AvAstiN
29th April 2010, 10:43 AM
قصه واقعي ما مربوط به زن جواني است که دو بچه دارد و به همراه همسرش زندگي آرام و بيدغدغهاي دارند....
در يکي از روزها اين زن جوان تودهاي را در سينه راست خود حس ميکند. با توجه به اينکه زني تحصيلکرده و هوشيار است، فرداي آن روز به يک جراح عمومي مراجعه کرده و اين همکار با معاينه سرسري به او اطمينان ميدهد که اين توده چيز مهمي نيست و مقرر ميگردد که يک سال بعد براي معاينه مجدد، مراجعه نمايد! و با کمال تعجب هيچگونه درخواست ماموگرافي يا اقدام تشخيصي ديگري براي وي صورت نميگيرد. زن جوان به اطمينان سخنان پزشک با خيال راحت به سر زندگي خود باز ميگردد، غافل از اينکه اين توده کوچک و به ظاهر بياهميت يک توده بدخيم است که بيسر و صدا در حال رشد و دست اندازي به بدن اوست!
چند ماهي ميگذرد و زن جوان به طور اتفاقي متوجه وجود چند توده در زير بغل خود ميگردد. مجدداً به پزشک مذکور مراجعه ميکند که با تعطيلي مطب وي به دليل مسافرت روبهرو ميشود، لذا به جراح ديگري مراجعه ميکند. براي وي درخواست CT Scan ميشود که درگيري لنفنودهاي مدياستن نيز مشخص ميگردد. زن نگونبخت تحت عمل total mastectomy قرار ميگيرد و در اولين فرصت توسط اُنکولوژيست تحت شيميدرماني قرار ميگيرد، ولي متأسفانه بهبود حاصل نميشود و بيمار بعد از حدود 4 ماه رنج و عذاب و دو دوره شيميدرماني در تعطيلات عيد جان به جان آفرين تسليم مينمايد. خانواده داغديده اين زن نگونبخت، هرگز در جريان فاجعه بزرگ زندگي خود که همانا بيتوجهي جراح اول بود قرار نگرفتند، ولي به راستي بيتوجهي اين همکار ما چه هزينه گزاف عاطفي بر دو فرزند خردسال اين خانواده وارد کرده است.
همکاران عزيز يادمان باشد که هر بيماري را بايد با جديّت و دقت و دلسوزي هرچه تمامتر معاينه و بررسي نماييم و هرگز مشکلات و شکايات هرچند کوچک بيمارانمان را نيز بياهميت نخوانيم و با هر نشانه و علامتي در بيمارمان با جديّت و بر اساس موازين علمي برخورد نماييم. درست است که قصور بزرگ اين همکار، هرگز فاش نشد، ولي اگر اين همکار عزيز در جريان فاجعهاي که به دست او رقم خورده است، قرار گيرد، در محکمه وجدان خود چه خواهد کرد؟!
منبع : هفته نامه سپید
در يکي از روزها اين زن جوان تودهاي را در سينه راست خود حس ميکند. با توجه به اينکه زني تحصيلکرده و هوشيار است، فرداي آن روز به يک جراح عمومي مراجعه کرده و اين همکار با معاينه سرسري به او اطمينان ميدهد که اين توده چيز مهمي نيست و مقرر ميگردد که يک سال بعد براي معاينه مجدد، مراجعه نمايد! و با کمال تعجب هيچگونه درخواست ماموگرافي يا اقدام تشخيصي ديگري براي وي صورت نميگيرد. زن جوان به اطمينان سخنان پزشک با خيال راحت به سر زندگي خود باز ميگردد، غافل از اينکه اين توده کوچک و به ظاهر بياهميت يک توده بدخيم است که بيسر و صدا در حال رشد و دست اندازي به بدن اوست!
چند ماهي ميگذرد و زن جوان به طور اتفاقي متوجه وجود چند توده در زير بغل خود ميگردد. مجدداً به پزشک مذکور مراجعه ميکند که با تعطيلي مطب وي به دليل مسافرت روبهرو ميشود، لذا به جراح ديگري مراجعه ميکند. براي وي درخواست CT Scan ميشود که درگيري لنفنودهاي مدياستن نيز مشخص ميگردد. زن نگونبخت تحت عمل total mastectomy قرار ميگيرد و در اولين فرصت توسط اُنکولوژيست تحت شيميدرماني قرار ميگيرد، ولي متأسفانه بهبود حاصل نميشود و بيمار بعد از حدود 4 ماه رنج و عذاب و دو دوره شيميدرماني در تعطيلات عيد جان به جان آفرين تسليم مينمايد. خانواده داغديده اين زن نگونبخت، هرگز در جريان فاجعه بزرگ زندگي خود که همانا بيتوجهي جراح اول بود قرار نگرفتند، ولي به راستي بيتوجهي اين همکار ما چه هزينه گزاف عاطفي بر دو فرزند خردسال اين خانواده وارد کرده است.
همکاران عزيز يادمان باشد که هر بيماري را بايد با جديّت و دقت و دلسوزي هرچه تمامتر معاينه و بررسي نماييم و هرگز مشکلات و شکايات هرچند کوچک بيمارانمان را نيز بياهميت نخوانيم و با هر نشانه و علامتي در بيمارمان با جديّت و بر اساس موازين علمي برخورد نماييم. درست است که قصور بزرگ اين همکار، هرگز فاش نشد، ولي اگر اين همکار عزيز در جريان فاجعهاي که به دست او رقم خورده است، قرار گيرد، در محکمه وجدان خود چه خواهد کرد؟!
منبع : هفته نامه سپید