PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پیش درآمدی بر بحث غلو در عقاید



m_salehy
24th April 2010, 07:59 AM
پیش درآمدی بر بحث غلو در عقاید *

در نیمه دوم قرن دوم هجری جمعی از غالیان افراطی از قبیل مغیره بن سعید و ابوالخطاب و همفکرانش چون مفضل بن صالح ابوجمیله و عبدالله بن قاسم حضرمی و دیگران مکتب غلو را تاسیس کردند و برای ترویج مسلک خود روایاتی ساختند و به ائمه اهل بیت نسبت دادند تا مردم سخنشان را قبول کنند و با اینکه ائمه (ع) شدیدا با این غالیان مبارزه می کردند آنان توانستند تا حد زیادی مسلک خود را ترویج کنند و جا بیندازند . این گروه منحرف افکار خود را در قالب حدیث می ریختند و به ائمه (ع) نسبت می دادند و عده ای را مامور کرده بودند تا به صورت عوامل نفوذی خودرا طرفدار ائمه معرفی کنند و بعد از آنکه اطمینان اصحاب ائمه را جلب کردند کتاب های اصحاب ائمه را بگیرند به نام اینکه می خواهند اخبار آنها را رونویسی کنند ، آنگاه اخبار جعلی را وارد کتاب های رونویس شده می کردند و اصل کتاب ها را به صاحبان آنها بر می گرداندند . این کتاب های رونویس شده تکثیر می شد و بین مردم منتشر می گشت در حالی که کسی نمی دانست این اخبار جعلی که در این کتاب ها هست به دست صاحبان اصلی این کتاب ها نوشته نشده و از مجعولات غالیان است و بدینگونه کتاب هایی که مشتمل بر روایات جعلی و غلوآمیز بود همه جا منتشر می شد و به شهرهای دیگر می رفت و در همه دنیای اسلام رواج می یافت .
بصور مثال سه مورد زير بيان مي شود :

1- حديث ، قرآن 17000 آيه داشته است !
مرحوم کلینی که فرضا می خواست روایات را از کتاب های اصحاب ائمه بگیرد و در کتاب کافی بنویسد از کتاب هایی که به نا م اصحاب ائمه بود و در بازار و نزد وراقان وجود داشت این اخبار را می گرفت و در کتاب کافی می آورد و مثلا روایتی که می گوید " قرآنی که خدا بر پیغمبرش نازل کرد هفده هزار آیه بوده و بیشتر آن از بین رفته است : " 1 ، این حدیث را کلینی از کتاب علی بن حکم نابینا گرفته و در کافی آورده است و به ظن قوی آن را یکی از غالیان اخباری مسلک که قائل به تحریف قرآنند جعل کرده است تا تحریف قرآن را ثابت کند کلینی هم از روی حسن ظن آن را در کافی آورده و احتمالا به مضمون آن معتقد گشته است .

2- حديث ، خداوند سرنوشت ائمه را در لوحي به پيامبر عرضه كرده كه بايد همان كنند !
مفضل بن صالح ابوجمیله که یک غالی دروغگوست 2، چون معتقد بوده است که امام حسین(ع) دانسته برای کشته شدن حرکت کرده وعمدا خود را به کشتن داده است این مطلب را در قالب حدیثی ریخته و در کتاب خود آورده است . او می گوید : خداوند در لوحی نوشته بود که امام حسین(ع) باید با یک عده از اصحاب خود برای کشته شدن حرکت کند و این لوح را جبرئیل برای پیغمبر اکرم آورد که به ائمه بدهد و در این لوح برای هر امامی دستور خاصی نوشته بود که باید هر امامی مهر مربوط به خود را از نامه بگشاید و هر چه زیر آن نوشته است اجرا کند ، پس آنگاه نوبت به امام حسین(ع) رسید ، مهر مربوط به خود را از نامه گشود و دید زیر آن نوشته است : تو باید همراه اقوامی برای شهادت بیرون بروی و امام به همین دستور الهی عمل کرد و عمدا برای کشته شدن رفت ، این مطلب را مفضل بن صالح ابوجمیله به نامه خدایی نسبت داده است تا اگر کسی گفت : شرعا جایز نیست کسی عمدا خود را به کشتن بدهد بگوید این دستور خاص خدایی ، مافوق قانون و موازین شرعی است و کسی حق چون و چرا درباره آن ندارد .3
ظن غالب این است که خود کلینی به مضمون این حدیث معتقد شده و با اطمینان خاطر آن را در کافی ثبت کرده است و سپس دیگران با اعتماد به کلینی مضمون این حدیث را قبول کرده و به آن استدلال نموده اند . مثلا مرحوم آیه الله حاج میرزا ابوالفضل زاهدی قمی در کتاب خود 4 نوشته است : حدیث " واخرج بقوم الی الشهاده " دلیل این است که امام حسین(ع) دانسته به قصد کشته شدن حرکت فرموده است . و این از شخصیتی مانند او خیلی عجیب است که نه توجه دارد به اینکه راوی این حدیث ابوجمیله کذاب است و نه توجه دارد به اینکه مضمون این حدیث با موازین شرعی سازگار نیست چون طبق دلیل های شرعی جایز نیست کسی عمدا خود را به کشتن بدهد.
مرحوم سید مرتضی علم الهدی به نقل شیخ طوسی می فرماید : حرام است که انسان خود را عمدا به کشتن بدهد 5 ، ولی افراد خوش باور مانند مرحوم زاهدی که خیلی زود به هر حدیثی اعتماد می کنند ، به مضمون این حدیث معتقد شده و آن را تکرار می کنند و هم اکنون بسیاری از اهل منبر بر مبنای همین حدیث مجعول قیام امام حسین(ع) را برای مردم تحلیل می کنند که امام مامور بوده است عمدا خود را به کشتن بدهد و آن قدر این مطلب را تکرار کرده و می کنند که برای آنان و نیز برای بعضی از مردم به صورت یک فرهنگ درآمده است !
حالا در اینجا سوالی پیش می آید که با توجه به اینکه عمل امام حسین (ع) برای مردم الگو و حجت است آیا پیروان ائمه باید تا قیامت برای کشته شدن حرکت کنند و هرگز برای تشکیل حکومت و سرنگونی ظالمان اقدام نکنند و بدین گونه تا ابد ظالمان بر سرکار باشند و پیروان ائمه سرکوب شوند ؟!
3- حدیث ، ائمه به هر چيز و سرنوشت خود علم دارند!
عبدالله بن قاسم حضرمی که نجاشی درباره او می گوید : کذاب است ، حدیثی را که به امام صادق (ع) نسبت داده اند بدین صورت نقل می کند :
"هرامامی که نداند چه چیزی به او می رسد و به سوی چه سرنوشتی می رود او حجت خدا بر خلقش نخواهد بود ." 6
این حدیث با آیه 9 سوره احقاف مخالف است زیرا در آیه مزبور آمده است : " ای پیغمبر ! به مردم بگو : من اولین پیغمبر نیستم و من نمی دانم چه به سرم می آید و نمی دانم چه بر سر شما می آید . من پیروی نمی کنم مگر آنچه را که به من وحی می شود و من نیستم مگر انذار کننده آشکار ." 7
این آیه صریحا می گوید : " پیغمبر از سرنوشت خود و امتش آگاه نیست " ولی حدیث این راوی کذاب می گوید : " هر امامی که از سرنوشت خود آگاه نباشد او حجت خدا نخواهد بود و معلوم است که مقام امام از مقام پیغمبر پایین تر است و در جایی که پیغمبر از سرنوشت خود آگاه نباشد امام به طریق اولی از سرنوشت خود آگاه نیست " .
جای تاسف است که جماعتی از اهل علم و صاحبان قلم برای اثبات علم غیب امام به حدیث این راوی کذاب عبدالله بن قاسم حضرمی استدلال کرده اند و از جمله آنان استاد مصباح یزدی در کتاب " راهنما شناسی " حدیث مزبور را آورده و برای اثبات علم غیب امام به آن استناد کرده است . 8
استاد مصباح در حالی که غرق در عشق امام بوده است این حدیث را برای اثبات علم غیب امام آورده و در آن حال دیگر فکر نکرده است که سند این حدیث صحیح است یا نه و نیز این حدیث موافق قرآن است یا نه ؟
در حالی که ما وظیفه داریم حدیث مخالف قرآن را دور بیندازیم . 9 حدیثی که استاد مصباح به آن استناد کرده است هم مخالف قرآن است و هم راوی آن کذاب است . آیا با چنین حدیثی می توان راهنما شناسی کرد و به محتوای آن معتقد شد ؟ این حدیث خواننده کتاب راهنما شناسی مصباح را گمراه می کند و برای طلاب جوان سم قاتل بلکه مهلک تر از سم است زیرا سم فقط به بدن انسان آسیب می رساند ولی این حدیث عقل و اندیشه را می کشد .
باید دانست که غیر از استاد مصباح جمع دیگری از اهل قلم نیز برای اثبات علم غیب امام به همین حدیث جعلی استناد کرده اند که اسامی آنان را ذیلا می آوریم :
1- محمد حسین مظفر در کتاب غلم امام ، ص 53
2- سید احمد فهری زنجانی در کتاب سالار شهیدان ، ص 236
3- مرتضوی لنگرودی در کتاب یک تحقیق عمیق تر ، ص 54
4- اشعری و آل طه در کتاب یک بررسی مختصر ، ص 16
5- علی کاظمی در کتاب راه سوم ، ص 23
6- عطایی خراسانی در کتاب ضمیمه افسانه کتاب ، ص 511
7- محمد علی انصاری در کتاب دفاع از حسین شهید ، ص 43
8- علی اکبر غفاری در مقدمه کتاب بررسی تاریخ عاشورا ، ص 30
می بینم که چگونه جماعتی از اهل قلم مانند استاد مصباح فریب حدیث مجعول این راوی کذاب عبدالله بن قاسم حضرمی را خورده و برای اثبات علم غیب امام به حدیث این مرد کذاب استناد کرده اند !
این که گروهی از اهل قلم فریب حدیث جعلی این مرد کذاب را خورده اند دلیل است که غالیان توانسته اند جماعت معتنابهی از اهل قلم را به دنبال خود بکشانند و مکتب غلو را تقویت کنند و این به ما می فهماند که این غالیان تا حد زیادی در کار خود موفق شده و به هدفشان رسیده اند ..... و اینجاست که انسان متعهد احساس وظیفه می کند که باید در مقابل این جریان فکری انحرافی بایستد و حقایق را بگوید .
تذكر : به زير نويسها توجه كافي بشود .
................................................
زیرنویس ها :

* به مطالب زیر مراجعه شود :
+ غلو – در آمدي بر افكار و عقايد غاليان در دين ( http://mahsan.parsiblog.com/-923055.htm (http://mahsan.parsiblog.com/-923055.htm) )
+ حدیث های خیالی در تفسیر مجمع البیان ( http://mahsan.parsiblog.com/-1123661.htm (http://mahsan.parsiblog.com/-1123661.htm) )

1- اصول کافی- جلد4- کتاب فضل القرآن – صفحه 456 یا كافي، ج2، ص634، حديث 27 - علیّ بن الحکم ٬ عن هشام بن سالم ٬ عن ابی عبدالله (ع) قال: انّ القرآن الّذی جاء به جبرئیل (ع) الی محمّد (ص) سبعه عشر ٲلف آیه.
... امام صادق (ع) فرمود : براستی قرآنیکه جبرئیل برای محمد (ص) آورده است هفده هزار آیه بوده است.
2- خلاصه الرجال - علامه حلی ، ص 258
3- اصول کافی – جلد 1 ، ص 280-
حدیث کامل : محمد بن يحيى والحسين بن محمد ، عن جعفر بن محمد ، عن علي بن الحسين بن علي ، عن إسماعيل بن مهران ، عن أبي جميلة ، عن معاذ بن كثير عن أبي عبدالله عليه السلام قال : إن الوصية نزلت من السماء على محمد صلى الله عليه وآله كتابا لم ينزل على محمد صلى الله عليه وآله كتاب مختوم إلا الوصية ، فقال جبرئيل عليه السلام : يامحمد هذه وصيتك في امتك عند أهل بيتك ، فقال رسول الله صلى الله عليه وآله : أي أهل بيتي يا جبرئيل ؟ قال : نجيب الله منهم وذريته ليرثك علم النبوة كما ورثه إبراهيم عليه السلام وميراثه لعلي وذريتك من صلبه فقال : وكان عليها خواتيم قال : ففتح عليعليه السلام الخاتم الاول ومضى لما فيها ثم فتح الحسن عليه السلام الخاتم الثاني ومضى لما امر به فيها .
فلما توفي الحسن ومضى فتح الحسن عليه السلام الخاتم الثالث فوجد فيها أن قاتل فاقتل وتقتل ، واخرج بأقوام للشهادة لا شهادة لهم إلا معك قال : ففعل عليه السلام فلما مضى دفعها إلى علي بن الحسين <قبل ذلك ففتح الخاتم الرابع فوجد فيها أن اصمت وأطرق لما حجب العلم ، فلما توفي ومضى دفعها إلى محمد بن علي عليه السلام ففتح الخاتم الخامس فوجد فيها : أن فسر كتاب الله ، وصدق أباك ، وورث ابنك واصطنع الامة وقم بحق الله عزوجل ، وقل الحق في الخوف والامن ولا تخش إلا الله ففعل ثم دفعها إلى الذي يليه قال : قلت له : جعلت فداك فأنت هو ؟ قال : فقال : مابي إلا أن تذهب يامعاذ فتروي علي قال : فقلت : أسأل الله الذي رزقك من آبائك هذه المنزلة أن يرزقك من عقبك مثلها <قبل الممات قال : قد فعل الله ذلك يا معاذ قال : فقلت : فمن هو جعلت فداك ؟ قال : هذا الراقد ، فأشار بيده إلى العبد الصالح وهو راقد .
و روايت بالا در باب ‏« ان الائمة(ع)لم يفعلوا شيئا الا بعهد من الله عز و جل و امر منه لا يتجاوزونه ‏» در كتاب شريف اصول كافى وارد شده است ، كه مرحوم كلينى به سند خود از معاذ بن كثير از امام صادق(ع) روايت كرده كه فرمود:
( براستى كه وصيت ‏به صورت كتابى از آسمان بر محمد(ص) نازل گرديد، و نامه مهر شده‏اى جز وصيت ‏بر آن حضرت نازل نشد ، و جبرئيل عرض كرد : اى محمد اين است وصيت تو در امتت كه نزد خاندان تو خواهد بود. رسول خدا(ص)فرمود : اى جبرئيل كدام خاندانم ؟ عرض كرد : برگزيدگان خدا از آنها و دودمانشان.تا علم نبوت را از تو ارث برند همان گونه كه ابراهيم به ارث نهاد ، و اين ميراث از على و فرزندان صلبى اوست.براستى وصيت را مهرهايى بود ، پس على(ع)مهر اول را گشود و هر چه در آن بود بر طبق آن عمل كرد ، سپس حسن(ع)مهر دوم را گشود و هر چه در آن بود بدان عمل كرد ، و چون حسن(ع) از دنيا رفت، حسين(ع) مهر سوم را گشود و ديد در آن دستور خروج و كشتن و كشته شدن بود و نوشته بود كه مردمى را براى شهادت با خود ببر كه جز به همراه تو شهادتى براى آنها نيست و آن حضرت اين كار را كرد، و چون او از دنيا رفت آن وصيت را قبل از شهادت به على بن الحسين(ع) داد، و او مهر چهارم را گشود و در آن ديد كه نوشته است‏ سكوت كن...)
4- مقصدالحسین – حاج میرزا ابوافضل زاهدی ، ص 27 و 28
5- تلخیص الشافی – سید مرتضی ، جزئ چهارم
6- اصول کافی – ج 1 ، ص 258- " ای امام لایعلم ما یصیبه و الی ما یصیر فلیس ذلک بحجه لله علی خلقه "
7- سوره احقاف – آیه 9 -" قل ما کنت بدعا من الرسل و ما ادری ما یفعل بی و لابکم ان اتبع الا ما یوحی الی و ما انا الا نذیر مبین "
8- راهنما شناسی – مصباح یزدی ، ص 482
9- بحار‌الأنوار- مجلسي ، ج48 ، ص103- هشام بن حكم برايم نقل كرد كه از امام صادق (ع) شنيده است كه مي‌فرمود:
لا تقبلوا علينا حديثاً الا ما وافق القرآن و السنة ، أو تجدون معه شاهداً من أحاديثنا المتقدمة ، فان المغيرة بن سعيد لعنه الله دس في كتب أصحاب أبي أحاديث لم يحدث بها أبي فاتقوا الله و لا تقبلوا علينا ما خالف قول ربنا تعالي و سنة نبينا محمد صلي‌الله‌عليه‌وآله فانا إذا حدثنا قلنا: قال الله عز و جل، و قال رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله .
يعني : بر ما تنها حديثي را بپذيريد كه با قرآن و سنت موافق باشد يا همراه آن شاهدي از احاديث پيشين ما بيابي؛ چون مغيرة بن سعيد كه نفرين خدا بر او باد، در كتابهايِ شيعيان پدرم احاديثي را كه نفرموده بود، جاي داد؛ پس از خدا پروا كنيد و آنچه را كه با سخن پروردگارمان و سنت پيامبرمان مخالفت دارد، به ما نسبت ندهيد؛ زيرا ما هرگاه حديث نقل مي‌كنيم، مي‌گوييم: خداي عز و جل فرمود؛ رسول خدا(ص) فرمود.

منبع : اقتباس از کتاب " غلو " ، درآمدی بر افکار و عقاید غالیان در دین – مرحوم آیه الله صالحی نجف آبادی ، مقدمه کتاب و سايتهاي :
http://www.m-nasr.com/Content_fa/?iPage=378 (http://www.m-nasr.com/Content_fa/?iPage=378)
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=102834 (http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=102834)



محمد صالحی – 17 / 1 / 89
http://mahsan.parsiblog.com/ (http://mahsan.parsiblog.com/)

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد