LaDy Ds DeMoNa
21st May 2010, 09:55 PM
علی پهلوان: ابتدا با ساز دف شروع کردم؛ اما در مهندسی، فاز 9 و 10 پارس جنوبی یکی از بزرگترین تجربیاتم بود
http://musiceiranian.ir/images/news-pic/2010/05/89-02-26-21.jpgموسیقی ایرانیان – مهدی معزی: سخت است که باور کنیم، اما وقتی با او قرار می گذاریم باید به جایی برویم که هیچ ارتباطی پیدا نمی کند به موسیقی. همه ما علی پهلوان را از زمانی می شناسیم که شد خواننده و آهنگساز گروه محبوب آریان. اما بعد از ده سال که او را در جایگاه دیگری شناختیم، می گوید شغل اولش چیز دیگری است: «رشته تحصیلی ام مهندسی صنایع است و تخصص ام برنامه ریزی و کنترل پروژه در پروژه های نفت و گاز. شغلی هم که در آن بیش از دوازده سال سابقه کار دارم همین است و بسیار هم به آن علاقه دارم. در این دوازده سال مستمری ماهانه ای از این کار داشته ام فارغ از اینکه تقویم چه روزهایی را نشان می دهد! اما شغل دومم که گروه آریان است کاملا وابسته به شرایط اجتماعی و روزهای سال است! بنابرین روی دارآمد آن اصلا نمی شود حساب باز کرد. کار جدیدی که به تازگی انجام می دهم، تدریس روش های کاربردی کنترل پروژه در شرکت ها و نیز در مجتمع فنی تهران است، البته در اصل مستمر نیست و در سال چند بار انجام می دهم»
او در گیر شغل هایی است که نمی شود با هم تداخل نداشته باشند، خود علی پهلوان در این زمینه می گوید: «هر از گاهی با هم تداخل دارند. مثلا برای کنسرت اخیر مجبور شدم کلاس های مجتمع فنی را جابجا کنم یا برای کارهای مقدماتی یک کنسرت یک روز از شرکت مرخصی گرفتم، این موضوع زمانی که کنسرت شهرستان یا خارج از کشور داریم بیش تر نمود پیدا می کند، ولی همکارانم در هر یک از مشاغل شرایطم را درک می کنند و کمک می کنند تا بتوانم به موارد دیگر هم رسیدگی کنم»
محور این دو شغل
بعد از کلی صحبت با علی پهلوان سرانجام فهمیدیم که محور این دو شغلی که او با آنها درگیر است به یک چیز بر می گردد، آن هم خلاقیت؛ پهلوان: «شغل مهندسی یک نکته مشترک با کار موسیقی ام دارد و آن هم خلاقیت است اما در ابعاد مختلف. شاید همین نکته مشترک باشد که باعث می شود هر دو کار را با علاقه دنبال کنم. از کودکی علاقه داشتم تا چیزی را تولید کنم مثلا با برگه های کاغذ کارتون یا انیمیشن درست می کردم. در مدرسه گروه تئاتر مدرسه را می گرداندم و نمایشنامه می نوشتم. نمایشنامه هایم هم خیلی بین بچه ها طرفدار داشت. حتی یکی از نمایشنامه هایم برای خانواده دانش آموزان در کانون شهید مفتح اجرا شد و مورد استقبال قرار گرفت. همان جا هم بود که برای اولین بار بر اساس نقشی که داشتم روی صحنه خواندم و گفتند خوب خواندی! شغل مهندسی ام را برای این دوست دارم که کار یکنواختی نیست و به ابتکار نیاز دارد. از خلاقیت هم بی نهایت لذت می برم»
سخت دوست داشتنی
برایمان جالب بود که با علی پهلوان خواننده، بیش تر درباره رشته مهندسی اش حرف بزنیم، او می گوید: «رشته مهندسی صنایع به نظرم یکی از جذاب ترین رشته های مهندسی است که هر سه واحد تخصصی آن عنوان یک شغل است. مثل برنامه ریزی و کنترل پروژه ، مدیریت و برنامه ریزی تولید، طراحی سیستم های اطلاعاتی مدیریت و … من هم کار تخصصی ام را بر مبنای یکی از همین دروس اختصاصی که برنامه ریزی و کنترل پروژه است شروع کردم . آغاز کارم هم از یکی از بزرگترین پروژه های گاز خاورمیانه یعنی فاز اول پارس جنوبی بود. کار بسیار مشکل و پرتنشی بود اما خیلی چیزها را از همان زمان یاد گرفتم. با این که در ابتدا پاره وقت بودم، ساعت کار کردنم از تمام وقت ها بیش تر می شد! بعد از آن در یک پروژه کوچک تر کار کردم و پس از آن با سمت سرپرست تیم برنامه ریزی یکی از پروژه های نیمه تمام را دست گرفتم .
