آبجی
23rd April 2010, 12:26 AM
شاید اگر ما 2000 سال پش به دنیا آمده بودیم، اساطیر واقعیت اعتقادی ما بود و جنس صحبت ما درباره اساطیر اعتقادی می شد نه صرفا اطلاعات تاریخی. ایرانیان باستان جهان را گرد و همواره مانند بشقابی تصور می کردند.در نظر انان آسمان فضای بی پایان نبود بلکه جوهری سخت همچون صخره ای از الماس بود که جهان را مانند پوسته ای در بر گرفته بود.
زمین اصلی دست نخورده و هموار بود نه دره ای ونه کوهی خورشید وماه واختران بالای زمین بی حرکت در وسط آسمان.همه چیز آرام تا زمانی که شر به عالم وارد شد. آسمان را شکست و به آن داخل شد به آب فرو رفت ودر میان زمین تاخت و زمین لرزید و کوه ها پدید آمدند. کوه اصلی البرز بود که 800 سال طول کشید تا از زمین بیرون بیاید.دویست سال طول کشید تا به ستاره پایه (نام طبقه ای در آسمان) و 200 سال تا خورشید پایه و 200 سال هم به منتهی الیه آسمان رسید((فکرش رو بکن 1400 سال تا آخر آسمون راه بوده!!!))
1.vayu (ویو)
یکی از اسرار آمیز ترین خدایان هندو ایرانی است.خدای باد.خدایی که در ابر باران زا زندگی می دمد ودر طوفان مرگ. وی از نفس غول جهانی که دنیا از بدن او ساخته شده پیدا شده و هم اهورا مزدا و هم اهریمن برای او قربانی میکنند!
در حالی که اهورا مزدا در بالا و روشنایی واهریمن در پایین و ظلمت ویو در مابین آنها ودر خلا حکمرانی می کند.
tishtrya (تیشتریه یا تیشتر) ودیو خشکسالی!
تیشتر شخصیت دیگریست که با یکی از پدیده های طبیعی یعنی باران ارتباط دارد اما مفهوم دوگانگی در شخصیت این خدا وجود ندارد. وی نیروی نیکوکاری است که در نبردی کیهانی با (اپوشه یا اپوش که عامل خشکسالی و تباه کنندگی زمین است در گیر می شود که شخصیت Apaosha).
تیشتر ستاره تابان و شکوهمند نخستین ستاره واصل همه آبها و سرچشمه باران و باروری است.
چهارمین ماه سال معادل ژوئیه به تیشتر اختصاص دارد.گفته اند که در دهه نخست این ماه تیشتر به صورت مردی پانزده سالهدر می آید(پانزده سالگی سن آرمانی در تفکر ایرانی بوده است. )
در دهم دوم به صورت گاوی نر ودر دهه سوم به صورت اسب.
در سرودی که به تیشتر اختصاص دارد در جنگ میان او ودیو خشکسالی او به شکل اسب زیبای سفید با گوش های زرین با اپوش که اسب سیاهی است در هم می آویزند اما اپوش نیرومند تر بوده و پیروز می شود تیشتر با غم و اندوه به سوی اهورا مزدا آمده و علت ناتوانی خود را عدم شایستگی نیایش ها و قربانی های مردم بیان می کند
آنگاه هور مزد خود برای اوقربانی می کند تا نیروی 10اسب،10شتر،10گاو نر،10کوه و 10رود در او دمیده شود.
این بار او پیروز می شود و آب می تواند بی مانع در مزارع و چراگاهها جاری شود
Anahita (اناهیتا یا ناهید):خدای آب های نیرومند بی آلایش
آناهیتا ایزد بانوی ایرانیان سرچشمه همه آبهای روی زمین است.او منبع همه باروری هاست.
نطفه همه نران را پاک و رحم همه مادگان را تطهیر می کند.
او نیرومند ودرخشان ،بلند بالا و زیبا پاک و آزاده است.تاج زرین هشت پره صد ستاره ای بر سر دارد و جامه زرین بر تن و گردنبند صد ستاره بر گردن در جایگاه آسمانی قرار دراد.
ناهید در اناطولی دارای معابد بسیاری بوده که استرابون مورخ رومی می گوید رد انجا از دختران اشراف خواسته می شده پیش از ازدواج در این معابد به روسپی گری مقدس بپردازند!!!!!اما از شواهد و قرائن بر می آید که در ایران پیرامون این خدا بانو آئینی با هرزگی وجود نداشته وکاهنه های در خدمت این خدا تعهد پاکدامنی داشته اند.
verethraghna (ورثرغنه یا بهرام):خدای پیروزی
بهرام وجودیست انتزاعی از یک اندیشه.تعبیری از نیروی پیشتاز و غیر قابل مقاومت.
در سرودی که به او اختصاص دارد او دارای 10شکل است:1.باد تند2.گاو نر زرد گوش وزرین شاخ3.اسب سفید با ساز وبرگ زرین4.شتربارکش تیزدندان که پا برزمین می کوبد5.گراز تیز دندان که به یک حمله می کشد6.جوانی در سن 15 سالگی7.پرنده تیز پروازی که شاید کلاغ باشد!8.قوچ وحشی9.بز نر جنگی10.مردی که شمشیر زرین تیغه در دست دارد.
بهرام ایرانی بر خلاف همتایان هندی خود ایندره یا ارمنی وهگن بر غول یا اژدها غلبه نمی کند بلکه غلبه او بر شرارت آدمیان و دیوان است.وبدکاران و نادرستان را عقوبت می کند.
چنانچه نیایش و قربانیها درست باشد نه سپاهی به سرزمین های آریایی وارد میشود ونه بلا.
بهرام اساسا خدایی جنگجوست.
دو تجسم از تجسم های او به ویژه محبوبیت همگانی دارد یکی پرنده ای بزرگ ودیگری گراز.
ایرانیان قدیم ترسی آمیخته به خرافات به پر کلاغ داشتند و می پنداشتند که این پر انسان را حفظ می کند.
Rapithwin(رپیثوین):سرور گرمای نیمروز
رپیثوین خدای گرمای نیمروز و سرور ماههای تابستان وقرینه لازم و سودبخشی برای تیشتر است.خورشید پیش از ورود شر هنگامی که بی حرکت در بالای جهان ایستاده بود در اختیار رپیثوین بود.بنابراین او سرور جهان آرمانی است.در عقیده ایرانیان باستان هورمزد در زمانی از روز که متعلق به رپیوثین است قربانی کرد واز آن آفرینش به وجود آمد.در پایان جهان نیز زمان به رپیثوین تعلق دارد که رستاخیز به انجام می رسد.جشن رپیثوین بخشی از جشن نوروز است هم روز نودر سال واقعی و هم روز نو در زمان آرمانی آینده.
بنابراین آمدن رپیثوین زمان شادی وامید به رستاخیز است.نمادی از پیروزی نهایی و همیشگی آفرینش نیک.
Agni (اگنی):
اگنی خدایی است که به صورت آتش قربانی را دریافت می کند و به عنوانpriest (دین مرد)آن را به خدایان تقدیم می دارد.
عنصر آتش همچنین در عالم پراکنده است.خورشید در آسمان برین در ابر طوفان زا افروخته می شود و به صورت برق به زمین فرود می آید و دراینجا دائما به دست مردمان دوباره متولد می شود.بنابراین اگنی راه خدایان نامیده می شود که از آن می توان به قله های آسمان رسید.البته بیشتر خدایی هندیست تا ایرانی!!!!
Atar (آتر یا آتش):
درباره آتر فقط چند اسطوره ای به ما رسیده است.یکی از آنها ستیز میان آتروغول اژی دها بر سر فره ایزدی است.اژی سه پوزه بد آیین که تجسمی است از هوس ویرانگر برای به چنگ آوردن فره ایزدی .بتاخت تا آن را خاموش سازد.آتر نیز برای به دست آوردن آن شتافت آن فره دست نیافتنی را نجات دهد.اما اژی که همچنان به دنبال او می تاخت وناسزا می گفت فریاد برآورد که اگر آتر فره را به دست آورد بر او خواهد تاخت و هرگز به او اجازه نمی دهد که در زمین بدرخشد.
چون آتر دچار تردید شد اژی تاخت تا فره را به دست آورد.این بار نوبت آتر بود که زبان به تهدید بگشاید.((ای اژدهای سه پوزه باز گرد وگرنه بر پشتت زبانه می کشم ودر دهانت شعله افکنم که دیگر نتوانی در زمین اهوره گام برداری!))
خلاصه اژی هراسان خود را پس کشید وفره ایزدی همچنان دست نیافتنی ماند.(امان از این ایرانی ها )
مشکل بتوان معنای واقعی این اسطوره را درک کرد اما به خوبی از آن بر می آید که ایرانیان باستان زندگی را نبردی میان نیروهای خیر وشر می دیدند.به همین سبب آتر را با عنوان جنگجوی خوب دلیر می نامیدند
Haoma (هومه یا هوم):گیاه وخدا
هوم هندوایرانی در ذهن غریبان تصوریست تقریبا در نیافتنی ودر عین حال بسیار آشنا!
هوم هم گیاه است هم خدا.هوم را موبد ایزدی به شمار می آورند که خود قربانی غیر خونین است اما قربانی خونین انجام می دهد.مرگ او شر را شکست می دهد و مومنان با شرکت در mayazd (ضیافت آیینی)به اسرارزندگی دست می یابند.
هوم آسمانی که پسر اهورا مزداست.به خدایان دیگر فدیه نثار می کند و سهم خویش را چون موبدان زمینی بر می دارد!
با این کار او می تواند از روح قربانی مواظبت کند و اگر سهمی به او تخصیص داده نشود آن قربانی در روز داوری از قربانی کننده شکایت خواهد کرد.از سوی دیگردر اسطوره های باستانی این گیاه اثری معجره آسا در شفا بخشی داشته است
با توجه به اینکه موجودات آسمانی که در تمامی ادیان باستانی گذشته شکل گرفته اند همگی دارای شخصیت قهرمانی نیز بوده اند واکثرا به افسانه نزدیکترند تا به اسطوره.در اینجا به تعدادی از آنها اشاره می شود.که در اصطلاح اسطوره شناسی به قهرمانان ایزدی معروفند:Yima (یمه یا جم):
جم شخصیت دیگریست که به مجموعه عقاید دوران هندوایرانی تعلق دارد.جم در ایران به سبب فرمانروایی هزار ساله اش در زمین بسیار مورد احترام است.از ویژگی این فرمانروایی آرامش و وفور نعمت بوده ودر طی آن دیوان و اعمال زشتشان-ناراستی و گرسنگی و بیماری و مرگ-هیچ نفوذی نداشتند.
جهان در زمان قرمانروایی او چنان از سعادت بر خوردار است که زمین ناگزیر در سه نوبت گسترش می یابد و در پایان فرمانروایی او دوبرابر گسترده تر می شود.
بنابراین جم یا جمشید بیشتر به صورت شاه جلوه گر است تا خدا!
جم همچنین به سبب ساختنvara (وره)یا دژی در زیرزمین مورد تمجید است.
آفریدگار بدو هشدار داد که مردگان گرفتار سه زمستان هراس انگیز خواهند شد که بر اثر آن همه مردمان و حیوانات نابود می شوند.(عصر یخبندان! )
به همین دلیل او دؤی در زمین ساخت و از همه تخمه های حیوانات وگیاهان مفید وبهترین مردمان را به آنجا برد تا پس از دوران سخت جهان دوباره آبادان شود.
از جم همچنین به عنوان گناهکار نیز یاد شده است چرا که برای خوشنودی مردمان خوردن گوشت گاو را که بر خلاف آیین زردشت بود وگمان میرفت قربانی کردن آن موجب بیمرگی انسان میشد! به مردم توصیه کرد.
در جایی دیگر آمده که وی مغرور شد وبا ادعای خدایی مرتکب دروغ شد.وچون سخن دروغ در نظرش شیرین و خوش آمد فره اش در سه نوبت به صورت مرغی به پرواز در آمد واز او گریخت.ونخستین بار مهر و باردوم فریدون و سوم بار گرشاسب آن را گرفتند.
به هرحال گناه او هر چه بود چون فره از او گریخت لرزان و اندوهگین در برابر دشمن قرار گرفت وکشته شد.
هوشنگ وتخمورو(تهمورث):
چنین می نماید که در ایران باستان چندین روایت درباره نخستین شاه وجود داشته است.زیرا علاوه بر جم دو شخصیت دیگر نیز نخستین شاه نامیده شده اند.هوشنگ وتهمورث!
این دو نخستین شاه به صورت نخستین فرمانروایان افسانه ای یکی پس از دیگری گنجانده شده اند.گرچه اینان روزگاری از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده اند.
هوشنگ در دوران باستان فرمانروای هفت اقلیم بود وبر مردمان و دیوان حکمرانی می کرد.همه جادوگران ودیوان از برابر او گریختند.
درmazana (مزنه که همان مازندران کنونی است) دیوان و جادوگران بسیاری اقامت داشتند که دو سوم آنان به دست هوشنگ دلیر کشته شدند.فرمانروایی او دوران استقرار قانون در روی زمین است واز او و همسرش نژاد ایران به وجود آمد.
تهمورث مانند هوشنگ ودیگر مردمان نیک سیرت دیوان را شکست داد .به بت پرستان ومردان وزنان جادوگر تاخت وحرمت راستین آفریدگار را رواج داد.
گویند در نبرد با شر اهریمن را به صورت اسبی درآورد وتا سی سال سوار بر او گرد زمین را گشت.
ثریته(اثرط)،ثریتونه(فریدون) :
روایات دینی در سراسر جهان داستانهایی را از نبردهای میان قهرمانان ایزدی وغولها در بر دارند.ثریته یکی از کسانی به شمار می آید که هومه مقدس(که قبلا معرفی شد!) را آماده ساخته ونوشیده است.
در ایران وظیفه این خدا در وجود دو شخصیت ظاهر می شود.
ثریته(اثرط)که شفا بخش است و آماده سازنده هوم وثریتونه(فریدون)که اژدها کش است.
اثرط سومین انسانی بود که هوم را برای جهان مادی اماده ساخت واز آفریدگار خواست که به او دارویی ببخشد که با آن بتوان در برابر درد وبیماری و پوسیدگی و عفونت و مرگ که اهریمن آن ها را با جادوگری خویش در میان مردمان پراکنده کرده بود ایستادگی کند!
در پاسخ این درخواست آفریدگار هزاران گیاه شفابخش را که برگرد درختgaokerena (گوکرنه)در دریای کیهانی می رویند فرو فرستاد .از این رو از اثرط به عنوان کسی که بیماری وتب و مرگ را از مردمان دور ساخت یاد می شود.
از فریدون نیز درخواست می شود که مردمان را در برابر جرب وتب وضعف یاری کند.زیرا همه اینها کار اژدهای سه پوزه شش چشم(دهاکه یا همان ضحاک) بود.آن دیو دروغی را اهریمن آفرید تا پارسایی و خانه مردمان را نابود سازد .
فریدون بر سر وگردن وقلب دهاکه گرزی فرود می آورد اما نمی تواند اورا بکشد.سرانجام تیغی بر می دارد وبر بدن او می کشد که به سبب آن شمار بسیاری از موجودات ترسناک ونفرت انگیز از بدن او بیرون می ریزند.
از ترس اینکه مبادا موجودات زیانکار چون مار وزغ وکژدم وچلپاسه ولاکپشت وقورباغه جهان را فراگیرند فریدون از تکه تکه کردن آن غول صرف نظر می کند.
در عوض اورا به زنجیر کشیده ودر کوه دماوند زندانی میکند.که البته چنانکه خواهیم دید مردمان در آینده از اینکه فریدون ضحاک را نکشته تاسف خواهند خورد!!!
پیروزی فریدون اورا به مقام پیروزمندترین انسان رسانده و فره جم را نصیب او می کند.
Keresaspa (کرساسپه یا گرشاسب):
گرشاسب قهرمان جوان گیسودراز گرز به دست یکی دیگراز قهرمانان اژدها کش بزرگ باستانی ایران است.
وی نیز همچون فریدون ایزد به شمار نمی آید و از این رو زردشتیان او را نیایش نمی کنند،بلکه فقط برای او با نیت خاصی قربانی می کنند.
گفته شده او گندروه اژدهای زرین پاشنه را کشته است که با دهان گشاده برای بلعیدن حرکت می کرده وسر او به خورشید می رسیده و می توانسته دوازده مرد را یک باره ببلعد.نبرد با این غول هراس انگیز نه شبانه روز در دریای کیهانی به درازا کشید.
بسیارند غول ها و راهزنان ونابکارانی که به دست گرشاسب مرده اند.
یکی از آنها مرغ غول پیکری به نامkamak(کمک)است که در هوا بال می گشود وزمین را می پوشاند ونمی گذاشت باران به زمین برسد.
در یک مورد گرشاسب ناچار شد که ترسان از برابر اژدهای شاخدار بگریزد:
((آن غول داغ شد وعرق کرد
با حرکتی به پیش جست
در حالی که آب جوشان را به این سو وآن سو می پاشید
گرشاسی دلیر از ترس گریخت!))
در پایان جهان بار دیگر گرشاسب مردمان را از دست دهاکه را که از زندان خود در کوه گریخته نجات می دهد.
دهاکه با خشمی دیوی بر آفریدگار می تازد وگناهان سهمناکی از او سر می زند ویک سوم مردمان و جانوران را می بلعد.آفریدگار گرشاسب دلیر ار دوباره زنده می کندواو اژدها را با گرز معروف خود می زند و جهانیان را نجات می دهد.
گرچه گرشاسب به واسطه دلیری مورد احترام است اما به علت بی اعتنایی به دین و احترام نگذاردن به آتش(که کانون زندگی دینی مردمان باستان بوده)در زمان ورود به بهشت با وجود اینکه کار های خود را یک به یک بر می شمرد اما آفریدگار خواهش او را نمی پذیرد.
سر انجام پس از خواهش های بسیار گرشاسب که می گریست و زاری فرشتگان ودرخواست زردشت اجازه ورود به بهشت را دریافت می کند.
Ahura Mazda (اهوره مزدا):سرور دانا
ویژگی بارز او خرد است.کسی که نه فریب می خورد و نه می فریبد.این سرور بخشنده و خیر مطلق است.او پدر ومادر آفرینش است .اما به دلیل دشمن عمده اش اهریمن قدرت او محدود است!!!!
اما زمانی فرا می رسد که بدی مغلوب و اهوره مزدا با قدرت مطلق فرمانروایی کند.
او جامه ای مزین به ستارگان در بر دارد .زیباترین شکل های او شکل خورشید بر آسمان و تجسم روشنی بر روی زمین است.
خورشید چشم او وتختش در عرش اعلی است..
در نظر انسان باستان اورمزد با بدی هیچ ارتباطی ندارد.به همین دلیل زردشتیان خدای مسیحیان را به سبب اینکه روا می دارد که آفریدگان او و حتی پسر خودش! دچار رنج شوند را محکوم می کنند.
آنها معتقد بودند که رنج((آفرینش خوب))را تباه می کندواین امریست که با وجود اهریمن خدا نمی تواند اختیار آن را در دست بگیرد.اما روزی بر آن چیره می شود.
****اما باز قرآن در این باره جمله تکان دهنده ای دارد:((مسلما ما انسان را در رنج آفریدیم))که در تفسیر آن ماهیت جهانی که انسان در آن قرار گرفته آمیخته با محنت و رنج است که راه پایان این رنج را در ادامه چنین بیان می کند((واورا به خیر وشرش هدایت نمودیم))
Amesha Spenta (امشاسپندان):دختران و پسران خدا
زردشت از هفت وجود یا جلوه خدا سخن می گوید که خدا آنان را بر حسب اراده خود آفرید است.
1.سپند مینو(روح نیکوکار)
2.وهومنه یا بهمن(اندیشه نیک)
3.اَشه یا اردیبهشت(راستی)
4.خشتره ویره”Khshathra Vairya “یا شهریور(شهریاری مطلوب)
5.ارمیتی یا اسپندارمد(اخلاص)
6.هوروتات یا خرداد(کمال)
7.اَمرتات یا مرداد(بیمرگی)
همه این هفت فرزندان خدا!بر تخت های زرین در کنار اهوره مزدا در اقامتگاه خود یعنی خانه سرود ها یا همان عرش اعلی قرار دارند.
عرش که راستکاران پس از مرگ به آن می رسند.
Vohu Manah (بهمن):اندیشه نیک
بهمن نخستین زاده خدا در طرف راست اهوره مزدا می نشیند.او پشتیبان حیوانات سودمند در جهان است.اما با انسان ها نیز سروکار دارد.بهمن بود که آشکارا در برابر زردشت ظاهر شد و گزارش روزانه اندیشه و کردار و گفتار مردمان را تهیه نمود.
بهمن بعد از مرگ به پارسایان خوشامد می گوید و آنها را به بهشت رهنمون می کند.
دیوانی که بهمن به مخالفت با آنها بر می خیزدAeshma (خشم)،آز(غلط اندیشی)وبالاتر از همه Aka Manah (اندیشه بد یا بی نظمی )هستند.
که البته آز پس از اهریمن بزرگترین دیو در آیین باستانی به شمار می آید.
Asha (اشه يا ارديبهشت):راستي
زيباترين فرزند ارديبهشت است.نه تنها در برابر ناراستي قرار مي گيرد بلکه نماينده قانون ايزدي و نظم اخلاقي در جهان نيز هست.
آنان که اشه را نمي شناسند از بهشت محرومند،زيرا آنان بيرون از کل نظم خدا هستند.
پارسايان نيايش مي کنند تا بتوانند اين فرمانرواي بهشتي را ببينندوراهش را ادامه دهند ودر بهشت پر ازشادي او به سر برند.
اشه نظم را در زمين نگه مي دارد چرا که بيماري و مرگ و ديوان وجادوگران و آفريدگان شرير که همگي در برابر نظم خداوندي سربر مي آورند را سرکوب مي کند.
او حتي نظم در دوزخ را بر عهده دارد تا ديوان بدکار را در آنجا بيش از آنچه بايد تنبيه نکنند!!!
بزرگترين دشمن اشه Indra (ايندره)روح ارتداد در انسان است که انسان را از قانون و نظم خداوندي دور مي سازد.
Khshathra Vairya (خشتره ویره یا شهریور):شهریاری مطلوب
شهریور انتزاعی ترین فرزند است.
او مظهر توانایی ،شکوه ،سیطره وقدرت خداست.در جهان مینویی او نماینده فرمانروایی بهشتی است ودر زمین نماینده سلطنتی است که با کمک کردن به فقرا و ضعفا و با چیرگی بر همه بدی ها،اراده خدا را در آن مستقر می کند.
به دلیل پشتیبانیش از فلزات وی با جاری شدن فلز گداخته ای در پایان جهان همه مردمان را به آزمایش خواهد کشید ارتیاط دارد.
از این رو گفته می شود که خدا از طریق او پاداش و مکافات اخروی را تعیین می کند.
هماورد اصلی اوSaurva (سوروه)است که سردسته حکومت بدوهرج ومرج ومستی است.
Armaiti (ارمیتی یا اسپندارمد):اخلاص
اسپندارمد دختر اهوره مزداست و در طرف چپ او می نشیند.
چون زمین زیر نظر اوست می گویند که به چهار پایان چراگاه می بخشد اما خصوصیت راستین او از نامش بر می آید که بجااندیشی یا اخلاص معنی می دهد.
وی مظهر فرمانبرداری مومنانه هماهنگی مذهبی و پرستش است.
اسپندارمد زمانی که انسان بی ملاحظه و لاقید بر زمین راه می رود آزرده می شود اما زمانی که پارسایان بر زمین به کشت و کار می پردازند یا فرزند پارسایی زائیده می شود شادمان می گردد.
هماوردان اصلی او Taromaiti (گستاخی)وPairimaiti (کج اندیشی)اند.
Haurvatat (هوروتات یا خرداد)وAmeretat (امرتات یا مرداد):کمال و بیمرگی
این دو موجود مادینه همیشه در متون باستانی باهم ذکر شده اند .خرداد که به معنی تمامیت ،کلیت و پری است مظهری از مفهوم نجات برای بشر است.
مرداد تجلی دیگر رستگارس وجاودانگی است.
این دو امشاسپند با آب و گیاه ارتباط دارند . هدایای آنان ثروت و رمه چهارپایان است.این دو نماینده آرمانهای نیرومندی و سرچشمه زندگی ورویش هستند.
هماوردان خاص آنها گرسنگی وتشنگی اند.
Sraosha (سروشه یا سروش):فرمانبرداری
سروش به معنی اطاعت یا انضباط یکی از چهره های محبوب ایران باستان است.
این ایزد در تمامی آیینهای دینی وجود دارد،زیرا که او در نیایش ها وسرودهای مردمان جای دارد وخدایی است که نیایش ها را به بهشت منتقل می کند.در کتب باستانی از سروش با نام سرور مناسک دینی یاد شده است واز آنجا که مناسک دینی نیروی موثر در نابودی بدی به شمار می آمده از این رو سروش نیز چون جنگجوی مسلح وبهترین درهم کوبنده دروغ توصیف شده است.
او با تبر جنگیش کاسه سر دیوان را خرد می کند ،به اهریمن ضربه می زندومخالفت سختی با Aeshma (ایشمه یا خشم)دارد.
سروش جهان را در شب که دیوان این سو و آن سو می روند پاسداری می کند.او نخستین کسی بود که بَرسُم(دسته ای از شاخه های نوعی گیاه که مقدس شمرده می شد)را در مناسک دینی گسترد ودعا ها را تقدیم اهوره مزدا کرد.
خانه هزار ستونی او در بالاترین قله کوه البرز قرار دارد.این خانه از درون خود به خود روشن است واز بیرون از ستارگان نور می گیرد.
سروش به همراه مهر ورَشن بر داوری روان ریاست دارد.
وحافظ چه زیبا میگه:
تا نباشی آشنا زین پرده رازی نشنوی…………..گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
Angra Mainyu (انگره مینیو یا اهریمن):
انگره مینیو که در زبان فارسی میانه به اهریمن شهرت یافته است رهبر گروه دیوان است.
هدف او ویران کردن و تخریب جهان است.او در جایگاه شرارت اقامت دارد .اهریمن دیو دیوان است و در گودالی در تاریکی بی پایان در شمال که بر حسب سنت جایگاه دیوان است اقامت دارد.نادانی وزیان رسانی و بی نظمی ویژگی اهریمن است.
او می تواند صورت ظاهریش را عوض کند وبه شکل چلپاسه ، مار یا مرد جوانی ظاهر شود.
همانگونه که اورمزد زندگی را می آفریند او مرگ را بوجود می آورد.
در پایان دنیا با وجود تلاش های بسیار اهریمن او شکست می خورد وآفرینش بد!نابود می شود.
در نوشته های گذشته این چنین آمده است که اهریمن وجود مادی نداشته وفقط می تواند در تن آدمیان وحیوانات چون انگلی جای گیرد.
تولد زرتشت ضربه سهمگینی به پیکر اهریمن فرود آورد و او سعی کرد زرتشت را بفریبد اما نتوانست.
خوب تا اینجا درباره اساطیر برجسته ایرانی صحبت کردیم.
اما در ادامه اسطوره آفرینش رو هم بیان می کنم که داستان بدی نیست:
در آغاز هم اورمزد وجود داشت و هم اهریمن!اورمزد با علم مطلق خود از وجود روح بد آگاه بود
ولی اهریمن که همیشه نادان و احمق است از هستی اورمزد بی اطلاع بود.
اهریمن به محض اینکه اورمزد و روشنی را دید طبیعت ویرانگرش اورا به حمله وتخریب وادار کرد.
اورمزد به او پیشنهاد آشتی داد به شرطی که آفرینش خوب را ستایش کند.
اما اهریمن که دیگران را چون خود می دانست پیشنهاد آشتی را از موضع ضعف می پنداشت و آن را نپذیرفت.اورمزد که می دانست اگر قرار به نبرد باشد تا ابد ادامه خواهد یافت از این رو گفت که دورانی برای نبرد معین گردد.اهریمن از روی کند هوشی آن را پذیرفت وبدین ترتیب نابودی خود را مسجل کرد.
چنین به نظر می رسد که انسان باستان براین باور بوده است که اگر شر را رها کنند
تا به آرامی وبه تدریج به عمل بپردازد همه چیز را نابود خواهد ساخت
اما اگر به صحنه نبرد کشیده شود توفیقی نخواهد یافت.
بنابر آنچه در اسناد آمده نخستین سه هزار سال دوره آفرینش اصلی است.دومین سه هزاره بنا به درخواست اورمزد بی هیچ تنشی سپری می شود.سومین سه هزاره دوران آمیختگی خیر و شر است ودر چهارمین سه هزاره اهریمن شکست می خورد.
در آیین پیشینیان از این دوازده هزار سال نه هزار سال زمان فرمانروایی شر وسه هزار سال آن دوران نابودی آن است.
بعد از تعیین دوران نبرد اورمزد دعای مقدس را خواند واهریمن به دوزخ گریخت و سه هزار سال در آنجا بیهوش ماند.
در این مدت اورمزد در ابتدا امشاسپندان وسپس ایزدان را آفرید.
بعد آسمان و سپس آب ،زمین،گیاه ،حیوان ودر نهایت انسان را آفرید.
نخستین آفرینش ها همه در حالت مینویی بودند.درخت بدون پوست وخار ،گاو سفید وچون ماه وکیومرث که نخستین انسان بود چون خورشید می درخشید اما بر اثر حمله اهریمن همه چیز به هم خورد.به همین سبب اورمزد آسمان را پوشش سختی قرار داد که جهان را در برگرفته وچون زندانی برای اهریمن اورا در دام افکند.
بعد زا اینکه اهریمن بی هوش به دوزخ افتاد همه دیوان کوشیدند که او را به هوش آورند.اما نشد تا اینکه جهی بدکار که تجسم تمامی ناپاکی های زنانه است سررسید وقول داد کیومرث “نخستین انسان یا مرد راستکار”وگاو را دچار چنان رنج هایی سازد که زندگی در نظرشان بی ارزش شود.
همچنین قول داد به همه آفریدها حمله کند و روح پلیدی را در آنها زنده سازد.
به این ترتیب اهریمن جان تازه ای گرفت وبرای سپاسگزاری آرزوی جهی رامبنی بر اینکه همه مردان همواره به دنبال او ودر آرزوی او باشندرا برآورده ساخت.
اهریمن و تمامی دیوان به زمین حمله کردندوآسمان را شکافتند از آب رد شدند وبه وسط زمین رسیدند.
آسمان وزمین چنان تار شد که گویی شب سیاه از راه رسیده است.تمامی گیاهان زهرآلود شدند و همگی پژمردند.گاو وکیومرث در معرض حمله اهریمن دچار تمامی بلایا((آز،نیاز،دردوگرسنگی، بیماری وکاهلی))شدند گاو سرانجام شیرش خشک شد ومرداما چون فرمانردایی انسان سی سال تعیین شده بود دیوان هیچکدام نتوانستند انسان را کاملا نابود سازند.
تمامی آفرینش های خوب در برابر آفریده های بد قرار گرفتند:دروغ وراستی،جادوگری وکلام مقدس،افراطوتفریط در برابر اعتدال و…..
تمامی جهان مادی از بین رفت و سر انجام انسان نیز مرد.
در این زمان چنین می نمود که اهریمن پیروز شده وشر تمامی دنیا را فرا گرفته است.
اما داستانی دیگر در پیش بود
اهریمن پس از پیروزی نمایان خود تصمیم گرفت به جایگاه خود در تاریکی بازگردد اما مینوی آسمان مرد جنگجوی زره بر تن
و فروهرکه همان شکل مینویی انسان است راه را بر او بستند.
فروهر خود آسمانی و حقیقی هر انسان است که اگرچه انسان مادی کار بد انجام می دهد اما فروهر او در آسمان بدون تغییر می ماند.
اینان در برابر اهریمن ایستادند و از فرار اهریمن از زندانی که به زور وارد آن شده بود جلوگیری کردند.
بدین ترتیب زندگی دیگر بار در حالی که اهریمن در زمین گرفتار شده بود شروع به شکوفایی کرد.
تیشتر باران را ایجاد نمود.آب ها آفریدگان بد را شستند وزمین بارور شد اما تخم شکست اهریمن در زمین کاشته شد.
از اندام های گاو 55 نوع غله ودوازده نوع گیاه دارویی بر زمین رویید.نطفه او به ماه رسید و آن حیوانات مختلف به وجود آمد.
چون انسان درگذشت نطفه او به زمین رفت واز تن او فلزات بوجود آمد.
با وجود اینکه اهریمن گاو و انسان را نابود کرد اما از مرگ آنها زندگی گسترده تری آغاز شد و مقدمه نابودی اهریمن را فراهم کرد.
نخستین زوج بشر از نطفه کیومرث که در زمین ریخته بود بیرون آمدند.
نخست به شکل گیاهی پیوسته به هم روییدند به طوری که تشخیص این که کدام مرد است وکدام زن ممکن نبود.
این دو با هم درختی را تشکیل می دادند که حاصل آن ده نژاد بشر بود.
در قرآن نیز میان ریشه آدم ابوالبشر و نژاد او تمایزی بیان شده است:
((او همان کسى است که هر چه را آفرید نیکو آفرید، و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد،
سپس نسل او را از عصاره اى از آب ناچیز و بى قدر آفرید.سپس ( اندام ) او را موزون ساخت و از روح خویش در وى دمید…))
سر انجام وقتی به صورت انسان(مشیه و مشیانه) در آمدند اورمزد مسئولیت هایشان را به آنان آموخت:((شما تخمه بشر هستید،شما نیای جهان هستید،به شما بهترین اخلاص را بخشیده ام ،نیک بیندیشید،نیک بگویید وکار نیک بکنید ودیوان را مستایید.))
***اما باز در قرآن درباره تعلیم به انسان آیات فوق العاده ای وجود دارد :
((اى فرزندان آدم !شیطان شما را نفریبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد،و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد.چه اینکه او و همکارانش شما را مى بینند از جایى که شما آنها را نمى بینید، (اما بدانید ) ما شیاطین را اولیاى کسانى قرار دادیم که ایمان نمى آورند.))
اما شر در آن نزدیکی در کمین نشسته بود تا آنان رااز راه راست منحرف کند
اهریمن بر اندیشه آنان تاخت و نخستین دروغ را بر زبان آوردند:گفتند همانا اهریمن آفریدگار است!!!!
بدین گونه انتساب اصل جهان به شر،نخستین گناه بشر بود.
از این لحظه به بعد سرگردانی نخستین زوج در جایی که خدا برایشان در نظر گرفته بود آغاز شد.
قربانیی کردند اما ایزدان را خوش نیامد وبه نوشیدن شیر پرداختند.
گرچه چاه کندند،آهن گداختند،ابزار های چوبی ساختند ودر کار باهم سهیم شدند اما آرامش وهماهنگی حاصل نشد وجز خشونت وشرارت چیزی بوجود نیامد.
دیوان اندیشه نخستین زوج بشر را با این اغوا که پرستش آنان بر پرستش خدا ارجح است تباه ساختند وبه مدت 50سال میل به هم آغوشی را از آنان ربودند که از نظر اخلاقی موجب تباهی آنان شد.
وقتی هم نخستین زوج فرزندانی پیدا کردند،آنها را خوردند وبه همین سبب اورمزد شیرینی فرزند را از آنان بر گرفت.
اما بالاخره با توجه خدایگان مشیه و مشیانه وظیفه خویش را با بدنیا آوردن همه نژادهای بشر به انجام رساندند.
در رابطه با اسطوره های پایان جهان باید گفت که انسان باستان معتقد بود اگر مرگ پایان زندگی انسان باشد به معنای پیروزی اهریمن است چرا که انسان برای زندگی آفریده شد.از این رو همواره به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشتند.
پس از مرگ روان به مدت سه شب پیرامون تن می گردد.نخستین شب به سخنان خود در زندگی می اندیشد،شب دوم به اندیشه هایش وشب سوم به کردارش.
این سه شب زمان تاسف روان است بر تن.زمانیست که روان وتن آرزوی دوباره یکی شدن را دارند.
در این مدت نیز دیوان در کمین اند تا روان را دچار رنج وعذاب کنند از این رو روان به پشتیبانی سروش عادل نیاز دارد تا اورا حمایت کند.
سه شب پس از مرگ در سپیده دم هر روانی می رود تا درباره اعمالش داوری شود.
هنگامی که روان از محل قضاوت بیرون میرود راهنمایی به پیشوازش می آید.
نسیمی خوشبو ودوشیزه ای که از او هرگز کسی زیباتر ندیده است از رایتکاران استقبال می کند.روان که مبهوت زیبایی دوشیزه است می پرسد که کیستی؟!واو پاسخ می دهد :من همان وجدان توام.
از سوی دیگر بوی بد ناخوشایند و عجوزه برهنه پیری که بسیار نفرت انگیز است به پیشواز روان بدکاران می آید.
در مسیر عبور هم بدکاران وهم راستکاران با مانعی روبه رو می شوند،آن رودخانه ایست که از اشک سوگواران درست شده است.
زاری وگریه بیش از اندازه رودخانه را به طغیان می آورد وعبور از پل را برای روان دشوار می سازد.
به همین سبب زرتشتیان زاری و مویه بسیار را گناه می شمرند.
اما زمانی که روان به محل مکافات می رسد هنوز به جایگاه ابدی خود نرسیده است.چرا که انسان باستان عقیده داشت تنها هدف از هرمجازات عادلانه ای صرفا اصلاح وبازسازی است.
یعنی اگر پدر یا مادری فقط محض مجازات فرزند خود را تنبیه کنند از ستمکارانند!
بنابراین چنین کاری به خدا نسبتی ندارد.رنج جاودانه در دوزخ نمی تواند اصلاح کننده باشد!!!!
به این ترتیب دوزخ انسان باستان جایگاه موقتیست که در آن مجازات هرچند سخت اقدامی برای اصلاح است،به طوری که وقتی خیر پیروز شود همه مردم هم از بهشت وهم از دوزخ برانگیخته می شوند وهمه با مبدا خود یکی می گردند.
آخرین دوره تاریخ بر طبق آیین های باستانی به چهار دوره تقسیم شده است ونماد هر کدام یکی از فلزات است:
زر نماد دوره ای که در آن دین نیکو به زردتشت الهام شد،نقره نماد دوره ای که شاه یعنی گشتاسب دین را می پذیرد،روی نماد دوران ساسانی وآهن نماد دوره کنونی است که دین رو به تنزل است ودوران پیش از ظهور نخستین منجی است!(در دین زرتشتی اعتقاد به ظهور سه منجی وجود دارد که هرکدام هر هزار سال یک بار ظهور می کنند.)
دوران آهن:
نشانه این دورهان چیزیست که در کتب با عنوان علایم ظهور نام برده شده است یعنی تجلیات ترس و قدرت شر.دیوان ژولیده مو به ایران می تازند که نتیچه آن نابودی کامل زندگی منظم در این سرزمین است.
در پایان این دوران که انواع بلایا بر زمین فرود می آیند سرانجام بارش ستارگان در آسمان پیدا می شود که نشانه تولد شاهزاده پارسایی است که بر لشکر شر پیروز می شود وسرزمین ایرانی را پیش از تولد نخستین منجی به صورت پیشین خود در می آورد.
نخستین منجی:
اوشیدر منجی ((گسترش دهنده راستکاری))گرچه از دوشیزه باکره ای زاده می شود اما فرزند زردتشت هم هست!
در اسطوره ها آورده شده که نطفه زردتشت در دریاچه ای نگهداری می شد اما این نطفه دختر باکره ای را که در آن دریاچه به آب تنی پرداخت را بارور کرد و منجی نخستین متولد شد.
در سن سی سالگی منجی خورشید ده روز یکسره در میانه آسمان هنگام ظهر می ایستد .منجی با فرشتگان بزرگ هم صحبت می شود و دین آسمانی را دیگر بار به زمین می آورد.
مظاهر بهشت در زمین بوجود می آید و بخشی از آفریدگان شر یعنی گرگ نابود می شوند.اما بازسازی جهان هنوز کامل نیست چرا که شر هنوز وجود دارد.واین پیش در آمد تکامل است
دومین منجی:
اوشیدر ماه؛دومین منجی نیز از دوشیزه باکره ای متولد می شود.
در حالی که خورشید در هنگام ظهر در دوره پیشین ده روز بر جای مانده بود این بار بیست روز در آسمان می ماند
و اعضای بیشتر آفریدگان شر از زمین پاک خواهند شد.
جهان به وضع بهشت بنیادین نزدیک می گردد.آدمی دیگر نیازی به خوردن گوشت نخواهد داشت و گیاهخوار خواهد شد و فقط آب خواهد نوشید!
سومین و آخرین منجی:
نطفه Saoshyant (سوشینت یا سوشیانس)آخرین منجی نیز در رحم دختر باکره ای بسته می شود.
اما با آمدن او پیروزی کامل خیر فرا می رسد.بیماری مرگ شکنجه و آزار از زمین رخ برمی بندد.گیاهان دائما شکوفا خواهند بود و آدمی تنها غذای معنوی خواهد خورد.
پیش از دوران پایانی وداوری واپسین همه انسانها باید از میان رودخانه ای از فلز گداخته عبور کنند تا در پاکی کامل قرار گیرند.
هدیه جاودانگی زمانی اعطا می شود که سوشیانس در نقش موبد قربانی نهایی را که همان گاو است انجام می دهد.
از پیه آن گاو و هوم سفید اکسیر جاودانگی تهیه خواهد شد.
فلز کداخته که بر سطح زمین جاریست به دوزخ فرو خواهد ریخت و تعفن و پلیدی را به خود خواهد برد.
اهریمن در زمین محبوس و خواهد مرد.
همه آفرینش تلفیق کاملی از روح و ماده خواهند شد و اراده خدا که همانا خیر مطلق است بر نظام آفرینش حاکم خواهد شد.
در متون باستانی دقیقا عاقبت اهریمن بیان نشده است اما آنچه به وضوح دیده می شود فرمانروایی مطلق خیر بر هستی خواهد بود.
****در اینجا بیان قرآن در مورد سرانجام زمین خالی از لطف نیست:
((اراده ما بر این قرار گرفته است که به مستضعفین نعمت بخشیم،و آنها را پیشوایان ووارثین روی زمین قرار دهیم!))
زمین اصلی دست نخورده و هموار بود نه دره ای ونه کوهی خورشید وماه واختران بالای زمین بی حرکت در وسط آسمان.همه چیز آرام تا زمانی که شر به عالم وارد شد. آسمان را شکست و به آن داخل شد به آب فرو رفت ودر میان زمین تاخت و زمین لرزید و کوه ها پدید آمدند. کوه اصلی البرز بود که 800 سال طول کشید تا از زمین بیرون بیاید.دویست سال طول کشید تا به ستاره پایه (نام طبقه ای در آسمان) و 200 سال تا خورشید پایه و 200 سال هم به منتهی الیه آسمان رسید((فکرش رو بکن 1400 سال تا آخر آسمون راه بوده!!!))
1.vayu (ویو)
یکی از اسرار آمیز ترین خدایان هندو ایرانی است.خدای باد.خدایی که در ابر باران زا زندگی می دمد ودر طوفان مرگ. وی از نفس غول جهانی که دنیا از بدن او ساخته شده پیدا شده و هم اهورا مزدا و هم اهریمن برای او قربانی میکنند!
در حالی که اهورا مزدا در بالا و روشنایی واهریمن در پایین و ظلمت ویو در مابین آنها ودر خلا حکمرانی می کند.
tishtrya (تیشتریه یا تیشتر) ودیو خشکسالی!
تیشتر شخصیت دیگریست که با یکی از پدیده های طبیعی یعنی باران ارتباط دارد اما مفهوم دوگانگی در شخصیت این خدا وجود ندارد. وی نیروی نیکوکاری است که در نبردی کیهانی با (اپوشه یا اپوش که عامل خشکسالی و تباه کنندگی زمین است در گیر می شود که شخصیت Apaosha).
تیشتر ستاره تابان و شکوهمند نخستین ستاره واصل همه آبها و سرچشمه باران و باروری است.
چهارمین ماه سال معادل ژوئیه به تیشتر اختصاص دارد.گفته اند که در دهه نخست این ماه تیشتر به صورت مردی پانزده سالهدر می آید(پانزده سالگی سن آرمانی در تفکر ایرانی بوده است. )
در دهم دوم به صورت گاوی نر ودر دهه سوم به صورت اسب.
در سرودی که به تیشتر اختصاص دارد در جنگ میان او ودیو خشکسالی او به شکل اسب زیبای سفید با گوش های زرین با اپوش که اسب سیاهی است در هم می آویزند اما اپوش نیرومند تر بوده و پیروز می شود تیشتر با غم و اندوه به سوی اهورا مزدا آمده و علت ناتوانی خود را عدم شایستگی نیایش ها و قربانی های مردم بیان می کند
آنگاه هور مزد خود برای اوقربانی می کند تا نیروی 10اسب،10شتر،10گاو نر،10کوه و 10رود در او دمیده شود.
این بار او پیروز می شود و آب می تواند بی مانع در مزارع و چراگاهها جاری شود
Anahita (اناهیتا یا ناهید):خدای آب های نیرومند بی آلایش
آناهیتا ایزد بانوی ایرانیان سرچشمه همه آبهای روی زمین است.او منبع همه باروری هاست.
نطفه همه نران را پاک و رحم همه مادگان را تطهیر می کند.
او نیرومند ودرخشان ،بلند بالا و زیبا پاک و آزاده است.تاج زرین هشت پره صد ستاره ای بر سر دارد و جامه زرین بر تن و گردنبند صد ستاره بر گردن در جایگاه آسمانی قرار دراد.
ناهید در اناطولی دارای معابد بسیاری بوده که استرابون مورخ رومی می گوید رد انجا از دختران اشراف خواسته می شده پیش از ازدواج در این معابد به روسپی گری مقدس بپردازند!!!!!اما از شواهد و قرائن بر می آید که در ایران پیرامون این خدا بانو آئینی با هرزگی وجود نداشته وکاهنه های در خدمت این خدا تعهد پاکدامنی داشته اند.
verethraghna (ورثرغنه یا بهرام):خدای پیروزی
بهرام وجودیست انتزاعی از یک اندیشه.تعبیری از نیروی پیشتاز و غیر قابل مقاومت.
در سرودی که به او اختصاص دارد او دارای 10شکل است:1.باد تند2.گاو نر زرد گوش وزرین شاخ3.اسب سفید با ساز وبرگ زرین4.شتربارکش تیزدندان که پا برزمین می کوبد5.گراز تیز دندان که به یک حمله می کشد6.جوانی در سن 15 سالگی7.پرنده تیز پروازی که شاید کلاغ باشد!8.قوچ وحشی9.بز نر جنگی10.مردی که شمشیر زرین تیغه در دست دارد.
بهرام ایرانی بر خلاف همتایان هندی خود ایندره یا ارمنی وهگن بر غول یا اژدها غلبه نمی کند بلکه غلبه او بر شرارت آدمیان و دیوان است.وبدکاران و نادرستان را عقوبت می کند.
چنانچه نیایش و قربانیها درست باشد نه سپاهی به سرزمین های آریایی وارد میشود ونه بلا.
بهرام اساسا خدایی جنگجوست.
دو تجسم از تجسم های او به ویژه محبوبیت همگانی دارد یکی پرنده ای بزرگ ودیگری گراز.
ایرانیان قدیم ترسی آمیخته به خرافات به پر کلاغ داشتند و می پنداشتند که این پر انسان را حفظ می کند.
Rapithwin(رپیثوین):سرور گرمای نیمروز
رپیثوین خدای گرمای نیمروز و سرور ماههای تابستان وقرینه لازم و سودبخشی برای تیشتر است.خورشید پیش از ورود شر هنگامی که بی حرکت در بالای جهان ایستاده بود در اختیار رپیثوین بود.بنابراین او سرور جهان آرمانی است.در عقیده ایرانیان باستان هورمزد در زمانی از روز که متعلق به رپیوثین است قربانی کرد واز آن آفرینش به وجود آمد.در پایان جهان نیز زمان به رپیثوین تعلق دارد که رستاخیز به انجام می رسد.جشن رپیثوین بخشی از جشن نوروز است هم روز نودر سال واقعی و هم روز نو در زمان آرمانی آینده.
بنابراین آمدن رپیثوین زمان شادی وامید به رستاخیز است.نمادی از پیروزی نهایی و همیشگی آفرینش نیک.
Agni (اگنی):
اگنی خدایی است که به صورت آتش قربانی را دریافت می کند و به عنوانpriest (دین مرد)آن را به خدایان تقدیم می دارد.
عنصر آتش همچنین در عالم پراکنده است.خورشید در آسمان برین در ابر طوفان زا افروخته می شود و به صورت برق به زمین فرود می آید و دراینجا دائما به دست مردمان دوباره متولد می شود.بنابراین اگنی راه خدایان نامیده می شود که از آن می توان به قله های آسمان رسید.البته بیشتر خدایی هندیست تا ایرانی!!!!
Atar (آتر یا آتش):
درباره آتر فقط چند اسطوره ای به ما رسیده است.یکی از آنها ستیز میان آتروغول اژی دها بر سر فره ایزدی است.اژی سه پوزه بد آیین که تجسمی است از هوس ویرانگر برای به چنگ آوردن فره ایزدی .بتاخت تا آن را خاموش سازد.آتر نیز برای به دست آوردن آن شتافت آن فره دست نیافتنی را نجات دهد.اما اژی که همچنان به دنبال او می تاخت وناسزا می گفت فریاد برآورد که اگر آتر فره را به دست آورد بر او خواهد تاخت و هرگز به او اجازه نمی دهد که در زمین بدرخشد.
چون آتر دچار تردید شد اژی تاخت تا فره را به دست آورد.این بار نوبت آتر بود که زبان به تهدید بگشاید.((ای اژدهای سه پوزه باز گرد وگرنه بر پشتت زبانه می کشم ودر دهانت شعله افکنم که دیگر نتوانی در زمین اهوره گام برداری!))
خلاصه اژی هراسان خود را پس کشید وفره ایزدی همچنان دست نیافتنی ماند.(امان از این ایرانی ها )
مشکل بتوان معنای واقعی این اسطوره را درک کرد اما به خوبی از آن بر می آید که ایرانیان باستان زندگی را نبردی میان نیروهای خیر وشر می دیدند.به همین سبب آتر را با عنوان جنگجوی خوب دلیر می نامیدند
Haoma (هومه یا هوم):گیاه وخدا
هوم هندوایرانی در ذهن غریبان تصوریست تقریبا در نیافتنی ودر عین حال بسیار آشنا!
هوم هم گیاه است هم خدا.هوم را موبد ایزدی به شمار می آورند که خود قربانی غیر خونین است اما قربانی خونین انجام می دهد.مرگ او شر را شکست می دهد و مومنان با شرکت در mayazd (ضیافت آیینی)به اسرارزندگی دست می یابند.
هوم آسمانی که پسر اهورا مزداست.به خدایان دیگر فدیه نثار می کند و سهم خویش را چون موبدان زمینی بر می دارد!
با این کار او می تواند از روح قربانی مواظبت کند و اگر سهمی به او تخصیص داده نشود آن قربانی در روز داوری از قربانی کننده شکایت خواهد کرد.از سوی دیگردر اسطوره های باستانی این گیاه اثری معجره آسا در شفا بخشی داشته است
با توجه به اینکه موجودات آسمانی که در تمامی ادیان باستانی گذشته شکل گرفته اند همگی دارای شخصیت قهرمانی نیز بوده اند واکثرا به افسانه نزدیکترند تا به اسطوره.در اینجا به تعدادی از آنها اشاره می شود.که در اصطلاح اسطوره شناسی به قهرمانان ایزدی معروفند:Yima (یمه یا جم):
جم شخصیت دیگریست که به مجموعه عقاید دوران هندوایرانی تعلق دارد.جم در ایران به سبب فرمانروایی هزار ساله اش در زمین بسیار مورد احترام است.از ویژگی این فرمانروایی آرامش و وفور نعمت بوده ودر طی آن دیوان و اعمال زشتشان-ناراستی و گرسنگی و بیماری و مرگ-هیچ نفوذی نداشتند.
جهان در زمان قرمانروایی او چنان از سعادت بر خوردار است که زمین ناگزیر در سه نوبت گسترش می یابد و در پایان فرمانروایی او دوبرابر گسترده تر می شود.
بنابراین جم یا جمشید بیشتر به صورت شاه جلوه گر است تا خدا!
جم همچنین به سبب ساختنvara (وره)یا دژی در زیرزمین مورد تمجید است.
آفریدگار بدو هشدار داد که مردگان گرفتار سه زمستان هراس انگیز خواهند شد که بر اثر آن همه مردمان و حیوانات نابود می شوند.(عصر یخبندان! )
به همین دلیل او دؤی در زمین ساخت و از همه تخمه های حیوانات وگیاهان مفید وبهترین مردمان را به آنجا برد تا پس از دوران سخت جهان دوباره آبادان شود.
از جم همچنین به عنوان گناهکار نیز یاد شده است چرا که برای خوشنودی مردمان خوردن گوشت گاو را که بر خلاف آیین زردشت بود وگمان میرفت قربانی کردن آن موجب بیمرگی انسان میشد! به مردم توصیه کرد.
در جایی دیگر آمده که وی مغرور شد وبا ادعای خدایی مرتکب دروغ شد.وچون سخن دروغ در نظرش شیرین و خوش آمد فره اش در سه نوبت به صورت مرغی به پرواز در آمد واز او گریخت.ونخستین بار مهر و باردوم فریدون و سوم بار گرشاسب آن را گرفتند.
به هرحال گناه او هر چه بود چون فره از او گریخت لرزان و اندوهگین در برابر دشمن قرار گرفت وکشته شد.
هوشنگ وتخمورو(تهمورث):
چنین می نماید که در ایران باستان چندین روایت درباره نخستین شاه وجود داشته است.زیرا علاوه بر جم دو شخصیت دیگر نیز نخستین شاه نامیده شده اند.هوشنگ وتهمورث!
این دو نخستین شاه به صورت نخستین فرمانروایان افسانه ای یکی پس از دیگری گنجانده شده اند.گرچه اینان روزگاری از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده اند.
هوشنگ در دوران باستان فرمانروای هفت اقلیم بود وبر مردمان و دیوان حکمرانی می کرد.همه جادوگران ودیوان از برابر او گریختند.
درmazana (مزنه که همان مازندران کنونی است) دیوان و جادوگران بسیاری اقامت داشتند که دو سوم آنان به دست هوشنگ دلیر کشته شدند.فرمانروایی او دوران استقرار قانون در روی زمین است واز او و همسرش نژاد ایران به وجود آمد.
تهمورث مانند هوشنگ ودیگر مردمان نیک سیرت دیوان را شکست داد .به بت پرستان ومردان وزنان جادوگر تاخت وحرمت راستین آفریدگار را رواج داد.
گویند در نبرد با شر اهریمن را به صورت اسبی درآورد وتا سی سال سوار بر او گرد زمین را گشت.
ثریته(اثرط)،ثریتونه(فریدون) :
روایات دینی در سراسر جهان داستانهایی را از نبردهای میان قهرمانان ایزدی وغولها در بر دارند.ثریته یکی از کسانی به شمار می آید که هومه مقدس(که قبلا معرفی شد!) را آماده ساخته ونوشیده است.
در ایران وظیفه این خدا در وجود دو شخصیت ظاهر می شود.
ثریته(اثرط)که شفا بخش است و آماده سازنده هوم وثریتونه(فریدون)که اژدها کش است.
اثرط سومین انسانی بود که هوم را برای جهان مادی اماده ساخت واز آفریدگار خواست که به او دارویی ببخشد که با آن بتوان در برابر درد وبیماری و پوسیدگی و عفونت و مرگ که اهریمن آن ها را با جادوگری خویش در میان مردمان پراکنده کرده بود ایستادگی کند!
در پاسخ این درخواست آفریدگار هزاران گیاه شفابخش را که برگرد درختgaokerena (گوکرنه)در دریای کیهانی می رویند فرو فرستاد .از این رو از اثرط به عنوان کسی که بیماری وتب و مرگ را از مردمان دور ساخت یاد می شود.
از فریدون نیز درخواست می شود که مردمان را در برابر جرب وتب وضعف یاری کند.زیرا همه اینها کار اژدهای سه پوزه شش چشم(دهاکه یا همان ضحاک) بود.آن دیو دروغی را اهریمن آفرید تا پارسایی و خانه مردمان را نابود سازد .
فریدون بر سر وگردن وقلب دهاکه گرزی فرود می آورد اما نمی تواند اورا بکشد.سرانجام تیغی بر می دارد وبر بدن او می کشد که به سبب آن شمار بسیاری از موجودات ترسناک ونفرت انگیز از بدن او بیرون می ریزند.
از ترس اینکه مبادا موجودات زیانکار چون مار وزغ وکژدم وچلپاسه ولاکپشت وقورباغه جهان را فراگیرند فریدون از تکه تکه کردن آن غول صرف نظر می کند.
در عوض اورا به زنجیر کشیده ودر کوه دماوند زندانی میکند.که البته چنانکه خواهیم دید مردمان در آینده از اینکه فریدون ضحاک را نکشته تاسف خواهند خورد!!!
پیروزی فریدون اورا به مقام پیروزمندترین انسان رسانده و فره جم را نصیب او می کند.
Keresaspa (کرساسپه یا گرشاسب):
گرشاسب قهرمان جوان گیسودراز گرز به دست یکی دیگراز قهرمانان اژدها کش بزرگ باستانی ایران است.
وی نیز همچون فریدون ایزد به شمار نمی آید و از این رو زردشتیان او را نیایش نمی کنند،بلکه فقط برای او با نیت خاصی قربانی می کنند.
گفته شده او گندروه اژدهای زرین پاشنه را کشته است که با دهان گشاده برای بلعیدن حرکت می کرده وسر او به خورشید می رسیده و می توانسته دوازده مرد را یک باره ببلعد.نبرد با این غول هراس انگیز نه شبانه روز در دریای کیهانی به درازا کشید.
بسیارند غول ها و راهزنان ونابکارانی که به دست گرشاسب مرده اند.
یکی از آنها مرغ غول پیکری به نامkamak(کمک)است که در هوا بال می گشود وزمین را می پوشاند ونمی گذاشت باران به زمین برسد.
در یک مورد گرشاسب ناچار شد که ترسان از برابر اژدهای شاخدار بگریزد:
((آن غول داغ شد وعرق کرد
با حرکتی به پیش جست
در حالی که آب جوشان را به این سو وآن سو می پاشید
گرشاسی دلیر از ترس گریخت!))
در پایان جهان بار دیگر گرشاسب مردمان را از دست دهاکه را که از زندان خود در کوه گریخته نجات می دهد.
دهاکه با خشمی دیوی بر آفریدگار می تازد وگناهان سهمناکی از او سر می زند ویک سوم مردمان و جانوران را می بلعد.آفریدگار گرشاسب دلیر ار دوباره زنده می کندواو اژدها را با گرز معروف خود می زند و جهانیان را نجات می دهد.
گرچه گرشاسب به واسطه دلیری مورد احترام است اما به علت بی اعتنایی به دین و احترام نگذاردن به آتش(که کانون زندگی دینی مردمان باستان بوده)در زمان ورود به بهشت با وجود اینکه کار های خود را یک به یک بر می شمرد اما آفریدگار خواهش او را نمی پذیرد.
سر انجام پس از خواهش های بسیار گرشاسب که می گریست و زاری فرشتگان ودرخواست زردشت اجازه ورود به بهشت را دریافت می کند.
Ahura Mazda (اهوره مزدا):سرور دانا
ویژگی بارز او خرد است.کسی که نه فریب می خورد و نه می فریبد.این سرور بخشنده و خیر مطلق است.او پدر ومادر آفرینش است .اما به دلیل دشمن عمده اش اهریمن قدرت او محدود است!!!!
اما زمانی فرا می رسد که بدی مغلوب و اهوره مزدا با قدرت مطلق فرمانروایی کند.
او جامه ای مزین به ستارگان در بر دارد .زیباترین شکل های او شکل خورشید بر آسمان و تجسم روشنی بر روی زمین است.
خورشید چشم او وتختش در عرش اعلی است..
در نظر انسان باستان اورمزد با بدی هیچ ارتباطی ندارد.به همین دلیل زردشتیان خدای مسیحیان را به سبب اینکه روا می دارد که آفریدگان او و حتی پسر خودش! دچار رنج شوند را محکوم می کنند.
آنها معتقد بودند که رنج((آفرینش خوب))را تباه می کندواین امریست که با وجود اهریمن خدا نمی تواند اختیار آن را در دست بگیرد.اما روزی بر آن چیره می شود.
****اما باز قرآن در این باره جمله تکان دهنده ای دارد:((مسلما ما انسان را در رنج آفریدیم))که در تفسیر آن ماهیت جهانی که انسان در آن قرار گرفته آمیخته با محنت و رنج است که راه پایان این رنج را در ادامه چنین بیان می کند((واورا به خیر وشرش هدایت نمودیم))
Amesha Spenta (امشاسپندان):دختران و پسران خدا
زردشت از هفت وجود یا جلوه خدا سخن می گوید که خدا آنان را بر حسب اراده خود آفرید است.
1.سپند مینو(روح نیکوکار)
2.وهومنه یا بهمن(اندیشه نیک)
3.اَشه یا اردیبهشت(راستی)
4.خشتره ویره”Khshathra Vairya “یا شهریور(شهریاری مطلوب)
5.ارمیتی یا اسپندارمد(اخلاص)
6.هوروتات یا خرداد(کمال)
7.اَمرتات یا مرداد(بیمرگی)
همه این هفت فرزندان خدا!بر تخت های زرین در کنار اهوره مزدا در اقامتگاه خود یعنی خانه سرود ها یا همان عرش اعلی قرار دارند.
عرش که راستکاران پس از مرگ به آن می رسند.
Vohu Manah (بهمن):اندیشه نیک
بهمن نخستین زاده خدا در طرف راست اهوره مزدا می نشیند.او پشتیبان حیوانات سودمند در جهان است.اما با انسان ها نیز سروکار دارد.بهمن بود که آشکارا در برابر زردشت ظاهر شد و گزارش روزانه اندیشه و کردار و گفتار مردمان را تهیه نمود.
بهمن بعد از مرگ به پارسایان خوشامد می گوید و آنها را به بهشت رهنمون می کند.
دیوانی که بهمن به مخالفت با آنها بر می خیزدAeshma (خشم)،آز(غلط اندیشی)وبالاتر از همه Aka Manah (اندیشه بد یا بی نظمی )هستند.
که البته آز پس از اهریمن بزرگترین دیو در آیین باستانی به شمار می آید.
Asha (اشه يا ارديبهشت):راستي
زيباترين فرزند ارديبهشت است.نه تنها در برابر ناراستي قرار مي گيرد بلکه نماينده قانون ايزدي و نظم اخلاقي در جهان نيز هست.
آنان که اشه را نمي شناسند از بهشت محرومند،زيرا آنان بيرون از کل نظم خدا هستند.
پارسايان نيايش مي کنند تا بتوانند اين فرمانرواي بهشتي را ببينندوراهش را ادامه دهند ودر بهشت پر ازشادي او به سر برند.
اشه نظم را در زمين نگه مي دارد چرا که بيماري و مرگ و ديوان وجادوگران و آفريدگان شرير که همگي در برابر نظم خداوندي سربر مي آورند را سرکوب مي کند.
او حتي نظم در دوزخ را بر عهده دارد تا ديوان بدکار را در آنجا بيش از آنچه بايد تنبيه نکنند!!!
بزرگترين دشمن اشه Indra (ايندره)روح ارتداد در انسان است که انسان را از قانون و نظم خداوندي دور مي سازد.
Khshathra Vairya (خشتره ویره یا شهریور):شهریاری مطلوب
شهریور انتزاعی ترین فرزند است.
او مظهر توانایی ،شکوه ،سیطره وقدرت خداست.در جهان مینویی او نماینده فرمانروایی بهشتی است ودر زمین نماینده سلطنتی است که با کمک کردن به فقرا و ضعفا و با چیرگی بر همه بدی ها،اراده خدا را در آن مستقر می کند.
به دلیل پشتیبانیش از فلزات وی با جاری شدن فلز گداخته ای در پایان جهان همه مردمان را به آزمایش خواهد کشید ارتیاط دارد.
از این رو گفته می شود که خدا از طریق او پاداش و مکافات اخروی را تعیین می کند.
هماورد اصلی اوSaurva (سوروه)است که سردسته حکومت بدوهرج ومرج ومستی است.
Armaiti (ارمیتی یا اسپندارمد):اخلاص
اسپندارمد دختر اهوره مزداست و در طرف چپ او می نشیند.
چون زمین زیر نظر اوست می گویند که به چهار پایان چراگاه می بخشد اما خصوصیت راستین او از نامش بر می آید که بجااندیشی یا اخلاص معنی می دهد.
وی مظهر فرمانبرداری مومنانه هماهنگی مذهبی و پرستش است.
اسپندارمد زمانی که انسان بی ملاحظه و لاقید بر زمین راه می رود آزرده می شود اما زمانی که پارسایان بر زمین به کشت و کار می پردازند یا فرزند پارسایی زائیده می شود شادمان می گردد.
هماوردان اصلی او Taromaiti (گستاخی)وPairimaiti (کج اندیشی)اند.
Haurvatat (هوروتات یا خرداد)وAmeretat (امرتات یا مرداد):کمال و بیمرگی
این دو موجود مادینه همیشه در متون باستانی باهم ذکر شده اند .خرداد که به معنی تمامیت ،کلیت و پری است مظهری از مفهوم نجات برای بشر است.
مرداد تجلی دیگر رستگارس وجاودانگی است.
این دو امشاسپند با آب و گیاه ارتباط دارند . هدایای آنان ثروت و رمه چهارپایان است.این دو نماینده آرمانهای نیرومندی و سرچشمه زندگی ورویش هستند.
هماوردان خاص آنها گرسنگی وتشنگی اند.
Sraosha (سروشه یا سروش):فرمانبرداری
سروش به معنی اطاعت یا انضباط یکی از چهره های محبوب ایران باستان است.
این ایزد در تمامی آیینهای دینی وجود دارد،زیرا که او در نیایش ها وسرودهای مردمان جای دارد وخدایی است که نیایش ها را به بهشت منتقل می کند.در کتب باستانی از سروش با نام سرور مناسک دینی یاد شده است واز آنجا که مناسک دینی نیروی موثر در نابودی بدی به شمار می آمده از این رو سروش نیز چون جنگجوی مسلح وبهترین درهم کوبنده دروغ توصیف شده است.
او با تبر جنگیش کاسه سر دیوان را خرد می کند ،به اهریمن ضربه می زندومخالفت سختی با Aeshma (ایشمه یا خشم)دارد.
سروش جهان را در شب که دیوان این سو و آن سو می روند پاسداری می کند.او نخستین کسی بود که بَرسُم(دسته ای از شاخه های نوعی گیاه که مقدس شمرده می شد)را در مناسک دینی گسترد ودعا ها را تقدیم اهوره مزدا کرد.
خانه هزار ستونی او در بالاترین قله کوه البرز قرار دارد.این خانه از درون خود به خود روشن است واز بیرون از ستارگان نور می گیرد.
سروش به همراه مهر ورَشن بر داوری روان ریاست دارد.
وحافظ چه زیبا میگه:
تا نباشی آشنا زین پرده رازی نشنوی…………..گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
Angra Mainyu (انگره مینیو یا اهریمن):
انگره مینیو که در زبان فارسی میانه به اهریمن شهرت یافته است رهبر گروه دیوان است.
هدف او ویران کردن و تخریب جهان است.او در جایگاه شرارت اقامت دارد .اهریمن دیو دیوان است و در گودالی در تاریکی بی پایان در شمال که بر حسب سنت جایگاه دیوان است اقامت دارد.نادانی وزیان رسانی و بی نظمی ویژگی اهریمن است.
او می تواند صورت ظاهریش را عوض کند وبه شکل چلپاسه ، مار یا مرد جوانی ظاهر شود.
همانگونه که اورمزد زندگی را می آفریند او مرگ را بوجود می آورد.
در پایان دنیا با وجود تلاش های بسیار اهریمن او شکست می خورد وآفرینش بد!نابود می شود.
در نوشته های گذشته این چنین آمده است که اهریمن وجود مادی نداشته وفقط می تواند در تن آدمیان وحیوانات چون انگلی جای گیرد.
تولد زرتشت ضربه سهمگینی به پیکر اهریمن فرود آورد و او سعی کرد زرتشت را بفریبد اما نتوانست.
خوب تا اینجا درباره اساطیر برجسته ایرانی صحبت کردیم.
اما در ادامه اسطوره آفرینش رو هم بیان می کنم که داستان بدی نیست:
در آغاز هم اورمزد وجود داشت و هم اهریمن!اورمزد با علم مطلق خود از وجود روح بد آگاه بود
ولی اهریمن که همیشه نادان و احمق است از هستی اورمزد بی اطلاع بود.
اهریمن به محض اینکه اورمزد و روشنی را دید طبیعت ویرانگرش اورا به حمله وتخریب وادار کرد.
اورمزد به او پیشنهاد آشتی داد به شرطی که آفرینش خوب را ستایش کند.
