توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خاطرات کودکی ...
آبجی
2nd May 2010, 10:55 PM
چقدر از اون زمانها گذشته ... و خاطرات کودکی مثل خود کودکی مون داره محو میشه ...sh_omomi109
چقدر دوران ساکت و بی غمی بود ..... بی خیال دنیا ... چقدر از ساعتهای اونو جلوی این جعبه جادویی sh_dokhtar15میخ کوب شدیم و اون کارتونا ما را برد با خودش به یه دنیای دیگه ... sh_dokhtar22
( بنر )
http://www.ashreshteh.com/images/gallery/cartoons/baner.jpg
یادتون میاد ....
( بل و سپاستین ) که من هنوز نفهمیدم سگه بل بود یا پسره
http://www.ashreshteh.com/images/gallery/cartoons/belle___sebastian.jpg
(چوبین )
(هنوز صداش تو گوشمه )
http://www.ashreshteh.com/images/gallery/cartoons/chobin.jpg
باربا پاپا
http://www.ashreshteh.com/images/gallery/cartoons/barbapapa.jpg
آقای سکسکه
http://www.ashreshteh.com/images/gallery/cartoons/mr__hiccup.jpg
پرین
http://www.ashreshteh.com/images/gallery/cartoons/perrine.jpg
پسر شجاع
http://www.ashreshteh.com/images/gallery/cartoons/pesare_shojaa.jpg
گوریل انگوری
http://www.ashreshteh.com/images/gallery/cartoons/goorilangoory1.jpg
هاچ زنبور عسل
http://www.ashreshteh.com/images/gallery/cartoons/haach.jpg
ملوان زبل
http://www.ashreshteh.com/images/gallery/cartoons/malavane_zebel.jpg
نیک و نیکو
http://www.ashreshteh.com/images/gallery/cartoons/maya.jpg
دختری به نام نل
(چقدر من ازش بدم میومد http://blogfa.com/images/smileys/03.gif)
http://www.ashreshteh.com/images/gallery/cartoons/nell.jpg
دور دنیا در هشتاد روز
http://www.ashreshteh.com/images/gallery/cartoons/dore_donya_dar_80_rooz.jpg
جکی و جیل
http://www.ashreshteh.com/images/gallery/cartoons/jacki___jil.jpg
Ferdy
http://www.ashreshteh.com/images/gallery/cartoons/ferdy.jpg
یاد کودکی هامون ... با این همه کارتون های زیبا بخیر ... http://blogfa.com/images/smileys/04.gif
ElaBel
2nd May 2010, 11:21 PM
آره من یادم میاد وقتی از خواب بیدار میشدم
مینشستم روبرو tv و کارتون نگاه میکردم
ElaBel
2nd May 2010, 11:28 PM
من از ملوان زبل خوشم میومد عاشقش بودم
به مامانم هم میگفتم بیا بشین پیشم تا با هم نگاه کنیم:))
madarshab
2nd May 2010, 11:30 PM
قبول نیست سفرهای می تی کمان رو جا گذاشتی{rock on}
آبجی
2nd May 2010, 11:31 PM
من از همه بیشتر این دو تا رو نگاه میکردم حتی تکرارشو هم نگاه میکردم :
جودی ابوت و انه شرلی
http://i1.tinypic.com/xm3228.jpg
یادمه اون موقع ها کلاس زبان میرفتم و نمیتونستم ببینم برای همین ساعت کلاسم رو فقط به خاطر جودی تغییر دادم الان که یادش میافتم کلی میخندم :))
http://www.iranianbigshop.com/img/93-1.jpg
http://inlinethumb37.webshots.com/31588/2534197320105478975S425x425Q85.jpg
http://inlinethumb11.webshots.com/42314/2569168740105478975S425x425Q85.jpg
http://inlinethumb20.webshots.com/44563/2148546230105478975S425x425Q85.jpg
آبجی
2nd May 2010, 11:33 PM
قبول نیست سفرهای می تی کمان رو جا گذاشتی{rock on}
{big green} والا می تی کمان رو الان هم نشون میده هر مراسمی میشه سریع بزن کانال دو میتی کمان رو ببین اینا رو خیلی وقته ندیدیم ممول رو یادته 8->
MAHDIAR
2nd May 2010, 11:39 PM
دنیای کودکی دوران خوبی بود. افسوس که تمام شد.
kab
2nd May 2010, 11:47 PM
اااااااااااااااای
مثل برق گذشت
یادش بخیر
والا اونوقتا پدرم خیلی سخت گیر بود روزی یه برنامه بیشتر نمیدیدیم
ولی خوب بود
به قول مادرم تمام برنامه های اون زمان پر بود از نکات آموزنده
madarshab
2nd May 2010, 11:50 PM
{big green} والا می تی کمان رو الان هم نشون میده هر مراسمی میشه سریع بزن کانال دو میتی کمان رو ببین اینا رو خیلی وقته ندیدیم ممول رو یادته 8->
{big green}خب من دیگه الان تلویزیون نمیبینم شاید به خاطر اون مسئاله ای هست که گفتن
ما که با سفرهای می تی کمان بزرگ شدیم این شدیم وای به حال بچه های الان که با خاله شادونه دارن بزرگ میش:))اینها هم ترسیدن دارن می تی کمان رو میزارن;))
یه برنامه فضایی هم بود اسمش چی بود یادم رفته اون هم جالب بود
آبجی
3rd May 2010, 12:14 AM
{big green}خب من دیگه الان تلویزیون نمیبینم شاید به خاطر اون مسئاله ای هست که گفتن
ما که با سفرهای می تی کمان بزرگ شدیم این شدیم وای به حال بچه های الان که با خاله شادونه دارن بزرگ میش:))اینها هم ترسیدن دارن می تی کمان رو میزارن;))
یه برنامه فضایی هم بود اسمش چی بود یادم رفته اون هم جالب بود
ای بابا خاله شادونه که خوبه اینا که دارن با جنگ و خونریزی بزرگ میشن یادش بخیر فوتبالیستها رو من که همیشه میشستم با بردارم نگاه میکردم 8-> هی هم میگفتم اینا چرا دختر نیستن :)) .
چند روز پیش گفتم بزار ببینم چی داره بچه ها چی نگاه میکنند دیدم همه ادم اهنی و همه هم میخوان همدیگه رو بکشن و توهمی هست . {i dont want to see} بیخیالش شدم خاموش کردم (:|
SaSaMc2
3rd May 2010, 12:42 AM
باز با احساسات من بازی کردی آبجی ؟ ! ! ! :((:((:((
kamanabroo
3rd May 2010, 12:43 AM
وفتی به اون دوران فکر می کنم
دوست دارم هیچی از این دنیا نمی فهمیدم و همون پسر کوچولویی که تمام دنیاش فکرش بود ، می بودم.
اگه بگم دوست نداشتم بزرگ بشم که دروغه ولی همیشه از فضایی که بین خودم و خدای خودم داشتم لذت می بردم و الان هم حسرت همون لحظات رو می خورم.
البته این فیلمها بهونه خوبیه که آدم رو ببره به پاکی دوران کودکی ....
وقتی که اگه کلی کلی هم ناراحت بودیم و خسته ، بایه کارتن همون بچه شاد و شنگول میشدیم که بودیم...:">
آبجی
3rd May 2010, 01:07 AM
باز با احساسات من بازی کردی آبجی ؟ ! ! ! :((:((:((
smilee_new1 (11) خودمم احساساتی شدم زدمش sh_omomi37 ولی چه روزای خوبی بود یادش بخیر
آبجی
3rd May 2010, 01:21 AM
وفتی به اون دوران فکر می کنم
دوست دارم هیچی از این دنیا نمی فهمیدم و همون پسر کوچولویی که تمام دنیاش فکرش بود ، می بودم.
اگه بگم دوست نداشتم بزرگ بشم که دروغه ولی همیشه از فضایی که بین خودم و خدای خودم داشتم لذت می بردم و الان هم حسرت همون لحظات رو می خورم.
البته این فیلمها بهونه خوبیه که آدم رو ببره به پاکی دوران کودکی ....
وقتی که اگه کلی کلی هم ناراحت بودیم و خسته ، بایه کارتن همون بچه شاد و شنگول میشدیم که بودیم...:">
وقتی که بچه ایم ارزو میکنیم برزگ شیم وقتی که بزرگ میشیم دوست دارم برگردیم به دوران خوش کودکی یاد این متن افتادم :
کوچک که بوديم چه دل هاي بزرگي داشتيم
اکنون که بزرگيم چه دلتنگيم
کاش دلهامون به بزرگي بچگي بود
کاش همان کودکي بوديم که حرفهايش را
از نگاهش مي توان خواند
کاش براي حرف زدن نيازي به صحبت کردن نداشتيم
کاش براي حرف زدن فقط نگاه کافي بود
کاش قلبها در چهره بود
اما اکنون اگر فرياد هم بزنيم کسي نمي فهمد
و دل خوش کرده ايم که سکوت کرده ايم
سکوت پر بهتر از فرياد تو خاليست
سکوتي را که يک نفر بفهمد بهتر از هزار فريادي است که هيچ کس نفهمد
سکوتي که سرشار از ناگفته هاست
ناگفته هايي که گفتنش يک درد و نگفتنش هزاران درد دارد
دنيا را ببين... بچه بوديم از آسمان باران مي آمد
بزرگ شده ايم از چشمهايمان مي آيد!!
بچه بوديم همه چشماي خيسمون رو ميديدن
بزرگ شديم هيچکي نميبينه
بچه بوديم تو جمع گريه مي کرديم
بزرگ شديم تو خلوت
بچه بوديم راحت دلمون نمي شکست
بزرگ شديم خيلي آسون دلمون مي شکنه
بچه بوديم همه رو 10 تا دوست داشتيم
بزرگ که شديم بعضي ها رو هيچي بعضي هارو کم و بعضي ها رو بي نهايت دوست داريم
بچه که بوديم قضاوت نمي کرديم و همه يکسان بودن
بزرگ که شديم قضاوتهاي درست و غلط باعث شد که اندازه دوست داشتنمون تغيير کنه
کاش هنوزم همه رو به اندازه همون بچگي 10 تا دوست داشتيم
بچه که بوديم اگه با کسي دعوا ميکرديم 1 ساعت بعد از يادمون ميرفت
بزرگ که شديم گاهي دعواهامون سالها تو يادمون مونده و آشتي نمي کنيم
بچه که بوديم گاهي با يه تيکه نخ سرگرم مي شديم
بزرگ که شديم حتي 100 تا کلاف نخم سرگرممون نميکنه
بچه که بوديم بزرگترين آرزومون داشتن کوچکترين چيز بود
بزرگ که شديم کوچکترين آرزومون داشتن بزرگترين چيزه
بچه که بوديم آرزمون بزرگ شدن بود
بزرگ که شديم حسرت برگشتن به بچگي رو داريم
بچه که بوديم تو بازيهامون همش اداي بزرگ ترها رو در مي آورديم
بزرگ که شديم همش تو خيالمون بر ميگرديم به بچگي
بچه بوديم درد دل ها را به هزار ناله مي گفتيم همه مي فهميدند
بزرگ شده ايم درد دل را به صد زبان به كسي مي گوييم ...هيچ كس نمي فهمد
بچه که بوديم دوستيامون تا نداشت
بزرگ که شديم همه دوستيامون تا داره
بچه که بوديم بچه بوديم
بزرگ که شديم بزرگ که نشديم هيچ ديگه همون بچه هم نيستيم
... اي کاش هيچ وقت بزرگ
نمي شديم
و هميشه بچه بوديم
آبجی
3rd May 2010, 01:35 AM
دلم برای بچگی تنگ شده برای زمانی که با کوچکترین دلیلی قهر می کردم [-( و هنوز یک ساعت نگذشته فراموش می کردم {big hug} زمانی که دنیای برای من دنیای دوستام و اسباب بازی ها بودsh_omomi115 زمانی که بزرگترین آرزوم داشتن اون عروسک و کفشای تق تقی بود;)) همون زمانی که پای توی کفش مامان می کردم 8->و فکر می کردم دیگه بزرگ شدم sh_omomi109خیلی دوست داشتم یک ساعت تموم کفشای تق تقی مامان رو پام کنم و راه برم و برای عروسکام بشم مامان توی کارتونا :"> می دیدم عروسکا حرف می زنن همیشه با خودم می گفتم ای کاش روزی عروسکای منم حرف بزننsh_dokhtar15 توی بازی هام دنیای بزرگی داشتم ..... :-< مشکلات زندگی رو نمی دیدم {i dont want to see}
اما حالا چی باید همه چی رو دید ولی تحمل کرد {worried}
هیچ کس ازم دلیل نمی پرسید :-/ هنوز هم کنارم همون عروسکا هستن sh_omomi115و من هرزمان به اونا نگاه می کنم آرامش می گیرم sh_omomi87
ولی من بزرگ شدم و از اونا دور شدم smilee_new1 (11)smilee_new1 (11)
تاری
3rd May 2010, 03:01 AM
دنیای کودکی دوران خوبی بود. افسوس که تمام شد.
تموم نشده!
چرا از مخمل خان خبری توی تاپیک نبود؟
هاپو گومار باوفا؟
...
هادی هدی؟
...
گنجیشکک اشی مشی...
فکر کنم رمزشو فراموش کردین من می گم تا بیان: سسمی باز شو.
آبجی
3rd May 2010, 03:24 AM
تموم نشده!
چرا از مخمل خان خبری توی تاپیک نبود؟
هاپو گومار باوفا؟
...
هادی هدی؟
...
گنجیشکک اشی مشی...
فکر کنم رمزشو فراموش کردین من می گم تا بیان: سسمی باز شو.
وای راست میگی {i dont want to see}
خونه مادر بزرگه
http://www.iranneed.com/images//33w87bc.jpg
گل باقالی و نوک حنایی {big hug} یادش بخیر ( یادتونه پسره چطوری حرف میزد خیلی بامزه بود )
http://i28.tinypic.com/10zpq0z.jpg
هادی و هدی
http://baarbaapaapaa.files.wordpress.com/2009/03/hadi_o_hoda.jpg
گنجشکک اشی مشی عکسی پیدا نکردم که بزارم میگم چه زود ارزوت براورده شدا {big green}
آبجی
3rd May 2010, 03:32 AM
حنا دختری در مزرعه {big green} ( آبجی دختری در سایت)
http://avlwjg.bay.livefilestore.com/y1p_0eelok0gTCooR2Cmz5pbEjOZK686HK-1v5ZWzv7zeFDayyVUiqby8Mtw1zxU9Zw02roKBzWISEDHFolUT 8PKv4V36WBPkUx/hana__dokhtari_dar_mazrae.jpg
http://avlwjg.bay.livefilestore.com/y1p5Xw3tTMY0_bY887pU2khMjEEggeI2dQSE_WwBbiADJxG8y1 TBOfobvUA3WDlwik5YhCxMG5ZB-UuzpUQzXEvuw/khanevadeye_dr__ernest.jpg
تو بچه های مدرسه والت عاشق دیراسی بودم و آی از فرانچی بدم میومد و کلی واسه گالونی که کتش براش تنگ بود غصه میخوردم !یادتونه باباش سوزنبان بود و رفته بود زیر قطار و حالا خونه نشین شده بود ؟http://www.persianblog.ir/editor/images/smilies/20.gif
http://avlwjg.bay.livefilestore.com/y1pplyFkKzexVsqtk7k8gfLl9bZWdjc_AUxN9WOtqlm1YVamDa aZLWm-hzCh6-bjavRT0mck6_tGS2hOsKDy7hvIA/bachehaye_madreseye_walt.jpg
کارتون بچه های کوه آلپ که دیگه هیچی ...بی برو برگرد آنت بودم .ای همیشه غصه میخوردم که چرا با لوسین بداخلاقی میکرد !آخه تقصیر اون نبود که داداشش افتاد !
اون صحنه رو میبینید آنت داره میزنه روی پای لوسین ؟کاملا یادمه !
همه اش تقصیر اون موش مسخره بود .یادتونه اسم موشه چی بود ؟کلوز بودhttp://www.persianblog.ir/editor/images/smilies/3.gif
http://avlwjg.bay.livefilestore.com/y1pxFwWgEjd9AMmSmXky0pFbEC6CIwB-XfMqsQMB4CeZ29oikA_k9ly10d9go_Z8W0JkpfXaom9tyeCogG Iecy1tw/annette.jpg
آبجی
3rd May 2010, 03:35 AM
وااااااااااااااااااااااای ممل یادم رفت
http://i25.tinypic.com/5wfsjb.jpg
لولک و بولک
http://i29.tinypic.com/zl7ogp.jpg
آبجی
3rd May 2010, 03:37 AM
جیمبوووووووو:
http://i31.tinypic.com/6q8g0n.jpg
مورچه و مورچه خوار...
http://i26.tinypic.com/fm5k7c.jpg
آقای سکسکه بنده خدا:
http://i32.tinypic.com/2qxb3oz.jpg
بچه های مدرسه والت... یادتونه اون پسره که از همه بزرگتر بود یه بار سر کلاس فداکاری کرد و گناه دوستش رو گردن گرفت؟
http://i26.tinypic.com/9hp18h.jpg
آبجی
3rd May 2010, 03:41 AM
پت و مت
http://i25.tinypic.com/xcisur.jpg
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42455_916.jpg
محله برو بیا
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42393_988.jpg
محله بهداشت
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42394_764.jpg
آفتاب و مهتاب و ناقلا
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42395_251.jpg
آبجی
3rd May 2010, 03:43 AM
افسانه سه برادر
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42396_217.jpg
علی کوچولو( که حالا برای خودش مردی شده بابا شده )
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42397_208.jpg
پت پستچی( خیلی عصا قورت داده بود)
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42398_275.jpg
ماجراهای گالیور( یادش بخیر )
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42399_204.jpg
بامزی، قویترین خرس جهان ( چند وقت پیش باز نشون داد)
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42401_438.jpg
آبجی
3rd May 2010, 03:45 AM
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42402_481.jpg
سه کله پوک
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42403_849.jpg
فانوس دریایی
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42404_422.jpg
بازم مدرسهم دیر شد
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42405_641.jpg
معاون کلانتر
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42406_552.jpg
آبجی
3rd May 2010, 03:45 AM
نخودی
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42408_207.jpg
نیک و نیکو
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42409_840.jpg
رامکال
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42410_566.jpg
آبجی
3rd May 2010, 03:46 AM
رابرت، آدم بزرگی که نمیخواد آدم بزرگ باشه
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42411_964.jpg
بینوایان
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42416_431.jpg
مدرسه موشها
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42417_459.jpg
ایکیو سان
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42418_896.jpg
آبجی
3rd May 2010, 03:46 AM
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42496_687.jpg
بچههای کوه آلپ
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42422_555.jpg
لوک خوششانس
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42438_913.jpg
آبجی
3rd May 2010, 03:46 AM
بچههای مدرسه والت
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42423_153.jpg
سنجاب کوچولو
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42424_178.jpg
بارباپاپا
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42425_705.jpg
بلفی و لیلیبیت
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42426_398.jpg
آبجی
3rd May 2010, 03:47 AM
بل و سباستین
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42427_867.jpg
لولک و ولک ـ جهانگردهای کوچک
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42428_639.jpg
دهکده حیوانات
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42429_440.jpg
هاچ، زنبور عسل
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42430_577.jpg
آبجی
3rd May 2010, 03:47 AM
حنا، دختری در مزرعه
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42432_780.jpg
باغچه سبزیجات
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42433_257.jpg
موش کوهستان
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42434_974.jpg
آبجی
3rd May 2010, 03:47 AM
جیمبو
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42435_100.jpg
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42436_434.jpg
خانواده دکتر ارنست
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42437_728.jpg
ملوان زبل
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42439_360.jpg
سفرهای مارکوپولو
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42440_823.jpg
آبجی
3rd May 2010, 03:48 AM
مسافر کوچولو
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42441_771.jpg
دختری به نام نل
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42443_871.jpg
پینوکیو
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42447_149.jpg
باخانمان
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42444_651.jpg
آبجی
3rd May 2010, 03:48 AM
پسر شجاع
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42445_200.jpg
پلنگ صورتی
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42446_530.jpg
مورچه و مورچهخوار
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42497_381.jpg
پرفسور بالتازار
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42448_901.jpg
آبجی
3rd May 2010, 03:51 AM
تام سایر
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42453_411.jpg
گوریل انگوری
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42454_791.jpg
زبل خان
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42456_394.jpg
چاق و لاغر
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42457_735.jpg
آبجی
3rd May 2010, 03:52 AM
سفرهای سندباد
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42450_120.jpg
جزیره ناشناخته
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42451_317.jpg
تنسی تاکسیدو
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42452_501.jpg
آبجی
3rd May 2010, 03:52 AM
خاله ریزه و قاشق سحرآمیز
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42458_552.jpg
یوگی و دوستان
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42459_331.jpg
آبجی
3rd May 2010, 03:53 AM
یادش بخیر دورانی بود برای خودشا ;;)
تاری
3rd May 2010, 04:31 AM
یه دست محکم برات بزنیم آبجی خانوم
{happy}
سفر خوبی بود به اون زمان
آفرین آفرین مرحبا@};-@};-@};-
پرینس پرشیا
3rd May 2010, 04:40 AM
سلام به همگی
من که جا موندم
من از فوتبالیست ها خیلی خوشم میومد
چیکار میکردیم اون دوران
وقتی فکرشو میکنم که سوباسا برای زدن توپ 2 ساعت توی هوا بود خندم میگیره
ولی خیلی خوش بودیم واسه خودمون
نمیدونستیم دنیا دست کیه
الان که بچه ها با سیاست بزرگ میشن
خدا به خیر کنه
تاری
3rd May 2010, 04:42 AM
وای راست میگی {i dont want to see}
خونه مادر بزرگه
http://www.iranneed.com/images//33w87bc.jpg
گل باقالی و نوک حنایی {big hug} یادش بخیر ( یادتونه پسره چطوری حرف میزد خیلی بامزه بود )
http://i28.tinypic.com/10zpq0z.jpg
هادی و هدی
http://baarbaapaapaa.files.wordpress.com/2009/03/hadi_o_hoda.jpg
گنجشکک اشی مشی عکسی پیدا نکردم که بزارم میگم چه زود ارزوت براورده شدا {big green}
ممنون
از شخصیت مخمل خان خیلی خوشم می اومد حسودیاش بامزه بود.
آهنگهاشم که زحمت کشیدید اینجا پیوست می کنم تا تاپیک سریال صامت نمونه.
http://njavan.com/forum/showthread.php?t=61545
بازم دستتون درد نکنه
یاعلی
ElaBel
3rd May 2010, 12:51 PM
سلام
من از اين خندم ميگيره وقتي فوتباليستا رو نگاه ميكردم
به برادرم ميگفتم چرا اينا هر چي ميدون به دروازه حريف نميرسن ؟:-?
