Isengard
20th May 2010, 04:02 PM
بازدارندگي در مقابل ايران اتمي
---------------------------------
ايراس: مقامات كرملين از جمله شخص دميتري مدويديف، رئيسجمهور روسيه به صراحت و به تكرار تأكيد كردهاند كه روسيه ايران هستهاي را برنخواهد تافت، در اين خصوص با واشنگتن همنوا است و مساعي خود را براي ممانعت از تحقق اين احتمال به كار خواهد بست. در اين ميان، هرچند تهران بارها بر عدم تمايل به دستيابي به بمب اتم و صلحآميز بودن فعاليتهاي هستهاي خود تأكيد كرده، اما واشنگتن به بهانة تدارك تهران براي دستيابي به سلاح اتمي تدابير مختلفي را براي مهار تهران از جمله با كمك روسيه به كار بسته است. در اين بين، بهرغم انگيزههاي متفاوت مسكو و واشنگتن براي ممانعت از تبديل شدن ايران به يك قدرت هستهاي، به نظر ميرسد تصوير شكل گرفته از ايران هستهاي در رسانههاي روسي انطباق نزديكي با نسخة غربي آن دارد. مقالة جيمز ليندسي، معاون رئيس و مدير پژوهشي شوراي روابط بينالملل آمريكا زير عنوان «ايران چه زماني به بمب اتم دست خواهد يافت؟» نمونهاي از اين تصويرپردازي غربي از ايران هستهاي است كه در روزنامه «ورميا نوواستي» روسيه منعكس شده است.
تمايلات هستهاي ايران
روندها حكايت از عزم راسخ جمهوري اسلامي ايران براي تبديل شدن به دهمين قدرت هستهاي جهان دارد. تهران تعهدات بين المللي خود را ناديده گرفته و با فشار جمعي ديپلماتيك جهت ممانعت از غنيسازي اورانيم در ايران مقاومت ميكند. ايران چند قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل متحد را اجرا نكرده و از ارائه توضيحات شامل و جامع به آژانس بينالمللي انرژي اتمي درباره چگونگي فعاليت هستهاي خود نيز امتناع كرده است. ناآراميهاي سياسي كه در ايران همچنان ادامه دارد، ميتواند رژيم فعلي را سرنگون كند كه اين امر باعث تغييرات اصولي در سياست خارجي تهران شده و به تلاش آن براي به دست آوردن سلاح هستهاي پايان خواهد داد. اما اين سناريو قطعي و نهايي نيست. از سوي ديگر، اگر برنامه هستهاي تهران با سرعت فعلي ادامه يابد، قبل از اينكه دوره فعلي رياست جمهوري باراك اوباما به پايان برسد، ايران صاحب مواد لازم براي ساخت بمب اتم خواهد شد.
خطرات ناشي از عضويت ايران در «باشگاه هستهاي» بر كسي پوشيده نيست. تهران كه احتمالاً در نتيجه اين تحولات جسارت زيادي خواهد يافت، تلاش را براي سركوب همسايگان و تشويق حملات تروريستي به ايالات متحده و اسراييل را مضاعف خواهد كرد. در اين صورت، خطر بروز جنگ متعارف و حتي هستهاي در خاورميانه افزايش خواهد يافت. كشورهاي ديگر منطقه نيز احتمالاً تمايل به تبديل شدن به قدرتهاي هستهاي را از خود بروز داده و موازنه ژئوپلتيكي در منطقه به هم خواهد خورد. افزون بر اين، تلاشهاي بينالمللي جهت متوقف كردن اشاعه سلاحهاي هستهاي نيز با ناكامي مواجه خواهد شد. ظهور ايران هستهاي كه حتي نه از زرادخانه هستهاي، بلكه از مواد و زيرساخت لازم براي ساخت فوري بمب اتم برخوردار باشد، به عنوان شكست بزرگ ديپلماتيك ايالات متحده تعبير خواهد شد.
اما ميتوان با اتخاذ تدابيري از اين سناريو اجتناب كرد. حتي اگر كاخ سفيد نتواند از تبديل شدن ايران به قدرت هستهاي جلوگيري كند، آمريكا ميتواند در قبال ايران اقدام به بازدارندگي كرده و عواقب نافرماني هستهاي آن را كاهش دهد. ايالات متحده بايد به صورت صريح به ايران بفهماند كه به دست آوردن بمب اتم نه تنها فوايد مورد انتظار را نخواهد داد، بلكه باعث انزوا و تضعيف نظام حاكم خواهد شد. در اين راستا، واشنگتن مجبور خواهد شد خط قرمزي بكشد كه نشان دهد چه نوع رفتار را غيرمجاز ميداند و نيز در صورت عبور تهران از اين خطر، بايد براي توسل به زور آماده باشد. ايالات متحده بايد دوستان و متحدان خود را در خاورميانه متقاعد كند كه به حفظ تعادل نيروهاي منطقهاي پايبند است. فشار اقتصادي و تلاشهاي ديگر جهت محدود كردن طرحهاي ايران بايد ادامه يابد، ولي گزينههاي نظامي هم نبايد از دستور حذف شود. با اين وجود ممكن است اين اقدامات نيز كافي نباشد.
با اين ملاحظه اگر حكومت سركش روحانيان در ايران از آستانه هستهاي پا فراتر بگذارد، آمريكا بايد سعي كند كه اين رويداد ناگوار به فاجعهاي واقعي تبديل نشود. در اينجا بايد فهميد رفتار ايران هستهاي و واكنش همسايگان آن چگونه خواهد بود. بايد ببينيم واشنگتن چطور ميتواند اين تحول را زير تأثير خود قرار داده و آن را در راستاي منافع خود هدايت كند.
ايران، كشوري خاص
بايد توجه داشت كه ايران كشوري خاص است. اين كشور واجد نظام مذهبي مدرني است كه سعي ميكند آرمانهاي انقلابي را تحقق بخشيده و در عين حال از منافع كاربردي خود دفاع كند. ايران بعد از سي سال آزمايش (سعي و خطا) نيز از اين سياست دست نكشيده است. رهبران ايران مطابق با انگيزههاي انقلابي خود دولت اين كشور را بر مبناي عقيدتي ضديت با آمريكا و مخالفت شديد با اسراييل برساختهاند. تهران از سازمانهاي تروريستي حماس و حزبالله و از شبهنظاميان اسلامي كه در عراق با نيروهاي عراقي مقابله ميكنند، حمايت ميكند. دولت مذهبي ايران بارها سعي كرده دولتهاي متحد آمريكا در حاشيه خليج فارس را سرنگون كند و همين امر باعث بقاي اين رژيم شده است. بر همين اساس است كه مقامات ايران حدود قدرت خود را دانسته و تبليغات انقلابي را با حسابگري تلفيق كردهاند. ايران ضمن تقبيح آمريكا به عنوان شيطان بزرگ و ضمن دعوت به نابودي اسراييل، از رويارويي مستقيم نظامي با آنها خودداري ميكرد. رژيم ايران با صداي بلند از فلسطينيها دفاع كرده و ميكند، اما تا كنون به قتل و عام چچنها در روسيه و زورگويي چين به مسلمانان اويغور اعتراض نكرده است. اميد به كسب پوشش ديپلماتيك روسي در حوزة سياست خارجي و اجراي معاملات تجاري با چين قويتر در حوزة اقتصادي از «پاكيزگي ايدئولوژي» ايران ناشي ميشود.
برنامه هستهاي ايران نه تنها به جنبه مهم وجودي اين كشور در عرصة بينالمللي، بلكه عمدتاً به عنصر تعيين كننده هويت ملي ايران تبديل شده است. طي همين تحول، علل و اهداف اجراي اين برنامه به مرور توسعه آن نيز تغيير كرد. اكبر هاشمی رفسنجانی و سيد محمد خاتمي در زمان رياست جمهوري خود، سلاحهاي هستهاي را وسيلهاي براي بازدارندگي در مقابل آمريكا و رژيم صدام حسين تلقي ميكردند. اما نخبگان فعلي (و از جمله محمود احمدينژاد، رئيس جمهور ايران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي) كه محافظهكارتر هستند، توان هستهاي را به عنوان وسيله مهم برقراري سلطه ايران بر منطقه تلقي ميكنند. به عبارت ديگر، به باور آنها، ايران نيرومند به زيرساخت هستهاي مستحكم و گستردهاي نياز دارد. بر همين اساس، اين مسأله در حال حاضر نسبت به گذشته از اهميت بيشتري برخوردار شده، چرا كه اين كشور دستخوش بزرگترين ناآراميهاي داخلي پس از انقلاب خود شده است. زير اين شرايط، رژيم حاكم مبارزه در راه خودكفايي هستهاي را به عنوان وسيلهاي براي تأمين بقاي سياسي خود تلقي ميكند.
انتظارات ايران هستهاي
اما واقع امر آن است كه هرچند سلاح هستهاي توانمندي تهران را افزايش خواهد داد، اما اين افزايش در حدي كمتر از انتظار تهران خواهد بود. اگر ايران عضو باشگاه هستهاي شود، ابتدا به وجد آمده و بيش از پيش رفتار تجاوزكارانه از خود نشان خواهد داد. برخورداري از سلاحهاي راهبردي نفوذ تهران در منطقة خاورميانه را نيز افزايش خواهد داد. افزون بر اين، دعوت انقلابي ايران هميشه در ميان جمعيت نه چندان بزرگ شيعه منطقه خليج فارس بازتاب پيدا كرده و ميكند. اما تظاهرات غيرمنظم شيعيان در بحرين و عربستان سعودي به معني پيروي از آرمانهاي انقلاب ايران نيست. بلكه، آنها بيشتر به تضييع حقوق اقتصادي و سياسي خود اعتراض ميكردند.
تهران هستهاي ميتواند وسوسه شده، از كشورهاي همسايه بخواهد توليد نفت را كاهش داده و حضور نظاميان آمريكايي در خاك خود را محدود كنند. ولي احتمال كمي ميرود كه سلاح هستهاي به ايران كمك كند به اين اهداف برسد، زيرا با استفاده از اين سلاحها ميتوان به اهداف بسيار محدودي رسيد. مشكل بتوان تصور كرد كه رژيمهاي سني منطقه در برابر دولت احيا شدة شيعه، اعم از اينكه هستهاي يا غيرهستهاي باشد، عقبنشيني كنند. در مقابل، احتمال بيشتري ميرود كه كشورهاي حاشيه خليج فارس بيش از پيش به «چتر امنيتي» ايالات متحده اميد ببندند.
به عبارت ديگر، سلاحي كه بايد برتري و سلطه منطقهاي ايران را تأمين كند، باعث بيگانگي بيشتر اين كشور با همسايگان خود و تمديد ماندگاري نيروهاي آمريكايي در نزديكي مرزهاي آن خواهد شد. به عبارت ديگر، وجود زرادخانه هستهاي ميتواند از اجراي برنامههاي سلطهجويانه تهران ممانعت كند. «پاسداران نظام مذهبي»، همانند كشورهاي كه در گذشته علاقهمند به دستيابي به توان هستهاي بودند، ناگهان خواهند فهميد كه بمب اتم به عنوان وسيله ديپلماتيك قابل استفاده نيست و باعث ارتقاي موقعيت راهبردی اين كشور نميشود. با وجود اينكه حمايت ايران هستهاي مي تواند به حماس، حزبالله و گروههاي ديگر خاورميانه كمك كرده و آنها به مدد اين حمايت خواستهاي شديدتري را مطرح نموده و با جسارت بيشتري رفتار كنند، اما زرادخانه هستهاي و نيروهاي نيرومند متعارف اسراييل و حمايت واشنگتن از تلآويوو مانع از گسترش اين فعاليتها خواهد شد. زير اين شرايط، تهران به منظور حمايت از اين گروهها به رويارويي هستهاي با اسراييل تن نخواهد داد، البته شعارها و ابراز همبستگي با آنها فراوان خواهد بود.
خطر ديگر ناشي از ايران هستهاي اين است كه اين كشور ميتواند يك دستگاه هستهاي ابتدايي را در اختيار تروريستها بگذارد، اما اين امر نيز از احتمال بسيار ضعيفي برخوردار است. چرا كه در اين صورت تهران فوراً به هدف حمله آمريكا و اسراييل تبديل خواهد شد. تهران با وجود ادعاهاي جهانشمول خود، هميشه در حمايت از شبهنظاميان و سامانهاي تروريستي خاورميانه همة حدود لازمه و بايسته را رعايت كرده و ميكند. مقامات حاكم مذهبي در ايران ضمن تلفيق شعارهاي شديد با حمايت محدود عملي از گروههاي خاورميانه، ميتوانند بدون اينكه مجازات شود، ستايش و تحسين مردم اين منطقه را به خاطر عدم اطاعت از غرب و آمادگي براي مقابله با آمريكا و اسراييل به خود جلب كنند. ايران هستهاي نيز با عنايت به احتمال اقدامات متقابل شديد آمريكا به گونه ديگري رفتار نخواهد كرد. بعيد است كه ايران به پاكستان جديدي تبديل شود كه به كشورهاي ديگر مواد و سوخت هستهاي بفروشد. در اين ميان، دورنماي تحريمهاي مكمل و رويارويي نظامي با آمريكا مانع از حركات تند و سراسيمه تهران خواهد شد.
شكي نيست كه ايران هستهاي در خاورميانه خطر جديدي ايجاد خواهد كرد. به خصوص كه احتمالاً در مرحله ا ول رفتارهاي آن ناسنجيده خواهد بود. ايران ميتواند سعي كند از امتيازات بالقوه وضعيت خود استفاده كند و در سراسر منطقه به اقدامات تندي دست بزند. اما مقامات مذهبي ايران بزودي خواهند فهميد كه نميتوان از وضعيت هستهاي ايران سود خيلي زيادي برد. اگر واشنگتن صريحاً اعلام كند كه هر عمل ناباب و عجولانه براي تهران گران تمام خواهد شد، تهران از اين كار دست خواهد كشيد. در صورت برخوردار شدن ايران از سلاح هستهاي، واشنگتن به ناظر منفعل تحولات منطقه تبديل نشده، بلكه همان طور كه اشاره شد ظرفيت نفوذ در چگونگي فعاليت همسايگان ايران را حفظ كرده و حتي افزايش خواهد داد.
