LaDy Ds DeMoNa
23rd April 2010, 12:56 AM
http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/59041.jpg
قصه عشق سگال ماجرای عشق پرسوزوگداز یك دانشجوی مایهدار هاروارد به نام اولیور بارت است. وی كه در یك خانواده مرفه نشو و نما پیدا كرده، فكر و ذكرش پیش دختری...
اریك سگال، نویسنده آمریكایی و خالق داستان مشهور love story (داستان عشق) چندی پیش بر اثر سكته قلبی درگذشت.
«داستان عشق» اریك سگال كه خوانندگان ایرانی نیز با آن آشنا هستند، سال 1970 موفقیت غافلگیركنندهای را نصیب این نویسنده كرد. این نوشته كه در تدوین آن از چند نشریه خارجی استفاده شده، مروری است بر زندگی و آثار سگال.
«واقعا اگر از حق نگذریم، آدم پشت سر یك دختر جوانمرگ 25 ساله چه میتواند بگوید كه خدا را خوش بیاید؛ بگوید از حیث زیبایی پنجه آفتاب بود و از هر انگشتش یك هنر میبارید؛ یا بگوید شیفته موتسارت بود و باخ، یا حتی بگوید عاشق بئاتلس بود و عاشق من!». این جملات سرآغاز قصه عشق سوزناك اریك سگال است؛ قصهای كه هر چند تا مدتها بلای جان نویسندهاش شده بود اما با این حال موفقترین اثر وی به شمار میرود. این استاد ادبیات دانشگاه ییل آمریكا كه در آن موقع 33 سال داشت توانست سال 1970 با قصه عشق خود، میلیونها خواننده را با طعمهای رمانتیك شكار كند. البته اگر تنها به میل خود او بود، هرگز به دنیای آكادمیك قدم نمیگذاشت.
در كل اریك سگال برای همخوانی امور آبستراكت و چم اندر چم با امور سرگرمكننده همیشه اهتمام ویژهای مبذول میداشت. حتی در سبك تدریس خود در هاروارد و ییل هم سگال چندان در بند سمت و عنوان نبود. این نویسنده با رمان «خنده» كه در اصل رساله دكترای وی بود، نخستین اثر خود را به زبان انگلیسی به رشته تحریر درآورد. سگال با این كتاب كه روایتی دوست داشتنی در باب «پلاتوس» طنز پرداز اهل رم (184-250 پیش از میلاد) است، شهرت علمی خویش را بنیان نهاد.
اریك سگال سال 1970 با 130 صفحه داستان قصه عشق كه در تعطیلات كریسمس نوشته بود، دنیا را فتح كرد. این كتاب كه در آن زمان، پرخوانندهترین كتاب در آمریكا محسوب میشد، در سراسر جهان بیش از 20میلیون بار فروخته شد و به 35 زبان زنده و مرده دنیا نیز ترجمه شده است. ضمن آنكه فیلمی كه آرتور هیلر از این داستان با بازی ریان اونئال و الی مك گراو ساخت، یك موفقیت جنجالی بود. این فیلم 7 بار نامزد دریافت جایزه اسكار شد و تنها در آمریكا بیش از یك میلیارد دلار فروش داشت.
سگال كه فیلمنامه این فیلم نیز دستپخت خودش بود گوی زرین بهترین فیلمنامه را دریافت كرد. قصه عشق سگال ماجرای عشق پرسوزوگداز یك دانشجوی مایهدار هاروارد به نام اولیور بارت است. وی كه در یك خانواده مرفه نشو و نما پیدا كرده، فكر و ذكرش پیش دختری آسوپاس به نام جنی كاویلری است كه دست آخر هم كار خود را كرده و بدون اذن پدر وی را به همسری برمیگزیند.
در پایان جنی بخت برگشته بر اثر ابتلا به مرض سرطان از دنیا میرود. قصه عشق اریك سگال بهرغم موفقیتهای بسیار، نه تنها مایه خرسندی این نویسنده نشد كه به نوعی بلای جان وی نیز شده بود. نشان به این نشان كه از یكطرف دانشجویان نمك نشناس دانشگاه ییل آمریكا كه سگال در آنجا علوم تطبیقی درس میداد، رو در روی استاد خویش ایستادند و با عنوانهایی نظیر مرتجع و واپسگرا حسابی به ریشش خندیدند. از آن طرف منتقدان ادبی نیز از هر گوشه و كنار چنان متلكهای آب نكشیدهای به نافش بستند كه عقل انسانی متحیر میماند.
روزنامه فرانكفورتر آلگماینه كه گویی با سگال پدركشتگی صدساله دارد نوشت: قصه عشق سگال مزخرفترین، خستهكنندهترین و مسخرهترین كتاب فصل است. روزنامه اشپیگل هم محض خالی نبودن عریضه نوشت: «این كتاب مالی نیست!». اما از همه اینها بدتر زمانی بود كه این كتاب سال 1971 نامزد دریافت جایزه كتاب ملی شد، هیأت داوران آنچنان از همهطرف بنای سعایت و بدخواهی را گذاشتند كه مسلمان نشنود و كافر نبیند.
یكی از اعضای هیأت 5نفره داوران به نام ویلیام استیرون (نویسند آمریكایی 2006-1925) وقاحت را به اوج رساند و گفت این كتاب یك پول سیاه هم نمیارزد و به معیارهای ادبیات پشت كرده است. اریك سگال كه در ظاهر خاطرش از این قضاوتها مكدر و ملول نمیشد، چاره را منحصر به این دید كه متوسل به دفاع از خود شود، پس در حالی كه آثار دستپاچگی از وجنات و حركاتش پدیدار شده بود گفت: «من حتی فكرش را هم نمیكردم كه روزی قصه عشق من كیا بیایی در ادبیات داشته باشد، من كی گفتم قصه عشق من چیز ذی قیمتی است و احیانا تا ابد الدهر باقی خواهد ماند، من صادقانه تصدیق میكنم كه نباید با كلهگندههایی چون جان آپدایك روی یك پله بایستم.»
اریك سگال هر چند در مقابل انتقادها دندان روی جگر میفشرد و سعی میكرد به روی بزرگوار خود نیاورد، اما در دل، كفرش بالا آمده بود. وی رفتهرفته دچار یك بحران روحی شد و تا مدتها حالش تعریفی نداشت به طوریكه از خواب و خوراك افتاده بود. بعد از یك دوره تمدد اعصاب، سگال كه همیشه برای مسابقات دوی ماراتن دلش غنج میزد، در سالهای 1972، 76 و 80 به رتق و فتق مسابقات تلویزیونی المپیك در رشته مسافتهای طولانی روی آورد. وی در عین حال در زمینه فیلم و تئاتر آمریكا نیز از دور، دستی داشت.
تازه بین سالهای 1981 و 1988 سگال یك مرتبه دیگر در دانشگاه ییل آمریكا در حوزه ادبیات كهن به تدریس پرداخت. وی بار دیگر كار علمی و نویسندگی را از سر گرفت. آثاری كه وی در این سالها از چنته مهارت و تجربه خویش به منصه ظهور رساند هر چند كیفیت بهتری داشت اما نتوانست ممر معاش كلانی برای اریك دست پا كند. وی ابتدا رمان «قصه اولیور» را نوشت (1977) كه ادامه قصه عشق بود و سپس 7 رمان دیگر نظیر «زن، مرد و كودك» یا «پزشكان» كه هیچیك موردپسند و قبول واقع نشد. آخرین اثر بزرگ سگال كتاب «مرگ كمدی» (2001) است كه بار دیگر به بزرگان ادبیات جان دوباره بخشید. اریك سگال بعد از یك ربع قرن دست و پنجه نرمكردن با بیماری پاركینسون سرانجام 2هفته پیش اجلش سر رسید و همانجا در خانهاش دردم جان باخت.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
قصه عشق سگال ماجرای عشق پرسوزوگداز یك دانشجوی مایهدار هاروارد به نام اولیور بارت است. وی كه در یك خانواده مرفه نشو و نما پیدا كرده، فكر و ذكرش پیش دختری...
اریك سگال، نویسنده آمریكایی و خالق داستان مشهور love story (داستان عشق) چندی پیش بر اثر سكته قلبی درگذشت.
«داستان عشق» اریك سگال كه خوانندگان ایرانی نیز با آن آشنا هستند، سال 1970 موفقیت غافلگیركنندهای را نصیب این نویسنده كرد. این نوشته كه در تدوین آن از چند نشریه خارجی استفاده شده، مروری است بر زندگی و آثار سگال.
«واقعا اگر از حق نگذریم، آدم پشت سر یك دختر جوانمرگ 25 ساله چه میتواند بگوید كه خدا را خوش بیاید؛ بگوید از حیث زیبایی پنجه آفتاب بود و از هر انگشتش یك هنر میبارید؛ یا بگوید شیفته موتسارت بود و باخ، یا حتی بگوید عاشق بئاتلس بود و عاشق من!». این جملات سرآغاز قصه عشق سوزناك اریك سگال است؛ قصهای كه هر چند تا مدتها بلای جان نویسندهاش شده بود اما با این حال موفقترین اثر وی به شمار میرود. این استاد ادبیات دانشگاه ییل آمریكا كه در آن موقع 33 سال داشت توانست سال 1970 با قصه عشق خود، میلیونها خواننده را با طعمهای رمانتیك شكار كند. البته اگر تنها به میل خود او بود، هرگز به دنیای آكادمیك قدم نمیگذاشت.
در كل اریك سگال برای همخوانی امور آبستراكت و چم اندر چم با امور سرگرمكننده همیشه اهتمام ویژهای مبذول میداشت. حتی در سبك تدریس خود در هاروارد و ییل هم سگال چندان در بند سمت و عنوان نبود. این نویسنده با رمان «خنده» كه در اصل رساله دكترای وی بود، نخستین اثر خود را به زبان انگلیسی به رشته تحریر درآورد. سگال با این كتاب كه روایتی دوست داشتنی در باب «پلاتوس» طنز پرداز اهل رم (184-250 پیش از میلاد) است، شهرت علمی خویش را بنیان نهاد.
اریك سگال سال 1970 با 130 صفحه داستان قصه عشق كه در تعطیلات كریسمس نوشته بود، دنیا را فتح كرد. این كتاب كه در آن زمان، پرخوانندهترین كتاب در آمریكا محسوب میشد، در سراسر جهان بیش از 20میلیون بار فروخته شد و به 35 زبان زنده و مرده دنیا نیز ترجمه شده است. ضمن آنكه فیلمی كه آرتور هیلر از این داستان با بازی ریان اونئال و الی مك گراو ساخت، یك موفقیت جنجالی بود. این فیلم 7 بار نامزد دریافت جایزه اسكار شد و تنها در آمریكا بیش از یك میلیارد دلار فروش داشت.
سگال كه فیلمنامه این فیلم نیز دستپخت خودش بود گوی زرین بهترین فیلمنامه را دریافت كرد. قصه عشق سگال ماجرای عشق پرسوزوگداز یك دانشجوی مایهدار هاروارد به نام اولیور بارت است. وی كه در یك خانواده مرفه نشو و نما پیدا كرده، فكر و ذكرش پیش دختری آسوپاس به نام جنی كاویلری است كه دست آخر هم كار خود را كرده و بدون اذن پدر وی را به همسری برمیگزیند.
در پایان جنی بخت برگشته بر اثر ابتلا به مرض سرطان از دنیا میرود. قصه عشق اریك سگال بهرغم موفقیتهای بسیار، نه تنها مایه خرسندی این نویسنده نشد كه به نوعی بلای جان وی نیز شده بود. نشان به این نشان كه از یكطرف دانشجویان نمك نشناس دانشگاه ییل آمریكا كه سگال در آنجا علوم تطبیقی درس میداد، رو در روی استاد خویش ایستادند و با عنوانهایی نظیر مرتجع و واپسگرا حسابی به ریشش خندیدند. از آن طرف منتقدان ادبی نیز از هر گوشه و كنار چنان متلكهای آب نكشیدهای به نافش بستند كه عقل انسانی متحیر میماند.
روزنامه فرانكفورتر آلگماینه كه گویی با سگال پدركشتگی صدساله دارد نوشت: قصه عشق سگال مزخرفترین، خستهكنندهترین و مسخرهترین كتاب فصل است. روزنامه اشپیگل هم محض خالی نبودن عریضه نوشت: «این كتاب مالی نیست!». اما از همه اینها بدتر زمانی بود كه این كتاب سال 1971 نامزد دریافت جایزه كتاب ملی شد، هیأت داوران آنچنان از همهطرف بنای سعایت و بدخواهی را گذاشتند كه مسلمان نشنود و كافر نبیند.
یكی از اعضای هیأت 5نفره داوران به نام ویلیام استیرون (نویسند آمریكایی 2006-1925) وقاحت را به اوج رساند و گفت این كتاب یك پول سیاه هم نمیارزد و به معیارهای ادبیات پشت كرده است. اریك سگال كه در ظاهر خاطرش از این قضاوتها مكدر و ملول نمیشد، چاره را منحصر به این دید كه متوسل به دفاع از خود شود، پس در حالی كه آثار دستپاچگی از وجنات و حركاتش پدیدار شده بود گفت: «من حتی فكرش را هم نمیكردم كه روزی قصه عشق من كیا بیایی در ادبیات داشته باشد، من كی گفتم قصه عشق من چیز ذی قیمتی است و احیانا تا ابد الدهر باقی خواهد ماند، من صادقانه تصدیق میكنم كه نباید با كلهگندههایی چون جان آپدایك روی یك پله بایستم.»
اریك سگال هر چند در مقابل انتقادها دندان روی جگر میفشرد و سعی میكرد به روی بزرگوار خود نیاورد، اما در دل، كفرش بالا آمده بود. وی رفتهرفته دچار یك بحران روحی شد و تا مدتها حالش تعریفی نداشت به طوریكه از خواب و خوراك افتاده بود. بعد از یك دوره تمدد اعصاب، سگال كه همیشه برای مسابقات دوی ماراتن دلش غنج میزد، در سالهای 1972، 76 و 80 به رتق و فتق مسابقات تلویزیونی المپیك در رشته مسافتهای طولانی روی آورد. وی در عین حال در زمینه فیلم و تئاتر آمریكا نیز از دور، دستی داشت.
تازه بین سالهای 1981 و 1988 سگال یك مرتبه دیگر در دانشگاه ییل آمریكا در حوزه ادبیات كهن به تدریس پرداخت. وی بار دیگر كار علمی و نویسندگی را از سر گرفت. آثاری كه وی در این سالها از چنته مهارت و تجربه خویش به منصه ظهور رساند هر چند كیفیت بهتری داشت اما نتوانست ممر معاش كلانی برای اریك دست پا كند. وی ابتدا رمان «قصه اولیور» را نوشت (1977) كه ادامه قصه عشق بود و سپس 7 رمان دیگر نظیر «زن، مرد و كودك» یا «پزشكان» كه هیچیك موردپسند و قبول واقع نشد. آخرین اثر بزرگ سگال كتاب «مرگ كمدی» (2001) است كه بار دیگر به بزرگان ادبیات جان دوباره بخشید. اریك سگال بعد از یك ربع قرن دست و پنجه نرمكردن با بیماری پاركینسون سرانجام 2هفته پیش اجلش سر رسید و همانجا در خانهاش دردم جان باخت.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