PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : راه‌ها و ابزارهاي فتنه در جامعه 3



moji5
22nd May 2010, 02:04 PM
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين بعدد ما احاط به علمه، اللهم صلي علي محمد و آل محمد
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
چند جلسه‌اي است راجع به فتنه و ابزار فتنه صحبت مي‌كنيم. فتنه در قرآن بارها آمده است و در روايات صدها بار آمده است. و چيزي است كه انسان هميشه با آن سر و كار دارد. فتنه در قالب‌هاي مختلفي است. اسم‌هاي مختلفي دارد. اين روزها به اسم جنگ سرد و جنگ نرم است. ولي ما اصطلاح قرآني‌اش را دنبال كرديم و ابزارش را حدود 50 ابزاري كه من بلد بودم نوشتم، بيست و چند مورد را گفتم، اين جلسه مي‌خواهم بيست و هفتم را بگويم.
بسم الله الرحمن الرحيم. ابزار فتنه، چگونه فتنه بوجود مي‌آورند. اين را يك انسان بايد آگاه باشد. تا چشم و گوشش باز شود. برنامه درس‌هايي از قرآن و عترت! موضوع: ابزار فتنه، ادامه‌ي بحث‌هاي قبل شماره‌ي بيست و هفت.
1- واژگون جلوه دادن حقايق
يكي از ابزار فتنه واژگون جلوه ‌دادن است! يك چيزهايي را جا به جا مي‌كنند. به قول قرآن مي‌فرمايد: «وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُور» (توبه/48) آيه‌اش اين است. «وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُور» يعني چيزها را قلب مي‌كنند. يعني وارونه مي‌گويند. بچه‌ها قايم باشك بازي مي‌كنند. در بازي واليبال بلند مي‌شود كه آبشار بكويد ولي جاخالي مي‌زند. چراغ راهنماي سمت راست را مي‌زند به سمت چپ مي‌پيچد.
در قالب خدمت مي‌آيد كلاهبرداري مي‌كند. دخترها و پسرهايي كه گرفتار فتنه مي‌شوند، اين كه در پارك و سينما و دبيرستان و دانشگاه و خيابان و بازار، همديگر را كه مي‌بينند، «وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُور» پسر چنان خودش را جلوه مي‌كند، كه بله من پدرم 34 كارخانه دارد. 17 تا دبي است. 4 تا كانادا است. چنان حرف مي‌زند تا اينكه دل دختر را... دختر هم مي‌گويد: بله از هر انگشت من يك هنر... از هر انگشتش يك ناخن درمي‌آيد. ولي مي‌گويد: از هر انگشت من يك هنر درمي‌آيد. دكتر نيست مي‌گويد: من دكتر هستم. مهندس نيست مي‌گويد من مهندس هستم. «وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُور» يعني چيزها را واژگون نشان مي‌دهند، يكوقت اغفال مي‌كنند، گرفتار فتنه مي‌شوند.
در مقابل «وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُور» چه كنيم؟ اين است كه انسان تحقيق كند. تحقيق كند. قرآن يك آيه دارد، مي‌گويد: «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا» (حجرات/6) الآن مثلاً راهپيمايي‌هاي ما را، مثلاً راهپيمايي 22 بهمن ما را چه مي‌گويند؟ مي‌گويند: ساندويچ دادند. مردم را با زور آوردند. «وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُور» اين است كه آمريكا هم گرفتار اين بدبختي‌ها هست؟ انگليس هم هست، همه‌ي دنيا گرفتار هستند. «وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُور»
من يكوقت براي شما گفتم. قبر چهار امام را كه در بقيع خراب كردند، مردم در خيابان ريختند، عزا عزا است امروز! فيلم‌برداري كردند، عكس گرفتند. خارج فرستادند، كه مردم در خيابان ريختند كه ما احمد شاه نمي‌خواهيم. رضاشاه مي‌خواهيم! قاجار را نمي‌خواهيم، پهلوي مي‌خواهيم.
«وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُور» مغازه‌اش را يك رنگي مي‌كند كه مشتري كه مي‌آيد نفهمد جنس اين چيست؟ چاي را در چيني مي‌ريزد، كه اگر كمرنگ هم بود، آدم فكر كند پررنگ است. با برق، با چيني، دكورسازي را طوري مي‌كند، كه آدم گول مي‌خورد. كادوبندي‌ها! «وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُور» حلبي را به جاي طلا مي‌فروشند. در حرف‌ها، حرف‌ها را واژگون مي كنند، در دكان، در دكور، در قرار دادها...
2- خطر پيروي از آداب و رسوم غلط جامعه
28- به رخ كشيدن اكثريت، به رخ كشيدن اكثريت! گاهي انسان گرفتار فتنه مي‌شود براي اينكه اكثريت را به رخ مي‌كشند. بابا ديگر حالا چه كسي اين كارها را مي‌كند؟ دختر و پسر مي‌خواهند ازدواج كنند، دختر مي‌گويد: آقا شما توقع جهاز زياد از من نداشته باش، يك فرش ماشيني، يك پتو، دو سه تا استكان و نلبكي، خيلي اقل جهازيه، منتهي به پدرم مي‌گويم اين چند ميليوني را كه مي‌خواهد براي جهازيه بدهد، سرمايه‌ي من كند. شما هم به جاي تالار و چه و چه، يك پولي جمع كن، ما اول زندگي از اجاره‌ نشيني بيرون بياييم. يا يك خانه بخريم، يا يك جايي را رهن كنيم. پول اجاره ندهيم. تا حالا كدام عروس بي‌تالار بوده است؟ تا حالا چه كسي گفته؟ همه‌ي فاميل خواهند گفت كه هيچي! چون اكثريت تالار مي‌گيرند و گل كاغذي و نمي‌دانم گل طبيعي، چون اكثريت چند تا ماشين و يعني ميليون‌ها تومان آتش مي‌زنيم، چون همه اين كار را كردند. نه مي‌شود. ما چه كار به اكثريت داريم؟ بايد حق را ببينيم.
ما در نهضت سواد آموزي همكاري داشتيم. شبي كه مي‌خواستند عروس را خانه‌ي داماد ببرند، همان شب به او خبر دادند كه پسرت جبهه شهيد شد. يك لحظه وا رفت. گفت: خوب هيچ چيز نگوييد. هيچ چيز نگوييد. شهادت يك نعمتي است. عروس شدن دخترم هم نعمتي است. نبايد اين نعمت جلوي آن نعمت را بگيرد. به عروس نگوييد، هيچ چيز نگوييد. بگذاريد او دم بخت برود. ما بعد از مراسم عروسي جلسه‌ي فاتحه هم مي‌گيريم. ولي فعلاً عروسي را به هم نزنيد.
باز در نهضت سواد آموزي داشتيم، پسر و دختري ازدواج كردند. با هم نشستند گفتند: آقا شما اين مقدار بده، من هم اين مقدار مي‌دهم، يك جايي را رهن كنيم. بار زندگي اجاره است. اجاره را برداريم. حالا اين دكور مكورها، زرق و برق‌ها را كنار بگذاريم، اينقدر زرق و برق هست، بگذار مشكل اصلي را حل كنيم. گاهي وقت‌ها مي‌گويند: تا به حال چه كسي اينكار را كرده است؟ ما خودمان بايد دست به كار شويم. خودمان اهل ابتكار شويم. چه كار به ديگران داريم؟
من چهل سال پيش پاي تخته سياه رفتم. اول آخوندي بودم كه به نظر خودم پاي تخته سياه رفتم. يك آخوند هم در تهران گفتند، پاي تخته سياه هست. رفتيم كلاس او را هم ديديم. مي‌گفتند: آخوند بايد منبر برود، گفتيم: حالا اشكالي دارد؟ منبر يك ابزار است. من هم يك ابزار ديگر استفاده مي‌كنم، تخته سياه! ما كه نبايد تا آخر عمر، منبر برويم. منبر قداست دارد. ارزش دارد. ولي خوب يكي از كارها منبر است. يكي از كارها هم تابلو است. يكي از كارها هم فيلم است. يكي از كارها هم شعر است. يكي از كارها هم، انواع هنرها! اينكه حالا تا به حال كسي اين كار را نكرده، چه كسي تا به حال اين كار را كرده است، چه كسي تا به حال اين كار را كرده است؟ خوب من اولي باشم!
قرآن مي‌گويد: «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً» (فرقان/74) آيه‌ي قرآن است. يعني خدايا طوري كن كه من طراحي كنم، مردم عقب من بيايند. من هميشه قالب‌پذير نباشم. قالب ساز باشم. جوان خوب كسي است كه قالب ساز باشد! ما معمولاً قالب پذير هستيم. ما قالب‌ ساز نيستيم.
ما اول طلبگي كه وارد شديم، اولين كلمه‌اي كه روز اول طلبگي ياد ما دادند، اين بود. گفتند: حالا شايد در مدرسه‌ي شما هم باشد. «ضرب زيدٌ عمروا» زيد عمرو را زد. اول كدام زيد؟ حالا شما، اصلاً چرا آخوندي از زدن شروع مي‌شود؟ شما بگو: «رحم الله عبداً» اصلاً كتكي نبوده است. ولي رحم خدا هميشه هست. مي‌خواهي بگويي: اين فاعل است، اين مفعول، بگو: «رحم الله عبداً» ولذا نقل مي‌كنند كسي رفت طلبه شود. روز اول طلبگي كه پاي درس نشست، فرار كرد. گفت: چرا؟ گفت: بزن بزن است. (خنده حضار) اول گفتند: «ضَرَبَ» يك مرد غايب زد. بعدگفت: «ضَرَبا» دو تايي زدند. بعد گفت: «ضَرَبوا» سه تايي زدند. «ضَرَبَت» يك خانم آمد شروع كرد به زدن! «ضَرَبَتا» دوتايي زدند. «ضَرَبنَ» جمع زنها زدند. ديديم بزن بزن است بلند شديم رفتيم. (خنده حضار) يك نفر طلبه نيست، بيايد، بگويد: اين «ضَرَبَ زيدٌ» است. مرگ بر اين «ضَرَبَ زيدٌ»! خوب بگوييم: «رحم الله عبداً» كسي جرأت نمي‌كند. اينقدر قالب لغو، در حوزه‌ها، در دانشگاه‌ها،در بازارها، در پاساژ‌ها، در هيأت‌ها، در عروسي‌ها! صدها نكته‌ي غلط هست، يك ابراهيم نيست يك تبر بردارد اين بت‌ها را بشكنيم. حق را ببينيد، «كتابَ‌ الله وَ عِترَتي اهل بيتي» (بحار الانوار/ج2/ص99) قرآن و اهل بيت را نگه داريم، باقي‌ها را خودمان تصميم مي‌گيريم. باقي‌ها را خودمان تصميم مي‌گيريم. ما قفل شديم.
علاّمه طباطبايي مي‌فرمود: تفسير قرآن بايد دو سال به دو سال عوض شود. هيچ كس نگويد: آقا حرف اول و آخر را شيخ مفيد و طوسي و طبرسي و حلّي و مجلسي و ملاصدرا و امام خميني و بوعلي سينا و... خدا در قرآن گفته: هركسي قرآن مي‌خواند، تدبّر كند، شايد يك چيزي به ذهنش آمد كه به ذهن قبلي‌ها نيامده باشد. خودت هم فكر كن. رسم نيست كه در جهازيه باشد. باسمه تعالي من اين رسم را عوض مي‌كنم! ما اگر يك بتي پيدا شود، اين بت‌ها را بشكنيم، آداب و رسومي كه ريشه‌ي عقلي ندارد. بعضي از آداب و رسوم‌ها خوب است. ريشه‌ي عقلي دارد. آداب و رسومي كه ريشه‌ي منطقي دارد. ريشه‌ي قرآني دارد. ريشه‌ي حديثي دارد. آنها را بگيريم، آداب و رسومي كه پايش به سليقه‌ي نياكان بوده است، بنده خودم يك آدم هستم. هيچ دليلي ندارد، سليقه‌ي نياكان را عمل كنم. اين به رخ كشيدن اكثريّت گاهي آدم را گرفتار مي‌كند. منطق نه اكثريّت!
