PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چرا دوزخ را ياد آوري ؟



touraj atef
13th May 2010, 03:03 PM
نگاهش مي كنم فرزندي از سر زمين جنگ و خون و بي مبالاتي حاكمانش است او از سر زميني آمد كه شايد بايد با طبيعت بي نظير و معادن بي شمار و سابقه تاريخي اش از بهترين هاي جهان باشد اما حالا در سرزمين بلخ جائي كه موطن مولانا بود در سرزمين هرات كه نادر ايراني غرق زيبائيش بود در سمرقند رودكي و از گنجه كه بزرگترين عاشقانه هاي آدمي يعني شيرين و فرهاد و ليلي و مجنون ... در آنجا به همت نظامي پديد گشت هيچ چيز نمانده جز نفير گلوله و كشت خشخاش و خرافه پرستي كه اين آخري دردي است كه بس سوزان تر از خوابيدن گلوله اي در سينه و ديدن مردماني است كه در عطر خشخاشها سوختند پسرك مهر بان است دوست دارم كه او حس نمايد كه در سرزميني دور هم مي توان دوستي غريبه يافت و امنيت را نه در خيابان كه در ماواي دوستي ها پيدا كرد و از اين رو گاه به گاه با او سخن گويم از همه چيز از روياهائي كه براي ديارش داشته و داريم از سوختن دختركان در زندان برقع و خريد و فروش آنها كه نام مقدس ازدواج بر آن نهاده اند از اختلافهاي بي كران قومي و نژادي كه جنگ افروزان و سياست مداران ساخته اند تا خود را بكشيم تا مرگ زور و جهل و ريا فرا نرسد و از خرافه هائي كه چه سخت كودكان و نوجوانان و زنان و مردان دياري را مورد تهاجم قرار مي دهد كه اسير فقر و جنگ و ناداني و بي سوادي هستند و اين آخرين را در يك روز ارديبهشتي با هم به گفتمان نشستيم ديدم كه پسرك گوشهايش را مي فشارد دستهايش را بر گوشهايش نهاده و در زير لب نجوائي مي كند نخست متوجه حضور من نبود اما وقتي به پشت او زدم هراسان مرا نگاه كرد سخت پشيمان بودم آثار جنگ همچنان بر او باقي است و با كوچكترين صدائي بر خود مي لرزد از او پرسيدم
- براي چه گوشهايت را گرفته اي ؟
لبخندي زد گوئي نمي خواست كه جوا بم را دهد از اين رو با مكثي گفت
- ملاي ده ما گفته بود براي اين كه صداي آتش دوزخ را بشنويد كافي است دستهاي خود را بر گوش نهاده و بشنويد
با تعجب من نيز اين كار را كردم و جز صداي جريان هوا هيچ چيز نشنيدم به همين دليل از او پرسيدم
- يعني درون گوش ما آتش هست ؟
پسرك خنديد و گفت
- نه تصور بايد كنيم كه آتش دوزخ درون گوشمان است و اين باعث مي شود كه به ياد خدا افتيم اين را ملا عمر گفته است
نمي دانم كه اين ملا عمر ده پسرك چون آن ملا عمر طالبان با همان علاقه دنبال جنگ و خونريزي است يا خير؟ اما در مورد گسترش جهل مي توانستم مطمن باشم كه با او هماوردي مي كند به همين دليل دستهاي پسرك را گرفتم و گفتم
- براي ياد خدا لازم نيست كه تنها به فكر آتش دوزخ باشي ياد پرديس هم ياد آور يزدان است ديدن زيبائي و شادماني و قهقهه ورقص و موسيقي و آواز و هنر ورزي .. ايزد را يادآورند بايد با عشق به سمت خدا رفت كه ترس هيچگاه طريق برتر و نخستين راه رسيدن به خدا نبوده و نخواهد بودو اصلا نيست قصه عشق بزرگ حكايت بين آدمي و يزدان است كه مردي كه در يك از شهرهاي سرزمين شما به دنيا آمد گفت
ملت عشق ز ملتها جداست / عشق اسطرلاب اسرار خداست
آري اسطرلاب وسيله اي است كه محاسبه اتفاقات آسُماني را ميسر مي سازد و براي شناخت خدا بايد به اسطرلاب عشق متوسل شد و راه را پيدا كرد بايد دوست داشت بايد عشق داد بايد مهر را ره رسيدن به دوست دانست
پسرك مرا نگاه كرد و بعد به او گفتم
- دستهايت را گوشت بگذار و بعد تصور كرد كه صداي جوي آب مي شنوي و يا صداي نسيمي كه به ميان در ختان مي پيچيد مي تواني ترانه اي از صدائي دختركي دور را تصور كند كه نواي عاشقانه دارد مي تواني تصور كني كه در گندمزار زن و مردماني با شوق گندم درو مي كنند مي تواني صداي ريختن شبنمي بر روي بوته گل سرخ را تصور كني مي توان باز شدن شكوفه و غنچه اي را بشنوي مي تواني لبخند را شنوا باشي مي تواني پاك كردن اشكي و يا لكه گيري بغض و غم و غصه اي از دلي شكسته را تصور كني و يا اين كه فكر كني كه ديگر صداي گلوله و انفجار نيست و تنها صداي بلند از آن رعد و برقي بالاي كوهستاني است كه نويد پايان تشنگي زمين را مي دهد و مي تواني به پرديس بيانديشي به پرديسي كه ما انسانها مي توانيم داشته اگر انساني باشيم و انسان بمانيم مي تواني بجاي آتش ترس به غرقه شدن در عشق بيانديشي به درست كرداري چون عشق ورزي و بهنيه گفتاري و پنداري روشن داشتن بيانديشي همان پنداري كه بهاولد بلخي را ساخت همان كه نظامي گنجوي را بوجود آورد همان كه سمرقند و هرات و بلخ را روزگاري آبادان كرد
و او دستهايش را بر روي گوش گذاشت و نگاهش كردم چشمهايش نمايش وحشت ندارد حالا آرام است لبخند مي زند نجواي عاشقانه واز سر مهر با خدا دارد و اميد دارم كه ديگر به ملامحمد و ترس و نفرت و آتش نيانديشد


www.lonelyseaman.wordpress.com/ (http://www.lonelyseaman.wordpress.com/) tourajatef@hotmail.com

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد