Helix
28th May 2010, 07:25 PM
قد افراشته ای داشت زمین
زیر پای دلتان
و چقدر فرصت دیدار شما نزدیک است
وقت تابیدن گل
وقت باریدن ابر
تو که سرچشمه ی یک خاطره ای
گاه مانند قناری همه ی فاصله ها را خواندی
گاه مانند غروب بین تردید و بلوغ
بی هوا تر از ماه
مثل یک ابر خدا را خواندی
و چه تنها ماندی
غم تو را می خواند
و چه بی رنگ ؛ چه کور
اشک هم قافیه با چشمانت
و چه بی قافیه ؛ دور
بی تو با من ماندند
اندکی کاش بخندی امروز
خنده ای ممتد و باز
من به لبخند دلت مشتاقم
و چه دورم از تو
تو چه دوری از خویش
تو بلندی و تمام هیجان ها پی تو می گردند
تو لطیفی و تمام
تو بزرگی و همین
تو کجایی که زمین منقبض از دوری توست
و من امروز چه دورم از تو
آه ... من چه دورم از خویش
مشهد اردهال
مزار سهراب سپهری
زیر پای دلتان
و چقدر فرصت دیدار شما نزدیک است
وقت تابیدن گل
وقت باریدن ابر
تو که سرچشمه ی یک خاطره ای
گاه مانند قناری همه ی فاصله ها را خواندی
گاه مانند غروب بین تردید و بلوغ
بی هوا تر از ماه
مثل یک ابر خدا را خواندی
و چه تنها ماندی
غم تو را می خواند
و چه بی رنگ ؛ چه کور
اشک هم قافیه با چشمانت
و چه بی قافیه ؛ دور
بی تو با من ماندند
اندکی کاش بخندی امروز
خنده ای ممتد و باز
من به لبخند دلت مشتاقم
و چه دورم از تو
تو چه دوری از خویش
تو بلندی و تمام هیجان ها پی تو می گردند
تو لطیفی و تمام
تو بزرگی و همین
تو کجایی که زمین منقبض از دوری توست
و من امروز چه دورم از تو
آه ... من چه دورم از خویش
مشهد اردهال
مزار سهراب سپهری