3- بزرگ جلوه دادن قدرت‌هاي توخالي
يكي از چيزهايي كه عامل فتنه هست، اين است كه انسان خودش را برتر بداند. مي‌گويد: «إِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ» (اعراف/127)
29- خود برتر بيني، «إِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ» مي‌گويد: ما بالاتر از آنها هستيم. «قاهِرُونَ» قهر ما بر آنها غالب است. اين هم اكثريت است، كه قرآن مي‌گويد: «اَكثَرُهُم كذا و كذا»، «اكثرهم لا يفقهون» واژگون كردن آن هم «وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُور» چون من معلم قرآن هستم، اجازه بدهيد من تمام حرف‌هايم را ريشه‌ي قرآني‌اش را بگويم كه بحث سليقه‌اي نباشد. شيعه و سني هم نباشد، تاريخ مصرف هم نداشته باشد. قرآن مي‌گويد: «وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُور» راهپيمايي را ساندويچ مي‌گويند. اكثريت مردم درست نمي روند. ما برتر هستيم. ما هم يك نژاد فرهيخته هستيم. چه كسي گفت: فرهيخته هستيم. حالا ممكن است دو تا كتاب بيشتر خواندي. از كجا تو بهتر مي‌فهمي؟ از كجا تو بهتر مي‌فهمي؟ خيلي وقت‌ها افراد ساده يك چيزهايي را ساده مي‌فهمند. و افراد پيچيده گيج هستند. راجع به اكثريت، قرآن تعريف اقليّت را كرده است.مي‌گويد: «وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ» (سباء/13) يعني قليلي از بندگان من شكر مي‌كنند. يعني گول اكثريت را نخور. خودشان را برتر مي‌دانند. نخير! ما كه گرفتار فتنه شديم، گاهي وقت‌ها مي‌گفتند: غرب مي‌فهمد. آمريكا مي‌فهمد. ايراني كه نمي‌فهمد. مسلمان كه نمي‌فهمد. الآن كشورهاي اسلامي، اسرائيل را قاهر مي‌دانند. گرفتار ذلّت شدند. فتنه‌اي كه در كشورهاي عرب هست، اين است كه كشورهاي عرب از اسرائيل مي‌ترسند. اسرائيل را قهّار مي‌دانند. آمريكا را قهّار مي‌دانند. آمريكا آمد، فرمود... امام آمد فرمود: آمريكا هيچ غلطي نمي‌تواند بكند. آمريكا را خوار كرد.
اين دانشجوهاي مسلمان پيرو خط امام، وقتي لانه‌ي جاسوسي را گرفتند، سفارت آمريكا را مي‌ترسيدند از پشت ديوارش بروند! تحقير شد. سفير آمريكا تحقير شد. آمريكا تحقير شد. در دنيا كم كم، قهرمان است كسي كه... يعني تمام كساني كه آمريكا را در دنيا تحقير كردند، رهبرشان امام بود. امام بود. اينهايي كه باد دارند. تكبّر دارند. تكبّر بد است. ولي مي‌گويند: تكبّر نزد متكبّر خوب است. نقل شد كه يكوقت امام عراق كه بودند، در يك جلسه‌اي بود، حالا چه جلسه‌اي بوده است، چطور بوده، مراسمي بوده، فاتحه‌اي بوده، چه بوده، صدام هم وارد شده است. آن زمان هنوز صدام چيز نبوده است. نفر اول عراق نبود. امام يك نگاه به صدام كرد، خيلي‌ها بلند شدند. امام تكان نخورد! فرمود: اين جنايتكار است. براي خودمان خط داشته باشيم. اينكه حالا موج ما را نبرد. خودمان آدم باشيم. خودمان براي خودمان فكر كنيم. برتري‌هايي كه فكر مي‌كنند. خودمان هم ظرفيت‌هايي داريم. چه كسي گفت: ايراني نمي‌فهمد؟ سالي ده‌ها مدال در رشته‌هاي مختلف كه ايراني‌ها و جوان‌هاي ايران كسب مي‌كنند. زمان شاه كه اينطور نبود. يكي از ابزار فتنه اين است كه افرادي را بزرگ مي‌پنداريم، خودمان را كوچك مي‌پنداريم. مه بزرگ‌ها خيلي بزرگ هستند، نه ما خيلي كوچك!
جوّ سازي! يكي از ابزار فتنه جوّ سازي است.
