Isengard
6th May 2010, 10:31 PM
روابط امریکا و روسیه در دوره اوباما: تقابل یا تعامل
دكتر مهدي سنايي
--------------------------
روسها در باب مسائل سیاسی و فرهنگی روسیه ضرب المثلی دارند که به پیچیدگی روسیه و تصمیم گیریها و مسائل آن اشاره دارد که عبارت روسی آن چنین است: "умом Россию непоният" یعنی با عقل نمی توان روسیه را تجزیه و تحلیل کرد. این ضرب المثل به دلیل ویژگیهای جغرافیایی و مردمی و پیچیدگیهای فراوانی که در داخل خود روسیه وجود دارد، شکل گرفته است. طبیعتاً در حوزه ی سیاست خارجی و روابط بینالملل نیز آنچه که مربوط به روسیه است مشمول این ضرب المثل می شود. با توجه به همین پیچیدگیهای مسائل روسیه، موضوع روابط امریکا و روسیه و اینکه آیا تغییری ایجاد شده است یا خیر را می توان بررسی کرد. در مورد شعار تغییر اوباما، از ابتدا هم این بحث مطرح بود که پس از روی کار آمدن وی، تا چه اندازهاین شعار واقعی بوده و تحقق خواهد یافت. ما با این واقعیت مواجه هستیم که اوباما شعار تغییر را مطرح و جایزه ی صلح نوبل را دریافت کرد، یعنی این جایزه را برای تغییر وضعیت جهان از حالت جنگ به صلح دریافت نموده است.
برای همه روشن است که اوباما استحقاق آنرا نداشت چرا که این مسئله بسیار زودرس بود و بیشتر جنبه تبلیغاتی داشت تا یک قضاوت واقعی، زیرا عملکرد 10 و یا 11 ماهه معیار خوبی برای دریافت جایزه صلح نوبل نیست. در آن مراسم اوباما جملهای گفت که همان جمله برای تصویر منحنی تغییر به سمت مخالف کافیست، این جمله تعجب همگان را برانگیخت. اوباما اظهار داشت که امریکا جنگ پیش گیرانه را برای جلوگیری از خطرات بینالمللی عادلانه می داند. تا دوره ی آقای بوش گفته شده بود کهاین جنگ پیش گیرانه ضروری است. اما آقای اوباما نه فقط جنگ خود امریکا را بلکه هر گونه جنگ پیش گیرانه را عادلانه می داند، کهاین سخن بسیار عجیب است و اگر این مبنای رفتار امریکا باشد، در آینده باید منتظر حوادث ناگواری بود. اما در اینجا به بررسی امکان تغییر در روابط امریکا و روسیه می پردازیم.
به نظر می رسد که در روابط امریکا و روسیه تغییرات جدی رخ داده است. آنچه را که مطرح میکنم از نگاه روس ها می باشد و ممکن است که امریکاییها برداشت خاصی از تغییر داشته باشند. آیا روس ها تصور میکنند که در روابط امریکا و روسیه تغییری رخ داده و وعده تغییر اوباما در رابطه با روسیه محقق شده است یا خیر؟ پاسخ این سوال به صورت کوتاه این است که تا حدی تغییر رخ داده است و ما تغییرات محسوسی در رابطه امریکا و روسیه مشاهده میکنیم.
به عنوان مقدمه باید در خاطر داشته باشیم که ساختار جدید جهانی در یک دوره انتقالی قرار دارد، نه دوره جنگ سرد است و نه دوره انتقالی پس از جنگ سرد که با هدف تعیین شده از سوی امریکا به سوی نظم نوین پیش می رفت، اما ناکامیها و شکست های مکرر امریکا سبب شد کهاین نظم نوین شکل نگیرد. بنابراین در حال حاضر امکان مدیریت روابط بینالملل کاهش پیدا کرده است. جهان نه از نظم نوینی برخوردار است و نه نظم دوره جنگ سرد را حفظ کرده است. اروپای متّحد قوت گرفته است اما هنوز در دنیا عامل ضعیفی به شمار می رود و از طرفی کشور های بسیاری همانند ایران، برزیل، هند و مجموعه جهان اسلام در حال رشد هستند. کشور های بیشتری به سلاح هستهای دست پیدا کرده اند و در آینده قابل پیش بینی امریکا علی رغم همه شکستها و ناکامیها قدرت پیشتاز در دنیا خواهد بود. اگرچه امریکا اعتراف میکند که به تنهایی نمی تواند اهداف و منافعش را دنبال کند، به خصوص که از زبان اوباما زیاد شنیده می شود که امریکا به تنهایی قادر به تامین امنیت جهان نیست، اما همچنان مواضع پیشتاز خود را حفظ کرده است.
روسیه که فاکتور دیگری در بحث ماست وضعش نسبت به ده سال پیش بهبود پیدا کرده است و از استحکام درونی برخوردار شده و قدرتش در صحنه بینالملل افزایش یافته است. اگرچه ممکن است که جایگاه روسها در صحنه بینالملل به آن اندازه که خود روسها تصور میکنند برجسته نباشد اما به هر صورت نسبت به 10 سال پیش و نسبت به دهه 90 بسیار تغییر پیدا کرده است، ضمناً حرکت منسجمی از سوی روسیه برای دستیابی به جایگاه برتر در نظام بینالملل صورت گرفته است.
اکنون در این فضای بینالملل به سراغ روابط روسیه و امریکا می رویم. روسیه و امریکا روابط پر فراز و نشیبی داشته اند. در طی دو دهه اخیر حرکت گستردهای از سوی امریکا برای پر کردن فضای پسا شوروی مشاهده میکنیم که بخشی از فراز بلند آن در وقوع انقلاب های رنگی در آسیای مرکزی و قفقاز،حوزه بالتیک و نیز گسترش ناتو به شرق مشهود است. و این بدین معنی است که امریکا حرکت گستردهای به شکل های مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نظامی برای پر کردن فضای پسا شوروی که شامل جمهوریهای قفقاز، آسیای مرکزی و بالتیک می شود داشته است. رویکرد روسیه نیز به غرب طی دو دهه گذشته متفاوت بوده است. ایجاد خانه مشترک اروپایی، اتحاد با غرب و تز مشارکت در یک دوره چهار ساله، در دوره وزارت امور خارجه آقای کوزیروف، در اوایل دهه 90 بر سیاست روسیه حکمفرما بوده است.
با روی کار آمدن آقای پریماکوف در سیاست خارجی روسیه رویکرد به شرق نیز مورد توجه قرار گرفت و تلاش شد توازنی بینغرب و شرق، من جمله جهان اسلام برقرار شود. در دوره آقای پوتین سعی شد کهاین توازن حفظ شود ضمن اینکه دورهایدئولوژیک بودن سیاست خارجی روسیه طی شده بود و بارها نیز در سخنان آقای پوتین و آقای لاوروف و قبل از آن ایوانوف بهاین موضوع اشاره شده است. جالب است که روی عملگرا و پراگماتیست بودن سیاست خارجی روسیه در دوره کنونی تأکید بسیارمی شود. در این دوره ها تنش هایی نیز بینامریکا و روسیه بوده است که شاید شدیدترین آن در سال 2008 در جنگ گرجستان اتفاق افتاد. به تعبیری این مسئله اوج مناقشه و منازعه بیندو کشور بود. عباراتی که روس ها در تابستان 2008 با اعتماد به آن استحکام نسبی کسب شده در کشورشان، درباره امریکا و دشمنی با آن کشور به کار بردند بی نظیر است. دقیقاً در زمان اوج دشمنی، در امریکا آقای اوباما با شعار تغییر روی کار آمد که یکی از مهره های اصلی تغییر در سیاست خارجی امریکا روابط با روسیه بوده است.
خانم کلینتون در اولین ملاقاتش با آقای لاوروف ماشین کوچکی با قابلیت reset شدن به عنوان هدیه به وی داد، و این بدان معنی است که امریکا به دنبال از نو آغاز کردن روابط خود با روسیه است و البته خطای بزرگی در ضمن این دیدار رخ داد. در زبان روسی واژه перегрузить به معنای از نو آغاز کردن است که به اشتباه ترجمه شده بود загрузить یعنی بیش از معمول بار چیزی کردن و تحمیل کردن شرایط. شاید این موضوع به نحوی حکایت از این دارد که امریکا در فهم جهان و مسائل آن از خلاهایی رنج می برد که برخی دلیل آن را دور بودن امریکا و اینکه تنها در تصمیم گیریها مشارکت میکند، می دانند. فراخوان امریکا برای reset روابط با روسیه درست پس از اوج دشمنی دو کشور رخ داد.
به هر حال طی یک سال گذشته امریکا تلاش کرده است اعتماد روسیه را جلب کند و از وضعیت تقابل در روابط به همکاری برسند. امریکا ابتدا پیشنهاد قرار داد جایگزین start را که زمانش تمام شده بود مطرح کرد و اوباما nuclear zero ، به روسی атомная ноль یعنی به صفر رساندن سلاح های هستهای دور برد را مطرح کرد. سپس اعلام شد که امریکا در مقابل سپر دفاع موشکی خواستار معاملهای بزرگ بر سر ایران است.
دكتر مهدي سنايي
--------------------------
روسها در باب مسائل سیاسی و فرهنگی روسیه ضرب المثلی دارند که به پیچیدگی روسیه و تصمیم گیریها و مسائل آن اشاره دارد که عبارت روسی آن چنین است: "умом Россию непоният" یعنی با عقل نمی توان روسیه را تجزیه و تحلیل کرد. این ضرب المثل به دلیل ویژگیهای جغرافیایی و مردمی و پیچیدگیهای فراوانی که در داخل خود روسیه وجود دارد، شکل گرفته است. طبیعتاً در حوزه ی سیاست خارجی و روابط بینالملل نیز آنچه که مربوط به روسیه است مشمول این ضرب المثل می شود. با توجه به همین پیچیدگیهای مسائل روسیه، موضوع روابط امریکا و روسیه و اینکه آیا تغییری ایجاد شده است یا خیر را می توان بررسی کرد. در مورد شعار تغییر اوباما، از ابتدا هم این بحث مطرح بود که پس از روی کار آمدن وی، تا چه اندازهاین شعار واقعی بوده و تحقق خواهد یافت. ما با این واقعیت مواجه هستیم که اوباما شعار تغییر را مطرح و جایزه ی صلح نوبل را دریافت کرد، یعنی این جایزه را برای تغییر وضعیت جهان از حالت جنگ به صلح دریافت نموده است.
برای همه روشن است که اوباما استحقاق آنرا نداشت چرا که این مسئله بسیار زودرس بود و بیشتر جنبه تبلیغاتی داشت تا یک قضاوت واقعی، زیرا عملکرد 10 و یا 11 ماهه معیار خوبی برای دریافت جایزه صلح نوبل نیست. در آن مراسم اوباما جملهای گفت که همان جمله برای تصویر منحنی تغییر به سمت مخالف کافیست، این جمله تعجب همگان را برانگیخت. اوباما اظهار داشت که امریکا جنگ پیش گیرانه را برای جلوگیری از خطرات بینالمللی عادلانه می داند. تا دوره ی آقای بوش گفته شده بود کهاین جنگ پیش گیرانه ضروری است. اما آقای اوباما نه فقط جنگ خود امریکا را بلکه هر گونه جنگ پیش گیرانه را عادلانه می داند، کهاین سخن بسیار عجیب است و اگر این مبنای رفتار امریکا باشد، در آینده باید منتظر حوادث ناگواری بود. اما در اینجا به بررسی امکان تغییر در روابط امریکا و روسیه می پردازیم.
به نظر می رسد که در روابط امریکا و روسیه تغییرات جدی رخ داده است. آنچه را که مطرح میکنم از نگاه روس ها می باشد و ممکن است که امریکاییها برداشت خاصی از تغییر داشته باشند. آیا روس ها تصور میکنند که در روابط امریکا و روسیه تغییری رخ داده و وعده تغییر اوباما در رابطه با روسیه محقق شده است یا خیر؟ پاسخ این سوال به صورت کوتاه این است که تا حدی تغییر رخ داده است و ما تغییرات محسوسی در رابطه امریکا و روسیه مشاهده میکنیم.
به عنوان مقدمه باید در خاطر داشته باشیم که ساختار جدید جهانی در یک دوره انتقالی قرار دارد، نه دوره جنگ سرد است و نه دوره انتقالی پس از جنگ سرد که با هدف تعیین شده از سوی امریکا به سوی نظم نوین پیش می رفت، اما ناکامیها و شکست های مکرر امریکا سبب شد کهاین نظم نوین شکل نگیرد. بنابراین در حال حاضر امکان مدیریت روابط بینالملل کاهش پیدا کرده است. جهان نه از نظم نوینی برخوردار است و نه نظم دوره جنگ سرد را حفظ کرده است. اروپای متّحد قوت گرفته است اما هنوز در دنیا عامل ضعیفی به شمار می رود و از طرفی کشور های بسیاری همانند ایران، برزیل، هند و مجموعه جهان اسلام در حال رشد هستند. کشور های بیشتری به سلاح هستهای دست پیدا کرده اند و در آینده قابل پیش بینی امریکا علی رغم همه شکستها و ناکامیها قدرت پیشتاز در دنیا خواهد بود. اگرچه امریکا اعتراف میکند که به تنهایی نمی تواند اهداف و منافعش را دنبال کند، به خصوص که از زبان اوباما زیاد شنیده می شود که امریکا به تنهایی قادر به تامین امنیت جهان نیست، اما همچنان مواضع پیشتاز خود را حفظ کرده است.
روسیه که فاکتور دیگری در بحث ماست وضعش نسبت به ده سال پیش بهبود پیدا کرده است و از استحکام درونی برخوردار شده و قدرتش در صحنه بینالملل افزایش یافته است. اگرچه ممکن است که جایگاه روسها در صحنه بینالملل به آن اندازه که خود روسها تصور میکنند برجسته نباشد اما به هر صورت نسبت به 10 سال پیش و نسبت به دهه 90 بسیار تغییر پیدا کرده است، ضمناً حرکت منسجمی از سوی روسیه برای دستیابی به جایگاه برتر در نظام بینالملل صورت گرفته است.
اکنون در این فضای بینالملل به سراغ روابط روسیه و امریکا می رویم. روسیه و امریکا روابط پر فراز و نشیبی داشته اند. در طی دو دهه اخیر حرکت گستردهای از سوی امریکا برای پر کردن فضای پسا شوروی مشاهده میکنیم که بخشی از فراز بلند آن در وقوع انقلاب های رنگی در آسیای مرکزی و قفقاز،حوزه بالتیک و نیز گسترش ناتو به شرق مشهود است. و این بدین معنی است که امریکا حرکت گستردهای به شکل های مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نظامی برای پر کردن فضای پسا شوروی که شامل جمهوریهای قفقاز، آسیای مرکزی و بالتیک می شود داشته است. رویکرد روسیه نیز به غرب طی دو دهه گذشته متفاوت بوده است. ایجاد خانه مشترک اروپایی، اتحاد با غرب و تز مشارکت در یک دوره چهار ساله، در دوره وزارت امور خارجه آقای کوزیروف، در اوایل دهه 90 بر سیاست روسیه حکمفرما بوده است.
با روی کار آمدن آقای پریماکوف در سیاست خارجی روسیه رویکرد به شرق نیز مورد توجه قرار گرفت و تلاش شد توازنی بینغرب و شرق، من جمله جهان اسلام برقرار شود. در دوره آقای پوتین سعی شد کهاین توازن حفظ شود ضمن اینکه دورهایدئولوژیک بودن سیاست خارجی روسیه طی شده بود و بارها نیز در سخنان آقای پوتین و آقای لاوروف و قبل از آن ایوانوف بهاین موضوع اشاره شده است. جالب است که روی عملگرا و پراگماتیست بودن سیاست خارجی روسیه در دوره کنونی تأکید بسیارمی شود. در این دوره ها تنش هایی نیز بینامریکا و روسیه بوده است که شاید شدیدترین آن در سال 2008 در جنگ گرجستان اتفاق افتاد. به تعبیری این مسئله اوج مناقشه و منازعه بیندو کشور بود. عباراتی که روس ها در تابستان 2008 با اعتماد به آن استحکام نسبی کسب شده در کشورشان، درباره امریکا و دشمنی با آن کشور به کار بردند بی نظیر است. دقیقاً در زمان اوج دشمنی، در امریکا آقای اوباما با شعار تغییر روی کار آمد که یکی از مهره های اصلی تغییر در سیاست خارجی امریکا روابط با روسیه بوده است.
خانم کلینتون در اولین ملاقاتش با آقای لاوروف ماشین کوچکی با قابلیت reset شدن به عنوان هدیه به وی داد، و این بدان معنی است که امریکا به دنبال از نو آغاز کردن روابط خود با روسیه است و البته خطای بزرگی در ضمن این دیدار رخ داد. در زبان روسی واژه перегрузить به معنای از نو آغاز کردن است که به اشتباه ترجمه شده بود загрузить یعنی بیش از معمول بار چیزی کردن و تحمیل کردن شرایط. شاید این موضوع به نحوی حکایت از این دارد که امریکا در فهم جهان و مسائل آن از خلاهایی رنج می برد که برخی دلیل آن را دور بودن امریکا و اینکه تنها در تصمیم گیریها مشارکت میکند، می دانند. فراخوان امریکا برای reset روابط با روسیه درست پس از اوج دشمنی دو کشور رخ داد.
به هر حال طی یک سال گذشته امریکا تلاش کرده است اعتماد روسیه را جلب کند و از وضعیت تقابل در روابط به همکاری برسند. امریکا ابتدا پیشنهاد قرار داد جایگزین start را که زمانش تمام شده بود مطرح کرد و اوباما nuclear zero ، به روسی атомная ноль یعنی به صفر رساندن سلاح های هستهای دور برد را مطرح کرد. سپس اعلام شد که امریکا در مقابل سپر دفاع موشکی خواستار معاملهای بزرگ بر سر ایران است.