باستان شناس
16th May 2010, 02:17 PM
نگاهی به تاریخ جرم و مجازات در طول تاریخ
بدترین زندان دوره بنی امیه، زندان واسط در عراق بود به طوری که مورخان نقل کرده اند 180 هزار نفر زن و مرد در محوطه وسیعی بدون سقف و پوشش در آنجا نگهداری میشدند.
حبس با شکنجه توام بود و زندانیان را...
مجازات مجرمان در غرب باستان
در زمانهای گذشته زندان محلی بوده که متهم را در آنجا نگهداری میکردند تا در روز دادرسی در دادگاه آنها را حاضر کنند.
معمولاً زندانها در زیر قصرها یا در قلاع بنا میشد و جایی تاریک و ناسالم بود. زندانیان وضع تاثرانگیز داشته و اکثراً محکومان در زندانها جان میسپردند.
روحانیون مذهب مسیح، اول کسانی بودند که با ابراز تنفر از خونریزی، خواستار تعدیل مجازات شده و مجازات حبس را به جای کیفر اعدام توصیه کردند و برای اصلاح و تربیت زندانیان اقدام و از زندانها بازدید به عمل آوردند.
در سال 817 میلادی در مجمع روحانیون مسیحی در روم، مقررات مربوط به اداره زندانها تصویب و تاکید شد که زندانها باید جنبه اصلاحی و تربیتی داشته باشند و برای نیل به این هدف، زندانیان باید به روش انفرادی نگهداری شده و به آنان کار دستی آموخته شود. اجازه خواندن کتب مذهبی را داشته باشند و روحانیون در زندانها، زندانیان را ملاقات و با نصایح سودمند آنان را به راه راست هدایت کنند.
در اجرای تصمیمات مذکور در همان سال اولین زندان به روش انفرادی در روم بنا شد.
در سال 1266 میلادی مجمع عمومی روحانیون مسیحی به عنوان اینکه در روش انفرادی زندانی فرصت تامل و تفکر را دارد و از تنهایی زجر کشیده و از عمل خود نادم و پشیمان میشود و با تحمل مشقت روانش پاک و منزه میشود اجرای روش مذکور را تایید و تغییر نام زندانها به ندامتگاه را تایید کردند.
گسترش زندانها
در سال1577 در لندن قصر متروکی به نام بریدول برای نگهداری ولگردان اختصاص یافت. در این زندان کار الزامی و روشهای تربیتی در مورد محکومان اجرا میشد.
در سال1599 در آمستردام، زندان خاصی جهت آموزش کار و تربیت مذهبی زندانیان افتتاح و از سال 1605 در این زندان روش انفرادی اجرا شد. در سال 1623 در ناپل زندانی برای تفکیک زنان از مردان، اطفال از بزرگسالان به روش انفرادی بنا شد. در سال 1667در فلورانس دارالتادیبی جهت تربیت جوانان تاسیس شد.
در سال 1703 در رم به امر پاپ کلمان پنجم زندانی برای جوانان به روش انفرادی به نام «سن میشل» بنا شد که این جمله بر سردر آن حک شده است؛ تنبیه بزهکاران با مجازات بی فایده است باید با روش خاص آنان را تربیت کرد.
در این زندان، جوانان پسر کمتر از 20 سال و اطفال طردشده و در خطر، به روش انفرادی توام با کار نگهداری میشدند.
در سال 1735 زندانی جهت نگهداری زنان به روش انفرادی در رم افتتاح شد. در سال 1787 در امریکا بنجامین فرانکلین که به اروپا مسافرت کرده و با افکار و عقاید هوارد و بنتام آشنا شده بود انجمن زندانها را تشکیل داد و در سال 1790 در فیلادلفیا (ایالت پنسیلوانیا امریکا) اولین زندان انفرادی را بنا کرد.
در سال 1797 در انگلستان اولین زندان به روش انفرادی افتتاح شد. اجرای روش انفرادی نتایج تاسفبرانگیز داشت و اغلب زندانیان پس از تحمل چند سال مجازات، مبتلا به بیماریهای روانی شدند.
در سال 1816 در ایالت نیویورک زندان ابرن افتتاح شد و زندانیان روزها دسته جمعی با هم کار میکردند ولی حق حرف زدن با یکدیگر را نداشتند و شبها را در انفرادی به سر میبردند.
در سال 1815 در زندان سینگ روش ابرنین (رژیم مختلط) اجرا شد. زندانیان روزها با هم کار میکردند و شبها به طور انفرادی نگهداری میشدند.
در فرانسه با تصویب قانون 6 اکتبر 1791 مجازات حبس در سر ردیف سایر مجازاتها قرار گرفت و در قانون جزای 1810 سه نوع زندان با اعمال شاقه، دارالتادیب و بازداشتگاه پیش بینی شد ولی عملاً زندانیان و بازداشتیها در یک زندان نگهداری میشدند. در سال 1840 در یک جزیره استرالیا، روش تدریجی در مورد تبعیدشدگان اجرا شد.
در اسلام
مفهوم کلمه زندان تحت عنوان یسجن، امسک و وقف در آیات متعدد قرآن کریم ذکر شده است.
در آیه 35 سوره یوسف میفرماید؛ «ثم بدالهم من بعد ما راوا الآیات لیسجننه حتی حین».
(آنان که دلایل روشن پاکدامنی و عصمت یوسف را دیدند باز چنین صلاح دانستند که یوسف را چندی زندانی کنند و به حبس فرستادند.)
و همچنین در آیه 15 سوره نساء چنین مقرر شده؛ «واللاتی یاتین الفاحشه من نسائکم فاستشهدوا علیهن اربعه منکم فان شهدوا فامسکوهن فی البیوت حتی یتوفیهن الموت اویجعل الله لهن سبیلا».
(زنانی که عمل ناشایست کنند چهار شاهد مسلمان بر آنها بخواهید چنانچه شهادت دادند در این صورت آنان را در خانه نگه دارید تا عمرشان به پایان رسد یا خدا برای آنها راهی پدیدار گرداند.)
عدهیی از فقها که به مشروعیت حبس کردن از نظر قرآن مجید معتقدند و به قسمت آخر آیه 33 از سوره مائده تمسک میجویند که میفرماید؛ اوینقوا من الارض... میگویند مراد از نفی در این آیه زندانی کردن است.
با توجه به روایات، در صدر اسلام محل ویژهیی برای زندانی کردن افراد وجود نداشته و اسیران را یا در مسجد به طور موقت نگه میداشتند یا در میان مسلمین که با حکومت وقت همکاری صمیمانه داشتند، تقسیم میکردند تا از آنان نگهداری کنند.
در حدیث آمده است حضرت رسول (ص) مردی از طایفه بنی حنیفه که او را شمامه بن آثال میگفتند و بزرگ طایفه بود در مسجد مدینه حبس کرد. حضرت رسول اکرم همواره زنجیر کردن اسرا و زندانیان را نهی میفرمودند و در صدر اسلام زن و مرد زندانی از هم جدا نگهداری میشدند.
در روایات آمده است رسول اکرم(ص) افراد را در اتهام خون، حبس میفرمودند و در اتهامات دیگر، مقداری از روز را حبس میکردند. روش مذکور همان روش نیمه آزادی است که امروز در کشورهای مترقی اجرا میشود.
در زمان عمربن خطاب که سرزمین مسلمانان وسعت یافت و بر تعداد مسلمانان افزوده شد نیاز جامعه به زندان بیشتر مشهود شد. عمر در مکه، خانهیی را از سفوان بن امیه به چهار هزار درهم خرید و به زندان اختصاص داد.
بعداً زندانهایی در شهرهای مختلف بنا و اکثر آنها به نام همان شهر نامیده شد.
از ویژگیهای زندانهای آن زمان تفکیک زندانیان به شرح زیر بود ؛
1- زندان خاص بدهکارانی که به علت عدم پرداخت بدهی بازداشت میشدند.
2- زندان مخصوص سارقین
3- زندان سایر خطاکاران.
حضرت علی(ع) در کوفه از بوریای فارس زندانی ساخت و آنجا را «نافع» نامید و سپس زندان دیگری از خاک و گل بنا کرد و اسم آنجا را «مخیس» (خار کردن - نرم کردن) گذاشت.
کیفر حبس بر پایه تفکر اصلاحی و توبه بوده است.
از حضرت علی(ع) نقل شده است آن حضرت به افرادی از زندانیان که قصد حضور در نماز جمعه را داشتند اجازه میداد به نماز جمعه بروند و بعد از اتمام نماز دوباره به زندان برگردانده میشدند.
یکی از بازاریهای اهواز به امام خیانت کرد و آن حضرت به رفاعه که زندانبان محکوم بود، نوشت؛ «چنانچه کسی برای او غذایی، نوشیدنی یا رختخوابی آورد از آن جلوگیری مکن.
دستور بده زندانیان را به جز «ابن هرمه» هنگام شب برای تفریح و هواخوری به حیاط زندان بیاورند. چنانچه در مورد ابن هرمه نیز احتمال خطر ندادی او را هم به همراه دیگران به خارج زندان بیاور.» حضرت علی (ع) مرتباً از زندانها بازدید میکردند و از احوال زندانیان جویا میشدند.
دوره اموی، گسترش زندانها
در زمان خلافت امویان زندانهای متعددی در حجاز، عراق و شام احداث شد. شهرت این گونه زندانها به علت شخصیتهایی بود که در آن زندانی بودند.
بدترین زندان دوره بنی امیه، زندان واسط در عراق بود به طوری که مورخان نقل کرده اند 180 هزار نفر زن و مرد در محوطه وسیعی بدون سقف و پوشش در آنجا نگهداری میشدند.
حبس با شکنجه توام بود و زندانیان را با زنجیرهای آهنی میبستند. گاهی خلیفهیی به حکومت میرسید و با صدور عفو مردمی، زندانیان را آزاد میکرد والا زندان محل مرگ تدریجی بود.
سخت ترین مجازات
زندان از واژگان کهن فرهنگ بشر است و ماهیتاً با دو مقوله جرم و آزادی پیوند دارد.
گویی بشر از همان زمان، به بیبدیل بودن گوهر ناب آزادی آگاه بود که با محروم کردن فرد خاطی یا مجرم از آن، در پی تنبیه وی بر آمد.
به جرات باید اذعان کرد هیچ مجازاتی جز مرگ، به اندازه محرومیت از موهبت آزادی، انسان را در فشار و تنگنا قرار نمیدهد، چه هر مجازات دیگری به دلیل گذرا بودن و دیرزی نبودناش اثری به پایداری حبس و زندان بر روح و روان بشر به جای نمیگذارد.
از دیگر سو، زندان تداعی گر جرم است و جرم جز در ارتباط با هنجارها و قوانین به وقوع نمیپیوندد.
به تعبیر گیدنز، «قوانین هنجارهایی هستند که توسط حکومتها به عنوان اصولی که شهروندان باید از آن پیروی کنند، تعریف شده اند و جرم عبارت است از هر شیوه رفتاری که قانون را نقض کند.» بدیهی است که جرم تابعی از زمان و مکان است.
تاریخ جرم و مجازات
در ادوار مختلف تاریخی و در جوامع مختلف جرم تعاریف مختلف داشته است.
«در اروپا پیش از صنعتی شدن بزرگترین جرائم ماهیت مذهبی داشتند یا جرائمی بودند که علیه اموال و دارایی فرمانروا یا اشراف صورت میگرفت... بدعت در دین و تجاوز به مقدسات (سرقت اموال کلیسا یا خسارت به آن) برای زمانی طولانی در بسیاری از نقاط اروپا کیفر مرگ داشت.
شکار یا ماهیگیری یا بریدن درختان و... از زمین شاه یا اشراف توسط مردم عادی از گناهان بزرگ بود.»
(گیدنز، جامعه شناسی، ص134، ترجمه صبوری)
در اروپا تعقیب ساحرهها و عجوزهها تحت عنوان «جنگ با شیاطین» پیشینه طولانی داشت در حالی که در مشرق زمین و ایران، نشانی از چنین مبارزه پر دامنهیی به چشم نمیخورد.
مسلماً در ادوار تاریخی پیشین این سرزمین، آنچه در درجه اول جرم بود، نادیده گرفتن امر پادشاه و سلطان بود، چون اراده پادشاهان در این دیار همیشه حکم قانون را داشت.
جرم و زندان اگر چه با هم تداعی میشوند، اما شواهد تاریخی نشان میدهد در همه دورههای تاریخ بشر، مجازات مجرم حبس و زندان نبود.
ظاهراً شیوههای دیگر مجازات از جمله سوزاندن، قطع اعضا، شلاق زدن و... متداولتر بود.
در داستان مرگ سقراط در یونان باستان میبینیم ظاهراً وی به اتهام انکار باورهای متداول جامعه، محبوس است و محکوم به مرگ، اما فضای بازداشتگاه او هیچ مشخصهیی از زندان به مفهوم امروزی را ندارد چرا که هر کس به دیدنش میرود، همه احترامش میکنند و انگار تلاشی برای محرومیت وی از داشتن رابطه عاطفی و اجتماعی به عمل نمیآید هر چند مجازات نهاییاش مرگ است که با سر کشیدن جام شوکران اعمال میشود.
قرون وسطی
در اروپای پیش از قرن نوزدهم، اثر چندانی از زندان به چشم نمیخورد.
به ندرت برای کیفر دادن مجرم از زندان استفاده میشود. با این وجود، زندان به عنوان اقامتگاه اجباری برای آدمهایی که به هر دلیل نباید در جامعه حضور داشته باشند، در اروپا با جذام خانههای ابتدای قرون وسطی آغاز شد.
فوکو میگوید؛ «در ابتدای قرون وسطی تا پایان جنگهای صلیبی، وسعت قلمرو ملعون جذام خانهها در سراسر اروپا چندین برابر شده بود، به قول متیو پاری در کل قلمرو مسیحیت 15هزار جذام خانه وجود داشت.»
(میشل فوکو، تاریخ جنون، فاطمه ولیانی، ص7)
فرآیند نگهداری جذامیان در جذام خانهها در برخی کشورها تا پایان قرن هفدهم ادامه یافت، تا آنکه کم کم به طور شگفت انگیزی به ریشه کن شدن جذام انجامید.
بیشک ریشه کن شدن جذام نه حاصل روشهای سنتی درمانی که حاصل تفکیک جذامیان و قطع ارتباط با کانونهای عفونی جذام در مشرق زمین بعد از جنگهای صلیبی بود.
به هر حال نباید از نظر دور داشت در همین دوره همه شهرهای کوچک و بزرگ اروپا یک زندان محلی داشتند اما این زندانها معمولاً بسیار کوچک بودند و نمیتوانستند به طور همزمان بیشتر از سه یا چهار زندانی را نگهداری کنند. شبها افراد مست را در آن نگه میداشتند تا مستی از سرشان بپرد.
یا گهگاه به عنوان جایی که افراد متهم در انتظار محاکمه به سر میبردند، از آن استفاده میکردند.
در شهرهای بزرگ تر اروپایی، زندانهای نسبتاً بزرگ وجود داشتند. بیشتر افراد که وارد این زندانها میشدند، جنایتکاران محکوم به مرگ بودند که در انتظار اعدام به سر میبردند.
این موسسات با زندانهایی که از ابتدای قرن نوزدهم به بعد ساخته شدند، بسیار متفاوت بودند.
وقتی جذام مدفون شد، جنون سر برآورد. جنون در چشم انداز اجتماع اروپایی چهرهیی کاملاً آشنا داشت.
انجمنهای قدیمی دیوانگان، جشنها، اجتماعات و سخنرانیها لذتی تازه به افراد میداد. جامعه در ابتدای قرن هفدهم به نحو شگفت آوری پذیرای جنون بود.
جنون در این جامعه در قلب اشیا و انسانها حضور داشت. نشانهیی ریشخند آمیز بود که معیارهای تشخیص حقیقت و وهم را در هم میریخت و دیگر همچون گذشته تهدیدی تراژیک نبود؛ حیاتی بود که بیش از آنکه نگران کننده باشد آشفته بود، جنب و جوش مضحکی در جامعه بود و از تحرک خود خبر میداد.
دوره جدید
در طول قرن هفدهم، در سراسر اروپا مراکز وسیع اقامت اجباری تاسیس شد و شاید در عرض چند ماه از هر صد نفر ساکن پاریس یک نفر در آنجا محبوس شدند.
میدانیم که قدرت مطلقه، احکام سلطنتی دایر بر حبس و تبعید را صادر میکرد و افراد را بی محاکمه و دلبخواهی در بند میکرد، ولی شاید ندانیم که این اعمال مبتنی بر کدام بینش حقوقی بود.
از زمان پینل توک و واگنیتس دریافتیم دیوانگان یک قرن و نیم دربند بودند، تا آنکه روزی آنان را در تالارهای بیمارستان عمومی و سیاهچالهای محبس یافتند و دانستند مدتها با افراد محکوم به اقامت در موسسات کار اجباری انگلیس و آلمان آمیخته بودند.
اما هیچ گاه نه موقعیت و جایگاه اجتماعیشان به روشنی مشخص شد و نه اینکه چرا جامعه آن زمان میان فقرا، بیکاران، مجرمان و دیوانگان نزدیکی قائل بود.
به گفته گیدنز؛ «خاستگاه زندانهای امروزی اروپا، نه زندانها و سیاهچالهای پیشین بلکه در خانههای کاری است که به آن بیمارستان هم میگفتند.
خانههای کار در بیشتر کشورهای اروپایی از قرن هفدهم پدید آمد؛ دورهیی که فئودالیسم در حال فروپاشی بود و بسیاری از دهقانان نمیتوانستند روی زمین کار پیدا کنند بنابراین آواره و سرگردان میشدند. در خانههای کار به آنها غذا داده میشد.
آنها مجبور بودند بیشتر وقت خود را در این موسسات بگذرانند و سخت کار کنند.
اما خانههای کار علاوه بر این به صورت مکانهایی درآمدند که گروههایی دیگر نیز چنانچه کسی حاضر نبود از آنان مراقبت کند، وارد آن میشدند؛ بیماران، سالمندان، افراد عقب مانده و بیماران روانی.
در این مراکز فقرا با هر جنسیت، سن و از هر مکان و منشاء اجتماعی و طبقاتی و در هر وضعیتی پذیرفته میشدند. این مراکز هم کسانی را که به میل خود میآمدند و هم آنانی را که به موجب حکم سلطنتی یا قضایی فرستاده میشدند، میپذیرفتند و به آنان جا و غذا میدادند.» فوکو میگوید؛ «از ابتدای امر روشن بود که این بیمارستانهای عمومی موسسههای پزشکی نیستند.
این بیمارستانها سازمانی شبه قضایی بودند؛ موسسهیی اداری که در کنار سایر قدرتهای موجود و خارج از محاکم به تصمیم گیری، قضاوت و اجرای حکم میپرداخت. به این منظور در مریض خانه عمومیو اماکن متعلقه آن به درخواست روسا، چوبه دار، غل، محبس و سیاهچال در اختیارشان بود و هیچ اعتراضی نسبت به احکام صادره از جانب آنان برای محدوده داخل بیمارستان قابل سمع نبود...» (میشل فوکو، تاریخ جنون، ص51)
فرآیند تاسیس این مراکز در سراسر اروپا مشابه و همسان نبود. مثلاً در انگلستان نهادهای مخصوص برای نگهداری مساکین زودتر از فرانسه و آلمان تاسیس شد.
قانونی که در سال 1575 به منظور مجازات ولگردان و کمک به فقرا تصویب شد، تاسیس دار التادیب را به تعداد دست کم یک واحد برای هر استان مقرر میکرد.
دارا لتادیبها و بیمارستانهای عمومیتا مدتهای مدید باز هم برای حبس بیکاران و آوارگان به کار رفت. هر بار که بحرانی بروز کرد، شمار فقرا رو به افزایش میرفت و این مراکز اجباری دست کم برای مدت طولانی بار اقتصادی نخست شان را باز مییافتند. فرآیند رشد جامعه و شکل گیری نهادهای تخصصی در سایه دولتهای ملی، کم کم اثرش را در حوزه جرم و مجازات هم بر جای گذاشت.
طی قرن هجدهم در اروپا زندانها، آسایشگاهها و بیمارستانها به تدریج از یکدیگر مجزا شدند.
اصلاحگران با مجازاتهای قدیمی مخالفت کردند و محرومیت از آزادی را شیوه موقری برای مقابله با فعالیتهای تبهکارانه دانستند.
با توسعه حقوق آزادی فردی در چارچوب نظام سیاسی کلی جامعه، قتل به عنوان بزرگ ترین جرم شناخته شد، زیرا کشتن فردی دیگر در واقع حمله نهایی به حقوق فردی است.
از آنجا که تصور میشد زندان در آموختن عادت به انضباط و همنوایی به مجرمان موثر است، اندیشه مجازات در برابر عموم رفته رفته از میان رفت.
یکی از سر فصلهای مهمی که در تاریخچه زندان به وقوع پیوست، احکامی بود که بین دوازدهم تا شانزدهم مارس1790 در فرانسه صادر شد.
در این احکام است که برای نخستین بار میتوان پژواک دغدغه حقوق بشر را یافت؛ «ظرف شش هفته پس از صدور این حکم، همه افرادی که در قلعهها، مراکز مذهبی، محبسها، بازداشتگاههای شهربانی یا هر زندان دیگری چه به موجب حکم سلطنتی و چه بر مبنای حکم ماموران قوه مجریه در بند هستند، آزاد میشوند، مگر آنکه محکوم شده باشند، یا حکم توقیفشان صادر شده باشد، یا در یکی از محاکم به دلیل ارتکاب جرم مهمی علیه ایشان دعوایی اقامه، یا حکم حبس صادر شده باشد، یا به دلیل جنون در محبس باشند.»
بنابراین از آن پس اقامتگاههای اجباری به طور قطعی و همیشگی به مجرمان خاص و دیوانگان اختصاص یافت اگر چه برای دسته اخیر (دیوانگان) ترتیبات خاصی اتخاذ شد که در نهایت به تاسیس آسایشگاههای مخصوص دیوانگان منجر شد و دیوانگان به طور رسمی از شمول مجرمان خارج شدند.
(گیدنز، جامعه شناسی، ص134، ترجمه صبوری)
(میشل فوکو، تاریخ جنون، ص51)
(میشل فوکو، تاریخ جنون، فاطمه ولیانی، ص7)
بدترین زندان دوره بنی امیه، زندان واسط در عراق بود به طوری که مورخان نقل کرده اند 180 هزار نفر زن و مرد در محوطه وسیعی بدون سقف و پوشش در آنجا نگهداری میشدند.
حبس با شکنجه توام بود و زندانیان را...
مجازات مجرمان در غرب باستان
در زمانهای گذشته زندان محلی بوده که متهم را در آنجا نگهداری میکردند تا در روز دادرسی در دادگاه آنها را حاضر کنند.
معمولاً زندانها در زیر قصرها یا در قلاع بنا میشد و جایی تاریک و ناسالم بود. زندانیان وضع تاثرانگیز داشته و اکثراً محکومان در زندانها جان میسپردند.
روحانیون مذهب مسیح، اول کسانی بودند که با ابراز تنفر از خونریزی، خواستار تعدیل مجازات شده و مجازات حبس را به جای کیفر اعدام توصیه کردند و برای اصلاح و تربیت زندانیان اقدام و از زندانها بازدید به عمل آوردند.
در سال 817 میلادی در مجمع روحانیون مسیحی در روم، مقررات مربوط به اداره زندانها تصویب و تاکید شد که زندانها باید جنبه اصلاحی و تربیتی داشته باشند و برای نیل به این هدف، زندانیان باید به روش انفرادی نگهداری شده و به آنان کار دستی آموخته شود. اجازه خواندن کتب مذهبی را داشته باشند و روحانیون در زندانها، زندانیان را ملاقات و با نصایح سودمند آنان را به راه راست هدایت کنند.
در اجرای تصمیمات مذکور در همان سال اولین زندان به روش انفرادی در روم بنا شد.
در سال 1266 میلادی مجمع عمومی روحانیون مسیحی به عنوان اینکه در روش انفرادی زندانی فرصت تامل و تفکر را دارد و از تنهایی زجر کشیده و از عمل خود نادم و پشیمان میشود و با تحمل مشقت روانش پاک و منزه میشود اجرای روش مذکور را تایید و تغییر نام زندانها به ندامتگاه را تایید کردند.
گسترش زندانها
در سال1577 در لندن قصر متروکی به نام بریدول برای نگهداری ولگردان اختصاص یافت. در این زندان کار الزامی و روشهای تربیتی در مورد محکومان اجرا میشد.
در سال1599 در آمستردام، زندان خاصی جهت آموزش کار و تربیت مذهبی زندانیان افتتاح و از سال 1605 در این زندان روش انفرادی اجرا شد. در سال 1623 در ناپل زندانی برای تفکیک زنان از مردان، اطفال از بزرگسالان به روش انفرادی بنا شد. در سال 1667در فلورانس دارالتادیبی جهت تربیت جوانان تاسیس شد.
در سال 1703 در رم به امر پاپ کلمان پنجم زندانی برای جوانان به روش انفرادی به نام «سن میشل» بنا شد که این جمله بر سردر آن حک شده است؛ تنبیه بزهکاران با مجازات بی فایده است باید با روش خاص آنان را تربیت کرد.
در این زندان، جوانان پسر کمتر از 20 سال و اطفال طردشده و در خطر، به روش انفرادی توام با کار نگهداری میشدند.
در سال 1735 زندانی جهت نگهداری زنان به روش انفرادی در رم افتتاح شد. در سال 1787 در امریکا بنجامین فرانکلین که به اروپا مسافرت کرده و با افکار و عقاید هوارد و بنتام آشنا شده بود انجمن زندانها را تشکیل داد و در سال 1790 در فیلادلفیا (ایالت پنسیلوانیا امریکا) اولین زندان انفرادی را بنا کرد.
در سال 1797 در انگلستان اولین زندان به روش انفرادی افتتاح شد. اجرای روش انفرادی نتایج تاسفبرانگیز داشت و اغلب زندانیان پس از تحمل چند سال مجازات، مبتلا به بیماریهای روانی شدند.
در سال 1816 در ایالت نیویورک زندان ابرن افتتاح شد و زندانیان روزها دسته جمعی با هم کار میکردند ولی حق حرف زدن با یکدیگر را نداشتند و شبها را در انفرادی به سر میبردند.
در سال 1815 در زندان سینگ روش ابرنین (رژیم مختلط) اجرا شد. زندانیان روزها با هم کار میکردند و شبها به طور انفرادی نگهداری میشدند.
در فرانسه با تصویب قانون 6 اکتبر 1791 مجازات حبس در سر ردیف سایر مجازاتها قرار گرفت و در قانون جزای 1810 سه نوع زندان با اعمال شاقه، دارالتادیب و بازداشتگاه پیش بینی شد ولی عملاً زندانیان و بازداشتیها در یک زندان نگهداری میشدند. در سال 1840 در یک جزیره استرالیا، روش تدریجی در مورد تبعیدشدگان اجرا شد.
در اسلام
مفهوم کلمه زندان تحت عنوان یسجن، امسک و وقف در آیات متعدد قرآن کریم ذکر شده است.
در آیه 35 سوره یوسف میفرماید؛ «ثم بدالهم من بعد ما راوا الآیات لیسجننه حتی حین».
(آنان که دلایل روشن پاکدامنی و عصمت یوسف را دیدند باز چنین صلاح دانستند که یوسف را چندی زندانی کنند و به حبس فرستادند.)
و همچنین در آیه 15 سوره نساء چنین مقرر شده؛ «واللاتی یاتین الفاحشه من نسائکم فاستشهدوا علیهن اربعه منکم فان شهدوا فامسکوهن فی البیوت حتی یتوفیهن الموت اویجعل الله لهن سبیلا».
(زنانی که عمل ناشایست کنند چهار شاهد مسلمان بر آنها بخواهید چنانچه شهادت دادند در این صورت آنان را در خانه نگه دارید تا عمرشان به پایان رسد یا خدا برای آنها راهی پدیدار گرداند.)
عدهیی از فقها که به مشروعیت حبس کردن از نظر قرآن مجید معتقدند و به قسمت آخر آیه 33 از سوره مائده تمسک میجویند که میفرماید؛ اوینقوا من الارض... میگویند مراد از نفی در این آیه زندانی کردن است.
با توجه به روایات، در صدر اسلام محل ویژهیی برای زندانی کردن افراد وجود نداشته و اسیران را یا در مسجد به طور موقت نگه میداشتند یا در میان مسلمین که با حکومت وقت همکاری صمیمانه داشتند، تقسیم میکردند تا از آنان نگهداری کنند.
در حدیث آمده است حضرت رسول (ص) مردی از طایفه بنی حنیفه که او را شمامه بن آثال میگفتند و بزرگ طایفه بود در مسجد مدینه حبس کرد. حضرت رسول اکرم همواره زنجیر کردن اسرا و زندانیان را نهی میفرمودند و در صدر اسلام زن و مرد زندانی از هم جدا نگهداری میشدند.
در روایات آمده است رسول اکرم(ص) افراد را در اتهام خون، حبس میفرمودند و در اتهامات دیگر، مقداری از روز را حبس میکردند. روش مذکور همان روش نیمه آزادی است که امروز در کشورهای مترقی اجرا میشود.
در زمان عمربن خطاب که سرزمین مسلمانان وسعت یافت و بر تعداد مسلمانان افزوده شد نیاز جامعه به زندان بیشتر مشهود شد. عمر در مکه، خانهیی را از سفوان بن امیه به چهار هزار درهم خرید و به زندان اختصاص داد.
بعداً زندانهایی در شهرهای مختلف بنا و اکثر آنها به نام همان شهر نامیده شد.
از ویژگیهای زندانهای آن زمان تفکیک زندانیان به شرح زیر بود ؛
1- زندان خاص بدهکارانی که به علت عدم پرداخت بدهی بازداشت میشدند.
2- زندان مخصوص سارقین
3- زندان سایر خطاکاران.
حضرت علی(ع) در کوفه از بوریای فارس زندانی ساخت و آنجا را «نافع» نامید و سپس زندان دیگری از خاک و گل بنا کرد و اسم آنجا را «مخیس» (خار کردن - نرم کردن) گذاشت.
کیفر حبس بر پایه تفکر اصلاحی و توبه بوده است.
از حضرت علی(ع) نقل شده است آن حضرت به افرادی از زندانیان که قصد حضور در نماز جمعه را داشتند اجازه میداد به نماز جمعه بروند و بعد از اتمام نماز دوباره به زندان برگردانده میشدند.
یکی از بازاریهای اهواز به امام خیانت کرد و آن حضرت به رفاعه که زندانبان محکوم بود، نوشت؛ «چنانچه کسی برای او غذایی، نوشیدنی یا رختخوابی آورد از آن جلوگیری مکن.
دستور بده زندانیان را به جز «ابن هرمه» هنگام شب برای تفریح و هواخوری به حیاط زندان بیاورند. چنانچه در مورد ابن هرمه نیز احتمال خطر ندادی او را هم به همراه دیگران به خارج زندان بیاور.» حضرت علی (ع) مرتباً از زندانها بازدید میکردند و از احوال زندانیان جویا میشدند.
دوره اموی، گسترش زندانها
در زمان خلافت امویان زندانهای متعددی در حجاز، عراق و شام احداث شد. شهرت این گونه زندانها به علت شخصیتهایی بود که در آن زندانی بودند.
بدترین زندان دوره بنی امیه، زندان واسط در عراق بود به طوری که مورخان نقل کرده اند 180 هزار نفر زن و مرد در محوطه وسیعی بدون سقف و پوشش در آنجا نگهداری میشدند.
حبس با شکنجه توام بود و زندانیان را با زنجیرهای آهنی میبستند. گاهی خلیفهیی به حکومت میرسید و با صدور عفو مردمی، زندانیان را آزاد میکرد والا زندان محل مرگ تدریجی بود.
سخت ترین مجازات
زندان از واژگان کهن فرهنگ بشر است و ماهیتاً با دو مقوله جرم و آزادی پیوند دارد.
گویی بشر از همان زمان، به بیبدیل بودن گوهر ناب آزادی آگاه بود که با محروم کردن فرد خاطی یا مجرم از آن، در پی تنبیه وی بر آمد.
به جرات باید اذعان کرد هیچ مجازاتی جز مرگ، به اندازه محرومیت از موهبت آزادی، انسان را در فشار و تنگنا قرار نمیدهد، چه هر مجازات دیگری به دلیل گذرا بودن و دیرزی نبودناش اثری به پایداری حبس و زندان بر روح و روان بشر به جای نمیگذارد.
از دیگر سو، زندان تداعی گر جرم است و جرم جز در ارتباط با هنجارها و قوانین به وقوع نمیپیوندد.
به تعبیر گیدنز، «قوانین هنجارهایی هستند که توسط حکومتها به عنوان اصولی که شهروندان باید از آن پیروی کنند، تعریف شده اند و جرم عبارت است از هر شیوه رفتاری که قانون را نقض کند.» بدیهی است که جرم تابعی از زمان و مکان است.
تاریخ جرم و مجازات
در ادوار مختلف تاریخی و در جوامع مختلف جرم تعاریف مختلف داشته است.
«در اروپا پیش از صنعتی شدن بزرگترین جرائم ماهیت مذهبی داشتند یا جرائمی بودند که علیه اموال و دارایی فرمانروا یا اشراف صورت میگرفت... بدعت در دین و تجاوز به مقدسات (سرقت اموال کلیسا یا خسارت به آن) برای زمانی طولانی در بسیاری از نقاط اروپا کیفر مرگ داشت.
شکار یا ماهیگیری یا بریدن درختان و... از زمین شاه یا اشراف توسط مردم عادی از گناهان بزرگ بود.»
(گیدنز، جامعه شناسی، ص134، ترجمه صبوری)
در اروپا تعقیب ساحرهها و عجوزهها تحت عنوان «جنگ با شیاطین» پیشینه طولانی داشت در حالی که در مشرق زمین و ایران، نشانی از چنین مبارزه پر دامنهیی به چشم نمیخورد.
مسلماً در ادوار تاریخی پیشین این سرزمین، آنچه در درجه اول جرم بود، نادیده گرفتن امر پادشاه و سلطان بود، چون اراده پادشاهان در این دیار همیشه حکم قانون را داشت.
جرم و زندان اگر چه با هم تداعی میشوند، اما شواهد تاریخی نشان میدهد در همه دورههای تاریخ بشر، مجازات مجرم حبس و زندان نبود.
ظاهراً شیوههای دیگر مجازات از جمله سوزاندن، قطع اعضا، شلاق زدن و... متداولتر بود.
در داستان مرگ سقراط در یونان باستان میبینیم ظاهراً وی به اتهام انکار باورهای متداول جامعه، محبوس است و محکوم به مرگ، اما فضای بازداشتگاه او هیچ مشخصهیی از زندان به مفهوم امروزی را ندارد چرا که هر کس به دیدنش میرود، همه احترامش میکنند و انگار تلاشی برای محرومیت وی از داشتن رابطه عاطفی و اجتماعی به عمل نمیآید هر چند مجازات نهاییاش مرگ است که با سر کشیدن جام شوکران اعمال میشود.
قرون وسطی
در اروپای پیش از قرن نوزدهم، اثر چندانی از زندان به چشم نمیخورد.
به ندرت برای کیفر دادن مجرم از زندان استفاده میشود. با این وجود، زندان به عنوان اقامتگاه اجباری برای آدمهایی که به هر دلیل نباید در جامعه حضور داشته باشند، در اروپا با جذام خانههای ابتدای قرون وسطی آغاز شد.
فوکو میگوید؛ «در ابتدای قرون وسطی تا پایان جنگهای صلیبی، وسعت قلمرو ملعون جذام خانهها در سراسر اروپا چندین برابر شده بود، به قول متیو پاری در کل قلمرو مسیحیت 15هزار جذام خانه وجود داشت.»
(میشل فوکو، تاریخ جنون، فاطمه ولیانی، ص7)
فرآیند نگهداری جذامیان در جذام خانهها در برخی کشورها تا پایان قرن هفدهم ادامه یافت، تا آنکه کم کم به طور شگفت انگیزی به ریشه کن شدن جذام انجامید.
بیشک ریشه کن شدن جذام نه حاصل روشهای سنتی درمانی که حاصل تفکیک جذامیان و قطع ارتباط با کانونهای عفونی جذام در مشرق زمین بعد از جنگهای صلیبی بود.
به هر حال نباید از نظر دور داشت در همین دوره همه شهرهای کوچک و بزرگ اروپا یک زندان محلی داشتند اما این زندانها معمولاً بسیار کوچک بودند و نمیتوانستند به طور همزمان بیشتر از سه یا چهار زندانی را نگهداری کنند. شبها افراد مست را در آن نگه میداشتند تا مستی از سرشان بپرد.
یا گهگاه به عنوان جایی که افراد متهم در انتظار محاکمه به سر میبردند، از آن استفاده میکردند.
در شهرهای بزرگ تر اروپایی، زندانهای نسبتاً بزرگ وجود داشتند. بیشتر افراد که وارد این زندانها میشدند، جنایتکاران محکوم به مرگ بودند که در انتظار اعدام به سر میبردند.
این موسسات با زندانهایی که از ابتدای قرن نوزدهم به بعد ساخته شدند، بسیار متفاوت بودند.
وقتی جذام مدفون شد، جنون سر برآورد. جنون در چشم انداز اجتماع اروپایی چهرهیی کاملاً آشنا داشت.
انجمنهای قدیمی دیوانگان، جشنها، اجتماعات و سخنرانیها لذتی تازه به افراد میداد. جامعه در ابتدای قرن هفدهم به نحو شگفت آوری پذیرای جنون بود.
جنون در این جامعه در قلب اشیا و انسانها حضور داشت. نشانهیی ریشخند آمیز بود که معیارهای تشخیص حقیقت و وهم را در هم میریخت و دیگر همچون گذشته تهدیدی تراژیک نبود؛ حیاتی بود که بیش از آنکه نگران کننده باشد آشفته بود، جنب و جوش مضحکی در جامعه بود و از تحرک خود خبر میداد.
دوره جدید
در طول قرن هفدهم، در سراسر اروپا مراکز وسیع اقامت اجباری تاسیس شد و شاید در عرض چند ماه از هر صد نفر ساکن پاریس یک نفر در آنجا محبوس شدند.
میدانیم که قدرت مطلقه، احکام سلطنتی دایر بر حبس و تبعید را صادر میکرد و افراد را بی محاکمه و دلبخواهی در بند میکرد، ولی شاید ندانیم که این اعمال مبتنی بر کدام بینش حقوقی بود.
از زمان پینل توک و واگنیتس دریافتیم دیوانگان یک قرن و نیم دربند بودند، تا آنکه روزی آنان را در تالارهای بیمارستان عمومی و سیاهچالهای محبس یافتند و دانستند مدتها با افراد محکوم به اقامت در موسسات کار اجباری انگلیس و آلمان آمیخته بودند.
اما هیچ گاه نه موقعیت و جایگاه اجتماعیشان به روشنی مشخص شد و نه اینکه چرا جامعه آن زمان میان فقرا، بیکاران، مجرمان و دیوانگان نزدیکی قائل بود.
به گفته گیدنز؛ «خاستگاه زندانهای امروزی اروپا، نه زندانها و سیاهچالهای پیشین بلکه در خانههای کاری است که به آن بیمارستان هم میگفتند.
خانههای کار در بیشتر کشورهای اروپایی از قرن هفدهم پدید آمد؛ دورهیی که فئودالیسم در حال فروپاشی بود و بسیاری از دهقانان نمیتوانستند روی زمین کار پیدا کنند بنابراین آواره و سرگردان میشدند. در خانههای کار به آنها غذا داده میشد.
آنها مجبور بودند بیشتر وقت خود را در این موسسات بگذرانند و سخت کار کنند.
اما خانههای کار علاوه بر این به صورت مکانهایی درآمدند که گروههایی دیگر نیز چنانچه کسی حاضر نبود از آنان مراقبت کند، وارد آن میشدند؛ بیماران، سالمندان، افراد عقب مانده و بیماران روانی.
در این مراکز فقرا با هر جنسیت، سن و از هر مکان و منشاء اجتماعی و طبقاتی و در هر وضعیتی پذیرفته میشدند. این مراکز هم کسانی را که به میل خود میآمدند و هم آنانی را که به موجب حکم سلطنتی یا قضایی فرستاده میشدند، میپذیرفتند و به آنان جا و غذا میدادند.» فوکو میگوید؛ «از ابتدای امر روشن بود که این بیمارستانهای عمومی موسسههای پزشکی نیستند.
این بیمارستانها سازمانی شبه قضایی بودند؛ موسسهیی اداری که در کنار سایر قدرتهای موجود و خارج از محاکم به تصمیم گیری، قضاوت و اجرای حکم میپرداخت. به این منظور در مریض خانه عمومیو اماکن متعلقه آن به درخواست روسا، چوبه دار، غل، محبس و سیاهچال در اختیارشان بود و هیچ اعتراضی نسبت به احکام صادره از جانب آنان برای محدوده داخل بیمارستان قابل سمع نبود...» (میشل فوکو، تاریخ جنون، ص51)
فرآیند تاسیس این مراکز در سراسر اروپا مشابه و همسان نبود. مثلاً در انگلستان نهادهای مخصوص برای نگهداری مساکین زودتر از فرانسه و آلمان تاسیس شد.
قانونی که در سال 1575 به منظور مجازات ولگردان و کمک به فقرا تصویب شد، تاسیس دار التادیب را به تعداد دست کم یک واحد برای هر استان مقرر میکرد.
دارا لتادیبها و بیمارستانهای عمومیتا مدتهای مدید باز هم برای حبس بیکاران و آوارگان به کار رفت. هر بار که بحرانی بروز کرد، شمار فقرا رو به افزایش میرفت و این مراکز اجباری دست کم برای مدت طولانی بار اقتصادی نخست شان را باز مییافتند. فرآیند رشد جامعه و شکل گیری نهادهای تخصصی در سایه دولتهای ملی، کم کم اثرش را در حوزه جرم و مجازات هم بر جای گذاشت.
طی قرن هجدهم در اروپا زندانها، آسایشگاهها و بیمارستانها به تدریج از یکدیگر مجزا شدند.
اصلاحگران با مجازاتهای قدیمی مخالفت کردند و محرومیت از آزادی را شیوه موقری برای مقابله با فعالیتهای تبهکارانه دانستند.
با توسعه حقوق آزادی فردی در چارچوب نظام سیاسی کلی جامعه، قتل به عنوان بزرگ ترین جرم شناخته شد، زیرا کشتن فردی دیگر در واقع حمله نهایی به حقوق فردی است.
از آنجا که تصور میشد زندان در آموختن عادت به انضباط و همنوایی به مجرمان موثر است، اندیشه مجازات در برابر عموم رفته رفته از میان رفت.
یکی از سر فصلهای مهمی که در تاریخچه زندان به وقوع پیوست، احکامی بود که بین دوازدهم تا شانزدهم مارس1790 در فرانسه صادر شد.
در این احکام است که برای نخستین بار میتوان پژواک دغدغه حقوق بشر را یافت؛ «ظرف شش هفته پس از صدور این حکم، همه افرادی که در قلعهها، مراکز مذهبی، محبسها، بازداشتگاههای شهربانی یا هر زندان دیگری چه به موجب حکم سلطنتی و چه بر مبنای حکم ماموران قوه مجریه در بند هستند، آزاد میشوند، مگر آنکه محکوم شده باشند، یا حکم توقیفشان صادر شده باشد، یا در یکی از محاکم به دلیل ارتکاب جرم مهمی علیه ایشان دعوایی اقامه، یا حکم حبس صادر شده باشد، یا به دلیل جنون در محبس باشند.»
بنابراین از آن پس اقامتگاههای اجباری به طور قطعی و همیشگی به مجرمان خاص و دیوانگان اختصاص یافت اگر چه برای دسته اخیر (دیوانگان) ترتیبات خاصی اتخاذ شد که در نهایت به تاسیس آسایشگاههای مخصوص دیوانگان منجر شد و دیوانگان به طور رسمی از شمول مجرمان خارج شدند.
(گیدنز، جامعه شناسی، ص134، ترجمه صبوری)
(میشل فوکو، تاریخ جنون، ص51)
(میشل فوکو، تاریخ جنون، فاطمه ولیانی، ص7)