30- جوّ سازي، آيه‌ي جوّ سازي چيست؟ «بِدَمٍ كَذِبٍ» (يوسف/18) برادرهاي يوسف كه يوسف را در چاه انداختند، دَم يعني خون. پيراهن يوسف را با خون كذب، كذب هم يعني دروغ، به خون دروغي، يعني پيراهن را خوني كردند كه پدر باورش شود. گريه هم كردند كه بيشتر باور كند. شب هم آمدند كه بيشتر باور كند. هم شب آمدند. هم گريه كردند. هم پيراهن، اينها جوّسازي است. جوّ سازي! گاهي يك جوّ سازي مي‌كنند. در مسائل اقتصادي جوّ سازي مي‌كنند. در مسائل سياسي جوّ سازي مي‌كنند. جوّ سازي مي‌كنند. من نمي‌دانم مثلاً حالا گاهي يك چيزي را زياد... عيد نوروز را خوب ما قبول داريم. اما طوري اين صدا و سيما و ملت و دولت و طوري عيد نوروز را باد مي‌كنند، مثل اينكه او مي‌گويد: پرتقال بياور. او مي‌گويد: سيب بياور. او مي‌گويد: ترافيك است. طوري هيجان به وجود مي‌آورند كه اصلاً... عيد، عيد است ديگر. مثل باقي عيدها! طوري موج به وجود مي‌آورند كه نرخ‌ها را بالا مي‌كشند. ترافيك درست مي‌كنند. آمار تصادف را بالا مي‌برند. چه خبر است؟ چه خبر است؟ در طول سال يك ماه برو. يك پيراهني كه مي‌تواند در ماه ديگر بخرد، به مبلغ خيلي كمتر، همينطور مي‌گذارد يك هفته به عيد بخرد. يك چيزي را كه مي‌تواند نيم ساعته تهيّه كند، مثلاً مي‌گذارد در ترافيكي كه اين خريد چهار ساعت طول بكشد. هرچه فكر مي‌كند، آخر من مي‌توانستم اين را نيم ساعته بخرم. يك سه ماه قبل هم مي‌توانستم بخرم. چرا امشب خريدم، كه هم چهار ساعت و هم دو برابر قيمت! يك جوّي به وجود مي‌آوريم. جوّ سازي! نمي‌دانم.
4- مخلوط كردن حق و باطل براي گمراه كردن مردم
گاهي حق و باطل را مخلوط مي‌كنند. مخلوط كردن حق و باطل! قرآن مي‌فرمايد: «لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِل‏» (بقره/42) مثلاً يك گزارشي كردند، كه فلاني چه كرده است. هفت تا حرف راست مي‌زنند، سه تا هم دروغ قاطي‌اش مي‌زنند. چون اگر دروغ ها قاطي راست‌ها شود مردم باور مي‌كنند. در نهج‌البلاغه داريم حضرت امير مي‌فرمايد: اگر باطل را لخت بگويي، كسي قبول نمي‌كند. باطل را در حق قالب مي‌كنند، يعني اگر پرتقال پوسيده را بگذاريد كسي نمي‌خرد، منتهي پرتقال پوسيده را زير جعبه پرتقال خوب مي‌گذارند، يكوقت جعبه‌اش را مي‌فروشند. «لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِل‏» يعني حق را لباس باطل نپوشانيد. «تَلْبِسُوا» لباس، «تلبيس» مخلوط كردن حق با باطل!
31- مظلوم نمايي، گاهي براي ايجاد فتنه مظلوم‌نمايي مي‌كنند. مظلوم‌نمايي باعث فتنه است. در فيلم امام علي ديديد كه كفش‌هاي پيغمبر را سر دست گرفتند، مردم به گريه زدند. مظلوم‌نمايي! گاهي يك پيراهن را مطرح مي‌كنند. گاهي يك عكس را مطرح مي‌كنند. مظلوم‌نمايي!
يادم نيست كه من در كدام كشور غربي بودم. در فلكه‌اي يك كوره‌ي آتش درست كرده بودند، يك چيزهايي را مي‌سوزاندند، نماد اينكه هيتلر يهودي‌ها را مي‌سوزاند. حالا واقعاً نمي‌دانم راست است، دروغ است. به قول رييس جمهور خوب اين را آنجا سوزاندند.
گفت: گنه كرد در بلخ آهنگري به شوشتر زدند گردن مسگري
خوب حالاگيرم آنجا... اگر راست باشد، آنجا كشتند. چه كار دارد به فلسطين! اين مظلوم‌نمايي، در وسط شهر و پايتخت كوره‌ي يهودي‌سازي درست مي‌كنند، كه هركس مي‌آيد برود، آه...! يهودي‌ها مظلوم هستند. بايد انتقام گرفت. خوب اول اينكه راست مي‌گويي يا دروغ؟! بر فرض مظلوم هستند، انتقامشان را از قاتل بايد گرفت يا از جاي ديگر؟ مظلوم نمايي هم يكي از وسيله‌هاي فتنه است.
33- همكاري داخل و خارج از ابزار فتنه است. مثلاً اين بدبخت ريگي، يا منافقين بدبخت، اينها خودشان نمي‌دانستند. اين ارتباط و همكاري داخل و خارج اينها را به فتنه مي‌كشاند. يكي از ابزار فتنه قول‌هايي است كه از بيرون داده مي‌شود. همكاري داخل و خارج! يعني خودش باشد اينقدر فتنه نمي‌كند. يا اهل فتنه نيست، يا اينقدر نمي‌تواند فتنه كند. ولي وقتي به او وعده مي‌دهند، مي‌گويند: پول مي‌خواهي. ريال مي‌خواهي. دلار مي‌خواهي. گذرنامه‌ي جعلي مي‌خواهي. نمي‌دانم هواپيما مي‌خواهي. هرچه مي‌خواهي به تو مي‌دهيم. اين وعده وعيدها «وَ إِرْصاداً لِمَن‏» (توبه/107) «ارصاد» رصدخانه، منافقين در مدينه مسجدي ساختند، گفتند: در اين مسجد جمع شويم، اطلاعات را بگيريم. به مخالفين خارجي پاس بدهيم. اين يكي از ابزار فتنه، همين همكاري داخل و خارج است.
5- همكاري مسلمانان در برابر توطئه‌هاي دشمنان
جواب اين چيست؟ چه كنيم؟ مسلمان‌ها هم بايد همكاري كنند. همين بازار مكه و مدينه، اگر اعتصاب كنند، يعني اگر غيرت در مسلمان‌ها زنده شود، كه بگويند: آقا ما يكسال جنس غربي نمي خريم. چنان سيلي مي‌خورند. انگليس، فرانسه، آمريكا، چنان سيلي مي‌خورند. داغون مي‌شوند! يك كلمه امام فرمود: شير نفت را ببنديد. امت ايران شير نفت را بستند. يك كلمه امام فرمود: از سربازخانه‌ها فرار كنيد. آخرهاي زمان شاه بود، سربازها از سربازخانه فرار كردند، شير نفت هم بستند. يعني قدرت نظامي و قدرت اقتصادي، گرفته شد. ما خيلي قدرت داريم. ما مشكلمان كمبود غيرت است. توان بالقوه زياد داريم. مشكل غيرت است. همكاري است. وگرنه حالا مصر مي‌تواند كمك غزه كند. با اسرائيل چاي مي‌خورد. مسئله‌ي همكاري، يكي از وسايل فتنه همكاري‌ها است. چه فتنه‌گراني به خاطر همكاري‌ها گرفتار فتنه شدند. گاهي يك آدم فاسد است، اگر خودش باشد زنگ دوچرخه مي‌دزدد. دو تايي باشند مي‌گويند: دوچرخه بدزديم. سه تايي مي‌گويند: موتور! يعد يك باندي كه شدند، مي‌گويند: كشتي آهن را در دريا بدزديم. يعني يكي بود يك مو بود. چند تا كه شدند، طناب مي‌شوند. بسياري از فتنه‌ها به خاطر همكاري است.
6- بهره‌گيري از تهديد و ارعاب براي گسترش فتنه در جامعه
34- تهديد و ارعاب، بسياري از فتنه‌ها به خاطر تهديد و ارعاب است. اينها ابزار فتنه است. دل آدم را خالي مي‌كنند. با شايعه با دروغ با... «إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُم‏» (آل عمران/173) قرآن مي‌گويد كه: مي‌آمدند مي‌گفتند: جلو نرويد. دشمنان خيلي قوي هستند. «إِنَّ النَّاسَ» به درستي كه مردم، «قَدْ جَمَعُوا لَكُم» براي شما جمع شدند. يعني خيلي دشمن سنگين است. يكوقت شما با آتش بازي نكنيد. اينها مي‌گفتند: خدا داريم. برو بابا! در يك ماجرايي قرآن نقل مي‌كند كه وقتي دشمن را ديدند، گفتند: «لا طاقَةَ لَنا» (بقره/286) «لا طاقَةَ لَنا» ما طاقت نداريم. اما يك عده گفتند: برويد. شما ترسو هستيد. «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً» (بقره/249) بيست بر دويست پيروز است. قرآن يك اصلي دارد به نام اينكه بيست بر دويست پيروز است. «عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْن‏» (انفال/65) آيه قرآن است. بيست بر دويست پيروز است. «عِشْرُونَ» يعني بيست. «عِشْرُونَ صابِرُونَ» يعني بيست نفر آدم صابر و مقاوم، پشتكار، «يَغْلِبُوا مِائَتَيْن»‏، «مِاء» يعني صد، «مِائَتَيْن» يعني دويست! «عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْن‏» آيه‌ي قرآن است. بيست بر دويست پيروز است. «إِنَّ اللَّهَ مَعَنا» (توبه/40) خدا با ما است. «ْإِنَّ اللَّهَ مَعَنا»، «إِنَّ مَعي‏ رَبِّي سَيَهْدينِ» (شعرا/62) به موسي گفتند: فرعون شوراي نظامي تشكيل داده، اعدام صحرايي! بنا است تو را هرجا ديدند، بكشند. برو! موسي هم رفت و يارانش را برداشت. به سمت دريا كه مي‌رفتند، ديدند جلو دريا و پشت سر هم فرعون است! گفتند: ديگر خلاص! ما ديگر نابود شديم. جلوي ما دريا است. پشت سر ما لشگر فرعون است. ‏موسي گفت: «إِنَّ مَعي‏ رَبِّي سَيَهْدينِ» ما خدا داريم.‏ به دريا كه رسيد، گفت: موسي عصايت را به آب بزن، عصايش را به آب زد. آب‌ها روي هم رفت. كف دريا خشك شد، گفت: برو.
«فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» (شرح/5) هيچ كس احساس نكند به بن‌بست رسيده است. من ديگر بدبخت شدم. نه اينطور نيست. من ديگر بدبخت شدم. «لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونينَ» (شعرا/29) به موسي گفتند: حتماً تو را زندان مي‌كنيم. «ِلَنُخْرِجَنَّكَ يا شُعَيْب‏» (اعراف/88) به شعيب پيغمبر گفتند: تو را از منطقه بيرون مي‌كنيم. تبعيدت مي‌كنيم. «لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونينَ» «مسجون» سِجن است. سجن يعني زندان! قطعاً تو را زندان مي‌كنيم. «مَرجومين» «رَجم» يعني سنگ‌بارانت مي‌كنيم. «نُخْرِجَنَّكَ»، «َنَرْجُمَنَّك» از منطقه بيرونت مي‌كنيم. سنگ‌بارانت مي‌كنيم. فرعون به اينهايي كه به موسي ايمان آوردند، گفت: قطعه قطعه‌تان مي‌كنم.گفتند: قطعه قطعه كن. ما نمي‌ترسيم. يك جان داريم، مي‌دهيم.
7- وعده‌هاي توخالي براي جلب همكاري با دشمنان
35- وعده‌هايي مي‌دهند. مي‌گويند: اگر اين كار را كني، ما چه مي‌كنيم. اگر اين كار را بكني، ما چه مي‌كنيم. ويزا برايش مي‌فرستد. آقا من از كانادا برايت ويزا مي‌گيرم. من از آمريكا برايت ويزا مي‌گيرم. شما اگر اين كار را بكني، من چه مي‌كنم. يك جواني را به فتنه مي‌كشانند، به وعده! دختر يك وعده به پسر مي‌دهد. پسر گرفتار فتنه مي‌شود. پسر يك وعده به دختر مي‌دهد. دختر گرفتار فتنه مي‌شود. در مسائل سياسي، مي‌گويد: آقا من هستم. شما چك بكش، نداشتي من به شما مي‌دهم. چك مي‌كشد، مي‌گويد: والله آن روز داشتم. امروز متأسفانه ندارم. با وعده‌ي رفيقش خريد كرد. چك به او داد. به اميد اينكه او كمكش كند، او هم كمكش نمي‌كند. روز قيامت مجرمين به شيطان مي‌گويند: خدا لعنتت كند. تو به ما وعده دادي. مي‌گويد: «وَعَدْتُكُمْ» من وعده دادم. اما «فَأَخْلَفْتُكُمْ» (ابراهيم/22) وعده دادم، عمل نكردم.
هزار وعده‌ي خوبان، يكي وفا نكند. وعده‌ي شيطان كه هيچ! گاهي افراد كه در مسائل اقتصادي، سياسي،خانوادگي گرفتار مي‌شوند، به وعده‌ها تكيه مي‌كنند. به وعده‌ها تكيه نكنيد. ممكن است بگويد: آقا با من، برو خريد كن با من! پشتيباني‌ات با من! بلكه تو نبودي. هميشه سياست خودتان را سياست ورامين در نظر بگيريد. يك آدم عاقل در سياست، در مديريت، هركار مي‌خواهيد بكنيد ياد كلمه‌ي ورامين باشيد. اين هم يادگاري از ما. اين ورامين چيست؟ ورامين اگر همه‌اش بود، الحمدلله! اسم يك شهر است. شهر انقلابي و خوش سابقه. حالا اگر «واو» قهر كرد. چه مي‌شود؟ رامين. اسم يك آدم مي‌شود. اگر «ر» هم قهر كرد. چه مي‌شود؟ امين! باز معنا دارد، مي‌گويند: فلاني آدم اميني است. اگر «الف» هم قهر كرد چه مي‌شود؟ مين. باز وسيله‌ي جنگي است. «ميم» هم قهر كرد، يِن مي‌شود. واحد پول است. «ي» هم قهر كرد. نان مي‌شود. تازه مي‌خوريم! يعني طوري برنامه‌ريزي كنيد كه هيچ‌كس شما را نابود نكند. به من مي‌گويند: تو سي سال است پاي تخته سياه هستي، از وايت بُرد استفاده كن. از تكنولوژي، تو چقدر آخوند سنّتي قديمي هستي. مي‌گويم: ببين اين تخته سياه را هيچ‌كس نمي‌تواند از من بگيرد. اما اگر با كامپيوتر باشم، برق برود من فلج هستم. برق برود من فلج هستم. قبر خصوصي بهتر از بهشت شريكي است. يكبار ديگر مي‌گويم. قبر خصوصي بهتر از بهشت شريكي است. به وعده كسي گوش نكنيد. هرچه پول داري معامله كن. چرا به وعده و خيال و آرزو چشم داري كه حالا دچار فتنه شوي. وام بگيري، ربا بگيري. زندان بروي. بترسي، فرار كني. كه چه شود؟ آرام باش. يكسري از افراد كه گرفتار فتنه مي‌شوند، به خاطر وعده‌ها است.
خدايا تو را به حق محمد و آل محمد ما را از همه‌ي فتنه‌ها و ابزار فتنه‌ها، و همه‌ي توطئه‌ها، دانه دانه‌ي ما را فرد به فرد ما را حفظ بفرما. بصيرتي، علمي، عقلي، نورانيتي به ما بده كه كلاه سر ما نرود. ما را جز اغفال شده‌ها و گول خورده‌ها در هيچ موضوعي قرار نده. والله من مي‌خواستم اين بحث فشرده شود. ولي هرچه جلوتر مي‌روم بازتر مي‌شود، اين بحث‌ها مورد نياز است. چون مي‌بينيم كه مثلاً 300 هزار تا ازدواج 100 هزار تا طلاق! چرا يك سوم ازدواج‌ها به طلاق كشيده مي‌شود؟ وارسي مي‌كنيم مي‌بينيم گرفتار شدند، گرفتاري هم يكي از اين عوامل است. يا به هم وعده دادند. يا خيال كردند. يا آرزو بوده است. يا چشم‌و هم‌چشمي بوده است. گرفتار هستيم. يعني زندگي ما تلخ است، به خاطر اينكه چشم‌مان را باز نمي‌كنيم. موج ما را مي‌برد. به جاي منطق و عقل، دنبال موج مي‌رويم. ما را بصير قرار بده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
http://gharaati.ir/show.php?page=darsha&id=1956

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد