PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خرمشهر آزاد شد



Big-brother
25th May 2010, 01:59 AM
نادر مرزبان
http://www.rahesabz.info/uploads/images/d6f9f1185235cfd049b97c181877a62d.jpg http://tisfoon.net/images/geexw4ywpa6zgonzi4gi.jpg
جرس: شهر آزاد شد و " ممدی " نبود که ببیند اما آنها که بودند و دیدند اشک شوق بر گونه هایشان جاری شد و امید فتح در دلشان زنده.باز اما هزاران هزار نفر شهید لازم بود و هزاران تن مفقود تا قطعنامه پایان جنگ امضا شود و گلوله ها در تفنگ ها جا خوش کند. فتح خرمشهر پایان اشغال خرمشهر بود، اما پایان جنگ نبود.هنوز چندین سال زمان مانده بود تا قطعنامه ای که بنیانگزار انقلاب آن را جام زهر نامید پذیرفته شود و رزمندگان به خانه هایشان برگردند. غبار سربی گلوله ها که فرو نشست ویرانی های به جا مانده از جنگ تازه شروع به خودنمایی کردند. نه خرمشهر خرم بود و نه آبادان آباد. هر جا اثری از گلوگه و خمپاره بود فقر و محرومیت هم بیداد می کرد.



دولت پس از جنگ از پس جبران ویرانی ها برنمی آمد و کسری بودجه سالیانه، راهی جز دریافت وام های کلان از بنگاه های اعتباری بین المللی باقی نمی گذاشت. دریافت وام های کلان هم بحران بدهی های ملی را در پی داشت و توام شدن آن با بیکاری و تورم دولت را در تنگنایی بی سابقه گذاشت. هر چه کارگزاران این دولت اعلام می کردند که جبران ویرانی ها نیازمند بازسازی زیرساخت های کشور مانند سدها و نیروگاه ها است باز شهروندانی که برای تهیه نان و آب خود هزاران مشکل داشتند و دیوار خانه هایشان اثر گلوله ها را برخود داشت قانع نمی شدند و سوال می کردند که چرا علیرغم همه جان فشانی ها و فداکاری ها در دوره جنگ باید این همه درد و رنج را شاهد باشند؟ این سوال ها به مرور تردیدهای بنیادی تری را ایجاد کرد. تردیدهایی از این جنس که حکومت اصلا چرا پس از فتح خرمشهر جنگ را پایان نداد تا هزینه های انسانی و مادی ناشی از آن سر به فلک نزند؟ بیست و هشت سال پس از فتح خرمشهر هنوز هم این تردیدها باقی است و پاسخی واحد برای آن وجود ندارد.بهترین فرصت برای پایان!





روایت های فراوانی وجود دارد که نشان می دهد در راس جریان تصمیم گیر جمهوری اسلامی اختلاف نظرهای جدی پیرامون پایان دادن یا ادامه دادن جنگ پس از فتح خرمشهر وجود داشته است. "سید احمد خمینی" فرزند فقید بنیان گذار جمهوری اسلامی در مصاحبه ای که سال 1374 با روزنامه جمهوری اسلامی انجام داده بود (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.asriran.com%2F fa%2Fpages%2F%3Fcid%3D56255) به صراحت از مخالفت آیت الله خمینی با ادامه دادن جنگ پس از فتح خرمشهر سخن گفته بود.او در این مصاحبه افشا کرده بود که از نظر رهبر ایران فتح خرمشهر بهترین زمان برای پایان دادن به جنگ بوده است. در روایت او از روز سوم خرداد 1361 آمده است که "امام در حال قدم زدن بودند كه گوينده راديو خبر آزادسازي خرمشهر را اعلام كرد. با شنيدن صداي گوينده، به امام نگاه كردم و متوجه شدم كه احساس خوبي به ايشان دست داد. ....در مقابل مسائل خرمشهر امام معتقد بودند كه بهتر است جنگ تمام شود اما بالاخره مسئولان جنگ گفتند كه ما بايد تا كنار شط‌ العرب (اروند رود) برويم تا بتوانيم غرامت خودمان را از عراق بگيريم. "

فرزند آیت الله خمینی سپس با صراحت بیشتری موضع پدرش را درباره ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر تشریح کرده و می گوید:" امام اصلاً با اين كار موافق نبودند و مي‌گفتند اگر بناست كه شما جنگ را ادامه بدهيد بدانيد كه اگر اين جنگ با اين وضعي كه شما داريد ادامه يابد و شما موفق نشويد ديگر اين جنگ تمام شدني نيست و ما باید اين جنگ را تا نقطه‌اي خاص ادامه بدهيم و الان هم كه قضيه فتح خرمشهر پيش آمده بهترين موقع براي پايان جنگ است."

