آبجی
1st May 2010, 11:54 PM
ساماني
در دوره ساماني شعر و نثر پارسي هر دو راه کمال سپرد. در شعر شهيد بلخي، رودکي سمرقندي، ابو شکور بلخي، ابوالمويد بلخي، منجيک ترمذي، دقيقي طوسي، کساوي مروزي، عماره مروزي. در نثر رساله در احکام فقه حنفي تصنيف ابوالقاسم بن محمد سمرقندي
و عجايب البلدان هر دو تاليف ابو المويد بلخي، ترجمه تاريخ طبري توسط ابو علي بلعمي، ترجمه تفسير طبري توسط گروهي از دانشمندان، حدود العالم (در جغرافيا)، رساله استخراج تاليف محمد بن ايوب حاسب طبري پرداخته شد.
آل بويه
در دوره آل بويي منطقي رازي و غضايري در شعر نامبردارند و در نثر دانشنامه رازي علائي و رگشناسي به قلم ابن سينا پرداخته شد و ابوعبيد جوزاني بخش رياضي دانشنامه را به رشته تحرير درآورد و قصه حي بن يقضان به فارسي ترجمه و شرح شد.
غزنويان
در دوره غزنوي فردوسي، عنصري بلخي، عسجدي، فرخي سيستاني و منوچهري شعر پارسي سبک خراساني را به کمال رسانيدند و ابو نصر مشکان نويسنده مکتوبات درباري سبکي بديع در نثر پديد آورد.
سلجوقيان و خوارزمشاهيان
در زمان سلجوقيان و خوارزمشاهيان شاعران بزرگ چون اسدي، ناصر خسرو، قطران تبريزي، مسعود سعد سلمان ، عمر خيام، امير معزي، انوري، خاقاني، نظامي، ازرقي، اديب صابر، رشيد و طواط، ظهير فاريابي، جمال الدين اصفهاني، مجير بيلقاني، ابو الفرج روني، سيد حسن غزنوي، عبد الواسع جبلي ، سنايي، عطار، مختاري غزنوي،عمعق بخاري و جز آنان ظهور کردند.
در نثر نمايندگاني مانند نظام الملک نويسنده سياست نامه، امير کي کاووس مولف قابوس نامه، محمد بن منور نويسنده اسرار التوحيد، عطار نويسنده تذکره الاوليا، گرديزي مولف زين الاخبار، ابوالفضل بيهقي نويسنده تاريخ بيهقي، راوندي نويسنده راحه الصدور، غزالي مولف کيمياي سعادت، نصر الله بن عبد الحميد مترجم کليله و دمنه، نظامي عروضي مولف چهار مقاله، رشيد و طواط نويسنده حدا.ق السحر، حميدالدين نويسنده مقالات حميدي، زين الدين اسماعيل مولف ذخيره خوارزمشاهي (در طب) ظهور کردند.
حمله مغول
شعر فارسي در دوره مغول بر روي هم متمايل به سادگي و رواني بود و اگر چه بعضي شاعران به پيروي از قدما يا به سبب تمايل به آرايههاي ادبي و تکلَفهاي شاعرانه به شعر مصنوع روي آوردند؛ اين امر عموميت نداشت و حتي همان شاعران مقلّد و گاه متصنَع، در مقابل اشعار دشواري که به منظور اظهار مهارت و استاديشان ميسرودند، اشعار سادهي بسيار داشتند که قصّهي دل و نداي ذوقشان بود. بيشتر مثنويها و همهي غرلها و غالب قصيدهها به زبان سادهي روان و گاه نزديک به زبان محاوره ساخته ميشد. يکي از سببهاي سستي برخي از بيتها و يا به کار بردن ترکيبهاي نازل در پارهاي از شعرهاي اين دوره، همين نزديکي به زبان محاورهاست. اما اين که بيشتر شاعران، به خصوص غزلسرايان، در پايان اين دوره به زبان سادهي تخاطب متمايل شده بودند؛ به اين علّت بود که رابطهي گروهي از آنان با آثار استادان بزرگ پيشين نقصان يافته و نيز دستهاي از آن شاعران ترکزباني بودند که فارسي را ميآموختند و هنگام سخنگويي ناگزير سادهگويي ميکردند. همراه اين سادگي، بيان يک خاصيت ديگر توجّه به نکتهسنجي و نکتهيابي و نکتهگويي است؛ يعني گنجانيدن نکتههايي باريک در شعرها همراه با خيال دقيق و نازکبيني تام که معمولاً از آنها در شعر به مضمون تعبير ميشود. چنين نازکخياليها و نکتهپردازيها در شعر فارسي، به ويژه شعر غنايي ما از قديم وجود داشت؛ امّا هر چه از قرنهاي پيشين به زمانهاي متأخّر نزديک شويم، قوّت آن را محسوستر و به همان نسبت سادگي الفاظ را براي سهولت بيان بيشتر مييابيم. در قرنهاي هفتم و هشتم، شاعراني چون خواجو و سلمان و به خصوص حافظ توانستهاند، نکتههاي دقيق بسيار در الفاظ عالي منتخب بگنجانند و خواننده را گاه از قدرت شگفتانگيز خود به حيرت افکنند و همين توانايي ساحرانهاست که باعث شد جانشينان آنان و به ويژه شيفتگان حافظ، دنبالهي کارش را در نکتهآفريني بگيرند؛ غافل از آن که «قبول خاطر و لطف سخن خدادادست». لازمهي پيروي از نکتهآفرينيهاي حافظ احراز قدرت فکري و لفظي اوست؛ ولي شاعران عهد تيموري غافل از اين اصل به گونهاي روزافزون به تکاپوي يافتن نکتههاي باريک افتادند و در گيرودار اين تکاپو گاهي از رعايت جانب الفاظ باز ماندند و با اين عمل مقدمات ايجاد سبکي را در ادبيات فارسي فراهم کردند که از آغاز قرن دهم، قوت آشکار يافت و در دورهي صفويان به تدريج کار را به جايي کشانيد که يکي از سرآمدان شيوهي خيالپردازي ميرزا جلال اسير در اسارت مطلق
اين اسارت مطلق، گاه زبان مادري خود را در ترکيب الفاظ از ياد برد و از بيان عبارتهاي نامفهوم ابا نکرد. سخن در اين است که هر چه از آغاز اين عهد، به پايان آن نزديکتر شويم، مبالغه در مضمونيابي و مضمونسازي را بيشتر و به همان نسبت دقت در الفاظ و يکدست نگاه داشتن آن و انتخاب را در آن کمتر ميبينيم. بيشک گرد مضمونها و نکتههاي تازهي بديع در شعر، خاصه در غزل، گرديدن بسيار شايسته و در خور است؛ بدان شرط که اوّلاً در اين راه مبالغه نکنند و ثانياً به خاطر معني لفظ را مهمل نگذارند ولي بيان از اين نکته خالي از فايده نيست که سخنگويان اين عهد نکتهپردازي و مضمونيابي را از وظايف شاعر ميپنداشتند و شعر سادهي بينکته را ماندني نميدانستند.
در اين دوره سعدي نويسنده بوستان, گلستان و غزليات، مولوي صاحب مثنوي معنوي و غزليات شمس،محمود شبستري صاحب مثنوي گلشن راز ، کمال الدين اسماعيل، همام تبريزي،اوحديمراغه اي گوينده جام جم، امير خسرو دهلوي، خواجوي کرماني، ابن يمين، سلمان ساوجي، و حافظ شيرازي، در شعر پديد آمدند.
تيموريان
دوره تيموريان دنباله دوره مغول محسوب ميشود. در عهد تيموري جامي شاعر ظهور کرد. در عهد مغول و تيموري نويسندگاني ارجمند برخاستند, مانند عطا ملک جويني مولف تاريخ جهانگشا، منهاج سراج مولف طبقات ناصري ، ابوالشرف ناصح گلپايگاني مترجم تاريخ يميني، رشيد الدين فضل اله مدون و جامع جامع التواريخ، شهاب الدين عبدالله نويسنده تاريخ وصاف، حمد اله مستوفي نويسنده تاريخ گزيده، حافظ ابرو مولف زيد التواريخ، نظامي شامي نويسنده ظفر نامه، ميرخواند مولف روضه الصفا (همه در تاريخ)، عوفي نويسنده لباب الا لباب و جوامع الحکايات، دولتشاه مولف تذکره الشعرا، محمد بن قيس نويسنده المعجم (در ادب و انواع آن)، نصيرالدين توسي نويسنده اخلاق ناصري و اساس الا قتباس، جلال الدين دواني نويسنده اخلاق جلالي، حسين واعظ نويسنده اخلاق محسني و انوار سهيلي (در اخلاق و فنون و حکمت).
صفويان
در دوره صفويان نثرنويساني مانند خواند مير نويسنده حبيب السير، ابن بزاز نويسنده صوفه الصفا، حسن بيک روملو مولف احسن التواريخ، اسکندر منشي مولف عالم اراي عباسي، احمد ابن نصراله نويسنده تاريخ الفي، محمد يوسف بن شيخ مولف منتخب التواريخ، ابوالفضل ابن مبارک مولف اکبر نامه (در تاريخ)، ظهور کردند و در شعر محتشم کاشاني، عرفي، صائب، بابا فغاني، هاتفي، هلالي، اهلي، وحشي ، کليم، نامبردارند.
افشاريان و زنديان
در دوره افشاريان و زنديان گويندگاني مثل هاتف و پسر او سحاب، مشتاق اصفهاني، عاشق اصفهاني، و آذر بيگدلي (لطفعلي بيک شاملو) معروف شدند.
قاجار
برخي شاعران و نويسندگان در دوره قاجار بازگشت به سبک قديم (سبک خراساني) کردند و شاعراني مانند مجمر ، صبا، وصال شيرازي، قاآني، فروغي بسطامي، سروش، محمود خان ملک الشعراء شيباني و جز آنان نماينده اين سبکاند. طاهره قره العين يکي از زنان شاعر اين دوران است. در نثر رضا قلي هدايت مولف مجمع الفصحا متمم روضه الصفا و رياض العارفين، لسان الملک سپهر مولف ناسخ التواريخ، نويسندگان نامه دانشوران، اعتماد السلطنه مولف مرعات البلدان و غيره شهرتي يافتهاند.
ادبيات مشروطه
در دوره مشروطيت تحولي در روش فکر شاعران و نويسندگان پيدا شد. اديب الممالک فراهاني
اديب نيشابوري پروين اعتصامي محمد تقي بهار افسر ايرج دهخدا شوريده عارف عشقي وحيد دستگردي ياسمي يغما ، و گروهي از معاصران نمايندگان شعر اين دوره هستند و بيبي خانم استر آبادي، علي اکبر دهخدا ، جمال زاده ، صادق هدايت، محمد قزويني، عباس اقبال،زين العابدين مراغه اي، محمد
عبد الحسين زرين کوب، صادق چوبک و گروهي از معاصران نماينده شعب مختلف نثر اين دوره به شمار ميروند.'
شعر نو
زمينههاي فکري سرايش شعر نو، سالها پيش از نيما آغاز شده بود که براي پيگيري اين نکته بايد به شاعران و سرايندگان دوره مشروطه مراجعه کرد. ابوالقاسم لاهوتي، ميرزا حبيب مترجم حاجي باباي اصفهاني و مير زاده عشقي از اين زمرهاند.
شعر نو جنبش شعري بود که با نظريات نيما يوشيج آغاز شد. از جمله شاعران متعلق به اين جنبش شعري ميتوان به احمد شاملو ، مهدي اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، سهراب سپهري، منوچهر آتشي، طاهره صفار زاده ، و محمود مشرف تهراني (م.آزاد) اشاره کرد.
وزن در شعرهاي نيما و اخوان با نوع شعري که احمد شاملو سراينده آن بود تفاوت دارد. شعر نيمايي داراي وزن عروضي بوده و تنها هجاهاي شعر تساوي خود را از دست دادهاند و کوتاه يا بلند ميشوند ولي در شعر سپيد که احمد شاملو آن را پايهگذاري کرد از وزن خبري نيست و به جاي آن از تصوير سازي واژگاني و موسيقي دروني استفاده ميشود.
فرهنگنويسان ايراني
علي اکبر دهخدا
محمد معين
امير حسين آريان پور
احمد شاملو
شاعران زن ايراني
طاهره قره العين
پروين اعتصامي
فروغ فرخزاد
طاهره صفار زاده
سيمين بهبهاني
پرتو نوري علا
مريم السادات صائم کاشاني
بايد يادآوري کرد که در سدههاي گذشته از جمله در سده ششم هجزي قمري، در دربار سلطان سنجر سلجوقي، مهستي شعر ميسرود که اشعار اروتيک او شهرهاست، جز او از رابعه بايد ياد کرد و براي ديگران بايد به منابع مراجعه کرد. در دوره قاجار نيز بسياري از بانوان شاعر را ميتوان
از زنان دربار.
طنزپردازان
عبيد زاکاني
ايرج ميرزا
دهخدا
هادي خرسندي
کيومرث صابري فومني
سيد ابراهيم نبوي
نويسندگان و شاعران انقلاب اسلامي
مهرداد اوستا
محمد علي معلم دامغاني
قيصر امين پور
در دوره ساماني شعر و نثر پارسي هر دو راه کمال سپرد. در شعر شهيد بلخي، رودکي سمرقندي، ابو شکور بلخي، ابوالمويد بلخي، منجيک ترمذي، دقيقي طوسي، کساوي مروزي، عماره مروزي. در نثر رساله در احکام فقه حنفي تصنيف ابوالقاسم بن محمد سمرقندي
و عجايب البلدان هر دو تاليف ابو المويد بلخي، ترجمه تاريخ طبري توسط ابو علي بلعمي، ترجمه تفسير طبري توسط گروهي از دانشمندان، حدود العالم (در جغرافيا)، رساله استخراج تاليف محمد بن ايوب حاسب طبري پرداخته شد.
آل بويه
در دوره آل بويي منطقي رازي و غضايري در شعر نامبردارند و در نثر دانشنامه رازي علائي و رگشناسي به قلم ابن سينا پرداخته شد و ابوعبيد جوزاني بخش رياضي دانشنامه را به رشته تحرير درآورد و قصه حي بن يقضان به فارسي ترجمه و شرح شد.
غزنويان
در دوره غزنوي فردوسي، عنصري بلخي، عسجدي، فرخي سيستاني و منوچهري شعر پارسي سبک خراساني را به کمال رسانيدند و ابو نصر مشکان نويسنده مکتوبات درباري سبکي بديع در نثر پديد آورد.
سلجوقيان و خوارزمشاهيان
در زمان سلجوقيان و خوارزمشاهيان شاعران بزرگ چون اسدي، ناصر خسرو، قطران تبريزي، مسعود سعد سلمان ، عمر خيام، امير معزي، انوري، خاقاني، نظامي، ازرقي، اديب صابر، رشيد و طواط، ظهير فاريابي، جمال الدين اصفهاني، مجير بيلقاني، ابو الفرج روني، سيد حسن غزنوي، عبد الواسع جبلي ، سنايي، عطار، مختاري غزنوي،عمعق بخاري و جز آنان ظهور کردند.
در نثر نمايندگاني مانند نظام الملک نويسنده سياست نامه، امير کي کاووس مولف قابوس نامه، محمد بن منور نويسنده اسرار التوحيد، عطار نويسنده تذکره الاوليا، گرديزي مولف زين الاخبار، ابوالفضل بيهقي نويسنده تاريخ بيهقي، راوندي نويسنده راحه الصدور، غزالي مولف کيمياي سعادت، نصر الله بن عبد الحميد مترجم کليله و دمنه، نظامي عروضي مولف چهار مقاله، رشيد و طواط نويسنده حدا.ق السحر، حميدالدين نويسنده مقالات حميدي، زين الدين اسماعيل مولف ذخيره خوارزمشاهي (در طب) ظهور کردند.
حمله مغول
شعر فارسي در دوره مغول بر روي هم متمايل به سادگي و رواني بود و اگر چه بعضي شاعران به پيروي از قدما يا به سبب تمايل به آرايههاي ادبي و تکلَفهاي شاعرانه به شعر مصنوع روي آوردند؛ اين امر عموميت نداشت و حتي همان شاعران مقلّد و گاه متصنَع، در مقابل اشعار دشواري که به منظور اظهار مهارت و استاديشان ميسرودند، اشعار سادهي بسيار داشتند که قصّهي دل و نداي ذوقشان بود. بيشتر مثنويها و همهي غرلها و غالب قصيدهها به زبان سادهي روان و گاه نزديک به زبان محاوره ساخته ميشد. يکي از سببهاي سستي برخي از بيتها و يا به کار بردن ترکيبهاي نازل در پارهاي از شعرهاي اين دوره، همين نزديکي به زبان محاورهاست. اما اين که بيشتر شاعران، به خصوص غزلسرايان، در پايان اين دوره به زبان سادهي تخاطب متمايل شده بودند؛ به اين علّت بود که رابطهي گروهي از آنان با آثار استادان بزرگ پيشين نقصان يافته و نيز دستهاي از آن شاعران ترکزباني بودند که فارسي را ميآموختند و هنگام سخنگويي ناگزير سادهگويي ميکردند. همراه اين سادگي، بيان يک خاصيت ديگر توجّه به نکتهسنجي و نکتهيابي و نکتهگويي است؛ يعني گنجانيدن نکتههايي باريک در شعرها همراه با خيال دقيق و نازکبيني تام که معمولاً از آنها در شعر به مضمون تعبير ميشود. چنين نازکخياليها و نکتهپردازيها در شعر فارسي، به ويژه شعر غنايي ما از قديم وجود داشت؛ امّا هر چه از قرنهاي پيشين به زمانهاي متأخّر نزديک شويم، قوّت آن را محسوستر و به همان نسبت سادگي الفاظ را براي سهولت بيان بيشتر مييابيم. در قرنهاي هفتم و هشتم، شاعراني چون خواجو و سلمان و به خصوص حافظ توانستهاند، نکتههاي دقيق بسيار در الفاظ عالي منتخب بگنجانند و خواننده را گاه از قدرت شگفتانگيز خود به حيرت افکنند و همين توانايي ساحرانهاست که باعث شد جانشينان آنان و به ويژه شيفتگان حافظ، دنبالهي کارش را در نکتهآفريني بگيرند؛ غافل از آن که «قبول خاطر و لطف سخن خدادادست». لازمهي پيروي از نکتهآفرينيهاي حافظ احراز قدرت فکري و لفظي اوست؛ ولي شاعران عهد تيموري غافل از اين اصل به گونهاي روزافزون به تکاپوي يافتن نکتههاي باريک افتادند و در گيرودار اين تکاپو گاهي از رعايت جانب الفاظ باز ماندند و با اين عمل مقدمات ايجاد سبکي را در ادبيات فارسي فراهم کردند که از آغاز قرن دهم، قوت آشکار يافت و در دورهي صفويان به تدريج کار را به جايي کشانيد که يکي از سرآمدان شيوهي خيالپردازي ميرزا جلال اسير در اسارت مطلق
اين اسارت مطلق، گاه زبان مادري خود را در ترکيب الفاظ از ياد برد و از بيان عبارتهاي نامفهوم ابا نکرد. سخن در اين است که هر چه از آغاز اين عهد، به پايان آن نزديکتر شويم، مبالغه در مضمونيابي و مضمونسازي را بيشتر و به همان نسبت دقت در الفاظ و يکدست نگاه داشتن آن و انتخاب را در آن کمتر ميبينيم. بيشک گرد مضمونها و نکتههاي تازهي بديع در شعر، خاصه در غزل، گرديدن بسيار شايسته و در خور است؛ بدان شرط که اوّلاً در اين راه مبالغه نکنند و ثانياً به خاطر معني لفظ را مهمل نگذارند ولي بيان از اين نکته خالي از فايده نيست که سخنگويان اين عهد نکتهپردازي و مضمونيابي را از وظايف شاعر ميپنداشتند و شعر سادهي بينکته را ماندني نميدانستند.
در اين دوره سعدي نويسنده بوستان, گلستان و غزليات، مولوي صاحب مثنوي معنوي و غزليات شمس،محمود شبستري صاحب مثنوي گلشن راز ، کمال الدين اسماعيل، همام تبريزي،اوحديمراغه اي گوينده جام جم، امير خسرو دهلوي، خواجوي کرماني، ابن يمين، سلمان ساوجي، و حافظ شيرازي، در شعر پديد آمدند.
تيموريان
دوره تيموريان دنباله دوره مغول محسوب ميشود. در عهد تيموري جامي شاعر ظهور کرد. در عهد مغول و تيموري نويسندگاني ارجمند برخاستند, مانند عطا ملک جويني مولف تاريخ جهانگشا، منهاج سراج مولف طبقات ناصري ، ابوالشرف ناصح گلپايگاني مترجم تاريخ يميني، رشيد الدين فضل اله مدون و جامع جامع التواريخ، شهاب الدين عبدالله نويسنده تاريخ وصاف، حمد اله مستوفي نويسنده تاريخ گزيده، حافظ ابرو مولف زيد التواريخ، نظامي شامي نويسنده ظفر نامه، ميرخواند مولف روضه الصفا (همه در تاريخ)، عوفي نويسنده لباب الا لباب و جوامع الحکايات، دولتشاه مولف تذکره الشعرا، محمد بن قيس نويسنده المعجم (در ادب و انواع آن)، نصيرالدين توسي نويسنده اخلاق ناصري و اساس الا قتباس، جلال الدين دواني نويسنده اخلاق جلالي، حسين واعظ نويسنده اخلاق محسني و انوار سهيلي (در اخلاق و فنون و حکمت).
صفويان
در دوره صفويان نثرنويساني مانند خواند مير نويسنده حبيب السير، ابن بزاز نويسنده صوفه الصفا، حسن بيک روملو مولف احسن التواريخ، اسکندر منشي مولف عالم اراي عباسي، احمد ابن نصراله نويسنده تاريخ الفي، محمد يوسف بن شيخ مولف منتخب التواريخ، ابوالفضل ابن مبارک مولف اکبر نامه (در تاريخ)، ظهور کردند و در شعر محتشم کاشاني، عرفي، صائب، بابا فغاني، هاتفي، هلالي، اهلي، وحشي ، کليم، نامبردارند.
افشاريان و زنديان
در دوره افشاريان و زنديان گويندگاني مثل هاتف و پسر او سحاب، مشتاق اصفهاني، عاشق اصفهاني، و آذر بيگدلي (لطفعلي بيک شاملو) معروف شدند.
قاجار
برخي شاعران و نويسندگان در دوره قاجار بازگشت به سبک قديم (سبک خراساني) کردند و شاعراني مانند مجمر ، صبا، وصال شيرازي، قاآني، فروغي بسطامي، سروش، محمود خان ملک الشعراء شيباني و جز آنان نماينده اين سبکاند. طاهره قره العين يکي از زنان شاعر اين دوران است. در نثر رضا قلي هدايت مولف مجمع الفصحا متمم روضه الصفا و رياض العارفين، لسان الملک سپهر مولف ناسخ التواريخ، نويسندگان نامه دانشوران، اعتماد السلطنه مولف مرعات البلدان و غيره شهرتي يافتهاند.
ادبيات مشروطه
در دوره مشروطيت تحولي در روش فکر شاعران و نويسندگان پيدا شد. اديب الممالک فراهاني
اديب نيشابوري پروين اعتصامي محمد تقي بهار افسر ايرج دهخدا شوريده عارف عشقي وحيد دستگردي ياسمي يغما ، و گروهي از معاصران نمايندگان شعر اين دوره هستند و بيبي خانم استر آبادي، علي اکبر دهخدا ، جمال زاده ، صادق هدايت، محمد قزويني، عباس اقبال،زين العابدين مراغه اي، محمد
عبد الحسين زرين کوب، صادق چوبک و گروهي از معاصران نماينده شعب مختلف نثر اين دوره به شمار ميروند.'
شعر نو
زمينههاي فکري سرايش شعر نو، سالها پيش از نيما آغاز شده بود که براي پيگيري اين نکته بايد به شاعران و سرايندگان دوره مشروطه مراجعه کرد. ابوالقاسم لاهوتي، ميرزا حبيب مترجم حاجي باباي اصفهاني و مير زاده عشقي از اين زمرهاند.
شعر نو جنبش شعري بود که با نظريات نيما يوشيج آغاز شد. از جمله شاعران متعلق به اين جنبش شعري ميتوان به احمد شاملو ، مهدي اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، سهراب سپهري، منوچهر آتشي، طاهره صفار زاده ، و محمود مشرف تهراني (م.آزاد) اشاره کرد.
وزن در شعرهاي نيما و اخوان با نوع شعري که احمد شاملو سراينده آن بود تفاوت دارد. شعر نيمايي داراي وزن عروضي بوده و تنها هجاهاي شعر تساوي خود را از دست دادهاند و کوتاه يا بلند ميشوند ولي در شعر سپيد که احمد شاملو آن را پايهگذاري کرد از وزن خبري نيست و به جاي آن از تصوير سازي واژگاني و موسيقي دروني استفاده ميشود.
فرهنگنويسان ايراني
علي اکبر دهخدا
محمد معين
امير حسين آريان پور
احمد شاملو
شاعران زن ايراني
طاهره قره العين
پروين اعتصامي
فروغ فرخزاد
طاهره صفار زاده
سيمين بهبهاني
پرتو نوري علا
مريم السادات صائم کاشاني
بايد يادآوري کرد که در سدههاي گذشته از جمله در سده ششم هجزي قمري، در دربار سلطان سنجر سلجوقي، مهستي شعر ميسرود که اشعار اروتيک او شهرهاست، جز او از رابعه بايد ياد کرد و براي ديگران بايد به منابع مراجعه کرد. در دوره قاجار نيز بسياري از بانوان شاعر را ميتوان
از زنان دربار.
طنزپردازان
عبيد زاکاني
ايرج ميرزا
دهخدا
هادي خرسندي
کيومرث صابري فومني
سيد ابراهيم نبوي
نويسندگان و شاعران انقلاب اسلامي
مهرداد اوستا
محمد علي معلم دامغاني
قيصر امين پور