2 ساعت طول ميكشيد تا برسن .:))
تو هوا ميچرخيدن ..........:))
khaalefer
3rd May 2010, 01:00 PM
خيلي زحمت كشيدين ها
ميشه بل و سپاسلين رو هم اينجا قرار بدين
من عاشق اين برنامه كودك بودم 65-73 نشون مي داد
بانوثریا
3rd May 2010, 01:20 PM
اولین روز دبستان بازگرد/ کودکیهای شاد و خندان باز گرد/ باز گرد ای خاطرات کودکی/ بر سوار اسبهای چوبکی /خاطرات کودکی زیباترند /یادگاران کهن والاترند/ درسهای سال اول ساده بود/ آب را بابا به سارا داده بود /درس پند آموز روبه مکار و دزد چاپلوس/ با وجود سوز و سرمای شدید/ریز علی پیراهن از هم میدرید/ تا درون نیمکت جا میشدیم / ما پر از تصمیم کبری میشدیم / نیمکتهایی ز پاکی داشتیم/ یک تراش سرخ لاکی داشتیم / کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت/ دوشمان از حلقه هایش درد داشت/ یاد آن آموزگار ساده پوش/ یاد آن گچها که بودش روی دوش/ ای معلم نام و هم یادت به خیر/ ای دبستانی ترین احساس من/ باز گرد این مشقها را خط بزن
امير آشنا
3rd May 2010, 02:37 PM
ما پیرمردا کارتونای قدیمی تر رو دوست داریم . یکی از اونایی که واقعا خیلی دوست داشتم جزیره ناشناخته یا همون خانواده دکتر ارنست بود {tongue} از برنامه های عروسکی هم خونه مادربزرگه رو خیلی دوست داشتم . بچه بودیم دیگه {big green}
آبجی
3rd May 2010, 05:30 PM
یه دست محکم برات بزنیم آبجی خانوم
{happy}
سفر خوبی بود به اون زمان
آفرین آفرین مرحبا@};-@};-@};-
{applause}{applause}{applause} {big green} خودمم دست زدم {tongue} قربانت خانومی قابلی نداشت :"> اره خودمم دیدم قشنگ همه شون رو یادم اومد 8-> ممنون اط شما که دیدید @};-
آبجی
3rd May 2010, 05:32 PM
سلام به همگی
من که جا موندم
من از فوتبالیست ها خیلی خوشم میومد
چیکار میکردیم اون دوران
وقتی فکرشو میکنم که سوباسا برای زدن توپ 2 ساعت توی هوا بود خندم میگیره
ولی خیلی خوش بودیم واسه خودمون
نمیدونستیم دنیا دست کیه
الان که بچه ها با سیاست بزرگ میشن
خدا به خیر کنه
سلام نه بابا جا نموندی هنوز ;)
اره راست میگی :)) همیشه سوباسا یه هفته رو هوا میموند دقیقا وقتی بلند میشد به قولی رو هوا که اقاهه میومد میگفت ادامه این داستان در هفته بعد {i dont want to see}
آبجی
3rd May 2010, 05:34 PM
ممنون
از شخصیت مخمل خان خیلی خوشم می اومد حسودیاش بامزه بود.
آهنگهاشم که زحمت کشیدید اینجا پیوست می کنم تا تاپیک سریال صامت نمونه.
http://njavan.com/forum/showthread.php?t=61545
بازم دستتون درد نکنه
یاعلی
ممنون عزیزم مخمل که همیشه خواب بود و همیشه هم میخواست این بچه های نوک حنایی و گل باقالی رو بکشه {worried} . میفرستادشون دنبال نخود سیاه {big green}
آبجی
3rd May 2010, 05:47 PM
سلام
من از اين خندم ميگيره وقتي فوتباليستا رو نگاه ميكردم
به برادرم ميگفتم چرا اينا هر چي ميدون به دروازه حريف نميرسن ؟:-?
2 ساعت طول ميكشيد تا برسن .:))
تو هوا ميچرخيدن ..........:))
:)) اره راست میگی طول زمین فوتبال 100 متره الی 110 انشاالله که درسته ;)ولی مال سوباساشون دو سه برابر بود {big green}
آبجی
3rd May 2010, 05:53 PM
خيلي زحمت كشيدين ها
ميشه بل و سپاسلين رو هم اينجا قرار بدين
من عاشق اين برنامه كودك بودم 65-73 نشون مي داد
بله حتما این هم بل و سپاستین :
http://www.kazeroonnema.ir/files/fa/news/1388/8/29/7644_119.jpg
http://i25.tinypic.com/33kgf9t.jpg
آبجی
3rd May 2010, 05:55 PM
کارتون باخانمان
http://ketabocd.com/images/14778_1230157212.jpg
http://www.rasoolshop.com/pic/242.gif
آبجی
3rd May 2010, 06:04 PM
ما پیرمردا کارتونای قدیمی تر رو دوست داریم . یکی از اونایی که واقعا خیلی دوست داشتم جزیره ناشناخته یا همون خانواده دکتر ارنست بود {tongue} از برنامه های عروسکی هم خونه مادربزرگه رو خیلی دوست داشتم . بچه بودیم دیگه {big green}
یه نکته جالب :البته توي ايران به اين نام بوده ولي در آن سوي مرزهاي اينجا اسم كارتون فلو يعني اسم شخصيت دختر داستان بوده و دكتر ارنست هم ارنست كوروزئه بوده;;)
http://baarbaapaapaa.files.wordpress.com/2009/03/khanevadeye_dr__ernest.jpg
http://www.rasoolshop.com/pic/240.gif
آبجی
3rd May 2010, 06:05 PM
قطعه عکسی از کمپانی نیپون که بسیاری ازشخصیت های کارتونی این کمپانی (لوسین، آنت، دنی، حنا، بابا لنگ دراز، جودی ابوت، مگی، کتی، لوسیمر، انریکو، پرین، بارُن، دکتر ارنست و ... ) در آن دیده می شوند.
http://i44.tinypic.com/ees8z.jpg
shabnamshirin
3rd May 2010, 06:09 PM
اخخیییییی واقعا تاپیک جالبیه{applause}
تقریبا تمام کارتونهایی رو که نام بردید میدیدم8->
یادش بخیر فوتبالیستها که پای ثابت جمعه هام بود همراه داداشم
از همه شون اینا رو بیشتر دوست داشتم:x
پسر شجاع. پینوکیو .ملوان زبل. گوریل انگوری .جیمبو و هاچ زنبور عسل .سفرهای میتی کمان لوک خوش شانس و خانواده ی دکتر ارنست و بچه های مدرسه ی والت هایدی و
جکی و جیل که عاششقش بودم:x
سرندی پیتی رو هم یادت رفت آبجی جون
از برنامه های عروسکی هم هادی هدی وقتی خیلی کوچیک بودم و بعدشم خونه ی مادربزرگه خیلی باحال بود هنوز صداش تو گوشمه.......خونه ی مادربزرگه هزار تا قصه داره......;))کلا کودکی خیلی خوبه فقط چه زود میگذره
آبجی
3rd May 2010, 06:16 PM
تصویری از کارتون دور دنیا در هشتاد روز
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/30vlz0i.jpg
تصویری از کارتون دوقلوهای افسانه ای
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/t5lqpc.jpg
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/zxpc77.jpg
بارباپاپا و بارباماما
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/chobin.jpg
چوبین
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/ms2ghs.jpg
نیک و نیکو
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/11qhifo.jpg
مورچه و مورچه خوار
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/6faza8.jpg
خانواده دکتر ارنست
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/2rorx90.jpg
حنا ، دختری در مزرعه
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/vxhi06.jpg
بابا لنگ دراز
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/ndprpw.jpg
لولک و بولک
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/v33ymc.jpg
تام و جری http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/2iar1ow.jpg
بند انگشتی ها
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/30hsh08.jpg
بامزی
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/2ps5a83.jpg
بلفی و لی لی بیت
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/29d77n7.jpg
خونه مادربزرگه
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/pat.jpg
پت پستچی
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/mcyltx.jpg
زبل خان
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/k2fgv6.jpg
بنر
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/2hqbihd.jpg
پسر شجاع
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/k4xvfa.jpg
دختری به نام نل
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/nvpcn4.jpg
مهاجران
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/2995pw.jpg
بل و سپاستین
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/297qcg.jpg
هکلبریفین
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/2n219p4.jpg
رامکال
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/2ithtp3.jpg
تنسی تاکسیدو و چاملی
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/29fc7q8.jpg
میتی کومان
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/2e33htt.jpg
پت و مت
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/120h6ip.jpg
ممول
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/iyemow.jpg
کلاه قرمزی
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/2vtrvac.jpg
ایکی یو سان
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/1znu26x.jpg
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/sflaop.jpg
اورم و جیرجیر
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/9suycx.jpg
وروجک و آقای نجار
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/23sdehh.jpg
سه کله پوک
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/206dg0i.jpg
خپل
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/mlqcr8.gif
سایمون در سرزمین نقاشی های گچی
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/hs12ds.jpg
میکروبی
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/r0xid1.gif
موش کور (مول)
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/25kifz9.jpg
قلعه هزار اردک
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/2hgzq6h.jpg
ویکی
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/wkjrwx.jpg
میشا
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/2d8263l.jpg
مامفی
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/2u6d0ld.jpg
مداد جادویی
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/2w40gu9.jpg
پوم پوم
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/51914w.jpg
گرگ بلا ، خرگوش ناقلا
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/14adl6a.jpg
کوتلاس
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/28tl4ro.jpg
راسوی شهر آز
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/1zd6ed1.jpg
خرگوش و خارپشت
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/sfuy5i.gif
جعبه اسباب بازی
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/6zbgbt.jpg
هاچیپو
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/2wmoqz6.jpg
-غول دریاچه
http://mumbojumbo.ir/wp-content/uploads/2008/09/k4xjew.jpg
آبجی
3rd May 2010, 06:27 PM
سرندی پیتی رو هم یادت رفت آبجی جون
{i dont want to see} اخ اخ چطوری من سرندی پیتی رو با اون چشمای قشنگش یادم رفت {big green}
جزیزه ناشناخته :
http://www.takmob.net/shop/images/cartoon/serendipiti/serendipity.jpg
http://www.p30arshiv.com/Images/serendipity.jpg
http://i30.tinypic.com/2d91t7p.jpg
http://img40.imagefra.me/img/img40/2/8/28/f_1m_758cec6.jpg
مهاجر
3rd May 2010, 07:12 PM
سلام
{applause}{applause}{applause}{applause}{applause} {applause}{applause}{applause}واقعا،واقع ا،واقعا دستتون درد نکنه{applause}{applause}{applause}{applause}{a pplause}{applause}{applause}{applause}
اصلا نمی دونم کدوم این کارتون ها رو بگم دوست دارم،چون فکر کردن به هر کدومشون یک حس دوست داشتنی رو یادم میاره.
چه برداشت های ساده و شادی از زندگی داشتیم،کاشکی همیشه بتونیم کودک درونمون رو زنده نگه داریم.
بازم ممنونم از شما و این کار قشنگتون:)>-
moji5
3rd May 2010, 08:45 PM
وای که چه دورانی بود
ممنون
دلمون تنگ شد
بعده کارتون چه کارایی که نمیکردیم
*مینا*
3rd May 2010, 09:29 PM
دستت درد نکنه آبجی ... چه کارتون های قشنگی بودن{big hug}
اون کارتونه چی بود ، چندتا خواهر بودن توش اسم یکیش کتی بود ، قهوه ای هم می پوشید اسمش چی بووود ؟ اونم قشنگ بود
آبجی
3rd May 2010, 09:48 PM
دستت درد نکنه آبجی ... چه کارتون های قشنگی بودن{big hug}
اون کارتونه چی بود ، چندتا خواهر بودن توش اسم یکیش کتی بود ، قهوه ای هم می پوشید اسمش چی بووود ؟ اونم قشنگ بود
اره یادمه زنان کوچک من عاشق کاراکتر سارا بودم خیلی دوستش داشتم چون خیلی شیطون بود {tongue} همیشه هم خودشو میدیدم هم تکرار یادمه چند وقت پیش هم نشون داد {big green}
اسم خواهر ها هم : مارگارت یا مگی - کاترین یا کتی - الیزابت یا بتی و سارا مارچ بود .8->
http://www.aryashop.ir/uploads/images/1250668762.jpg
http://ketabocd.com/images/zanane%20cochak.jpg
http://2.bp.blogspot.com/_43mpBt9R6Fw/SwgMuBO7-iI/AAAAAAAAAOo/UWa2jI8BETg/s320/zanan+kochak.jpg
LaDy Ds DeMoNa
3rd May 2010, 09:59 PM
بامزی فراموش نشه
http://2.bp.blogspot.com/_43mpBt9R6Fw/SwXR6Ll-IDI/AAAAAAAAALw/pFGUjRvnNMk/s320/bamse.jpghttp://h.imagehost.org/0467/ba22.jpg
آخرین کارتون که عاشقش بودم گربه سگ :
http://www.cdcenter24.com/catalog/images/catdog1.jpg
Amitis
3rd May 2010, 10:00 PM
برای سلامتی آبجی خانوم......... بزن کف قشنگه رو=D>=D>=D>
من این دو تا کارتون رو هم خیلی دوست داشتم.
Huckleberry Finn همیشه حس ماجرا جویی رو در من به وجود می آورد. تو عالم بچگی یک کیف کوله برمی داشتم پر از خوراکی و میرفتم تو حیاط خونه مادربزرگم. مثلا من توی جنگل هستم.:))
http://img.cgpersian.com/files/wecso5gzz4gnx7k0yz96.jpg
دختر کبریت فروش هم منو به فکر میبرد. همیشه اشکهام سرازیر میشد.
http://www.hamshahrionline.ir/images/upload/news/pose/8509/kebrit-zr.jpg
این یکی که دیگه محشره. البته از دوران کودکی نیست. الان هم پخش میشه.
http://image.30tak.net/movie/coyote.jpg
premier
4th May 2010, 01:37 AM
{applause}{applause}واي عالي بود!{applause}{applause}
@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-
{big green}أبجي خانوم كارت حرف نداشت!{big green}
@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-
نازخاتون
4th May 2010, 12:58 PM
,واي مرسي آبجي جونم ...منو بردي به عمق كودكيام...@};-@};-
نازخاتون
4th May 2010, 01:08 PM
كارتون جودي ابوت رو خيلي دوست داشتم ....كتابش رو هم خريدم و دوباره خوندم و هر دفعه كه تكرار داد هم تماشا كردم ...بعدا فهميدم كه بعضي از جمه ها رو جور ديگه اي ترجمه كرن و به ما گفتن .... خلاصه اينكه نكنه براي ماها بد آموزي داشته باشه....:-/{i dont want to see}{tongue}:))
ولي امان از اين كودكي ....{rock on}{rock on}
تاری
4th May 2010, 05:33 PM
یارب
با سلام
بازم دستمیزاد به آبجی خانوم.
واقعا دنیای خوبی داشتیم و داریم و خواهیم داشت ولی کارتون هم کارتونای زمان ما.
همه اش خلاقیت داشت و جذاب و آرامبخش.
اکثر برنامه های زمان ما، بر حول امید و تجسس و حرکت بود اگه بیشتر دقت کنیم.
یادتونه بیشترشون هم گمشده ای داشتند و دنبالش بودند.
خانواده ی دکتر ارنست برای زنده ماندن و زندگی، ابتکارات جدید داشت و ساخت لوازم و خونه و ... کلا آموزشی هم بود انواع غذاهای جدید. تقریبا نماد انسانهای نخستین.
یادمه از برخی کارهاشون ایده می گرفتم و انجام می دادم. ساخت قاشق چوبی.
فکر کنم تحلیل شد.
ما پیرمردا کارتونای قدیمی تر رو دوست داریم . یکی از اونایی که واقعا خیلی دوست داشتم جزیره ناشناخته یا همون خانواده دکتر ارنست بود {tongue} از برنامه های عروسکی هم خونه مادربزرگه رو خیلی دوست داشتم . بچه بودیم دیگه {big green}
هر چی می خوام این بچه رو آروم نگه دارم می بینم باز اومده یه چیزی گفته:
ولی خوب کارتونا یادتون مونده ها. آفرین.