نمی گذاشتند پیروز شویم

نقل قولهای سید احمد خمینی از بنیان گذار انقلاب درباره پایان جنگ پس از فتح خرمشهر با انکار همیشگی "هاشمی رفسنجانی" روبرو بوده که در آن زمان سمت فرماندهی کل جنگ را به عهده داشت. هاشمی رفسنجانی گفته است که مشاهداتش از آن روزها "... غیر از حرف هایی است در آن مصاحبه از حاج احمد آقا نقل شده است. " او در مصاحبه ای که در کتاب " هاشمی بدون رتوش " به چاپ رسیده عنوان می کند که "... در مورد خرمشهر و جنگ اولا وقتی در خرمشهر پیروز شدیم هیچ کس را ندیدم که بگوید جنگ را ادامه ندهیم. بر عکس همه موافق تداوم جنگ بودند. مثلا آقای منتظری بعد از فتح المبین (2/1/61) نصف شب به من تلفن کرد که نیروها منتظر چه هستند؟ چرا وارد عراق نمی شوند؟ عراق به هم ریخته، به بغداد بروید و مسئله را تمام کنید و بعضی ها در عراق منتظر ورود شما هستند تا کودتا کنند. " وی در تشریح شرایط تصمیم گیری نظام در آن روزها می گوید:"سه روز پس از فتح خرمشهر، یعنی 6 خرداد چند تن از فرماندهان جنگ از جمله آقایان محسن رضایی و صیاد شیرازی، یعنی سران ارتش و سپاه به تهران آمدند تا از امام کسب تکلیف کنند. چون آن موقع کسی نبود که فرمان بدهد. جلسه شورای عالی دفاع را در خدمت امام در جماران برگزار کردیم. من و آیت الله خامنه ای هم در آن جلسه بودیم. ولی حرف نزدیم و امام و فرماندهان نظامی حرف می زدند. امام بعد ازتبریک و تشکر گفتند: می خواهید برای ادامه جنگ چه کار کنید؟ نظر فرماندهان این بود که اگر می خواهیم جنگ را ادامه دهیم، باید از مرز عبور کنیم. اول از امام سوال کردند که جنگ را ادامه بدهیم یا نه؟ امام گفتند: باید ادامه دهید و هیچ کس حق ندارد از توقف جنگ و آتش بس حرف بزند. هر کس چنین حرفی بزند با او برخورد می کنم. چون جواب امام قاطع بود از این مرحله گذشتند. خودشان هم همان نظر را داشتند."

به این ترتیب فرمانده کل جنگ تصویری از هرم تصمیم گیری نظام در آن زمان نشان می دهد که در آن مدافعان صلح با عراق جایگاه حداقلی دارند. هاشمی در همین راستا فرضیه هایی که او را مسبب ادامه یافتن جنگ پس از فتح خرمشهر می دانند یکسره رد کرده و می گوید:" این که بگویند من جنگ را برای تثبیت قدرتم می خواستم از حرف های بچگانه است.اتفاقا اگر کسی ترمز بود، من بودم." او سپس درباره اینکه از چه مقطعی به عنوان فرمانده جنگ مصمم شد که جنگ باید فیصله یابدد نیز می گوید:نقطه اوجش زمان فرماندهی ام بود و وقتی که امام حکم را به من دادند. در ملاقات خداحافظی این حرف را به امام گفتم. این حرف من متکی به جلسه سران بود که همه ما پنج نفر ( آیت الله خامنه ای،آیت الله موسوی اردبیلی،آیت الله هاشمی رفسنجانی، مهندس میر حسین موسوی و حاج سید احمد خمینی) به این نتیجه رسیده بودیم که نمی گذارند در جنگ پیروز شویم. منتها راه حل من این بود که جایی را بگیریم که ارزش استراتژیک داشته باشد تا عراق نتواند بدون آن منطقه زیاد بماند و بیاید معامله کند.... پس سیاست من حتی قبل از فرماندهی با اتکا به نظر دوستان این بود که جایی از عراق را بگیریم و آتش بس را قبول کنیم.»

