توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آموزشی برنامه کلامی عصبی Neuro Linguistic Programming
diamonds55
13th November 2008, 05:20 AM
با سلام به تمامی دوستانم در این سایت
ضمن تشکر از کلیه زحماتی که همه شما می کشید و با توجه به نیاز هایی که در جامعه داریم و ممکن هست که در آن زمینه تجربه هایی نداشته و یا کمتر بدانیم بنا با مشورت بعضی از دوستانم در این سایت و هماهنگی با بخش مدیریت بنا رو بر این گذاشتم تا بتونم از تجربیات شخصی خودم در این زمینه به شما دوستان عزیز آموزشی بدهم تا شاید سهم کوچکی از موفقیت های شما رو داشته باشم .
امید می رود تا با تمرکز و تفکر در این مباحث همگی شما به لطف خداوند منان هر چه بیشتر در زندگی خود پیشرفت نمایید .
diamonds55
13th November 2008, 03:08 PM
ان ال پی چیست ؟
هر کاری در دنیای ما از یک برنامه ریزی شروع شده است وتمامی کارهای روزمره بر طبق یک برنامه ریزی می باشد همچنین رفتارهای انسان نیز بر اساس برنامه ریزی می باشد که بر اساس تجربه ها و یادگیریها از زمان شکل گرفتن او در رحم مادر بوجود می آید که بسیاری از آنها کنترل شده و یک سری کنترل شده نمی باشد اعمال کنترل شده ما را ضمیرآگاه ما فرمانده ای می کند و قسمت دوم را ضمیرناخودآگاه برای ما برنامه ریزی نموده و انجام می دهد. این ضمیر قسمتی از مغز بوده که بر طبق بعضی از نظریه ها محل آن در افراد راست دست در قسمت چپ مغز و در چپ دست ها به عکس می باشد.
این ضمیر در تمامی حالات در حال برنامه ریزی برای ما بوده بطوریکه در پشت هر برنامه هدفی نهفته است و مقصود از آن حمایت از ما می باشد،
این برنامه ریزی در سه مرحله انجام می شود:
1- تجربه های شخصی
2- بررسی و تحلیل
3- اطلاعات جدید دریافت شده
یعنی ما در دوران کودکی و نوجوانی تحت تربیت خانواده و محیط اطلاعاتی را کسب نموده که در کنار این اطلاعات تجربه هایی را هم به دست آورده ایم و همانند یک کامپیوتر که اطلاعات ورودی را پردازش و نتیجه را گزارش می نماید، ضمیرناخودآگاه ما نیز طبق اطلاعات دریافتی و تجربه های عملی شروع به بررسی و تحلیل این اطلاعات به منظور ایجاد یک رفتار مثبت در شخص را می نماید، و تا رسیدن اطلاعات جدید همان رفتارهای قبلی را برای شخص برنامه ریزی و تدوین می نماید. به عنوان مثال : تجربه سیگار کشیدن شاید در سنین پایین برای اشخاص برنامه ریزی شده باشد وهدف از سیگار کشیدن با توجه به نوع اطلاعات دریافتی برای شخص برنامه ریزی می شود اگراولین تجربه برای شخص دیدن یک فرد ثروتمند و با شخصیت است که مشغول به سیگار کشیدن می باشد، ضمیر سیگار کشیدن را مظهر شخصیت و ثروت برای شخص برنامه ریزی نموده و او را به سوی سیگار راهنمایی می نماید، در صورتی که این تجربه میتواند به عکس نیز صورت پذیرد و اولین تجربه مواجه شدن با سیگار برخورد با انسانهای معتاد که هیچکس برای آنها احترامی قائل نمی باشد، بوده و ضمیر سیگار کشیدن را مصادف با بی احترامی از سوی انسانهای دیگر می شناسد وشخص هیچگاه به سوی سیگار کشیده نخواهد شد.در مرحله سوم که به عنوان یک مرحله درمانی نیز مطرح می شود شخص با دریافت اطلاعات جدید برنامه ریزیهای جدیدی را نیز توسط ضمیرناخودآگاه خود انجام خواهد داد .
برنامه ریزیهای انجام شده برای ما از همان دوران رحم آغاز شده و تا پایان عمر ادامه می یابد. فقر و ثروت، کارمند و مدیر، حتی بعضی از بیماریها و سلامتی هم در اثر برنامه ریزی های درست و غلطی می باشند که در طول زندگی برای ما صورت گرفته است و برای تغییر در زندگی نیازمند تغییر در برنامه ریزی ها می باشیم واین امر با رجوع به ضمیرناخودآگاه صورت می پذیرد و ان ال پی در واقع علم برنامه ریزی ضمیرنا خودآگاه را در اختیار ما قرار میدهد .
ان ال پی از نظر معنا برنامه ریزی عصبی بیانی نام دارد که به زبان انگلیسی : Neuro linguistic programming" می باشد.
NLP چيست؟
واژه NLP سرنام كلمات Neuro Linguistic Programming ميباشد. در جهت معرفی کامل تر و عملی تر از این رویکرد باید گفت که كلمه Neurolinguistic در پزشکی به مفهوم رشتهاي است كه با اساس نروآناتوميك تكلم و اختلالات مربوط به آن سروكار دارد و به كار ميرود. در اينجا معني واقعي تكلم و صحبت کردن انسان مورد نظر است. حال وقتي واژه عصبي را در اين زمينه به كار ميبريم به نظر ميرسد كه نه به زبان تكلمي، بلكه با شيوه كار اعصاب، يعني مفهوم دیگری از آن (زبان دوم) اشاره ميكنيم. در اين زمينه NLP را اگر برنامهريزي ذهني به زبان عصبي معنی كنيم احتمالاً به هدف خود نزدیک شده ایم. در نهايت با ديدي زبانشناسانه ميتوان NLP را برنامهريزي بر اساس عصبشناسي زبان دوم یعنی تخیل در نظر گرفت.
با توجه به دركي كه اتكينسون در جهت بيان اينكه قوه تخيل انسان همان زبان دوم وی ميباشد؛ و بيان اينكه نقطه مشخصي(واحدي) از مغز كه در دو حالت فعاليت ذهني و ادراكي فعال ميشود- كه در اين بين اعصاب نقشي ويژه را بازي ميكنند-ميتوان چنين نظري را بيان كرد كه واژه برنامه ريزي عصبي كلامي مي تواند به معناي برنامهريزي نتايج عملكرد شناختی اعصاب كه همانا توليد تخيل و رؤياورزي و همچنين نمودِ درك مخصوص به خود ما از دنياي بيروني است؛ باشد.
با توجه به اتخاذ دیدگاه بالا می توان هریک از اجزاء تشکیل دهنده عبارت Neuro Linguistic Programming را چنین تعریف نمود:
Neuro : نقش ويژهاي كه اعصاب در توليد تخيل و كاركرد ذهن-روان دارند. در واقع در این قسمت بیشتر به جنبه های شناختی مغز و اعصاب توجه می شود.
Linguistic : اين بخش شامل دو قسمت است. اول: زبان دوم، كه همانا قوه تخيل ميباشد. دوم:زبان تكلمي و كاربرد آن در برقراري ارتباط با خود و ديگران. قسمت دوم اين بخش داراي تأثيرات عميق بر بخش اول ميباشد. در واقع زبان اول (گفتاري) داراي اثراتي بر زبان دوم(تخيل) است. که می توان از آن برای برنامه ریزی ذهنی استفاده کرد.
Programming : به نحوه سازماندهي زبان دوم براي رسيدن به نتايجي خاص در زندگي فرد گفته ميشود. اين كار از طريق به خدمتگيري زبان اول، مدلسازي، تغيير سطوح عصبشناختي و آموزش صورت ميپذيرد.
ميتوان يكي از دستاوردهاي بسيار مهم علم برنامه ریزی عصبی کلامی را كه در واقع خود آن نيز بر حسب آن به وجود آمده است؛ چگونگي به كار بستن عمدی مغز جهت به دست آوردن نتايج دلخواه دانست. اين روش استفاده از NLP بر اين فرض استوار كه اگر كسي بتواند كار خاصي را انجام دهد، انساني ديگر نيز ميتواند در صورت رعايت شرايطي به نتايجي مشابه دست يابد. البته براي وقوع چنين امري، اين انسان بايد بتواند نحوه فرآيندهاي شناختی روي داده در مغز الگوي خود را كشف نمايد. يا به بياني سادهتر بايد بتواند طرز استفاده ی الگوي خود از مغزش را درك كند. از اين رهگذر بوده است كه فرآيندي به نام Modeling در اين ديدگاه شكل گرفته است. NLP مكتبي چند بعدي ميباشد كه در آن رشدِ توانايي انعطافپذيري در انتخاب، در همه ابعاد آن از اهميت ويژهاي برخوردار ميباشد؛ و در همين حين مستلزم تفكر استراتژيك و درك فرآيندهاي ذهني در پشت رفتار ميباشد. این مکتب روشي ساختارمند براي كمك به انسانها در جهت تغيير الگوهاي احساسي و فكري براي پيشرفتهاي شخصيتي نیز است. اين علم الگوهاي ارتباطي ويژه، قدرت تخيل و تجسم، حافظه و حركت را تركيب ميكند تا به انسانها كمك كند بر محدويتهاي خود غلبه نمايند و راهحلهايي براي مشكلات شخصي به دست آورند (Karolyn K.Six, 2004).
در يكي از مقالات نوشته شده در زمینه NLP قدرت انسان به دو دسته تقسيم شده است که به نحوه استفاده از روش Modeling در ارتباط است.
اول قدرت شخصي و دوم قدرت عمومي. قدرت شخصي مشتمل بر نحوه تفكر و فرآيند توليد احساسات ميباشد. از طرفي قدرت عمومي كه البته نظر ما را نيز به خود جلب كرده است شامل گفتار و نحوه رفتار فرد ميباشد. قسمت گفتار ميتواند توضيح دهنده چگونگي اثرگذاري افراد بر روي خود و ديگران باشد. همچنين با ديدي عميق تر قسمت عظيمي از نحوه بيان (تکلم) فرد اثر مستقيمي بر برداشت ناخودآگاهانه وي از خود و فرآيندهاي زندگي دارد. از طرفي قسمت رفتار اشاره به سطح دوم Neurological levels دارد؛ كه البته قابليت تغييرپذيري را نیز دارا می باشد. از این نظر تجربه بشري ريشه حسي دارد بدين معني كه وقتي انسان چيزي را تجربه ميكند اين تجربه از طريق پنج حس و البته از نظر ما حس ناشي از Inspiration كسب ميشود. با دنبال کردن این موضوع می توان به استفاده جامعی از رویکرد Modeling پرداخت.
با توجه به اصلی که از سایبرنتیک گرفته شده است (حلقه بازتاب) می توان به توضیح این روش اشاره کرد. یک متخصص NLP مدلی را که از درک خویش نسبت به جهان به دست آورده است مورد آزمایش قرار می دهد تا از نتایج عملکرد چنین مدلی آگاهی یابد. در واقع وی در این زمان به دنبال کسب یک نتیجه مطلوب از هر مدل است. و اگر روشی(مدلی) نتواند پاسخ مناسبی به وی بدهد آن را کنار می گذارد.
نکته کلیدی دیگری که در جهت درک ارتباط دیدگاه Modeling با سیستم NLP باید به آن توجه شود این است که این روش تا حد زیادی بر اساس ساختار و ترتیب اجزاء می باشد. در این رویکرد با قابلیتها و ابزارهای ذهنی-روانی می توان همانند اجزاء تشکیل دهنده یک ساختمان هوشمند کار کرد. که به مؤثرترین صورت به دور هم جمع شده اند تا هر فرد بتواند با خود و دیگران ارتباط برقرار کند. تجربه، رفتار و مهارت بشری به علت ساختارمندی بسیار بالا قابلیت تغییر را دارند. این ساختارها قابلیت جابجایی و تقسیم شدن را نیز دارند. این فرآیند از طریق الگوی Modeling انجام می گیرد. در روش Modeling راههایی وجود دارد که از طریق آنها قسمتهای آسیب دیده و نامطلوب یک الگوی ذهنی (چهارچوب ذهنی) با توجه به الگوبرداری که یکی از روش های مدل سازی است تغییر و مورد بازسازی قرار می گیرد. این عمل از طریق تکنیک swish انجام می شود.
NLP توسط Richard Bandler دانشجوی روانشناسی و John Grinder، استاد زبان شناسي در دانشگاه UCSC در سال 1975 به جامعه علمي و همچنين مردم عادي معرفي شد. در آن زمان Bandler و Grinder دانشجويان Gregory Batson بودند كه يك روان شناس و انسان شناس انگليسي بود. Richard Bandlerدر اين زمان عميقاً درگير فراگيري روش درماني گشتالت بود و روشهاي Fritz Perlz را در شيوه هاي درماني خود مدل سازي مي كرد. باید بیان داشت NLP به وضوح تحت سرفصل گسترده ای از روان شناسی قرار می گیرد؛ و شاید به طرز نزدیکی به Cognitive Psychology مرتبط باشد(Robert Dilts, 2000).
Richard Bandler در اوايل دهه 70 دانشجوي دانشگاه UCSC بود كه در همان زمان John Grinder در همان دانشگاه دروس زبان شناسي را تدريس مي كرد. Richard همراه با John كه با كارها و تحقيقات درماني او علاقه مند شده بود و همچنين تحت تأثير برخي خصوصيات وي نیز قرار گرفته بود، در زمينه پايه گذاري مكتب NLP شروع به كار كردند. آنها در طي مطالعات خود متوجه الگوهاي مشترك معين در نحوه كاربرد عامل زبان در بعضي از درمانگران مشهور كه از آن در درمان استفاده مي كردند شده بودند. اين دو پژوهشگر به مطالعه و مشاهده در اين زمينه پرداختند و سپس مدل هايي از الگوهاي زباني را با استفاده از روش Verbal Modeling با تكيه بر روشهاي Virginia Satir ، Fritz Perlz و بعدها Dr. Milton Erickson كه بزرگترين هيپنوتراپيست تمام قرون و اعصار معرفی شده است تهيه كردند. Richard و John بر اين باور بودند كه با تهيه مدل هايي از درمان بر اساس شيوه هاي درمانگريِ روان درمانگران تأثيرگذار و بخش بخش كردن آنها (روشها) قادر به دستيابي به نتايجي كارآمد و مشابه و همچنين انتقال آن به روان شناسان ديگر خواهند بود (Modeling processing).
مدل متا که طرحی ارتباطی در علم زبان شناسی می باشد و پیشتر در مورد آن توضیح داده شد، ترکیبی است از برداشت ریچارد بندلر و جان گرایندر، که ناشی است از مشاهده روشهای پرلز، ساتیر، اریکسون و دانش زبان شناسی جان گرایندر.
دوره ان ال پی آکادمیک و استاندارد
دوره ان ال پی آکادمیک و استاندارد به ترتیب زیر می باشد:
تکنسین = Level1
اناگرام = Level2
هیپنوتیزم اریکسونی عملی = Level3
مهندسی ان ال پی = Level4
هیپنوتیزم اریکسونی ماستر= Level5
ان ال پی ماستر = Level6
تاریخچه ان ال پی
این علم در سالهای 1970 پایه گذاری شد در این سال ها دو فرد به نامهای ژان گریندر و ریچارد بندلر که یکی متخصص کامپیوتر و دیگری متخصص در ادبیات بود ولی هردو نفر علاقه مند به علوم روانشناسی بودندآنها از طریق تحقیق در علم ژستالتراپی و همچنین تحقیق در مورد اینکه چرا یک عده کاری را انجام می دهند و موفق می شوند، در حالی که عده ای دیگر همان کار را انجام داده ولی موفق نمی گردند، کار خود را شروع کردند این افراد به خصوص در مورد زندگی میلتون اریکسون تحقیقات عمیقی را انجام دادند و تمامی کارهای او را مورد بررسی قرار دادند و متوجه شدند که علت موفقیت افراد موفق انجام یک سری رفتارهای ریزی است که آنها انجام می دهند . به همین صورت گریندر و باندلر از نتایج بدست آمده و تحقیقات گسترده خود علمی را که امروزه به عنوان ان ال پی معرفی شده را بنیانگذاری نمودند .
ان ال پی در چند شاخه فعالیت می نماید
1- ارتباطات (ارتباط فرد با خود و ارتباط فرد با دیگران)
- رفتار درمانی
- اهداف(هدف سازی وراههای رسیدن به هدف)
- مدیریت و فروش
- ورزش
در اینجا هیچ کس کفش نمی پوشد !!!
در سالهای 50 میلادی هنگامی که بعضی از کشورهای افریقایی یکی پس از دیگری به استقلال می رسیدند بعضی از آنها برای توسعه اقتصادی و اجتماعی درهای کشور را بر روی شرکتهای خارجی باز می گذاشتند .
در آن هنگام دو شرکت بلژیکی که در کار ساخت کفش با هم رقابت داشتند بلافاصله هر کدام یک نماینده به یکی از این کشورها فرستادند تا در رابطه با بازار کفش و احتمالا راه اندازی یک کارخانه کفش سازی مطالعاتی را انجام دهند.
اولین نماینده پس از رسیدن به کشور افریقایی مورد نظر و چند ساعت گشت زدن در آن شهر خود را به شرکت مخابرات رساند و با کارفرمایش در بلژیک تماس گرفت و گفت لطفاً ترتیبی بدهید که من با اولین پرواز برگردم اینجا هیچکس کفش نمی پوشد و سرمایه گذاری در یک کارخانه کفش سازی بیهوده است!!
نماینده کارخانه دوم نیز وقتی به این شهر رسید و گشتی در شهر زد خود را به مخابرات رساند وبا کارفرمایش تماس گرفت و گفت اینجا هیچکس کفش نمی پوشد و بازار کاملاً بکر است من از امشب در هتل شهرداری مستقر می شوم ، تا راه اندازی کارخانه هرچه استوک در انبارها داریم بفرستید!!!!!!
همانطور که می بینید عملکرد یک انسان تا انسانی دیگر تا چه اندازه می تواند حتی نقشهای مهمی را در پیشبرد یک مجموعه هرچقدر عظیم داشته باشد . به نظر شما چه چیز است که این دو نماینده را از یکدیگر متمایز می سازد؟ این دقیقاً همان سوالی است که بندلر و گریندر ( بنیانگذاران روانشناسی و مدیریت نوین)از خود نمودند و در واقع این سوال انگیزه ای بود تا این دانشمندان بتوانند روانشناسی و مدیریت نوین را پایه ریزی نمایند این دو دانشمند توانستند راه کارهایی علمی را بنیان بگذارند تا با استفاده از آنها هر فرد یا کارمند یک مجموعه در هر رتبه ای که باشد عملکرد خود را بهبود بخشد و با بالا بردن تواناییهای خود بیشترین اثر گذاری مثبت را از خود بگذارد و به این ترتیب هم خود یک انسان موفق گردد و هم مجموعه را در جهت موفقیت یاری دهد .
اناگرام هنر خود شناسی قرن
کیستم من:
سوالی بس کهن و پیوسته بدون پاسخ همه ما بگونه ای دچار این نگرانی می باشیم که چرا در چهارچوب چنین یا چنان رفتار دلپسند یا ناخوشایند قرار گرفته ایم ، و گاه ناخواسته اشتباهاتی را تکرار می کنیم و بالعکس در شرایطی ناشناخته بازدهی بسیار مثبتی را دارا هستیم . همه این مسائل چیزی نیست جز نوع شخصیت که به وسیله اناگرام قابل شناخت و بررسی می باشد . همه انساها خوبند ، همه انسانها استعدادی خاص را دارا هستند و همه انسانها ضعفهایی دارند و با شناختن این کیفیتهاست که می توانیم بیشترین بازدهی را از استعدادهایمان و کمترین ضرر را از ضعفهایمان ببریم .
اناگرام همه این شناختها را آموزش می دهد تا بتوانیم پله های موفقیت را با سرعتی غیرقابل تصور طی کنیم . با آموختن اناگرام میتوان یک شخصیت پراکنده را سامان داد و سپس او را به قله آرامش صعود داد . با عبور از شخصیتمان بوسیله اناگرام می توانیم انرژی های مثبت را آزاد کنیم و یک ارتباط موثر و پر برکت را با مخاطبمان بوجود آوریم
اناگرام در ایران
در جهانی که همه چیز پیوسته در حال تغییر و تنوع می باشد و در زمانی که تکثیر تنوعها و رقابتها ظریف و تداخل آنها بصورتی حیرت انگیز پیش می رود تا تمامی قواعد گذشته را قبل از یک علامت سوال بزرگ بگذاریم ناگزیر به مسلح کردن خویش به آخرین و موثرترین تکنیکهای فکری و روانی می باشیم تا در صحنه های تنگ رقابتهای شغلی و فرهنگی و روابط حساس خانوادگی و اجتماعی موثر و پیروزمند بیرون آییم و بدین بیان بسیار خرسند از اینکه هنر و فنون اناگرام را به مبدأ در این زمان باز گردانیم زیرا که اناگرام نخستین بار توسط مولانای بزرگ جلال الدین بلخی(رومی) در جهان بنیان گذاشته شد و پس از سالها فراموشی و عبور از مرزها دگر بار توسط دانشمند روسی به نام گورجیف و سپس اسکار ایچازو احیا شد . آنها تولدی دیگر با چهره ای هماهنگ با زمانمان به اناگرام دادند .
تکمیل تئوری اناگرام بصورت قابل توجهی در بولیوی و شیلی شکل گرفت و سپس به امریکا کشیده شد و مورد توجه فراوان قرارگرفت همچنین امروز شاهد هستیم که در اکثر دانشگاه ها و حتی در بعضی از کانالهای تلویزیونی این هنر آموزش داده می شود و از متخصصان در این رشته در کار گزینی شرکتها و سازمانها استفاده می کنند . اثر اعجاب انگیز این رشته آن را به اروپا و سپس به ژاپن کشاند و امروز در ایران و برای اولین مرتبه در خاورمیانه کانون ان ال پی ایران این هنر را با رعایت اصول بین المللی آموزش می دهد.
دراناگرام انسانها به نُه دسته شخصیتی تقسیم می شوند که البته هر کدام از این شخصیتها دارای خصوصیات ،استعدادها و ضعفهای مخصوص خودشان می باشند این نُه شخصیت شامل موارد زیر می باشد :
1- عالی طلب
2- امدادرسان
3- مدیر
4- هنرمند
5- محقق
6- عادل
7- تنوع طلب
8- قدرت طلب
9- واسطه
اناگرام مدیریت شخصیت شناسی موفق در مدیریت
شخصیت شناسی موفق در مدیریت یعنی جایگزینی صحیح مهره های یک شرکت یا مجموعه و همچنین راه گشایی می باشد که ما در جهت شناسایی جایگاه شغلی خود هدایت می کند .
اگر به بازی شطرنج بنگریم بی شک به اهمیت نقش و جایگاه مهره هاپی خواهیم برد و چه آسان به این نکته خواهیم رسید که اگر جا به جایی در مهره ها انجام شود :
به عنوان مثال : اگر شاه را به جای اسب بگذاریم یا سرباز را در ردیف پشت مهره های اصلی و یا ... چگونه ریتم بازی به هم می خورد و کلاً استراتژی بازی و کیفیت آن به هم می خورد .
در جامعه نیز چنین است اگر آنچه را که " شایسته سالاری" می نامند اجر نشود بی تردید به موانع مختلفی در جهت پیشرفت و کیفیت کار بر خورد خواهیم کرد .
از طرفی اگر خود ما به نوعی از ظرفیتها، کیفیتها، استعدادها و ضعفهایمان آگاه شویم به صورت موثری می توانیم به رشته ها و حرفه هایی که در آن امکان پیشرفت و موفق بودن داریم بپردازیم چون در آن صورت است که با حداقل ضعف و حداکثر نیرو جلو می رویم .
اناگرام در مدیریت تمامی این اطلاعات مفید را در اختیارمان می گذارد تا بتوانیم با چشمانی باز و روحی بازتر در جهت اهدافمان قدم بگذاریم . در جهان کنونی بسیاری از موسسه های دولتی و غیر دولتی خارجی و بسیاری از متخصصین خارجی با استفاده از این علم در جهت بهبود بخشیدن تولیدات و خدمات خود کوشا می باشند .
اناگرام در ازدواج
اناگرام یا شخصیت شناسی موفق به ما یاد می دهد دارای چه نوع خصوصیات هستیم و اینکه همسر ما چه خصوصیاتی دارد. در این هنر در می یابیم که چگونه و چه نوع طرز برخوردی با همسرمان داشته باشیم؟ چه نوع کلماتی او را به شوق وا می دارد؟ چه نوع کلمات و رفتاری به او امنیت می بخشد؟ و چگونه وفاداری او را تقویت کنیم؟ و چگونه از بگو مگو دوری کنیم؟
در اناگرام زوجین می آموزیم چگونه یک بحران در خانواده یا درون یک زوج به وجود می آید و به چه صورت می توان از آن بحران عبور کرد . ما فکر می کنیم که یاد گیری اناگرام ازدواج برای تمام جوانان که قصد ازدواج دارند و تمامی متأهلین بسیار مفید می باشد چون به این گونه است که می توانند ازدواجی موفق و پیوندی مستحکم را پایه گذاری نمایند .
همه ما می دانیم که در زندگی اختلاف سلیقه و نظر روز به روز بیشتر می شود . زیرا تنوع در زندگی هر روز در حال افزایش است وهمه ما نیازمندیم تا برای یک رابطه شیرین، مثبت و موفق به دستاویزی عقلانی و علمی چنگ بیاندازیم و زندگی خود و همسر خود را بر پایه هایی بس قوی استوار سازیم. ازدواج از مهمترین و حساس ترین پدیده های جهان هستی است و تداوم بخش تولید نسل انسان بر زمین که بایستی با ظریفترین و موثرترین روابط حفظ شود و اناگرام در این راه یک راهنمای کامل می باشد.
فنگ شويي چيست ؟
فنگ شوي درمحيط زندگي
آيا محيط زندگي راحتي داريد؟
آيا تمام جنبه هاي مورد نياز زندگي شما در اين محيط وجود دارد؟
آيا از رنگهاي اين فضا لذت مي بريد؟
به نظرتان اين محيط بازتابي از سلامتي شما است؟محل زندگي شما چگونه روي روابط شما اثر دارد؟
اكثر انسانها نسبت به محيط زندگي خود بي توجه هستند و از تاثيراتي كه اين محيط بر وجودشان مي گذارد غافل اند. حال آنكه گفته مي شود محيطي كه در آن زندگي مي كنيم محيط كاملي است كه بر مبناي فعل و انفعالات متقابل نظام خورشيدي(آسمان) ،محيط اطراف(زمين) و تاريخ تولد(فرديت)بنا شده است.بنابراين براي يك زندگي آرام و متعادل، همنوايي با نظام خورشيدي ،زمين و حتي تاريخ تولد ضروري به نظر مي رسد .اين همنوايي و هماهنگي توسط روشهايي چون فنگ شويي ايجاد مي شود.
فنگ شويي دانش و هنر قديمي است كه مطلوب ترين روش هاي زندگي در محيطي مناسب و موزون را به انسان مي آموزد. فنگ شويي مشخص مي كند چگونه با استفاده از رنگهاي مناسب ،وسايل زندگي مناسب و طريقه صحيح چيدمان آنها محيطي نافع براي خود ايجاد كنيد و محيط كار ،تجارت يا خانه خود را به مراكز قدرت تبديل كنيد .
در مورد تاريخ دقيق فنگ شويي يا ابداع كننده آن هيچ سند قابل اطميناني در دست نيست.تنها در هشتاد سال گذشته موفق به كشف اسناد ومدارك اندكي متعلق به قرون سوم و چهارم قبل از ميلاد شده اند كه درآ نها به صورت غير مستقيم به فنگ شويي اشاره شده است. فنگ شويي در قلب و ذهن مردم معمولي و از طريق زبان رمزي بين استادان و شاگردان باقي ماند و به صورت سينه به سينه رموز اين هنر حفظ شد. به همين دليل تعداد كمي از متون مكتوب آن باقي مانده است
بعضي ازمحققان معتقد ند حكمت وكاربرد فنگ شويي همزمان با مكتوب شدن نظريه يين( سرد)ويانگ (گرم) وانديشه هاي جها ن بيني مبتني بر پنج عنصر چيني ، زمين (خاك) ، فلز ،آب ، جنگل (چوب) و آتش ، مدون گرديده است.
نظريه فنگ شويي رابطه كيهان و انسانها را بررسي مي كند و هدف آن ايجاد وحدت ميان آسمان ، زمين ، انسان و ماده از طريق نيروي تاچي (نهايت مطلق) است. چيني هاي باستان اعتقاد داشتند هنگامي كه اين وحدت به وجود ايد ،”چي” (نيرو هاي حياتي) در موجودات جاندار و بي جان جاري شده و موجب بروز اتفاقات خوب و سازنده مي شود. فقدان جريان”چي” نتيجه معكوس،يعني بد بختي و اختلال و نگراني به بار مي آورد.
محور اصلي هنر فنگ شويي وحدت ميان آسمان ، زمين و انسان است. چيني هاي باستان در جستجوي وسيله اي براي تو ضيح نيرو هاي مر ئي و نا مرئي روي زمين و تا ثير مبهم و مرموز اين نيروها بر رفتار انسان بودند. و به دنبال معنويتي بودند كه در هنگام سختي ها و بلايا به انها پناه بياورند و به آرامش و آسايش برسند.هدف چيني هاي باستان وحدت انسان و طبيعت بود و قصد داشتند با وحدت بين انسان و كائنات به يگانگي برسند.
در واقع فنگ شويي با جلوگيري از هدر رفتن منابع و سپس ايجاد انرژيهاي خوب در اطراف انسان موجب مي شود رابطه متعادل و موزوني بين انسان و محيط پيرامونش برقرار شود و انسان در مي يابد كه با محيط اطرافش يكي است و ارتباط دروني بين عوامل را درك مي كند..نكته جالب اينكه فنگ شويي در هر كجا قابل استفاده است و هر كس به فراخور نياز خود مي تواند از آن بهره مند شود.
يكي از مهمترين مباحثي كه فنگ شويي به آن مي پردازد محيط كار است. اگر محيط كار و زندگي هر كسي از ارتعاشات سالم احاطه شده باشد خود او نيز سالم مي ماند.
فنگ شوي در كار
آيا از محيط كار خود لذت مي بريد؟
آيا به شغل خود علاقه مند هستيد؟
لحظاتي كه در محل كار هستيد چگونه مي گذرد؟
هماهنگي ميان همكاران،معين بودن حدود فعاليتها،داشتن روح بي پروا و با همت،حسن ابداع و همچنين ارتباط خوب بين مخاطبان مختلف در محيط كار،همگي عناصري مي باشند كه موجب فعاليتي بهينه،مثبت و در حال رشد مي شوند.
اين محاسن را مي توان به كمك قوانين فنگ شوي در محيط كار ايجاد كرد.به طور مثال با بررسي چگونگي قرار گرفتن شما در دفتر كار،همينطور وضيعت ديگر همكارانتان و حتي وسايلي كه شما را احاطه كرده اند مي توان موقعيت مؤثر و آرام نظم و هماهنگي بين شما و همكاران ديگر به وجود آورد.
گااهي اوقات گردش 45 درجه ميز كار به سمت شرق يا اويختن عكس ابشاري به روي ديوار شمالي دفتر كار،كمك بسيار موثري به هماهنگي و نظم محيط كار مي كند و حتي شما را از آسيب انرژي هاي منفي كه شايد از سوي همكار بد اخلاق و سختگيرتان متوجه شماست در امان نگه مي دارد..شايد سوال كنيد ايا با اين كارها به نتايج مثبت شخصي دست خواهيد يافت؟به نظر عجيب مي رسد،اما بر اساس اعتقاد قوانين فنگ شويي،حتي يك تغيير كوچك در محلي كه ما را احاطه كرده مي تواند به روان شدن انرژي ،،جي،، كه همان انرژي حياتي است-كمك كند از اينرو موفغيتي هماهنگ و متعادل با خود و در ارتباط با ديكران به همراه خواهد اورد.
.براي مثال رئيس يك شركتبزرگ انگليس كه به خاطر كار طاقت فرسا نگران سلامتي خود بود. بهيك مشاور فنگ شويمراجعه نمود و با انجام پيشنهادات وي پس از مدتي توانست كار خود را بهتر انجام دهدو هم در امور شخصي و هم در محيط كار موفق تر شود.طبق بررسي وضيعت اتاق كار وي مشخصشد كه ميز تحرير او در جهت شرق و صندلي در جهت شمال شرقي قرار داشت .طبق اصول فنگشويي اين جهت ها باعث فعاليت زياد و جاه طلبي مي شوند بنابراين بنا به پيشنهادمشاور فنگ شويي جهت ميز كار به سمت شمال غربي و صندلي به سمت شرق تغييريافت
در پس اين قوانين به ظاهر ساده مجموعه اي از مطالعات وسيع وجود دارد كه شامل جريان انرژي چي، برقراري توازن ميان ويژگي هاي يين..مونث.. و يانگ ..مذكر..، و پنج عنصر چيني،زمين(خاك)،فلز،اب،جنگل (چوب) و اتش،هشت جهت اصلي زمين شمال،جنوب،شرق،غرب،شمال شرقي،شمال غربي،جنوب شرقي،جنوب غربي،علم نجوم ژاپني و مربع جادويي است.
(در اين مربع اعداد 1 تا 9 به شكلي مرتب شده اند كه اولا از هر عدد فقط يكبار استفاده شده و ثانيا جمع اعداد هر رديف چه افقي چه عمودي با 15 برابر است. شكل 1) از تركيب موارد مذكور و در نظر گرفتن همه انها در داخل يك اداره مي توان براي ارضاء مشتريان يك شركت،همكاري دوستانه بين افراد يك اداره ،ارتباط مؤثر با مراجعين و….استفاده كرد.با بهره گيري از اين دانش كهن حتي مي توان با ايجاد موقعيت هايي همچون تعيين محل قرار گرفتن افراد تاثيرات عميق و كارا بر افراد گذاشت و آنها را با عقيده خود همراه كرد.
بطور كلي جهت قرارگيري كل بنا و معماري ساختمان،محل قرار گرفتن ساختمان نسبت به وضعيت خيابان هاي اطراف و … طراحي رنگهاي فضاي داخلي و چيدمان وسائل كار مثل وضيعت ميز كار نسبت به بازشو هاي اتاق ها و يا چگونگي قرارگرفتن دستگهاي تاسيساتي يا تزئيناتي موجود در محل كار و يا حتي نظم و انضباط وسايل روي ميز كار مواردي هستند كه مشاوران فنگ شوي به آنها دقت داشته و در هر موقعيتي مناسب ترين طراحي را انتخاب كرده و بدين ترتيب در بهبود كيفيت زندگي و كار هر شخص و همينطور كل گروه نقش مؤثري ايفا مي كنند.
http://s4.tinypic.com/907gj9.jpg
شكل1- جدول مربع جادويي
هیپنوتیزم اریکسونی
سالهاست هیپنوتیزم به معنای خواب مصنوعی، به عنوان یکی ازرشته های رفتار درمانی و کلاً" بریف درمانی" شناخته شده است .
به وسیله هیپنوتیزم می توان تغییرات زیربنایی در شخص به وجود آورد. در واقع عملکرد هیپنوتیزم بصورتی است که با قرار دادن سوژه (شخص هیپنوتیزم شونده) در یک حالت نیمه خواب او را به ترانس می بریم و در این حالات با ضمیرناخودآگاه وی ارتباط برقرار می کنیم و به وسیله تلقینهای پی در پی تغییرات مورد نظر را در رفتار شخص به وجود می آوریم .
متاسفانه با وارد شدن افراد غیر متخصص به این رشته و تبدیل آن به یک عمل نمایشی موزیکال یا سیرک، از اعتبار هیپنوتیزم بصورتی جدی در مجامع علمی کاسته شد. به طوری که دیگر به هیپنوتیزم فقط به عنوان یک وسیله نمایشی توجه شد. همچنین اجرای هیپنوتیزم از طریق افراد ناشی که صرفاً با خواندن چند کتاب و بدون هیچگونه آموزش علمی وعملی خود را "هیپنوتیزور" می نامیدند، باعث شد تا اعتماد که اولین شرط یک مشاوره موثر هیپنوتیزمی است از سوژه سلب شود. بی اعتمادی مردم به جدیت این رشته، استفاده نابجای آن در نمایشات و موج تبلیغات منفی از طرف رسانه ها با وحشت انداختن در دل مردم و بیان قدرت هیپنوتیزم باعث شد که از اعتبار این رشته در اروپا و آمریکا کاسته شود.
تا اینکه "میلتون اریکسون" یک نابغه در علم روانشناسی به اهمیت ارتباط با ضمیرناخودآگاه در ساختار و پردازش رفتار پی برد و خلاقیتی بس شگفت از خود بنیان گذاشت. این تحول هیپنوتیزمی در زمینه رفتار معکوس یا تربیت معکوس راهی بود برای قرار دادن شخص در حالت ترانس یا هیپنوتیزم یا خلسه بی آنکه سوژه را به خواب برند، بلی او موفق شد بدون خواب کردن سوژه به طور کلاسیک ارتباط با ضمیرناخودآگاه وی برقرار سازد. در هیپنوتیزم اریکسونی سوژه به ناگاه به یک نوع بیداری ذهن یا روشن بینی دست می یابد و مهر ابطال بر رفتار نامطلوب گذشته می زند و رفتاری دلخواه را جایگزین می کند.
سخن در مورد میلتون اریکسون نیازمند ساعتها وقت است ومبحث هیپنوتیزم اریکسونی چنان شیرین است که به ناگاه فناوری فکر انسان به مانند افسانه ای در می آید که رنگ حقیقت به خود گرفته است.
هیپنوتیزم اریکسونی در مدت زمانی کم، چنان بزرگ در ذهن متخصصان و علاقه مندان به رشته های روان درمانی چه در مرتبه سوژه و چه در مرتبه عامل جای گرفت که امروزه این علم جایگاهی بسیار والا را کسب کرده است.
روش اریکسون چنان موثر است که به " ریچارد بندلر" و " جان گریندر" این فرصت را داد تا با استفاده از اصول هیپنوتیزم اریکسونی توانستند علم "ان ال پی" را در جهان بنیان بگذارند.
کار کردن با هیپنوتیزم اریکسونی به مانند بازی با " مکعب روبیک " است که بوسیله عامل وسوژه انجام می شود و این دو با اتفاق قسمتهای مختلف مکعب را می چرخانند تا با کنشها و واکنشهای خود به اتفاق شکل مرتب شده آن مکعب را ترتیب دهند.
از آنجا که موتور رفتاری همه ما ضمیرناخودآگاه است پس از دریافت اطلاعات از محیط یا کسب تجربه ، بنیانگذاری رفتاری را در فرد می گذارد، کاه این رفتار موجب ناراحتی شخص را فراهم می کند و رفتار مورد نظر تبدیل به یک رفتار نامطلوب می شود.
در هیپنوتیزم اریکسونی اعتقاد بر آن است، ضمیرناخودآگاه را در وضعی قرار دهیم تا خود به یکباره بر رفتار نامطلوب گذشته خط بطلان بکشد و رفتار جدید و مطلوبی را جایگزین آن کند و تنها به این صورت است که رفتار جدید در فرد به صورت پایدار می ماند.
کوچینگ
کوچینگ یکی از رشته هایی است که درکشورهای صنعتی به شدت در حال رشد می باشد کلمه کوچینگ که ازکوچ می آید به معنای مربی می باشد که ورزشکاران را در راه رسیدن به موفقیت همراهی می کند و در این راستا کوچ تمامی تجربیات خویش را به ورزشکار منتقل می سازد تا ورزشکار بتواند قله های موفقیت و پیروزی را فتح کند.
اما کوچینگی که امروزه در کشورهای مهم صنعتی از آن استفاده می گردد در واقع کوچ کردن یا همراهی کردن مدیران یک مجموعه می باشد ( یک کوچ فردی می باشد که به روانشناسی مدیریت و مدیریت نوین آشنایی کامل دارد ) در این همراهی آموزشهای لازم برای پیش بردن مدیران مجموعه تا رسیدن به اهداف پیروزمندانه جمله وظائف کوچ می باشد در مدیریت نوین نقش کوچ بسیار حائز اهمیت است به صورتی که تقریباً هر مدیری یک کوچ دارد کوچ که دارای توانمندیهای روانشناسی و مدیریت می باشد ابزارهای متعددی را دارا است تا بتواند مدیر را در بحرانهای عملیاتی و ... همراهی نماید و همچنین بتواند با استفاده از تکنیکهای موجود در این رشته هر گونه استرس ، نگرانی کمبود انرژی و پیچیدگی را از مدیر دور نماید و مدیر را یاری می دهد تا از حداکثر توانایهایش در هر لحظه استفاده نماید و به این ترتیب بحرانها را با موفقیت و پیروزی سپری نماید.
diamonds55
13th November 2008, 03:14 PM
بدن ما از دو سلسله اعصاب فرمان می گيرد: سلسله اعصاب ارادی و سلسله اعصاب غير ارادی
مركز كنترل اعصاب ارادی در قسمتهای بالای مغز قرار دارد كه به آن ضمير خودآگاه می گويند. اين مركز فعاليتهايی مانند حرف زدن، دويدن، و ... را كنترل می كند و فعاليتهای اين مركز با فكر، انتخاب و تصميم همراه است.
مركز كنترل اعصاب غير ارادی در قسمتهای پايينتر مغز قرار دارد و بر فعاليتهايی نظير گردش خون، هضم غذا و ... نظارت مي كند. فعاليتهای اين قسمت مغز كه به آن ضمير ناخودآگاه نيز می گويند، خارج از كنترل انسان انجام می شود. ضمير ناخودآگاه قدرت انتخاب و تصميم ندارد و فقط مدير اجرايی توانمندی است.
هر گاه عملی به صورت عادت و تكرار درآيد، كنترل عصبی آن از قسمتهای بالايی مغز به پايين آن منتقل می شود. به عنوان مثال يك ماشين نويس در روزهای اول كار، برای تايپ صحيح كلمات نياز به تمركز كامل دارد ولی پس از تمرين فراوان، اين توانايی را پيدا می كند كه در حال تايپ كردن، با شما صحبت هم كند. اين موضوع در مورد رانندگی نيز صادق است.
نكته جالب اينجا است كه هرگاه پيامی به صورت عادت و تكرار درآيد، كنترل عصبی آن نيز از قسمتهای بالايی مغز به پايين آن منتقل می شود. اين پيام می تواند به صورت تصوير يا كلامی مثبت يا منفی باشد.
تك تك واژه هايی كه به زبان می آوريم يا افكاری كه در ذهن می پروريم، سبب ايجاد يك ارتعاش عصبی خاص در مغز می شود كه اين ارتعاش در اثر تكرار به لايه های عميق تر مغز نفوذ می كند، در ناخودآگاه می نشيند، آن را برنامه ريزی می كند و به صورت يك فايل به اجرا در می آيد.
فرض كنيد يك تخته چوب به پهنای ۲۰ سانتی متر را در ارتفاع نيم متری قرار دهند و از شما بخواهند كه از آن عبور كنيد. ضمير خودآگاه و ضمير ناخودآگاه شما به طور مشترك می گويند كه شما میتوانيد طول اين تخته را به راحتی طی كنيد.
حالا اگر همين تخته را در ارتفاع چهار متری قرار دهند و بخواهند كه از روی آن بگذريد، ممكن است به خودتان بگوييد من از روی همين تخته گذشته ام و بار ديگر هم می توانم از روی آن عبور كنم، ولی ضمير ناخودآگاهتان میگويد كه اين كار خطرناك است و ممكن است باعث افتادن و صدمه ديدنتان شود، لذا هنگامی كه اولين گام را روی تخته میگذاريد، گامهايتان می لرزد، سرتان گيج میرود و از ادامه حركت عاجز می شويد.
هرگاه بين ضمير خودآگاه و ضمير ناخودآگاه تضادی ايجاد شود، ضمير ناخودآگاه پيروز خواهد بود. تفاوت شما و يك بندباز كه به راحتی روی يك طناب راه می رود اين است كه تصوير ذهنی او از راه رفتن روی طناب در ارتفاع مثبت است و تصوير ذهنی شما منفی است.
آنتونی رابينز در كتاب "بسوی كاميابی" می نويسد:
كارل والندا سالها با موفقيتی كم نظير، پروازهای مختلف هوايی را انجام داده بود و يك بار هم به عدم موفقيت فكر نكرده بود. فكر سقوط حتی در مخيله او نمی گنجيد.
چند سال پيش، مكررا به همسرش يادآور شد كه خود را در حال سقوط هواپيما ديده است. پس از آن مرتبا منظره سقوط در نظرش مجسم می شد. سه ماه پس از اولين باری كه اين موضوع را به همسرش گفت، هواپيمايش سقوط كرد و جان خود را از دست داد.
بعضی ها ممكن است اين را يك اخطار غيبی بدانند. يك نقطه نظر هم اين است كه بگوييم وی به طور مداوم يك تصوير يا پيام منفی را به سيستم عصبی خود منتقل می كرد و در نتيجه روحيه ای پيدا كرد كه موجب سقوط وی گرديد. او با اين پيام، راهی تازه به مغز خود نشان داد و سرانجام، مغز وی آن راه را رفت.
آنتونی رابينز در كتاب "بسوی كاميابی" می نويسد:
"مل فيشر" هفده سال تمام مشغول تجسس قعر دريا به منظور رسيدن به گنج بود. سرانجام شمش هايی از طلا و نقره به ارزش چهارصد ميليون دلار يافت. از يكیاز همكاران او پرسيدند كه چگونه اين گروه پس از اين همه مدت دلسرد نشد و به كار ادامه داد. او جواب داد كه مل می توانست در هر كسی انگيزه و شوق به وجود آورد. او هر روز به خود و ديگران می گفت: امروز، روز نتيجه است و در پايان روز می گفت: فردا روز نتيجه است. اما فقط گفتن كافی نبود، بلكه كلمات را به گونه ای مناسب به كار می برد و لحن صدايش، با تصويری كه در ذهن داشت و با احساساتش هماهنگ می نمود. هر روز به خود روحيه می داد كه بتواند به عمليات ادامه دهد و سرانجام به پيروزی رسيد.
به گفته امرسون «هر عملی، زاييده فكری است». اگر ارتباطی را كه با خود برقرار می كنيم تحت كنترل قرار دهيم و در خصوص خواسته هایخود پيامهای مثبت به سيستم عصبی خود بفرستيم، می توانيم هميشه نتايج مثبت و درخشان به دست آوريم، هرچند رسيدن به موفقيت، دشوار يا غيرممكن به نظر برسد.
«برنامه ريزی عصبی - كلامی» ترجمهNeuro – Linguistic Programming يا به اختصار (NLP) است. اين علم به چگونگی تأثير كلام و افكار بر سيستم عصبی ما می پردازد.
كسانی كه می توانند به نتايج درخشان دست يابند،اين كار را از طريق برقراری ارتباط خاصی با سيستم عصبی خود به انجام می رسانند. NLP چهارچوبی علمی برای هدايت ذهن در اختيار ما می گذارد و به ما می آموزد كه روحيات و رفتارهای خود و يا روحيات و رفتارهای ديگران را به مسير صحيح هدايت كنيم. به طور خلاصه اين علم به ما می آموزد كه چگونه مغز و ذهن خود را اداره كنيم تا به بهترين وجه به نتايج دلخواه خود برسيم.
يكی از اصول NLP می گويد كه همه ما دارای سلسله اعصاب مشابهی هستيم، بنابر اين در جهان هر كس قادر باشد هر كاری را انجام دهد، شما نيز می توانيد، مشروط به اين كه مغز و اعصاب خود را دقيقا مانند او اداره نماييد. اين عمليات در اصطلاح "مدلسازی" ناميده می شود.
اگر كسی هست كه صبحها به راحتی و به سرعت بيدار می شود، پس شما هم می توانيد. اگر كسی را می شناسيد كه میتواند رابطه كامل با فرزند خود برقرار كند، پس شما هم میتوانيد.
بديهی است بعضیكارها مشكل تر و پيچيده تر است و لذا ممكن است مدلسازی آن كارها به زمان بيشتری نياز داشته باشد.
diamonds55
13th November 2008, 03:16 PM
خوب فکر میکنم تا اینجا موضوع تدریس رو همه دوستان متوجه شده باشند از این پس روند تدریس رو بیشتر بر پایه خود N . l . P می گذارم .
diamonds55
13th November 2008, 03:30 PM
خوب آموزش رو با یک سوال در مورد این تصویر شروع میکنم به نظر شما این تصویر از دید شما چه معنی و مفهومی دارد ؟
قطعا پاسخهای شما باعث دلگرمی بیشتر من و پیشرفت آموزش خواهد بود در غیر این صورت آموزش را تا زمان پاسخ نگه خواهم داشت .
http://uc-njavan.ir/uploder/files/y87/aban/1.jpg
منتظر نظرات گرم شما هستم
pink-bubble
13th November 2008, 05:30 PM
سلام این یک چرخه است که پردازش یک رویداد را در مغز نشان می دهد
به نظر من از لحظه وقوع یک رویداد مراحل زیر در مغزطی می شود
1-ابتدا دیده می شود 2- از صافی رد می شود
در این مرحله 3 اتفاق ممکن است روی دهد 3- از بین میرود 4-به آن چیزی اضافه می شود یا از آن کم می شود 5-فرماندهی می شود
6- در این مرحله تجسم جدید به وجود می آید 7- کیفیت آن بررسی می شود 8- با علم و دانش انسان آمیخته می شود 9- این مرحله که احتمالا نقطه اصلی سوال است، چون جایش خالی گذاشته شده است، نیز می تواند سه گزینه داشته باشد الف- یاجزو اعتقادات انسان می شود (believe ) ب- یا باعث بروز رفتار و عملی در انسان می شود ( Action) ج- یا کلا از ذهن بیرون ریخته می شود (garbage )
diamonds55
13th November 2008, 05:33 PM
با تشکر از کابر عزیز و اظهار نظر شما
ممنونم منتظر دیگر دوستانم نیز هستم .
A.L.I
13th November 2008, 07:00 PM
خب حمید جان ممنونم از آموزش بسیار مفید و موثرت
به نظر من این پروسه مغزی یک جریان سیستماتیکه که از ورودی - پردازش و خروجی تشکیل شده . ورودی همون دریافت رویدادهای بیرونی میشه که توسط حواس پنجگانه و نیز حس ششم صورت میگیره . در مرحله 2 داده ها از صافی ارزشها و باورها میگذرند . در مرحله های 3و 4 و 5 که عملیات پردازشی صورت میگیره داده ها بسته به نیازهای فرد تجزیه ، حذف و یا اصلاح و یا حتی بازسازی میشوند . در مرحله 6 هم معرفی مجدد واسه مغز صورت میگیره که یک صورت جدیدی از داده های پردازش شده که اینجا حکم اطلاعات را پیدا میکنند به مغز مخابره میشه . مرحله 7 هم حالت روانی موردنظر ساخته میشه و متناسب با اون وضعیت فیزیکی و احساسی شخص برای عمل و یا شکل گیری رفتار رخ میدهد . 8 هم که وضعیت روحی و روانی شکل گرفته رو نشون میده و 9 هم احتمالا فیدبک یا عملکرد دستوری جهت مخابره به اعضا برای بروز یکسری رفتارها اتفاق میوفته .
مجدد این پروسه منتها از مرحله 2 به بعد شکل میگیره .
diamonds55
13th November 2008, 07:03 PM
از حضور گرم شما هم در این بحث جالب سپاسگذارم به موارد خوبی اشاره کردین عالی بود منتظر دیگر دوستان هستیم .
diamonds55
17th November 2008, 04:08 AM
خوب آموزش رو با یک سوال در مورد این تصویر شروع میکنم به نظر شما این تصویر از دید شما چه معنی و مفهومی دارد ؟
قطعا پاسخهای شما باعث دلگرمی بیشتر من و پیشرفت آموزش خواهد بود در غیر این صورت آموزش را تا زمان پاسخ نگه خواهم داشت .
http://uc-njavan.ir/uploder/files/y87/aban/1.jpg
منتظر نظرات گرم شما هستم
واقعا متاسف شدم یعنی تو این 2000 و خرده ای کاربر فقط 2 نفر بدن در این مورد به این مهمی که همه ما در طول زندگی خودمون با اون درگیریم نظر دادند بازم افسوس و صد افسوس .............
:-w
AvAstiN
17th November 2008, 07:24 PM
به نظر من اين يه پروسه مغزيه . اتفاقاتي كه در بيرون از ذهن مي افتد در مغز پردازش ميشه و كلا طبقه بندي ميشه و رفتارهاي ما رو تشكيل ميده. شماره 9 كه نوشته نشده هم به نظر من اون بخش از مغزه كه ما مي تونيم روش تاثير بذاريم و از اون طريق باعث تغيير در ناخود آگاه و رفتار شيم. اين بخش به نظر من صحبت هاي ماست. مخصوصا صحبت هايي كه زياد تكرار مي شن. مثل اينكه يكي هي بگه بد شانسم روي همين قسمت تاثير مي ذاره و ميره تو ناخو آكاه و باعث بد شانسيه اون مي شه.
diamonds55
27th November 2008, 05:15 AM
http://uc-njavan.ir/uploder/files/y87/aban/1.jpg
خوب بریم سر آموزش مثل این که کسی اینجا براش مهم نیست باشه من هدف اصلی خودم رو دنبال میکنم و بقیه آموزشها رو به خاطر دوستانم که منتظر هستند میگذارم و در پیام خصوصی به بررسی مشکلات و سوالات میپردازم .
من در مقدمه این پست عکس مقاله رو گذاشتم و کم وبیش افرادی نظرات خود را گفتند و نظراتشان کم وبیش صحیح بود البته هدفی که داشتم این بود که قبل از ارایه مطلب بدانم واقعا درباره یک شکل قبل از ارایه توضیحات چه میتوان گفت ... مقاله ای که در اینجا ذکر میشود یکی از روشهایی است که میتوان گفت یکی از روشهای جالب موفقیت است آن هم بدین صورت که کاملا با ذهن و طرز تفکر و طرز عمل و رفتار ما درگیر است درسته که این مطالب کمی طولانی است ولی خواندن این مقاله را به همه پیشنهاد میکنم و اما اصل مطلب:
ان ال پی چیست؟
ان ال پی (برنامه ریزی عصبی کلامی) در اوایل سال 1970 توسط ریچارد بندلر و جان گریندر مطرح شد که ایندو از جمله کسانی هستند که در زمینه درمان بیماری دارای شهرت خاصی هستند(البته در امریکا)
ان ال پی ترکیبی از هنر و علم است. که عمدتا بر این پایه است که اطلاعات حسی در اطراف ما به ذهن ما منتقل شده و این اطلاعات موجود در ذهن هستند که بر وضعیت فیزیولوژی ، رفتار و بنابراین بر نتایج ما اثر میگذارند. زبان ما همچنین بر تجارب ما و دیگران اثر میگذارد.
ده مرحله برای ادراک خود
این مراحل ده گانه در شکل مشخص شده اند که در زیر هر یک توضیح داده میشود:
یک- تخمین زده شده است که در هر ثانیه سیستم عصبی ما در حدود دو میلیون بیت از داده های حسی مهم را از آنچه که در اطراف ما رخ میدهند دریافت میکند. شما این اطلاعات را از طریق 5 حس ، بینایی شنوایی لامسه بویایی و چشایی دریافت میکنید.
دو- البته ، ما از همه چیزهایی که هر ثانیه به ذهن ما وارد میشود باخبر نیستیم (در اینصورت دیوانه خواهیم شد!) بنابراین ذهن ما اطلاعات را در حدود هفت بیت فیلتر میکند. و در این فیلترینگ دو میلیون بیتی، به هفت بیت، بعضی اطلاعات را حذف کرده و آنها را تحریف و یا به آنها عمومیت میدهد.
سه- این مرحله مهم است زیرا عمل حذف از بمباران ذهنی بوسیله اطلاعاتی که مفید نیستند جلوگیری میکند. برای مثال هم اکنون که شما در حال خواندن این مطلب هستید احتمالا از تنفستان آگاه نیستید و تنها زمانی آگاه خواهید بود که فکرتان را به تنفس خود منحرف و متمرکز کنید. اگر شخصی غمگین باشد او شاید خوشحالی را از هوشیاری خود حذف کرده باشد ان ال پی از ابزار زبانی که ابرمدل نام دارد استفاده میکند که میتواند حذفیاتی را که شخص اعمال میکند مشخص سازد.
چهار- تحریفات زمانی اتفاق میافتد که ما چیزها را بدتر یا بهتر از آن چیزی که هستند نشان دهیم.! مردم نباید این عمل را انجام دهند زیرا این همان چیزی است که ما آن را فریب دادن مینامیم اما بعلت اینکه تحریفات به ما اجازه میدهد تا اطلاعاتی را ایجاد کرده یا منتقل کنیم بنابراین این عمل با ادراک ما سازگار است. این فیلتری است که ماهیگیرها استفاده میکنند تا مدعی شوند که ماهی 60 سانتیمتری را که صید کرده اند در حدود دو مترو نیم بوده است. زمانیکه شخصی فوبیا (نوعی ترس که خود دارای انواع متعددی است) دارد او تصویری از آنچه که در ذهنش دارد را تحریف میکند بنابراین عنکبوت در ذهن او بصورت موجودی وحشتناک که در روی صورت او نشسته و در حال خوردن صورت او است در می آید! ان ال پی به سرعت باعث میشود که این نوع ترس ها از میان برداشته شود.
پنج- مرحله پنجم مرحله عمومیت دادن است . تعمیم به ما کمک میکند چیزهایی را که می آموزیم به آنچه که در حال حاضر میشناسیم ربط بدهیم تعمیم همچنین ما را از دوباره آموختن چیزهایی که مکررا انجام میدهیم باز میدارد مانند راندن دوچرخه . عمومیت دادن میتواند محدود کننده باشد اگر تجارب بد باورهای منفی را در ما ایجاد کند در اینصورت است که جهان ما را محدود میکند برای مثال اگر شخصی تجربه بدی از دندانپزشک داشته باشد در اینصورت باور کلی که همه دندانپزشکها وحشتناک هستند در خود خواهد داشت. ان ال پی باورهای مثبت را جایگزین منفی میکند.
شش-با استفاده از هفت بیت اطلاعات فیلترشده ما جهان خارج را داخل ذهن مان دوباره ایجاد میکنیم. که این نمایش داخلی نامیده میشود. و این بدین معنی است که آنچه ما به خودمان نشان میدهیم در حقیقت ذهن ماست که هرگز مانند آنچه که در واقعیت رخ میدهد نمیباشد(به این علت که ما بیتها را یا حذف و تحریف کرده یا تعمیم داده ایم) . همه ما به طور متفاوتی این بیتها را حذف و تحریف و تعمیم میدهیم بنابراین ما تجربیات متفاوتی از زندگی داریم
هفت- چیزهایی که ما در نمایش داخلی ایجاد میکنیم بر نوع احساس ما تاثیر دارد. در ان ال پی ما این را وضعیت مینامیم.
هشت- وضعیت ما بر فیزیولوژی (آنچه که ما با بدنمان انجام میدهیم) ما تاثیر دارد، این همان چیزی است که چرا افراد خوشحال و شاد حالت بدنی متفاوتی دارند و افراد غمگین حالتی متفاوت تر و خمیده دارند.(در این رابطه من مطالب جالبتری دارم که ارایه خواهم کرد)
نه- وضعیت فیزیولوژی و نمایش داخلی دوباره بهم مربوط میشوند و هریک به دیگری تاثیر متقابل دارد. این است که چرا افراد خوشبخت بنظر میرسد که خوشبختی بیشتری را جذب میکنند و افراد بدبخت بنظر میرسد که بیشتر مشکلات را به خود جذب میکنند. ما چنان طراحی شده ایم که بر آنچه که تمرکز کنیم بیشتر آنها را جذب میکنیم.
ده- وضعیت ، فیزیولوژی، و نمایش داخلی ما رفتار ما بحساب میاید بنابراین ما میتوانیم بگوییم که کدام حالات باعث چه رفتارهایی میشود. نتایج خوب یا نتایج بد دو نتیجه مهم رفتارهای ما هستند که ان ال پی کمک میکند و این اطمینان را حاصل میکند که نتایج خوب را بدست آوریم
diamonds55
27th November 2008, 07:12 PM
جهان معلم ماست !!
مابراي يادگيري به دنياآمدهايم وكائنات معلمم است . وقتي دردرسي مردودميشويم بايددوباره ثبت نام كنيم…ودوباره ! شرط ورود به درس بعدي،يادگيري درس فعلي است ودرسهاي دنيا، بي پايان ند !
نتيجه : مابه دنياآمده ايم كه يادبگيريم .
شاد، اما دلسوز، ساده اما زيبا... و عاشق اما عاقل !
آنچه را كه در گذشته نابود ساخته اي در آينده جبران كن تا در قيامت سعادتمند شوي .
حضرت علي (ع)
تعدای از حوزههایی که ان ال پی در آنها اهمیت یافته است عبارتند از:
1- بازاریابی
2- توسعه خلاقی
3- خودباوری و تحول
4- توسعه مهارتهای کلامی
5- توسعه مهارتهای مدیریت و رهبری
6- تقویت روشهای یادگیری
7- ...ان ال پی (NLP) یا همان Neuro-linguistic programming بر سه پایه اساسی استوار است:
عصب(Neuro):
در این قسمت ان ال پی سعی دارد تا با مطرح ساختن عصبها با ان شبکه عظیمی که تشکیل میدهند ایجاد تغییر نماید و بااستفاده بهینه از این شبکه دست به تغییرات شگرف در انسانها بزند
زبانشناسی(Linguistic):
در این قسمت زبان و قدرت زبان را در ساختار دهی و مدیریت افراد مورد بررسی قرار میدهد و سعی دارد تا از آن در راستای تحول و دگرگونی افراد در حوزههای مختلف استفاده نماید.
برنامهریزی (Programming):
در این قسمت محل گره زدن قدرت زبان و تواناییهایی عصبی است جهت تحولات اساسی در موجودی به نام انسان که دارای تواناییهای نا محدود بالقوه است . ان ال پی تکنیکها، الگوها(Patterns)های مشخصی دارد و یادگیری این علم بسیار زیبا، کاربردی و تحولآفرین است.
در ان ال پی غنای تفکر یک اصل است و یکی از راههای آن حرفهای بزرگان است.
ان ال پی و موفقیت :
در روش ان ال پي ما با عنصر آشنا ميشويم كه شناخت اين سه عنصر سرعتي اعجاب آور به موفقيت ما ميدهد...اين سه عنصر عبارتند از:
1-نتيجه وهدف:
اول بايد بدانيم كه چه ميخواهيم و چه نتيجه اي را انتظار ميكشيم .
اين هدف بايد دقيقا روشن باشدو نقطه مجهولي نداشته باشد.مثلا اين كه من ميخواهم تا 5 سال ديگر 3 ميليارد تومن پول داشته باشم يا من تا 4 سال ديگر بايد مدرك مهندسي برق بگيرم من تا 7 سال ديگر منزلي در منطقه خوبي از تهران (دقيقا بايد بدانيد كجا)خواهم داشت و از اين قبيل ..شفاف بودن هدف و خواسته ما مسير حركت و رسيدن به موفقيت را سريعتر ميكند ..وقتي آنچه را كه ما ميخواهيم براي خودمان روشن و دقيق باشد تمام نيروهاي خارجي و داخلي به كمك ما مي آيند تا به هدف نزديك تر شويم ..
2_تيز حسي :
هوشيار باشيد دريچه هاي حواس خود را باز نگه داريد تا آنچه را كه به دست مي آوريد متوجه شويد..اگر ما علائم و نشانه هاي موفقيت را درك نكنيم شايد موفقيت تا نزديكي ما بيايد و ما از اون بيخبر بمانيم پس بايد حواس خودمون رو واسه استقبال از موفقيت آماده و هوشيار نگه داريم..
3_انعطاف پذيري:
انعطاف پذير باشيد .آنقدر در رفتارتان تجديد نظر كنيد تا به خواسته هايتان برسيد..""اگر هميشه كاري را بكنيد كه هميشه كرده ايد هميشه به نتيجه اي مي رسيد كه هميشه گرفته ايد."".اگر كاري كه ميكنيد موثر نيست كار ديگري بكنيد..
diamonds55
30th November 2008, 10:23 AM
(http://www.hipnotrapist.blogfa.com/post-6.aspx)
۱.دوره برنامه ريزي عصبي كلامي(خود شناسي وخود باوري):
برنامه ريزي ذهن . شناخت ونحوه كنترل افكار . تكنيكهاي پاك كردن خاطرات بد. شيوههاي نفوذ در ديگران . ارتباط موفق . فن بيان . تغيير سريع برنامه ريزيهاي منفي وباورهاي غلط به هر شكل ممكن . نحوه مقابله ودفع استرس دوره NLP كاملا تضميني بوده و شامل شش جلسه هفته اي يك نوبت
۲.دوره خود هيپنوتيزم:
تا مرحله كاتالاپسي وبي حسي و ارتباط با ضمير ناخود اگاه وتلقين به نفس و ضمير ناخوداگاه صورت مي گيرد و آرامش ونشاط اعتماد به نفس تسلط و فرمانبرداري ضمير ناخوداگاه و تقويت حافظه وقواي ذهني وجسمي . تقويت و يادگيري آمادگي روحي براي كنكور . بيدار نمودن استعدادهاي دروني وتقويت آنها كنترل اعمال غير ارادي از قبيل: ضربان قلب . فشار خون . گردش خون . كنترل درد سيستم اعصاب سمپاتيك و پاراسمپاتيك شامل شش جلسه ميباشد .
۳.دوره آگاهي برتر (خودشناسي و تطهير):
مسايل عرفاني . قوايد آگاهي برتر وآگاهي پست. تكنيك باز كردن چاكراي شش و هفت . روشن بيني به همراه استفاده از انرژي كيهاني . ديدن هاله هاي بدن و خورشيد و اجسام . آموزش انرژي درماني . چهره شناسي . روانشناسي و راز شاد و عاشقانه زيستن در كنار يكديگر و...(اين دوره در شش جلسه . چهار ساعته بصورت هفته اي يك جلسه همراه با تكنيكهاي عملي و كاربردي ).
۴. دوره مانيه تيزم:
آزاد وفعال كردن نيروي مغناطيسي بدن و انتقال آن به ديگران جهت ايجاد خواب مغناطيسي و تاثير گذاري روي اشخاص و نفوذ سريع در افراد و صميمي شدن و مورد توجه قرار گرفتن . (اين دوره بصورت ده جلسه يك روز در هفته بصورت عملي بر گزار ميگردد).
۵. دوره تله پاتي :
انتقال احساسات و افكار . انتقال پيامها . خواسته ها . فعال كردن سيستمهاي گيرنده و فرستنده ذهن براي استفاده از راه دور ونزديك (اين دوره تضميني بوده وشامل هشت جلسه هفته اي يك جلسه . عملي وبصورت دو نفره است ).
۶.دوره حرفه اي هيپنوتيزم . دگر هيپنوتيزم مراحل خواب هيپنوتيزمي . انرژي درماني ريكي:
اين دوره شامل شش جلسه هفته اي دو روز برگزار ميشود و بصورت عملي وتعيين زوج و سوژه مورد نظر انجام ميشود .
diamonds55
30th November 2008, 10:27 AM
(http://www.hipnotrapist.blogfa.com/post-10.aspx)
ما موجوداتی صاحب اراده هستیم:که حق انتخاب داریم و برای شکوفا شدن و رشد کردن به این دنیا امدهایم تا قانون زندگی را بیاموزیم و انها را به درستی به کار گیریم هر چیز که بد اموخته شود ودرست اجرا نگرددشیطان را بدنبالخواهد اورد و اهریمن را خواهد ساخت .
اگر نتوانید خیر و نیکی را انتخاب کنید و بر اساس و کنش های ضمیر باطن فرایندهای منفی و مخرب را تجربه خواهید کرد .
هیجانهای منفی و نابود کننده که در اعماق ضمیر پنهان میشوند در نهایت گریزگاه و منفذی پیدا میکنند تا خود را به صورت هرج و مرج و اشفتگی و در و رنج و نا ارامی نشان دهند :ما به این دنیا امدهایم تا تجلی گاه خداوند باشیم
diamonds55
30th November 2008, 10:35 AM
اعتماد به نفس
1- اعتماد به نفس دید گاهی است که به فرد اجازه میدهد تا نسبت به خود تصویری مثبت و واقعی داشته باشد ؛ افراد با اعتماد به نفس به توانا ییها یشان اعتماد میکنند به طور کلی حس میکنند که بر زندگیشان کنترل دارند ؛ و باور دارند که در یک طیف قادر به انجام کارها یی که می خواهند و برنامه ریزی میکنند هستند داشتن اعتماد به نفس به این معنی نیست که فرد قادر به انجام همه کاری هست ؛ افراد با اعتماد به نفس انتظارات واقع گرایانه دارند حتی وقتی که بعضی از انتظاراتشان براورده نمی شود و دیدگاه مثبتشان را حفظ میکنند و خودشان را قبول دارند ؛
2- آنهایی که اعتماد به نفس کمتری دارند برای اینکه در مورد خودشان احساس خوبی داشته باشند به مقدار زیادی به تایید دیگران وابسته هستند ؛ آنها معمولا از ریسک کردن اجتناب می کنند به خاطر اینکه از شکست میتر سند :
اعتماد به نفس در ابتد ا چگونه شکل میگیرد ؟
عوامل زیادی در شکل گیری اعتماد به نفس موثرند ؛ روش و دیدگاه والد ین در شکل گیری احساس فرزندان به خودشا ن نقش قا طع و اساسی دارد ؛ مخصوصا در سنین پا ئین وقتی که والد ین پذ یرش بی قیدو شرط به فرزندانشا ن دارند کودکان یک پی ریز محکم برای احسا سا ت مثبت نسبت به خودشا ن دریا فت میکنند ؛
- فرضیا تی که بر اعتماد به نفس اثر میگذارد ؟
در پاسخ به تا ثیرات بیرونی افراد فرضیا تی میکنند که بعضی از آنها سازنده و بعضی مضر هستند ؛ بعضی از فرضیا تی که بر اعتما د به نفس اثر سو دارند و روشهای جایگزین فکر کردن درباره آنها عبارتند از ؟
1- فرض من حتما با ید همیشه علاقه یا تا یید همه افراد مهم زندگیم را داشته باشم
روش جا یگزین ؟ این یک هد ف کما لگرا و غیر قابل د سترسی است واقع گرایا نه این است که اساندارد ها و ارزشها ی فردی داشته باشیم که کاملا وابسته به تا ئید دیگران نباشند
2- فرض من با ید کاملا قا بل و کافی باشم و باید در همه امور مهم زندگیم موفق شوم : ؟
روش جایگزینی : این هم کما لگرایی و غیر قابل د سرسی است که به این معنی است که ارزش شخصی با دستاوردهای فرد تعریف میشود دستاوردها میتواند به رضا یت شخص کمک کند اما شما را ارزشمند تر نمیکند ؛ ارزشمند بودن یک صفت ذاتی است که همه افراد بشر دارای آن هستند ؛
فرض دوم ؟ همه گذ شته من همیشه مهم است و احسا سا ت و رفتا ر من را در زمان حاظر کنترل میکند :
روش جایگزینی : ؟ با وجود اینکه واقعیت دارد که اعتماد به نفس شما علی الخصوص در مقا بل اثرات ناشی از زما ن کودکی شما آسیب پذیر است اما وقتی شما بزرگ میشوید شما بر این آثار آگاهی و دید پیدا میکنید که در روا ل این آگاهی و دید میتوانید انتخا ب کنید که کدامیک از این اثرات را میخواهید که کما کان بر زند گیتان تاثیر داشته باشد
:
5 – الگوهای فکری مخرب ؟
فرضیات مخرب مانند آنها یی که در بالا تشریح شد شما را در مقا بل افکا ر مخرب آسیب پذ یر میکند ؛
مانند ؟ من نمونه مطلق بیعرضگی هستم ؟ وقتی کاری عا لی انجام نمی شود : فقط نیمه خالی لیوان را دیدن :
انگار که فاجعه در هر نظر تمام واقعیتها را تحت اشعاع قرار مید هد ؛ من نمره شیمی ام خیلی بد شد امکا ن نداره کنکور پزشکی قبول بشم ؛ ) بزرگ کردن نکا ت منفی ؛ کوچک کردن نکا ت مثبت ؛) نکا ت مثبت به اندازه نکا ت منفی مهم هستند ؛ مثال ؛ میدونم که شش تا مسابقه روبرده ام اما اگر این یکی را ببازم حالم از خودم بهم میخورد ؛ بدون هیچ قید و شرطی احساسات را به عنوان واقعیت قبول کردن ؛ ) مثال ؛ من حس میکنم زشتم ؛ ( تاکید بیش از حد بر با یدها ) بایدها اغلب کمالگرایانه و انعکاس انتظارات بقیه هستند تا اینکه بیا ن انتظارات و خواسته های خود شما ؛ هر کس باید وقتی وارد دانشگاه میشود برای آینده شغلی اش برنامه داشته باشد ) اگر من نمیدونم پس حتما یک جای کارم ایراد دارد ؛ ( بر چسب زدن ؟ ) بر چسب زد ن کار ساده ایست و عموما حالت سرزنش دارد ؛ ( مثال ) ( من عموما یک بازند ه ام ؟ ) ( loser ) ا ین کلمه در انگلیسی بیشتر مفهوم مسابقه را دارد ؛ به شخصیت آدمها بر میگردد( یعنی کلام آدم بازند ه ای )؛ ( مثال) ( این تقسیر خود مه ) ؛ قادر نبودن به قبول کردن تمجید ها ) به نظر من که چا قم ؛ به نظر من که زشتم ؛ به نظر من که یک فرد ضعیفی شدم ؛ چون یک بار شکست خوردم از این به بعد هم نمی توانم مسابقه را ببرم ؛
استراتژی برای بالا بردن اعتماد به نفس :##
روشهای زیر ممکن است برای غلبه بر تفکرات مخرب مفید است ؟
1- برنقاط قوت تاکید کنید ؛ برای سعی کردن به خودتان نمره مثبت بدهید ؛ با تمرکز بر کارهایی که قادربه انجامشا ن هستید به خودتا ن برای تلاشها یتان جایزه بدهید ؛ توجه داشته باشید نه کارها یی که باید انجام بدهید شروع کنید ؛ازکارها یی که میتوانید انجام دهید شروع کنید این به شما کمک میکند تا بتوانید در حیطه اجتناب نا پذ یر محدود یتها یتان زندگی کنید ؛
(ریسک کنید )
به تجربه ها به عنوان فرصتها یی برای یاد گیری نگاه کنید به جای اینکه به اتفا قی که در آن برند ه یا بازنده ؛ این کار به شما کمک میکند تا به آغوش بازبه اتفا قات جد ید بر خورد کنید و میتوانید پذیرش شما را نسبت به خودتان بالا ببرد ؛ اگر این کار را نکنید هر فرصتی میتواند به موقعیتی برای شکست خوردن تبدیل شود واز رشد شخصیتی جلو گیری میکند ؛
( از گفتگوی درونی استفاده کنید )
از گفتگوی درونی به عنوان وسیله ای برای مقابله با فرضیات مخرب استفاده کنید ؛ تمرین کنید تا مچ خودتان را در حین این فرضیات بگیرید ؛ بعد به خودتان بگویید بس کن ؛ وآن را با یک فرضیه منطقی تر جا یگرین کنید ؛ مثلا اگر مچ خودتان را میگیرید و انتظار بی عیب بودن را دارید به خودتان یاد آوری کنید که شما نمیتوانید برای انجام دادن کارها تلاش کنید و میتوانید سعی کنید که آنها را خوب انجام بدهید ؛ این به شما کمک میکند تا خودتان را قبول داشته باشید در حالیکه هنوز برای پیشرفت تلاش میکند ؛
( ارزشیا بی خود )
یاد بگیرید خود تان را به صورت مستقل ارزیا بی کنید این به شما کمک میکنید تا از احساس پریشانی و آشفتگی که به خاطر تکیه کردن درست ؛ بدون توقغات و نظرات دیگران پیش می آید ؛ دوری کنید اگر براحسا سات درونی خودتان نسبت به رفتار ؛ کار و...خودتان تمرکز کنیدوشعورتان نسبت به خود بیشتر میشود ؛ این شعور به شما کمک خواهد کرد تا به راحتی قدرت شخصیتان را به یگران تسلیم نکنید :
( طبع شوخی )
سعی کنید یاد بگیرید وقتی کار اشتباهی میکنید بتوانید به خودتان بخند ید این موقعیت ها را به عنوان بخشی از انسا ن بودنتا ن قبول کنید ؛ این به شما کمک میکند تا اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید و بتوانید ارتبا طتان را با بقیه بهبود ببخشید
( قا بل توجه دانشجویان )
این موسسه افتخار دارد بهترین روش آموزشی تقویت حافظه حفظ و یا د آوری مطالب و موفقیت در امتحانات کنکور؛ و رسیدن به قله افتخارات در هر رشته تحصیلی را به طور خصوصی و تضمینی آموزش دهد :
قانون جاذبه :
خودتان را با آن چیزی که آرزو دارید تصور کنید. (تمام مذاهب ، فیلسوفان ، حکما و... نیز همین را گفته اند.) این راز میگوید چیزی وجود ندارد که شما نتوانید باشید یا انجام بدهید یا داشته باشید. هر چه بیشتر از این راز استفاده کنید بیشتر آن را درک میکنید :
و اما آنچه در مورد ا ین راز گفته میشود :
همه ما با نیروی کاملاً یکسانی زندگی میکنیم. با یک قانون: قانون جاذبه:
این قانون میگوید: هرچیزی را که وارد زندگیمان میشود را خودمان جذب کرده ایم.تمام چیزهایی را که در ذهنمان می گذرد را خودمان جذب میکنیم. قانون جاذبه اهمیتی نمیدهد که شما چه چیزی را میخواهید و چه چیزی را نمیخواهید. حتی وقتی به چیزی فکر میکنید یا نگاه میکنید که آن را نمیخواهید و با آن مخالفت میکنید آن را به طرف خودتان جذب میکنید. در آن موقع قانون جاذبه در حال عمل است :
هر چیزی را چه ببینید چه به خاطر آورید و چه تصور کنید ، هر چیزی که روی آن متمرکز شوید را به سوی خود جذب میکنید. و هرگاه این تمرکز همراه با احساسات شدید باشد جذب آن سریعتر خواهد بود.
