touraj atef
12th May 2010, 03:23 PM
دينگ دينگ
صداي آشنا مي آيد ساعت است كه به غرش در مي آيد و حكايت روز ديگري را مي دهد و ثانيه ها مشغول كار مي شود هم اكنون هم لحظه اي از تاريخ شد و گذشته است لحظه هاي آيند و روندو در اين ميان قصه اي كه به ذهن مي آيد اين است
بر جوي آب نشين گذر عمر ببين
جوي آب عمر بسياري آمده و رفته است و اين كه هر كدام به لحظه آخر مي رسيم حال هردم كه باشد باز براي بسياري از ما حديث آشنا را متبلور سازد و گويد
چه زود دير شد
بسياري آمدند و رفتند زنان و مرداني كه روزگاري بزرگ بودند و سر انجام رفتند و بعدها تاريخ ثابت كرد كه بزرگ نبودند برخي ديگر بزرگ بودند و بزرگ ماندندو اين تاريخ است كه باز كارنامه آنها را مهر قبول و رد زند و تجديدي را بر عهده كساني مي گذارد كه راه آنها را ادامه دهند و از تجربه هاي آنها بهره مند گردند و يا اين كه پيروي كنند اما پند مورخ بزرگ ويل دورانت را گوش ندهند كه گفت
آناني كه تاريخ را نمي دانند خود مجبور به تكرار آن خواهند بود
و امروز تاريخ مي گويد كه قصه هاي بزرگي براي انسان امروز به وقوع پيوست نزديك به يك صد و نود سال پيش در شهري در ايتاليا بانوئي پاي به عرصه وجود نهاد كه اگر چه اصليت انگليسي داشته و زاده شهر ي از ديار چكمه هست اما براي بسياري از انسانها چون ياور و مادر و خواهر و دوستي فرا دياري بوده است از فلورانتس نايتينگل سخن مي رانم كسي كه بنيان گذار حرفه و علم پرستاري نوين است سالها پيش از حضور نايتينگل در هر كجائي كه شهوت قدرت طلبي بوده و جنگي شعله مي افروخت از بانوان داوطلب محلي براي پرستاري بهره مي گرفتند كساني كه بنا بر حس نوعدوستي خود به پرستاري حتي دشمنان و متجاوزين به آب و خاكشان مي پرداختند اما فلورانس نايتينگل كه در اندرون خود عشق بزرگي به وسعت خدمت به خلق نداشت عبادتي چنين زيبا را با بنا كردن حرفه اي در جهان بوجود آورد كه امروز هم روپوش سپيد بعنوان سمبل هم دردي در بسياري از مراكز درماني ديده مي شود امروز قصه ديگري هم در تاريخ به وقوع پيوسته است كه شايد در ظاهر هيچ ارتباطي به داستان بانوي فانوس به دست ( لقب نايتينگل ) نداشته باشد اما شايد در بطن خود بتواند ارتباطي برقرار كند درست يك صد و بيست سال پس از تولد نايتينگل در چنين روزي در كشور آلمان مهندسي جوان به نام كنراد تسوز نخستين كامپيوتر خود كار و قابل برنامه ريزي را به نمايش گذاشت اين ماشين تسوز "z3"نام داشت اين ماشين اساس توليد بسياري از دستگاههاي مشابه شد و انسان توانست به اين نتيجه رسد كه مي تواند دستگاهي را برنامه ريزي كند و شبه مغزي را بسازد كه بداند چگونه كارها را انجام دهد دستگاه "z3"شايد مخفف كلماتي در ذهن تسوز داشت اما شايد اگر بخواهيم به دنياي فانتزي رويم بتوانيم سه گانه هاي "z"او را به سه "ز" تبديل كنيم سه " ز" كه در اول كلمات
زنگار
زايش
زيبائي
مي آيند و اين دقيقا ارتبط به بانوي چون فلورانتس نايتينگل بر مي گردد كه با بهره گيري از سه " ز" قدرتي به نام مهر " زنانگي " و ايمان به "زور" و تواني كه عشق دارد توانست نگاهي ديگر به " زمين " و موجوداتش نمايد و دستگاه ذهن خود را اين گونه پرورش دهد كه نخست " زنگارها " را از ذهن دور نمايد قصه من را تبديل به ما كند درد ها را مال همه بداند و قرباني جنگ را از هر گونه اي كه باشد عزيز ما بداند و به اين انديشه رود كه بايد فراتر از ذهني كه به او مي گويد زن و ضعيف و ظريف هست بجنگد و نشان دهد كه زن براي زايش هست حتي در ميان سخت ترين شرايط خود خواهي هاي مردانه و در ميان جنگهاي بي شمار اين او است كه زايش مهر و عشق و ظرافت را حتي در خونين ترين زمنيهاي زمين ذات بر تر دارد او است كه با سپيدي روحي و سپيدي انديشه و سپيدي كه از ظرافتهاي زنانه تنها بر مي آيد مي تواند زيبائي آفريند باور زيبائي به مهر باور زيبائي به عشق و باور زيبائي به نوعدوستي و باور زيبائي به هم دردي و ياري رساندن كه زايده ذهن زني به ظرفت و زيبائي نايتينگل بود شايد مهندس كنراد تسوز نمي دانست در روزي كه سخن از " z3" مي كرد زني به دنيا آمد كه زور زنانه را كه آميزه اي از عشق و هم دردي است را با زدودن زنگاره هائي كه او را ضعيف و زبون مي دانست بيابد و زايشي با هم دردي را در ظلمات زورمندي هاي زبون برخي آدميان به نمايش گذارد و زيبائي عشق و زوال ترس و نفرت را نمايان سازد آري امروز روز بانوي فانوس به دست است همان كه زن بود و ظرافت داشت و نيروي بزرگ زايش را باور كرد و زيبائي را جاودانه ساخت و زوال زور گوئي و زبون انديشي زا ميسر ساخت اين روز بر همه پرستاران سراسر هستي بي كران شادمانه
www.lonelyseaman.wordpress.com/tourajatef@hotmail.com
صداي آشنا مي آيد ساعت است كه به غرش در مي آيد و حكايت روز ديگري را مي دهد و ثانيه ها مشغول كار مي شود هم اكنون هم لحظه اي از تاريخ شد و گذشته است لحظه هاي آيند و روندو در اين ميان قصه اي كه به ذهن مي آيد اين است
بر جوي آب نشين گذر عمر ببين
جوي آب عمر بسياري آمده و رفته است و اين كه هر كدام به لحظه آخر مي رسيم حال هردم كه باشد باز براي بسياري از ما حديث آشنا را متبلور سازد و گويد
چه زود دير شد
بسياري آمدند و رفتند زنان و مرداني كه روزگاري بزرگ بودند و سر انجام رفتند و بعدها تاريخ ثابت كرد كه بزرگ نبودند برخي ديگر بزرگ بودند و بزرگ ماندندو اين تاريخ است كه باز كارنامه آنها را مهر قبول و رد زند و تجديدي را بر عهده كساني مي گذارد كه راه آنها را ادامه دهند و از تجربه هاي آنها بهره مند گردند و يا اين كه پيروي كنند اما پند مورخ بزرگ ويل دورانت را گوش ندهند كه گفت
آناني كه تاريخ را نمي دانند خود مجبور به تكرار آن خواهند بود
و امروز تاريخ مي گويد كه قصه هاي بزرگي براي انسان امروز به وقوع پيوست نزديك به يك صد و نود سال پيش در شهري در ايتاليا بانوئي پاي به عرصه وجود نهاد كه اگر چه اصليت انگليسي داشته و زاده شهر ي از ديار چكمه هست اما براي بسياري از انسانها چون ياور و مادر و خواهر و دوستي فرا دياري بوده است از فلورانتس نايتينگل سخن مي رانم كسي كه بنيان گذار حرفه و علم پرستاري نوين است سالها پيش از حضور نايتينگل در هر كجائي كه شهوت قدرت طلبي بوده و جنگي شعله مي افروخت از بانوان داوطلب محلي براي پرستاري بهره مي گرفتند كساني كه بنا بر حس نوعدوستي خود به پرستاري حتي دشمنان و متجاوزين به آب و خاكشان مي پرداختند اما فلورانس نايتينگل كه در اندرون خود عشق بزرگي به وسعت خدمت به خلق نداشت عبادتي چنين زيبا را با بنا كردن حرفه اي در جهان بوجود آورد كه امروز هم روپوش سپيد بعنوان سمبل هم دردي در بسياري از مراكز درماني ديده مي شود امروز قصه ديگري هم در تاريخ به وقوع پيوسته است كه شايد در ظاهر هيچ ارتباطي به داستان بانوي فانوس به دست ( لقب نايتينگل ) نداشته باشد اما شايد در بطن خود بتواند ارتباطي برقرار كند درست يك صد و بيست سال پس از تولد نايتينگل در چنين روزي در كشور آلمان مهندسي جوان به نام كنراد تسوز نخستين كامپيوتر خود كار و قابل برنامه ريزي را به نمايش گذاشت اين ماشين تسوز "z3"نام داشت اين ماشين اساس توليد بسياري از دستگاههاي مشابه شد و انسان توانست به اين نتيجه رسد كه مي تواند دستگاهي را برنامه ريزي كند و شبه مغزي را بسازد كه بداند چگونه كارها را انجام دهد دستگاه "z3"شايد مخفف كلماتي در ذهن تسوز داشت اما شايد اگر بخواهيم به دنياي فانتزي رويم بتوانيم سه گانه هاي "z"او را به سه "ز" تبديل كنيم سه " ز" كه در اول كلمات
زنگار
زايش
زيبائي
مي آيند و اين دقيقا ارتبط به بانوي چون فلورانتس نايتينگل بر مي گردد كه با بهره گيري از سه " ز" قدرتي به نام مهر " زنانگي " و ايمان به "زور" و تواني كه عشق دارد توانست نگاهي ديگر به " زمين " و موجوداتش نمايد و دستگاه ذهن خود را اين گونه پرورش دهد كه نخست " زنگارها " را از ذهن دور نمايد قصه من را تبديل به ما كند درد ها را مال همه بداند و قرباني جنگ را از هر گونه اي كه باشد عزيز ما بداند و به اين انديشه رود كه بايد فراتر از ذهني كه به او مي گويد زن و ضعيف و ظريف هست بجنگد و نشان دهد كه زن براي زايش هست حتي در ميان سخت ترين شرايط خود خواهي هاي مردانه و در ميان جنگهاي بي شمار اين او است كه زايش مهر و عشق و ظرافت را حتي در خونين ترين زمنيهاي زمين ذات بر تر دارد او است كه با سپيدي روحي و سپيدي انديشه و سپيدي كه از ظرافتهاي زنانه تنها بر مي آيد مي تواند زيبائي آفريند باور زيبائي به مهر باور زيبائي به عشق و باور زيبائي به نوعدوستي و باور زيبائي به هم دردي و ياري رساندن كه زايده ذهن زني به ظرفت و زيبائي نايتينگل بود شايد مهندس كنراد تسوز نمي دانست در روزي كه سخن از " z3" مي كرد زني به دنيا آمد كه زور زنانه را كه آميزه اي از عشق و هم دردي است را با زدودن زنگاره هائي كه او را ضعيف و زبون مي دانست بيابد و زايشي با هم دردي را در ظلمات زورمندي هاي زبون برخي آدميان به نمايش گذارد و زيبائي عشق و زوال ترس و نفرت را نمايان سازد آري امروز روز بانوي فانوس به دست است همان كه زن بود و ظرافت داشت و نيروي بزرگ زايش را باور كرد و زيبائي را جاودانه ساخت و زوال زور گوئي و زبون انديشي زا ميسر ساخت اين روز بر همه پرستاران سراسر هستي بي كران شادمانه
www.lonelyseaman.wordpress.com/tourajatef@hotmail.com