واكنش در مقابل ايران هستهاي
به آساني ميتوان سناريوي فاجعهبار دستيابي ايران به سلاحهاي هستهاي را ترسيم كرد. اسراييل به حال آماده باش كامل درخواهد آمد كه به معني آمادگي براي شليك فوري موشكهاي هستهاي است. مصر، عربستان سعودي و تركيه سعي خواهند كرد هر چه زودتر عضو باشگاه هستهاي شوند. قرارداد عدم اشاعه سلاحهای هستهای (npt) فرو پاشيده و اشاعه سلاحهاي هستهاي در سراسر جهان شروع ميشود. واكنش آمريكا، اسراييل و كشورهاي ديگر به مسلح شدن ايران به سلاحهاي هستهاي امكان تحقق اين سناريو را تعيين خواهد كرد. در اين ميان، آيا احتمال ميرود كه بنيامين نتانياهو، نخستوزير اسراييل از ضربه پيشگيرانه به تأسيسات هستهاي ايران خودداري كند يا اينكه به ايران حمله كند، اما به موفقيت نرسد؟ در هر حال، دولت اسراييل در آينده نيز رژيم ايران را خطر خارجي خود خواهد دانست كه بايد به هر وسيله ممكن و از جمله با توسل به سلاحهاي هستهاي از آن بازدارندگي كرد.
خطر بروز رويارويي هستهاي بين اسراييل و ايران به چگونگي و ابعاد زرادخانه هستهاي تهران بستگي خواهد داشت. بايد توجه داشت كه وجود توان بالقوه ساخت سلاح هستهاي و ساخت واقعي اين سلاحها با هم تفاوت دارد. اگر تهران صاحب بمب اتم شود، وضعيت بيثباتي ايجاد خواهد شد كه هر دو طرف براي ضربه اولية پيشگيرانه انگيزه خواهند داشت: ايران براي از دست ندادن زرادخانه هستهاي و اسراييل براي جلوگيري از كاربرد سلاحهاي هستهاي توسط ايران واجد اين انگيزه خواهند بود. محاسبات دولت اسراييل در مورد ايران به آمادگي و استعداد آمريكا براي بازدارندگي در مقابل ايران نيز بستگي خواهد داشت. در اين بين، شماري از عوامل بر تصميم اسراييل در قبال ايران اثر خواهد گذاشت، از اين جمله ميتوان به حمايت ديرپاي آمريكا، شبهات درباره هژموني آمريكايي كه نتوانست جلوي ساخت سلاحهاي هستهاي ايران را بگيرد و نيز واكنش كاخ سفيد به تبديل شدن ايران به قدرت هستهاي اشاره كرد. يك خطر ديگر كه بايد با آن مبارزه كرد، اشاعه هستهاي در خاورميانه است.
تههيج رقابت هستهاي
در گزارش سال 2008 شوراي ملي اطلاعاتي آمريكا آمده كه رشد توان هستهاي ايران در حد زيادي باعث افزايش علاقه كشورهاي خاورميانه به سلاحهاي هستهاي ميشود. برنامههاي انرژي اتمي بايد مبنايي براي ساخت سلاحهاي اتمي ايجاد كنند. مدعيان عضويت در باشگاه هستهاي براي توسعه توان هستهاي خود به سالها وقت نياز خواهند داشت. در اين ميان، آمريكا و كشورهاي ديگر ميتوانند هزينة اشاعه سلاحهاي هستهاي را بالا ببرند. منافع امنيت و اقتصاد مصر، عربستان و تركيه (برخلاف ايران) با ايالات متحده و اقتصاد جهاني ارتباط ناگسستني دارد و تلاش براي طراحي و ساخت سلاحهاي هستهاي اين منافع را زير سئوال خواهد برد.
در شرايطي كه پنج كشور هستهاي شناخته شده به فروش سلاحهاي هستهاي نخواهد پرداخت، تنها پاكستان و كره شمالي ميتوانند به عنوان فروشندگان بالقوه در نظر گرفته شود. ولي فروش مجموعه كامل سلاحهاي هستهاي براي آنها گران تمام خواهد شد. اسلامآباد در صورت مبادرت به اين امر ميتواند كمك بينالمللي آمريكا را از دست بدهد از جمله اينكه واشنگتن به همكاري نزديكتر با هند، دشمن قسم خورده پاكستان، روي بياورد. كره شمالي نيز در صورت توسل به اين امر با خطر قطع كمكهاي اقتصادي چين روبرو خواهد شد كه براي رژيم فعلي براي باقي ماندن ضروري است.
در مقابل، خريدار احتمالي سلاحهاي هستهاي در خاورميانه نيز ميتواند با خطر ضربه پيشگيرانه اسراييل روبرو شود. اگر همسايههاي ايران از تلاش براي به دست آوردن سلاحهاي هستهاي منصرف شوند، اين احتمال وجود دارد كه در چارچوب سياستي متفاوت تهران هستهاي را بپذيرند. كشورهاي كوچكي چون بحرين و كويت كه به صورت خطرناكي در نزديكي ايران واقع شده و شيعيان اكثريت جمعيت آنها را تشكيل ميدهند، راحتتر ميتوانند دچار اين وسوسه شوند. اين تحول به ضرر منافع ايالات متحده در منطقه تمام خواهد شد، ولي تا زماني كه اين دولتها اعتقاد داشته باشند كه آمريكا امنيت آنها را تضمين ميكند، با ايران سازش نخواهند كرد. تهران، حريفي است كه مقامات آن با اصطلاحات ايدئولوژيكي اظهارنظر ميكنند، سعي ميكند به قدرت برتر منطقهاي تبديل شود و ميتواند رفتارهاي عجولانه و سراسيمه داشته باشد. ولي اين حريف محدود بودن امكانات خود را فهميده و ميخواهد حكومت خود را حفظ كند، چرا كه نگراني همسايگان خود را درك كرده است. در اين ميان، چنانچه ايالات متحده با اعتماد به نفس و مهارت لازم از ضعفهاي ايران استفاده كند، ميتواند شرايطي ايجاد كند كه طي آن دريافت بمب هستهاي يا توان ساخت آن توسط اين رژيم، ضرورتاً به معني تغيير اوضاع خاورميانه نخواهد بود.
در اين بين، طراحي راهبرد بازدارندگي در مقابل ايران بايد از آنجا شروع شود و به نحوي متفاوت با بازدارندگي در مقابل اتحاد شوروي باشد. ايران سعي نميكند به همسايگان حمله كند و دعوت ايدئولوژيكي آن بر وعده عدالت اقتصادي استوار نيست. ايران ميخواهد به نفوذ برتر در منطقه برسد و كنترل اوضاع سياسي داخلي را حفظ كند. با اين ملاحظه، ارعاب، بايد اساس راهبرد آمريكا جهت بازدارندگي در مقابل ايران هستهاي باشد. اما موفقيت اين سياست تضمين نشده و احتمال تحصيل اهداف تعيين شده حتمي نيست.
بازدارندگي در مقابل ايران
ايالات متحده بايد دقيقاً اعلام كند از در مقابل چه نوع رفتار (ايران) ميخواهد بازدارندگي كند. واشنگتن بايد علناً اعلام كند كه مخالف آغاز عمليات جنگي (توسط ايران) با استفاده از سلاحهاي متعارف، مخالف استفاده از سلاحهاي هستهاي يا واگذاري اين سلاحها به ديگران و مخالف گسترش حمايت از تروريستها يا ساير فعاليت تخريبي است. آمريكا بايد تصريح كند كه تخلف ايران از اين سه حوزة ممنوعة مهم باعث اقدام تلافيجويانه با توسل به همه وسايل لازم و از جمله سلاحهاي هستهاي خواهد شد. در بين اين سه ممنوعيت، مبادرت به بازدارندگي از جمله با استفاده از سلاحهاي متعارف از همه راحتتر است. توانمندي ايران در زمينه انتقال نيرو به خارج از اين كشور محدود است و در آينده نزديك افزايش نخواهد يافت. اگر ايران از «حد هستهاي» پا فراتر بگذارد، به احتمال قوي در زمينه تسليحاتي با تحريمهاي شديدتري روبرو خواهد شد. در منطقه خليج فارس تعداد كافي نظاميان آمريكايي مستقر شدهاند تا از حمله ايران به عراق يا عمليات پياده كردن نيروهاي ايراني در آن سوي خليج فارس جلوگيري كنند.
اما بازدارندگي در مقابل كاربرد سلاحهاي هستهاي توسط ايران، مجموعة متفاوتي از مسائل را ايجاد خواهد كرد. در حال حاضر تهران نميتواند با استفاده از موشكهاي هستهاي به ايالات متحده ضربه بزند، اما آمريكا ميتواند ايران را با ضربه مقابله به مثل هستهاي در صورت حمله آن به كشورهاي ديگر تهديد كند. با اين وجود، اين معادله در صورت دستيابي و ساخت موشكهاي دوربرد از سوي ايران، تغيير خواهد كرد. در اين صورت، تهران ميتواند با اعلام هشدار حمله به اروپا در مقابل ايالات متحده بازدارندگي كند. اين امر اهميت ساخت سپر محكم ضدموشكي را مورد تأكيد قرار ميدهد. بايد به اين نكته توجه داشت كه تأمين بازدارندگي پايدار در روابط بين اسراييل و ايران، مسأله پيچيدهتري است.
واشنگتن بايد اعمال فشار ديپلماتيك و اقتصادي بر تهران را ادامه دهد تا از برداشتن «گام آخر» هستهاي تهران جلوگيري كند. ايالات متحده بايد صريحاً اعلام كند كه در صورت حمله هستهاي ايران به اسراييل، ضربه مقابله به مثل وارد خواهد كرد. در مقابل، اگر اسراييل براي كسب آرامش بيشتر در مقابل ايران خواستار تضمين اين امر باشد، بايد اين تعهد در موافقتنامه يا قرارداد آمريكايي – اسراييلي تصريح شود. براي جلوگيري از فروش سلاحهاي هستهاي ايراني در بازار بين المللي نيز بايد تهران را مسئول هر گونه واگذاري اين سلاحها دانست، تا به بهانه از دست دادن كنترل بر معاملات نتواند از زير بار مسئوليت اين اقدام شانه خالي كند. همچنين بايد در جاسوسي عليه ايران سرمايهگذاري بيشتري كرد.
راهبرد آمريكايي بايد شامل بازدارندگي در مقابل طرفداران و متحدان ايران در خاورميانه نيز باشد. ديپلماسي فشردهاي كه اختلاف نظرها بين اسراييل و همسايگان آن را كاهش دهد، تلاشهاي ايران را براي سوء استفاده از نارضايتي كشورها منطقه بر هم خواهد زد. آمريكا بايد به كشورهاي خليج فارس ضمانت بدهد كه به حفظ تعادل فعلي نيروها پايبند باقي خواهد ماند. گسترش تجارت، تقويت دستگاههاي امنيتي و اطلاعاتي اين كشورها و طراحي برخورد جامع با برنامهريزي دفاعي منطقهاي از جمله راههاي رسيدن به اين هدف هستند.
ايالات متحده بايد همزمان به دولتهاي منطقه بفهماند كه سركوبي اقليت شيعه به نفع تهران است. همچنين واشنگتن بايد تلاش هر چه بيشتري به خرج دهد تا از برخورداري كشورهاي ديگر خاورميانه به سلاحهاي هستهاي جلوگيري كند. لحن واشنگتن براي تحقق اين امر بايد قانع كننده باشد. در اين ميان، الحاق ايران به «باشگاه هستهاي»، از سوي اسراييل و كشورهاي عربي به عنوان فقدان اراده سياسي و محدود بودن نفوذ آمريكا تعبير خواهد شد و ميتواند به اعتبار سياسي واشنگتن لطمه بزند. عدم قاطعيت واشنگتن مانع از بازدارندگي در مقابل ايران خواهد شد. ممكن است واشنگتن بخواهد از طريق اعمال تحريمهاي شديدتر به اقتصاد ايران لطمه بيشتري بزند، ولي اين اقدام فقط به مردم ايران ضربه خواهد زد (به همين علت است كه رهبران مخالف در ايران به تحريمها اعتراض ميكنند). به اين اعتبار، تشديد نظارت بر واردات و صادرات به ايران، تحريم سياسي رهبران سياسي تهران و واحدهاي وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نتيجه بهتري خواهد داد.
جمعبندي
بديهي است كه دستيابي ايران به سلاحهاي هستهاي خاورميانه را به منطقه خطرناكتري از وضعيت موجود آن تبديل خواهد كرد. هرچند جامعه جهاني نبايد از تلاش خود جهت جلوگيري از هستهاي شدن ايران دست بكشد، اما ايالات متحده از هماكنون بايد به فكر رفتار خود بعد از هستهاي شدن ايران باشد. بازدارندگي، سياست ايدهآلي نيست. واشنگتن در اين شرايط مجبور خواهد شد از عدم اجراي اصلاحات در كشورهاي عربي منطقه و از رفتار نادرست چين و روسيه در بعضي زمينهها چشم بپوشد تا همكاري آنها را جلب وحدت بينالمللي را حفظ كند. بازدارندگي ميتواند فرصت لازم را ايجاد كند تا طبقه حاكم بر ايران بفهمد كه بازي فعلي سودمندي مورد نظر آنها را نخواهد داشت. در صورت درك اين مسئله، آنها ميتوانند در جهت درست گام بردارند. ايران با انصراف از برنامههاي هستهاي، پذيرش موازين بينالمللي و احترام به حق حاكميت همسايگان متوجه خواهد شد كه ايالات متحده حاضر است به اين تمايلات مشروع مساعدت كند و با آن مقابله نخواهد كرد.
نويسنده: جيمز ليندسي، معاون رئيس و مدير پژوهشي شوراي روابط بينالملل آمريكا
منبع: اين مقاله حسب سفارش روزنامه «ورميا نوواستي» روسيه تدوين شده است.
---------------------------------
ايراس: مقامات كرملين از جمله شخص دميتري مدويديف، رئيسجمهور روسيه به صراحت و به تكرار تأكيد كردهاند كه روسيه ايران هستهاي را برنخواهد تافت، در اين خصوص با واشنگتن همنوا است و مساعي خود را براي ممانعت از تحقق اين احتمال به كار خواهد بست. در اين ميان، هرچند تهران بارها بر عدم تمايل به دستيابي به بمب اتم و صلحآميز بودن فعاليتهاي هستهاي خود تأكيد كرده، اما واشنگتن به بهانة تدارك تهران براي دستيابي به سلاح اتمي تدابير مختلفي را براي مهار تهران از جمله با كمك روسيه به كار بسته است. در اين بين، بهرغم انگيزههاي متفاوت مسكو و واشنگتن براي ممانعت از تبديل شدن ايران به يك قدرت هستهاي، به نظر ميرسد تصوير شكل گرفته از ايران هستهاي در رسانههاي روسي انطباق نزديكي با نسخة غربي آن دارد. مقالة جيمز ليندسي، معاون رئيس و مدير پژوهشي شوراي روابط بينالملل آمريكا زير عنوان «ايران چه زماني به بمب اتم دست خواهد يافت؟» نمونهاي از اين تصويرپردازي غربي از ايران هستهاي است كه در روزنامه «ورميا نوواستي» روسيه منعكس شده است.
تمايلات هستهاي ايران
روندها حكايت از عزم راسخ جمهوري اسلامي ايران براي تبديل شدن به دهمين قدرت هستهاي جهان دارد. تهران تعهدات بين المللي خود را ناديده گرفته و با فشار جمعي ديپلماتيك جهت ممانعت از غنيسازي اورانيم در ايران مقاومت ميكند. ايران چند قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل متحد را اجرا نكرده و از ارائه توضيحات شامل و جامع به آژانس بينالمللي انرژي اتمي درباره چگونگي فعاليت هستهاي خود نيز امتناع كرده است. ناآراميهاي سياسي كه در ايران همچنان ادامه دارد، ميتواند رژيم فعلي را سرنگون كند كه اين امر باعث تغييرات اصولي در سياست خارجي تهران شده و به تلاش آن براي به دست آوردن سلاح هستهاي پايان خواهد داد. اما اين سناريو قطعي و نهايي نيست. از سوي ديگر، اگر برنامه هستهاي تهران با سرعت فعلي ادامه يابد، قبل از اينكه دوره فعلي رياست جمهوري باراك اوباما به پايان برسد، ايران صاحب مواد لازم براي ساخت بمب اتم خواهد شد.
خطرات ناشي از عضويت ايران در «باشگاه هستهاي» بر كسي پوشيده نيست. تهران كه احتمالاً در نتيجه اين تحولات جسارت زيادي خواهد يافت، تلاش را براي سركوب همسايگان و تشويق حملات تروريستي به ايالات متحده و اسراييل را مضاعف خواهد كرد. در اين صورت، خطر بروز جنگ متعارف و حتي هستهاي در خاورميانه افزايش خواهد يافت. كشورهاي ديگر منطقه نيز احتمالاً تمايل به تبديل شدن به قدرتهاي هستهاي را از خود بروز داده و موازنه ژئوپلتيكي در منطقه به هم خواهد خورد. افزون بر اين، تلاشهاي بينالمللي جهت متوقف كردن اشاعه سلاحهاي هستهاي نيز با ناكامي مواجه خواهد شد. ظهور ايران هستهاي كه حتي نه از زرادخانه هستهاي، بلكه از مواد و زيرساخت لازم براي ساخت فوري بمب اتم برخوردار باشد، به عنوان شكست بزرگ ديپلماتيك ايالات متحده تعبير خواهد شد.
اما ميتوان با اتخاذ تدابيري از اين سناريو اجتناب كرد. حتي اگر كاخ سفيد نتواند از تبديل شدن ايران به قدرت هستهاي جلوگيري كند، آمريكا ميتواند در قبال ايران اقدام به بازدارندگي كرده و عواقب نافرماني هستهاي آن را كاهش دهد. ايالات متحده بايد به صورت صريح به ايران بفهماند كه به دست آوردن بمب اتم نه تنها فوايد مورد انتظار را نخواهد داد، بلكه باعث انزوا و تضعيف نظام حاكم خواهد شد. در اين راستا، واشنگتن مجبور خواهد شد خط قرمزي بكشد كه نشان دهد چه نوع رفتار را غيرمجاز ميداند و نيز در صورت عبور تهران از اين خطر، بايد براي توسل به زور آماده باشد. ايالات متحده بايد دوستان و متحدان خود را در خاورميانه متقاعد كند كه به حفظ تعادل نيروهاي منطقهاي پايبند است. فشار اقتصادي و تلاشهاي ديگر جهت محدود كردن طرحهاي ايران بايد ادامه يابد، ولي گزينههاي نظامي هم نبايد از دستور حذف شود. با اين وجود ممكن است اين اقدامات نيز كافي نباشد.
با اين ملاحظه اگر حكومت سركش روحانيان در ايران از آستانه هستهاي پا فراتر بگذارد، آمريكا بايد سعي كند كه اين رويداد ناگوار به فاجعهاي واقعي تبديل نشود. در اينجا بايد فهميد رفتار ايران هستهاي و واكنش همسايگان آن چگونه خواهد بود. بايد ببينيم واشنگتن چطور ميتواند اين تحول را زير تأثير خود قرار داده و آن را در راستاي منافع خود هدايت كند.
ايران، كشوري خاص
بايد توجه داشت كه ايران كشوري خاص است. اين كشور واجد نظام مذهبي مدرني است كه سعي ميكند آرمانهاي انقلابي را تحقق بخشيده و در عين حال از منافع كاربردي خود دفاع كند. ايران بعد از سي سال آزمايش (سعي و خطا) نيز از اين سياست دست نكشيده است. رهبران ايران مطابق با انگيزههاي انقلابي خود دولت اين كشور را بر مبناي عقيدتي ضديت با آمريكا و مخالفت شديد با اسراييل برساختهاند. تهران از سازمانهاي تروريستي حماس و حزبالله و از شبهنظاميان اسلامي كه در عراق با نيروهاي عراقي مقابله ميكنند، حمايت ميكند. دولت مذهبي ايران بارها سعي كرده دولتهاي متحد آمريكا در حاشيه خليج فارس را سرنگون كند و همين امر باعث بقاي اين رژيم شده است. بر همين اساس است كه مقامات ايران حدود قدرت خود را دانسته و تبليغات انقلابي را با حسابگري تلفيق كردهاند. ايران ضمن تقبيح آمريكا به عنوان شيطان بزرگ و ضمن دعوت به نابودي اسراييل، از رويارويي مستقيم نظامي با آنها خودداري ميكرد. رژيم ايران با صداي بلند از فلسطينيها دفاع كرده و ميكند، اما تا كنون به قتل و عام چچنها در روسيه و زورگويي چين به مسلمانان اويغور اعتراض نكرده است. اميد به كسب پوشش ديپلماتيك روسي در حوزة سياست خارجي و اجراي معاملات تجاري با چين قويتر در حوزة اقتصادي از «پاكيزگي ايدئولوژي» ايران ناشي ميشود.
برنامه هستهاي ايران نه تنها به جنبه مهم وجودي اين كشور در عرصة بينالمللي، بلكه عمدتاً به عنصر تعيين كننده هويت ملي ايران تبديل شده است. طي همين تحول، علل و اهداف اجراي اين برنامه به مرور توسعه آن نيز تغيير كرد. اكبر هاشمی رفسنجانی و سيد محمد خاتمي در زمان رياست جمهوري خود، سلاحهاي هستهاي را وسيلهاي براي بازدارندگي در مقابل آمريكا و رژيم صدام حسين تلقي ميكردند. اما نخبگان فعلي (و از جمله محمود احمدينژاد، رئيس جمهور ايران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي) كه محافظهكارتر هستند، توان هستهاي را به عنوان وسيله مهم برقراري سلطه ايران بر منطقه تلقي ميكنند. به عبارت ديگر، به باور آنها، ايران نيرومند به زيرساخت هستهاي مستحكم و گستردهاي نياز دارد. بر همين اساس، اين مسأله در حال حاضر نسبت به گذشته از اهميت بيشتري برخوردار شده، چرا كه اين كشور دستخوش بزرگترين ناآراميهاي داخلي پس از انقلاب خود شده است. زير اين شرايط، رژيم حاكم مبارزه در راه خودكفايي هستهاي را به عنوان وسيلهاي براي تأمين بقاي سياسي خود تلقي ميكند.
انتظارات ايران هستهاي
اما واقع امر آن است كه هرچند سلاح هستهاي توانمندي تهران را افزايش خواهد داد، اما اين افزايش در حدي كمتر از انتظار تهران خواهد بود. اگر ايران عضو باشگاه هستهاي شود، ابتدا به وجد آمده و بيش از پيش رفتار تجاوزكارانه از خود نشان خواهد داد. برخورداري از سلاحهاي راهبردي نفوذ تهران در منطقة خاورميانه را نيز افزايش خواهد داد. افزون بر اين، دعوت انقلابي ايران هميشه در ميان جمعيت نه چندان بزرگ شيعه منطقه خليج فارس بازتاب پيدا كرده و ميكند. اما تظاهرات غيرمنظم شيعيان در بحرين و عربستان سعودي به معني پيروي از آرمانهاي انقلاب ايران نيست. بلكه، آنها بيشتر به تضييع حقوق اقتصادي و سياسي خود اعتراض ميكردند.
تهران هستهاي ميتواند وسوسه شده، از كشورهاي همسايه بخواهد توليد نفت را كاهش داده و حضور نظاميان آمريكايي در خاك خود را محدود كنند. ولي احتمال كمي ميرود كه سلاح هستهاي به ايران كمك كند به اين اهداف برسد، زيرا با استفاده از اين سلاحها ميتوان به اهداف بسيار محدودي رسيد. مشكل بتوان تصور كرد كه رژيمهاي سني منطقه در برابر دولت احيا شدة شيعه، اعم از اينكه هستهاي يا غيرهستهاي باشد، عقبنشيني كنند. در مقابل، احتمال بيشتري ميرود كه كشورهاي حاشيه خليج فارس بيش از پيش به «چتر امنيتي» ايالات متحده اميد ببندند.
به عبارت ديگر، سلاحي كه بايد برتري و سلطه منطقهاي ايران را تأمين كند، باعث بيگانگي بيشتر اين كشور با همسايگان خود و تمديد ماندگاري نيروهاي آمريكايي در نزديكي مرزهاي آن خواهد شد. به عبارت ديگر، وجود زرادخانه هستهاي ميتواند از اجراي برنامههاي سلطهجويانه تهران ممانعت كند. «پاسداران نظام مذهبي»، همانند كشورهاي كه در گذشته علاقهمند به دستيابي به توان هستهاي بودند، ناگهان خواهند فهميد كه بمب اتم به عنوان وسيله ديپلماتيك قابل استفاده نيست و باعث ارتقاي موقعيت راهبردی اين كشور نميشود. با وجود اينكه حمايت ايران هستهاي مي تواند به حماس، حزبالله و گروههاي ديگر خاورميانه كمك كرده و آنها به مدد اين حمايت خواستهاي شديدتري را مطرح نموده و با جسارت بيشتري رفتار كنند، اما زرادخانه هستهاي و نيروهاي نيرومند متعارف اسراييل و حمايت واشنگتن از تلآويوو مانع از گسترش اين فعاليتها خواهد شد. زير اين شرايط، تهران به منظور حمايت از اين گروهها به رويارويي هستهاي با اسراييل تن نخواهد داد، البته شعارها و ابراز همبستگي با آنها فراوان خواهد بود.
خطر ديگر ناشي از ايران هستهاي اين است كه اين كشور ميتواند يك دستگاه هستهاي ابتدايي را در اختيار تروريستها بگذارد، اما اين امر نيز از احتمال بسيار ضعيفي برخوردار است. چرا كه در اين صورت تهران فوراً به هدف حمله آمريكا و اسراييل تبديل خواهد شد. تهران با وجود ادعاهاي جهانشمول خود، هميشه در حمايت از شبهنظاميان و سامانهاي تروريستي خاورميانه همة حدود لازمه و بايسته را رعايت كرده و ميكند. مقامات حاكم مذهبي در ايران ضمن تلفيق شعارهاي شديد با حمايت محدود عملي از گروههاي خاورميانه، ميتوانند بدون اينكه مجازات شود، ستايش و تحسين مردم اين منطقه را به خاطر عدم اطاعت از غرب و آمادگي براي مقابله با آمريكا و اسراييل به خود جلب كنند. ايران هستهاي نيز با عنايت به احتمال اقدامات متقابل شديد آمريكا به گونه ديگري رفتار نخواهد كرد. بعيد است كه ايران به پاكستان جديدي تبديل شود كه به كشورهاي ديگر مواد و سوخت هستهاي بفروشد. در اين ميان، دورنماي تحريمهاي مكمل و رويارويي نظامي با آمريكا مانع از حركات تند و سراسيمه تهران خواهد شد.
شكي نيست كه ايران هستهاي در خاورميانه خطر جديدي ايجاد خواهد كرد. به خصوص كه احتمالاً در مرحله ا ول رفتارهاي آن ناسنجيده خواهد بود. ايران ميتواند سعي كند از امتيازات بالقوه وضعيت خود استفاده كند و در سراسر منطقه به اقدامات تندي دست بزند. اما مقامات مذهبي ايران بزودي خواهند فهميد كه نميتوان از وضعيت هستهاي ايران سود خيلي زيادي برد. اگر واشنگتن صريحاً اعلام كند كه هر عمل ناباب و عجولانه براي تهران گران تمام خواهد شد، تهران از اين كار دست خواهد كشيد. در صورت برخوردار شدن ايران از سلاح هستهاي، واشنگتن به ناظر منفعل تحولات منطقه تبديل نشده، بلكه همان طور كه اشاره شد ظرفيت نفوذ در چگونگي فعاليت همسايگان ايران را حفظ كرده و حتي افزايش خواهد داد.
واكنش در مقابل ايران هستهاي
به آساني ميتوان سناريوي فاجعهبار دستيابي ايران به سلاحهاي هستهاي را ترسيم كرد. اسراييل به حال آماده باش كامل درخواهد آمد كه به معني آمادگي براي شليك فوري موشكهاي هستهاي است. مصر، عربستان سعودي و تركيه سعي خواهند كرد هر چه زودتر عضو باشگاه هستهاي شوند. قرارداد عدم اشاعه سلاحهای هستهای (npt) فرو پاشيده و اشاعه سلاحهاي هستهاي در سراسر جهان شروع ميشود. واكنش آمريكا، اسراييل و كشورهاي ديگر به مسلح شدن ايران به سلاحهاي هستهاي امكان تحقق اين سناريو را تعيين خواهد كرد. در اين ميان، آيا احتمال ميرود كه بنيامين نتانياهو، نخستوزير اسراييل از ضربه پيشگيرانه به تأسيسات هستهاي ايران خودداري كند يا اينكه به ايران حمله كند، اما به موفقيت نرسد؟ در هر حال، دولت اسراييل در آينده نيز رژيم ايران را خطر خارجي خود خواهد دانست كه بايد به هر وسيله ممكن و از جمله با توسل به سلاحهاي هستهاي از آن بازدارندگي كرد.
خطر بروز رويارويي هستهاي بين اسراييل و ايران به چگونگي و ابعاد زرادخانه هستهاي تهران بستگي خواهد داشت. بايد توجه داشت كه وجود توان بالقوه ساخت سلاح هستهاي و ساخت واقعي اين سلاحها با هم تفاوت دارد. اگر تهران صاحب بمب اتم شود، وضعيت بيثباتي ايجاد خواهد شد كه هر دو طرف براي ضربه اولية پيشگيرانه انگيزه خواهند داشت: ايران براي از دست ندادن زرادخانه هستهاي و اسراييل براي جلوگيري از كاربرد سلاحهاي هستهاي توسط ايران واجد اين انگيزه خواهند بود. محاسبات دولت اسراييل در مورد ايران به آمادگي و استعداد آمريكا براي بازدارندگي در مقابل ايران نيز بستگي خواهد داشت. در اين بين، شماري از عوامل بر تصميم اسراييل در قبال ايران اثر خواهد گذاشت، از اين جمله ميتوان به حمايت ديرپاي آمريكا، شبهات درباره هژموني آمريكايي كه نتوانست جلوي ساخت سلاحهاي هستهاي ايران را بگيرد و نيز واكنش كاخ سفيد به تبديل شدن ايران به قدرت هستهاي اشاره كرد. يك خطر ديگر كه بايد با آن مبارزه كرد، اشاعه هستهاي در خاورميانه است.
تههيج رقابت هستهاي
در گزارش سال 2008 شوراي ملي اطلاعاتي آمريكا آمده كه رشد توان هستهاي ايران در حد زيادي باعث افزايش علاقه كشورهاي خاورميانه به سلاحهاي هستهاي ميشود. برنامههاي انرژي اتمي بايد مبنايي براي ساخت سلاحهاي اتمي ايجاد كنند. مدعيان عضويت در باشگاه هستهاي براي توسعه توان هستهاي خود به سالها وقت نياز خواهند داشت. در اين ميان، آمريكا و كشورهاي ديگر ميتوانند هزينة اشاعه سلاحهاي هستهاي را بالا ببرند. منافع امنيت و اقتصاد مصر، عربستان و تركيه (برخلاف ايران) با ايالات متحده و اقتصاد جهاني ارتباط ناگسستني دارد و تلاش براي طراحي و ساخت سلاحهاي هستهاي اين منافع را زير سئوال خواهد برد.
در شرايطي كه پنج كشور هستهاي شناخته شده به فروش سلاحهاي هستهاي نخواهد پرداخت، تنها پاكستان و كره شمالي ميتوانند به عنوان فروشندگان بالقوه در نظر گرفته شود. ولي فروش مجموعه كامل سلاحهاي هستهاي براي آنها گران تمام خواهد شد. اسلامآباد در صورت مبادرت به اين امر ميتواند كمك بينالمللي آمريكا را از دست بدهد از جمله اينكه واشنگتن به همكاري نزديكتر با هند، دشمن قسم خورده پاكستان، روي بياورد. كره شمالي نيز در صورت توسل به اين امر با خطر قطع كمكهاي اقتصادي چين روبرو خواهد شد كه براي رژيم فعلي براي باقي ماندن ضروري است.
در مقابل، خريدار احتمالي سلاحهاي هستهاي در خاورميانه نيز ميتواند با خطر ضربه پيشگيرانه اسراييل روبرو شود. اگر همسايههاي ايران از تلاش براي به دست آوردن سلاحهاي هستهاي منصرف شوند، اين احتمال وجود دارد كه در چارچوب سياستي متفاوت تهران هستهاي را بپذيرند. كشورهاي كوچكي چون بحرين و كويت كه به صورت خطرناكي در نزديكي ايران واقع شده و شيعيان اكثريت جمعيت آنها را تشكيل ميدهند، راحتتر ميتوانند دچار اين وسوسه شوند. اين تحول به ضرر منافع ايالات متحده در منطقه تمام خواهد شد، ولي تا زماني كه اين دولتها اعتقاد داشته باشند كه آمريكا امنيت آنها را تضمين ميكند، با ايران سازش نخواهند كرد. تهران، حريفي است كه مقامات آن با اصطلاحات ايدئولوژيكي اظهارنظر ميكنند، سعي ميكند به قدرت برتر منطقهاي تبديل شود و ميتواند رفتارهاي عجولانه و سراسيمه داشته باشد. ولي اين حريف محدود بودن امكانات خود را فهميده و ميخواهد حكومت خود را حفظ كند، چرا كه نگراني همسايگان خود را درك كرده است. در اين ميان، چنانچه ايالات متحده با اعتماد به نفس و مهارت لازم از ضعفهاي ايران استفاده كند، ميتواند شرايطي ايجاد كند كه طي آن دريافت بمب هستهاي يا توان ساخت آن توسط اين رژيم، ضرورتاً به معني تغيير اوضاع خاورميانه نخواهد بود.
در اين بين، طراحي راهبرد بازدارندگي در مقابل ايران بايد از آنجا شروع شود و به نحوي متفاوت با بازدارندگي در مقابل اتحاد شوروي باشد. ايران سعي نميكند به همسايگان حمله كند و دعوت ايدئولوژيكي آن بر وعده عدالت اقتصادي استوار نيست. ايران ميخواهد به نفوذ برتر در منطقه برسد و كنترل اوضاع سياسي داخلي را حفظ كند. با اين ملاحظه، ارعاب، بايد اساس راهبرد آمريكا جهت بازدارندگي در مقابل ايران هستهاي باشد. اما موفقيت اين سياست تضمين نشده و احتمال تحصيل اهداف تعيين شده حتمي نيست.
بازدارندگي در مقابل ايران
ايالات متحده بايد دقيقاً اعلام كند از در مقابل چه نوع رفتار (ايران) ميخواهد بازدارندگي كند. واشنگتن بايد علناً اعلام كند كه مخالف آغاز عمليات جنگي (توسط ايران) با استفاده از سلاحهاي متعارف، مخالف استفاده از سلاحهاي هستهاي يا واگذاري اين سلاحها به ديگران و مخالف گسترش حمايت از تروريستها يا ساير فعاليت تخريبي است. آمريكا بايد تصريح كند كه تخلف ايران از اين سه حوزة ممنوعة مهم باعث اقدام تلافيجويانه با توسل به همه وسايل لازم و از جمله سلاحهاي هستهاي خواهد شد. در بين اين سه ممنوعيت، مبادرت به بازدارندگي از جمله با استفاده از سلاحهاي متعارف از همه راحتتر است. توانمندي ايران در زمينه انتقال نيرو به خارج از اين كشور محدود است و در آينده نزديك افزايش نخواهد يافت. اگر ايران از «حد هستهاي» پا فراتر بگذارد، به احتمال قوي در زمينه تسليحاتي با تحريمهاي شديدتري روبرو خواهد شد. در منطقه خليج فارس تعداد كافي نظاميان آمريكايي مستقر شدهاند تا از حمله ايران به عراق يا عمليات پياده كردن نيروهاي ايراني در آن سوي خليج فارس جلوگيري كنند.
اما بازدارندگي در مقابل كاربرد سلاحهاي هستهاي توسط ايران، مجموعة متفاوتي از مسائل را ايجاد خواهد كرد. در حال حاضر تهران نميتواند با استفاده از موشكهاي هستهاي به ايالات متحده ضربه بزند، اما آمريكا ميتواند ايران را با ضربه مقابله به مثل هستهاي در صورت حمله آن به كشورهاي ديگر تهديد كند. با اين وجود، اين معادله در صورت دستيابي و ساخت موشكهاي دوربرد از سوي ايران، تغيير خواهد كرد. در اين صورت، تهران ميتواند با اعلام هشدار حمله به اروپا در مقابل ايالات متحده بازدارندگي كند. اين امر اهميت ساخت سپر محكم ضدموشكي را مورد تأكيد قرار ميدهد. بايد به اين نكته توجه داشت كه تأمين بازدارندگي پايدار در روابط بين اسراييل و ايران، مسأله پيچيدهتري است.
واشنگتن بايد اعمال فشار ديپلماتيك و اقتصادي بر تهران را ادامه دهد تا از برداشتن «گام آخر» هستهاي تهران جلوگيري كند. ايالات متحده بايد صريحاً اعلام كند كه در صورت حمله هستهاي ايران به اسراييل، ضربه مقابله به مثل وارد خواهد كرد. در مقابل، اگر اسراييل براي كسب آرامش بيشتر در مقابل ايران خواستار تضمين اين امر باشد، بايد اين تعهد در موافقتنامه يا قرارداد آمريكايي – اسراييلي تصريح شود. براي جلوگيري از فروش سلاحهاي هستهاي ايراني در بازار بين المللي نيز بايد تهران را مسئول هر گونه واگذاري اين سلاحها دانست، تا به بهانه از دست دادن كنترل بر معاملات نتواند از زير بار مسئوليت اين اقدام شانه خالي كند. همچنين بايد در جاسوسي عليه ايران سرمايهگذاري بيشتري كرد.
راهبرد آمريكايي بايد شامل بازدارندگي در مقابل طرفداران و متحدان ايران در خاورميانه نيز باشد. ديپلماسي فشردهاي كه اختلاف نظرها بين اسراييل و همسايگان آن را كاهش دهد، تلاشهاي ايران را براي سوء استفاده از نارضايتي كشورها منطقه بر هم خواهد زد. آمريكا بايد به كشورهاي خليج فارس ضمانت بدهد كه به حفظ تعادل فعلي نيروها پايبند باقي خواهد ماند. گسترش تجارت، تقويت دستگاههاي امنيتي و اطلاعاتي اين كشورها و طراحي برخورد جامع با برنامهريزي دفاعي منطقهاي از جمله راههاي رسيدن به اين هدف هستند.
ايالات متحده بايد همزمان به دولتهاي منطقه بفهماند كه سركوبي اقليت شيعه به نفع تهران است. همچنين واشنگتن بايد تلاش هر چه بيشتري به خرج دهد تا از برخورداري كشورهاي ديگر خاورميانه به سلاحهاي هستهاي جلوگيري كند. لحن واشنگتن براي تحقق اين امر بايد قانع كننده باشد. در اين ميان، الحاق ايران به «باشگاه هستهاي»، از سوي اسراييل و كشورهاي عربي به عنوان فقدان اراده سياسي و محدود بودن نفوذ آمريكا تعبير خواهد شد و ميتواند به اعتبار سياسي واشنگتن لطمه بزند. عدم قاطعيت واشنگتن مانع از بازدارندگي در مقابل ايران خواهد شد. ممكن است واشنگتن بخواهد از طريق اعمال تحريمهاي شديدتر به اقتصاد ايران لطمه بيشتري بزند، ولي اين اقدام فقط به مردم ايران ضربه خواهد زد (به همين علت است كه رهبران مخالف در ايران به تحريمها اعتراض ميكنند). به اين اعتبار، تشديد نظارت بر واردات و صادرات به ايران، تحريم سياسي رهبران سياسي تهران و واحدهاي وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نتيجه بهتري خواهد داد.
جمعبندي
بديهي است كه دستيابي ايران به سلاحهاي هستهاي خاورميانه را به منطقه خطرناكتري از وضعيت موجود آن تبديل خواهد كرد. هرچند جامعه جهاني نبايد از تلاش خود جهت جلوگيري از هستهاي شدن ايران دست بكشد، اما ايالات متحده از هماكنون بايد به فكر رفتار خود بعد از هستهاي شدن ايران باشد. بازدارندگي، سياست ايدهآلي نيست. واشنگتن در اين شرايط مجبور خواهد شد از عدم اجراي اصلاحات در كشورهاي عربي منطقه و از رفتار نادرست چين و روسيه در بعضي زمينهها چشم بپوشد تا همكاري آنها را جلب وحدت بينالمللي را حفظ كند. بازدارندگي ميتواند فرصت لازم را ايجاد كند تا طبقه حاكم بر ايران بفهمد كه بازي فعلي سودمندي مورد نظر آنها را نخواهد داشت. در صورت درك اين مسئله، آنها ميتوانند در جهت درست گام بردارند. ايران با انصراف از برنامههاي هستهاي، پذيرش موازين بينالمللي و احترام به حق حاكميت همسايگان متوجه خواهد شد كه ايالات متحده حاضر است به اين تمايلات مشروع مساعدت كند و با آن مقابله نخواهد كرد.
نويسنده: جيمز ليندسي، معاون رئيس و مدير پژوهشي شوراي روابط بينالملل آمريكا
منبع: اين مقاله حسب سفارش روزنامه «ورميا نوواستي» روسيه تدوين شده است.