یکی از بزرگترین تجربیاتم فاز 9 و 10 پارس جنوبی بود که در آن جا با تیم بسیار خوبی که داشتیم فعالیت های چشمگیری انجام دادیم تا آنجا که ثمره کار خود را در همایش هفته صنایع که توسط دانشگاه آزاد واحد جنوب برگزارمی شد، همراه دوست بسیار عزیزم آرش عباسی که همیشه نسبت به من لطف داشته و دارد، به عنوان یک تجربه موفق ارایه کردیم. پس از آن سیستم ها و روش های طراحی شده در آن پروژه را با نگاهی منتقدانه بررسی و نتایج آن را برای پارس جنوبی 17 و 18 استفاده کردیم که در نوع خود کم نظیر است به نحوی که در این پروژه با مکانیزاسیونی که انجام شده کاری که توسط هفت نفر انجام می شد با دو نفر در حال انجام است»
از آریان تا آریان
بعد از بحث رشته مهندسی اش سراغ شروع کار نوازندگی اش هم رفتیم، علی پهلوان: «پسر خاله ای داشتم که آن زمان نی می نواخت و مرا هم تشویق می کرد که سازی یاد بگیرم. با دف شروع کردم ولی با وجود علاقه ام به این ساز احساس می کردم باید قبل از آن یک ساز ملودیک یاد بگیرم. بعد از فوت پسرخاله ام که برایم مثل یک برادر بود مدتی از آن حال و هوا خارج شدم. او گیتاری داشت که پس از فوتش دخترخاله ام به عنوان یادگاری در خانه اش از آن نگهداری می کرد. یک روز سراغش رفتم و گیتار را گرفتم و نزد وفا فرجی آموزش را آغاز کردم.
خیلی زود پیشرفت کردم و کم کم خودم هم به تدریس مشغول شدم. شاید برایتان جالب باشد که اولین هنرجویم که نمی دانم گیتار زدن را ادامه داد یا نه ولی در عرصه دیگری بسیار موفق ظاهر شد. (محمد رضا آریان) فیلمنامه نویس بود که آن زمان با هم، هم دانشکده ای بودیم و در کنار تدریس با توجه به اینکه دوست داشتم خلاق باشم شروع به سرودن شعر و ساختن آهنگ کردم. کارهایم را خودم برای خانواده و دوستانم می خواندم و بازخورد مثبتی که از ایشان می گرفتم باعث می شد بیشتر برای کارهای بعدی ام تشویق شوم. بعضی از همین کارها از جمله گل آفتابگردون، بمون تا بمونم، گل یاس کبود و … بعدها در آلبوم های آریان آمدند و مورد استقبال واقع شدند»
پرسیدم این آهنگ ها مال آن سال ها هستند که جواب داد، بله حدود سال 1372 است.
ترانه هایم شد سبک
تمام دغدغه های ذهنی علی پهلوان به همین جا ختم نمی شود. سرودن ترانه را هم باید به این ها اضافه کرد، خودش می گوید: «پدرم لیسانس ادبیات فارسی دارد و آن زمان شعر هم می گفت. در اطرافیان هم افراد زیادی بودند که دستی در ادبیات داشتند از جمله همان پسرخاله مرحومم که چند شعر بسیار زیبا دارد. من آن زمان کوچک بودم و دوست داشتم شعر بگویم و شروع کردم با روحیات کودکانه قافیه سر هم کردن! ولی هیچکس این کار مرا مسخره نکرد و خیلی با حوصله کمک می کردند تا شعرهایم تا آنجا که امکان دارد قابل تحمل شود. پدرم می گفت: اگر دوست داری شعر بگویی باید زیاد شعر بخوانی و من هم همین کار را کردم. سال ها بعد یک روز یک شعر برایش خواندم و خیلی خوشش آمد. ادامه دادم و یک دفترچه شعر گفتم که خیلی هایش را دوست دارم. به سمت ترانه رفتم و سعی کردم با نگاه خودم ترانه بنویسم و این همان سبکی شد که همه آریان را با آن می شناسند»
او در ادامه از شعری گفت که خیلی دوستش دارد، پهلوان: «شاید به جرات بتوانم بگویم شعر (عقاب) سروده دکتر پرویز ناتل خانلری که با وجود طولانی بودنش بطور کامل آن را حفظ هستم به نظرم شاهکار است. خیلی اوقات برای خودم آن را دکلمه می کنم و لذت می برم»
تدریس چه نقطه مشترکی با شغل های دیگر دارد؟
اول اینکه آن چه من تدریس می کنم بخش از تجربیاتم در برنامه ریزی و کنترل پروژه است که طی این 12 سال به آن دست پیدا کرده ام و کاملا مبحثی کاربردی است. دوم اینکه جذب مخاطب در زمان تدریس از مواردی است که تجربیات صحنه من و برخورد با افراد مختلف می تواند به آن کمک کند. کسی که می خواهد روزی چهار ساعت به شما اطلاعاتی را منتقل کند اگر نتواند مخاطب خود را جذب کند پس از مدت کمی او را خسته و بی حوصله می کند و و قدرت یادگیری او را به شدت کاهش می دهد. افراد زیادی هستند که دانش بسیار خوبی دارند اما قابلیت انتقال اطلاعات به دیگران را ندارند.
شما در حال حاضر گیتار هم تدریس می کنید؟
در حال حاضر خیر. ولی چندین سال پیش تدریس می کردم.
شهرت هنری شما در کلاس های مهندسی تان تداخلی ایجاد نمی کند؟
اصلا. دو بحث کاملا مجزا هستند.
چه طور شد برای تدریس به مجتمع فنی تهران رفتید؟
یکی از همکاران و دوستان بسیار عزیزم به نام مهندس علیخانی که در مجتمع فنی تدریس می کنند به من پیشنهاد دادند.
یعنی واقعا فرصت برای انجام دادن همه این کارها هست؟
قبول دارم که بسیار مشکل است. بعضی مواقع خیلی تحت فشار کاری قرار می گیرم و از فرط فکر کردن خوابم نمی برد. نمونه اش همین کنسرت اخیر گروه آریان بود که در حین تدارک آن چیزی حدود سه یا چهار کیلو وزن کم کردم!
کنسرتی که کاملا هم متفاوت بود؟
بله کار من بعد از رفتن نینف امیرخاص تنظیم کننده و رهبر ارکسترمان، واقعا سخت شده اما چون می خواستیم نشان بدهیم آریان همچنان زنده است و باز هم می تواند کار متفاوت انجام دهد در اسفند ماه سال 87، آهنگی با نام (عید اومد بهار اومد) را به عنوان عیدی به طرفداران ارایه کردیم. بعد از آن نیز آهنگ (صدای پای امید) را برای برنامه جهانی غذا سازمان ملل متحد ساختیم که هم در داخل و هم در خارج از ایران مورد استقبال قرار گرفت و نماینده برنامه جهانی غذا با حضور در کنسرت به خاطر این اقدام انسان دوستانه به شرکت ترانه شرقی گروه آریان و آرش بهمنی کارگردان کلیپ این آهنگ لوح تقدیر داد. کنسرت را هم با ترکیب خاصی طراحی کردم و با مدیریت اجرایی آقای رجب پور که به پشتوانه تجربه عالی خود یک تیم 100 نفره را به خوبی هدایت کرد، موفق شدیم یکی از متفاوت ترین کنسرت های پاپ را اجرا کنیم.
