد، معقولتر خواهد بود. بايد به اين نيز توجه كرد كه مسكو هيچگاه روابط تاكتيكي خود با تهران را فداي تعاملات راهبردي با واشنگتن نخواهد كرد. در اين بين، همان طور كه بسياري نيز تصريح دارند، بهبود روابط را غرب ميتواند در ايجاد شكل متعادلتري از روابط ميان تهران و مسكو و ممانعت از «ماهيگيري» اين كشور از «آب گلآلود» روابط تخاصمي كشورمان با دولتهاي غربي مؤثر باشد.
منابع و پانوشتها
[1]. “Ахмадинежад между двух огней”, slon.ru, 27 мая 2010 [online] ttp://slon.ru/blogs/adibani/post/395723/
[2]. Александр Ломанов, “Наказание или видимость”, Время Новости, 27 мая 2010 [online] http://www.vremya.ru/2010/90/5/254333.html (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.vremya.ru%2F20 10%2F90%2F5%2F254333.html)
[3]. Петр Гончаров
[4]. "Россия отвергла критику Ахмадинеджада, призвавшего Медведева "действовать осторожнее", Корреспондент.net, 26 мая 2010 [online] http://korrespondent.net/world/1079921 (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fkorrespondent.net% 2Fworld%2F1079921)
[5]. Andre Makarychev
[6]. “grand narrative”
[7]. the international community of “normal countries”
[8]. Andrey S. Makarychev, “Politics, the State and De-Politicization; Putin’s Project Reassessed”. Problems of Post-Communism. Vol 55, No 5, p. 62
[9]. براي اطلاع بيشتر در خصوص شاخصههاي رويكرد عملگرايي در سياست خارجي روسيه در دورة پوتين ر ك به؛
عليرضا نوري، «عملگرائي پوتين و فرآيند شكلگيري اجماع و سازگاري در سياست خارجي روسيه»، پاياننامه كارشناسي ارشد رشتة مطالعات منطقهاي، دانشگاه تهران، دانشكدة حقوق و علوم سياسي، فصل دوم و چهارم
[10]. براي اطلاع بيشتر در باب تفاوت عملگرايي محافطهكار و تهاجمي در سياست خارجي روسيه ر ك به؛
عليرضا نوري، «تحولات مفهوم امريكاستيزي در سياست خارجي روسية پس از شوروي (با تمركز بر دورة پوتين)، فصلنامة مطالعات راهبردي. س 11، ش 42، صص 70-864
[11]. علي آقابخشي، فرهنگ علوم سياسي، تهران: نشر چاپار، 1379، ص 262
[12]. "В Москве считают, что заявление иранского президента по поводу России продиктовано эмоциями – Лавров”, Интерфакс, 27 мая 2010 [online] http://www.interfax-russia.ru/main.asp?id=148401 (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.interfax-russia.ru%2Fmain.asp%3Fid%3D148401)
[13]. “В ситуации вокруг Ирана Россия ни у кого не идет на повод”, ИТАР-ТАСС, 27 мая 2010 [online] http://www.itar-tass.com/level2.html?NewsID=15168488 (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.itar-tass.com%2Flevel2.html%3FNewsID%3D15168488)
[14]. alliances of convenience
[15]. superpower on the cheap
[16]. led – leader model
[17]. led country
[18]. market prices
[19] علیرضا نوری، "نشانگان تغيير در رويكرد روسيه در قبال ايران"، سايت اطلاعرساني ايراس، 4 مهر 1388
http://iras.ir/fa/pages/?cid=10217 (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Firas.ir%2Ffa%2Fpag es%2F%3Fcid%3D10217)
[20]. Станислав Минин,”США платят дань Кремлю”, Независимая Газета, 27 мая 2010 [online] http://www.ng.ru/newsng/2010-05-27/100_obzor270510.html (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.ng.ru%2Fnewsng %2F2010-05-27%2F100_obzor270510.html)
[21]. “Приходько: Россия руководствуется собственными интересами”, osradio.ru, 27 мая 2010 [online] http://osradio.ru/hronika_dnia/25538-prikhodko-rossija-rukovodstvuetsja-sobstvennymi.html (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fosradio.ru%2Fhroni ka_dnia%2F25538-prikhodko-rossija-rukovodstvuetsja-sobstvennymi.html)
[22]. “а тысячелетняя иранская история должна была научить руководство этой страны тому, что власть нельзя сохранить, прибегая к политической демагогии”.
نويسنده: عليرضا نوري، كارشناس ارشد مطالعات منطقهاي و عضو شوراي نويسندگان مؤسسه ايراس
-----------------------------------------------------------------------------------------
ايراس: انتقاد بيسابقة آقاي احمدينژاد از روسيه و رويكرد دوگانة آن نسبت به ايران كه گويا تركيدن بعض ناخرسنديهاي انباشته شده از تعاملات ملالآور سالهاي اخير با روسيه بود و بر همين اساس مورد استقبال گروهها و طيفهاي مختلف داخل قرار گرفت، ضرورت بازانديشي در نحوة تعاملي با مسكو را به صدر مباحث و تحليلها برد. در مقابل، واكنش سخت كرملين به اين انتقادات نشان داد كه هرچند هنوز در ايران در خصوص چگونگي رفتارهاي خارجي روسيه برداشت دقيقي وجود ندارد، اما روسها در مورد ايران و دولت آقاي احمدينژاد به برداشت نهايي رسيدهاند. اشاره به افراطگرايي دولت ايران در سياست خارجي و عوامفريبي در سياست داخلي نكات قابل تأمل بيانية كرملين است كه به نحوي بيسابقه قضاوت صريحي از روندهاي داخلي و خارجي ايران به دست داده است. هم از اين رو، ضرورت شناخت دقيقتر روسيه و سياست خارجي آن براي بازتنظيم روابط و ايجاد روابطي متعادلتر با مسكو بيش از هر زمان ديگر احساس ميشود.
تنش لفظي بيسابقه ميان تهران و مسكو
انتقاد بيسابقة آقاي احمدينژاد از روسيه و رئيسجمهور اين كشور كه به تأكيد رويترز بزرگترين تنش سالهاي اخير در روابط تهران و مسكو بوده و تالي آن واكنش سخت كرملين و تعبير اين انتقادات به «احساساتي» و «عوامفريبانه» بودن، بار ديگر چيستي و چگونگي تعاملات ملالآور سالهاي اخير كشورمان با روسيه را در متن تحليلها و گمانهزنيها قرار داد. اما آنچه اين تنش لفظي را از انتقادات غيرمستقيم پيشين طرفين از يكديگر ممتاز ميكند، سطح، شدت و صراحت آن است. در يك سو اين اولين باري است كه تهران پس از ناخرسنديهاي متعدد از مسكو از جمله در عدم راهاندازي به موقع نيروگاه بوشهر، عدم تحويل سامانههاي اس300 و همراهي با امريكا در قطعنامههاي تحريم شوراي امنيت عليه ايران لب به اعتراض آنهم در سطح رئيسجمهور و از نوع شديد آن از طرف روس ميگشايد. در سوي ديگر نيز، هرچند كرملين تا پيش از اين از ارزيابي صريح چيستي سياست داخلي و خارجي دولت ايران احتراز داشت و اشارات آنها به چگونگي روندهاي جاري در اين دو حوزه به توصيه محدود ميشد، اما اين بار به صراحت و به سختي هر دوي اين جنبهها را هدف انتقاد قرار داد.
كرملين طي بيانيهاي كه از سوي سرگئي پريخودكا، دستيار مدويديف در سياست خارجي عنوان شد از يك سو با اشاره به وجود خصيصههايي چون «پيشبينيناپذيري، افراطگرايي سياسي و عدم شفافيت» در سياست خارجي دولت ايران، اين روندها را غيرقابل پذيرش ارزيابي و نيز با «عوامفريبانه» دانستن سخنان آقاي احمدينژاد، به ايشان توصيه كرد تا ضمن اصلاح اين رويه، تاريخ ايران را بهتر مطالعه كند.
بيشتر رسانههاي روسيه انتقاد آقاي احمدينژاد از روسيه را ناشي از فشار وارده به ايشان در محيطهاي داخلي و خارجي ارزيابي كردند. به عنوان مثال، سايت اينترنتي سْلون طي مقالهاي در همين رابطه زير عنوان «احمدينژاد بين دو آتش»، با تأكيد بر اينكه ايران طي سالهاي اخير براي ممانعت از اعمال تحريمهاي شديد عليه خود همواره به روسيه و چين چشم اميد داشته، اعلام موافقت اين دو كشور (بدون هيچ گونه چانهزني ملموس) با پيشنويس قطعنامة چهارم تحريم عليه ايران را يكي از اسباب اصلي ناراحتي آقاي احمدينژاد از روسيه دانست.
به باور نويسنده، صدور قطعنامة جديد عليه تهران به معناي از دست رفتن دستآوردهاي احمدينژاد در بيانة تهران، در حالي است كه دولت ايران بر روي اين بيانيه تبليغ زيادي كرده و آن را موفقيت مهم خود در عرصة هستهاي وانمود كرده است. در اين مقاله، با اشاره به اينكه برخي نخبگان و گروههاي داخلي در ايران نقص مهم بيانية تهران را عدم وجود تضمين براي عملياتي شدن آن دانستهاند، عدم اجرايي شدن اين بيانيه (به تبع صدور قطعنامة جديد عليه تهران) را سبب افزون شدن فشارهاي داخلي به آقاي احمدينژاد عنوان شده است. لذا، موافقت روسيه با پيشنويس قطعنامة چهارم و به تبع آن احتمال اجرايي نشدن بيانية تهران اسباب ناراحتي و انتقاد آقاي احمدينژاد روسيه را فرآهم آورده است.[1]
الكساندر لومانوف طي مقالهاي در روزنامة ورميا نوواستي نيز با تأييد وجود ارتباط بين احتمال عدم اجرايي شدن بيانية تهران به تبع رأي مثبت مسكو و پكن به قطعنامة چهارم با عصبانيت آقاي احمدينژاد، عدم اشارة ايشان به چين حين انتقادات وي به روسيه را نكتة قابل تأمل موضعگيري تند ايشان عليه مقامات كرملين ميداند. به تأكيد وي، آقاي احمدينژاد در حالي مسكو را هدف انتقادات خود قرار داده كه به نظر مي رسد مسكو و پكن به يك اندازه در احتمال اجرايي نشدن بيانية تهران دخيل باشند.[2] در اين ميان نويسندگاني از جمله پتر گانچاروف[3] نيز بودند كه ضمن رد انتقادات آقاي احمدينژاد از مسكو، رويكرد «سخاوتمندانة» مسكو نسبت به تهران را يادآور شده و تأكيد ميكنند كه تا پيش از اين اين روسيه بوده كه بارها مانع از اعمال تحريمهاي شديد عليه ايران شده است.[4]
در مقابل، بسياري از نخبگان و رسانههاي ايران با استقبال از سخنان آقاي احمدينژاد، طي مقالهها و نوشتارهاي مختلف، ناخرسنديهاي انباشته شده خود از روسيه و رويكرد دوگانة اين كشور در قبال تهران را متذكر شده و در پاسخ به «گانچاروف»ها بر اين مهم تأكيد كردند كه روسيه در چانهزني با غرب بر سر ايران هيچگاه ملاحظات ايران را مطمحنظر نداشته و تنها به «منافع» خود ميانديشيده است. به تأكيد اين عده، چانهزنيهاي پيشين و فعلي مسكو با غرب بر سر تهران، نه از سر سخاوت، بلكه براي بازي با كارت ايران جهت امتيازگيري از غرب در ساير حوزهها و زمينهها بوده و ارتباط معناداري در ادعاي «لطف» به ايران با بيمسئوليتيهاي روسيه در قبال تعهدات خود به ايران از جمله در مورد نيروگاه بوشهر، سامانههاي اس300 و رأي مثبت (و نه حتي ممتنع) به سه قعطنامة تحريم عليه ايران وجود ندارد.
آنچه در اين اتهامپراكنيها بيش از هر چيز جلب توجه ميكند، عدم شناخت طرفين به يكديگر به ويژه فقدان نگاه صحيح در طرف ايراني از روندهاي جاري در سياست خارجي روسيه است. به اين اعتبار، در اين نوشتار مختصر تلاش خواهد شد تا به حد امكان مؤلفههاي مؤثر بر چگونگي شكلگيري رفتارهاي سياست خارجي روسيه در قبال ايران تشريح و فقدان رويكرد صحيح تهران به مسكو در قالب تقابل «فرضهاي پيشيني» طرف ايراني با رويكرد عملگراي طرف روس توضيح داده شود.
عملگرايي رويكرد مسلط سياست خارجي روسيه
روسيه در دورة پساشوروي بيش از هر زمان ديگري در تاريخ خود زير تأثير تحولات فزايندة منطقهاي و بينالمللي بوده است. اين تحولات با ايجاد مجموعهاي از تهديدها و فرصتهاي جديد، اين كشور را در عرصة خارجي با ضرورت بازتعريف جايگاه، نقش و اهداف آن روبهرو كرده و بر همين اساس، در دورههاي مختلف راهبردهاي مختلفي از سوي نخبگان اين كشور براي احياء جايگاه روسيه در عرصة بينالملل تجربه شدند. به اين اعتبار، براي شناخت و تحليل صحيح سياست خارجي روسيه و از جمله رفتارهاي آن در قبال ايران بايد بيش از هرچيز گفتمان غالب بر حوزة سياستگذاري خارجي اين كشور مورد مداقه قرار گيرد كه بر اساس آن رفتارهاي خارجي مسكو شكل گرفته و هدايت ميشوند.
مرور روندهاي جاري در سياست خارجي روسيه از ابتداي به قدرت رسيدن پوتين در سال 1999 تا كنون حاكي از تسلط گفتماني التقاطي بر اين حوزه است. به اين معنا كه مردان كرملين بهرغم دهة 1990 و نيز برخلاف دورة شوروي به جاي استوار كردن تصميمات سياست خارجي بر ايده و يا ايدئولوژي خاص، بر رويكردي پيچيده و مركب، متشكل از عناصر مثبتِ ايدههايِ مختلفِ تجربه شده در دورههاي پيشين تأكيد دارند. بر اين اساس، گفتمان جاري در سياست خارجي فعلي روسيه را ميتوان موضعي ميانگير و فصل مشترك نظريههاي يوروآتلانتيسم، يورآسيانيسم و توازن قوا، ماحصل برداشتي واقعبينانه از تجربيات سياست خارجي روسيه در دورههاي پيشين و برآيندي از درك دقيقترِ (نسبت به قبل) تحولات منطقهاي و بينالمللي دانست. به بيان آندره ماكاريچف،[5] در رويكرد سياست خارجي روسيه مجالي براي كاربست «فراروايت»[6] و ايدئولوژي وجود ندارد و به جاي توسل به اصول موهوم ايدئولوژيكي، تفسير و بازيابي اطلاعات و به تبع آن ابداع ادبيات سياسي جديد براي ورود اين كشور به جامعة بينالمللِ «كشورهاي هنجارمند»[7] مطمحنظر جديتر قرار ميگيرد.[8]
مرور دقيقتر رفتارهاي سياست خارجي روسيه طي سالهاي اخير همچنين نشان دهندة آن است كه كرملين براي عملياتي كردن اين گفتمان، رويكرد عملگرايي را برگزيده و همواره اصول آن از جمله تأكيد بر اقدام، بازي مثبت با همة طرفها، عدم تقابلجويي بيحاصل، تأكيد بر هويت چندگانه و انعطافپذير، تمركز بر سازوكارهاي كارآمد، التفات به پيوند ضرور اقتصاد و قدرت، فرصتطلبي راهبردي، درك فزايندة رابطة ضعف و نفوذپذيري، ايدئولوژيزدايي از سياست خارجي، ارجحيت منافع بر ارزشها، تعامل گزينشي، مشاركت در ائتلافهاي گسترده و «بيدردسر»، احترام به هنجارهاي بينالملل، تقويت نهادهاي منطقهاي و بينالمللي و مشاركت فعال در آنها را مورد توجه داشته است.[9]
هرچند فرض يكدست بودن سياست خارجي روسيه طي سالهاي اخير خالي از اشكال نيست و همسو با برخي تحليلگران ميتوان اين سياست را از جنبههاي متفاوت به مقاطع و انواعِ مختلف تقسيم كرد و هرچند در برخي مقاطع رويكرد عملگرايي در اين حوزه زير تأثير حساسيت زياد مسائل ژئوپوليتيكي و هويتي از اصول خود منحرف شده، اما مرور تماميت رفتارهاي روسيه طي دورههاي پوتين و مدويديف گواه التزام عملي اين دو به اصول رويكرد عملگرايي است. در اين بين، ميتوان شش سال ابتدايي رياستجمهوري پوتين را «عملگرايي محافظهكار»، دو سال پاياني اين دوره را «عملگرايي تهاجمي» و دورة رياستجمهوري مدويديف را بازگشت به «عملگرايي محافظهكار» دانست.[10] با اين ملاحظه، هرچند در برخي تحليلها بر استمرار خصيصة پيشبينيناپذيري در سياست خارجي روسيه تأكيد ميشود، اما با تعمق در رفتارهاي خارجي اين كشور ميتوان خط سير نسبتاً مشخصي را مبتني بر رويكرد عملگرايانه ممتاز كرد.
هرچند در اين مقال مجالِ بررسي مفصل رويكرد عملگرايانه نيست، اما براي فهم بهتر اين رويكرد به اين بسنده ميشود كه در رويكرد عملگرايانه، حقيقت و سودمندي كاملاًَ درهم آميختهاند و حقيقت همان «مصلحت» تلقي ميشود. حقيقت «نوعي از سودمندي»، نه متمايز از آن و همرتبه با آن است. «حقيقي» هر چيزي است كه به دلايل معلوم و معين ثابت شود كه اعتقاد به آن سودمند است. در اين نظريه تنها آزمون «حقيقت» آن است كه رفتار را بهتر هدايت كرده و بهتر از هر چيز ديگر به تأمين منافع مدد رساند.[11] تأكيد مكرر مقامات كرملين بر اينكه «منافع ملي» مهمترين راهنماي سياست خارجي روسيه است، را ميتوان اصلي متأثر از همين رويكرد سودمندگرايانه دانست.
هرچند از عملگرايي در سياست خارجي روسيه تعاريف مختلفي به عمل آمده، اما بر اساس تعريف ارائه شده، به نظر ميرسد بسندهترين تعريف از اين رويكرد، عنايت واقعبينانة مقامات مسكو بر ضرورت التفات به رابطة منطقي بين عينيات از يك سو و منابع و توانمنديها از سوي ديگر باشد. با توجه به ملاحظات مقطعي و كوتاه مدت در روابط خارجي روسيه در سالهاي اخير با غرب، شرق و جنوب نيز ميتوان ادعا كرد كه عملگرايي روسيه روشي كمتر راهبردي و بيشتر تاكتيكي بوده است. با التفات به اينكه در اين نوشتار امكان بررسي مفصل عناصر عملگرايي در سياست خارجي روسيه وجود ندارد، لذا به ايدئولوژيزدايي و تعامل گزينشي به عنوان دو عنصر اين رويكرد كه تا حدودي توضيح دهندة چرايي رفتارهاي اخير اين كشور در قبال ايران است، كفايت ميشود.
تقابل «فرضهاي پيشيني» و رويكرد غيرايدئولوژيك در روابط تهران- مسكو
ايدئولوژيزدايي از سياست خارجي به عنوان يكي از اجزاء اصلي رويكرد عملگرايانة روسيه در سياست خارجي، يكي از مهمترين تحولاتي است كه از دورة پوتين مطمحنظر سياستگذاران خارجي اين كشور قرار گرفته و آثار آن در تعاملات خارجي مسكو مشهود است (هرچند در مقاطعي نيز زير تأثير ذهنيتهاي جنگ سردي، رفتارهاي ايدئولوژيكي در سياست خارجي اين كشور نمود آشكار داشته است). با عنايت به تحولات منطقهاي و بينالمللي، سياستمدارن كرملين به اين درك رسيدهاند كه مواجهه با اصول، قواعد، هنجارها و روندهاي فضاي سيّال عصر جهاني شدن بايد بر كنش و واكنشِ متناسب و كمتر بر ساختارها و ايدئولوژيهاي غيرمنعطف استوار باشد. با اين ملاحظه، آنها سياست خارجي روسيه را بر اصول رويكرد عملگرايانه و برخلاف اسلاف خود، نه بر مباني مبهم ايدئولوژيكي، بلكه بر واقعيات و منافع مشخص استوار كردهاند. بر اين اساس، تلاش مسكو طي سالهاي اخير بر اين متمركز بوده تا با هدف كاهش تأثير ذهنيتهاي ايدئولوژيكي بر فرآيند سياستگذاري خارجي كه گاهي خود بصورت هدف در میآمدند، بين بلندپروازيهاي معقول، منافع نسبتاً پايدار و منابع موجود تعادلی منطقی برقرار كند. در رويكرد عملگرايانة روسيه هر ذهنيت و ديدگاه، بايد به حد كافي از انعطاف براي انطباق و ظرفيتِ بازيابيِ مستمر با شرايطِ بطور فزاينده متغيرِ محيطي برخوردار باشد.
به اين اعتبار، به نظر ميرسد اين فراز از سخنان آقاي احمدينژاد كه؛ «ايران و روسيه دو همسايه هستند و البته به طور طبيعي ما با هم دوست هستيم و دو همسايه نميتوانند با هم دوست نباشند»، بيشتر «فرضيهاي پيشيني»بوده و با تعاريف جاري از «همسايه» در سياست خارجي روسيه همخوان نباشد. به عنوان مثال، (صرفهنظر از موارد تاريخي) تأملي دقيقتر در نوع رابطة تعاملي اخير مسكو با «همسايگان» خود در خارج نزديك كه نسبت به ايران به روسيه «همسايهتر» هستند، حاكي از آن است كه روسها جز بر اساس «منافع»، حتي اگر در بلندمدت نيز مزيت آن تضيمن شده نباشد، معيار ديگري براي تعامل مثبت با «همسايه» ندارند.
جنگ اوت 2008 روسيه با گرجستان كه طي آن نيروهاي روس در نهايت خشونت تا دروازههاي تفليس نيز پيش رفتند، دخالتهاي مستقيم و غيرمستقيم كرملين در براندازي دولت ويكتور يوشنكو و روي كارآمدن ويكتور يانوكوويچ در اكراين و دخالت مستقيم مسكو در تحولات اخير قدرت در قرقيزستان نمونههاي روشني از «همسايهمداريِ» خاص روسي است. اين موارد كه به حتم آسيبها و هزينههاي زيادي را به دولتها و ملتهاي اين كشورها تحميل كرده، مصاديق بارزي از دخالت روسيه در امور داخلي «همسايگان» خود ميباشد كه تنها بر اساس تصور وجود «منافع» در اين كشورها صورت گرفته و ملاحظات و منافع آنها در وهة بعدي اهميت و يا اساساً بياهميت فرض شده است.
در مورد «فرض پيشيني» ديگر آقاي احمدينژاد مبني بر اينكه؛ «ما با هم دوست هستيم و دو همسايه نميتوانند با هم دوست نباشند»، نيز (صرفهنظر از موارد تاريخي ديگر) مرور اجمالي حافظه تاريخي روابط تهران- مسكو از جمله جنگهاي متعدد روسيه با ايران، قراردادهاي گلستان و تركمنچاي و تصاحب بخشهايي از خاك ايران، اشغال ايران خلال جنگهاي جهاني اول و دوم، بلواي گريبايِدِف، تشكيل حكومت پيشهوري، دخالت در امور داخلي ايران از طريق حزب توده، حمايت تسليحاتي از صدام حين جنگ عراق با ايران، تقسيم يكجانبة درياي خزر، موضعگيريهاي مبهم در فعاليتهاي صلحآميز هستهاي ايران، رأي مثبت به سه قطعنامة تحريم عليه ايران و موافقت با پيشنويس قطعنامة چهارم تحريم، تأخير چندباره در راهاندازي نيروگاه بوشهر و عدم تحويل سامانههاي دفاعي اس300 (در حالي كه قرارداد آن امضاء و مبالغ آن نيز پرداخت شده)، گواه روشني است كه در سياست خارجي روسيه مفهوم «دوست» با برداشت متداول نخبگان سياست خارجي كشورمان متفاوت بوده و بيش از هرچيز و به عبارتي تنها بر «منافع» استوار است.
بر همين اساس، به نظر ميرسد تعبير «احساسي بودن» سخنان آقاي احمدينژاد از سوي سرگئي لاوروف مبني بر اين كه؛ «رهبران روسيه اجازه ندهند كه ملت ايران آنها را در صف دشمنان تاريخي خود به حساب بياورند.»[12]را نبايد مسئلة غريبي دانست. چرا كه همان طور كه اشاره شد، روسها در تعاملات خارجي خود با كشورهاي مختلف نشان دادهاند كه «منافع» همواره بر مفاهيم ارزشي چون «دوست» و «دشمن» ارجحيت داشته و مصاديق تجربي آن از جمله «همآغوشيهاي» مسكو با واشنگتن در دهة 1990 و بعد از حوادث 11 سپتامبر (در حالي كه هماكنون بسياري در روسيه امريكا را «دشمن» اصلي اين كشور ميدانند) و فشارهاي مسكو بر كييف از جمله در انتخاباتهاي اخير رياستجمهوري اكراين و نيز در «جنگهاي گازي» (در حالي كه هماكنون بسياري در روسيه اكراين را «دوست» تاريخي اين كشور ميدانند) تأييدي بر اين مدعا است.
سرگئي لاوروف در واكنش به انتقادات آقاي احمدينژاد، اين رويكرد «سودمندگرايانه» به «دوست» و «دشمن» را به خوبي توضيح داد. به تصريح او؛ «آن گونه كه از سخنان آقاي احمدينژاد بر ميآيد، تهران تأكيد دارد كه روسيه در موضوع هستهاي ايران به طرفداري از كسي اقدام نكند. روسيه به تكرار نشان داده كه در تصميمات سياست خارجي خود بر مبناي «منافع» ملي، «منافع» امنيتي، اقتصادي و توسعهاي و نيز بر اساس مسئوليت خود به عنوان يك دولت بزرگ كه معطوف به مجموعهاي از تلاشها براي حل و فصل مشكلات بينالمللي است (و ايران يكي از اين موارد است) اقدام ميكند». [13] سخنان آقاي لاوروف را ميتوان اين گونه تفسير كرد كه هر سَمت كه واجد منافع بيشتري براي روسيه باشد، اين كشور به همان سو سوق خواهد يافت و «دوست» و «دشمن» در اين معادله بيمعنا است.
جايگاه ايران در راهبرد «ابرقدرتي سهلالوصول» روسيه
هرچند به نظر ميرسد آقاي احمدينژاد در سخنان انتقادي خود در مورد روسيه با اشاره به اينكه؛ «همسايه ما (روسيه) در كنار كساني قرار ميگيرد كه 30 سال است با همه توان در برابر ملت ايران ايستادهاند»، اين همراهي را «مبهم» و سئوالبرانگيز دانسته، اما با مداقه در عناصر رويكرد عملگرايانة سياست خارجي روسيه، عدم وجود ابهام در اين همراهي و چرايي اين تعامل را ميتوان به روشني درك كرد. طي سالهاي اخير، مردان كرملين ضمن تأكيد بر توسعة مفهوم سياست خارجي و امنيتي روسيه به ابعاد «سخت» و «نرم»، بر اين اعتقادند كه فرصتها و تهديدهاي ملي آنها در طيفي وسيع از جنبههاي «نرمِ» اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي تا «سختِ» نظامي و امنيتي قابل تفكيك است و در دنياي وابستگيهاي متقابل، روابط اين كشور با طرفهاي خارجي خود ميتواند از تعاملات «نرم» تا «سخت» در وضعيتهاي مختلف همسويي، تقابل و يا تضاد قرار گيرد. با اين ملاحظه، تلاش تصميمسازان سياست خارجي روسيه بر آن است تا «منافع ملي» اين كشور را در حوزههاي مختلف امنيتي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي به شيوههاي متفاوت و به كارآمدترين وجه ممكن محقق نمايند.
بر اين اساس، تفاوتي كه در شيوة يارگيري و ائتلافسازي روسيه طي سالهاي اخير حادث شده، تسلط اصل «تعامل گزينشي» بر اساس رويكرد عملگرايانه در انتخاب شركاء خارجي اين كشور است. روسيه بر مبناي اين اصل، در مقاطع مختلف و حسب شرايط متفاوت ايجاد «ائتلافهاي بيدردسر»[14] با هر كشور و هر مجموعه از كشورها در غرب، جنوب و شرق را در دستور قرار دارد. اين رويكرد با هدف ارتقاء جايگاه و افزايش نفوذ روسيه در عرصة بينالملل مبتني بر اصل «ابرقدرتي سهلالوصول»[15] است. به اين معنا كه مسكو به جاي اينكه به تنهايي بهاي افزايش نفوذ جهاني خود را بپردازد (آنچه در دورة شوروي انجام ميشد)، مبادرت به انتخاب شركاء و ايجاد ائتلافهاي موقت براي تقسيم اين هزينهها ميكند. در صورتي كه مسكو فرصت را مغتنم بداند (همانند فضاي پس از 11 سپتامبر) حتي ميتواند در صف ائتلاف با واشنگتن له يا عليه هر كشور ديگري نيز قرار گيرد.
به اين اعتبار، مسكو با تأكيد بر اصل «شرطبندي بر روي قويتر» در انتخاب «شركاء» خارجي و استفاده از مؤثرترين ابزارها براي تحقق اهداف سياست خارجي، تلاش دارد در هر زمينة خاص با نهادها، كشورها و سازمانهايي همكاري كند كه در آن زمينة خاص بيش از سايرين در پيشبرد «منافع ملي» اين كشور مثمرثمر باشد. كرملين بر اساس اين اصل، ضمن تأكيد بر ضرورت همگرايي با فرآيندهاي جهاني بر اين تأكيد است كه روسيه نبايد از هيچ بخشِ دنيا از جمله اروپا و امريكا جدا باشد، بلكه بايد رابطه با غرب، شرق و جنوب به طور همزمان و به عنوان اجزاء اين فرآيند مورد توجه قرار گيرند. با اين ملاحظه، سياستسازان خارجي روسيه از بزرگنمايي اهداف و ائتلافهاي خارجي بلندمدت حمايت نكرده، بلكه بهعكس در انتخاب شركاء سياست خارجي كاملاً گزينشي عمل ميكنند.
در اين ميان، هرچند بازگشت به مدل رهبر- تابع[16] و تبديل روسيه به كشوري تابع[17] و وابسته به سخاوتمنديهاي غرب (آنچه در زمان كوزيرف تجربه شد) براي مسكو قابل پذيرش نيست، اما با عنايت واقعيات ميتوان دريافت كه اين كشور در شرايط فعلي غرب را شريك «قويتري» نسبت به ايران براي «شرطبندي» ميداند و به دنبال ايجاد رابطة جديد با آن بر اساس «قيمتهاي بازار»[18] است. در اين معادله، ايران تا بدان جا براي روسيه واجد اهميت است كه در راستاي «منافع» آن باشد و به عبارتي بتواند از آن و با از طريق آن (چانهزني بر سر ايران با غرب) امتياز كسب نمايد.
بايد به اين مهم نيز توجه داشت كه هرچند كرملين تا چند سال پيش به تبع ريزش دور از انتظار پترودلارها به اقتصاد اين كشور، عرصة بازي خود در محيط بينالملل را فراختر از هر زمان ديگر ميديد و در داخل نيز توانسته بود رضايت بسياري از مردم را با بالا بردن سطح رفاه آنها جلب نمايد، اما در شرايط فعلي و به تبع تأثير مؤثر بحران اقتصادي بر كاهش توان بازي اين كشور در عرصة بينالملل و افزايش نارضايتيها در داخل، به ضرورت گرايش به غرب براي جلب سرمايه و تكنولوژي غربي جهت برونرفت از اين مشكل وقوف ملموستري يافته است.
روسيه با عنايت به مشكلات داخلي و شرايط بينالمللي به خوبي دريافته كه بدون كمك غرب توان بازسازي اقتصاد و به تبع آن افزايش توان بازيگري خود در محيطهاي منطقهاي و بينالمللي را ندارد و لذا همگرايي بيشتر با غرب با هدف تسريع در توسعة اقتصادي را به عنوان اولويتي مهم در صدر اهداف سياست خارجي خود قرار داده است. در اين بين، با التفات به رابطة تخاصمي ايران با كشورها غربي از يك سو و نقش روسيه در مثلث روابط تهران – واشنگتن – مسكو از سوي ديگر، پرواضح آن است كه پذيرش روسيه در جامعة غرب و ارائة امتياز به آن از سوي كشورهاي غربي بدون هزينه نيست. روسها همان طور كه پيشتر نيز نشان دادهاند، تلاش دارند تا در اين معادله بيش از هر چيز نقش يك «دلال قدرتمند» را ايفا كرده و با استفاده از فضاي تخاصمي ايران با كشورهاي غربي، حداكثر امتياز را از هر دو طرف كسب نمايند.
در مقطع حاضر، به نظر ميرسد روسها به اين نتيجه رسيدهاند كه هزينة همراهي و يا به عبارتي چانهزني بر سر ايران زياد و در مقابل «هويج»هاي غرب چشمگيرتر شده، لذا تصميم گرفتهاند با افزايش فاصلة خود با ايران و نزديكي بيشتر به غرب نسبت به حداكثرسازي منافع خود مبادرت كنند. اين تغيير نشانگان رفتاري روسيه در قبال ايران به ويژه خلال سفر مدويديف به واشنگتن كه همزمان با آن ايران خبر راهاندازي تأسيسات فردو را علني كرد، به خوبي نمايان شد. مدويديف، بهرغم موضعگيريهاي دوپهلوي پيشين روسها، با تأكيد بر مغاير بودن اين اقدام ايران با قطعنامههای شورای امنیت موضعي انتقادي گرفت و حتي بهرغم روية سابق مسكو منتظر واكنش غرب براي اتخاذ موضعي ميانگير با هدف جلب نظر هر دو طرف نماند.[19]
با عنايت به اين جمعبندي، هرچند مسكو تا پيش از اين و از جمله در سه قطعنامة تحريم قبلي چانهزني بيشتري را با كشورهاي غربي در دستور قرار داده بود، اما در مقطع فعلي همراهي سريعتر و بيشتر با غرب را در راستاي «منافع» خود تشخيص داده است. روزنامة «نيزاويسيمايا گازييِتا» در اشاره به اين تحول، طي مقالهاي با انتخاب تيتر «مابهازاء امريكا به روسيه»، از رفع تحريم برخي شركتهاي روسي و طرح واشنگتن براي توسعة همكاريهاي هستهاي صلحآميز با روسيه، به عنوان «مابهازاء»هايي نام برد كه طرف روسي در ازاء موافقت با پيشنويس قعطنامة چهارم تحريم عليه ايران دريافت كرده و خواهد كرد. [20]
ضرورت شناخت دقيقتر روسيه
هرچند سخنان انتقادي آقاي احمدينژاد خطاب به مقامات كرملين بهظاهر طعنه و هشداري به آنها براي التفات بيشتر به ملاحظات ايران بود، اما به نظر ميرسد تأكيد ايشان بر اين كه؛ «امروز توضيح رفتار مدويديف براي ملت ايران مشكل شده است. مردم نميدانند اينها دوست ما هستند، در كنار ما هستند، با ما هستند يا اينكه دنبال چيز ديگري هستند.»، بيش از وجود «ابهام» در طرف ايراني از چگونگي رفتارهاي خارجي روسيه و نشاندهندة عدم شناخت مناسب سياستمداران كشورمان از اين كشور، گفتمان مسلط بر سياست خارجي و روانشناختي رهبران آن باشد. همان طور كه پيشتر اشاره شد و تجربه نيز نشان داده، به قطع ميتوان ادعا كرد كه روسها «دوست ما نيستند»، «در كنار ما نيستند»، و تنها «به دنبال «منافع» خود هستند».
نكتة قابل تأمل در رويكرد فعلي سياستگذاران خارجي كشورمان به روسيه كه تفاوت محسوسي با رويكرد مسكو نسبت به تهران دارد، اين مهم است كه بهرغم اين كه مقامات كشورمان در مقاطع مختلف و به تكرار از روسيه به عنوان يك «شريك راهبردي» ياد و انتظارات خود از مسكو را بر اين اساس استوار كردهاند، اما موضعگيريها و رفتارهاي طرف روس گواه آن است كه نه تنها مسكو در هيچ مقطع ايران را شريك راهبردي خود ندانسته، بلكه طي سالهاي اخير جايگاه كشورمان را در راهبرد سياست خارجي خود به ردههاي پائينترِِ اهميت تنزل نيز داده است.
عملكرد خارجي كرملين نيز حاكي از آن است كه مسكو معتقد به وجود هيچ اتحاد مقدسي نه تنها با تهران، بلكه با واشنگتن، لندن و پاريس نيز نيست و تعامل با طرفهاي خارجي (صرفنظر از ماهيت آنها) تنها زماني براي اين كشور واجد اهميت است كه در راستاي «منافع» آن باشد. واكنش آقاي پريخودكا به سخنان آقاي احمدينژاد را ميتوان مؤيدي بر اين مدعا دانست. او صراحتاً تأكيد كرد كه؛ «سياست روسيه در موضوع هستهاي ايران، نه به طرفداري از امريكا و نه به طرفداري از ايران، بلكه بر «منافع» مردم روسيه استوار است».[21]
بر اين اساس، از آنجا كه به زعم مقامات مسكو همراهي با غرب در شرايط فعلي بيش از چانهزني بر سر ايران براي «مردم روسيه» واجد منفعت است، لذا گرايش به غرب و فاصله گرفتن از ايران به شكل موافقت با پيشنويس قطعنامة چهارم تحريم عليه تهران در دستور آنها قرار گرفته است. اما بايد به اين مهم توجه داشت كه گردش مجدد روسيه به سوي ايران در صورت وجود مزيتهاي بيشتر در طرف ايراني و چانهزني بيشتر آن با كشورهاي غربي به سان آنچه پيشتر تجربه شد، دور از انتظار نيست. چرا كه همان طور كه اشاره شد، اصل مهم در يارگيري سياست خارجي روسيه «منفعت» و «سود» است.
اما نكتهاي كه شناخت روسيه و چگونگي رفتار اين كشور را بيشتر گوشزد ميكند، محتواي بيانية كرملين در واكنش به انتقادات آقاي احمدينژاد است. هرچند با عنايت به سخنان آقاي احمدينژاد و ساير مقامات كشورمان به نظر ميرسد كه آنها هنوز به شناخت درستي از رفتارهاي مسكو دست نيافته و در مورد چگونگي رفتارهاي اين كشور همچنان ابهام دارند، اما بيانية كرملين در پاسخ به سخنان انتقادي آقاي احمدينژاد حاوي نكات مهم و حائز توجهي است كه نشان از قضاوت صريح مقامات مسكو از چگونگي رفتار دولت ايران در محيطهاي داخلي و خارجي دارد. از آنجا كه به تأكيد بسياري از تحليلگرانِ مسائل روسيه، سياستها و مواضع اين كشور جهشي نبوده و به يكباره شكل نميگيرد، لذا سخنان پريخودكا را بايد انديشيده شده و حاصل اجماعي در كرملين در مورد دولت آقاي احمدينژاد دانست كه البته بيشباهت به مواضع كشورهاي غربي نيست.
پريخودكا در بيانية كرملين خطاب به دولت ايران به صراحت تأكيد كرد؛ «پيشبينيناپذيري، افراطگرايي سياسي، عدم شفافيت در اخذ تصميماتي كه جامعة بينالملل را زير تأثير قرار داده و نگران ميكند براي مسكو قابل پذيرش نيست». مداقه در اين عبارات از يك سو بيسابقگي صراحت روسها در قضاوت در مورد سياست خارجي آقاي احمدينژاد را نشان ميدهد كه سابق بر اين در قالب توصيه و با اصطلاحات مبهم نمود مييافت و از سوي ديگر، همساني زياد اين عبارات با بيانيههاي كشورهاي غربي در خصوص سياست خارجي كشورمان را نشان ميدهد.
بند تأملبرانگيزتر بيانية كرملين در تعبير سخنان آقاي احمدينژاد به «عوامفريبي» و اين توصيه كه؛ «تاريخ هزار سالة ايران بايد به رهبران اين كشور آموخته باشد كه حفظ قدرت با توسل به عوامفريبي سياسي ممكن نبوده است»،[22] را نيز ميتوان مؤيد مدعاي برخي تحليلگران دانست كه بر تغيير رويكرد مسكو نسبت به تهران پس انتخابات سال پيش رياستجمهوري ايران تأكيد دارند. به باور اين عده، مقامات كرملين پس از اعتراض برخي افراد و گروهها در داخل ايران نسبت به سياستهاي روسيه در قبال مسائل داخلي ايران و شنيدن شعار «مرگ بر روسيه»، تصميم به حفظ جانب بيشتري از احتياط در تعاملات خود با دولت آقاي احمدينژاد گرفتهاند. اما نكتة قابل تأملي كه در اين توصيه به چشم ميخورد اين است كه كرملين تلاش دارد تا (بهزعم خود) با تلقين و بزرگنمايي مشكلات سياست خارجي دولت آقاي احمدينژاد، مسئوليت رفتارهاي دوگانة خود در قبال تهران را به دولت ايشان احاله كند.
قابل تأمل اينكه قضاوت مسكو از رفتارهاي داخلي و خارجي دولت آقاي احمدينژاد در حالي صورت ميگيرد كه مسكو طي سالهاي اخير به شدت از موضعگيري صريح در مورد ماهيت دولت و تحولات داخلي ايران احتراز داشته است. لذا، همان طور كه اشاره شد، بيانية بيسابقة كرملين را ميتوان جمعبندي نگاه روسها به ايران و به ويژه دولت آقاي احمدينژاد دانست. اما همچناني كه اشاره شد، روسها نشان دادهاند كه «معاملهگران» خوبي بوده و در موارد مختلف و متعدد، بدون توجه به ماهيت دولتهايي كه به زعم آنها به برخي اصول متعهد نيستند، با آنها به تعاملات گسترده مبادرت كردهاند. لذا، موضعگيري آنها در مورد سياست داخلي و خارجي دولت ايران، در حالي كه خود متهم به توتاليتاريسم در داخل و رويكرد تهاجمي در سياست خارجي هستند، قابل تأمل بسيار است.
جمعبندي
در حالي كه طي سالهاي اخير رويكرد روسيه نسبت به ايران همواره بر اصول عملگرايي استوار بوده، اما نگاه تهران به مسكو در موارد متعدد بر «فرضهاي پيشيني» از جمله «دوستي»، «همسايگي» و «راهبردي بودن تعامل» مبتني بوده است. اين تفاوت در ديدگاه كه هزينههاي آن بر كشورمان مشهود است، بيش از هرچيز نشاندهندة فقدان شناخت دقيق از روسيه، سياست خارجي و رهبران اين كشور است. به عنوان مثال، اين عدم شناخت در مقاطع وجود فشار بر سياست خارجي كشورمان از جمله پيش از صدور قطعنامههاي تحريم، سبب شده تا تهران چشم به «سخاوتمندي» روسها براي «التفات» بيشتر به ملاحظات تهران داشته و در مقابل، مسكو نيز با اين تأكيد كه؛ «بارها مانع از اعمال تحريمهاي سخت عليه ايران شده» اين «سخاوتمندي» را به دولت و ملت ايران گوشزد كرده است.
در اين ميان، با عنايت به سخنان آقاي احمدينژاد، اين گونه به نظر ميرسد كه سياستمداران كشورمان نيز به سان برخي ديگر از گروهها و نخبگان بر نامناسب بودن شرايط فعلي روابط با روسيه و ضرورت تجديدنظر در نحوة تعاملي با اين كشور تأكيد دارند. اما همان طور كه اشاره شد، پيش از هر اقدام براي تجديدنظر مثبت با منفي در روابط با روسيه بايد نسبت به شناخت بهتر عناصر دخيل در سياست خارجي اين كشور از فرهنگ سياسي تا روانشناسي رهبران آن مبادرت كرد تا مانع از اشتباه در تنظيم مجدد روابط با اين «مجاور شمالي قدرتمند» شد.
اما بايد به اين مهم نيز التفات كرد كه به حتم هيچگاه امتيازات و مزاياي تعامل با ايران براي روسيه از آنچه غرب ميتواند به اين كشور ارائه كند، بيشتر نخواهد بود، لذا سمتگيري احتمالي مجدد مسكو به سوي تهران، به سان سابق با هدف چانهزني با غرب براي امتيازگيري از آن در ساير حوزهها و زمينهها خواهد بود. با اين وجود، بايد به اين نكته نيز عنايت داشت كه حفظ سطح متعادلي از روابط با مسكو مطلوب و يا حداقل اينكه نسبت به اتخاذ رويكرد تخاصمي با اين كشور كه به حتم هزينههاي زيادي را تحميل خواهد كرد، معقولتر خواهد بود. بايد به اين نيز توجه كرد كه مسكو هيچگاه روابط تاكتيكي خود با تهران را فداي تعاملات راهبردي با واشنگتن نخواهد كرد. در اين بين، همان طور كه بسياري نيز تصريح دارند، بهبود روابط را غرب ميتواند در ايجاد شكل متعادلتري از روابط ميان تهران و مسكو و ممانعت از «ماهيگيري» اين كشور از «آب گلآلود» روابط تخاصمي كشورمان با دولتهاي غربي مؤثر باشد.
منابع و پانوشتها
[1]. “Ахмадинежад между двух огней”, slon.ru, 27 мая 2010 [online] ttp://slon.ru/blogs/adibani/post/395723/
[2]. Александр Ломанов, “Наказание или видимость”, Время Новости, 27 мая 2010 [online] http://www.vremya.ru/2010/90/5/254333.html (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.vremya.ru%2F20 10%2F90%2F5%2F254333.html)
[3]. Петр Гончаров
[4]. "Россия отвергла критику Ахмадинеджада, призвавшего Медведева "действовать осторожнее", Корреспондент.net, 26 мая 2010 [online] http://korrespondent.net/world/1079921 (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fkorrespondent.net% 2Fworld%2F1079921)
[5]. Andre Makarychev
[6]. “grand narrative”
[7]. the international community of “normal countries”
[8]. Andrey S. Makarychev, “Politics, the State and De-Politicization; Putin’s Project Reassessed”. Problems of Post-Communism. Vol 55, No 5, p. 62
[9]. براي اطلاع بيشتر در خصوص شاخصههاي رويكرد عملگرايي در سياست خارجي روسيه در دورة پوتين ر ك به؛
عليرضا نوري، «عملگرائي پوتين و فرآيند شكلگيري اجماع و سازگاري در سياست خارجي روسيه»، پاياننامه كارشناسي ارشد رشتة مطالعات منطقهاي، دانشگاه تهران، دانشكدة حقوق و علوم سياسي، فصل دوم و چهارم
[10]. براي اطلاع بيشتر در باب تفاوت عملگرايي محافطهكار و تهاجمي در سياست خارجي روسيه ر ك به؛
عليرضا نوري، «تحولات مفهوم امريكاستيزي در سياست خارجي روسية پس از شوروي (با تمركز بر دورة پوتين)، فصلنامة مطالعات راهبردي. س 11، ش 42، صص 70-864
[11]. علي آقابخشي، فرهنگ علوم سياسي، تهران: نشر چاپار، 1379، ص 262
[12]. "В Москве считают, что заявление иранского президента по поводу России продиктовано эмоциями – Лавров”, Интерфакс, 27 мая 2010 [online] http://www.interfax-russia.ru/main.asp?id=148401 (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.interfax-russia.ru%2Fmain.asp%3Fid%3D148401)
[13]. “В ситуации вокруг Ирана Россия ни у кого не идет на повод”, ИТАР-ТАСС, 27 мая 2010 [online] http://www.itar-tass.com/level2.html?NewsID=15168488 (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.itar-tass.com%2Flevel2.html%3FNewsID%3D15168488)
[14]. alliances of convenience
[15]. superpower on the cheap
[16]. led – leader model
[17]. led country
[18]. market prices
[19] علیرضا نوری، "نشانگان تغيير در رويكرد روسيه در قبال ايران"، سايت اطلاعرساني ايراس، 4 مهر 1388
http://iras.ir/fa/pages/?cid=10217 (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Firas.ir%2Ffa%2Fpag es%2F%3Fcid%3D10217)
[20]. Станислав Минин,”США платят дань Кремлю”, Независимая Газета, 27 мая 2010 [online] http://www.ng.ru/newsng/2010-05-27/100_obzor270510.html (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.ng.ru%2Fnewsng %2F2010-05-27%2F100_obzor270510.html)
[21]. “Приходько: Россия руководствуется собственными интересами”, osradio.ru, 27 мая 2010 [online] http://osradio.ru/hronika_dnia/25538-prikhodko-rossija-rukovodstvuetsja-sobstvennymi.html (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fosradio.ru%2Fhroni ka_dnia%2F25538-prikhodko-rossija-rukovodstvuetsja-sobstvennymi.html)
[22]. “а тысячелетняя иранская история должна была научить руководство этой страны тому, что власть нельзя сохранить, прибегая к политической демагогии”.
نويسنده: عليرضا نوري، كارشناس ارشد مطالعات منطقهاي و عضو شوراي نويسندگان مؤسسه ايراس