مراقبت از افکار کار سختی به نظر میرسد اما احساساتمان به ما کمک میکند که بفهمیم که به چه فکر میکنیم. هر چه موقع فکر کردن احساس بهتری داشته باشید این احساس خوب باعث میشود که جهتگیری شما در زندگی بهتر باشد و در زندگی روزمره افکاری را پدید می آورید که زندگی بهتری را در آینده برایتان رقم میزند.
هر چه احساس بهتری داشته باشید چیزهای خوب را بیشتر جذب میکنید که باعث میشود بالاتر و بالاتر بروید.
به یک چیز زیبا فکر کنید. به یک موسیقی زیبا گوش کنید تا احساس خوبی پیدا کنید. وقتی نسبت به چیزی احساس عشق میکنید آن احساس اینقدر بزرگ است که میتواند برایتان خوشبختی را به ارمغان بیاورد.
چرچیل: شما جهان خود را می سازید همانطور که در آن پیش میروید:.
زندگی می تواند کاملاً رؤیایی باشد و اینطور خواهد بود اگر شماازاین راز استفاده کنید:
جهان هستی مثل غول چراغ جادوست. غول چراغ جادو فقط میگوید فرمانبردارم :سرورم ؛ و همیشه فقط همین حرف را تکرار می کند پس کافیست که شما بگویید فرما نبردارم سرورم و خواسته تان را برآورده کند ؛ پس اگر دانسته یا ندانسته در مورد چیزی که نمیخواهید یا دوست ندارید ؛ حرف بزنید یا گله و شکایت کنید یا احساس ناراحتی کنید غول چراغ جادو باز هم می گوید فرمانبردارم سرورم و همان را برایتان فراهم میکند؛ قول چراغ جادو وقط میگوید سرورم آرزوکن ؛ بطلب ؛ ایمان داشته باش ؛ دریافت کن ؛
diamonds55
4th December 2008, 05:52 PM
یکی دیگر از مباحث N. L. P و تقریبا اصلی ترین آن دو قانون مهم دارما و کارما می باشد که در اینجا به توضیحات کامل و جامعی در این موضوع انجام خواهد شد .
قانون كارما يا علت و معلول
هر عملي نيرويي را توليد مي كند كه به همان شكل به ما باز مي گردد...
هنگاميكه اعمالي را انتخاب كنيم كه براي ديگران شادماني و موفقيت مي آورد.
ثمره ي ( كارما) شادماني و موفقيت خواهد بود.
احتمالاً شما دربارهء اصطلاح کارما شنیدهاید٬ این کلمه از زبان هندی و از ریشهء سانسکریت (هند و ایرانی) آمده است به معنی عمل٬ کنش٬ کردار٬ یعنی کارِ ما.قانونی که میگوید تو هر کاری بکنی و هر کرداری از خود بروز دهی به خودت باز میگردد را سامسارا مینامند و آنچه به تو باز میگردد را کارما مینامند. تمام این کارماها و اصولاً قانون کاراما (یعنی همان سامسارا) و کلیهء قوانین عالمِ وجود که یکی از آنها نیز ارادهء آزاد انسان است در دایرهء قانونی کلیتر است که به آن دارما میگویند. کلمهء دارما از کلمهء Dhr (ذر) از ریشهء هند-و-ایرانی زبان سانسکریت آمده به معنای بستن٬ نگاه داشتن و حمایت کردن. (در همین رابطه است عالم ذَر٬ جایی که خداوند از بندگانش پیمان میگیرد). زردشتیان کهن به آن دینا (Daena) به معنای ”قانون ابدی“ میگفتند که کلمهء دین٬ در حال حاضر از همین ریشه است. دارما اوج دانش و آگاهی کامل است و به همین دلیل است که قانون است٬ قانونی که حمایت و حفاظت میکند از هر آنچه که هست. در بُعد انسانی دارما بر خلاف کارما که جبری است٬ حاکی از اختیار و ارادهء اوست چرا که دارما دانش است و آگاهی و انسان بر اساس آگاهیهایش عمل میکند. نماد دارما در هندوئیسم و بودیسم و دیگر ادیان و مکاتبی که آن را قبول دارند یک چرخ یا حلقه است که به آن چرخ دارما یا چرخ قانون یا مسیر روشنیدگی و به سانسکریت دارماچاکرا یا دارماکاکرا میگویند. این همان حلقهای است که در دست نماد زرتشتیان یعنی فروهر است.
قانون دارما يا غايت حيات
هركس در زندگي غايتي دارد...
موهبتي بي همتا يا استعدادي ويژه كه آنرا به ديگران هديه كند.
وهنگامي كه اين احساس بي همتا را با خدمت به ديگران بياميـزيم.
وجد و طرب جانمان را تجربه مي كنيم كه هدف نهايي همه هدفهاست.
علامت آرما از يك آرم باستاني چيني بنام bagua گرفته شده كه به شكل زيرهست .
http://www.iching.com.my/images/bagua.gif
البته آرم دارما از نماد هوتيان باگوآ يا عرش موخر گرفته شده كه در بالا ملاحظه مي كنيد
همونطور كه ميدونيد اون هشت حرف دور آرم دارما هشت حرف اصلي از حروف سه ضربي يي چينگ هستش و نشانه ها به اين استعاره هستند ( از بالاي آرم در جهت ساعتگرد )
(1) آتش
(2) زمين
(3) باتلاق
(4) عرش
(5) آب
(6) كوه
(7) رعد
(8) باد
و اينها هركدوم در مرام يي چينگ چندين معني خاص دارند كه در جاي خودشون استفاده مي شه مثلا نماد (☲) كه اسم اون لي هستش در طبيعت به آتش اشاره مي كنه اما اگر در فصول بكار گرفته شود به معني تاستان و در جهات به معني جنوب هستش. در اشخاص به دختر وسط اشاره مي كنه اما در معنا به معني خورشيد ، حركت سريع و درخشندگي است. و همينطور الي آخر
کارما یا قانون طبیعت
هیچ چیز بدون علت نیست، برای هرچیز علتی وجود دارد. تنها ذهن محدود ماست که نمیتواند علت را پیدا کند. دنیای واقعی هیچ شباهتی به دنیای قصههای بچهها ندارد. ما نمیتوانیم حقیقت وجود رنج را نادیده بگیریم. آیا این رنج علتی دارد؟
هیچ چیز بدون علت نیست، برای هرچیز علتی وجود دارد. تنها ذهن محدود ماست که نمیتواند علت را پیدا کند. دنیای واقعی هیچ شباهتی به دنیای قصههای بچهها ندارد. ما نمیتوانیم حقیقت وجود رنج را نادیده بگیریم. آیا این رنج علتی دارد؟ و اگر دارد آیا میتوان علت آن را برطرف کرد؟ اگر رویدادهائی که باعث رنج هستند، تصادفی باشند، به این معناست که ما هیچ کنترل و نفوذی روی آنها نداریم، پس ما فاقد قدرتیم و تلاش معنا و مفهومی پیدا نمیکند. شاید هم تصور بر این باشد که رنج از جانب یک قادر مطلق اعمال میشود پس باید تلاش کنیم تا خشم او را کاهش دهیم.
بودا Boudha به این نکته اشاره دارد که: رنج ناشی از تصادف نیست. بلکه علتی دارد، همانطور که همه پدیدهها علت دارند. همانطور که همه پدیدهها علت دارند. قانون علت و معلول، قانونی کلی و جهانی برای همه عالم است و مهم است که بدانیم علتها از کنترل ما خارج نیستند.
● کارما karma چیست؟
کارما دستهای از فعالیتهائی است که در طول زندگی انسان شکل میگیرد. به عبارت دیگر کارما بازتاب فعالیتهای زندگی ماست. کارما بازتاب نه به معنای سرنوشت که امری خارج از کنترل ماست بلکه در مفهوم لفظی به معنای عمل است. به این معنا که همه وارث اعمال خود هستند، اعمال انسانها پناهگاه آنهاست، هرچقدر اعمال بد یا خوب باشد زندگی نیز براساس آن رقم خواهد خورد.
۱) کارمای گذشته، سانچیتا Sanchitha
۲) کارمائی که از ابتدای تولد تاکنون کسب کردهایم.
۳) کارمائی که اکنون انجام میدهیم و با قدرت ارادهمان تغییر میکند.
کارمای گذشته غیر قابل تغییر است. مانند تپانچهای که شلیک شده است. سرنوشت را نمیتوان تغییر داد یا فسخ کرد بلکه باید با آن مواجه شد و آن را پذیرفت. اگر بتوانیم سرنوشت خود را با شادی پذیرفته و با آن روبرو شویم، غمگین نخواهیم شد و سلامت خود را به خطر نخواهیم انداخت تنها انسان ناآگاه است که از سرنوشت گله و شکایت میکند و آن را نمیپذیرد.
کارمای نوع دوم که از بدو تولد تاکنون به وجود آمده و در ناخودآگاه ما قرار گرفته همانند بذرهای بالقوهای هستند که با داشتن یک زندگی ساده و منظم رو به بهبود و سلامت میروند. بهکارگیری امور معنوی و فعالیتهای روحانی، کار ما را با آهنگ هستی هماهنگ کرده و مؤثرترین روش هماهنگی با جهان هستی و یا به عبارتی خلاصی از کارماهای گذشته با انجام کارما یوگا است.
● کارما یوگا:
انجام عمل خیر بدون توقع و انگیزه خودخواهانه است. کارما یوگا نوعی پاکسازی است که فرد را تصفیه میکند. این کار در ابتدا ممکن است باعث ناراحتی، درد و رنج شود اما در نهایت منجر به تزکیه میشود. کارما ریشه در آگاهی بشر دارد. آگاهی بشر همچون اقیانوسی است که قطرههای بیشمار کارما در آن قرار دارد. بنابراین پایان دادن به آنها کاری بس دشوار است.
بهترین عمل برای رهائی از کارماهای ایجاد شده کارماهای مثبت و یا کارما یوگاست. بهاگاوادگیتا Bhagavad Gita به نکته مهمی اشاره کرده است: در کارمایوگا، هدف تنها کار کردن است نه محاسبهٔ نتایج. هدف گرائی در کارما یوگا راهی ندارد.
هدف کارمایوگا تزکیه ذهن است و جلوگیری از سرگردانی و آوارگی ذهن. اگر ذهن بهطور مناسبی در طول کارمایوگا مشغور شود، در یک دورهٔ زمانی پاک و شفاف میگردد. هرچه که در زندگی با آن روبرو میشویم نتیجهٔ اعمال ماست.
میتوان با تسلط داشتن بر اعمال، سرنوشت خود را طوری رقم بزنیم که باعث رنج بیشترمان نشود، هر کدام از ما میتوانیم با اعمالی که انجام میدهیم، به رنج خود خاتمه دهیم. بودا میگوید: شما ارباب خودتان هستید، آیندهتان را خودتان میسازید.
اعمالی که ما انجام میدهیم بر سه گونهاند: جسمی، زبانی، ذهنی
طبیعتاً ما بیشترین اهمیت را به اعمال جسمی میدهیم چرا که ظاهر مشخصی دارد. مثلاً کتک زدن بسیار ناپسند تر از دشنام دادن است و هر دوی آنها بسیار شدیدتر و قابل سرزنشتر است نسبت به سوء نیتی که اظهار نشده باشد.
بر طبق قانون دارما Dharma یا قانون طبیعت، عمل ذهنی از هر دوی آنها مهمتر است. بهعنوان مثال اگر تلاش جراحی که باعث شود یک بیمار جانش را از دست بدهد با تلاش یک قاتل برای کشتن یک انسان مقایسه کنیم هر دو، انسانی را کشته و از بین بردهاند.
از لحاظ جسمانی هر دو مرگ محسوب میشود اما از لحاظ ذهنی ایندو عمل بسیار متفاوتند. در مورد اعمال زبانی هم نیت مهمترین نقش را داراست، تفاوت کسی که به دوستش دشنام داده و او را احمق خطاب کرده با کسی که فرزندش را میبیند که در گل و لای مشغول بازی کردن است و او را احمق خطاب میکند، لحن تحقیرآمیز اول با لحن دلسوزانه دوم بسیار متفاوت است. نیت به کار رفته در سخن ماست که نتیجه را معلوم میکند.
پس کلام، اعمال و رفتار ماست که مورد قضاوت قرار میگیرند نه ظاهر آنها. عمل ذهنی کارمای واقعی محسوب میشود و این علتی است که نتیجهاش در آینده معلوم میشود. بودا میگوید: ذهن بر همه چیزها تقدم دارد، و بر همه چیز سایه میاندازد. اگر با ذهنی ناپاک سخن بگوئید یا عمل کنید، رنج به دنبال خواهد داشت و اگر برعکس با ذهنی پاک سخن بگوئید شادمانی بهدنبال خواهد داشت که هم چون سایهای هرگز از شما جدا نمیشود. حال باید پرسید کدام یک از اعمال ذهنی سرنوشت ما را معین میکند؟
در ابتدا باید به این نکته اشاره کنیم که ذهن چیست؟ ذهن عبارت است از آگاهی، ادراک، احساس و واکنش. اما کدامیک از اینها باعث رنج میشوند؟ میتوان گفت ۳ عامل اول در اصل غیر فعالند. آگاهی فقط اطلاعات خام را دریافت و تجربه میکند. ادراک اطلاعات را طبقهبندی میکند. احساس، مقایسه مراحل قبلی با مراحل جدید را بهعهده دارد. این سه مورد فقط اطلاعات وارده را گرفته و هضم میکنند اما زمانیکه ذهن شروع به واکنش میکند، آنگاه جنبه انفعالی قضیه وارد عمل میشود. این واکنش زنجیرهای از فعالیتهای جدید را به جریان میاندازد. حلقه اولیهٔ زنجیر این فعالیتها، همان واکنش اولیه یا نیت ذهنی ماست.
باز هم بودا در این باره میگوید: رنج به هر نوعی که نمایان شود، علتی را بهدنبال دارد، اگر همه علل از بین بروند، پس دیگر رنجی نخواهد بود. بدین ترتیب کارمای حقیقی یا علت واقعی رنج، واکنش اولیه ذهنی ماست. بودا واکنشها یا اعمال را به سه گونه تقسیم میکند:
۱) بعضی واکنشها شبیه خطوطی هستند که بر آب رسم میکنیم.
۲) بعضی واکنشها شبیه خطوطی هستند که بر شن رسم میکنیم.
ظ ۳) بعضی واکنشها شبیه خطوطی هستند که با قلم و چکش بر سنگ حک میکنیم.
ذهنمان هر روز مشغول انجام واکنشهاست، اگر در پایان هر روز به واکنشها یا اعمالمان فکر کنیم، فکر آنهائی را به نظر میآوریم که تأثیری عمیق در آن روز داشتهاند و اگر در پایان ماه سعی کنیم تمامی اعمالمان را به یاد آوریم، تنها یک یا دو واکنش که تأثیر بسیار عمیقی داشتهاند، به یاد آورده میشوند و همینطور در پایان سال، بدیت ترتیب میبینیم این واکنشها بسیار خطرناکند و رنج عظیمی را بدنبال دارند. اولین قدم برای بیرون آمدن و خارج شدن از رنج، پذیرش صرف آن است، نه بهعنوان یک مفهوم فلسفی یا یک اعتقاد، بلکه بهعنوان یک واقعیت.
با پذیرش و درک اینکه رنج چیست و چرا رنج میبریم، میتوانیم به جای اینکه رنجها بر ما مسلط شوند، کنترلشان کنیم و راهی را پیدا کنیم که به خروج از رنج بیانجامد.
در واقع ما به قدری گرفتار رنجهایمان هستیم که رها شدن از آن غیر طبیعی و غیر محتمل بهنظر میرسد اما وقتی شادی واقعی ذهن را تجربه کنیم، لذت واقعی را بدست خواهیم آورد. گاهی رنج به افراد کمک میکند که به رشد شخصیت برسند، اما به شرط آنکه بیاموزند بهطور عینی رنج را مشاهده کنند نه اینکه به رنج خود بچسبند این حالت مانند کسی که خشمگین است و سعی میکند برای این که خشم خود را مشاهده کند آن را سرکوب کند، یا به عبارت دیگر با مشاهدهٔ خشم در مییابیم که خشم خود به خود از بین میرود.
آنچه مهم است این است که علت هرچه باشد، معلوش نیز همانگونه خواهد بود. باید دانست که طبیعت نه مهربان است و نه ستمکار. طبیعت براساس قوانینی ثابت کار میکند. طبیعت فقط کمک میکند تا خصوصیت دانه آشکار شود. دانهای که خود کاشتهایم، مثل دانهٔ نیشکر یا نیم دانهٔ neem که درختی گرمسیری و بسیار تلخ است.
مشکل ما این است که به زمان کاشت دانه و به نوع آن بیتوجهیم. دائماً دانهٔ درخت نیم میکاریم و زمانی که وقت برداشت رسید، مشغونل گریه و دعا و توبه میشویم تا شاید میوهٔ شیرین برداشت کنیم. اما این کارها هیچ ثمری ندارد.
بدین ترتیب دیگر میتوان گفت: کارمایوگا مبنائی از زندگی معنوی است، بهاکتی Bhakti یوگا و ظاهر و نمای ساختمان و راجا یوگا Raja yoga تزئینات داخلی آن است. تا بنائی محکم نداشته باشیم، نمیتوانیم صاحب خانهای زیبا و شایسته باشیم.
SaNbOy
17th December 2008, 06:46 PM
سلام ممنونم بخاطر این همه زحمتی که کشیدی من دیر وقت کردم که به این قسمت سر بزنم باز هم ممنونم{thumbs up}
کارت تو این مطلب عالی بود بازم از این مطالب بنویس ما از شما حمایت میکنیم{applause}
diamonds55
23rd December 2008, 04:33 PM
چاکراه ها:
چاكراه، استعدادي كبريائي و جوهر ويژهاي است كه خداي بزرگ در وجود ما نهفته است. چاكراها مسئول خلق و نگهداري و موجوديت خاص ما هستند، آنها مراكز انرژي چرخههاي مرتعش نور كيهاني هستند كه صورت مادي را پديد آوردهاند. بدون چاكراها نميتوانستيم اينگونه كه هستيم باشيم، چاكراها هستند كه قلب انسان را به تپش درآورده و موجب ميشوند نفسهاي هستي بخش بكشيم. انرژي هائي كه از چاكراهاي ما پراكنده ميگردند افكار و احساسات ما به حركت در مي آورند. گرايش ويژهي ما براي دانش و معرفت روحي نشانگر گشوده شدن آنهاست." چاكرا "در سانكسريت به معناي چرخ بوده و به گردابهاي مخروطي شكل انرژي گفته مي شود كه درون كالبد انرژي ميچرخد و به ارتعاش در مي آيد. بر طبق نوشتههاي قديمي٠٠٠ ٨٨ چاكرا وجود دارد كه اغلب آنها بسيار كوچك بوده و نقش جزئي در سيستم انرژي به عهده دارند. ٧چاكراي اصلي، ٢١ چاكراي فرعي و شماري از چاكراهاي ريز كه همه چرخههاي نورالهي هستند كه مهمترين آنها در نقطه طحال، پشت گردن، كف دستها و كف پاها قرار دارد. هفت چاكراي اصلي در سر تا سر محور قائم مياني در جلوي بدن قرار دارند و در نقاط مختلف ستون فقرات با تابش خود محوري عمودي را تشكيل مي دهد كه از پايهي ستون فقرات به بالا و به سمت سر ميگذرد. اين مسير به گونهاي طراحي شده است كه بتواند انسان را از قلروهاي اختصاصي و انفرادي آگاهي به قلمرو روحي و كيهاني منتقل سازد.
"چاكراها " نه تنها در كالبد انسان بلكه در كالبد كره زمين و در سراسر كائنات يافت ميشوند. چاكراها در هر جائي كه انرژي هوشمند در جريان است و به درون موجودي با صورت مادي گام مينهد حضور دارند. در زمين بسياري از مكانهاي نيرو وجود دارد كه چاكراهاي سياره ما بوده و مكانهائي هستند كه توليد انرژي ميكنند.
كالبدهاي ما و كالبد زمين از قالبي ساخته شده است كه داراي مسيرهائي براي عبور انرژي است. اين مسيرها را در كالبد ما «ناديها» و در كره زمين خط رابط جادوئي ley lines مينامند.
" نادي ها " را مي توان به شريان ها و عروق كالبد فيزيكي تشبيه كرد كه خون را انتقال ميدهند با اين تفاوت كه نادي ها شريان هاي هوشمند بوده و انرژي يا "پرانا" انتقال ميدهند. اين شريان هاي هوشمند ديده نميشوند و فقط از طريق كار آنان پي به وجودشان ميبريم. " پرانا " (prana)، نيروي حيات و انرژي هوشمندي است كه در سراسر ناديها و در درون و سراسر كالبد و ذهن ما جريان داشته و آن را زنده و شاداب نگه ميدارد. "پرانا" به سيستم عصبي و سيستم غدد درون ريز سوخت ميرساند. اين دو سيستم با يكديگر موجب حيات و بقاي آن كسي مي شود كه هستيم. عصبها، هورمونها نيز با كاري هماهنگ، بسياري از عملكردهاي بدن را سازماندهي ميكنند. سپس انرژي وارد جريان خون گشته و موجب بقاي ما ميگردد.
چاكراهاي اصلي به شكل غنچههاي گل شيپوري هستند كه تعداد گلبرگهاي هر كدام مختلف است، به اين دليل است كه در شرق غالباً غنچه گل نيلوفر نماد چاكراهاست.
گلبرگها نماد" ناديها " يا كانالهاي انرژي هستند، كه از راه آنها انرژي در چاكراها جريان پيدا مي كند و از طریق چاكراها به بدنهاي لطيف راه مييابد. تعداد گلبرگها يا ناديها از چهار تا شروع مي شود كه مختص چاكراي ريشه است و تا چاكراي تاج به حدود ٠٠٠ ١ مي رسد. از عميق ترين نقطه مركز هر غنچه چاكرا، كانالي مانند ساقه در طول ستون فقرات امتداد دارد و با آن يكي ميشود. چاكراها توسط مهمترين كانال انرژي كه " سوشومنا " ناميده مي شود و در درون ستون فقرات تا بالاي سر ادامه دارد به يكديگر وصل ميشوند.
چاكراها دائما در وضعيت چرخش هستند و جهت چرخش آنها تعيين كننده جذب و يا دفع انرژي است. چرخش چاكراها به راست (جهت عقربههاي ساعت) يا به سمت چپ است كه گفته شده است كه به جنسيت بستگي دارد، از اين رو انرژيهاي مرد و زن مي توانند مكمل يكديگر باشند. چون چرخش چاكراها در مردان به راست و در زنان به سمت چپ مي باشد. هر چرخشی در جهت عقربه هاي ساعت اساساً مذكر است يا طبق آموزشهاي چينيها " يانگ " در طبيعت نمايانگر قدرت اراده و فعاليت و همچنين خصوصيات منفي مانند پرخاشگري و خشونت است و نيز هر چرخش خلاف عقربههاي ساعت مونث يا " یين " در طبيعت است، كه نمايانگر پذيرش و توافق، و هم چنين خصوصيات منفي ضعف است. جهت چرخش چاكراها نيز با هم متفاوت است. براي مثال چاكراي ريشه مذكر است و به راست ميچرخد كه نشان دهنده حس غلبه كردن و تسلط است چه از نظر مادي و چه از نظر جنسي. در حاليكه چاكراي ريشه مونث است و به سمت چپ مي چرخد و آنها را پذيرا ي انگيزه و فعاليت و قدرت حيات بخشي مي كند كه اين نيرو از زمين به طرف چاكراي ريشه جاري مي شود.
اندازه و حدود امواج چاكراها تعيين كننده مقدار و كيفيت انرژيهايي است كه آنها قابليت جذب از منابع مختلف را دارند. اين ها انرژيهائي هستند كه از طرف كيهان، ستارهها، طبيعت و همه آدمها و از تمام چيزهائي كه در اطراف ما هستند؛ همين طور از طرف بدنهاي لطيف و ماده اصلي پنهان در همه موجودات به سمت ما مي آيند. اين انرژي ها از راه ناديها به طور ناقص به چاكراها مي رسند. اما در چاكراها به درستي جريان دارند.
"چاكراها " امواجي را كه با فركانسهاي خودشان همخواني داشته باشد از محيط اطراف مي گيرند و مانند آنتن عمل مي كنند آنها امواج انرژي را در هر حدي كه باشند مي گيرند و ما را به آنچه در طبيعت، جهان و اطرافمان در جريان است وصل مي كنند. از اين رو چاكراها مي توانند مانند اندامهاي حسي لطيف به نظر آيند. بدن فيزيكي ما كه مجهز به حواس است وسيله اي است براي تعديل و تنظيم قوانين زندگي در سياره مان كه به ما اين امكان را مي دهد تا راه زندگي را در جهان بيرون پيدا كنيم، در عين حال كمك مي كند تا ارزشهاي دروني خود را در حد دانشي كه از اين جهان خاكي به دست آوردهايم درك و از آنها استفاده كنيم. چاكراها مانند گيرنده هاي امواج انرژي و اطلاعات ماوراء حيطه فيزيكي عمل مي كنند. آنها روزنههائي هستند كه ما را به دنياي نامحدود انرژي هاي لطيف وصل ميكنند.
" چاكراها " انرژي ها را دقيقا به اطراف ساطع مي كنند، از اين رو باعث تغيير اتمسفر اطراف ما ميشوند. از راه چاكراها ميتوانيم امواج سلامتي و يا پيامهاي آگاهانه و ناخودآگاهانه بفرستيم و ديگران، شرايط و حتي ماده را تحت تاثير قرار دهيم، در جهت مثبت يا منفي.
"چاكراها " هسته مركزي انرژي زائي وجود ما هستند. اين هستهي خاص است كه ما را با تمام موجودات زنده پيوند داده و به آفريدگار خود ملحق ميسازد. اين چاكراها ما را با پيشينيان، رهبران معنوي و مددكاراني كه به ما رحمت و بركت ارزاني ميدارند وصل ميكنند.
اگر چاكراها را كامل تر بگشائيم معرفت گذشته ،حال و آينده بر ما آشكار خواهد شد. از دانش چاكراها مي توان براي پيشرفت فردي، شفابخشي و دگرگوني كامل استفاده كرد.
"چاكراها "كليد بيداري روحي، سلامت روان و تندرستي جسماني را در دست دارند. هر يك از چاكراها در حاليكه مراحل مختلف خودآگاهي را خلق مي كنند به مراتب متفاوتي از پيشرفت و پرورش ما نيز تاكيد دارند.
سه چاكراي نخست : چاكراي ريشه، چاكراي خاجي و شبكه خورشيدي به ترتيب ضامن بقا، خودآگاهي و پايداري باطني ما هستند. كانون قلب كه چاكراي چهارم است نقطه تحولات كلي از دنياي درون و از واقعيت وجودي ما به واقعيات جهان هستي است سه چاكراي باقيمانده (از ٧چاكراي اصلي)؛ چاكراي گلو، ابرو و تاج سر مراكز روحي و معنوي هستند كه بر روي ارتباطات، بينش درون و يكپارچگي تمركز دارند. از لحاظ فيزيكي نيز هر چاكرا بخشهاي متفاوتي از بدن را تحت كنترل دارند. هفت چاكرا را هفت مجموعه از غدد درون ريز را اداره كرده و از اين طريق بر كل تعادل و توازن كالبد ما تاثير مي گذارند.
" چاكراها " با رنگهاي مختلف رنگين كمان به ارتعاش در مي آيند. چاكراي ريشه به رنگ قرمز و چاكراي تاج سر بنفش است. رنگ هاي ديگر در اين ميان با چاكراها به ارتعاش در مي آيند. اين طوربه نظر مي رسد كه رنگين كمان همانند چاكراها از آسمان براي تماس با زمين آمدهاند، چاكراها نيز نوري باطني و درخشان فراهم ميآورند كه پلي است ميان عرش و فرش، زمين و آسمان. چاكراي تاج سر به ملكوت ميرسد و چاكراي ريشه ما را با مادر خود در زمين پيوند مي دهد. چاكراها، رنگين كمان درون ، هديه آفريدگار ما و ارمغان كبريائي هستند كه در باطن ما سكنا گزيدهاند. زماني كه بر روي اين ارمغان باطني گشوده شويم به زندگي ما نوري تازه خواهد تابيد.
درمانگران "ريكي "در حين كار درمان، از وضعيت هاي خاص دستان خود كه براي بدن، اعضاي آن و هفت چاكرا مناسب است استفاده ميكند." چاكراها " مراكز تجمع انرژي هستند كه در نقاط مخصوصی از بدن در نوسانند. نيروي "ريكي " موجب ايجاد توازن در انرژي چاكراها و هاله اطراف بدن مي شود و ناراحتيهاي فيزيكي و روحي را نيز برطرف ميكند.
چاکرای اول:
چاكراي اول در جايي بين مقعد و اندام تناسبي قرار دارد، با دنبالچه مرتبط است و به طرف زمين باز مي شود.
چاكراي اول ما را به دنياي فيزيكي وصل مي كند. انرژي هاي كيهاني را به بدن فيزيكي و سطح مادي بدن مي فرستد. آنهايي كه موفق به گشودن اين چاكرا شده اند حيات بر روي كرةزمين را كاملا قبول دارند و به وجود فيزيكي شان پاسخ مثبت مي دهند و براي زندگي كردن آمادگي دارند و هماهنگ با نيروهاي مادي عمل مي كنند. رنگ اين چاكرا قرمز است. قرمز رنگ انرژي و فعاليتي است كه از هستة دروني سياره ما بيرون مي زند و به ما ثبات دنيوي مي دهد. در عين حال انرژي لازم را براي ابراز وجود خلاق مي دهد. چيني ها معتقدند اين چاكرا جايگاه اصلي ناخودآگاه جمعي است و از طريق اين چاكرا مي توان به دانش انباشته شدة ناخودآگاه جمعي دست يافت. براي حفظ تعادل دروني،اين چاكرا بايد هماهنگ با چاكراهاي ديگر عمل كند. باعث مي شود كه افكارو اعمال تان عمدتا حول محور مالكيت هاي مادي و آسايش خاطر دور بزند و در مسايل احساسي و هيجاني مثل غذاي خوب و ساير اميال بدني دچار افراط خواهيد شد. شما مي خواهيد هر كاري كه دلتان خواست انجام دهيد بدون آن كه به نتيجه اش فكر كنيد و در عين حال دستيابي به آنها برايتان مشكل است. تمايل زيادي براي حفظ فاصله و امنيت داريد. در سطح فيزيكي اغلب با يبوست مزاج و اضافه وزن رو به رو هستيد. كسي كه چاكراي اول او عملكرد ناموزني دارد بيشتر به فكر رفع نيازهاي شخصي خود بوده و نسبت به خواسته هاي ديگران به طور ناخودآگاه بي توجه است. خشم و از كوره در رفتن مكانيزم دفاعي است كه معمولا به هنگام احساس عدم امنيت بييشتر مورد استفادة اين افراد قرار مي گيرد. دنيا براي اين افراد جايي است كه بايد مورد استفادة بشر قرار بگيرد، از اين رو در اين روزها سوء استفاده از منابع طبيعي و از بين بردن تعادل طبيعي زمين دال بر اختلال عملكرد چاكراي ريشة اكثر جمعيت دنياست.
افرادي كه دائما دچا رترديد و دودلي مي شوند با كم كاري اين چاكرا روبه رو هستند. در اغلب اوقات زندگي را هم چون بار سنگيني احساس مي كنند و به جاي لذت بردن اكثر مواقع در آرزوي راه آسان و كم دردسر براي زندگي هستند. اگر در شرايط غيرعادي استرس و يا شوك چاكراي اول به اندازة كافي كار نكند، احساس عدم تعادل خواهيد كرد يا انگار فرش از زير پايتان كشيده شود، در حالي كه محكم ايستاده ايد و حتي ممكن است دچار شكم روش بشويد. از طرف ديگر اگر چاكراي اول بيش از حد كار كند، ممكن است در شرايط غيرعادي از كوره در برويد و عصباني و پرخاشگر شويد. مشاهدة رنگ قرمز آتشين خورشيد به هنگام طلوع و غروب و يا تابش طلوع وغروب باعث مي شود كه چاكراي اول احيا و هماهنگ شده و فضاي بسته و محدود درون آن را باز مي كند. نشستن بر روي خاك و بوي خاك را نفس كشيدن تأثير بسيار خوبي بر چاكراي اول خواهد داشت. رنگ قرمز رنگي است كه به شما شور و شهامت و سرزندگي مي بخشد. اگر اين رنگ قرمز با سايه اي از رنگ آبي آميخته شود، به شما كمك خواهد كرد تا عشق هب دنيا با انرژي روحاني در وجودتان تلفيق شود. اگر كسي عمدتا از راه چاكراي اول زندگي كند به بيشترين زمان خواب نياز دارد كه حدود ده تا دوازده ساعت است و طرز خوابيدنش ترجيحا به روي شكم است.
مناسب ترين موزيك براي فعال كردن چاكراي ريشه موسيقي است كه ريتم يكنواخت و مؤكدي دارد.
به منظور هماهنگ كردن چاكراي اول، از صداهاي طبيعت مي توانيد بهره بگيريد و اگر به اصل آن دسترسي نداريد مي توانيد از نوارهاي ضبط شده از صداي طبيعت گوش دهيد.
رايحه درماني:
پودر ميخك: روغن ميخك كمك مي كند تا گره هاي انرژي هاي درون چاكراي اول باز شود
چاکراي دوم:
چاكراي دوم بالاي اندام تناسلي قرار دارد و به استخوان خاجي وصل است و مركز احساسات نخستين تصفيه نشده، انرژي جنسي و خلاقيت مي باشد. عملكرد هماهنگ چاكراي دوم باعث مي شود كه در ارتباط با ديگران خصوصا در برابر جنس مخالف رفتاري طبيعي داشته باشيد و جريان انرژي خلاق حيات را در درون بدن و روان ذهن تان جاري احساس كنيد. اين هماهنگي باعث مي شود كه نه تنها در زندگي خودتان كه براي ديگران نيز انگيزه ايجاد كنيد.
بدكار كردن چاكراي دوم معمولا در سن بلوغ به وجود مي آيد. بيدار شدن انرژي هاي جنسي بي ثباتي ايجاد مي كند و والدين و مربيان به ندرت توانايي آموزش درست به جوان ها را دارند كه چگونه اين انرژي را كنترل كنند. غالبا كمبود محبت و نوازش كه ريشه در دوران كودكي دارد ممكن است بعدا به نفي يا سركوب اميال جنسي منتهي شود، در نتيجه انرژي جنسي در را ه نامناسب، خود را نشان مي دهد. اغلب با زياده روي در رابطة جنسي، خيال پردازي و يا سركوب اميال كه گاه گاه به صورت طغيان انرژي اتفاق مي افتد و هم چنين ممكن است به حالتي شبيه به اعتياد به مواد مخدر درآيد، مشاهده مي شود. در اينجا انرژي جنسي درست شناخته نشده و در جهت غلط به كار برده مي شود. مهتاب و تماشا يا لمس آب هاي زلال خارج از شهر چاكراي دوم را فعال مي كند. ماه به خصوص در زمان بدر كامل احساسات شما را زنده مي كند و باعث مي شود تا پيام هاي روح تان را از راه تجسم و روياهايتان بگيريد. مشاهدة آب هاي زلال طبيعي و يا غوطه ور شدن در آن يا نوشيدن جرعه أي از آب چشمه در پاكسازي و تزكيه روح به شما كمك مي كند و باعث آزاد شدن احساسات تان از گرفتگي ها و گره ها مي شود به اين معنا كه نيروي حيات مجددا مي تواند آزادانه در درون تان جاري شود. اگر بتوانيد مشاهدة ماه و لمس اب را همزمان تلفيق كنيد اثر آن بر روي چاكراي دوم چشمگير خواهد بود.
موسيقي درماني
هرنوع موزيك كه شادي و سرور ايجاد مي كند براي فعال كردن چاكراي دوم مناسب است. براي آرام كردن و يا هماهنگ ساختن انرژي چاكراي دوم مي توانيد به صداي پرندگان، صداي جريان آب ، حتي نواي شرشر يك چشمه يا فوارة كوچك در منزل يا خارج از منزل گوش دهيد.
رنگ درماني
رنگ نارنجي روشن چاكراي دوم را فعال مي كند. اين رنگ عزت نفس را تقويت كرده و باعث افزايش نشاط مي شود.
رايحه درماني
روغن چوب صندل در تعالي رابطة دو عاشق به سطح معنوي مؤثر است. علاوه بر اين باعث تلفيق انرژي هاي معنوي در تمام سطوح فكر، احساس و عمل مي شودچاکراي سوم
تقريبا دو انگشت بالاي ناف جايگاه چاكراي سوم است. اگر اين چاكرا هماهنگ كار كند شما مي توانيد خود را كاملا باور كنيد و هم چنين به احساس ديگران و ويژگي هاي شخصيتي آنها احترام بگذاريد.
وقتي چاكراي سوم درست كار نكند مي خواهيد همه چيز طبق خواسته هاي شما انجام شود، دوست داريد دنياي درون و بيرون را كنترل كنيد با اين وجود از درون ناآرام و ناراضي هستيد. كم كاري چاكراي سوم شما را مأيوس و نااميد مي كند.
اگر طرز خوابيدن شما به پشت و حدود 8 – 7 ساعت باشد جاكراي سوم شما فعال مي باشد.
رنگ طلايي نور خورشيد خصوصيات چاكراي سوم شما را تقويت مي كند. تماشاي مزرعه اي از گندم هاي رسيده در زير نور خورشيد نيز چنين اثري دارد. براي رهايي از غم به گل آفتابگردان نگاه كنيد.
رنگ درماني
رنگ زرد روشن چاكراي سوم را فعال مي كند، به افكار و اعصاب ما نيرو مي دهد و حتي ممكن است ارتباط با ديگران را افزايش دهد. احساس خستگي دروني با رنگ زرد برطرف شده و باعث فعال شدن و تحرك شما مي شود.
رايجه درماني
روغن اسطوخودوس چاكراي سوم را متعادل ساخته و اثر آرام بخش بر روي بيقراري اين چاكرا دارد.
چاکراي چهارم
اين چاكرا در وسط قفسة سينه هم سطح با قلب قرار دارد . چاكراي قلب جايگاه عميق ترين و پر شورترين احساسات عاشقانة ماست.
اگر اين چاكرا درست كار نكند دائما مي خواهيد در خدمت ديگران باشيد و سخاوتمندانه عمل كنيد بدون آن كه حقيقتا به سرچشمة عشق وصل باشيد. هميشه در ازاي «عشقي» كه مي دهيد انتظار سپاس و قدرداني داريد. مهر و محبت ديگران شما را شرمنده مي كند و شايد احساس مي كنيد كه به عشق ديگران نيازي نداريد.
اگر چاكراي قلب كاملا بسته باشد علايم خود را با سردي، بي تفاوتي و سنگدلي نشان مي دهيد.
كساني كه چاكراي قلب فعالي دارند معمولا به سمت چپ و حدود 5 تا 6 ساعت در شب مي خوابند.
فعال كردن چاكراي قلب
پياده روي آرام در فضاي سبز، چاكراي قلب را هماهنگ مي كند. هر دانة شكوفه حامل پيامي از عشق و شعف پاك است به اين شكوفه ها مخصوصا به گل هاي صورتي رنگ نگاه كنيد تا چاكراي قلب شما سالم بماند. آسمان صورتي با ابرهاي لطيف به قلب شما روشنايي مي بخشد. موسيقي كلاسيك و آهنگ هاي عرفاني اثر پاك كننده بر اين چاكرا دارد.
رنگ درماني
رنگ سبز جنگل ها چاكراي قلب را هماهنگ مي كند. استفاده از رنگ صورتي حتي در ملحفه و روبالشي باعث مي شود احساس عشق و مهرباني در شما بيدار شده و شادي كودكانه اي به بار بياورد.
رايحه درماني
عطر گل سرخ امواج عاشقانه و ملايمي به چاكراي قلب وارد مي كند و باعث مي شود كه قدرت عشق در شما تقويت شود.
چاکراي پنجم
چاكراي پنجم بين حفرة گردن و حنجره قرار دارد. مركز ظرفيت بيان، ارتباط و الهام انسان است. ارتباط برقرار كردن در زندگي شخصي عمدتا از راه صحبت كردن و همين طور با حركت صورت مي گيرد كه مربوط به اين چاكرا مي باشد.
اگر اين چاكرا هماهنگ كار كند مي توانيد كاملا ساكت بمانيد و از صميم قلب به ديگران گوش داده و حرف هايشان را درك كنيد. گفتارتان خلاق و پرشور بوده و در عين حال كاملا واضح است. صداي شما پرطنين و خوش آهنگ است. وقتي با مشكل يا مخالفتي روبه رو مي شويد با خودتان صادق باقي خواهيد ماند و مي توانيد اگر بخواهيد «نه» بگوييد. نظر ديگران هم نمي تواند شما را تحت تأثير قرار دهد يا فريب دهد.
اگر چاكراي پنجم هماهنگ كار نكند كلامتان خشن، بي ادبانه، سرد و جدي است. صدايتان نسبتا بلند و كلام تان فاقد معناي عميق است. اگر چاكراي پنجم فعال باشد 4 تا 5 ساعت خواب در شب به طرف راست و چپ به طور متناوب مي خوابيد.
كاركرد ناهماهنگ چاكراي پنجم باعث مي شود كه عده اي از قدرت بيان شان براي گول زدن ديگري سوء استفاده كنند.
كم كاري چاكراي پنجم باعث خجالتي شدن، ساكت بودن و دورن گرايي مي شود. در اين صورت وقتي صحبت مي كنيد فقط در مورد چيزهاي كم اهميت زندگي بيروني تان حرف مي زنيد.فعال کردن چاکراي پنجم
نور آبي و شفاف آسمان صاف چاكراي پنجم را هماهنگ مي كند براي جذب کامل رنگ آبي آسمان، روي زمين دراز بكشيد و رلكس باشيد، و وجود دروني تان را رو به گستردگي لايتناهي افلاك باز كنيد.
انعكاس آسمان آبي بر آب و صداي آرام امواج شما را از عواطف و احساسات نهفته تان و اين كه به شما چه مي خواهند بگويند آگاه مي سازد.
رنگ درماني
رنگ آبي روشن كم رنگ به چاكراي گلو اختصاص دارد. اين رنگ آرامش مي آفريند و بينش روحاني شما را باز مي كند.
رايحه درماني
رايحة تند مريم گلي امواج شفا را به طرف «مركز تكلم» مي فرستد و چاكراي گلو را از انقباض رها مي كند.
اكاليپتوس چاكراي پنجم را باز و پاك مي كند. امواج آن ما را بر روي صداي درون باز مي كند و به شيوة ارتباطمان سادگي و بي ريايي مي بخشد.چاکراي ششم
چاكراي ششم در فاصلة يك انگشت بالاي پل بيني در وسط پيشاني قرار دارد كه جايگاه نيروهاي ذهني متعال، تشخيص ، حافظه و ارادة ماست.
درك شهودي و روش بيني مخصوص اين چاكراست. عملكرد هماهنگ اين چاكرا باعث مي شود كه ذهني فعال و كل نگرانه داشته باشيد. توجه به حقايق اسرار آميز نيز به اين چاكرا مربوط مي شود.
كسي كه چاكراي ششم در او عملكرد ناهماهنگي دارد، بيش از حد روي حوزة عقل پافشاري مي كند و تصميمات زندگي اش منحصرا با عقل و منطق صورت مي گيرد . اين افراد تنها چيزهايي را قبول مي كنند كه ذهن شان بتواند درك كند و به آساني قرباني تكبر روشنكفرانة خود مي شوند.
كم كاري چاكراي ششم باعث مي شود كه تنها حقيقتي را ببينيد و باور كنيد كه در جها ن بيرون قابل ديدن باشد. در اين صورت حقايق روحاني را رد كرده و افكار پريشان و آشفته اي خواهيد داشت. كساني كه خيلي فراموش كار بوده و بينايي ضعيفي دارند اغلب چاكراي ششمشان كم كار است. اشخاصي كه 4 ساعت به حالت خواب و بيدار هستند چاكراي ششم شان فعال است.فعال کردن چاکراي ششم
تماشاي آسمان آبي پررنگ و پر ستارة شب چاكراي ششم را فعال مي كند.
رنگ درماني
بنفش روشن اثر پاك كننده و باز كننده بر روي چاكراي ششم دارد. به ذهن عمق و روشني مي بخشد و حواس را تقويت مي كند و همين طور آنها را بر روي سطوح لطيف ادراك باز مي كند.
رايحه درماني
رايحة نشاط آور نعنا گره هاي چاكراي ششم را باز مي كند و كمك مي كند تا شخص از قالب هاي افكار محدود رها شده و قدرت تمركز را زياد مي كند.
رايحة ياسمن ذهن را بر روي تجسم و تصويري كه حامل پيامي از حقيقت عميق تر است باز مي كند.
چاکراي هفتم
چاكراي هفتم در وسط سر در بالاترين نقطه قرار دارد. اين چاكرا با تمام رنگ هاي رنگين كمان مي درخشد اما رنگ غالب آن بنفش پررنگ است. اينجا جايي است كه انگار در خانة خود هستيم و يگانگي با اصل الهي ازلي را تجربه مي كنيم.
جالب است بدانيد كه گره اي به آن معنا در چاكراي هفتم وجود ندارد. صرفا دامنه باز بودن آن مي تواند كم يا زياد باشد.
وقتي رشد چاكراي هفتم ا فزايش مي يابد در مي يابيد كه دنياي مادي هيچ چيز نيست و به علت يگانگي با هستي الهي همه چيز در درون شما وجود دارد.
در اين زمينه جالب است كه توجه داشته باشيد ملاج كودك در سن 9 تا 24 ماهگي اول زندگي اش باز باقي مي ماند. در طول اين دورة اولية زندگي روي زمين طفل در آگاهي و وحدت كامل به سر مي برد.
اگر اين چاكرا كاملا باز نباشد احساس نبود اطمينان، بي هدفي و بيهودگي و ترس از مرگ اغلب به سراغ تان مي آيد. شايد براي كنترل اين احساسات منفي سعي كنيد كه براي فرار از آنها به فعاليت زياد پناه ببريد يا زير بار مسؤوليت هاي جديد برويد براي اين كه خود را مهم و محق جلوه دهيد. كسي كه چاكرا هفتم كاملا بازي دارد خواب ندارد و هميشه نيمه بيدار است.پاکسازي وفعال کردن چاکراي هفتم
زماني را تنها در قلة كوهي بلند گذراندن بهترين راه براي كمك به باز كردن چاكراي هفتم است. به دليل اين كه در آنجا از دغدغه هاي زميني تان دور هستيد و مي توانيد از مسايل زندگي شخصي خود رها شده و با نزديك شدن به آسمان احساس بيكرانگي كنيد.
موسيقي درماني
بهترين موزيك براي چاكراي هفتم سكوت است. در اين وضعيت تمام وجودمان بيدار شده و پذيراي صداي الهي مي شويم.
رنگ درماني
رنگ سفيد شامل تمام رنگ هاي طيف است. سطوح مختلف زندگي را با وحدت متعالي تلفيق كرده و روح ما را براي دانش، سلامتي و نور الهي باز مي كند.
رايحه درماني
رايحة كندر اثر حيات بخشي بر روي ذهن و روان دارد و پاك كنندة محيط است. با اين رايحه زندگي روزمره در وضعيت موجود كمرنگ شده، اعتقادات مذهبي عميق تر شده و روح ظرفي مشتاق براي نور الهي مي شود.چاکراتراپي و کيفيت سنگها
براي چاكراتراپي بايد از بهترين كيفيت سنگ ها استفاده كرد. هر چقدر سنگ شفاف تر و خالص تر باشد انرژي ساطع شده از آن شفاف تر و خالص تر است. اين سنگ ها قبل از استفاده بايد تميز شوند زيرا نه فقط انتقال دهندة انرژي هستند كه عناصر زيان بخش را از بدن، امواج منفي را از بدن اتري و اطرافتان جذب مي كنند و بدين ترتيب شما را پاك كرده و از شما حمايت مي كنند.سنگ هاي چاکرا تراپي را چکونه تميز کنيم؟
براي تميز كردن سنگ ها مي توانيد از آب و نمك دريا استفاده كنيد. براي تميز كردن سنگ كافي است آن را يك يا دو دقيقه در زير آبي كه روان است بگيريد و بعد از آن با پارچه اي كه از الياف طبيعي است خشكش كنيد. تشعشعات پاك كنندة آب تمام چيزهاي منفي را كه در سنگ وجود دارد از بين مي برد. بهترين روش پاك كردن سنگ قرار دادن چند ساعتة آن در يك رودخانه است.
راه ديگر تميز كردن سنگ قرار دادن آن در آب به اضافة نمك دريا به مدت يك شب است. در اين صورت بايد كاملاً از نمك دريا پوشانده شود. توجه كنيد آن نمك ديگر قابل استفاده نيست.
در خاك قرار دادن سنگ هم آن را تميز مي كند بعد از آن سنگ را بايد به مدت چند ساعت در معرض انرژي خورشيد قرار دهيد.
http://www.reikihealing.ir/images/R8-Charts-Nadi-man.jpg
http://www.reikihealing.ir/images/chakra.jpg
diamonds55
23rd December 2008, 04:41 PM
Chakra
مراکز انرژی و چاکراها
دو سیستم عمومی فیزیولوژی در بدن شناخته شده است ،گردش خون و سیستم عصبی توسط رگهای خونی در تمام بدن حتی زیر پوست ها جریان دارند و وظیفه شان سوخت و ساز بدن و رساندن مواد غذائی و اکسیژن به سلول و اندامها و دفع گازکربنیک و مواد زائدند . مرکز آن در قلب است و به وسیله دو سیستم متفاوت سرخرگ و سیاهرگ وظیفه شان را انجام می دهند .سیستم عصبی نیز در همه جای بدن منشعب شده اند . وظیفه شان تبادل پیامها و اطلاعات و هماهنگی کلیه اعمال عالی وجود ماست.
http://www.lifeyoga.ir/aks/M.M-%2843%29.gif
مرکز آن در مغز قرار دارد و به وسیله طناب نخاعی در امتداد ستون فقرات و اعصاب دوگانه سمپاتیک و پاراسمپاتیک وظیفه اش را اعمال می نماید. این دو سیستم عمده به کمک کالبد شکافی پزشکی بخوبی شناخته شده اند .
نهانگرایان ، روشن بینان علوم باطنی و استادان باستانی یوگا،طب سوزنی ، چی کونگ ، آیوررودا و برخی علوم کهن دیگر پرده از راز درونی سیستم دیگری بنام سیستم انرژی ها گشوده اند .
این دانش های کهن و بسیار دقیق معتقدند که یک سیستم انرژیک در بدن انسان وجود دارد که امروزه در غرب تحت عنوان rieki شهرت یافته است .rie به معنای انرژی جهانی و ki هم جزئی از آن انرژی می باشد . که در چین به آن چی(chi) ،در مسیحیت ، ایت (iyht) یا روح القدس ،جادوگران قبایل بدوی بدان مانا(mana) و یوگی ها بدان پرانا (prana) و پژوهشگران روسی نام آن را انرژی پلاسمای حیاتی (bioplasmic energy) گفته اند. بسیاری از مواقع خود ما نیز وجود چنین انرژی هایی را احساس می کنیم در انجیل مرقسس a160 می خوانیم . دستان خود را بر بیماران نهید ، آنان شفا خواهند یافت .
آزمایشات و تحقیقات بسیاری وجود چنین انرژی هائی را در بدن ثابت می کند خصوصا گسترش کاربرد طب سوزنی که دقیقا بر اساس یافته های گردش چنین انرژی هائی در بدن است این امر را اثبات نموده است . محقق بزرگ ژاپنی یوکوهاما موفق به ساخت دستگاهی شده است که جریان چنین انرژی را در بدن انجام می دهد . وقتی شخصی با تمرینات مدیتیشن ، یوگا و تمرکز یا نیایش های روحانی انرژی درونی خود را فعال می کند دستگاه حساس فوق آن را ثبت می نماید.
همچنین، یوگا ، بعنوان یک دانش کهن ولی بسیار دقیق و اعجاب انگیز بطرزی ظریف و روشن پرده از راز انرژی برداشته است .یوگا اگر چه دارای آموزش های گسترده ومتنوع است اما در این خصوص در شاخه ای به نام کندالینی یوگا بطور خاص به این شگفتی می پردازد.جالب است بدانیم مسیر این انرژی نیز دو قطبی است ، کانال های انرژی که نادی نامیده می شوند در تمام بدن انشعاب یافته اند و بصورت کانال های مثبت و منفی به نام های آیدا و پینگالا و یک جریان سومی نیز به نام سوشو منا که از بینشان می گذرد ، به انتقال این انرژی ها می پردازد.
وظیفه این سیستم حفظ انرژی حیاتی در وجود ماست و مرکز آن در پائین ترین قسمت ستون فقرات قرار دارد. و به موازات ستون فقرات بالا می آید و تا انتهای سر دارای هفت میدان و مرکز است . این میدان های انرژی ، چاکرا charka نامیده می شود چاکراها مراکزی هستند که انرژی ها در آن جا مرکزیت می یابند و فعال کردن آنها خصوصیات متفاوتی را ظاهر می سازد.
تمرینات و تکنیک هائی که می تواند این مراکز را فعال سازند متعدد و ویژه هستند و نیاز به کسب مهارت طی چند ماه تا چند سال است. توانائی و قدرت های حاصل از فعال شدن انرژی چاکراها ، کرامت یا سیدهی (sidhi) نامیده می شود و به معنای قدرت های روحی است در پوستر و جدول فوق خصوصیات مراکز چاکراها بطور خلاصه فهرست شده است.
چاکرای اول : مولادها Mooladhara
منطقه: بین معقد و دستگاه تناسلی (نشیمنگاه)
مانترا: لام (lam)
رنگ : قرمز تند
عطر: درخت سدر – درخت میخک
نت:دو
صدا:C
موسیقی :UH
وظیفه : جوهره فیزیکی
غدد مرتبط : فوق کلیوی که آدرنالین تولید می کند
عضو وابسته: استخوان ها ،دندان ها، ناخن ، پا ،روده،مقعد، پروستات
شکل : نیلوفر چهار پر
تاثیرات: سبکی – سخنوری- روحیه شاد- لذت طلبی – نیروی جنسی – نغمه سرائی – نادانی و دید مادی
جهت حرکت : به سمت پایین
مسیر ماساژ : زن (عکس عقربه ساعت ) مرد (جهت عقربه ساعت )
هفت بدن : مادی Phisycal Body
عوارض احتمالی اولیه: توجه به مسائل مادی و خواهش های نفسانی
حرکات یوگا :Asanas
نشست صحیح (Staff Posture) – پروانه (boundangle) – پل (bridge) - خرچنگ (crab) – نیم فشار پا (half wind relieving) - فشار پای کامل (fullwind reliving ) – ملخ (locust) – جنین (child) – نیم هلال ماه (half warior)
تنفس :Pranayama
دم آهنگری (بهاستریکا)
مودراها ،باندها و تمرینات مخصوص :
آگچاری مودرا ( خیره به نوک بینی ) – مولاباندا ( فل عجان یا دهانه رحم
http://www.lifeyoga.ir/aks/P7.gif
چاکرای دوم : سواد هیستانا Swadisthana
منطقه : انتهای ستون فقرات 1 تا 12 اینچ زیر استخوان خاجی
مانترا: Vam وم
رنگ: نارنجی
عطر : روغن Ylang – ylang جوب صندل
نت : ر
صدا : D
موسیقی : ooo
وظیفه : تولید مثل جنسی
غدد مرتبط : پروستات ،گنادها
عضو وابسته : کلیه ها ،مثانه ها ، اسپرم ها ،مایعات بدن ، اعضای تکثیر شونده
شکل : نیلوفر شش پر
تاثیرات : گفتار شیرین ، رهائی از خشم و پرخاشگری ،زدودن جهل،علاقه به خواب و سستی ،تحریک جنسی ،خاطرات
جهت حرکت : جلو
مسیر ماساژ: زن (جهت عقربه ساعت ) مرد (عکس عقربه ساعت )
هفت بدن : عاطفی (اثیری ) emotional etheric
عوارض احتمالی اولیه : تحریک و تزلزل امور جنسی و احساسی – بروز عقده های گذشته و سرکوب نیاز ها تردید و دودلی
حرکات یوگا : Asanas حرکت قایق
مارکبری (cobra) – ایق به روی سینه (boat) – کشش پشت نشسته (seated forward bend) - کشش کامل خوابیده پروانه (supinebund angle) – حالت سگ (dog) – گربه (cat) –حرکت سگ (puppy dog)- خم به جلو نشسته پاهای باز (seated angle)- خرس تعادلی (balancing bear) – قورباغه (frog)
تنفس: Pranayama
اودیانا
مودراها ،باندها و تمرینات مخصوص :
آشوینی مودرا – در زنان ساها جولی (انقباض عضلات داخلی واژن و در مردان (واجرولی مودرا (انقباض و بالا کشیدن دستگاه تناسلی و شکم به بالا )
http://www.lifeyoga.ir/aks/P6.gif
چاکرای سوم : مانی پورا Manipora
منطقه : در پشت و امتداد ستون فقرات مقابل ناف ، پشت شکم
مانترا : RAM رم
رنگ: زرد – طلائی
عطر : اسطو خودوس bergamot
نت: می
صدا: E
موسیقی : OH
وظیفه : ساختار وجودی
غدد مرتبط : پانکراس
عضو وابسته : شکم، معده ، کبد ، طحال ، دستگاه گوارش ، صفرا ، سیستم عصبی خودکار
شکل : نیلوفر ده پر
تائیرات : خلق کردن ، رهائی از بیماری ، غلبه بر تنش کشف گنجها، شهامت و جسارت
جهت حرکت : جلو
مسیر ماساژ : زن (عکس عقربه ساعت ) مرد ( جهت عقربه ساعت )
هفت بدن : ستاره ای astral
عوارض احتمالی اولیه : ناباوری به جریانات طبیعی ، احساس تسط ، عدم امنیت
حرکت یوگا : Asanas
کمانی (bow) – کشش پشت نشسته (seated forward bend ) – قایق از پشت (upward boat) - خط کش از پشت (inclined plane ) – قهرمانی 1 (warrior I) – قهرمانی 2 (warior II) – نیم چرخ (half circle )
تنفس : Pranayama
تنفس شکمی – تنفس درخشش جمجه ( کاپالا بهاتی ) – تنفس سگ – تنفس سگ و گربه – اودیانا
مودراها ، باندها و تمرینات مخصوص :
یوگانیدرا – فشار و ماساژ همزمان انگشت دست راست به روی ناف و دست چپ به پشت مقابل ناف .
http://www.lifeyoga.ir/aks/P5.gif
چاکرای چهارم : آناهات Anahata
منطقه : در پشت و بین دو کتف مابل جناغ سینه بالاتر از قلب
مانترا : yam یم
رنگ : سبز ، صورتی
عطر : روغن گل سرخ
نت: فا
صدا : F
موسیقی: AH
وظیفه : عشق خالص
غدد مرتبط : تیموس
عضو وابسته : قلب ،قفسه سینه ، پوست ، گردش خون ، حفره شکم
شکل : نیلوفر دوازده پر
تاثیرات : راه دل – صلح – عشق خالص – هنر ، ادبیات – خوانندگی ، شفا بخشی – موسیقی – بر آوردن آآرزوها
جهت حرکت : جلو
مسیر ماساژ: زن (جهت عقربه ساعت ) مرد ( عکس عقربه ساعت )
هفت بدن : ذهنی mind
عوارض احتمالی اولیه : در جستجوی پاداش ، تا حدی احساس دوروئی ، عدم پذیرش راحت عشق دیگران
حرکات یوگا : Asanas
ماهی (fish) – یوگا مودرای ایستاده (standing yoga modra ) - کاپوت (pigeon ) – شتر (camel ) – انبساط سینه ایستاده (standing back bend) – مثلث 90 درجه با حالت سلام و چرخ (prayer twist )
تنفس : Pranayama
تنفس سینه ای – تنفس زنبوری
مودراها ، باندها و تمرینات مخصوص:
فشار دست و ماساژ بین دو کتف در پشت آناهات – اجاپاجا پا
http://www.lifeyoga.ir/aks/P4.gif
چاکرای پنجم: ویشودهی wishuddhi
منطقه : پائین و پشت مهره گردن ، بین گودی گلو و حنجره
مانترا : hum هام
رنگ : آبی کمرنگ
عطر : مریم گلی ، اوکالیپتوس
نت : سل
صدا : G
موسیقی : EYE
وظیفه : بیان ، بودن
غدد مرتبط : تیروئید
عضو وابسته : گردن ، گلو ، فک ، گوش ، صدا ، نای ، ریه ، مری ، بازوها
شکل : نیلوفر شانزده پر
تاثیرات : خروج کالبد اختری ، رازجوی ، تله پاتی – رفع سموم بدن ، غلبه بر گرسنگی و تشنگی
جهت حرکت : جلو
مسیر ماساژ : زن (جهت عقربه ساعت ) مرد ( عکس عقربه ساعت)
هفت بدن : روحانی Sprit
عوارض احتمالی اولیه : قضاوت از روی ترس و عدم پذیرش ، پر گوئی ولی احساس می کند منظورش را نتوانسته بیان کند .
حرکات یوگا : Asanas
ماهی (fish)- نیم ایستادن روی شانه (half sholder stand ) – گاو آهن (plow)- انبساط سینه ایستاده (standing back bend ) - شتر (camel)
تنفس : Pranayama تنفس شانه ای
تنفسشانه ای – تنفس روحی (اوجائی) – تنفس سگ و گربه
مودراها ، باندها و تمرینات مخصوص :
کچاری مودرا (قفل زبان و کشیدن زبان به سقف دهان ) – جالانداباندا (قفل چانه )
http://www.lifeyoga.ir/aks/P3.gif
چاکرای ششم : آجنا Ajna
منطقه : بین دو ابروان ، بالاتر به پهنای یک بند انگشت بالای پل بینی و جلوی سر
مانترا: (کشام )OM اُم
رنگ: نیلی،بنفش
عطر:نعناع،یاسمن
نت:لا
صدا:A
موسیقی:AYE
وظیفه:دانش هستی
غدد مرتبط:هیپوفیز صنوبری
عضو وابسته:صورت، چشم، گوش، بینی
شکل:نیلوفر دو پر(96 پر)
تاثیرات:روشن بینی – درک عالی و حس خروج روح از بدن – چشم خدا
جهت حرکت : جلو
مسیر ماساژ : زن (جهت عقربه ساعت) مرد( عکس عقربه ساعت )
هفت بدن : کیهانی Cosmic
عوارض احتمالی اولیه: تردید در مسائل روحی و تغییر ، گرایش به استدلال و اثبات عقلی و علمی امور ، گرایش به پذیرش مشاهدات سطحی
حرکات یوگا:Asanas
جنین (Child) – سرزانو (seated head to knee) – مثلث کناری (pyramid/runners stretch) – سرزانو با زاویه باز (side seated angle )
تنفس : Pranayama
تنفس درخشش جمجمه (کاپالابهاتی ) - تنس با یک بینی (سوخ پراک ) – تنفس زنبوری (بهراماری) – تنفس منقار کلاغ (کاکی)
مودراها ،باندها و تمرینات مخصوص:
تراتاگا ( خیره شدن به شعله شمع و خیره شدن به چشم سوم) – ماساژ بالا و بین دو ابروان مورچاپرانایام – یونی مودرا – شامبا هاوی مودرا – مدیتیشن و مراقبه
http://www.lifeyoga.ir/aks/P2.gif
چاکرای هفتم : ساهاسارا sahasara
منطقه : بروسط سرومغز تاج سرقرار دارد
مانترا : om ام
رنگ : بنفش و سفید
عطر :libanum نیلوفر
نت: سی
صدا:B
موسیقی : EEE
احساس سرخوردگی ، عدم غلبه برترس و اضطراب
وظیفه : وجود مطلق و خداگونه گی
غدد مرتبط : صنوبری (کاجی شکل ) و مخاطی
عضو وابسته : مغز ،مخچه
شکل : نیلوفر هزار پر
تاثیرات : خالصترین حالت بودن ، آرامش مطلق ، اتحاد کامل و
جهت حرکت : بالا
مسیر ماساژ : زن ( عکس عقربه ساعت ) مرد ( جهت عقربه ساعت )
هفت بدن : نیرو انائی Nirvana
عوارض احتمالی اولیه : ناتوانی در درک نیرو و اتحاد کیهانی .
حرکات یوگا Asanas
یوگا مودرا نشسته دست بالا (seated yoga mudra) –ایستادن روی سر (head stand ) – حالت کوه ایستاده (mountain) – نیم ایستادن روی سر (half head stand)
تنفس : Pranayama
درخشش جمجمه (کابالا بهاتی)
مودرا، باندها و تمرینات مخصوص :
مدیتیشن و مراقبه
http://www.lifeyoga.ir/aks/P1.gif
پیمان
23rd December 2008, 08:02 PM
با سلام و خسته نباشید خدمت شما مدیر فعال.مطالب، بسیار عالیه فقط خیلی طولانیه.
diamonds55
25th December 2008, 12:54 AM
هاله ها :
حوزه انرژي انسان، كه با زندگي بشر ارتباطي تنگاتنگ دارد، تجلي حوزه انرژي كيهاني است. اين حوزه را ميتوان به كالبدي نوراني تشبيه كرد كه جسم فيزيكي را احاطه نموده، در آن نفوذ مينمايد و تابش آن متاثر از خصوصياتش بوده، غالبا” هاله “ ناميده ميشود.
اين حوزه بخشي از حوزه انرژي كيهاني است كه با اجسام همراه ميگردد. اين امر در مورد حوزه انرژي انسان نيز صادق است محققين بنا بر مشاهدات خود مدل هايي نظري از حوزه انرژي ساختهاند و آن را به چندين لايه تقسيم نمودهاند. هر يك از اين لايه ها را گاهي“ كالبد “ نيز مي خوانند. كالبدهاي مذكور بر يكديگر محيط بوده و به ترتيب بر هم تاثير ميگذارند. هر كالبد از كالبد قبلي لطيفتر بوده و نسبت به آن داراي ارتعاشات برتري است.
افرادي كه هاله را رويت كرده اند براي تشريح آن روشهاي بسياري را به كار بردهاند. همه آنها براي هاله انسان ٧ لايه را شناسائي كرده اند. از نقطه نظر دانشمندان هر لايه اي را مي توان به عنوان محدودهاي از ارتعاشات تلقي نمود كه فضاي محدودههاي ارتعاشي بالاتر و پائين تر را اشغال مي كند. براي رويت هر سطحي، آگاهي بيننده بايد با سطح فركانس همان لايه، تنظيم گردد. بنابراين ما هفت كالبد داريم كه همگي در يك زمان ، يك فضا را اشغال كرده، هر يك وسيع تر از ديگري هستند.
لايه هاي ساختاري فرد ، قالب تمامي اعضاء و كالبد فيزيكي، مانند اعضاء داخلي، رگها و غيره، و نيز اعضاء ديگري كه در كالبد فيزيكي وجود ندارند، را در خود حمل مي كنند.
جرياني عمودي از انرژي در امتداد نخاع حركت مي كند و به بالا و پائين مي رود. اين جريان از بالاي سر و پائين دنبالچه عبور كرده ، در كالبدهاي ديگر نيز جاري مي گردد.
در حوزه انرژي گردابهاي مخروطي چرخاني به نام “ چاكرا” وجود دارد كه نوك مخروط آنها به اين جريان متصل است. قسمت پهن اين مخروطها در حاشيه كالبدي قرار دارد كه چاكرا در آن مستقر است. هر لايه از هفت لايه هاله داراي شكلي متفاوت با وظيفه اي معين تشکیل شده است. هاله هر سطح با يكي از چاكراها در انطباق مي باشد، يعني نخستين لايه با اولين چاكرا، و تا آخر.
اولين لايه حوزه انرژي (هاله) و نخستين چاكرا با وظايف و حواس فيزيكي ارتباط دارند، مانند احساس رنج و لذت فيزيكي. اين كالبد با وظايف خودكار و خودگردان جسم مرتبط است. كالبد و چاكراي دوم به خصوصيات عاطفي انسان مربوط مي شود. اين كالبد و چاكرا ابزار حيات عاطفي و احساسات ما مي باشند.
لايه سوم هاله با حيات ذهني و انديشه تسلسلي ما سر و كار دارد. چاكراي سوم نيز با همين مقوله در ارتباط است.
لايه چهارم هاله، و نيز چاكراي مربوط به آن مركبي است كه از طريق آن نه تنها به محبوب بلكه در مفهوم كلي به بشريت عشق مي ورزيم. چاكراي چهارم تامين كننده انرژي عشق است.
لايه پنجم به اراده برتر مربوط مي شود كه با مشيت الهي رابطه اي عميق تر دارد. چاكراي پنجم نیز به قدرت بيان به سخن در آوردن ناگفته ها ، گوش سپردن و قبول مسئوليت اعمالمان مربوط مي گردد.
كالبد و چاكراي ششم به عشق عرفاني و ماورائي مربوط مي شوند. اين عشق و رأي محدوده عشق بشري بوده، تمام حيات را در بر مي گيرد. اين عشق مبين بذل توجه و حمايت نسبت به تماميت هستي است و تمام صور حياتي را تجليات ارزشمند خداوند مي داند.
كالبد و چاكراي هفتم با شعور برتر، دانائي و تلفيق ساختار معنوي و فيزيكي ما ارتباط مي يابد. بنابراين در دستگاه انرژي ما، براي حواس، عواطف، انديشه ها، خاطرات و ساير تجربيات غير فيزيكي، كه در برابر پزشكان و درمانگران از خود بروز مي دهيم، جايگاه ويژه اي وجود دارد. درك چگونگي رابطه علايم بيماريهاي جسمي با اين جايگاهها، ما را در شناخت و درك طبيعت بيماريهاي مختلف و نيز سرشت سلامتي و ناخوشي ياري مي دهد. بنابراين بررسي هاله مي تواند پلي بين طب سنتي و انرژي ريكي و درمان دغدغه هاي رواني ما بوجود آورد.
سهل ترين راه براي ديدن حوزه انرژي كيهاني عبارت است از دراز كشيدن روي چمن در طبيعت زيبا و روز آفتابي و به آسمان آبي خيره شدن. پس از مدتي حبابهائي از نور هاله را كه داراي حاشيههائي ارزان هستند مشاهده كنيد. اين حبابها ظاهراً همچون گويهاي سفيد و ريزي هستند كه گاهي دارايي لكه سياهي نيز مي باشند و به مدت يكي دو ثانيه ظاهر شده، اثري به جاي مي گذارند و سپس مجددا ناپديد مي شوند. هنگامي كه اين عمل را ادامه ميدهید، قدرت بينائي خود را گسترش مي دهيد به تدريج تمامي حوزه انرژي را خواهيد ديد كه با ريتمي هماهنگ مي تپد.
در روزهاي آفتابي اين حبابهاي كوچك انرژي شفافند و به سرعت حركت مي كنند، حال آنكه در روز ابري كدرتر و كندتر حركت مي كنند و تعدادشان كمتر است.
هم چنين اگر به نوك درختان كه آسمان در زمينه پشت آن قرار دارد بنگريد، احتمالا مهي به رنگ سبز در اطراف برگها خواهيد ديد. ابتدا شايد به نظر بيايد كه در درون اين مه حبابي وجود ندارد ولي اگر دقيق تر نگاه كنيد مي بينيد كه در حاشيه مه و برگ، حبابها تغيير شكل داده و به درون هاله درخت جاري شده و در آنجا ناپديد ميگردند. به نظر مي رسد كه هاله درخت حبابهاي كوچك را جذب مي كند. رنگ سبز اطراف درخت در دوره برگ زائي بهار و تابستان به وجود مي آيد. در اوايل بهار بيشتر درختان هالهاي به رنگ قرمز مايل به صورتي كم رنگ دارند كه شبيه رنگ قرمز جوانههاي درختان است.
امروزه با روشهاي عكاسي كرليان توانستهاند تصويري از هاله انسان و اشياء را ثبت كنند. اشياء بي جان نيز داراي هاله مي باشند. بيشتر لوازم شخصي انسان تحت تاثير انرژي صاحب خود قرار گرفته و همان انرژي را منعكس ميكنند.
جواهرات يا بلورها هاله هائي جالب توجه با لايه هاي مختلف و الگوهاي پيچيده از خود نشان ميدهند كه مي تواند در امر شفاگري مورد استعمال واقع شود.
تحقيقاتي كه در مورد حوزه انرژي كيهاني به عمل آمده نشان مي دهد كه احتمالاً حوزه انرژي كيهاني از انرژياي تشكيل شده است كه پيش از اين علوم غرب قادر به كشف ماهيت آن نبودهاند، و يا از عنصري ساخته شده است كه از آنچه ما آن را ماده ميناميم، لطيفتر ميباشد. اگر ماده را به عنوان انرژي تراكم يافته تعريف كنيم، احتمالا حوزه انرژي كيهاني از عنصري تشكيل شده است كه در حد واسط قلمرو آشناي فعلي ماده و انرژي قرار دارد. تا آنجا كه برخي از دانشمندان از پديده انرژي كيهاني به نام «بيو پلاسما» ياد مي كنند. دانشمندان ويژگيهاي بسياري را براي حوزه انرژي كيهاني قائل هستند. آنها ميگويند: انرژي كيهاني در تمام فضا و كائنات نفوذ مي نمايد، اشياء جاندار و بي جان و خلاصه هر آنچه در اطراف ماست را در بر مي گيرد و به هم مربوط مي سازد و از يك شيء به شيء ديگر جريان مي يابد. هم چنين اين انرژي برخلاف ساير پديدهها، با دور شدن از مبدأ خود، متراكم تر مي شود و نيز از قانون القائي پيروي مي كند. درست مانند زماني كه به يك ديا پازون ضربهاي وارد مي آوريم و ديا پازوني كه در كنار آن قرار دارد با همان فركانس صوتي به ارتعاش در مي آيد.
حوزه انرژي كيهاني به ماده نظم بخشيده و قالب هاي مادي را مي سازد و در سطحي فراتر از ابعاد سه گانه نيز وجود دارد. هر تغييري در اين حوزه، تحولي در جهان ماده را نيز به دنبال دارد. حوزه انرژي كيهاني همواره با نوعي آگاهي همراه است، آگاهي بسيار پيشرفته كه با ارتعاشات بسيار و سطوح برتر انرژي همراه است.
بعبارت ديگر، " هاله " ميدان زيبائي از نقشهاي در حال تغيير انرژي است كه تمام موجودات زنده را كاملاً احاطه مي كند. دروني ترين لايه هاله نزديكترين لايه به بدن است و خارجي ترين لايه ١٢٠ تا ١٥٠ سانتيمتر از بدن فاصله دارد. حتي لايه هاي بالاتر از آخرين لايه نيز وجود دارد كه در بحث ما نمي گنجد . هر لايه همانطور كه اشاره شد نماينده بخش متفاوتي از آگاهي آدمهاست، لايه دروني به بدن فيزيكي متصل است و لايه هاي بيرونيتر از جمله لايه هاي عاطفي، ذهني و معنوي پس از آن قرار دارند.
" هاله " به وسيله تمام انديشهها و احساسات آگاهانه و ناآگاهانه شما و نيز انرژيهائي كه در بدن فيزيكي جاري هستند آفريده ميشود. وضعيت سلامت شما تحت تاثير شرايط هاله است و در حقيقت به نظر دانشمندان و محققين انرژي، علت اوليه بيماري و سلامت در هاله نهفته است. درمان هاله با ريكي بخش مهمي از يك جلسه درمان با ريكي است.
ما زندهايم چون انرژي زندگي يا " كي " در ما جاري است. " كي " از طريق گذرگاههائي كه چاكرا، نادي و مريدين ناميده مي شود در بدن فيزيكي جاري است. ريكي همچنين در اطراف ما در حوزهاي از انرژي كه هاله ناميده مي شود جريان دارد. جريان آزاد و متعادل " كي " دليل سلامتي است. جريان " كي " است كه سبب حيات اندامها و بافتهاي بدن مي شود. " كي " اندامها و سلولهاي بدن را تغذيه مي كند و آنها را در انجام اعمال حياتيشان حمايت ميكند. هنگامي كه جريان" كي " قطع ميشود، اعمال حياتي در يك يا چند اندام و بافت بدن فيزيكي كاهش مييابد. بنابراين قطع جريان انرژي" كي " دليل اصلي بيماريهاست.
افكار و احساسات ما بر" كي " تاثير دارد. زماني كه افكار مثبت و خوش بينانه داريم، جريان" كي " را افزايش ميدهيم كه سبب بهتر شدن حالمان مي شود. اما زماني كه افكار منفي داريم جريان" كي " در ما كم و قطع مي شود و احساس بد حالي مي كنيم.
هنگامي كه افكار منفي در ضمير ناخودآگاه ما خانه كرد سبب قطع دائمي" كي " ميشود. اين وضع هنگامي رخ مي دهد كه ما آگاهانه يا ناآگاهانه افكار و احساسات منفي را در مورد خودمان ميپذيريم. اين افكار و احساسات منفي خود را به ميدان انرژي ميچسبانند و جريان" كي " را قطع ميكنند. اندامها و بافتهاي گوناگون بدن نيز بر حسب محل انسداد ميتوانند تحت تاثير قرار بگيرند. اين مسئله نيز سبب كم شدن فعاليت حياتي آن اندامها و سلولهاي بدن فيزيكي مي
شود و اگر انسداد از بين نرود شخص سرانجام بيمار مي شود.
زماني كه شخص درمان ريكي و انرژي ريكي را دريافت مي كند، بخش " ري " يا آگاهي الهي انرژي محل انسدادها را تشخيص مي دهد و انرژي شفابخش را معمولاً به انسدادها هدايت ميكند و آنها را برطرف نموده و جريان " كي " را دوباره برقرار مي سازد. انرژي ريكي همانطور كه قبلا متذكر شديم با افكار و احساسات منفي كه مانع جريان طبيعي" كي " شدهاند كار مي كند و آنها را شفا مي دهد. در زير عكس هاله افراد قبل از درمان و بعد از درمان با انرژي را مشاهده مي كنيد.
شناخت این حقیقت که انسان ها بوسیله هاله ای احاطه می شوند بسیار کهن و قدیمی است. و به چند هزار سال قبل حتی به تاریخ دو هزاره کریسمس برمی گردد. مطابق روایات ، افراد قدیس را عموما با هاله ای در دور سرشان نشان می دادند. مصری ها نیز خدایان و شخصیتهای برجسته و معنوی را با هاله ای در دور سرشان نشان می دادند، همچنین یو نانیان ، هندیان ، بودائیان و حتی رومیها در هزاران سال پیش هاله را اینگونه به تصویر و نقوش کشیده اند . و چنین باوری تا عصر حاضر ادامه یافته است . یک شناخت عمومی از هاله می گوید ، هاله انسانی هفت طیف یا لیزر دارد . بیشتر روان شناسان در ابتدا سه طیف آن را رویت کرده و یا قبول کرده بودند . لیزر یا تشعشع دیگر ، طلائی است که مربوط به روح و روان انسان می باشد ، بتدریج این نظریه مطرح شد که لیزر طلائی درونی متعلق به فکر ، عواطف ، هیجانات و سلامت روانی انسان است
.http://www.lifeyoga.ir/aks/best%20%281%29.jpg
یک هاله ، شکلی شبیه تخم مرغ دارد و از رشته لیف مانند براقی برخوردار است که تمام بدن را احاطه می کند. گاهی مانند پرتوی از توده گرما در دور شخص بصورت انرژی و روشنائی موج می زند. هر رنگ قابل تصور شامل یک طیف مرئی است و یا به گفته وینیستون چرچیل (Winston Charchill) ؛ «من گمان می کنم که نارنجی و قرمز تیره در یک سوست وبین آنها سطوح یا درجاتی از رنگ های جدید و روشن تر وجود دارد .»
http://www.reikihealing.ir/images/Heroka1.jpg
http://www.reikihealing.ir/images/Heroka2.jpg
http://www.reikihealing.ir/images/Heroka3.jpg
http://www.reikihealing.ir/images/Leslie1.jpg
http://www.reikihealing.ir/images/Image47.jpg
http://www.reikihealing.ir/images/Leslie1.jpg
http://www.reikihealing.ir/images/Leslie2.jpg
http://www.reikihealing.ir/images/hale_1002.jpg
http://www.reikihealing.ir/images/hale_1001.jpg
*بدنهاي لطيف انرژي :
شايد تصور كنيد دنياي مادي و بدن فيزيكي و چيزهائي كه با ذهن منطقي و حواس فيزيكي قابل تشخيص هستند تنها واقعيتهاي موجودند. در حاليكه انسان با چشم حساس و با كمي توجه ميتواند انرژيهاي بسيار زيادي را مشاهده كند. انرژي در دروني و اطراف بدن فيزيكي جريان، و نيز شكل و رنگ دارد. اگر شما تنها بدن مادي را واقعيت مي دانيد پس به نظر شما وقتي بدن مي ميرد چه اتفاقي براي انرژي آن مي افتد يعني نيروي حياتي كه به بدن فيزيكي شما حيات مي بخشد و به حواس شما معنا مي دهد كجا مي رود؟ طبق قانون حاكم در فيزيك، در جهان انرژي هرگز از بين نمي رود بلكه صرفاً از حالتي به حالت ديگر تبديل مي شود. آنچه مسلم است ، نيروي كار موجود در پس بدن مادي با تمام عملكردها و قابليتهايش شامل مجموعه اي از انرژي است كه بدون آن بدن فيزيكي نمي تواند موجوديت داشته باشد. اين سيستم انرژي شامل سه بخش اساسي است .
_بدنهاي لطيف يا بدنهاي انرژي
_ چاكراها يا مراكز انرژي
_نادي ها يا كانالهاي انرژي
" نادي ها "در اين سيستم مثل شبكه ظريفي از شريانها هستند. اصطلاح نادي در سانسكريت به معناي " ني " ، رگ يا سياهرگ است. عملكرد نادي حمل پرانا يا انرژي حياتي در تمام سيستم انرژي لطيف انسان است.
" پرانا " به زبان سانسكريت به معناي " انرژي مطلق " و در زبان چيني و ژاپني به اين انرژي حياتي " چي "يا " كي " يا " گي " مي گويند. " پرانا " سرچشمه تمام فرم هاي انرژي است و در امواج مختلف متجلي مي شود. يكي از اين فرم ها هواست و تنفس يكي از راههائي است كه از راه آن " پرانا " مي گيريم.
سطح آگاهي همه موجودات زنده بستگي به امواج پرانا دارد كه قابل جذب و نگهداري است. امواج حيوانات ، پائين تر از انسان است و امواج انسان هاي پيشرفته معنوي بالاتر از امواج انسانهاي معمولي است.
نادي هاي يك بدن انرژي با نادي هاي بدن انرژي مجاور از راه چاكراها در ارتباط هستند. در نوشته هاي قديمي تبتي و هندي گاهي به ٧٢٠٠٠ نادي در بدن اشاره شده است.
مهمترين اين كانالهاي انرژي " سوشومنا " ،" آيدا "و " پينگالا " ناميده مي شوند.
" چاكراها "نيز به عنوان گيرنده هاي انرژي عمل مي كنند و فرمهاي مختلف پرانا را حمل و پخش مي كنند. چاكراها از راه نادي ها انرژي حياتي را از بدنهاي لطيف، از محيط اطراف و از كيهان مي گيرند و آنها را به امواج مورد نياز نقاط مختلف بدن يا بدنهاي لطيف براي حفظ و رشد آنها تبديل مي كنند. بعلاوه آنها انرژي را به اطراف خود پخش مي كنند. توسط اين سيستم انرژي بشر نهايتاً در حوزه تبادل دائم با نيروهاي كار در سطوح مختلف محيط، جهان و خلقت قرار مي گيرد . چاكراها و بدنهاي انرژي بر يكديگر تاثير مي گذارند.
به طور معمول مادر بدن خود داراي ٤ بدن انرژي (کالبد)هستيم:
_ بدن اتري
_بدن احساسي يا اختري
_بدن ذهني
_بدن روحاني يا سببي
هر يك از اين بدن ها فركانس ارتعاشات مخصوص به خود را دارند. بدن اتري كه به بدن فيزيكي نزديك تر است، ارتعاشاتش پائين ترين فركانس را دارد. بدن اختري و بدن ذهني فركانس بالاتري دارند و بدن روحاني بالاترين فركانس را دارد.
هر يك از اين بدن ها همانند رقصي از انرژي ها هستند . از آنجا كه انسان رو به رشد است فركانسهاي مربوط به اين بدنها مطابق با رشد افزايش مي يابد. آگاهي اين بدنها در حد ارتعاشاتشان است. وقتي ارتعاشات آنها بالا مي رود، انسان را به فرم هاي بالاتري از انرژي حياتي، احساس و هوشياري مجهز مي كنند.
بدنهاي انرژي از يكديگر جدا نيستند، مادامي كه امواجشان در فركانس هاي مخصوص به خود ادامه دارد در يكديگر نفوذ مي كنند و كسي كه قادر به ديدن آنها باشد مي تواند تفاوت ميان آنها را تشخيص دهد. البته اگر امواج ديد او با فضاهاي خاص آن بدن هماهنگ باشد.
* بدن اتري :
بدن اتري از نظر شكل و ابعاد همانند بدن فيزيكي است و گاهي آن " جفت اتري " يا " بدن فيزيكي دروني " نيز مي گويند. اين بدن عهده دار نيروهایي مثل شكل دادن به بدن فيزيكي ، انرژي حياتي و خلاق و تمامي حسهاي فيزيكي مي باشد. بدن اتري ٥-٣ روز پس از مرگ فيزيكي تجزيه مي شود. بدن اتري انرژيهاي حياتي را از چاكراي شبكه خورشيدي از خورشيد و از راه چاكراي ريشه از خاك مي گيرد. اين انرژيها را نگه مي دارد و تقويت مي كند و به طور مستمر از راه چاكراها و نادي ها به طرف بدن فيزيكي جريان مي دهد. بدين طريق زندگي متعالي را براي سلولهاي بدن تضمين مي كند. وقتي اندامهاي بدن انرژي كافي دريافت كردند ، بدن اتري انرژي اضافي را از راه چاكراها و منافذ پوست به بيرون ميفرستد. انرژي كه از پوست خارج مي شود حدود ٢ اينچ طول دارد و كساني كه مهارت در ديدن هاله ها دارند اولين هاله اي را كه مي بينند هاله اتري هست.
اين تشعشعات ، بدن فيزيكي را مثل لايهاي محافظ در بر مي گيرد ، از ورود ميكروبهاي بيماري زا و مواد زيان آور به بدن جلوگيري نموده و همزمان جريان پايداري از انرژي حياتي را به اطراف ساطع مي كنند.
اين ايمني طبيعي نشان مي دهد كه هيچكس اساساً به دلايل خارجي بيمار نمي شود. دلايل بيماريها هميشه در درون ما نهفته هستند. افكار و احساسات منفي و استرسها و رژيم هاي غذائي نادرست و نوشيدن الكل و سيگار و مواد مخدر باعث استفاده بيش از حد نيروي حياتي اتري شده و از قوت و شدت تشعشعات انرژي مي كاهد و بدين ترتيب دامنه "هاله " ضعيف خواهد شد. كم كم با ترك جريان انرژي ، بدن خميده به نظر مي رسد و ارتباطات با ديگران دچار اشكال مي گردد و " حفره " يا شكافهاي در هاله ايجاد مي شود كه اجازه ورود امواج منفي و باكتريهاي بيماريزا را به بدن مي دهند.به همین دلیل اين بدن (هاله) را به عنوان " هاله سلامت " مي نامند. بنابراين بيماري قبل از اينكه در بدن فيزيكي عارض شود در هاله اتري خود را نشان مي دهد و در اين سطح قابل پيشگيري و درمان است و از طريق عكسبرداري كرليان نيز قابل ديدن است.
از عملكردهاي مهم اين بدن، نقش آن بعنوان رابط بين بدنهاي انرژي بالاتر و بدن فيزيكي است ، اطلاعاتي را كه از راه حواس فيزيكي دريافت مي كنيم به بدنهاي ذهني و اختري و همزمان انرژي و اطلاعات را از بدنهاي بالاتر به بدن فيزيكي مي فرستد. اگر بدن اتري ضعيف شود ، اين ارسال انرژي و اطلاعات اشكال پيدا مي كند و شخص ممكن است از نظر احساسي و ذهني بي تفاوت شود.
*** جالب است بدانيد كه انرژي هاله گياهان و گلها و درختان نیز شبيه به انرژي بدن اتري انسان است و شما مي توانيد با تماس بدني به درخت و گلها هاله خودتان را شارژ كنيد. اگر به گياهان ريكي دهيد آنها نسبت به عشق شما واكنش نشان مي دهند و با ساطع كردن انرژي از خودشان از شما قدرداني مي كنند.
* بدن اختري (چاكرائي):
بدن اختري كه به نام بدن احساسات خوانده مي شود عهده دار حسها، احساسات و ويژگيهاي شخصيتي است ،فضائي به اندازه بدن فيزيكي اشغال مي كند و ظاهري شبيه ابر دارد كه با بي نظمي در همه جهات حركت مي كنند . اوج پيشرفت شخص به احساسات و تمايلات و ويژگيهاي شخصيتي اش به اين مسئله بر مي گردد كه بدن اختري روشن و شفاف به نظر برسد.
هاله بدن اختري تخم مرغي شكل است و مي تواند تا چندين يا رد در بالا و اطراف شخص وسعت داشته باشد. بدن اختري تاثير هر گونه تغييري در احساسات را به درون هاله منعكس مي كند كه اين كار عمدتاً از راه چاكراها و هم از راه منافذ پوست صورت مي گيرد. بدن اختري تمام احساسات آني و زودگذر را نيز منعكس مي كند. بدن اختري رقصي از انرژي تمام رنگهاست كه دائما قابل تغيير هستند. احساساتي همچون ترس، خشم و افسردگي يا ناراحتي باعث ايجاد ابرهاي تاريك در هاله مي شوند ولي اگر شخص آگاهي خود را به روي عشق، از خود گذشتگي و شعف باز بگذارد، رنگهاي درخشان تر و شفافتري از هاله احساسات (اختري) خواهد درخشيد. اين بدن تمام احساسات و آرزوهاي برآورده نشده، ترسها و پرخاشگريهاي آگاهانه و غير آگاهانه و احساس طرد شدن ، تنهائي و عدم اعتماد به نفس و ... را در خود نگه مي دارد و امواج منفي را به دنياي بيرون مي فرستد و چون امواج انرژي كه به بيرون مي فرستيم، مي روند و امواج همسان خود را از اطراف جذب مي كنند ( طبق قانون فيزيك) و با آنها يكي مي شوند ، بدين ترتيب ما مدام با اشخاص و شرايطي رو به رو مي شويم كه منعكس كننده آن چيزي هستند كه مي ترسيم و مي خواهيم از آنها رها شويم. يعني محيط اطراف براي ما مثل آئينه عمل مي كند و تمام چيزهائي را كه از ضمير خودآگاهمان به ضمير ناخودآگاهمان رانده ايم به ما نشان مي دهد. مثلا اگر كسي احساسات سركوب شده ترس را در خود داشته باشد بارها در شرايطي قرار مي گيرد كه اين ترس قطعيت پيدا كند. مثلا اگر شما مدام عصباني شويد مدام به كساني بر ميخوريد كه عصبانيت را در شما برانگيخته مي كنند.
وقتي كه امواج بدن روحاني ما قوي باشند با بدن اختري يكي مي شود و در آن نفوذ ميكند ، بدن اختری نيز شروع به ساطع كردن هر چه تندتر امواج مي كند و خودش را از تجربيات منفي انباشته شده كه پائين ترين فركانسها را دارند ميرهاند. در اين صورت مي توانيم تجربيات را فراموش كرده و خود و ديگران را ببخشيم.
* بدن ذهني :
اعتقادات، افكار و عقل و منطق و كشف و شهود ما همه زاييده بدن ذهني ما هستند. سطح امواج آن بالاتر از بدن اتري و اختري است. شكل آن تخم مرغي است و حجم آن در اشخاص پيشرفته معنوي افزوده مي شود تا جائي كه بدن اختري و هاله احساسات با هم در آميخته ميشوند. اشخاصي كه از نظر ذهني كند هستند، بدن ذهني آنها شيري رنگ است. هر چقدر افكار شخص زنده تر و آگاهياش عميق تر باشد ، رنگهاي بدن ذهنياش شفاف تر و پر رنگ تر مي شود . بدن اختري اطلاعات را به احساسات تبديل كرده و آنها را به بدن ذهني مي فرستد و واكنش بدن ذهني ، افكاري است كه به صورت كلام در مي آيد.
به علت تاثير بدن اختري و احساسات سركوب شدهاش، اططلاعات بارها تحريف شده و فكر منحرف مي شود.
عموماً عملكرد بدن ذهني كامل كردن آن چيزهائي است كه از حقايق جهان گرفته و رساندن آنها به سطح بدن روحاني و آميخته كردن آنها با ذهن منطقي . به اين معنا كه اين حقايق را در جهت استحكام بخشيدن به شرايط وپيدا كردن راه حلي هماهنگ با قانون جهاني به كار مي گيرد.
دانشي كه از سطح روحاني وجود ما به سراغ مان مي آيد خودش را به شكلي از كشف و شهود و يا تصاويري ناگهاني مثل تجسم يا صدا نشان مي دهد كه بعداً به كلام تبديل مي شوند و به ما اين شناخت را مي دهد تا طبيعت حقيقي چيزها و آنچه را كه خداوند رقم زده است بشناسيم درست برخلاف طرز تفكر ذهن منطقي .
ما از راه ارتباط چاكراي سوم با چاكراي تاج مي توانيم به بالاترين فركانس بدن ذهني دست يابيم . زماني كه بدن ذهني كاملاً پيشرفته باشد آئينه بدن روحاني خواهد شد و شخص به خرد و شناخت مجموعه نگري از " خويشتن متعال " خود در زندگي خواهد رسيد.
* بدن روحاني :
بدن روحاني كه غالباً بدن علّي (سببي) هم ناميده مي شود، بالاترين فركانس انرژي را در ميان بدنهاي انرژي دارد. هاله كساني كه سطح آگاهي روحاني آنها چندان بالا نيست فقط حدود ١ يارد اطراف بدن فيزيكي آنها را احاطه كرده است. در صورتيكه هاله اشخاصي كه كاملا به بيداري رسيدهاند كيلومترها درخشندگي دارد با تغيير شكل از حالت تخم مرغي به شكل دايره كامل .
بدن روحاني و هاله آن ملايم ترين رنگها را دارد، در عين حال عمق تابش آن به حدي است كه به توصيف در نمي آيد. بدن روحاني بالاترين و درخشان ترين انرژي را دائماً از سطح روحاني هستي مي گيرد. از آنجا كه اين انرژي مدام به فركانسهاي پائين تر نيز تبديل مي شود ، اين بدن در ميان بدنهاي ذهني ، اختري و اتري هم جريان دارد ، به امواج آنها سرعت مي بخشد و كمك مي كند تا سطح متعالي در جايگاه خودشان پيدا كنند. وسعت انرژي كه به طور آگاهانه دريافت و جذب مي كنيم و به كار مي بريم به ميزان رشد و تحول چاكراها بستگي دارد.
" بدن روحاني " آن بخش الهي وجود ماست كه ماندگار است، در حاليكه ديگر بدنهاي لطيف در طول زمانی كه شخص از مراحل آگاهي زندگي دنيائي به سطوح اختري و ذهني فراتر مي رود به تدريج از بين مي روند.
از راه "بدن روحاني " است كه وحدت دروني با تمام خلقت خداوند را تجربه مي كنيم و ما را به هستي الهي وصل ميكند و امكان شناخت سرچشمه و هدف بودن ما را به وجود مي آورد .با رسيدن به اين سطح از خودآگاهي به تمام موجودات خلقت دست مي يابيم.
در خاتمه مي توانيم با توجه به بدنهاي انرژي تقسيم بندي ديگري از هاله انسان از درون به بيرون داشته باشيم :
1 1) هاله اتري ؛ ٢) هاله عواطف ؛ ٣) هاله ذهني ؛ ٤) هاله روحاني
http://www.reikihealing.ir/images/pranajpg.jpg
1
diamonds55
17th May 2009, 04:22 PM
http://www.iran-tejarat.com/AdFile/28363-2008-10-9-12-0-.jpg
مروری میکنیم به مباحث گذشته شاید دوستان یادشون رفته باشه کلا ان ال پی چی بود برای همین یه توضیحی مختصر میدهم ازدانش پژوهان عزیزی هم که این مدت مرا یاری کردند و با ایمیلهای فراوانشان به این بنده لطف داشتند سپاسگذاری می کنم .
NLP
NLP ، مخفف Neuro Linguistic Programming به معنای برنامه ریزی عصبی ، کلامی است .
NLP ،دانش تاثیر زبان شفاهی و غیر شفاهی (رفتار غیر کلامی ) بر دستگاه اعصاب است منظور از زبان غیر کلامی ، تغییرات فیزیکی و رفتار چون حرکت چشم، دست و پا و نظایر آن است.
مبتکران NLP، ریچارد باندلر و جان گریندر در اوایل دهه 1970 تحقیقات در این زمینه را در دانشگاه کالیفرنیا بطور مشترک آغاز کردند . آنان در بدو امر عوامل موفقیت استادان بزرگ را در تغییر رفتار دیگران مورد مطالعه و ارزیابی قرار دادند و به الگوهای قابل ملاحظه و گاها اعجاب آوری دست یافتند
در واقع NLP ، فراگیری نحوه رفتار انسان های موفق است.
این دو محقق رفتارهای افراد موفق را مطالعه کردند و دریافتند چگونه می توان با دیگران ارتباط موثر برقرار کرد و نتایج اعجاب آوری بدست آورد .
در واقع NLP ، فن مدل سازی است . هدف اصلی دوره های آموزشی NLP: فراگیری شیوه هایی است که در آن الگو سازان NLP می آموزند تا فرد به کمک مدل سازی ، موفقیت عالی کسب کند . و مهمتر اینکه چگونه افراد بتوانند این مدل را در ضمیر ناخود آگاهی خود بکارند.
برای الگو سازی سه بخش کلیدی وجود دارد .
1- سامانه های ایجاد کننده باورها
2- راهکارها
3- فیزیولوژی
NLP یا برنامه ریزی عصبی – کلامی به صورت زیر توضیح داده می شود.
عصبی (Nuro): شناخت مغز ، سیستم اعصاب و اعمال آن ، چگونگی دریافت پیام و اطلاعات به کمک حواس پنجگانه و نحوه پردازش و تجزیه و تحلیل اطلاعات در مرکز عصبی مغز .
کلامی (Linguistic ) : چگونگی برقراری ارتباط کلامی و غیر کلامی ( زبان بدن ) با خود و دیگران یعنی در یافت از طریق زبان و ارتباط غیر کلامی ، چگونه فرمان های عصبی رمز گردانی می شوند.
برنامه ریزی (Programming) : برقراری الگوهای فکری و رفتاری و مدل سازی آنها در مغز یا ذهن به منظور دستیابی به اهداف مورد نظر .
برنامه ریزی گام به گام در NLP
گام اول : تعیین موضوع : تعیین نوع رفتار ، فکر ، مهارت یا پدیده مورد نظر .
گام دوم : شناسائی فرد یاموضوع موفق : یافتن فرد یا پدیده موفق.
گام سوم : الگو برداری : شناسائی عوامل دقیق و نشانه های بارز رفتار و عملکردی که در فرد یا پدیده مورد نظر موفقیت ایجاد کرده است.
بطور مثال : موفقیت در سخنرانی توجه به نشانه هائی چون ، لحن صدای سخنران ، فن بیان ، استفاده از استعاره یا شعر در خلال سخنرانی یا نحوه رفتار غیر کلامی او.
گام چهارم : مدل سازی : جمع آوری اطلاعات و مهارت هاری مورد نظر برای تقلید .
گام پنجم : تمرین : تمرین و تکرار رفتار مورد نظر
مدل سازی و آموزش NLP در وهله نخست در خود آگاهی صورت می گیرد و این ⅓ راه است اما جهت نیل به موفقیت حقیقی ، لازم است که به کمک تمرین و تکرار ، این رفتار و مدل تبدیل به مهارت گردد و در ناخود آگاهی تعبیه شود.
بزرگترین محدودیتی که بر سر راه یادگیری مهارتهای عصبی – کلامی وجود دارد. این است که پس از یک هفته واضح ترین و حرفه ای ترین آموزشهای NLP فراموش می شوند پس فقط به تعریف و تمجید یک دوره نپردازید . ملاک موفقیت شما کسب مهارت لازم در فنون NLP و مدل سازی است که از طریق طی فر آیند صحیح آن و تمرین و تکرار بدست می آید.
http://www.lifeyoga.ir/aks/NLP%20Preview.jpg
عناصر شش گانه در تقلید خلاق
هم اکنون به شش عنصر مهم در تقلید خلاق و ویژگی های آن اشاره می شود .
1- کلامی
2- غیر کلامی
3- تنفس
4- شیوه تفکر 5
- باورها و ارزشها
6- تجربه فرد
تکنیک همراهی و بعد تکنیک هدایت
تکنیک همراهی یعنی بارفتار ، کلام ،رفتار غیر کلامی (زبان بدن ) و افکار افراد یا نوع حرکت یک جریان همراهی نشان دهیم .
تکنیک هدایت
یعنی بعد از ابراز همراهی ، فرد یا جریان را بوسیله انتقال پیام های تدریجی و مرحله به مرحله به سوی نتیجه مطلوب یا هدف تعیین شده هدایت نمائیم.
تفاهم و درک متقابل
در ارتباط موثر و موفق ، ایجاد تفاهم و درک متقابل بسیار مهم است . موضوع اولیه در درک متقابل ، توجه به هماهنگی رفتاری (تقلید ) و زبان بدن طرف مقابل است . بطور مثال من سال ها با مراجعین خود که گاها به زبان محلی صحبت می کردند ، همواره با زبان رسمی کشور صحبت می کردم .
روزی که با راهکارهای موفقیت و تکنیک همراهی آشنا شدم ، متوجه اشتباه فاحش خود گشتم . زیرا متوجه شدم اغلب فردی که می خواست با لهجه محلی با من صحبت کند ، در شروع صحبت عذر خواهی می کرد و یا از من می پرسید ، شما اهل کجا هستید و من می توانم با همین لهجه صحبت کنم. در حالیکه من هم می توانستم با همان لهجه محلی با شخص صحبت کنم ، اما برداشتم این بود ، چنین کاری درست نیست و باید با همه با لهجه رسمی صحبت کرد.
در تکنیک همراهی متوجه می شوید چنین تفاوتی و بدین شکل ارتباط را تخریب می کند . وقتی رفتار و ظاهر هماهنگ شد ، مغز هم هماهنگی پیدا می کند ، تفکرات به هم نزدیک می شود ، تفاهم افزایش می یابد و درک طرفین افزون می گردد.قابل توجه اینکه ، گاهی هماهنگی و تقلید رفتارباعث می شود شما تا حدودی به افکار و احساسات درونی و پنهان فرد مقابل پی ببرید.
افراد با کسانی که در جنبه های مختلف با آنها شباهت دارند احساس هم حسی و تفاهم می کنند.
توجه :
کسانی که با شما تفاهم ندارند اگر دقت کنید وضعیت بدنی و رفتار غیر کلامی شان با شما کاملا متفاوت است. آنها از خود حرکات متفاوت نشان می دهند .
بطور مثال ، سعی می کنند روبروی شما ننشینند ، و اگر در مقابل شما هستند به شما نگاه نکنند و چشم های خود را به نقطه دیگری معطوف نمایند و حالت نشستن یا دست و سر خود را متفاوت تکان دهند.
بلعکس کسانی که با شما تفاهم پیدا می کنند ، وضعیت بدنی و حتی کلامی شان با شما مشابه می شود.مثلا در حین صحبت به شما نگاه می کنند ، در مقابل شما یا در کنارتان شبیه شما می نشینند ، کلام شان مشابه شما می شود و با تکان های سر گفته های شما را تصدیق می کنند.
آئین دوست یابی و نفوذ
1-درک متقابل
2- سازگار شدن و همدلی
3-تیز هوشی ( شایستگی ناهشیار )
4- ایجاد عادت مفید جدید
5- انعطاف پذیری
6- احترام
7- همراهی و تقلید :
الف – از آنچه شخص دوست دارد و می اندیشد صحبت کنید .
ب- با رفتار ظاهری فرد هماهنگ شوید .
پ – باورها و اعتقاد فرد را مورد توجه قرار دهید.
NLP اعتقاد دارد ما از چهار طریق یا سیستم تصویری عمده ، اطلاعات را دریافت و رمز پردازی می کنیم .
1- دیداری ( بصری)
2- شنیداری (صوتی )
3- حسی ( لمس ، احساسی و جنبشی )
4 – شنیداری – منطقی ( گفتگوی درون ).
چگونه الویت حسی را در افراد تشخیص دهیم ؟
ویژیگی افراد دیداری
1- سرو بدنی راست
2- چشم ها کمی متوجه بالا
3- تنفس سطحی ولی از ناحیه بالای ریه ها
4- سرعت در کلام
5- سرعت در پردازش افکار
6- جلوی صندلی می نشینند .
7- منظم و مرتب هستند
8- چون به کمک تصاویر موضوعات را به یاد می آورند بنابر این اصوات مزاحم ، حواس آنها را پرت نمی کنند
9- استفاده از جملات بصری مثل من می بینم که خوب غذا می خوری
10- به ظاهر چیزها اهمیت می دهند.
ویژگی افراد شنیداری
1-چشم ها به طرفین متمایل است
2- تنفس از فاصله وسط سینه
3-صدا زود حواس آنها را پرت می کند
4-با آب و تاب حرف می زنند ولی صدایشان ضرب آهنگ دار نت دار است
5- حرفهای دیگران را به راحتی تکرار می کنند
6-از طریق تکرار حرف یا شنیدن مطلب می آموزند و از شنیدن حرفها لذت می برند
7- موسیقی یا حرف زدن با تلقین را دوست دارند
8- مطالب را مسلسل وار و گام بگام به خاطر می سپارند
9- علاقمند به شنیدن باز خورد حرف های خود از جانب دیگران
10- استفاده از جملات شنیداری مثل « من شنیدم دیروز برای تو ...»
ویژگی افراد حسی
1-چشم ها به پائین و سمت راست
2- تنفس از انتهای ریه ها . بالا و پائین رفتن شکم آنها در تنفس تا حدی مشخص است
3- آهسته و عمیق حرف می زنند و با مکث و حو صله صحبت می کنند.
4-به پاداش های فیزیکی و لمس بسیار علاقمندند
5-در جریان مکالمه دوست دارند نزدیک فرد مقابل باشند.
6- بیشتر از طریق انجام یک عمل ، لذت می برند.
7-از جملات حسی مثل «احساس می کنم تو ... » استفاده می کنند.
ویژیگی افراد شنیداری - منطقی
1-چشم ها متوجه پائین و چپ
2- علاقمندی زیاد به گفتگوی درون و خلوت با خود
3- علاقمند به بهره گیری از جملات پیچیده
4-استفاده از وتژه های انتزاعی و علاقمند به تفکر انتزاعی
5- علاقمند به چیز های پر معنی و امور منطقی
7- پرداختن به جزئیات یک موضوع
فرآیند مدل سازی
1- رفتار ، مهارت یا پدیده مورد نظری را که احتیاج دارید تشخیص دهید.
2-مدل مناسبی برای رفتار ، مهارت یا پدیده مورد نظر پیدا کنید . مثلا فردی که در آن زمینه موفق است .
3- خصوصیات دلخواه خود را در آن فرد یا پدیده مطالعه نمائید . مثلا از طریق جستجو ،فیلم برداری ، صدابرداری ، تهیه منابع
4- توالی حرکات یا رخدادهائی که منجر به آن مهارت ، رفتار یا پدیده می شود را یادداشت کنید.
5-در ذهن ، خود را از بیرون چنان بنگرید که همچون آن مدل شده اید و همچون او رفتار می کنید (به کمک تصویر سازی ذهنی )
6-سعی کنید با الگوی خود یکی شوید . از داخل چشم الگو برخود بنگرید و تمامی احساساتی را که در هنگام بکار بستن مهارت مورد نظر به شما دست می دهد، تجربه نمائید .
7- یکبار مدل را مجددا مرور ذهنی نمائید . نیازی به تجزیه و تحلیل نیست فقط کافیست فعالیت فیزیکی مدل فوق را تقلید کنید.
8- تمرین را ادامه دهید تا نتیجه حاصل شود البته می توانید تصحیح هائی هم انجام دهید.
9-به استهلاک نتیجه توجه کنید . وقتی که احساس کنید دیگر بیش از این هر چه تلاش می کنید نتیجه نمی گیرید. در این زمان خلاقیت ذاتی خود را بکار اندازید . راه جدیدی پیدا کنید و آنچه را هم که بی نتیجه است . کنار بگذارید.
10-عدم موفقیت در یک زمینه را منفی تلقی نکنید و با امید و انعطاف پذیری هدف خود را دنبال کنید.
11-فقط به یادگیری و دانستن اکتفا نکنید بلکه سعی کنید مهارت های لازم را به کمک تمرین بدست آورید.
12-اگر می خواهید از رفتار خاصی الگو برداری کنید. لازم نیست به همان ارزش هایی معتقد باشید که الگوی شما به آن باور دارد .
شما کافیست به پیروی از آن ارزش ها تظاهر نمائید . مهم کسب مهارت در یک زمینه خاص است.
شما می توانید حتی در صورت نیاز از راهکار یک فرد در زمینه ایجاد انگیزه یا اعتماد بنفس هم در خود مدل سازی نمائید.
سوالی بود مثل همیشه یا در ایمیل یا همینجا مطرح کنید تا پاسخ آن را بدهم
diamonds55
17th May 2009, 05:12 PM
ESP
در رشته روان شناسی از سال 1951 با آزمایشات دکتر راین ، گرایش یا شاخه جدیدی در برخی از دانشگاه ها دایر شد تحت عنوان فرا روان شناسی (Para Psychology) که به بررسی علمی دیده های غیر متعارف روان شناختی ، تحت عنوان ادراکات فوق حسی (Extra Sensory Perception ) یا مخفف (ESP) می پردازد. این پدیده ها در دو طبقه زیر تقسیم می شوند.
1-ادراکات فوق حسی
http://www.lifeyoga.ir/aks/best%20%285%29.jpg
الف : تله پاتی (Telepaty) : فکر خوانی و انتقال فکر به دیگران
ب: روشن بینی یا غیبگویی (Clairvoyance) : دیدن یا ادراک اشیاء و رویدادها بدون دیدن آنها ( مثل اینکه شخص تعداد و نوع شکل های هندسی داخل یک پاکت مهر و موم شده را بگوید ، یا از راه دور اطلاعاتی درباره وضع و افراد خانه شخصی دیگری بدهد.
ج: پیشگویی و آینده بینی (Precognition) : ادراک و حس کردن اتفاقات در آینده
2- حرکت روانی اشیاء (Psychokinesis)
حرکت روانی و اثر گذاری از راه دور به روی اشیاء ((Psychokinesis
در مورد تاثیر گذاری ذهن بر ماده و امواج و انرژی ساتع شده از مغز، دستها یا اندام های دیگر و به حرکت در آوردن اشیاء گزارشات متعددی دریافت شده است.
بطور نمونه خانم نی نل کولاگیتا (Ninel Kulagina) در روسیه بارها در مقابل چشم های افراد و محققان توانسته است به کمک امواج و انرژی دستهای خود ، از فاصله جعبه های کبریت را جابجا کند و اشیا را به حرکت در آورد.و یا آزمایشات بسیاری به روی کامنسکی و نیکلایف در روسیه انجام شده است این افراد دارای قدرت فوق روانی ، توانسته اند با انرژی و امواج خود لامپی را روشن و خموش کنند و یا فرد مقابل را دچار گیجی و سردرد نمایند.
بررسی ها و مطالعات علمی وجود چنین نیروئی را در انسان تائید کرده است لیکن چه تعددی واقعا می توانند از این دقت برخوردار باشند ، یا بعبارتی چه افرادی قادر می شوند اشیاء را از فاصله با قدرت روانی و انرژی خود به حرکت در آورند ، یافته ها بسیار محدود است و بنظر می رسد این کار نیاز به استعداد و پتانسیل خاصی است که در افراد بسیار نادری وجود دارد . البته می توان با تمریناتی نظیر هیپنوتیزم ،یوگا،مدیتیشن و تمرکز روی نیروهای درون این توانایی را تقویت نمود اما اینکه چند نفر موفق به این کار شوند،امکانش محدود است .
یکی از مشکلات تحقیقاتی در این زمینه وقوع تعداد کم قدرت فوق روانی است. آنچه در سال های اخیر در این زمینه رخ داده است، مسیر جدیدی است که متا – آنالیز (Meta – Analysis) نامیده می شود. این راه جدید نتایج بسیار متفاوت حاصل از مطالعات فرا روان شناختی را جمع آوری نموده و از نظر آماری نتایج قابل توجهی ، از آن استخراج نموده است.
هنگامی که این نتایج جمع آوری شد بطور شگفت آوری میزان وقوع برخی از توانایی های فوق طبیعی و ESP نشان داده شد.برخی از این نتایج ( آزمون های متا – آنالیز ) نتیجه تحقیقات در دانشگاه مهندسی پرینستون ( PEAR) (Princeton Engineeriny Anomalies) روی جنبه های فوق طبیعی است.
این آزمایشات میکروسایکوکنیزیز (Micro-PK) توسط رابرت جان وراجر نلسون انجام شده است اما قابل ذکر اینکه وقوع حرکت روانی اجسام در افراد نادراست ولی امکان پذیر می باشد.
*در تصویر فوق خم کردن قاشق به کمک امواج ذهنی را مشاهده می کنید.
http://www.lifeyoga.ir/aks/333.JPG
در اکتشافات و تحقیقات در روی افراد خارق العاده در کتاب معروف پرده آهنین نوشته استراندر (Ostrander) و همکارانش چنین می خوانیم :
در افراد دارای نیروی خارق العاده (PK) ، حوزه انرژی و هاله (AURa) اطرافشان بسیار قوی و نافذ است ، خصوصا تشعشعات و انوار اطراف سر آنها .
میخائیلووا (Mikhailova) این نظریه را مطرح کرده است که «این امواج و نیرو در مقاط و زمینه خاصی از وجود و بدن انسان تمرکز می باشد.»
امواج چرخشی در حوزه اطراف مدیوم ها ( افراد واسطه و خارق العاده ) ممکن است تحت تاثیر فعالیت خود مغز باشد. »
تحقیقات این واقعیت را آشکار نموده است،تمرکز بر روی افراد (PK) تنها یک مرحله از بروز چنین توانائیست . این واقعیت ، با تحقیقات ماتیوگرین (Matlehew Greene) د انستیتوی تکنو لوژی انرژی افراد خارق العاده در مسکو ، مطالعات گرگ براندن و رابرت بکر تائید شده است.
http://www.lifeyoga.ir/aks/best%20%284%29.jpg
زبان گمشده
غیر از زبانی که هم اینک با آن گفتگو می کنیم و مقاصد و احساسات خود را به یکدیگر منتقل مینمایم مطمئنا زبان دیگری نیز وجود دارد که گذشتگان ما بیش از این با آن آشنا بودند و به یکدیگر پیام می دادند و آن زبان گمشده ، زبان تله پاتیک است.
گاهی به فکر دوستی که ماه ها از او خبری نداریم می افتیم یکباره به ما زنگ می زند ، گاهی همینکه در ذهن خود شعر و ترانه ای را زمزمه می کنیم فوری متوجه می شویم بغل دستی ما شروع می کند همان شعر و ترانه را بلند ، بلند خواندن و یا وقتی در خواب فوت یا بیماری عزیزی را بصورت یک رویا تجربه می کنیم روز بعد در حیرت تمام متوجه می شویم این اتفاق افتاده است.
زبان گمشده یا قدرت تله پاتی که به نوعی انتقال فکر از دیگری به ما و یا از ما به دیگری است یک واقعیت انکارناشدنی است که امروزعلم روان شناسی دررشته تخصصی خود (فراروان شناسی Para Psychology) آن را تاکید کرده است .
در وهله اول شاید فکر کنیم تله پاتی یا انتقال افکار و احساسات تنها محدود به همین موضوع است در حالیکه گسترده این توانائی که در بیشتر انسان ها به میزان های مختلف وجود دارد بسیار است و کاربردهای زیادی دارد . در زیر به برخی از آنها به اختصار اشاره می شود.
1- انتقال فکر
پرورش توانائی درک افکار دیگران و رویدادهای جاری زندگی ، گاهی ما به راحتی می توانیم از افکار پنهانی دیگران با خبر شویم و یا رویدادهائی را حس کنیم . همینطور می توانیم افکار و احساسات خود را بر حسب نیاز بدون حرف زدن و بیان کردن آنها را از راه دور به دیگران منتقل کنیم . در دوران گذشته که هنوز خبری از اداره پست ، تلفن ، موبایل و اینترنت نبود انیا ن ها با این زبان ناشناخته از راه دور با هم ارتباط برقرار کردند ولی امروزه به علت نیاز کمتر به این وسیله و استفاده زیاد از ابزارهای ارتباطی چنین نیروئی کمرنگ شده است.
2- اعلام خطر
زبان تله پاتی گاهی مارا از بروز خطری چه برای خود و چه برای نزدیکان ما آگاه می کند اگر به این حس خود اعتماد کنید و آن را با یوگا ، مدیتیشن و خود هیپنوتیزم پرورش دهید مطمئنا در این تجربه با ما همراه خواهید شد . همانگونه که برخی از حیوانات ، وقوع زمین لرزه را جلوتر احساس می کنند.
3- استاد و راهنمای درونی
زبان تله پاتی یک زبان بکرو قد یمی و بر گرفته از ذات خلقت و طبیعت است. این زبان راهنمای ما برای شناخت حقیقت ، شناخت هستی و قواعد ذاتی اوست.
4- درمان
از امواج مغزی و ذهنی و انرژیک قدرت تله پاتی می توان برای شفابخشی و نیرو دهی به بیماران استفاده کرد. اگر بستگانی از شما بیمارند به آنها تمرکز دهید و افکار شفابخش خودتان بهره جوئید.
5- تاثیر گذاری مثبت
افراد با تولید افکار مثبت ، احساسات خوشایند و سازنده می توانند در دیگران تاثیر مثبت بگذارند برخی در اجتماع نا موفق هستند و شاید ندانند یکی از دلایل آن وجود افکار منفی و پنهانی در آنان باشد . هر فکر و احساسی در شما یک موجی است که در تمام هستی پخش می شود و می ماند و بعد عکس العمل آن دوباره به شما بر می گردد. همواره مراقب افکار و احساسات درونی خود باشید و افکار و احساس منفی را خود راه ندهید . با ایجاد افکار و احساسات مثبت شما در دیگران نگرش و احساس مثبت ایجاد می کنید . بطور مثال افرادی که در اثر بدبینی ، سوء ظن و بدگمانی و شک و تردید ، مدام زندگی خود را پر از حادثه ، خیانت و سوء استفاده می بینند . اول افکار خود را از این سمومات پاک کنند.
نکات مهم در تقویت نیروی تله پاتی
برای تقویت نیروی تله پاتی و تاثیر از فاصله در تمرینات فرد نکات زیر را دقت کنید :
1- در صورت امکان عکس سوژه را در مقابل قرار دهید.
2- در صورت عدم وجود عکس ، تصویر سوژه را در ذهن خود تجسم کنید.
3- خود را در یک حالت خود هیپنوتیزم قرار دهید.
4- اگر تصویر سوژه را در اختیار دارید چند ثانیه ، تا دو دقیقه به آن خیره شوید. اگر عکس در اختیار نیست تصویر آن را مجسم کنید.
5-در حالیکه ذهن خود را چشم های بسته به سوژه مورد نظر تمرکز داده اید. پیامی را انتخاب کنیدمثل پیام مهر و دوستی ، به من زنگ بزن و یا دست را بالا کن .
6- خود رادر کنار سوژه تجسم کنید ، به طور مثال سوژه دست های شما را می گیر و انگار در مقابل همدیگر نشسته اید.
7 - بتدریج احساس کنید درون سوژه هستید بعد پیامتان را با ضمیر من و به ورت مثبت منتقل کنید یعنی به جای این که بگوییم دست تو بالا می آید بگوئید دستم به تدریج بالا می آید به این ترتیب این احساس را در سوژه منتقل می کنیم که دستش بالا بیاید.
8- اگر این پیام همراه با یک حس عاطفی جذب کننده باشد خیلی موثر است . یعنی با علاقه پیام ذهنی خود را به سوژه منتقل کنید.
9- درباره سوژه ای حتی اگر از آن برخورد منفی می بینید حتما ، احساس مثبت داشته باشید به طور مثال اگر فرد تصور می کند که فرد مقابل او را تائید نمی کند در واقع این یک پیامی است که به فرد مقابل می گویید تو مرا تایید نکن پس حتما با تکرار القائات مثبت به تدریج نظر مخالف یک فرد را عوض کنید .
10- این تمرین را در زمانهائی که حالت و احساس خوبی دارید چه در وضعیت خود هیپنوتیزم و چه در حالت خوابیدن و چه در حالت های معنوی می توانید با تمرکز انجام دهید.
اما در دوران پریود خانم ها ، در شرایط جوی نامناسب و در زمانهایی که احساس می کنید فرد در یک وضعیت خوبی قرار ندارد یا شما در وضعیت خوبی قرار ندارید ، این تمرین را انجام ندهید.
11- قبلا حتما این ارتباط را با سوژه ای برقرار کنید که روی او شناخت دارید و او را عنصر مناسبی تشخیص می دهید زیرا با قراری تماس ذهنی ، به تدریج افکار و روحیات طرف مقابل نیز خود بخود به شما ارسال می شود.
12- بعضی از شب ها قبل از خوابیدن با احساس اینکه به هنگام خواب این ارتباط را برقرار کنید و این پیام را بفرستید چند دقیقه تمرین فوق را انجام دهید.
13- هرکس که نیروی آن به هر دلیل بیشتر است خود به خود تاثیر گذاری ان نیز بیشتر می شود. یک فرد سالم به یک فرد بیمار نیرو می دهد و به او سلامتی ، منتقل می کند اما فرد بیمار بلعکس فرد بیمار بلعکس ضعف های خود را به سوژه منتقل می کند.
14- در انتقال پیام به نوع رنگ نیز توجه کنید به طور مثال اگر می خواهید در کسی عشق و یا شفا بخشی ایجاد کنید ، آن پیام را با رنگ سبز منتقل کنید اگر می خواهید به یک شخصی آرامش یا صرفا تله پاتی منتقل کنید آن را با رنگ آبی منتقل کنید و یا اگر می خواهید در فرد هیجان و شوق ایجاد کنید آن را با رنگ قرمز و یا نارنجی منتقل کنید.
15- به هنگام انتقال پیام مراقب پارازیت های ذهنی خود یاشید چون زمانی که متمرکز یک پیام می شوید ممکن است که در اثر افکار و تمایلات متفاوت ذهنی ، ذهنیت های منفی و نا خود آگاهی پیدا شوند ، با تمرین تمرکز فکر جلوی این پارازیت هایرا بگیرید.
16- منتظر نتیجه سریع نباشید ، عجله نکنید و کارتان را با حوصله دنبال نمایید.
17- ارتباط تله پاتی با جنس مخالف یا افرادی که با آنها رابطه صمیمانه و عاطفی داریم بهتر برقرار می شود. همچنین پیام های تله پاتیک مثل خواب و رویا زبان خود را دارد . بطور مثال همانطور که آب در رویا می تواند تمثیلی از پاکی ، احساس گناه یا پرواز تمثیلی از بلند پروازی یا احساس سقوط و شکست باشد بطور مثال در تله پاتی نیز آبی می تواند رنگ آسمان ، دریا ،موج ، یا احساس آرامش باشد.
18- برای برقراری ارتباط و تاثیر گذاری در فردی که مقابل ماقرار دارد تمرکز به چشم سوم و بین دو ابروان و بعد انتقال فکر خیلی بهتر تاثیر گذار است.
19- برای انتقال پیام فرصت کافی در نظر بگیرید زیرا اغلب ، زمانی که تازه ارتباط در حال برقرار شدن است ممکن است تمرین را قطع کنید . بنابر این باید مدت تمرین را طولانی تر نماید.
20- مرکز آجنا در چشم سوم و ویشودهی در پایین گردن و آناهات در کنار قلب و در امتداد ستون فقرات مراکز اصلی انرژی در چاکراها برای رشد این نیروهاست . همچنین در زمان ارسال پیام ، فرستنده بهتر است. دم بگیرد و در حالت حبس دم باشد. اگر با شخصی در مقابل تمرین می کنیم گیرنده باید در حالت باز دم قرار گیرد.
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.