NeshaNi
16th May 2010, 04:59 PM
من صبورم ام
به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم
یااگر شادی زیبای تورا
به غم غربت چشمان خودم می بندم
من صبورم ام......
چقدر باهمه ی عاشقیم محزونم
به یاد همه ی خاطره های گل سرخ
مثل یک شبنم افتاده زغم مغمومم
من صبورم اما......
بی دلیل از قفس کهنه شب می ترسم
بی دلیل از تیرگی تلخ غروب
وچراغی که تورا
از شب متروک
دلم دور کند........
می ترسم
من صبورم ام...........
اه...........این بغض گران صبر نمی داند چیست.
به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم
یااگر شادی زیبای تورا
به غم غربت چشمان خودم می بندم
من صبورم ام......
چقدر باهمه ی عاشقیم محزونم
به یاد همه ی خاطره های گل سرخ
مثل یک شبنم افتاده زغم مغمومم
من صبورم اما......
بی دلیل از قفس کهنه شب می ترسم
بی دلیل از تیرگی تلخ غروب
وچراغی که تورا
از شب متروک
دلم دور کند........
می ترسم
من صبورم ام...........
اه...........این بغض گران صبر نمی داند چیست.