از میدان سیاست تا میدان رزم

قاعده این است که سرداران جنگ در نهایت باید تابع تصمیم های سیاستمداران باشند. این قاعده در زمان جنگ ایران و عراق هم برقرار بود اما پس از جنگ یعنی زمانی که برخی از سرداران پا به میدان سیاست گذاشتند اختلاف نظرهایشان درباره نحوه مدیریت جنگ با فرماندهان سیاسی علنی شد. در این میان نقش "محسن رضایی" که در زمان جنگ فرماندهی سپاه را بر عهده داشت برجسته تر از سایرین است. هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود به نقش تاثیرگذار او برای پایان دادن به جنگ اشاره کرده و گفته است که رضایی با نوشتن نامه ای مبنی بر ناتوانی حکومت در تامین تدارکات جنگ روند پذیرش قطعنامه پایان مخاصمه را تسریع کرده است.

با این حال رضایی در روایت هایی که طی سالهای اخیر پیرامون تصمیمهای کلیدی نظام در زمان جنگ داشته است اختلاف نظر سرداران و سیاستمداران را برجسته کرده است.آن طور که رضایی عنوان کرده " استراتژی نظام پس از آزادی خرمشهر استراتژی سیاسی شد و شامل انجام یک عملیات نظامی برای تحقق صلح و با استفاده از عملیات نظامی برای آنکه بتوان از طریق دیپلماسی جنگ را تمام کرد." حال آن که پیش از آن استراتژی ایران نظامی و با هدف بیرون راندن عراق از خاک کشور بود.

او درباره منشاء این اختلاف ها به بحثی معروف میان هاشمی رفسنجانی و فرماندهان جنگ اشاره می کند و می گوید :"فرماندهان به ويژه پس از عمليات خيبر، مي‌گفتند استراتژي سياسي نتيجه‌اي ندارد و اجازه بدهيد برنامه‌اي براي استراتژي نظامي تهيه و جنگ را تمام كنيم اما هيچ‌گاه مسئولان سياسي و آقاي هاشمي اين را نپذيرفتند." رضایی عقیده دارد که برای سیاستمداران " تنها هدف پيروزي در يك عمليات براي پايان جنگ و استفاده از ابزار ديپلماسي بود" و پس از فتح خرمشهر هم از آنجا که ".. عراق و آمريكا و كشورهاي عربي و غربي دست ايران را خوانده بودند و لذا در مواجهه با سياستمداران ما مي‌دانستند كه قضيه چيست، هرچند امام مي‌گفت ما جنگ را تا رفع فتنه ادامه مي‌دهيم اما آنها مي‌دانستند اين حرف امام و رزمنده‌هاست كه در حد يك شعار است و آنچه كه آنها در عمل مي‌ديدند «جنگ جنگ تا يك عمليات» بود."

سرانجام اما استراتژی سیاستمداران بود که به کرسی نشست. جنگ پس از فتح خرمشهر ادامه یافت و علاوه بر 6 هزار شهید و 24 هزار مجروحی که در جریان عملیات آزاد سازی این شهر موسوم به بیت المقدس بر جای ماند هزاران رزمنده دیگر هم جان خود را بر کف دست گذاشتند و تا زمان پذیرش قطعنانه 598 در 27 تیر 1367 در جبهه های جنگ ماندند. خرابی ها روز افزون شد و سفره های مردم خالی تر، اما جنگ بنیاد اتحادی عمومی را ایجاد کرده بود که تحمل خرابی ها و سفره های خالی را آسان می کرد.

خاطره روز رویایی فتح خرمشهر در تمام روزهای پس از آن انگیزه بخش رزمندگان بود و نسلی که به سفیر موشک ها در آسمان عادت کرده بودند حتی به هنگام خاموش کردن چراغ ها و رفتن به پناهگاه ها آوازهای حماسی می خواندند. باز ممد نبود که ببیند فرزندان نسل جنگ چگونه روزهای موشک و شب های پناهگاه را به سر می رسانند اما آن ها که بودند ممد را به یاد داشتند. یاد او و هزاران هزار نفر از یارانش در ظلمت پناهگاه همچون مشعلی روشن بود و اصالت یک نسل آرمان گرا را به نمایش می گذاشت. نسلی که بسیاری از آرمان هایش همچون نخل های خرمشهر سوخت و برباد رفت اما اصالتش را از دست نداد.

Big-brother
25th May 2010, 03:31 AM
عکس دوباره آپلود شد

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد