Isengard
4th May 2010, 07:16 PM
كالبدشكافي صهيونيسم، شكلگيري،افكار، ساختارها و فعاليتها
----------------------
http://media.farsnews.com/Media/8710/Images/jpg/A0591/A0591259.jpg
***************
خبرگزاري فارس:اين پژوهش سعي دارد تا تعريف جامعي از صهيونيسم، مفاهيم، چگونگي شكلگيري، فعاليتهاي تشكيلاتي، سياسي، نظامي و فكري اين جريان در تشكيل رژيم صهيونيستي، همدستي غرب و از جمله آمريكا، انگليس و فرانسه در راستاي تحقق اهداف صهيونيسم ارائه دهد.
يهوديان براساس تعليمات تلمود معتقدند يهوه خداي اختصاصي يهوديان است و بقيه مردم جهان خدايي مجزا دارند. تعليمات يهوديت قوم يهود را قومي برتر ميداند. صهيونيسم برگرفته از واژه صهيون (كوهي در بيتالمقدس) ، نام يك جنبش سياسي ـ يهودي است كه با هدف بازگشت ملت يهود به سرزمين مقدس قدس آغاز شد. تفاوت اساسي ميان ديدگاههاي يهودي صرف و صهيونيسم در اين است كه در ديدگاه نخست بازگشت به سرزمين موعود به اراده خداوند است اما صهيونيستها اراده بشري را عامل موثر اين بازگشت ميدانند. بهطور كلي اهداف صهيونيسم را ميتوان در دفاع از برتري نژاد يهود خلاصه كرد.
مقدمه:
اين پژوهش سعي دارد تا تعريف جامعي از صهيونيسم، مفاهيم، چگونگي شكلگيري، فعاليتهاي تشكيلاتي، سياسي، نظامي و فكري اين جريان در تشكيل رژيم صهيونيستي، همدستي غرب و از جمله آمريكا، انگليس و فرانسه در راستاي تحقق اهداف صهيونيسم ارائه دهد.
همچنين در لابهلاي اين پژوهش مفهوم امپرياليسم استعمارگر مورد بررسي قرار گرفته و ارتباط آن با امپرياليسم صهيونيستي، چگونگي ارتباط اين دو با يكديگر جهت انتقال سلطهگري بر فلسطين و كشورهاي عربي از استعمار غربي به اشغالگري صهيونيستي به كنكاش نشسته است.
نظري كوتاه بر عقايد و شريعت ديني يهوديان
يهوديان از تورات براي شناخت دين خود استفاده ميكنند و در اين زمينه از "تلمود " كه شرحي شفاهي از تورات است و مدتها پس از وفات حضرت موسي(ع) جمعآوري و تدوين گرديده، سود ميجويند. براساس مندرجات تورات خداي آنان "يهوه " است كه تنها پروردگار يهوديان است و بس اما بقيه مردم (غيريهوديان) خداي ديگري دارند.[ي]
در رابطه با دستورالعملهاي (فقه) يهودي كه در اصطلاح "شريعت " يهودي خوانده ميشود در سينا بر حضرت موسي (ع) نازل گرديد از مهمترين مسائلي كه در شريعت به آن امر ميكند و ميتوان به موارد زير اشاره نمود:
وصاياي دهگانه: به جز يهوه اله ديگري برنگزينيد، بت و مجسمهها را نپرستيد، نام "يهوه " را به بازي و كوچكي نگيريد، روز هفتم هفته "شنبه " را به استراحت بپردازيد، به پدران و مادران نيكي كنيد، نكشيد، فسق نورزيد، دزدي نكنيد، عليه نزديكانتان شهادت دروغ ندهيد، به زنان نزديكان خود به چشم شهوت ننگريد و به آنچه آنان دارند غبطه نخوريد.[ي]
از نظر اجتماعي: از نظر اجتماعي يهوديان از ازدواج با زنان غيريهودي منع شدهاند، تعدد زوجات در اين دين مباح است، همچنين به بردگي كشاندن غيريهوديان هم مجاز است، در بين يهوديان به بردگي كشيدن فقراي يهودي توسط ثروتمندان مباح است و فرد مقروض نيز بايد تا زمان پرداخت قرض خود به بردگي طلبكار درآيد يا آنكه پس از هفت سال آزاد ميشود، براي مرد ازدواج با مادر، دختر، خواهر، عمه و خاله حرام است.[ي]
از نظر اقتصادي: ربا حرام وارث را حلال ميداند اما تنها به بازماندگان مذكر ميرسد، در اين چارچوب پسر ارشد دو برابر هر يك از ديگر برادران خود دريافت ميكند، در مورد دختران هم تنها نفقه بر آنها واجب شده است و لاغير.[ي]
تابوت و هيكل :خدا به موسي دو لوح سنگي و يك وصيت براي بنياسرائيل داد و برايش تابوتي را كه از چوب بايد ميساخت توصيف نمود، اين دو لوح، وصيت و عصاي موسي داخل اين تابوت قرار داشت.
هيكل: اين انديشه داود (ع) بود كه سليمان(ع) آنرا اجرا نمود، دوره داود دوره جنگها بود، اما در عهد سليمان ثبات و سازندگي وجود داشت، پس او هيكل را بنا نهاد، هيكل سازهاي مربع شكل است، نه مساحتي بزرگ دارد و نه حجم بزرگ، او آنرا براي عبادت خود و جايگاهي براي تابوت و نيز محلي جهت تقديم قرباني ساخت.
روحانيون يهودي ميگويند: موسي براي آنها تورات و اسفار پنجگانه را به جاي گذارده و شريعت را از طريق شاگردانش كه از او بهطور شفاهي فراگرفته بودند باقي گذارده است، شاگردانش اين مسائل را از طريق رفتار عملي او دريافتهاند و "تلمود " لقب گرفته است، چيزي شبيه "فسنت ".
سنت در واقع قوانين و مقرراتي است كه مسائل سياسي، اقتصادي، اجتماعي و شهري را بين مردم سامان ميبخشد.
روحانيون يهودي بر آنچه كه از شاگردان موسي فراگرفته بودند افزودند پس همه اين مجموعه "تلمود " نام گرفت.[ي]
از بيم از بين رفتن اين مجموعه در سال ييي ميلادي در كتابي گردآوري شد كه نوشتن شرحهايي بر آن نمودند كه شرحهاي آن "جمارا "[ي] ناميده شد، پس تلمود همان "مشنا و جمارا " است.
صهيونيسم: تعريف، اصول طرحها، اهداف و راهبردها
تعريف صهيونيسم:
واژه صهيونيسم به صهيون كه كوهي در قدس است نسبت داده ميشود، بعد از آن اين نام بر قدس نهاده شد و سپس تمام فلسطين به اين نام خوانده شد، بعد از اين هم نام يك جنبش سياسي شد كه هدف از آن تحقق انديشه سياسي برپايي دولت مستقلي براي ملت يهودي بود.
هرتزل در اولين كنگره يهود كه در سال ييييم. برگزار شده بود گفت: صهيونيسم در واقع "حركت ملت يهود براي رسيدن به فلسطين است ".
برخي ديگر از يهوديان از آن بهعنوان "جريان آزاديخواهي ملي يهوديان " نام بردند.[ي]
مضمون انديشه صهيونيستي بازگشت به سرزمين موعود و برپايي دولت يهودي بر آن است.
اصل اين انديشه به عصر آوارگي و پراكندگي يهوديان بهدست بابليها يعني به حدود شش قرن پيش باز ميگردد، ولي تا اواسط قرن هجدهم ميلادي اين انديشهها فاقد دورنماي مشخص، هدف و راهكار بود.
در قرن هجدهم و دقيقا در سال يييي در شهر لنينگراد (پترزبورگ) سازماني تشكيل شد كه بر خود نام "اتحاديه اسرائيلي براي عموم جهان " نام نهاده بود كه اهدافي دقيقا همانند اهداف جنبش صهيونيسم داشت.[ي] اهدافي كه بعدها براي جنبش صهيونيسم ترسيم گرديد، در سال يييي سازمان "دوستداران صهيون " در روسيه سفيد شكل يافت.
اما در رابطه با بهكارگيري واژه "صهيونيسم " در معناي اصطلاحي آن بايد گفت كه اولين بار در سال يييي توسط "ناتان پيرنبوم "[ي] بهكار رفت، اين در حالي است كه هرتزل مسئله كشف صهيونيسم توسط پيرنبوم را رد نمود كه اين مسئله باعث خصومت بين دو شخص شد بهنحوي كه پيرنبوم صهيونيسم را ترك گفته و با آن به ضديت پرداخت.
تفاوت ميان نظريه صهيونيستي و يهودي در رابطه با بازگشت به فلسطين
در ديدگاه يهودي بازگشت به فلسطين به اراده خداوند و بدون تلاش انساني صورت خواهد پذيرفت اما از ديدگاه صهيونيستي بازگشت نيازمند تلاش بشري است زيرا تلاش بشري مشيت الهي را تحرك ميبخشد و باعث تعجيل آن ميشود، پس اينكار مستلزم تلاش بشري است.
عوامل اوليه شكل دهنده جنبش صهيونيسم
دو عامل باعث شكلگيري جنبش صهيونيسم شدند:
وعده الهي: در متون و تعاليم تلمودي ادعا شده است كه يهوديان داراي حقوق الهي در سرزمينهاي اسلامي هستند، اين سرزمينها عبارتاند:
"از رود ـ فرات ـ تا درياي غربي ـ نيل جايگاه و محل استقرار شماست "[يي] "و ميراث ابدي شماست ".
خدا خطاب به موسي گفت: "من يهوه هستم ".[يي]
"يهوه پرودگار خود صهيون قدس ـ را برگزيد تا جايگاه و مسكن او باشد ".[يي]
كوچك شمردن ديگر ملل در طول تاريخ و در تمام اماكن و به مذلت كشاندن آنها در همه جاي كه در آن حضور دارند باعث گرديد تا گسترش شكلگيري جنبش صهيونيسم سرعت يابد.
اهداف صهيونيسم و راهكارهاي آن:
اهداف سهگانه صهيونيسم عبارتاند از:
يك: پاسداري از برتري نژادي يهودي و جلوگيري از ذوب شدن در ديگر نژادها.
دو: تلاش براي بازگشت به سرزمين موعود و برپايي دولت اسرائيل. يك متفكر صهيونيست ميگويد: "ما پول و ثروت بسيار عظيم و گستردهاي داريم پس بايد از تمامي ابزارهايي كه در اختيار داريم براي بازپسگيري سرزمينمان استفاده كنيم ".[يي]
سوم: تسلط بر تمامي ملل روي زمين و به تسخير درآوردن تمامي آنان در راستاي خدمت به نژاد يهود.
