ElaBel
21st May 2010, 03:59 AM
مادر زن
زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند .
یک روز تصمیم گرفت میزان علاقه اى که داماد هایش به او دارند را ارزیابى کند .
یکى از داماد ها را به خانه اش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مى زدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت .
دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد .
فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠٦ نو جلوى پارکینگ خانه داماد بود و روى شیشه اش نوشته بود : « متشکرم ! از طرف مادر زنت »
زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توى آب و جان زن را نجات داد .
داماد دوم هم فرداى آن روز یک ماشین پژو ٢٠٦ نو هدیه گرفت که روى شیشه اش نوشته بود : « متشکرم ! از طرف مادر زنت »
نوبت به داماد آخرى رسید .
زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت .
امّا داماد از جایش تکان نخورد .
او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیندازم .
همین طور ایستاد تا مادر زنش در آب غرق شد و مرد .
فردا صبح یک ماشین بى ام و کورسى آخرین مدل جلوى پارکینگ خانه داماد سوم بود که روى شیشه اش نوشته بود : « متشکرم ! از طرف پدر زنت »{big green}{big green}{big green}
زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند .
یک روز تصمیم گرفت میزان علاقه اى که داماد هایش به او دارند را ارزیابى کند .
یکى از داماد ها را به خانه اش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مى زدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت .
دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد .
فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠٦ نو جلوى پارکینگ خانه داماد بود و روى شیشه اش نوشته بود : « متشکرم ! از طرف مادر زنت »
زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توى آب و جان زن را نجات داد .
داماد دوم هم فرداى آن روز یک ماشین پژو ٢٠٦ نو هدیه گرفت که روى شیشه اش نوشته بود : « متشکرم ! از طرف مادر زنت »
نوبت به داماد آخرى رسید .
زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت .
امّا داماد از جایش تکان نخورد .
او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیندازم .
همین طور ایستاد تا مادر زنش در آب غرق شد و مرد .
فردا صبح یک ماشین بى ام و کورسى آخرین مدل جلوى پارکینگ خانه داماد سوم بود که روى شیشه اش نوشته بود : « متشکرم ! از طرف پدر زنت »{big green}{big green}{big green}