منبع: دو هفته نامه پردیس نیمه دوم اردیبهشت / تایپ مجدد: حامد حسین زاده - موسیقی ایرانیان
http://musiceiranian.ir/images/news-pic/2010/05/89-02-26-21.jpgموسیقی ایرانیان – مهدی معزی: سخت است که باور کنیم، اما وقتی با او قرار می گذاریم باید به جایی برویم که هیچ ارتباطی پیدا نمی کند به موسیقی. همه ما علی پهلوان را از زمانی می شناسیم که شد خواننده و آهنگساز گروه محبوب آریان. اما بعد از ده سال که او را در جایگاه دیگری شناختیم، می گوید شغل اولش چیز دیگری است: «رشته تحصیلی ام مهندسی صنایع است و تخصص ام برنامه ریزی و کنترل پروژه در پروژه های نفت و گاز. شغلی هم که در آن بیش از دوازده سال سابقه کار دارم همین است و بسیار هم به آن علاقه دارم. در این دوازده سال مستمری ماهانه ای از این کار داشته ام فارغ از اینکه تقویم چه روزهایی را نشان می دهد! اما شغل دومم که گروه آریان است کاملا وابسته به شرایط اجتماعی و روزهای سال است! بنابرین روی دارآمد آن اصلا نمی شود حساب باز کرد. کار جدیدی که به تازگی انجام می دهم، تدریس روش های کاربردی کنترل پروژه در شرکت ها و نیز در مجتمع فنی تهران است، البته در اصل مستمر نیست و در سال چند بار انجام می دهم»
او در گیر شغل هایی است که نمی شود با هم تداخل نداشته باشند، خود علی پهلوان در این زمینه می گوید: «هر از گاهی با هم تداخل دارند. مثلا برای کنسرت اخیر مجبور شدم کلاس های مجتمع فنی را جابجا کنم یا برای کارهای مقدماتی یک کنسرت یک روز از شرکت مرخصی گرفتم، این موضوع زمانی که کنسرت شهرستان یا خارج از کشور داریم بیش تر نمود پیدا می کند، ولی همکارانم در هر یک از مشاغل شرایطم را درک می کنند و کمک می کنند تا بتوانم به موارد دیگر هم رسیدگی کنم»
محور این دو شغل
بعد از کلی صحبت با علی پهلوان سرانجام فهمیدیم که محور این دو شغلی که او با آنها درگیر است به یک چیز بر می گردد، آن هم خلاقیت؛ پهلوان: «شغل مهندسی یک نکته مشترک با کار موسیقی ام دارد و آن هم خلاقیت است اما در ابعاد مختلف. شاید همین نکته مشترک باشد که باعث می شود هر دو کار را با علاقه دنبال کنم. از کودکی علاقه داشتم تا چیزی را تولید کنم مثلا با برگه های کاغذ کارتون یا انیمیشن درست می کردم. در مدرسه گروه تئاتر مدرسه را می گرداندم و نمایشنامه می نوشتم. نمایشنامه هایم هم خیلی بین بچه ها طرفدار داشت. حتی یکی از نمایشنامه هایم برای خانواده دانش آموزان در کانون شهید مفتح اجرا شد و مورد استقبال قرار گرفت. همان جا هم بود که برای اولین بار بر اساس نقشی که داشتم روی صحنه خواندم و گفتند خوب خواندی! شغل مهندسی ام را برای این دوست دارم که کار یکنواختی نیست و به ابتکار نیاز دارد. از خلاقیت هم بی نهایت لذت می برم»
سخت دوست داشتنی
برایمان جالب بود که با علی پهلوان خواننده، بیش تر درباره رشته مهندسی اش حرف بزنیم، او می گوید: «رشته مهندسی صنایع به نظرم یکی از جذاب ترین رشته های مهندسی است که هر سه واحد تخصصی آن عنوان یک شغل است. مثل برنامه ریزی و کنترل پروژه ، مدیریت و برنامه ریزی تولید، طراحی سیستم های اطلاعاتی مدیریت و … من هم کار تخصصی ام را بر مبنای یکی از همین دروس اختصاصی که برنامه ریزی و کنترل پروژه است شروع کردم . آغاز کارم هم از یکی از بزرگترین پروژه های گاز خاورمیانه یعنی فاز اول پارس جنوبی بود. کار بسیار مشکل و پرتنشی بود اما خیلی چیزها را از همان زمان یاد گرفتم. با این که در ابتدا پاره وقت بودم، ساعت کار کردنم از تمام وقت ها بیش تر می شد! بعد از آن در یک پروژه کوچک تر کار کردم و پس از آن با سمت سرپرست تیم برنامه ریزی یکی از پروژه های نیمه تمام را دست گرفتم .
یکی از بزرگترین تجربیاتم فاز 9 و 10 پارس جنوبی بود که در آن جا با تیم بسیار خوبی که داشتیم فعالیت های چشمگیری انجام دادیم تا آنجا که ثمره کار خود را در همایش هفته صنایع که توسط دانشگاه آزاد واحد جنوب برگزارمی شد، همراه دوست بسیار عزیزم آرش عباسی که همیشه نسبت به من لطف داشته و دارد، به عنوان یک تجربه موفق ارایه کردیم. پس از آن سیستم ها و روش های طراحی شده در آن پروژه را با نگاهی منتقدانه بررسی و نتایج آن را برای پارس جنوبی 17 و 18 استفاده کردیم که در نوع خود کم نظیر است به نحوی که در این پروژه با مکانیزاسیونی که انجام شده کاری که توسط هفت نفر انجام می شد با دو نفر در حال انجام است»
از آریان تا آریان
بعد از بحث رشته مهندسی اش سراغ شروع کار نوازندگی اش هم رفتیم، علی پهلوان: «پسر خاله ای داشتم که آن زمان نی می نواخت و مرا هم تشویق می کرد که سازی یاد بگیرم. با دف شروع کردم ولی با وجود علاقه ام به این ساز احساس می کردم باید قبل از آن یک ساز ملودیک یاد بگیرم. بعد از فوت پسرخاله ام که برایم مثل یک برادر بود مدتی از آن حال و هوا خارج شدم. او گیتاری داشت که پس از فوتش دخترخاله ام به عنوان یادگاری در خانه اش از آن نگهداری می کرد. یک روز سراغش رفتم و گیتار را گرفتم و نزد وفا فرجی آموزش را آغاز کردم.
خیلی زود پیشرفت کردم و کم کم خودم هم به تدریس مشغول شدم. شاید برایتان جالب باشد که اولین هنرجویم که نمی دانم گیتار زدن را ادامه داد یا نه ولی در عرصه دیگری بسیار موفق ظاهر شد. (محمد رضا آریان) فیلمنامه نویس بود که آن زمان با هم، هم دانشکده ای بودیم و در کنار تدریس با توجه به اینکه دوست داشتم خلاق باشم شروع به سرودن شعر و ساختن آهنگ کردم. کارهایم را خودم برای خانواده و دوستانم می خواندم و بازخورد مثبتی که از ایشان می گرفتم باعث می شد بیشتر برای کارهای بعدی ام تشویق شوم. بعضی از همین کارها از جمله گل آفتابگردون، بمون تا بمونم، گل یاس کبود و … بعدها در آلبوم های آریان آمدند و مورد استقبال واقع شدند»
پرسیدم این آهنگ ها مال آن سال ها هستند که جواب داد، بله حدود سال 1372 است.
ترانه هایم شد سبک
تمام دغدغه های ذهنی علی پهلوان به همین جا ختم نمی شود. سرودن ترانه را هم باید به این ها اضافه کرد، خودش می گوید: «پدرم لیسانس ادبیات فارسی دارد و آن زمان شعر هم می گفت. در اطرافیان هم افراد زیادی بودند که دستی در ادبیات داشتند از جمله همان پسرخاله مرحومم که چند شعر بسیار زیبا دارد. من آن زمان کوچک بودم و دوست داشتم شعر بگویم و شروع کردم با روحیات کودکانه قافیه سر هم کردن! ولی هیچکس این کار مرا مسخره نکرد و خیلی با حوصله کمک می کردند تا شعرهایم تا آنجا که امکان دارد قابل تحمل شود. پدرم می گفت: اگر دوست داری شعر بگویی باید زیاد شعر بخوانی و من هم همین کار را کردم. سال ها بعد یک روز یک شعر برایش خواندم و خیلی خوشش آمد. ادامه دادم و یک دفترچه شعر گفتم که خیلی هایش را دوست دارم. به سمت ترانه رفتم و سعی کردم با نگاه خودم ترانه بنویسم و این همان سبکی شد که همه آریان را با آن می شناسند»
او در ادامه از شعری گفت که خیلی دوستش دارد، پهلوان: «شاید به جرات بتوانم بگویم شعر (عقاب) سروده دکتر پرویز ناتل خانلری که با وجود طولانی بودنش بطور کامل آن را حفظ هستم به نظرم شاهکار است. خیلی اوقات برای خودم آن را دکلمه می کنم و لذت می برم»
تدریس چه نقطه مشترکی با شغل های دیگر دارد؟
اول اینکه آن چه من تدریس می کنم بخش از تجربیاتم در برنامه ریزی و کنترل پروژه است که طی این 12 سال به آن دست پیدا کرده ام و کاملا مبحثی کاربردی است. دوم اینکه جذب مخاطب در زمان تدریس از مواردی است که تجربیات صحنه من و برخورد با افراد مختلف می تواند به آن کمک کند. کسی که می خواهد روزی چهار ساعت به شما اطلاعاتی را منتقل کند اگر نتواند مخاطب خود را جذب کند پس از مدت کمی او را خسته و بی حوصله می کند و و قدرت یادگیری او را به شدت کاهش می دهد. افراد زیادی هستند که دانش بسیار خوبی دارند اما قابلیت انتقال اطلاعات به دیگران را ندارند.
شما در حال حاضر گیتار هم تدریس می کنید؟
در حال حاضر خیر. ولی چندین سال پیش تدریس می کردم.
شهرت هنری شما در کلاس های مهندسی تان تداخلی ایجاد نمی کند؟
اصلا. دو بحث کاملا مجزا هستند.
چه طور شد برای تدریس به مجتمع فنی تهران رفتید؟
یکی از همکاران و دوستان بسیار عزیزم به نام مهندس علیخانی که در مجتمع فنی تدریس می کنند به من پیشنهاد دادند.
یعنی واقعا فرصت برای انجام دادن همه این کارها هست؟
قبول دارم که بسیار مشکل است. بعضی مواقع خیلی تحت فشار کاری قرار می گیرم و از فرط فکر کردن خوابم نمی برد. نمونه اش همین کنسرت اخیر گروه آریان بود که در حین تدارک آن چیزی حدود سه یا چهار کیلو وزن کم کردم!
کنسرتی که کاملا هم متفاوت بود؟
بله کار من بعد از رفتن نینف امیرخاص تنظیم کننده و رهبر ارکسترمان، واقعا سخت شده اما چون می خواستیم نشان بدهیم آریان همچنان زنده است و باز هم می تواند کار متفاوت انجام دهد در اسفند ماه سال 87، آهنگی با نام (عید اومد بهار اومد) را به عنوان عیدی به طرفداران ارایه کردیم. بعد از آن نیز آهنگ (صدای پای امید) را برای برنامه جهانی غذا سازمان ملل متحد ساختیم که هم در داخل و هم در خارج از ایران مورد استقبال قرار گرفت و نماینده برنامه جهانی غذا با حضور در کنسرت به خاطر این اقدام انسان دوستانه به شرکت ترانه شرقی گروه آریان و آرش بهمنی کارگردان کلیپ این آهنگ لوح تقدیر داد. کنسرت را هم با ترکیب خاصی طراحی کردم و با مدیریت اجرایی آقای رجب پور که به پشتوانه تجربه عالی خود یک تیم 100 نفره را به خوبی هدایت کرد، موفق شدیم یکی از متفاوت ترین کنسرت های پاپ را اجرا کنیم.
منبع: دو هفته نامه پردیس نیمه دوم اردیبهشت / تایپ مجدد: حامد حسین زاده - موسیقی ایرانیان