آبجی
9th May 2010, 02:30 PM
سالها پيش با بروز ناكارآمدي روشهاي سنتي در آموزش، روش دانشآموز محوري به عنوان الگويي پيشرفته براي تحول نظام آموزشي، معرفي گرديد. اما هيچگاه اين روش، مطابق آنچه تجربه شده بود، در ايران به منصه ظهور نرسيد. شايد يكي از دلايل اين امر گرايش كلي نظام آموزشي به علوم انتزاعي و حتي تدريس علوم تجربي به شكل انتزاعي باشد كه مغايرت اساسي با روشهاي مبتني بر تجربه فردي دانشآموز دارد. اكنون ابزار رايانه و اينترنت، تحولي را در نظام آموزشي جهان رقم زده كه بوميسازي آن در ايران نيز به سرنوشت روش دانشآموز محوري دچار شده است.
واضح است كه براي تحول در نظام آموزشي كشور، هرگز نميتوان از بنيان آغاز كرد و كل نظام آموزشي را با نظامي جديد عوض كرد، بلكه اين تحول بايد تدريجي و مبتني بر واقعيات جامعه باشد. مدرسه هوشمند، يك پيشنهاد عملي با هدفمندي اجراي پيشرفتهترين روشهاي آموزشي نوين و نگاه عملي به وضعيت كنوني نظام آموزشي كشور است. در يك نگاه كلي، اگر فرايند آموزش در مدرسه را به سه بخش تدريس معلم، انجام تكليف و تمرين و برگزاري آزمون تقسيم كنيم، در مييابيم كه بدون دخالت مستقيم در بخش اول كه از ايستايي بيشتري در مقابل تحول برخوردار است نيز، ميتوان دست به بهبود نظام آموزشي زد.
هنگامي كه معلم يك درس را براي يك گروه دانشآموزان ارائه ميدهد، فرايند آموزش به روش چهره به چهره با تمام مزاياي اين روش اتفاق ميافتد. اما به محض آن كه معلم ميپرسد كسي اشكال يا سؤالي ندارد، ابزارهاي جديد آموزشي قابليت خود را به نمايش ميگذارند. از اين پس، دانشآموز قويتر، مبحث بعدي و نكته جديد ميخواهد و دانشآموز ضعيفتر هنوز در فهم آنچه تدريس شده، مشكل دارد. صرف وقت معلم براي يك گروه با اين تنوع در دريافت، نقطه آغازين ضعف نظام آموزشي است. پس از رفع اشكال دانشآموزان، نياز به لوازم كمك آموزشي براي تعميق در تفهيم ظهور ميكند و پس از آن، تكرار مطالب براي تثبيت و يا تجربه منجر به پايداري مطالب در ذهن دانشآموزان، ضروري ميشود كه هر دو در مدرسه هوشمند مطابق برنامهريزي دقيق پيش ميرود.
در واقع از زماني كه كار تدريس مقدماتي معلم پايان يافت، وظيفه ابزارهاي جديد آغاز ميشود. اگر هر دانشآموز يك رايانه مقابل خويش داشته باشد كه نرمافزار آن با رهبري نظام يافته به معلم ياري رساند، دقيقاً مانند تكثير معلم به تعداد دانشآموزان، بهرهوري محيط آموزشي افزايش مييابد. پس از تدريس، نرمافزارهايي شامل متن، صوت، تصوير، پويانمايي (انيميشن) و فيلم به دانش آموز عرضه و بازخورد فعاليت او ثبت ميشود. اين بخشها به ويژه نرمافزارهايي كه براي تكرار مطالب و تثبيت و تعميق مطالب طراحي شدهاند، همگي به گونهاي هستند كه جايگاه دانشآموز در مسير يادگيري را پيشبيني كرده و در همان نقطه به او كمك ميكنند يعني همان كاري كه معلم در كلاس، امكان و فرصت انجامش را ندارد. البته در واقع اين خود دانشآموز است كه به كمك نرمافزار هوشمند، مسير خودآموزي (self earning) خود را فراهم ميآورد.
بهطور كلي، جهتگيري مدرسه هوشمند در مسير تربيت دانشآموزاني است كه به تدريج به دانشجو بدل شوند، يعني به جاي فراگيري دانشهاي مختلف، روش فراگيري دانشها را بياموزند تا در مواجهه با علوم و معلومات جديد، دچار ايستايي نشوند. ابزار ويژه مدرسه هوشمند كه توانمندي دانشآموز نيز تلقي ميشود، تسلط بر زبان انگليسي به معني درك مطلب و استفاده از كامپيوتر به معني امكان استفاده از نرمافزارها و توانمندي ورود عالمانه و هدفمند به فضاي اينترنت است. در واقع دانشآموز به اين ابزارها مجهز ميشود تا در آينده با مواجهه دفعي روبهرو نگردد.
گام بعدي در فرآيند آموزش، تمرين و تكرار است. در اين مرحله، مدرسه هوشمند بهطور مستقل و تنها با مديريت كلي معلم، به انجام وظيفه ميپردازد. يكي از ضعفهاي عمده نظام آموزشي سنتي، محدوديت انجام تمرين به دليل محدوديت وقت و موانعي از قبيل اتلاف وقت در نوشتن و عدم اطمينان دانشآموز به انجام صحيح تمرين در حين انجام و اتلاف وقت فراوان و محدوديت در بررسي آن توسط معلم است. در مدرسه هوشمند، ضمن افزايش سرعت حل تمرين به تبع افزايش كمي حل تمرين، با اجراي سيستم هشدار و راهنمايي به دانشآموز حين انجام تمرين، كيفيت نيز افزايش مييابد. همچنين مجموعه اطلاعات ثبت شده در اين بخش نظير ميزان دقت دانشآموز در حل تمرين، سرعت و ميزان صرف وقت ميتواند نظام آموزشي را در هدايت تحصيلي و ارزيابي وي ياري رساند.
گام بعدي، برگزاري آزمون است. نظام آموزش سنتي در اين بخش هم دچار ضعفهاي كيفي و كمي است كه هر دو ضعف با تمهيدات نظام مدرسه هوشمند به راحتي مرتفع ميشود. آزمون در مدرسه هوشمند يك اتفاق نادر و پراسترس و اتفاقي در گزينش معلومات و توانمنديهاي دانشآموز نخواهد بود. در واقع در مدرسه هوشمند، هر آنچه فراگرفته ميشود، بارها در حداقل زمان و با بهترين راندمان ميتواند مورد سؤال واقع شود و همه نتايج آن براي ارزيابي ميزان موفقيت فرآيند آموزش ثبت شود.
همچنين نظير بخش اول يعني ارائه مطالب، در بخشهاي تمرين و آزمون نيز، مجموعه دانشآموزان بهطور فردي با فرآيند آموزش روبهرو ميشوند و هر كس مطابق استعداد و توان و انرژي خود پيشرفت ميكند و هرگز دانشآموزان پيشرو، براي ديگري متوقف نميشوند. همانگونه كه دانشآموزان عقبتر مانده، به دليل جا ماندن، مجبور به عبور سطحي از مطالبي كه هنوز به درستي فرانگرفتهاند، نخواهند شد. بديهي است تمامي آنچه در مساعدت ابزارها به فرآيند آموزش بيان شد، محدود به فضاي مدرسه نميشود و دانشآموز ميتواند تمامي آن را در منزل داشته باشد و از نقل و انتقال دفتر و كتاب به مدرسه و منزل بينياز شود.
يكي از ضعفهاي پنهان نظام آموزشي سنتي، محدود كردن دانشآموزان به دايره خارج از محدوده علايق و انگيزههايشان است. موضوعي كه هر معلمي با آن روبهرو شده است. يك دانشآموز دوست دارد از يادگيري يك درس به صورت سطحي و در حد ضروري عبور كند و در يك زمينه كه مورد علاقه اوست، بسيار بيش از آنچه انتظار نظام آموزشي است، تعمق كند. اين امكان در مدرسه هوشمند به راحتي در اختيار دانشآموز قرار ميگيرد، بدون آن كه به فرآيند آموزشي او و گروه دانشآموزان صدمهاي وارد شود. شايد به نظر برسد با افزايش تعامل دانشآموز با ابزار رايانه، تعاملات دانشآموزان با يكديگر و با معلمان خود رو به كاهش گذارد، همچنين از آنجا كه تجربه به جاي حفظ كردن معلومات بيشتر بر علوم تجربي تطبيق دارد، علوم انتزاعي و علوم انساني ممكن است به اندازه علوم تجربي از ابزار مدرسه هوشمند بهرهمند نشوند.
مدرسه هوشمند اين دو ضعف را با يكديگر به نقطه قوت بدل كرده است. بدين معني كه در مورد علوم انساني و علوم انتزاعي، از مباحثه گروهي دانشآموزان بهره ميگيرد تا هم جبران ضعف روابط انساني شود و هم ابزار مناسبي براي فراگيري علوم غير تجربي پديد آيد. تغيير ساختار و معماري زمان در مدرسه هوشمند موجب باز شدن زمان دانشآموزان و امكان فعاليتهاي جنبي را به آنها ميدهد كه بستري مناسب براي پژوهشهاي گروهي و اداره سمينار و فضاهاي علمي و تجربه تعاملات اجتماعي خواهد بود. بديهي است مدرسه هوشمند نيز با چالشهايي روبهروست كه به برخي اشاره ميشود:
۱. عادت دانشآموزان به يادگيري سنتي و آزمونهاي سنتي و نيز عادت معلمان به همين روشها.
۲. نگراني معلمان از به خطر افتادن موقعيت شغلي به دليل عدم امكان ارائه آموزشهاي لازم به ايشان و حتي عدم امكان اطلاع از مزاياي واقعي مدرسه.
۳. فقدان الگوي بومي مدرسه هوشمند و نياز به تجهيزات و سرمايه وسيع و مقاومت اولياي دانشآموزان.
البته سرمايه مورد نياز براي تأمين تجهيزات مورد نياز مدرسه هوشمند از هزينههايي كه اكنون در بسياري از مدارس غيردولتي صرف ميشود، كمتر است. اما اساسيترين گام در راه نيل به اين نظام آموزشي، پس از تحكيم باور عمومي نسبت به آن، تغيير نگرش اساسي در تعاريف اوليه آموزش و البته در فرايند اجرا، استفاده از نرمافزارهاي كامل و دقيقي است كه امكان اصلاح و تكامل داشته باشد و بر نيازهاي واقعي محيطهاي آموزشي كشور منطبق باشد. هم اكنون اين نرمافزارها به صورت محدود و آزمايشي طراحي شده و در حال اجراست، اما محدود به مدارسي است كه در ساختار خود از انعطاف و جسارت لازم براي تجربه روش هاي نوين و افزايش بهرهوري آموزشي برخوردارند.
نفل از وبلاگhttp://tps.blogfa.com
واضح است كه براي تحول در نظام آموزشي كشور، هرگز نميتوان از بنيان آغاز كرد و كل نظام آموزشي را با نظامي جديد عوض كرد، بلكه اين تحول بايد تدريجي و مبتني بر واقعيات جامعه باشد. مدرسه هوشمند، يك پيشنهاد عملي با هدفمندي اجراي پيشرفتهترين روشهاي آموزشي نوين و نگاه عملي به وضعيت كنوني نظام آموزشي كشور است. در يك نگاه كلي، اگر فرايند آموزش در مدرسه را به سه بخش تدريس معلم، انجام تكليف و تمرين و برگزاري آزمون تقسيم كنيم، در مييابيم كه بدون دخالت مستقيم در بخش اول كه از ايستايي بيشتري در مقابل تحول برخوردار است نيز، ميتوان دست به بهبود نظام آموزشي زد.
هنگامي كه معلم يك درس را براي يك گروه دانشآموزان ارائه ميدهد، فرايند آموزش به روش چهره به چهره با تمام مزاياي اين روش اتفاق ميافتد. اما به محض آن كه معلم ميپرسد كسي اشكال يا سؤالي ندارد، ابزارهاي جديد آموزشي قابليت خود را به نمايش ميگذارند. از اين پس، دانشآموز قويتر، مبحث بعدي و نكته جديد ميخواهد و دانشآموز ضعيفتر هنوز در فهم آنچه تدريس شده، مشكل دارد. صرف وقت معلم براي يك گروه با اين تنوع در دريافت، نقطه آغازين ضعف نظام آموزشي است. پس از رفع اشكال دانشآموزان، نياز به لوازم كمك آموزشي براي تعميق در تفهيم ظهور ميكند و پس از آن، تكرار مطالب براي تثبيت و يا تجربه منجر به پايداري مطالب در ذهن دانشآموزان، ضروري ميشود كه هر دو در مدرسه هوشمند مطابق برنامهريزي دقيق پيش ميرود.
در واقع از زماني كه كار تدريس مقدماتي معلم پايان يافت، وظيفه ابزارهاي جديد آغاز ميشود. اگر هر دانشآموز يك رايانه مقابل خويش داشته باشد كه نرمافزار آن با رهبري نظام يافته به معلم ياري رساند، دقيقاً مانند تكثير معلم به تعداد دانشآموزان، بهرهوري محيط آموزشي افزايش مييابد. پس از تدريس، نرمافزارهايي شامل متن، صوت، تصوير، پويانمايي (انيميشن) و فيلم به دانش آموز عرضه و بازخورد فعاليت او ثبت ميشود. اين بخشها به ويژه نرمافزارهايي كه براي تكرار مطالب و تثبيت و تعميق مطالب طراحي شدهاند، همگي به گونهاي هستند كه جايگاه دانشآموز در مسير يادگيري را پيشبيني كرده و در همان نقطه به او كمك ميكنند يعني همان كاري كه معلم در كلاس، امكان و فرصت انجامش را ندارد. البته در واقع اين خود دانشآموز است كه به كمك نرمافزار هوشمند، مسير خودآموزي (self earning) خود را فراهم ميآورد.
بهطور كلي، جهتگيري مدرسه هوشمند در مسير تربيت دانشآموزاني است كه به تدريج به دانشجو بدل شوند، يعني به جاي فراگيري دانشهاي مختلف، روش فراگيري دانشها را بياموزند تا در مواجهه با علوم و معلومات جديد، دچار ايستايي نشوند. ابزار ويژه مدرسه هوشمند كه توانمندي دانشآموز نيز تلقي ميشود، تسلط بر زبان انگليسي به معني درك مطلب و استفاده از كامپيوتر به معني امكان استفاده از نرمافزارها و توانمندي ورود عالمانه و هدفمند به فضاي اينترنت است. در واقع دانشآموز به اين ابزارها مجهز ميشود تا در آينده با مواجهه دفعي روبهرو نگردد.
گام بعدي در فرآيند آموزش، تمرين و تكرار است. در اين مرحله، مدرسه هوشمند بهطور مستقل و تنها با مديريت كلي معلم، به انجام وظيفه ميپردازد. يكي از ضعفهاي عمده نظام آموزشي سنتي، محدوديت انجام تمرين به دليل محدوديت وقت و موانعي از قبيل اتلاف وقت در نوشتن و عدم اطمينان دانشآموز به انجام صحيح تمرين در حين انجام و اتلاف وقت فراوان و محدوديت در بررسي آن توسط معلم است. در مدرسه هوشمند، ضمن افزايش سرعت حل تمرين به تبع افزايش كمي حل تمرين، با اجراي سيستم هشدار و راهنمايي به دانشآموز حين انجام تمرين، كيفيت نيز افزايش مييابد. همچنين مجموعه اطلاعات ثبت شده در اين بخش نظير ميزان دقت دانشآموز در حل تمرين، سرعت و ميزان صرف وقت ميتواند نظام آموزشي را در هدايت تحصيلي و ارزيابي وي ياري رساند.
گام بعدي، برگزاري آزمون است. نظام آموزش سنتي در اين بخش هم دچار ضعفهاي كيفي و كمي است كه هر دو ضعف با تمهيدات نظام مدرسه هوشمند به راحتي مرتفع ميشود. آزمون در مدرسه هوشمند يك اتفاق نادر و پراسترس و اتفاقي در گزينش معلومات و توانمنديهاي دانشآموز نخواهد بود. در واقع در مدرسه هوشمند، هر آنچه فراگرفته ميشود، بارها در حداقل زمان و با بهترين راندمان ميتواند مورد سؤال واقع شود و همه نتايج آن براي ارزيابي ميزان موفقيت فرآيند آموزش ثبت شود.
همچنين نظير بخش اول يعني ارائه مطالب، در بخشهاي تمرين و آزمون نيز، مجموعه دانشآموزان بهطور فردي با فرآيند آموزش روبهرو ميشوند و هر كس مطابق استعداد و توان و انرژي خود پيشرفت ميكند و هرگز دانشآموزان پيشرو، براي ديگري متوقف نميشوند. همانگونه كه دانشآموزان عقبتر مانده، به دليل جا ماندن، مجبور به عبور سطحي از مطالبي كه هنوز به درستي فرانگرفتهاند، نخواهند شد. بديهي است تمامي آنچه در مساعدت ابزارها به فرآيند آموزش بيان شد، محدود به فضاي مدرسه نميشود و دانشآموز ميتواند تمامي آن را در منزل داشته باشد و از نقل و انتقال دفتر و كتاب به مدرسه و منزل بينياز شود.
يكي از ضعفهاي پنهان نظام آموزشي سنتي، محدود كردن دانشآموزان به دايره خارج از محدوده علايق و انگيزههايشان است. موضوعي كه هر معلمي با آن روبهرو شده است. يك دانشآموز دوست دارد از يادگيري يك درس به صورت سطحي و در حد ضروري عبور كند و در يك زمينه كه مورد علاقه اوست، بسيار بيش از آنچه انتظار نظام آموزشي است، تعمق كند. اين امكان در مدرسه هوشمند به راحتي در اختيار دانشآموز قرار ميگيرد، بدون آن كه به فرآيند آموزشي او و گروه دانشآموزان صدمهاي وارد شود. شايد به نظر برسد با افزايش تعامل دانشآموز با ابزار رايانه، تعاملات دانشآموزان با يكديگر و با معلمان خود رو به كاهش گذارد، همچنين از آنجا كه تجربه به جاي حفظ كردن معلومات بيشتر بر علوم تجربي تطبيق دارد، علوم انتزاعي و علوم انساني ممكن است به اندازه علوم تجربي از ابزار مدرسه هوشمند بهرهمند نشوند.
مدرسه هوشمند اين دو ضعف را با يكديگر به نقطه قوت بدل كرده است. بدين معني كه در مورد علوم انساني و علوم انتزاعي، از مباحثه گروهي دانشآموزان بهره ميگيرد تا هم جبران ضعف روابط انساني شود و هم ابزار مناسبي براي فراگيري علوم غير تجربي پديد آيد. تغيير ساختار و معماري زمان در مدرسه هوشمند موجب باز شدن زمان دانشآموزان و امكان فعاليتهاي جنبي را به آنها ميدهد كه بستري مناسب براي پژوهشهاي گروهي و اداره سمينار و فضاهاي علمي و تجربه تعاملات اجتماعي خواهد بود. بديهي است مدرسه هوشمند نيز با چالشهايي روبهروست كه به برخي اشاره ميشود:
۱. عادت دانشآموزان به يادگيري سنتي و آزمونهاي سنتي و نيز عادت معلمان به همين روشها.
۲. نگراني معلمان از به خطر افتادن موقعيت شغلي به دليل عدم امكان ارائه آموزشهاي لازم به ايشان و حتي عدم امكان اطلاع از مزاياي واقعي مدرسه.
۳. فقدان الگوي بومي مدرسه هوشمند و نياز به تجهيزات و سرمايه وسيع و مقاومت اولياي دانشآموزان.
البته سرمايه مورد نياز براي تأمين تجهيزات مورد نياز مدرسه هوشمند از هزينههايي كه اكنون در بسياري از مدارس غيردولتي صرف ميشود، كمتر است. اما اساسيترين گام در راه نيل به اين نظام آموزشي، پس از تحكيم باور عمومي نسبت به آن، تغيير نگرش اساسي در تعاريف اوليه آموزش و البته در فرايند اجرا، استفاده از نرمافزارهاي كامل و دقيقي است كه امكان اصلاح و تكامل داشته باشد و بر نيازهاي واقعي محيطهاي آموزشي كشور منطبق باشد. هم اكنون اين نرمافزارها به صورت محدود و آزمايشي طراحي شده و در حال اجراست، اما محدود به مدارسي است كه در ساختار خود از انعطاف و جسارت لازم براي تجربه روش هاي نوين و افزايش بهرهوري آموزشي برخوردارند.
نفل از وبلاگhttp://tps.blogfa.com