چامه
21st May 2010, 05:15 PM
از هنگامي که خداوند مشغول خلق کردن زن بود، شش روز مي گذشتفرشته اي ظاهر شد و عرض کرد : چرا اين همه وقت صرف اين يکي مي فرماييد ؟خداوند پاسخ داد : دستور کار او را ديده اي ؟او بايد کاملا" قابل شستشو باشد، اما پلاستيکي نباشدبايد دويست قطعه متحرک داشته باشد، که همگي قابل جايگزيني باشندبايد بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذاي شب مانده کار کندبايد دامني داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتي از جايش بلند شد ناپديد شودبوسه اي داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوي خراشيده گرفته تا قلب شکسته، درمان کندو شش جفت دست داشته باشدفرشته از شنيدن اين همه مبهوت شدگفت : شش جفت دست ؟ امکان ندارد ؟خداوند پاسخ داد : فقط دست ها نيستند. مادرها بايد سه جفت چشم هم داشته باشند
-اين ترتيب، اين مي شود يک الگوي متعارف براي آنهاخداوند سري تکان داد و فرمود : بلهيک جفت براي وقتي که از بچه هايش مي پرسد که چه کار مي کنيداز پشت در بسته هم بتواند ببيندشانيک جفت بايد پشت سرش داشته باشد که آنچه را لازم است بفهمدو جفت سوم همين جا روي صورتش است که وقتي به بچه خطاکارش نگاه کندبتواند بدون کلام به او بگويد او را مي فهمد و دوستش داردفرشته سعي کرد جلوي خدا را بگيرداين همه کار براي يک روز خيلي زياد است. باشد فردا تمامش بفرماييدخداوند فرمود : نمي شودچيزي نمانده تا کار خلق اين مخلوقي را که اين همه به من نزديک است، تمام کنماز اين پس مي تواند هنگام بيماري، خودش را درمان کند، يک خانواده را با يک قرص نان سير کند و يک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگيردفرشته نزديک شد و به زن دست زداما اي خداوند، او را خيلي نرم آفريديبله نرم است، اما او را سخت هم آفريده ام. تصورش را هم نمي تواني بکني که تا چه حد مي تواند تحمل کند و زحمت بکشدفرشته پرسيد : فکر هم مي تواند بکند ؟خداوند پاسخ داد : نه تنها فکر مي کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم داردآن گاه فرشته متوجه چيزي شد و به گونه زن دست زداي واي، مثل اينکه اين نمونه نشتي دارد. به شما گفتم که در اين يکي زيادي مواد مصرف کرده ايدخداوند مخالفت کرد : آن که نشتي نيست، اشک استفرشته پرسيد : اشک ديگر چيست ؟خداوند گفت : اشک وسيله اي است براي ابراز شادي، اندوه، درد، نا اميدي، تنهايي، سوگ و غرورشفرشته متاثر شد.
شما نابغه ايد اي خداوند، شما فکر همه چيز را کرده ايد، چون زن ها واقعا" حيرت انگيزندزن ها قدرتي دارند که مردان را متحير مي کنندهمواره بچه ها را به دندان مي کشندسختي ها را بهتر تحمل مي کنندبار زندگي را به دوش مي کشندولي شادي، عشق و لذت به فضاي خانه مي پراکنندوقتي مي خواهند جيغ بزنند، با لبخند مي زنندوقتي مي خواهند گريه کنند، آواز مي خوانندوقتي خوشحالند گريه مي کنندو وقتي عصباني اند مي خندندبراي آنچه باور دارند مي جنگنددر مقابل بي عدالتي مي ايستندوقتي مطمئن اند راه حل ديگري وجود دارد، نه نمي پذيرندبدون کفش نو سر مي کنند، که بچه هايشان کفش نو داشته باشندبراي همراهي يک دوست مضطرب، با او به دکتر مي روندبدون قيد و شرط دوست مي دارندوقتي بچه هايشان به موفقيتي دست پيدا مي کنند گريه مي کنند و و قتي دوستانشان پاداش مي گيرند، مي خندند.
در مرگ يک دوست، دل شان مي شکنددر از دست دادن يکي از اعضاي خانواده اندوهگين مي شوندبا اينحال وقتي مي بينند همه از پا افتاده اند، قوي، پابرجا مي مانندآنها مي رانند، مي پرند، راه مي روند، مي دوند که نشانتان بدهند چه قدر برايشان مهم هستيدقلب زن است که جهان را به چرخش در مي آوردزن ها در هر اندازه و رنگ و شکلي موجودند مي دانند که بغل کردن و بوسيدن مي تواند هر دل شکسته اي را التيام بخشدکار زن ها بيش از بچه به دنيا آوردن است، آنها شادي و اميد به ارمغان مي آورند. آنها شفقت و فکر نو مي بخشندزن ها چيزهاي زيادي براي گفتن و براي بخشيدن دارندخداوند گفت : اين مخلوق عظيم فقط يك عيب داردفرشته پرسيد : چه عيبي ؟خداوند گفت : قدر خودش را نمي داند
-اين ترتيب، اين مي شود يک الگوي متعارف براي آنهاخداوند سري تکان داد و فرمود : بلهيک جفت براي وقتي که از بچه هايش مي پرسد که چه کار مي کنيداز پشت در بسته هم بتواند ببيندشانيک جفت بايد پشت سرش داشته باشد که آنچه را لازم است بفهمدو جفت سوم همين جا روي صورتش است که وقتي به بچه خطاکارش نگاه کندبتواند بدون کلام به او بگويد او را مي فهمد و دوستش داردفرشته سعي کرد جلوي خدا را بگيرداين همه کار براي يک روز خيلي زياد است. باشد فردا تمامش بفرماييدخداوند فرمود : نمي شودچيزي نمانده تا کار خلق اين مخلوقي را که اين همه به من نزديک است، تمام کنماز اين پس مي تواند هنگام بيماري، خودش را درمان کند، يک خانواده را با يک قرص نان سير کند و يک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگيردفرشته نزديک شد و به زن دست زداما اي خداوند، او را خيلي نرم آفريديبله نرم است، اما او را سخت هم آفريده ام. تصورش را هم نمي تواني بکني که تا چه حد مي تواند تحمل کند و زحمت بکشدفرشته پرسيد : فکر هم مي تواند بکند ؟خداوند پاسخ داد : نه تنها فکر مي کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم داردآن گاه فرشته متوجه چيزي شد و به گونه زن دست زداي واي، مثل اينکه اين نمونه نشتي دارد. به شما گفتم که در اين يکي زيادي مواد مصرف کرده ايدخداوند مخالفت کرد : آن که نشتي نيست، اشک استفرشته پرسيد : اشک ديگر چيست ؟خداوند گفت : اشک وسيله اي است براي ابراز شادي، اندوه، درد، نا اميدي، تنهايي، سوگ و غرورشفرشته متاثر شد.
شما نابغه ايد اي خداوند، شما فکر همه چيز را کرده ايد، چون زن ها واقعا" حيرت انگيزندزن ها قدرتي دارند که مردان را متحير مي کنندهمواره بچه ها را به دندان مي کشندسختي ها را بهتر تحمل مي کنندبار زندگي را به دوش مي کشندولي شادي، عشق و لذت به فضاي خانه مي پراکنندوقتي مي خواهند جيغ بزنند، با لبخند مي زنندوقتي مي خواهند گريه کنند، آواز مي خوانندوقتي خوشحالند گريه مي کنندو وقتي عصباني اند مي خندندبراي آنچه باور دارند مي جنگنددر مقابل بي عدالتي مي ايستندوقتي مطمئن اند راه حل ديگري وجود دارد، نه نمي پذيرندبدون کفش نو سر مي کنند، که بچه هايشان کفش نو داشته باشندبراي همراهي يک دوست مضطرب، با او به دکتر مي روندبدون قيد و شرط دوست مي دارندوقتي بچه هايشان به موفقيتي دست پيدا مي کنند گريه مي کنند و و قتي دوستانشان پاداش مي گيرند، مي خندند.
در مرگ يک دوست، دل شان مي شکنددر از دست دادن يکي از اعضاي خانواده اندوهگين مي شوندبا اينحال وقتي مي بينند همه از پا افتاده اند، قوي، پابرجا مي مانندآنها مي رانند، مي پرند، راه مي روند، مي دوند که نشانتان بدهند چه قدر برايشان مهم هستيدقلب زن است که جهان را به چرخش در مي آوردزن ها در هر اندازه و رنگ و شکلي موجودند مي دانند که بغل کردن و بوسيدن مي تواند هر دل شکسته اي را التيام بخشدکار زن ها بيش از بچه به دنيا آوردن است، آنها شادي و اميد به ارمغان مي آورند. آنها شفقت و فکر نو مي بخشندزن ها چيزهاي زيادي براي گفتن و براي بخشيدن دارندخداوند گفت : اين مخلوق عظيم فقط يك عيب داردفرشته پرسيد : چه عيبي ؟خداوند گفت : قدر خودش را نمي داند