راهكارهايي كه صهيونيسم براي تحقق اهداف خود در دستور كار قرار داده است:
يك: ريشهدار نمودن انديشه صهيونيستي ـ انديشه بازگشت به سرزمين موعود و برپايي دولتي داراي حاكميت ـ در ذهن تمامي يهوديان.
دو: تبليغ و بسط انديشههاي صهيونيستي در ميان تمام متفكران و سياستمداران جهان.
سه: فريفتن دولتهاي ابرقدرت با وانمود كردن اين مطلب كه تحقق منافع آنها در گرو منافع صهيونيسم است.
چهار: ايجاد سازمان جهاني صهيونيسم دائم براي اجراي دستورالعملهاي كنگره بال آنرا در سال يييي به تصويب رساند.
وابستگيهايي كه صهيونيسم بر آن تكيه دارد
صهيونيسم به سه امر وابسته است:
وابستگي ديني (مذهبي)
وابستگي ملي به سرزمين اسرائيل
وابستگي نژادي (قومي)
وابستگي ديني
صهيونيسم به دين بهعنوان ميراثي تاريخي كه بين تمامي يهوديان مشترك است مينگرد، همانگونه كه آلمانيها به ميراث ملت آلمان بهعنوان تاريخ مشترك تماميشان نگاه ميكنند و از اين مبدا براي تحقق اهداف مشترك استفاده ميكنند.
آنها به دين وابستگي دارند اما به آن پايبند نيستند، پس ميتوان دين را بهعنوان يك عنصر مهم از عناصر بقاي صهيونيستها بهشمار برد و فرقي نميكند كه صهيونيستها مذهبگرا باشند يا لائيك. پس دين يك عنصر از عناصر قوميتي بهشمار رفته و گرد هم آمدن در حول آن بهمعناي احترام به آن نيست.
يهوديان در ديگاه صهيونيستي يك ملت به شمار ميروند نه يك طايفه ديني. پس همه به دين احترام ميگذارند گرچه به هيچيك از دستورالعملهاي آن عمل نميكنند.
كسي كه از مسئوليتهاي ديني خود شانه خالي كند به خداي خود خيانت كرده است ولي اين امر الزاما به آن معني نيست كه به امت خود خيانت كرده است. پس اصل بر ملت و قوميگرايي است (وفاداري به ميهن و قوميت) و نه پايبندي به دين و مذهب.
دين يهودي همچنين اثرات عمدهاي در تقويت حس برتري يهودي داشته و صريحا آنرا به بازگشت به سرزمين اسرائيل امر ميكند.
در متون تلمود به صراحت از يهوديان بهعنوان ملتي برگزيده ياد شده "خداوند آنها را بهعنوان مردم خويش برگزيد تا خود خداوند آنها شود ".[14]
احساس يكهتازي صهيونيستها در آنها احساس برتري و حقير شمردن ديگران "غيريهوديان " داده است، آنها حتي در زماني كه تحت شديدترين فشارهاي مذلتآور قرار داشتند باز هم مملو از حس برتري و كبر بودند حتي آنها پاي از آن فراتر نهاده و تمام انزوا و مذلت كشيده شدن را بهدليل آن ميدانند كه ملل ديگر برتري آنها را حس كردهاند.
دينشان هم آنها را امر ميكند تا به سرزمين موعود بازگردند، كه اين امر توجه و عشق آنان را به سرزمين اسرائيل افزايش ميدهد عشقي كه با مهاجرت تكتك يا دسته جمعي به اين سرزمين و اقامت دائم در آن جلوهگر ميشود و تشكل درباره دولت يهودي " نام دارد. از تعاليم تلمود آمده است، هر يهودي كه قادر به مهاجرت به سرزمين موعود بوده باشد و اين كار را نكند كافر است، از ديگر تعاليم تلمود عدم رحم به ديگران است و بر آنها كاملا سلطه يابند، از اين ديدگاه اهداف صهيونيستي كاملا در راستاي تعاليم دين يهودي قرار دارد و يكي از نشانه احترام صهيونيستها به دين حتي اگر هم به آن پايبند نباشند، مشهود ميباشد.
صهيونيسم جنبشي سياسي و نژادپرست و افراطي است كه هدف آن تشكيل دولت يهود در فلسطين است تا از آن طريق بر جهان حكومت كند. كلمه صهيونيسم برگرفته از اسم "جبل صهيون " در قدس شرقي است ؛ جايي كه حضرت داوود پس از مهاجرت از حبرون (الخليل) به بيت المقدس در قرن يازده قبل از ميلاد قصر خود را در آن مكان بنا نهاد. اين اسم به بازسازي مجدد معبد حضرت سليمان و مملكت حضرت داوود (ع) به پايتخي قدس دلالت دارد.
جنبش صهيونيسم جديد با يك يهودي اتريشي الاصل به نام هرتزل مرتبط است. كسي كه اولين مبلغ و بنيانگذار انديشه صهيونيسم جديد و معاصر است و جنبش صهيونيسم در جهان بر پايه افكار و انديشه هاي وي بنا گذاشته شد.
تاسيس صهيونيسم و مهم ترين شخصيت هاي آن:
صهيونيسم جهاني داراي ريشه هاي تاريخي، فكري و سياسي است كه به مقاطعي از اين جنبش اشاره مي شود:
1ـ كلمه صهيون براي اولين بار در عهد قديم در هنگام فرمانروايي حضرت داوود از سال 1000 تا 960 قبل از ميلاد به كار رفت.
2ـ اولين اهداف جنبش مكابي ها كه پس از آزاد شدن از بابل 586 تا 538 ميلادي تشكيل شد، بازگشت به صهيون و احداث معبد سليمان بود.
3ـ باركوخيا باني جنبش 118ـ 138 ميلادي، روح حماسي را در جان و دل يهوديان زنده كرد و آن ها را به تجمع در فلسطين و تشكيل دولت يهودي در آن تشويق مي كرد.
4ـ جنبش موزس الكريتي كه شبيه جنبش باركوخيا بود.
5ـ مرحله ركود و توقف فعاليت هاي يهوديان به علت اختلافات ميان آن ها و ظلم و ستم هايي كه به آن ها مي شد. با اين وجود احساس ملي گرايي نزد يهوديان همچنان آتشين ماند و ضعيف نشد.
6ـ جنبش ديويد روبين و شاگردش سولومون مولوخ 1501 ـ 1532م. آن ها يهوديان را به ضرورت بازگشت براي تشكيل "اسرائيل " در فلسطين تاكيد داشتند.
7ـ جنبش منشه بن اسرائيل 1604 ـ 1657م. هسته اصلي صهيونيسم بود كه طر هاي صهيونيسم را تهيه و به پيش مي برد و با هدف اجراي اين طرح ها و توطئه ها از بريتانيا براي تحقق اهداف صهيونيسم بهره جست.
8ـ جنبش سبتاي زيفي 1626 ـ 1676م. وي مدعي شد كه حضرت مسيح يك يهودي مخلص است. بنابراين يهوديان همراه با او خود را براي بازگشت به فلسطين آماده مي كردند، اما مسيح مخلص! از دنيا رفت.
9ـ جنبش بازرگانان كه روچلد و موسي مونتفيوري رهبري آن را بر عهده داشتند. هدف اين جنبش احداث شهرك هاي يهودي در فلسطين به عنوان اولين گام جهت مصادره و تملك زمين و پس از آن اقامت دولت يهود بود.
10ـ جنبش "فكري استعماري يهوديان " كه در آغاز قرن نوزدهم خواستار تشكيل دولتي يهودي در فلسطين شد.
11ـ جنبش صهيونيستي خشونت طلب كه به دنبال قتل عام يهوديان در روسيا در سال 1882م. تشكيل شد. در اين دوره هيكلر ژرمني كتابي تحت عنوان "بازگرداندن يهوديان به فلسطين بنا به گفته هاي انبيا " تاليف كرد.
12ـ ناثان برنباوم نويسنده آلماني در سال 1893م. اصطلاح صهيونيسم را به كار برد.
13ـ در سال 1882م. براي اولين بار در روسيه جنبشي تحت عنوان "عشق صهيون " تشكيل شد. هواداران اين جنبش نشست هايي تحت عنوان "دوستداران صهيون " برگزار مي كردند. در سال 1890 اين گروه ها به اسم "جمعيت كمك به صنعت كاران و كشاورزان يهودي در سوريه و فلسطين و احياي زبان عبري " به رسميت شناخته شدند.
14ـ صهيونيسم جديد جنبشي منسوب به تئودور هرتزل روزنامه نگار يهودي است كه در تاريخ 2/5/1860م. در بودابست به دنيا آمد. وي در سال 1878 در دانشگاه فينا ليسانس حقوق گرفت و هدف اصلي و آشكار وي رهبري يهود و حكومت بر جهان بود كه ابتدا با تشكيل دولتي براي يهوديان در فلسطين شروع مي شد. هرتزل در اين خصوص دو بار با سلطان عبدالحميد امپراتور عثماني مذاكره كرد اما به نتيجه اي نرسيد. به دنبال مخالفت سلطان عبدالحميد يهوديان جهان تلاش خود را بربراندازي امپراتوري عثماني و نابودي خلافت اسلامي متمركز كردند.
15ـ هرتزل در سال 1897م. اولين كنگره صهيونيسم را برگزار كرد. وي در اين خصوص از محاكمه دريفوس افسر يهودي ساكن فرانسه به جرم خيانت و فروش اسرار نظامي به آلمان كه بعدها تبرئه شد، سوء استفاده و بهره برداري هاي زيادي نمود. هرتزل به خوبي مشكلات و گرفتاري هاي يهوديان را از طريق اين واقعه به تصوير كشيد و كتاب معروف خود يعني "دولت يهود " را منتشر ساخت. اين كتاب طرفداراني براي هرتزل دست و پا كرد و اين امر وي را به تشكيل اولين كنگره صهيونيسم در بال سوئيس (از 29 ـ 31/8/47) ترغيب كرد. وي در مورد اين كنگره مي گويد: "اگر از من بخواهند كه نتايج و اعمال اين كنگره را به صورت خلاصه بيان كنم، در برابر همگان خواهم گفت كه من دولت يهودي را بنيان گذاردم. "
وي موفق شد كه يهوديان جهان را دور خود جمع كند. همچنين هرتزل توانست خاخام هاي يهود را كه خطرناك ترين قوانين و مقررات در طول تاريخ جهان را تحت عنوان "پروتكل هاي حكماي صهيون " تدوين كردند، نزد خود گرد آورد. اين كتاب برگرفته از آموزه هاي كتاب هاي تحريف شده يهوديان است كه نزد آن ها بسيار مقدس هستند.
از اين زمان به بعد يهوديان سازمان هاي خود را قويتر ساختند و به دقت و مخفيانه براي تحقق اهداف توسعه طلبانه و سركوبگرانه شان كه هم اكنون نتايج آن براي همگان روشن است، به فعاليت پرداختند
افكار و اعتقادات
صهيونيسم انديشه و اعتقادات خود را از كتاب هاي مقدسي كه يهوديان آن ها را تحريف كرده، گرفته اند و به عبارت ديگر اين جنبش افكار و انديشه هاي خود را در كتاب "پروتكل هاي حكماي صهيون " به تصوير كشيده است.
ـ صهيونيسم تمامي يهوديان جهان را داراي يك تابعيت و آن هم تابعيت اسرائيلي مي داند.
ـ هدف صهيونيسم سيطره يهوديان بر جهان بر اساس وعده خداي آن ها يعني يهوه است و نقطه آغازين اين امر را برپايي حكومت خود در سرزمين موعود كه از نيل تا فرات است، مي دانند.
ـ صهيونيست ها معتقدند كه يهود تنها نژاد برتر است كه بايد رهبر و آقاي جهانيان باشد و ديگر ملت ها خادم او باشند. آن ها معتقدند كه بهترين راه و شيوه براي حكمراني بر جهان تشكيل حكومت بر پايه خشونت و ارعاب ديگران است.
ـ صهيونيسم خواستار بهره برداري از آزادي سياسي براي سيطره بر ملت هاست و مي گويند: "بايد بدانيم كه چگونه طعمه را به آن ها بدهيم تا در دام ما گرفتار آيند. "
ـ صهيونيست ها مي گويند: "زمان حكمراني دين گذشته است و اكنون حكومت از آن طلاست (پول و اموال) و بايد به هر وسيله ممكن آن را قبضه خود داشته باشيم تا راه سيطره ما بر جهان را هموار سازد. "
ـ آن ها سياست را نقطه مقابل اخلاق مي دانند كه بايد در آن از حربه هايي چون مكر و ريا استفاده كرد، اما فضائل و راستگويي در عرف سياسي جزء رذايل و ناپسندي ها به شمار مي آيند.
ـ مي گويند: بايد كه ديگر ملت ها را در رذايل غرق كنيم و از طريق فراهم كردن اساتيد، خادمان و زنان فاحشه براي آن ها هر چه بيش تر آن ها را گرفتار كنيم.
ـ مي گويند: بايد از رشوه، نيرنگ و خيانت بدون هيچ ترديدي تا زماني كه اهداف ما را محقق مي گرداند، بهره برد.
ـ مي گويند: بايد نگراني و وحشت ايجاد كنيم تا فرمانبرداري كوركورانه ديگران را براي ما تضمين كند. همين كه ما به انسان هاي نيرومند و قوي مشهور شويم براي سركوب هر گونه شورش و عصيان كفايت مي كند. "
ـ مي گويند: " شعارهاي آزادي و مساوات و برادري سر مي دهيم تا مردم فريب آن ها را بخورند و اين شعارها را سردهند و ما نيز در پس پرده به اهداف خود برسيم.
ـ مي گويند: بايد نوعي اشرافي گري متكي بر مال و ثروتي كه در دستان ما باشد و علمي كه خاص دانشمندان ما باشد، را ترويج دهيم.
ـ مي گويند: تلاش خواهيم كرد كه رهبران تحت نظر ما باشند و عزل و نصب آن ها به دست ما باشد و انتخاب آن ها بر اساس ميزان بي توجهي به اخلاق ديني و حب رياست و كم تجربگي است.
ـ مي گويند: بر رسانه ها ـ اين قدرت فعال جهاني ـ براي هدايت جهان به سمت و سوي اهداف خود سيطره پيدا خواهيم كرد.
ـ مي گويند: حتما بايد ميان حكام و ملت ها شكاف و اختلاف ايجاد كرد تا حاكمان چون نابينايي كه عصايش را گم كرده براي تثبيت قدرتش به ما پناه آورد.
ـ مي گويند: بايد آتش خصومت و كينه توزي ميان تمامي گروه ها و طيف ها برافروخت تا با هم درگير شوند و قدرت را هدف مقدسي قرار داد تا اين كه همه اين گروه ها بر سر آن با هم رقابت كنند و اين گونه حكومت ها فروپاشند و حكومت جهاني ما بر روي خرابه ها و آوارهاي آن برپا شود.
ـ مي گويند: ملت هاي فقير و مظلوم را از ظلم حكومت ها نجات مي دهيم، آن وقت از اين ملت ها مي خواهيم كه به صفوف سربازان ما يعني سوسياليست ها، آنارشيست ها، كمونيست ها و ماسيونرها بپيوندند. با استفاده از حربه گرسنگي و فلاكت بر همه اين ملت ها و مردم حكومت خواهيم كرد و بازوهاي آن ها را براي نابودي و سركوب هر كسي كه سد راهمان مي شود، به كار مي گيريم.
ـ مي گويند: بايد بحران هاي اقتصادي ايجاد كنيم تا همه به بركت طلا و اموالي كه داريم، در مقابل ما سر تسليم فرود آورند.
ـ مي گويند: اكنون ما به بركت وجود وسايل سري در وضعيت دفاعي خوبي هستيم، به گونه اي كه اگر كشوري به ما حمله كند، كشوري ديگر به دفاع از ما بر مي خيزد.
ـ مي گويند: حربه آزادي مردم را به نبرد حتي با خدا و مقابله با سنت هاي الهي وا مي دارد. اين حربه تنها وسيله ممكن براي هدايت حكام اين ملت ها جهت اجراي برنامه ها و سياست هاي ما مي باشد.
ـ مي گويند: بايد دولت ايمان را از دل و جان ملت ها بزداييم و انديشه وجود خداي يكتا را از عقل و اذهان آن ها بيرون كنيم و به جاي آن قوانين ورزشي مادي قرار دهيم چرا كه ملت ها وقتي كه تحت نظر دولتي اسلامي و متدين قرار گيرند، احساس آرامش و سعادت مي كنند. به خاطر اين كه به مردم اين فرصت را ندهيم كه كارها و اعمال خود را مورد بازبيني قرار دهند، بايد آنها را با وسايل مختلف مشغول كنيم تا بدين وسيله براي دشمن اصلي خود در نبرد جهاني دسيسه چيني نكنند.
ـ مي گويند: بايد از هر شيوه اي براي انتقال اموال ملت ها به خزانه ها و بانك هاي خود بهره ببريم.
ـ مي گويند: براي ايجاد جوامعي به دور از انسانيت واخلاق تلاش خواهيم كرد. جوامعي كه متحجر و فاقد حس انساني و به شدت بي زار از دين و سياست باشند تا اين كه تنها آرزوي آن ها ماديات و لذات دنيوي باشد. در اين هنگام از هر گونه مقاومتي عاجز و ناتوان و گوش به فرمان ما هستند و ذليل وار تحت قدرت ما خواهند بود.
ـ مي گويند: كليه عناصر قدرت و توانمندي را در دستان خود خواهيم گرفت و بر تمامي اعمال و صنايع و كارها دست مي يازيم و سياست در دستان دست پروده هاي ما قرار مي گيرد و اينچنين در هر وقتي با قدرت فوق العاده خود مي توانيم هر گونه مخالفتي و شورشي را با استمداد از نيروهايي از همين ملت ها خاموش كنيم و از بين ببريم.
ـ مي گويند: بذر فتنه و اختلاف را در هر جايي و مكاني پاشيده ايم به نحوي كه ديگر نمي توان آن را از بين برد و ميان مصالح مادي و ملي ملت ها نوعي تضاد ايجاد كرديم و آتش فتنه هاي مذهبي و قومي در جوامع برافروختيم و از 20 قرن گذشته تاكنون از هيچ تلاشي براي شعله ور ساختن آن فروگذار نبوده ايم به اين علت محال است كه حكومت و كشوري بتواند كمك و ياري براي ضربه زدن به ما بيابد و كشورها بدون موافقت ما حتي نمي توانند يك توافق نامه ناچيزي را منعقد كنند چرا كه موتور محركه كشورها در دستان ما قرار دارد.
ـ مي گويند: خداوند ما را براي حكومت بر جهان مهيا ساخته است و ويژگي ها و خصايصي به ما داده است كه ديگر ملت ها از آن بي بهره اند و اگر در ميان آن ها انسان هاي نابغه و خلاقي وجود داشت، به مقاومت با ما بر مي خواستند.
ـ مي گويند: بايد از عواطف و احساسات ديگران به نفع خود بهره بريم و اين احساسات را تحريك كنيم تا به اهداف خود برسيم و بايد بر افكار و انديشه هاي ديگران سلطه يافت تا به جاي نابود كردن آن ها به گونه اي اين افكار را در راستاي خدمت مصالح و منافع خود هدايت كنيم.
ـ مي گويند: توجه خاصي به افكار عمومي خواهيم داشت تا اين كه قدرت فكر و انديشه سالم را از آن بگيريم و به گونه اي آن را به كار گيريم تا فكر كند شايعات ما همگي حقيقت دارد و كاري مي كنيم كه ديگر تشخصي ندهند كه كدام وعده ها واقعي و كدام ها دروغين است. بايد كميته ها و هيأت هايي تشكيل دهيم كه اعضاي آن با ايراد سخناني آتشين مدام وعده و وعيد دهند و بايد به گونه اي در ميان ملت ها اين انديشه را كه آن ها سياست را درك نمي كنند و بهتر است كه آن را براي اهل خود رها كنند، ترويج دهيم.
ـ مي گويند: هر چه بيش تر تناقضات و تضادها را ترويج و شهوت را تحريك و عواطف و احساسات را بر مي انگيريم.
ـ مي گويند: مديريت عالي حكمراني تشكيل خواهيم داد كه داراي ايادي زيادي در تمام نقاط كره خاكي باشد و كليه حكام تحت امر آن باشند.
مي گويند: بايد بر صنعت، تجارت سلطه يابيم و مردم را به بي بند و باري و خوش گذراني و انحطاط عادت دهيم و براي بالابردن حقوق و اجرت ها و تسهيل بازپرداخت بدهي ها و افزايش بهره هاي بانكي تلاش كنيم تا در اين وقت ملت ها در مقابل ما به سجده افتند و تحت امر ما خواهند بود.
ـ مي گويند: در ظاهر بايد به خلاف باطن خود تظاهر كنيم و ظلم و ستم را تقبيح و فرياد آزادي سر دهيم و طغيان و سركشي را محكوم كنيم.
ـ مي گويند: همه رسانه ها در قبضه قدرت ما هستند مگر چند رسانه اي كه زياد مهم نيستند. اين رسانه ها را براي ترويج شايعات به كار مي گيريم تا اين كه به حقايقي راستين بدل گردند. از اين طريق ملت ها را مشغول مي كنيم و آن ها را از آنچه برايشان منفعتي در بردارد، باز مي داريم و كاري مي كنيم كه به دنبال شهوت و خوشگذراني بيافتند.
ـ مي گويند: حاكمان عاجزتر از آنند كه نافرماني ما را بكنند چرا كه مي دانند زندان و نيست و نابود شدن سرنوشت هر شورشي است. بنابراين مطيع و فرمانبردار ما و بر منافع و مصالح ما حريص تر خواهند بود.
ـ مي گويند: تلاش مي كنيم كه طرح هايمان قبل از زمان خود فاش نشود و قدرت و توان ملت ها را نابود نكنيم.
ـ مي گويند: اين ما بوديم كه شيوه انتخابات و نظام حاكميت اكثريت مطلق را بنا نهاديم، تا بدين وسيله شخص مورد نظر ما پس از اين كه افكار عمومي را براي رأي دادن به وي مهيا مي كنيم، به قدرت برسد.
ـ مي گويند: بنيان خانواده را از هم مي پاشيم و خودخواهي و خودكامگي را در انسان ها تقويت مي كنيم تا اين كه طغيان كنند و اين گونه از رسيدن آن ها به مراتب عالي جلوگيري مي كنيم.
ـ مي گويند: تنها كساني كه داراي كارنامه سياه و پنهاني هستند، به قدرت مي رسند. اين افراد امين ما هستند و از ترس اين كه رسوا نشوند و كارنامه سياهشان برملا نشود، اوامر ما را اجرا مي كنند. همچنين رهبران و مقامات را تربيت مي كنيم و آن ها را نزد مردم بزرگ و قهرمان جلوه مي دهيم.
ـ مي گويند: هر وقت مناسب ديديم به كودتا و انقلاب متوسل مي شويم.
ـ مي گويند: نيروهايي مخفي خود را براي رسيدن به اهداف خود تشكيل داده ايم، اما انسان هاي حيوان صفت از اين ملت ها نسبت به اسرار و اهداف ما غافلند بنابراين به اين نيروها اعتماد مي كنند و در محافل آن ها رفت و آمد مي كنند، كه در نتيجه بر آن ها سيطره مي يابيم و آن ها را براي خدمت خود تسخير مي كنيم.
ـ مي گويند: تفرقه ميان ملت برگزيده خداوند نوعي نعمت است و نشانه ضعف نيست، و همين امر ما را به حكومت بر جهان رساند.
ـ مي گويند: همه انتشارات در دستان ما خواهد بود و فرايند ارائه انديشه انساني در اختيار حكومت ماست و هر انتشاراتي كه مخالف انديشه و برنامه هاي ما باشد با حربه قانون از ادامه فعاليت آن جلوگيري مي كنيم.
ـ مي گويند: مجلات و روزنامه هاي زياد و مختلف و در همه زمينه ها خواهيم داشت و همه اين ها ما را به اهدافمان نزديك مي گرداند.
ـ مي گويند: بايد ديگران را به چيزهاي جذاب مانند كاباراها، اماكن رقص و سرگرمي ها و گردهمايي ها و مخدرات و فساد مشغول كنيم تا اين گونه، آن ها را از مخالفت با خود و سنگ اندازي در اجراي طرح هايمان باز داريم.
ـ مي گويند: هر جماعت و گروهي را محو و نابود مي كنيم و اين كار را با تغيير برنامه هاي دانشگاه ها و بازبيني و بازسازي آن ها بر اساس طرح هاي خاص خود شروع مي كنيم.
ـ مي گويند: با خشونت و سنگدلي با هر كه سد راهمان شود، برخورد مي كنيم.
ـ مي گويند: براي گسترش دامنه نفوذ خود محافل ماسوني را در هر نقطه و مكاني توسعه مي دهيم.
ـ مي گويند: وقتي قدرت را به دست مي گيريم غير از دين خود كليه اديان را از بين مي بريم و اجازه نمي دهيم هيچ ديني ترويج و گسترش يابد.
ريشه هاي فكري و اعتقادي
ـ صهيونيسم به اندازه تورات قدمت دارد و اين جريان بود كه در همان روزهاي نخستين حس ملي گرايي را در ميان يهوديان برانگيخت و جنبش هرتزل تنها صهيونيسم قديمي را تجديد و سازماندهي كرد.
ـ صهيونيسم بر آموزه هاي تحريف شده تورات و تلمود بنيان نهاده شده است. نبايد فراموش كرد كه تعدادي از رهبران صهيونيسم ملحد و بي دين هستند و دين يهود تنها پوششي براي رسيدن آن ها به مطامع سياسي و اقتصاديشان است.
ـ اكثريت يهود آنچه به اصطلاح به تلمود معروف است را يك نوع قانون اساسي ديني مي دانند. تلمود عبارت است از پژوهش ها و نظريات خاخام ها و احبار يهود كه در آن ها تمامي جوانب خصوصي و عمومي زندگي مشخص شده است. در آن ها احكام و تعليماتي آمده است كه وضعيت اجتماعي و سياسي آن ها را توجيه مي كند و در قلب و دل آن ها و نسل هاي بعدي بذر كينه و عداوت و حس انتقام جويي از جامعه بشري و ديگران و خوردن مال مردم و قتل و كشتار و هتك حرمت ناموس آن ها را مي كارد و براي خوش گذراني از خون انسان در برخي مناسبات ديني استفاده مي شود و قطراتي از آن بر روي كلوچه هاي خاصي كه در ايام عيد و ديگر ايام پخته مي شود، ريخته مي شود.
پراكندگي و مراكز نفوذ
ـ صهيونيسم چهره سياسي يهودي جهاني است و همچنان كه خود يهوديان توصيف كرده اند، مانند فشنو خداي هندوهاست كه صد تا دست دارد. صهيونيسم هم در رژيم هاي حاكم بر جهان ايادي خاص خود را دارد كه در راستاي منافع آن گام بر مي دارند.
ـ اين صهيونيسم است كه اسرائيل را راهبري و برنامه ها و سياست هاي آن را تنظيم مي كند.
ـ ماسوني هم بر اساس آموزه هاي صهيونيسم و راهنمايي هاي آن فعاليت مي كند و رهبران جهان و انديشمندان زير نظر آن هستند.
ـ صهيونيسم صدها جمعيت و انجمن در اروپا و آمريكا در زمينه هاي مختلف كه به ظاهر متناقض هستند، فعاليت مي كنند ولي در اصل همه آن ها براي خدمت به منافع و مصالح يهوديت جهاني كار و تلاش مي كنند.
ـ برخي خيلي زياد در ميزان قدرت و توان آن مبالغه مي كنند و برخي هم آن را ناچيز مي انگارند. اين دو نظر هر دو اشتباه است چرا كه واقعيت موجود بر اين نكته دلالت دارد كه يهوديان اكنون دوران استثنايي و بلندپروازي خود را احيا مي كنند.
نتيجه گيري
صهيونيسم جنبشي سياسي و نژادپرست و افراطي است كه هدف آن تشكيل دولت يهود در فلسطين است تا از آن طريق بر جهان حكومت كند.
نام صهيونيسم مشتق از كوه صهيون در فلسطين است و آموزه ها و تعاليم تورات و تلمود را كه خواهان تحقير جامعه بشري و تقويت حس انتقام جويي از غير يهود است، تحريف كرده است و مبادي و اصول ويرانگر يهود را در كتابي تحت عنوان پروتكل هاي حكماي صهيون كه خطرناك ترين قوانين و مقررات را در طول تاريخ در خود جاي داده است، مدون كردند.
پينوشتها:
-------------
1ـ مقارنه الاديان، يوسف العشي
2ـ سفر الخروج
3ـ اليهود في تاريخ الحضارات الاولي [يهوديان در تاريخ تمدنهاي اوليه]، گوستاف لوبون، ترجمه عادل زعيتر، ص يي
4ـ سفر الخروج الاصحاح
5ـ قصه الحضاره ي
6ـ الكنز المرصود في قواعد التلمود، روهلنج، ترجمه از فرانسه به عربي، يوسف نصر،
7ـ صهيونيسم و نژادپرستي مجموعهاي از پژوهشها در رابطه با صهيونيسم و نژادپرستي در نشست طرابلس
8ـ سه هدف داشت: مقاومت در برابر ذوب شدن در جوامع، اهميت و تكيه بر قوميت و مهاجرت و سكونت در فلسطين
9ـ خاطرات هرتزل، ماروين لونتال، نيويورك
10ـ سفر التيه سفر خروج
11ـ مزمور سفر
12ـ صهيونيسم و نژادپرستي مجموعه از پژوهشها در رابطه با صهيونيسم و نژادپرستي در نشست طرابلس.
13ـ انديشههاي صهيونيستي
14ـ سفر الخروج صهيونيسم به مقوله "ملت برگزيده خدا " بهعنوان انگيزهاي جهت تسلط بر ديگر ملل و حتي قتلعام آنها در صورت لزوم مينگرد، پس ميتوان گفت كه تعريف و تمجيد از خود و تكيه بر وحشيگري دو ركن اصلي سياسي و صهيونيستي هستند، صهيونيستها خود را در جهاني تصور ميكنند كه "تنها به قدرت احترام ميگذارد "، مشكل فلسطين هم از ديدگاه آنها تنها از طريق سرنيزه و زور اسلحه حل ميشود نه از راه قوانين و قطعنامههاي رسمي. صهيونيسم يهوديان را تحت نام "سرزميني بدون ملت براي ملتي بدون سرزمين " به سوي فلسطين ميكشاند و براي تحقق اين منظور از تمامي راهكارها جهت خالي نمودن فلسطين از جمعيت فلسطيني آن استفاده نمودند، آنها پس از ناكارآمد شدن راهكارهاي سياسي و اقتصادي به قدرت نظامي براي تحقق هدف خود در تخليه فلسطين از فلسطينيان پناه بردهاند، اسرائيل همواره سعي دارد خود را "طالوت كوچك و دلير " نشان دهد كه جالوت (يعني اعراب) را از پاي درآورد، صهيونيستها عربها را عقبماندگاني به تصوير ميكشند كه به هيچ عنوان حاضر به پذيرش پيشرفت نخواهند شد، در حاليكه قرآن در قرون اوليه از آنها نسلي از بهترين نسلها ساخته شد اما شكلگيري چنين نسلي هرگز تكرار نخواهد شد.
----------------------
http://media.farsnews.com/Media/8710/Images/jpg/A0591/A0591259.jpg
***************
خبرگزاري فارس:اين پژوهش سعي دارد تا تعريف جامعي از صهيونيسم، مفاهيم، چگونگي شكلگيري، فعاليتهاي تشكيلاتي، سياسي، نظامي و فكري اين جريان در تشكيل رژيم صهيونيستي، همدستي غرب و از جمله آمريكا، انگليس و فرانسه در راستاي تحقق اهداف صهيونيسم ارائه دهد.
يهوديان براساس تعليمات تلمود معتقدند يهوه خداي اختصاصي يهوديان است و بقيه مردم جهان خدايي مجزا دارند. تعليمات يهوديت قوم يهود را قومي برتر ميداند. صهيونيسم برگرفته از واژه صهيون (كوهي در بيتالمقدس) ، نام يك جنبش سياسي ـ يهودي است كه با هدف بازگشت ملت يهود به سرزمين مقدس قدس آغاز شد. تفاوت اساسي ميان ديدگاههاي يهودي صرف و صهيونيسم در اين است كه در ديدگاه نخست بازگشت به سرزمين موعود به اراده خداوند است اما صهيونيستها اراده بشري را عامل موثر اين بازگشت ميدانند. بهطور كلي اهداف صهيونيسم را ميتوان در دفاع از برتري نژاد يهود خلاصه كرد.
مقدمه:
اين پژوهش سعي دارد تا تعريف جامعي از صهيونيسم، مفاهيم، چگونگي شكلگيري، فعاليتهاي تشكيلاتي، سياسي، نظامي و فكري اين جريان در تشكيل رژيم صهيونيستي، همدستي غرب و از جمله آمريكا، انگليس و فرانسه در راستاي تحقق اهداف صهيونيسم ارائه دهد.
همچنين در لابهلاي اين پژوهش مفهوم امپرياليسم استعمارگر مورد بررسي قرار گرفته و ارتباط آن با امپرياليسم صهيونيستي، چگونگي ارتباط اين دو با يكديگر جهت انتقال سلطهگري بر فلسطين و كشورهاي عربي از استعمار غربي به اشغالگري صهيونيستي به كنكاش نشسته است.
نظري كوتاه بر عقايد و شريعت ديني يهوديان
يهوديان از تورات براي شناخت دين خود استفاده ميكنند و در اين زمينه از "تلمود " كه شرحي شفاهي از تورات است و مدتها پس از وفات حضرت موسي(ع) جمعآوري و تدوين گرديده، سود ميجويند. براساس مندرجات تورات خداي آنان "يهوه " است كه تنها پروردگار يهوديان است و بس اما بقيه مردم (غيريهوديان) خداي ديگري دارند.[ي]
در رابطه با دستورالعملهاي (فقه) يهودي كه در اصطلاح "شريعت " يهودي خوانده ميشود در سينا بر حضرت موسي (ع) نازل گرديد از مهمترين مسائلي كه در شريعت به آن امر ميكند و ميتوان به موارد زير اشاره نمود:
وصاياي دهگانه: به جز يهوه اله ديگري برنگزينيد، بت و مجسمهها را نپرستيد، نام "يهوه " را به بازي و كوچكي نگيريد، روز هفتم هفته "شنبه " را به استراحت بپردازيد، به پدران و مادران نيكي كنيد، نكشيد، فسق نورزيد، دزدي نكنيد، عليه نزديكانتان شهادت دروغ ندهيد، به زنان نزديكان خود به چشم شهوت ننگريد و به آنچه آنان دارند غبطه نخوريد.[ي]
از نظر اجتماعي: از نظر اجتماعي يهوديان از ازدواج با زنان غيريهودي منع شدهاند، تعدد زوجات در اين دين مباح است، همچنين به بردگي كشاندن غيريهوديان هم مجاز است، در بين يهوديان به بردگي كشيدن فقراي يهودي توسط ثروتمندان مباح است و فرد مقروض نيز بايد تا زمان پرداخت قرض خود به بردگي طلبكار درآيد يا آنكه پس از هفت سال آزاد ميشود، براي مرد ازدواج با مادر، دختر، خواهر، عمه و خاله حرام است.[ي]
از نظر اقتصادي: ربا حرام وارث را حلال ميداند اما تنها به بازماندگان مذكر ميرسد، در اين چارچوب پسر ارشد دو برابر هر يك از ديگر برادران خود دريافت ميكند، در مورد دختران هم تنها نفقه بر آنها واجب شده است و لاغير.[ي]
تابوت و هيكل :خدا به موسي دو لوح سنگي و يك وصيت براي بنياسرائيل داد و برايش تابوتي را كه از چوب بايد ميساخت توصيف نمود، اين دو لوح، وصيت و عصاي موسي داخل اين تابوت قرار داشت.
هيكل: اين انديشه داود (ع) بود كه سليمان(ع) آنرا اجرا نمود، دوره داود دوره جنگها بود، اما در عهد سليمان ثبات و سازندگي وجود داشت، پس او هيكل را بنا نهاد، هيكل سازهاي مربع شكل است، نه مساحتي بزرگ دارد و نه حجم بزرگ، او آنرا براي عبادت خود و جايگاهي براي تابوت و نيز محلي جهت تقديم قرباني ساخت.
روحانيون يهودي ميگويند: موسي براي آنها تورات و اسفار پنجگانه را به جاي گذارده و شريعت را از طريق شاگردانش كه از او بهطور شفاهي فراگرفته بودند باقي گذارده است، شاگردانش اين مسائل را از طريق رفتار عملي او دريافتهاند و "تلمود " لقب گرفته است، چيزي شبيه "فسنت ".
سنت در واقع قوانين و مقرراتي است كه مسائل سياسي، اقتصادي، اجتماعي و شهري را بين مردم سامان ميبخشد.
روحانيون يهودي بر آنچه كه از شاگردان موسي فراگرفته بودند افزودند پس همه اين مجموعه "تلمود " نام گرفت.[ي]
از بيم از بين رفتن اين مجموعه در سال ييي ميلادي در كتابي گردآوري شد كه نوشتن شرحهايي بر آن نمودند كه شرحهاي آن "جمارا "[ي] ناميده شد، پس تلمود همان "مشنا و جمارا " است.
صهيونيسم: تعريف، اصول طرحها، اهداف و راهبردها
تعريف صهيونيسم:
واژه صهيونيسم به صهيون كه كوهي در قدس است نسبت داده ميشود، بعد از آن اين نام بر قدس نهاده شد و سپس تمام فلسطين به اين نام خوانده شد، بعد از اين هم نام يك جنبش سياسي شد كه هدف از آن تحقق انديشه سياسي برپايي دولت مستقلي براي ملت يهودي بود.
هرتزل در اولين كنگره يهود كه در سال ييييم. برگزار شده بود گفت: صهيونيسم در واقع "حركت ملت يهود براي رسيدن به فلسطين است ".
برخي ديگر از يهوديان از آن بهعنوان "جريان آزاديخواهي ملي يهوديان " نام بردند.[ي]
مضمون انديشه صهيونيستي بازگشت به سرزمين موعود و برپايي دولت يهودي بر آن است.
اصل اين انديشه به عصر آوارگي و پراكندگي يهوديان بهدست بابليها يعني به حدود شش قرن پيش باز ميگردد، ولي تا اواسط قرن هجدهم ميلادي اين انديشهها فاقد دورنماي مشخص، هدف و راهكار بود.
در قرن هجدهم و دقيقا در سال يييي در شهر لنينگراد (پترزبورگ) سازماني تشكيل شد كه بر خود نام "اتحاديه اسرائيلي براي عموم جهان " نام نهاده بود كه اهدافي دقيقا همانند اهداف جنبش صهيونيسم داشت.[ي] اهدافي كه بعدها براي جنبش صهيونيسم ترسيم گرديد، در سال يييي سازمان "دوستداران صهيون " در روسيه سفيد شكل يافت.
اما در رابطه با بهكارگيري واژه "صهيونيسم " در معناي اصطلاحي آن بايد گفت كه اولين بار در سال يييي توسط "ناتان پيرنبوم "[ي] بهكار رفت، اين در حالي است كه هرتزل مسئله كشف صهيونيسم توسط پيرنبوم را رد نمود كه اين مسئله باعث خصومت بين دو شخص شد بهنحوي كه پيرنبوم صهيونيسم را ترك گفته و با آن به ضديت پرداخت.
تفاوت ميان نظريه صهيونيستي و يهودي در رابطه با بازگشت به فلسطين
در ديدگاه يهودي بازگشت به فلسطين به اراده خداوند و بدون تلاش انساني صورت خواهد پذيرفت اما از ديدگاه صهيونيستي بازگشت نيازمند تلاش بشري است زيرا تلاش بشري مشيت الهي را تحرك ميبخشد و باعث تعجيل آن ميشود، پس اينكار مستلزم تلاش بشري است.
عوامل اوليه شكل دهنده جنبش صهيونيسم
دو عامل باعث شكلگيري جنبش صهيونيسم شدند:
وعده الهي: در متون و تعاليم تلمودي ادعا شده است كه يهوديان داراي حقوق الهي در سرزمينهاي اسلامي هستند، اين سرزمينها عبارتاند:
"از رود ـ فرات ـ تا درياي غربي ـ نيل جايگاه و محل استقرار شماست "[يي] "و ميراث ابدي شماست ".
خدا خطاب به موسي گفت: "من يهوه هستم ".[يي]
"يهوه پرودگار خود صهيون قدس ـ را برگزيد تا جايگاه و مسكن او باشد ".[يي]
كوچك شمردن ديگر ملل در طول تاريخ و در تمام اماكن و به مذلت كشاندن آنها در همه جاي كه در آن حضور دارند باعث گرديد تا گسترش شكلگيري جنبش صهيونيسم سرعت يابد.
اهداف صهيونيسم و راهكارهاي آن:
اهداف سهگانه صهيونيسم عبارتاند از:
يك: پاسداري از برتري نژادي يهودي و جلوگيري از ذوب شدن در ديگر نژادها.
دو: تلاش براي بازگشت به سرزمين موعود و برپايي دولت اسرائيل. يك متفكر صهيونيست ميگويد: "ما پول و ثروت بسيار عظيم و گستردهاي داريم پس بايد از تمامي ابزارهايي كه در اختيار داريم براي بازپسگيري سرزمينمان استفاده كنيم ".[يي]
سوم: تسلط بر تمامي ملل روي زمين و به تسخير درآوردن تمامي آنان در راستاي خدمت به نژاد يهود.
راهكارهايي كه صهيونيسم براي تحقق اهداف خود در دستور كار قرار داده است:
يك: ريشهدار نمودن انديشه صهيونيستي ـ انديشه بازگشت به سرزمين موعود و برپايي دولتي داراي حاكميت ـ در ذهن تمامي يهوديان.
دو: تبليغ و بسط انديشههاي صهيونيستي در ميان تمام متفكران و سياستمداران جهان.
سه: فريفتن دولتهاي ابرقدرت با وانمود كردن اين مطلب كه تحقق منافع آنها در گرو منافع صهيونيسم است.
چهار: ايجاد سازمان جهاني صهيونيسم دائم براي اجراي دستورالعملهاي كنگره بال آنرا در سال يييي به تصويب رساند.
وابستگيهايي كه صهيونيسم بر آن تكيه دارد
صهيونيسم به سه امر وابسته است:
وابستگي ديني (مذهبي)
وابستگي ملي به سرزمين اسرائيل
وابستگي نژادي (قومي)
وابستگي ديني
صهيونيسم به دين بهعنوان ميراثي تاريخي كه بين تمامي يهوديان مشترك است مينگرد، همانگونه كه آلمانيها به ميراث ملت آلمان بهعنوان تاريخ مشترك تماميشان نگاه ميكنند و از اين مبدا براي تحقق اهداف مشترك استفاده ميكنند.
آنها به دين وابستگي دارند اما به آن پايبند نيستند، پس ميتوان دين را بهعنوان يك عنصر مهم از عناصر بقاي صهيونيستها بهشمار برد و فرقي نميكند كه صهيونيستها مذهبگرا باشند يا لائيك. پس دين يك عنصر از عناصر قوميتي بهشمار رفته و گرد هم آمدن در حول آن بهمعناي احترام به آن نيست.
يهوديان در ديگاه صهيونيستي يك ملت به شمار ميروند نه يك طايفه ديني. پس همه به دين احترام ميگذارند گرچه به هيچيك از دستورالعملهاي آن عمل نميكنند.
كسي كه از مسئوليتهاي ديني خود شانه خالي كند به خداي خود خيانت كرده است ولي اين امر الزاما به آن معني نيست كه به امت خود خيانت كرده است. پس اصل بر ملت و قوميگرايي است (وفاداري به ميهن و قوميت) و نه پايبندي به دين و مذهب.
دين يهودي همچنين اثرات عمدهاي در تقويت حس برتري يهودي داشته و صريحا آنرا به بازگشت به سرزمين اسرائيل امر ميكند.
در متون تلمود به صراحت از يهوديان بهعنوان ملتي برگزيده ياد شده "خداوند آنها را بهعنوان مردم خويش برگزيد تا خود خداوند آنها شود ".[14]
احساس يكهتازي صهيونيستها در آنها احساس برتري و حقير شمردن ديگران "غيريهوديان " داده است، آنها حتي در زماني كه تحت شديدترين فشارهاي مذلتآور قرار داشتند باز هم مملو از حس برتري و كبر بودند حتي آنها پاي از آن فراتر نهاده و تمام انزوا و مذلت كشيده شدن را بهدليل آن ميدانند كه ملل ديگر برتري آنها را حس كردهاند.
دينشان هم آنها را امر ميكند تا به سرزمين موعود بازگردند، كه اين امر توجه و عشق آنان را به سرزمين اسرائيل افزايش ميدهد عشقي كه با مهاجرت تكتك يا دسته جمعي به اين سرزمين و اقامت دائم در آن جلوهگر ميشود و تشكل درباره دولت يهودي " نام دارد. از تعاليم تلمود آمده است، هر يهودي كه قادر به مهاجرت به سرزمين موعود بوده باشد و اين كار را نكند كافر است، از ديگر تعاليم تلمود عدم رحم به ديگران است و بر آنها كاملا سلطه يابند، از اين ديدگاه اهداف صهيونيستي كاملا در راستاي تعاليم دين يهودي قرار دارد و يكي از نشانه احترام صهيونيستها به دين حتي اگر هم به آن پايبند نباشند، مشهود ميباشد.
صهيونيسم جنبشي سياسي و نژادپرست و افراطي است كه هدف آن تشكيل دولت يهود در فلسطين است تا از آن طريق بر جهان حكومت كند. كلمه صهيونيسم برگرفته از اسم "جبل صهيون " در قدس شرقي است ؛ جايي كه حضرت داوود پس از مهاجرت از حبرون (الخليل) به بيت المقدس در قرن يازده قبل از ميلاد قصر خود را در آن مكان بنا نهاد. اين اسم به بازسازي مجدد معبد حضرت سليمان و مملكت حضرت داوود (ع) به پايتخي قدس دلالت دارد.
جنبش صهيونيسم جديد با يك يهودي اتريشي الاصل به نام هرتزل مرتبط است. كسي كه اولين مبلغ و بنيانگذار انديشه صهيونيسم جديد و معاصر است و جنبش صهيونيسم در جهان بر پايه افكار و انديشه هاي وي بنا گذاشته شد.
تاسيس صهيونيسم و مهم ترين شخصيت هاي آن:
صهيونيسم جهاني داراي ريشه هاي تاريخي، فكري و سياسي است كه به مقاطعي از اين جنبش اشاره مي شود:
1ـ كلمه صهيون براي اولين بار در عهد قديم در هنگام فرمانروايي حضرت داوود از سال 1000 تا 960 قبل از ميلاد به كار رفت.
2ـ اولين اهداف جنبش مكابي ها كه پس از آزاد شدن از بابل 586 تا 538 ميلادي تشكيل شد، بازگشت به صهيون و احداث معبد سليمان بود.
3ـ باركوخيا باني جنبش 118ـ 138 ميلادي، روح حماسي را در جان و دل يهوديان زنده كرد و آن ها را به تجمع در فلسطين و تشكيل دولت يهودي در آن تشويق مي كرد.
4ـ جنبش موزس الكريتي كه شبيه جنبش باركوخيا بود.
5ـ مرحله ركود و توقف فعاليت هاي يهوديان به علت اختلافات ميان آن ها و ظلم و ستم هايي كه به آن ها مي شد. با اين وجود احساس ملي گرايي نزد يهوديان همچنان آتشين ماند و ضعيف نشد.
6ـ جنبش ديويد روبين و شاگردش سولومون مولوخ 1501 ـ 1532م. آن ها يهوديان را به ضرورت بازگشت براي تشكيل "اسرائيل " در فلسطين تاكيد داشتند.
7ـ جنبش منشه بن اسرائيل 1604 ـ 1657م. هسته اصلي صهيونيسم بود كه طر هاي صهيونيسم را تهيه و به پيش مي برد و با هدف اجراي اين طرح ها و توطئه ها از بريتانيا براي تحقق اهداف صهيونيسم بهره جست.
8ـ جنبش سبتاي زيفي 1626 ـ 1676م. وي مدعي شد كه حضرت مسيح يك يهودي مخلص است. بنابراين يهوديان همراه با او خود را براي بازگشت به فلسطين آماده مي كردند، اما مسيح مخلص! از دنيا رفت.
9ـ جنبش بازرگانان كه روچلد و موسي مونتفيوري رهبري آن را بر عهده داشتند. هدف اين جنبش احداث شهرك هاي يهودي در فلسطين به عنوان اولين گام جهت مصادره و تملك زمين و پس از آن اقامت دولت يهود بود.
10ـ جنبش "فكري استعماري يهوديان " كه در آغاز قرن نوزدهم خواستار تشكيل دولتي يهودي در فلسطين شد.
11ـ جنبش صهيونيستي خشونت طلب كه به دنبال قتل عام يهوديان در روسيا در سال 1882م. تشكيل شد. در اين دوره هيكلر ژرمني كتابي تحت عنوان "بازگرداندن يهوديان به فلسطين بنا به گفته هاي انبيا " تاليف كرد.
12ـ ناثان برنباوم نويسنده آلماني در سال 1893م. اصطلاح صهيونيسم را به كار برد.
13ـ در سال 1882م. براي اولين بار در روسيه جنبشي تحت عنوان "عشق صهيون " تشكيل شد. هواداران اين جنبش نشست هايي تحت عنوان "دوستداران صهيون " برگزار مي كردند. در سال 1890 اين گروه ها به اسم "جمعيت كمك به صنعت كاران و كشاورزان يهودي در سوريه و فلسطين و احياي زبان عبري " به رسميت شناخته شدند.
14ـ صهيونيسم جديد جنبشي منسوب به تئودور هرتزل روزنامه نگار يهودي است كه در تاريخ 2/5/1860م. در بودابست به دنيا آمد. وي در سال 1878 در دانشگاه فينا ليسانس حقوق گرفت و هدف اصلي و آشكار وي رهبري يهود و حكومت بر جهان بود كه ابتدا با تشكيل دولتي براي يهوديان در فلسطين شروع مي شد. هرتزل در اين خصوص دو بار با سلطان عبدالحميد امپراتور عثماني مذاكره كرد اما به نتيجه اي نرسيد. به دنبال مخالفت سلطان عبدالحميد يهوديان جهان تلاش خود را بربراندازي امپراتوري عثماني و نابودي خلافت اسلامي متمركز كردند.
15ـ هرتزل در سال 1897م. اولين كنگره صهيونيسم را برگزار كرد. وي در اين خصوص از محاكمه دريفوس افسر يهودي ساكن فرانسه به جرم خيانت و فروش اسرار نظامي به آلمان كه بعدها تبرئه شد، سوء استفاده و بهره برداري هاي زيادي نمود. هرتزل به خوبي مشكلات و گرفتاري هاي يهوديان را از طريق اين واقعه به تصوير كشيد و كتاب معروف خود يعني "دولت يهود " را منتشر ساخت. اين كتاب طرفداراني براي هرتزل دست و پا كرد و اين امر وي را به تشكيل اولين كنگره صهيونيسم در بال سوئيس (از 29 ـ 31/8/47) ترغيب كرد. وي در مورد اين كنگره مي گويد: "اگر از من بخواهند كه نتايج و اعمال اين كنگره را به صورت خلاصه بيان كنم، در برابر همگان خواهم گفت كه من دولت يهودي را بنيان گذاردم. "
وي موفق شد كه يهوديان جهان را دور خود جمع كند. همچنين هرتزل توانست خاخام هاي يهود را كه خطرناك ترين قوانين و مقررات در طول تاريخ جهان را تحت عنوان "پروتكل هاي حكماي صهيون " تدوين كردند، نزد خود گرد آورد. اين كتاب برگرفته از آموزه هاي كتاب هاي تحريف شده يهوديان است كه نزد آن ها بسيار مقدس هستند.
از اين زمان به بعد يهوديان سازمان هاي خود را قويتر ساختند و به دقت و مخفيانه براي تحقق اهداف توسعه طلبانه و سركوبگرانه شان كه هم اكنون نتايج آن براي همگان روشن است، به فعاليت پرداختند
افكار و اعتقادات
صهيونيسم انديشه و اعتقادات خود را از كتاب هاي مقدسي كه يهوديان آن ها را تحريف كرده، گرفته اند و به عبارت ديگر اين جنبش افكار و انديشه هاي خود را در كتاب "پروتكل هاي حكماي صهيون " به تصوير كشيده است.
ـ صهيونيسم تمامي يهوديان جهان را داراي يك تابعيت و آن هم تابعيت اسرائيلي مي داند.
ـ هدف صهيونيسم سيطره يهوديان بر جهان بر اساس وعده خداي آن ها يعني يهوه است و نقطه آغازين اين امر را برپايي حكومت خود در سرزمين موعود كه از نيل تا فرات است، مي دانند.
ـ صهيونيست ها معتقدند كه يهود تنها نژاد برتر است كه بايد رهبر و آقاي جهانيان باشد و ديگر ملت ها خادم او باشند. آن ها معتقدند كه بهترين راه و شيوه براي حكمراني بر جهان تشكيل حكومت بر پايه خشونت و ارعاب ديگران است.
ـ صهيونيسم خواستار بهره برداري از آزادي سياسي براي سيطره بر ملت هاست و مي گويند: "بايد بدانيم كه چگونه طعمه را به آن ها بدهيم تا در دام ما گرفتار آيند. "
ـ صهيونيست ها مي گويند: "زمان حكمراني دين گذشته است و اكنون حكومت از آن طلاست (پول و اموال) و بايد به هر وسيله ممكن آن را قبضه خود داشته باشيم تا راه سيطره ما بر جهان را هموار سازد. "
ـ آن ها سياست را نقطه مقابل اخلاق مي دانند كه بايد در آن از حربه هايي چون مكر و ريا استفاده كرد، اما فضائل و راستگويي در عرف سياسي جزء رذايل و ناپسندي ها به شمار مي آيند.
ـ مي گويند: بايد كه ديگر ملت ها را در رذايل غرق كنيم و از طريق فراهم كردن اساتيد، خادمان و زنان فاحشه براي آن ها هر چه بيش تر آن ها را گرفتار كنيم.
ـ مي گويند: بايد از رشوه، نيرنگ و خيانت بدون هيچ ترديدي تا زماني كه اهداف ما را محقق مي گرداند، بهره برد.
ـ مي گويند: بايد نگراني و وحشت ايجاد كنيم تا فرمانبرداري كوركورانه ديگران را براي ما تضمين كند. همين كه ما به انسان هاي نيرومند و قوي مشهور شويم براي سركوب هر گونه شورش و عصيان كفايت مي كند. "
ـ مي گويند: " شعارهاي آزادي و مساوات و برادري سر مي دهيم تا مردم فريب آن ها را بخورند و اين شعارها را سردهند و ما نيز در پس پرده به اهداف خود برسيم.
ـ مي گويند: بايد نوعي اشرافي گري متكي بر مال و ثروتي كه در دستان ما باشد و علمي كه خاص دانشمندان ما باشد، را ترويج دهيم.
ـ مي گويند: تلاش خواهيم كرد كه رهبران تحت نظر ما باشند و عزل و نصب آن ها به دست ما باشد و انتخاب آن ها بر اساس ميزان بي توجهي به اخلاق ديني و حب رياست و كم تجربگي است.
ـ مي گويند: بر رسانه ها ـ اين قدرت فعال جهاني ـ براي هدايت جهان به سمت و سوي اهداف خود سيطره پيدا خواهيم كرد.
ـ مي گويند: حتما بايد ميان حكام و ملت ها شكاف و اختلاف ايجاد كرد تا حاكمان چون نابينايي كه عصايش را گم كرده براي تثبيت قدرتش به ما پناه آورد.
ـ مي گويند: بايد آتش خصومت و كينه توزي ميان تمامي گروه ها و طيف ها برافروخت تا با هم درگير شوند و قدرت را هدف مقدسي قرار داد تا اين كه همه اين گروه ها بر سر آن با هم رقابت كنند و اين گونه حكومت ها فروپاشند و حكومت جهاني ما بر روي خرابه ها و آوارهاي آن برپا شود.
ـ مي گويند: ملت هاي فقير و مظلوم را از ظلم حكومت ها نجات مي دهيم، آن وقت از اين ملت ها مي خواهيم كه به صفوف سربازان ما يعني سوسياليست ها، آنارشيست ها، كمونيست ها و ماسيونرها بپيوندند. با استفاده از حربه گرسنگي و فلاكت بر همه اين ملت ها و مردم حكومت خواهيم كرد و بازوهاي آن ها را براي نابودي و سركوب هر كسي كه سد راهمان مي شود، به كار مي گيريم.
ـ مي گويند: بايد بحران هاي اقتصادي ايجاد كنيم تا همه به بركت طلا و اموالي كه داريم، در مقابل ما سر تسليم فرود آورند.
ـ مي گويند: اكنون ما به بركت وجود وسايل سري در وضعيت دفاعي خوبي هستيم، به گونه اي كه اگر كشوري به ما حمله كند، كشوري ديگر به دفاع از ما بر مي خيزد.
ـ مي گويند: حربه آزادي مردم را به نبرد حتي با خدا و مقابله با سنت هاي الهي وا مي دارد. اين حربه تنها وسيله ممكن براي هدايت حكام اين ملت ها جهت اجراي برنامه ها و سياست هاي ما مي باشد.
ـ مي گويند: بايد دولت ايمان را از دل و جان ملت ها بزداييم و انديشه وجود خداي يكتا را از عقل و اذهان آن ها بيرون كنيم و به جاي آن قوانين ورزشي مادي قرار دهيم چرا كه ملت ها وقتي كه تحت نظر دولتي اسلامي و متدين قرار گيرند، احساس آرامش و سعادت مي كنند. به خاطر اين كه به مردم اين فرصت را ندهيم كه كارها و اعمال خود را مورد بازبيني قرار دهند، بايد آنها را با وسايل مختلف مشغول كنيم تا بدين وسيله براي دشمن اصلي خود در نبرد جهاني دسيسه چيني نكنند.
ـ مي گويند: بايد از هر شيوه اي براي انتقال اموال ملت ها به خزانه ها و بانك هاي خود بهره ببريم.
ـ مي گويند: براي ايجاد جوامعي به دور از انسانيت واخلاق تلاش خواهيم كرد. جوامعي كه متحجر و فاقد حس انساني و به شدت بي زار از دين و سياست باشند تا اين كه تنها آرزوي آن ها ماديات و لذات دنيوي باشد. در اين هنگام از هر گونه مقاومتي عاجز و ناتوان و گوش به فرمان ما هستند و ذليل وار تحت قدرت ما خواهند بود.
ـ مي گويند: كليه عناصر قدرت و توانمندي را در دستان خود خواهيم گرفت و بر تمامي اعمال و صنايع و كارها دست مي يازيم و سياست در دستان دست پروده هاي ما قرار مي گيرد و اينچنين در هر وقتي با قدرت فوق العاده خود مي توانيم هر گونه مخالفتي و شورشي را با استمداد از نيروهايي از همين ملت ها خاموش كنيم و از بين ببريم.
ـ مي گويند: بذر فتنه و اختلاف را در هر جايي و مكاني پاشيده ايم به نحوي كه ديگر نمي توان آن را از بين برد و ميان مصالح مادي و ملي ملت ها نوعي تضاد ايجاد كرديم و آتش فتنه هاي مذهبي و قومي در جوامع برافروختيم و از 20 قرن گذشته تاكنون از هيچ تلاشي براي شعله ور ساختن آن فروگذار نبوده ايم به اين علت محال است كه حكومت و كشوري بتواند كمك و ياري براي ضربه زدن به ما بيابد و كشورها بدون موافقت ما حتي نمي توانند يك توافق نامه ناچيزي را منعقد كنند چرا كه موتور محركه كشورها در دستان ما قرار دارد.
ـ مي گويند: خداوند ما را براي حكومت بر جهان مهيا ساخته است و ويژگي ها و خصايصي به ما داده است كه ديگر ملت ها از آن بي بهره اند و اگر در ميان آن ها انسان هاي نابغه و خلاقي وجود داشت، به مقاومت با ما بر مي خواستند.
ـ مي گويند: بايد از عواطف و احساسات ديگران به نفع خود بهره بريم و اين احساسات را تحريك كنيم تا به اهداف خود برسيم و بايد بر افكار و انديشه هاي ديگران سلطه يافت تا به جاي نابود كردن آن ها به گونه اي اين افكار را در راستاي خدمت مصالح و منافع خود هدايت كنيم.
ـ مي گويند: توجه خاصي به افكار عمومي خواهيم داشت تا اين كه قدرت فكر و انديشه سالم را از آن بگيريم و به گونه اي آن را به كار گيريم تا فكر كند شايعات ما همگي حقيقت دارد و كاري مي كنيم كه ديگر تشخصي ندهند كه كدام وعده ها واقعي و كدام ها دروغين است. بايد كميته ها و هيأت هايي تشكيل دهيم كه اعضاي آن با ايراد سخناني آتشين مدام وعده و وعيد دهند و بايد به گونه اي در ميان ملت ها اين انديشه را كه آن ها سياست را درك نمي كنند و بهتر است كه آن را براي اهل خود رها كنند، ترويج دهيم.
ـ مي گويند: هر چه بيش تر تناقضات و تضادها را ترويج و شهوت را تحريك و عواطف و احساسات را بر مي انگيريم.
ـ مي گويند: مديريت عالي حكمراني تشكيل خواهيم داد كه داراي ايادي زيادي در تمام نقاط كره خاكي باشد و كليه حكام تحت امر آن باشند.
مي گويند: بايد بر صنعت، تجارت سلطه يابيم و مردم را به بي بند و باري و خوش گذراني و انحطاط عادت دهيم و براي بالابردن حقوق و اجرت ها و تسهيل بازپرداخت بدهي ها و افزايش بهره هاي بانكي تلاش كنيم تا در اين وقت ملت ها در مقابل ما به سجده افتند و تحت امر ما خواهند بود.
ـ مي گويند: در ظاهر بايد به خلاف باطن خود تظاهر كنيم و ظلم و ستم را تقبيح و فرياد آزادي سر دهيم و طغيان و سركشي را محكوم كنيم.
ـ مي گويند: همه رسانه ها در قبضه قدرت ما هستند مگر چند رسانه اي كه زياد مهم نيستند. اين رسانه ها را براي ترويج شايعات به كار مي گيريم تا اين كه به حقايقي راستين بدل گردند. از اين طريق ملت ها را مشغول مي كنيم و آن ها را از آنچه برايشان منفعتي در بردارد، باز مي داريم و كاري مي كنيم كه به دنبال شهوت و خوشگذراني بيافتند.
ـ مي گويند: حاكمان عاجزتر از آنند كه نافرماني ما را بكنند چرا كه مي دانند زندان و نيست و نابود شدن سرنوشت هر شورشي است. بنابراين مطيع و فرمانبردار ما و بر منافع و مصالح ما حريص تر خواهند بود.
ـ مي گويند: تلاش مي كنيم كه طرح هايمان قبل از زمان خود فاش نشود و قدرت و توان ملت ها را نابود نكنيم.
ـ مي گويند: اين ما بوديم كه شيوه انتخابات و نظام حاكميت اكثريت مطلق را بنا نهاديم، تا بدين وسيله شخص مورد نظر ما پس از اين كه افكار عمومي را براي رأي دادن به وي مهيا مي كنيم، به قدرت برسد.
ـ مي گويند: بنيان خانواده را از هم مي پاشيم و خودخواهي و خودكامگي را در انسان ها تقويت مي كنيم تا اين كه طغيان كنند و اين گونه از رسيدن آن ها به مراتب عالي جلوگيري مي كنيم.
ـ مي گويند: تنها كساني كه داراي كارنامه سياه و پنهاني هستند، به قدرت مي رسند. اين افراد امين ما هستند و از ترس اين كه رسوا نشوند و كارنامه سياهشان برملا نشود، اوامر ما را اجرا مي كنند. همچنين رهبران و مقامات را تربيت مي كنيم و آن ها را نزد مردم بزرگ و قهرمان جلوه مي دهيم.
ـ مي گويند: هر وقت مناسب ديديم به كودتا و انقلاب متوسل مي شويم.
ـ مي گويند: نيروهايي مخفي خود را براي رسيدن به اهداف خود تشكيل داده ايم، اما انسان هاي حيوان صفت از اين ملت ها نسبت به اسرار و اهداف ما غافلند بنابراين به اين نيروها اعتماد مي كنند و در محافل آن ها رفت و آمد مي كنند، كه در نتيجه بر آن ها سيطره مي يابيم و آن ها را براي خدمت خود تسخير مي كنيم.
ـ مي گويند: تفرقه ميان ملت برگزيده خداوند نوعي نعمت است و نشانه ضعف نيست، و همين امر ما را به حكومت بر جهان رساند.
ـ مي گويند: همه انتشارات در دستان ما خواهد بود و فرايند ارائه انديشه انساني در اختيار حكومت ماست و هر انتشاراتي كه مخالف انديشه و برنامه هاي ما باشد با حربه قانون از ادامه فعاليت آن جلوگيري مي كنيم.
ـ مي گويند: مجلات و روزنامه هاي زياد و مختلف و در همه زمينه ها خواهيم داشت و همه اين ها ما را به اهدافمان نزديك مي گرداند.
ـ مي گويند: بايد ديگران را به چيزهاي جذاب مانند كاباراها، اماكن رقص و سرگرمي ها و گردهمايي ها و مخدرات و فساد مشغول كنيم تا اين گونه، آن ها را از مخالفت با خود و سنگ اندازي در اجراي طرح هايمان باز داريم.
ـ مي گويند: هر جماعت و گروهي را محو و نابود مي كنيم و اين كار را با تغيير برنامه هاي دانشگاه ها و بازبيني و بازسازي آن ها بر اساس طرح هاي خاص خود شروع مي كنيم.
ـ مي گويند: با خشونت و سنگدلي با هر كه سد راهمان شود، برخورد مي كنيم.
ـ مي گويند: براي گسترش دامنه نفوذ خود محافل ماسوني را در هر نقطه و مكاني توسعه مي دهيم.
ـ مي گويند: وقتي قدرت را به دست مي گيريم غير از دين خود كليه اديان را از بين مي بريم و اجازه نمي دهيم هيچ ديني ترويج و گسترش يابد.
ريشه هاي فكري و اعتقادي
ـ صهيونيسم به اندازه تورات قدمت دارد و اين جريان بود كه در همان روزهاي نخستين حس ملي گرايي را در ميان يهوديان برانگيخت و جنبش هرتزل تنها صهيونيسم قديمي را تجديد و سازماندهي كرد.
ـ صهيونيسم بر آموزه هاي تحريف شده تورات و تلمود بنيان نهاده شده است. نبايد فراموش كرد كه تعدادي از رهبران صهيونيسم ملحد و بي دين هستند و دين يهود تنها پوششي براي رسيدن آن ها به مطامع سياسي و اقتصاديشان است.
ـ اكثريت يهود آنچه به اصطلاح به تلمود معروف است را يك نوع قانون اساسي ديني مي دانند. تلمود عبارت است از پژوهش ها و نظريات خاخام ها و احبار يهود كه در آن ها تمامي جوانب خصوصي و عمومي زندگي مشخص شده است. در آن ها احكام و تعليماتي آمده است كه وضعيت اجتماعي و سياسي آن ها را توجيه مي كند و در قلب و دل آن ها و نسل هاي بعدي بذر كينه و عداوت و حس انتقام جويي از جامعه بشري و ديگران و خوردن مال مردم و قتل و كشتار و هتك حرمت ناموس آن ها را مي كارد و براي خوش گذراني از خون انسان در برخي مناسبات ديني استفاده مي شود و قطراتي از آن بر روي كلوچه هاي خاصي كه در ايام عيد و ديگر ايام پخته مي شود، ريخته مي شود.
پراكندگي و مراكز نفوذ
ـ صهيونيسم چهره سياسي يهودي جهاني است و همچنان كه خود يهوديان توصيف كرده اند، مانند فشنو خداي هندوهاست كه صد تا دست دارد. صهيونيسم هم در رژيم هاي حاكم بر جهان ايادي خاص خود را دارد كه در راستاي منافع آن گام بر مي دارند.
ـ اين صهيونيسم است كه اسرائيل را راهبري و برنامه ها و سياست هاي آن را تنظيم مي كند.
ـ ماسوني هم بر اساس آموزه هاي صهيونيسم و راهنمايي هاي آن فعاليت مي كند و رهبران جهان و انديشمندان زير نظر آن هستند.
ـ صهيونيسم صدها جمعيت و انجمن در اروپا و آمريكا در زمينه هاي مختلف كه به ظاهر متناقض هستند، فعاليت مي كنند ولي در اصل همه آن ها براي خدمت به منافع و مصالح يهوديت جهاني كار و تلاش مي كنند.
ـ برخي خيلي زياد در ميزان قدرت و توان آن مبالغه مي كنند و برخي هم آن را ناچيز مي انگارند. اين دو نظر هر دو اشتباه است چرا كه واقعيت موجود بر اين نكته دلالت دارد كه يهوديان اكنون دوران استثنايي و بلندپروازي خود را احيا مي كنند.
نتيجه گيري
صهيونيسم جنبشي سياسي و نژادپرست و افراطي است كه هدف آن تشكيل دولت يهود در فلسطين است تا از آن طريق بر جهان حكومت كند.
نام صهيونيسم مشتق از كوه صهيون در فلسطين است و آموزه ها و تعاليم تورات و تلمود را كه خواهان تحقير جامعه بشري و تقويت حس انتقام جويي از غير يهود است، تحريف كرده است و مبادي و اصول ويرانگر يهود را در كتابي تحت عنوان پروتكل هاي حكماي صهيون كه خطرناك ترين قوانين و مقررات را در طول تاريخ در خود جاي داده است، مدون كردند.
پينوشتها:
-------------
1ـ مقارنه الاديان، يوسف العشي
2ـ سفر الخروج
3ـ اليهود في تاريخ الحضارات الاولي [يهوديان در تاريخ تمدنهاي اوليه]، گوستاف لوبون، ترجمه عادل زعيتر، ص يي
4ـ سفر الخروج الاصحاح
5ـ قصه الحضاره ي
6ـ الكنز المرصود في قواعد التلمود، روهلنج، ترجمه از فرانسه به عربي، يوسف نصر،
7ـ صهيونيسم و نژادپرستي مجموعهاي از پژوهشها در رابطه با صهيونيسم و نژادپرستي در نشست طرابلس
8ـ سه هدف داشت: مقاومت در برابر ذوب شدن در جوامع، اهميت و تكيه بر قوميت و مهاجرت و سكونت در فلسطين
9ـ خاطرات هرتزل، ماروين لونتال، نيويورك
10ـ سفر التيه سفر خروج
11ـ مزمور سفر
12ـ صهيونيسم و نژادپرستي مجموعه از پژوهشها در رابطه با صهيونيسم و نژادپرستي در نشست طرابلس.
13ـ انديشههاي صهيونيستي
14ـ سفر الخروج صهيونيسم به مقوله "ملت برگزيده خدا " بهعنوان انگيزهاي جهت تسلط بر ديگر ملل و حتي قتلعام آنها در صورت لزوم مينگرد، پس ميتوان گفت كه تعريف و تمجيد از خود و تكيه بر وحشيگري دو ركن اصلي سياسي و صهيونيستي هستند، صهيونيستها خود را در جهاني تصور ميكنند كه "تنها به قدرت احترام ميگذارد "، مشكل فلسطين هم از ديدگاه آنها تنها از طريق سرنيزه و زور اسلحه حل ميشود نه از راه قوانين و قطعنامههاي رسمي. صهيونيسم يهوديان را تحت نام "سرزميني بدون ملت براي ملتي بدون سرزمين " به سوي فلسطين ميكشاند و براي تحقق اين منظور از تمامي راهكارها جهت خالي نمودن فلسطين از جمعيت فلسطيني آن استفاده نمودند، آنها پس از ناكارآمد شدن راهكارهاي سياسي و اقتصادي به قدرت نظامي براي تحقق هدف خود در تخليه فلسطين از فلسطينيان پناه بردهاند، اسرائيل همواره سعي دارد خود را "طالوت كوچك و دلير " نشان دهد كه جالوت (يعني اعراب) را از پاي درآورد، صهيونيستها عربها را عقبماندگاني به تصوير ميكشند كه به هيچ عنوان حاضر به پذيرش پيشرفت نخواهند شد، در حاليكه قرآن در قرون اوليه از آنها نسلي از بهترين نسلها ساخته شد اما شكلگيري چنين نسلي هرگز تكرار نخواهد شد.