تاری
4th May 2010, 05:45 PM
اره یادمه زنان کوچک من عاشق کاراکتر سارا بودم خیلی دوستش داشتم چون خیلی شیطون بود {tongue} همیشه هم خودشو میدیدم هم تکرار یادمه چند وقت پیش هم نشون داد {big green}
اسم خواهر ها هم : مارگارت یا مگی - کاترین یا کتی - الیزابت یا بتی و سارا مارچ بود .8->
http://www.aryashop.ir/uploads/images/1250668762.jpg
http://ketabocd.com/images/zanane%20cochak.jpg
http://2.bp.blogspot.com/_43mpbt9r6fw/swgmubo7-ii/aaaaaaaaaoo/uwa2ji8betg/s320/zanan+kochak.jpg
آفرین
ما تو خونمون دو شخصیت مگی و کتی رو داشتیم.
یادش بخیر
آبجی
4th May 2010, 06:08 PM
یارب
با سلام
بازم دستمیزاد به آبجی خانوم.
واقعا دنیای خوبی داشتیم و داریم و خواهیم داشت ولی کارتون هم کارتونای زمان ما.
همه اش خلاقیت داشت و جذاب و آرامبخش.
اکثر برنامه های زمان ما، بر حول امید و تجسس و حرکت بود اگه بیشتر دقت کنیم.
یادتونه بیشترشون هم گمشده ای داشتند و دنبالش بودند.
خانواده ی دکتر ارنست برای زنده ماندن و زندگی، ابتکارات جدید داشت و ساخت لوازم و خونه و ... کلا آموزشی هم بود انواع غذاهای جدید. تقریبا نماد انسانهای نخستین.
یادمه از برخی کارهاشون ایده می گرفتم و انجام می دادم. ساخت قاشق چوبی.
فکر کنم تحلیل شد.
هر چی می خوام این بچه رو آروم نگه دارم می بینم باز اومده یه چیزی گفته:
ولی خوب کارتونا یادتون مونده ها. آفرین .
اخ اخ گفتی:)) اره منم قاشق چوبی ساختم اما چون دیدم مثل قاشق چوبی مامانم نشده بود رفتم از تو اشپرخونه بدون اینکه مامانم بفهمه برش داشتیم :"> ( البته بگم تو این عملیات شریک جرم هم داشتم تنها خودم انجام ندادم sh_omomi63) یه سری ابتکار روش انجام دادیم با داداشم sh_omomi120 اونم من اغفالش کردم sh_omomi69کنده کاری به اصطلاح امروزی ها منبت کاری کردیم ;)) .
واااااااااااااای مامانم که فهمید :-ss من که گفتم من نکردم sh_omomi116 ولی خب میدونست اتیشه منشاش از کجاست {big green}چند وقت پیش هم رفتم دیدم مامانم هنوز نگهش داشته هم اون رو هم بقیه لوازم مون رو sh_dokhtar15 .
یادمه جو گیر هم شده بودیم تو باغ بابابزرگم خونه درختی درست کرده بودیم یه نفر هم مجروح داشتیم :)) . یادش بخیر 8->
ایراد نداره مریم جون شما سخت نگیر کم کم درست میشن {big green} . میگم مریم امیدی به من هم هست :-/{big green}{tongue}
آبجی
4th May 2010, 06:12 PM
آفرین
ما تو خونمون دو شخصیت مگی و کتی رو داشتیم.
یادش بخیر
مگی کی بود کتی کی بود ؟؟؟:-/
فکر کنم بتونم حدس بزنم که کتی مریم جون خودمون بوده {tongue} درسته ؟؟؟ {big green}
تاری
4th May 2010, 06:28 PM
:">
چامه
4th May 2010, 06:29 PM
من عاشق گوریل انگوری ، پرین وای ملوان زبل ... آن شرلی و جودی ابوت ....واقعا دوستشون دارم.تام وجری و میگ میگ هم با اینکه هنوز پخش می شوند برای من تکراری نمیشند.می دونید سرانجام کار میگ میگ با اون گرگه چی میشه؟؟؟؟..... گرگه میگ میگ رو کباب میکنه و می خوره.
آبجی
4th May 2010, 06:51 PM
:">
ای جان {big hug} ببینش فدای تو خانومی {big green} دیدی درست گفتم {tongue}
پارمیدا72
4th May 2010, 07:29 PM
بابا ای ول آبجی یاد کوچیکی هام افتادم
khaalefer
5th May 2010, 10:58 AM
بله حتما این هم بل و سپاستین :
http://www.kazeroonnema.ir/files/fa/news/1388/8/29/7644_119.jpg
http://i25.tinypic.com/33kgf9t.jpg
ممنونم
امير آشنا
5th May 2010, 11:45 AM
هر چی می خوام این بچه رو آروم نگه دارم می بینم باز اومده یه چیزی گفته:
ولی خوب کارتونا یادتون مونده ها. آفرین.
{i dont want to see}{i dont want to see}
Outta_Breathe1020
6th May 2010, 04:35 AM
اين درس و مدرسه كه نميزاره آدم بياد ياد بچگي بيوفته.
تاپيكت از محشر و عالي و اينا n پله اونور تر بود آبجي جوني. محشر بود.
منم به خاطر جودي ابوت كلاسم رو ساعتش رو عوض كردم. فوتباليست ها رو هم ضبط ميكردم. چون اصلا نميتونستم ببينم. آن شرلي هم كه يه قسمتش رو هم از دست ندادم. عاشق كارتونش بودم. خدايي محشر بود.
فوتباليست ها رو كه چند وقت پيش گذاشت و تموم شد من بازم مي نشستم ميديدم. ولي بيشتر ميخنديديم ديگه تا ديدن فيلم... يادمه كوچيكتر كه بودم و ميديدم فوتباليست ها رو براي بسكتبالم انگيزه مي گرفتم. چه دوراني بود. الان خودم از خنده غش كردم.
زنان كوچك رو هم چند وقت پيش ميذاشت. من خيلي اونو نمي ديدم.
گوريل انگوري با اون صداش... خيلي باحال بود.
مدرسه موش ها كه آخرشه...
از حنا دختري در مزرعه خوشم نمياد. يه مدت پيش اينم ميذاشت. ديگه خيلي مثبت بود و كاراي خوب ميكرد.
الان كه خدايي دلم مي سوزه كه يكي مثل دخترخاله من صبح ها خاله شادونه رو ميبينه. كارتوناي الانم كه صبح ها براي خردسال ميزاره اصلا اون قشنگي كارتون قبليا رو نداره به نظر من... ايشاا.. كه حالا خوب ميشه.
مرسي بازم بابت تاپيك توپت. نصفه شبي شارژم كرد....{big green}
آبجی
6th May 2010, 09:53 PM
اين درس و مدرسه كه نميزاره آدم بياد ياد بچگي بيوفته.
تاپيكت از محشر و عالي و اينا n پله اونور تر بود آبجي جوني. محشر بود.
منم به خاطر جودي ابوت كلاسم رو ساعتش رو عوض كردم. فوتباليست ها رو هم ضبط ميكردم. چون اصلا نميتونستم ببينم. آن شرلي هم كه يه قسمتش رو هم از دست ندادم. عاشق كارتونش بودم. خدايي محشر بود.
فوتباليست ها رو كه چند وقت پيش گذاشت و تموم شد من بازم مي نشستم ميديدم. ولي بيشتر ميخنديديم ديگه تا ديدن فيلم... يادمه كوچيكتر كه بودم و ميديدم فوتباليست ها رو براي بسكتبالم انگيزه مي گرفتم. چه دوراني بود. الان خودم از خنده غش كردم.
زنان كوچك رو هم چند وقت پيش ميذاشت. من خيلي اونو نمي ديدم.
گوريل انگوري با اون صداش... خيلي باحال بود.
مدرسه موش ها كه آخرشه...
از حنا دختري در مزرعه خوشم نمياد. يه مدت پيش اينم ميذاشت. ديگه خيلي مثبت بود و كاراي خوب ميكرد.
الان كه خدايي دلم مي سوزه كه يكي مثل دخترخاله من صبح ها خاله شادونه رو ميبينه. كارتوناي الانم كه صبح ها براي خردسال ميزاره اصلا اون قشنگي كارتون قبليا رو نداره به نظر من... ايشاا.. كه حالا خوب ميشه.
مرسي بازم بابت تاپيك توپت. نصفه شبي شارژم كرد....{big green}
اره راست میگی اون دوران با الان خیلی فرق کرده هر چی جلوتر میریم اوضاع یه جورایی بدتر میره تو زمان ما کارتون ها کمتر توش جنگ و دعوا خون و خونریزی بود اما الان چی تو همه کارتون ها دعوا هست جنگ هست اون حس قشنگ دوست داشتن از بین رفته اون مهر و محبت ها رو تو کارتون ها دیگه نمیتونی پیدا کنی .
کلاه قرمزی رو یادتونه یا اون نی نی ها اخی یادش بخیر 8-> هر چی بیشتر بهش فکر میکنیم دلمون بیشتر برامون تنگ میشه ولی خوبه هرازچند گاهی یادش کنیم که از یادمون از خاطرهامون نره ;) .
madarshab
6th May 2010, 09:56 PM
اره راست میگی اون دوران با الان خیلی فرق کرده هر چی جلوتر میریم اوضاع یه جورایی بدتر میره تو زمان ما کارتون ها کمتر توش جنگ و دعوا خون و خونریزی بود اما الان چی تو همه کارتون ها دعوا هست جنگ هست اون حس قشنگ دوست داشتن از بین رفته اون مهر و محبت ها رو تو کارتون ها دیگه نمیتونی پیدا کنی .
کلاه قرمزی رو یادتونه یا اون نی نی ها اخی یادش بخیر 8-> هر چی بیشتر بهش فکر میکنیم دلمون بیشتر برامون تنگ میشه ولی خوبه هرازچند گاهی یادش کنیم که از یادمون از خاطرهامون نره ;) .
بچه ها باز ابجی اومد {rock on}
خاطرات کودکی یادش بخیر
آبجی
6th May 2010, 11:18 PM
بچه ها باز ابجی اومد {rock on}
خاطرات کودکی یادش بخیر
{big green} مگه کجا رفته بودم ؟؟؟:-/
soheiiil
9th May 2010, 10:54 PM
بیل گیتس مدیرشرکت مایکروسافت برای نظافت دفترمخصوصش نیاز بیک نظافتچی وارد و خبره داشت . به همین خاطر در روزنامه آگهی کرد . فردای آنروز مرد فقیری برای استخدام نزد بیل گیتس آمد و اظهار داشت که حاضراست دفترکار اورا به بهترین شکل هرروز نظافت کند.
بیل گیتس از او خواست برای نشان دادن نمونه کارش درظرف سی دقیقه دفترکارش را آنطور که میگوید نظافت و مرتب کند .
مرد فقیر دست بکار شد ودر مدت کمتر از سی دقیقه دفتر کار بیل گیتس را حسابی نظافت و مرتب کرد . بیل گیتس خیلی ازکار آن مرد لذت برد بطوریکه قول استخدام به اوداد وبرای انجام مراحل استخدام فرمی را به اوداد تا مشخصاتش را بنویسد .
مرد با کمال شادمانی وخوشحالی از اینکه بالاخره کاری پیدا کرده ومیتواند زندگی خانواده اش را سروسامانی بدهد فرم را پر کرده به بیل گیتس برگرداند .
بیل گیتس نگاهی به فرم انداخت وگفت :
- بسیار خوب برای شروع کار ما شمارا خبر خواهیم کرد . فقط زیر این فرم آدرس ایمیلت را هم بنویس تا بوسیله آن روز آغاز کار را به شما اطلاع دهیم .
مرد در جواب گفت :
- ایمیل ؟ من ایمیل ندارم .
بیل گیتس چشمانش را از فرط تعجب گرد کرد و گفت :
- چی ؟ شما ایمیل نداری ؟ کسی که ایمیل نداره یعنی وجود خارجی نداره . ومن هرگز کسی رو که وجود خارجی نداشته باشه استخدام نمیکنم .
مرد مایوسانه از دفتر بیل گیتس بیرون آمد . او فقط ده دلار در ته جیبش پول داشت . رویش نمیشد دست خالی به منزل برود . فکری کرد و آن ده دلار را گوجه فرنگی خرید وشروع کرد به فروش گوجه فرنگی .
تا قبل از ظهر ده دلارش به پانزده دلار تبد یل شد . از این کار خوشش آمد مجددا گوجه فرنگی خرید و فروخت / تاشب چندین بار این عمل را انجام داد . سرمایه اش به سی وپنج دلار رسید شاد و سرحال به خانه رفت و از فردای آنروزبه خرید و فروش گوجه فرنگی پرداخت .
دیری نپایید که یک وانت وپس از مدتی یک کامیون خرید وکم کم تبدیل شد بیک عمده فروش .
شرکتی زد و چندین کامیون دیگر نیز خرید .
بعد از چند سال یکی از موفق ترین بازرگانان گوجه فرنگی شد . برای خودش اسم ورسمی پیدا کرد .
بطوریکه آوازه ثروت وشهرتش بگوش بیل گیتس رسید به همین خاطر روزی اورا به دفتر کارش دعوت کرد تا راز موفقیت اورا کشف کند .
مرد نزد بیل گیتس آمد . بیل گیتس که او را نمیشناخت از دیدنش بسیار مفتخر شد وبه او گفت : - من خیلی مایلم که با شما مراوده داشته باشم چون شما آدم بسیار موفقی هستی . آیا ممکنه آدرس ایمیلتون رو به من بدید ؟
مرد دوباره گفت :
- ایمیل ؟ من ایمیل ندارم .
بیل گیتس با حیرت گفت :
- چی ؟ شما ایمیل ندارید ؟ آیا شما میدونید اگر ایمیل داشتید به کجاها میرسیدید والان چکاره میشد ید ؟
مرد با خونسردی جواب داد :
- آره میدونم . اگر ایمیل داشتم الان پیشخدمت دفتر بیل گیتس بودم .
ربطی نداشت ولی خوندش خالی از لطف نیست!
soheiiil
10th May 2010, 12:09 AM
حرمت اعتبار خودرا هرگز در میدان مقایسه ی خویش با دیگران مشکن
که ما هر یک یگانه ایم
موجودی بی نظیر و بی تشابه .
و آرمان های خویش را به مقیاس معیارهای دیگران بنیاد مکن
تنها تو می دانی که "بهترین" در زندگانیت چگونه معنا می شود
از کنار آنچه باقلب تو نزدیک است
آسان مگذر
بر آنها چنگ در انداز ، آنچنانکه بر زندگی خویش
که بی حضور آنان ، زندگی مفهوم خود را از دست می دهد.
با دم زدن در هوای گذشته و نگرانی فرداهای نیامده
زندگی را مگذار که از لابلای انگشتانت فرو لغزد و آسان هدر شود.
هر روز همان روز را زندگی کن و بدینسان تمامی عمر را به کمال زیسته ای
و هرگز امید را از کف مده آنگاه که چیز دیگری برای دادن در کف داری.
همه چیز در آن لحظه ای به پایان می رسد که قدم های تو باز می ایستد
و هراسی به خود راه مده از پذیرفتن این حقیقت که هنوز پله ای تا کمال فاصله باشد.
تنها پیوند میان ما خط نازک همین فاصله است
برخیز و بی هراس خطر کن ، درهرفرصتی بیاویز
وهم بدین سان است که به مفهوم "شجاعت" دست خواهی یافت.
آنگاه که بگویی دیگر نخواهمش یافت
عشق را از زندگی خویش رانده ای
عشق چنان است که هر چه بیشتر ارزانی داری سرشارتر شود
و هرگاه که آن راتنگ در مشت گیری آسانتر از کف رود
پروازش ده تا پایدار بماند
رؤیاهایت را فرومگذار که بی آنان زندگانی را امیدی نیست
و بی امید زندگی را آهنگی نباشد
از روزهایت شتابان گذر مکن
که در التهاب این شتاب نه تنها نقطه ی سرآغاز خویش
که حتی سرمنزل مقصود را گم کنی
زندگی مسابقه نیست ، زندگی یک سفر است
و تو آن مسافری باش که در هرگامش
ترنم خوش لحظه ها جاری است.
این دیگه اخریش بود :دی
نفیس
24th May 2010, 10:14 PM
یادش بخیر.اتفاقا امروز عصر گذاشتم کانال طبرستان داشت پسر شجاع نشون میداد .به یاد قدیما نشستم تا آخرشا دیدم8->
madarshab
24th May 2010, 10:49 PM
یادش بخیر.اتفاقا امروز عصر گذاشتم کانال طبرستان داشت پسر شجاع نشون میداد .به یاد قدیما نشستم تا آخرشا دیدم8->
من اخرش هم نفهمیدم که پدر پسر شجاع وقتی که پسر شجاع نبود اسمش چی بود {rock on}
7raha7
8th September 2010, 07:55 AM
خب منم آن شرلی و بابا لنگ دراز و فوتبالیستا رو خیلی دوست داشتم... اما بین همه اینا شخصیتم به کوزت خیلی نزدیک بوده و هست... حالام دارم دنبال اولیورتوییستم میگردم تا با هم بریم یه فکری به حال خودمون بکنیم که اینقده بدبختیم... اولیور؟؟؟ کجایی پس؟؟؟
Rez@ee
6th November 2010, 07:33 PM
یادتیتراژبرنامه کودک به خیر
بچه ای که اونقدر رفت واومد تا آخر تیتراژ روعوض کردند
چقدرباعلاقه می نشستیم وازباتاواوش رو می دیدیم
تاری
10th November 2010, 04:08 PM
یادتیتراژبرنامه کودک به خیر
بچه ای که اونقدر رفت واومد تا آخر تیتراژ روعوض کردند
چقدرباعلاقه می نشستیم وازباتاواوش رو می دیدیم
[soal]
توی این رفت و آمدهای تکراری ، خبری بود یعنی متوجه نشدین ؟!
دستاش هم از پشت به هم گره خورده بود عمیقا" توی فکر مونده بود !
[shaad]
niloofar15
6th December 2010, 06:27 PM
یاد همه کارتونو زیبا بخیرررررررررررر[negaran]
uody
18th January 2011, 12:41 AM
یادش بخیر بچگی [esteghbal]هیچ وقت دوست نداشتم بزرگ شم اما حیف نمیشه جلو زمان رو گرفت
یه خاطره 6 سالم بود مامانم خونه تکونی داشت از اونجایی که من خیلی شیطون بودم منو سپرد خونه همسایه اما خونه همسایه رفتنم چی بود sh_omomi87
پسره همسایه یه سه چرخه خوشکل داشت دوتایی بازی میکردیم
جونم براتون بگه که خون همسایه ویلایی بود 20تا پله میخورد میرفتی بالا.ما رو تراز خوشکلشون بازی میکردیم تحت تاثیر فیلم شب قبل بودم که به پسر همسایه گفتم بیا با سه چرخه از پله ها بریم پایین sh_omomi11
اون ترسیدو گفت نه زمین میخوریما من گفتم نه بابا من خودم دیشبی تو فیلم دیدم گفت پس تو بشین من حلت میدم نشستن همانا و زمین خوردن هماناsh_omomi125
عزیزانم از 20تا پله غلتان غلتان افتادم پایین و کلی بخیه نثار خودم کردم
s.golgol
18th January 2011, 11:04 PM
بچه ها واقعأ وقتي به كودكي خودمون فكر ميكنم دلم واسه بچه هاي اين نسل ميسوزه هرگز مثل ما لذت نميبرن كارتوناي زمان ما كجا و كارتوناي حالا كجا .................
من عاشق خاله ريزه با قاشق سحرآميز بودم
يادش بخير
7raha7
1st February 2011, 12:39 AM
خب........... پس چی شد؟؟؟ چرا خاطره نمیگین؟؟؟
ssoal
16th February 2011, 04:10 PM
بچههای مدرسه والت
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42423_153.jpg
سنجاب کوچولو
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42424_178.jpg
بارباپاپا
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42425_705.jpg
بلفی و لیلیبیت
http://tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/28/42426_398.jpg
برای یک مقاله یر از کجا درآوردم
دستتون درد نکنه
[khande][khande][khande][khande][khande][khande][khande][khande][khande]
[khande][khande][khande][khande][khande][khande][khande][khande]
[khande][khande][khande][khande][khande][khande][khande]
[khande][khande][khande][khande][khande][khande]
[khande][khande][khande][khande][khande]
[khande][khande][khande][khande]
[khande][khande][khande]
[tashvigh][tashvigh]
[golrooz]
[sootzadan]
[khabalood]
*alien*
30th June 2011, 11:49 AM
هی یادش بخیر چه روزهای خوبی که مثل برق گذشت دوران کودکی[labkhand]
sheri khoshgele
30th June 2011, 03:07 PM
من ک خاطره یادم نمیاد فقط یادمه کوچیک ک بودم همش با اجیم خواننده بازی میکردیم هی اهنگ میخوندیم انقدر حالا ب اون روزا میخندییییم.خاله بازیم میکردیماااا....
کاش من هیچ وقت بزرگ نمیشدم!!
تاری
30th June 2011, 03:33 PM
یارب
می بینم تاپیکهای آبجی خانوم همجنان پویا و زنده .
زنده باشن هر کجا هستند .
یاعلی
W!nDrUnn3I2
30th June 2011, 08:22 PM
من کلی خاطره از کودکیم دارم
یه روز ما رفتیم رودخونه عشق و صفا با خونواده منم عشق ماهیگیری بودم
بابام که داشت با قلاب ماهی میگرفت منم حس کنجکاویم شکوفا شد گفتم چرا من نگیرم
خلاصه از ساختن قلاب با چوب گرفته تا هر چی که فکرش رو بکنین دریغ نکردم اما هیچ فایده این نداشت
یهو داشتم توی رودخونه راه میرفتم دیدم که یه چاله هست پر از آب که کلی ماهی داره
رفتم یه تنگ آوردم و همشونو گرفتم
کوچولو بودن همشون
به کسی نشون ندادم داشتیم میرسیدم خونه توی ماشین بابام گفت این بچه قورباغه ها رو برای چی آوردی
منم هاج و واج داشتم بابامو نگاه میکردم گفتم بابایی اینا ماهین
قورباغه که این شکلی نیست
خلاصه تا رسیدیم خونه کل زندگی نامه قورباغه رو برام تعریف کرد تا قبول کردم اونا ماهی نیستن قورباغن[khande]
CALCIUM
1st July 2011, 12:23 PM
خدا منو ببخشه بچگيام خيلي حيووناتو اذيت مي كردم من يه قاتلم[negaran] از خفه كردن ماهي گرفته تا كشتن دسته جمعي مورچه ها كبيريت آتيش ميزدم مينداختم توشون سر همه عروسكامم با دستاي خودم كندم البته از بچه هاي بي ادب تو كوچه ياد گرفته بودم من بيگناهم [nadidan]
ساناز فرهیدوش
1st July 2011, 12:42 PM
تو بچگی تما مهمانی و عروسی ها من رو دعوت می کردن !!!! اخر کیف بود .
چون بچه خوفی بودم !
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.