اما اهریمن که دیگران را چون خود می دانست پیشنهاد آشتی را از موضع ضعف می پنداشت و آن را نپذیرفت.اورمزد که می دانست اگر قرار به نبرد باشد تا ابد ادامه خواهد یافت از این رو گفت که دورانی برای نبرد معین گردد.اهریمن از روی کند هوشی آن را پذیرفت وبدین ترتیب نابودی خود را مسجل کرد.
چنین به نظر می رسد که انسان باستان براین باور بوده است که اگر شر را رها کنند
تا به آرامی وبه تدریج به عمل بپردازد همه چیز را نابود خواهد ساخت
اما اگر به صحنه نبرد کشیده شود توفیقی نخواهد یافت.
بنابر آنچه در اسناد آمده نخستین سه هزار سال دوره آفرینش اصلی است.دومین سه هزاره بنا به درخواست اورمزد بی هیچ تنشی سپری می شود.سومین سه هزاره دوران آمیختگی خیر و شر است ودر چهارمین سه هزاره اهریمن شکست می خورد.
در آیین پیشینیان از این دوازده هزار سال نه هزار سال زمان فرمانروایی شر وسه هزار سال آن دوران نابودی آن است.
بعد از تعیین دوران نبرد اورمزد دعای مقدس را خواند واهریمن به دوزخ گریخت و سه هزار سال در آنجا بیهوش ماند.
در این مدت اورمزد در ابتدا امشاسپندان وسپس ایزدان را آفرید.
بعد آسمان و سپس آب ،زمین،گیاه ،حیوان ودر نهایت انسان را آفرید.
نخستین آفرینش ها همه در حالت مینویی بودند.درخت بدون پوست وخار ،گاو سفید وچون ماه وکیومرث که نخستین انسان بود چون خورشید می درخشید اما بر اثر حمله اهریمن همه چیز به هم خورد.به همین سبب اورمزد آسمان را پوشش سختی قرار داد که جهان را در برگرفته وچون زندانی برای اهریمن اورا در دام افکند.
بعد زا اینکه اهریمن بی هوش به دوزخ افتاد همه دیوان کوشیدند که او را به هوش آورند.اما نشد تا اینکه جهی بدکار که تجسم تمامی ناپاکی های زنانه است سررسید وقول داد کیومرث “نخستین انسان یا مرد راستکار”وگاو را دچار چنان رنج هایی سازد که زندگی در نظرشان بی ارزش شود.
همچنین قول داد به همه آفریدها حمله کند و روح پلیدی را در آنها زنده سازد.
به این ترتیب اهریمن جان تازه ای گرفت وبرای سپاسگزاری آرزوی جهی رامبنی بر اینکه همه مردان همواره به دنبال او ودر آرزوی او باشندرا برآورده ساخت.
اهریمن و تمامی دیوان به زمین حمله کردندوآسمان را شکافتند از آب رد شدند وبه وسط زمین رسیدند.
آسمان وزمین چنان تار شد که گویی شب سیاه از راه رسیده است.تمامی گیاهان زهرآلود شدند و همگی پژمردند.گاو وکیومرث در معرض حمله اهریمن دچار تمامی بلایا((آز،نیاز،دردوگرسنگی، بیماری وکاهلی))شدند گاو سرانجام شیرش خشک شد ومرداما چون فرمانردایی انسان سی سال تعیین شده بود دیوان هیچکدام نتوانستند انسان را کاملا نابود سازند.
تمامی آفرینش های خوب در برابر آفریده های بد قرار گرفتند:دروغ وراستی،جادوگری وکلام مقدس،افراطوتفریط در برابر اعتدال و…..
تمامی جهان مادی از بین رفت و سر انجام انسان نیز مرد.
در این زمان چنین می نمود که اهریمن پیروز شده وشر تمامی دنیا را فرا گرفته است.
اما داستانی دیگر در پیش بود
اهریمن پس از پیروزی نمایان خود تصمیم گرفت به جایگاه خود در تاریکی بازگردد اما مینوی آسمان مرد جنگجوی زره بر تن
و فروهرکه همان شکل مینویی انسان است راه را بر او بستند.
فروهر خود آسمانی و حقیقی هر انسان است که اگرچه انسان مادی کار بد انجام می دهد اما فروهر او در آسمان بدون تغییر می ماند.
اینان در برابر اهریمن ایستادند و از فرار اهریمن از زندانی که به زور وارد آن شده بود جلوگیری کردند.
بدین ترتیب زندگی دیگر بار در حالی که اهریمن در زمین گرفتار شده بود شروع به شکوفایی کرد.
تیشتر باران را ایجاد نمود.آب ها آفریدگان بد را شستند وزمین بارور شد اما تخم شکست اهریمن در زمین کاشته شد.
از اندام های گاو 55 نوع غله ودوازده نوع گیاه دارویی بر زمین رویید.نطفه او به ماه رسید و آن حیوانات مختلف به وجود آمد.
چون انسان درگذشت نطفه او به زمین رفت واز تن او فلزات بوجود آمد.
با وجود اینکه اهریمن گاو و انسان را نابود کرد اما از مرگ آنها زندگی گسترده تری آغاز شد و مقدمه نابودی اهریمن را فراهم کرد.
نخستین زوج بشر از نطفه کیومرث که در زمین ریخته بود بیرون آمدند.
نخست به شکل گیاهی پیوسته به هم روییدند به طوری که تشخیص این که کدام مرد است وکدام زن ممکن نبود.
این دو با هم درختی را تشکیل می دادند که حاصل آن ده نژاد بشر بود.
در قرآن نیز میان ریشه آدم ابوالبشر و نژاد او تمایزی بیان شده است:
((او همان کسى است که هر چه را آفرید نیکو آفرید، و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد،
سپس نسل او را از عصاره اى از آب ناچیز و بى قدر آفرید.سپس ( اندام ) او را موزون ساخت و از روح خویش در وى دمید…))
سر انجام وقتی به صورت انسان(مشیه و مشیانه) در آمدند اورمزد مسئولیت هایشان را به آنان آموخت:((شما تخمه بشر هستید،شما نیای جهان هستید،به شما بهترین اخلاص را بخشیده ام ،نیک بیندیشید،نیک بگویید وکار نیک بکنید ودیوان را مستایید.))
***اما باز در قرآن درباره تعلیم به انسان آیات فوق العاده ای وجود دارد :
((اى فرزندان آدم !شیطان شما را نفریبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد،و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد.چه اینکه او و همکارانش شما را مى بینند از جایى که شما آنها را نمى بینید، (اما بدانید ) ما شیاطین را اولیاى کسانى قرار دادیم که ایمان نمى آورند.))
اما شر در آن نزدیکی در کمین نشسته بود تا آنان رااز راه راست منحرف کند
اهریمن بر اندیشه آنان تاخت و نخستین دروغ را بر زبان آوردند:گفتند همانا اهریمن آفریدگار است!!!!
بدین گونه انتساب اصل جهان به شر،نخستین گناه بشر بود.
از این لحظه به بعد سرگردانی نخستین زوج در جایی که خدا برایشان در نظر گرفته بود آغاز شد.
قربانیی کردند اما ایزدان را خوش نیامد وبه نوشیدن شیر پرداختند.
گرچه چاه کندند،آهن گداختند،ابزار های چوبی ساختند ودر کار باهم سهیم شدند اما آرامش وهماهنگی حاصل نشد وجز خشونت وشرارت چیزی بوجود نیامد.
دیوان اندیشه نخستین زوج بشر را با این اغوا که پرستش آنان بر پرستش خدا ارجح است تباه ساختند وبه مدت 50سال میل به هم آغوشی را از آنان ربودند که از نظر اخلاقی موجب تباهی آنان شد.
وقتی هم نخستین زوج فرزندانی پیدا کردند،آنها را خوردند وبه همین سبب اورمزد شیرینی فرزند را از آنان بر گرفت.
اما بالاخره با توجه خدایگان مشیه و مشیانه وظیفه خویش را با بدنیا آوردن همه نژادهای بشر به انجام رساندند.
در رابطه با اسطوره های پایان جهان باید گفت که انسان باستان معتقد بود اگر مرگ پایان زندگی انسان باشد به معنای پیروزی اهریمن است چرا که انسان برای زندگی آفریده شد.از این رو همواره به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشتند.
پس از مرگ روان به مدت سه شب پیرامون تن می گردد.نخستین شب به سخنان خود در زندگی می اندیشد،شب دوم به اندیشه هایش وشب سوم به کردارش.
این سه شب زمان تاسف روان است بر تن.زمانیست که روان وتن آرزوی دوباره یکی شدن را دارند.
در این مدت نیز دیوان در کمین اند تا روان را دچار رنج وعذاب کنند از این رو روان به پشتیبانی سروش عادل نیاز دارد تا اورا حمایت کند.
سه شب پس از مرگ در سپیده دم هر روانی می رود تا درباره اعمالش داوری شود.
هنگامی که روان از محل قضاوت بیرون میرود راهنمایی به پیشوازش می آید.
نسیمی خوشبو ودوشیزه ای که از او هرگز کسی زیباتر ندیده است از رایتکاران استقبال می کند.روان که مبهوت زیبایی دوشیزه است می پرسد که کیستی؟!واو پاسخ می دهد :من همان وجدان توام.
از سوی دیگر بوی بد ناخوشایند و عجوزه برهنه پیری که بسیار نفرت انگیز است به پیشواز روان بدکاران می آید.
در مسیر عبور هم بدکاران وهم راستکاران با مانعی روبه رو می شوند،آن رودخانه ایست که از اشک سوگواران درست شده است.
زاری وگریه بیش از اندازه رودخانه را به طغیان می آورد وعبور از پل را برای روان دشوار می سازد.
به همین سبب زرتشتیان زاری و مویه بسیار را گناه می شمرند.
اما زمانی که روان به محل مکافات می رسد هنوز به جایگاه ابدی خود نرسیده است.چرا که انسان باستان عقیده داشت تنها هدف از هرمجازات عادلانه ای صرفا اصلاح وبازسازی است.
یعنی اگر پدر یا مادری فقط محض مجازات فرزند خود را تنبیه کنند از ستمکارانند!
بنابراین چنین کاری به خدا نسبتی ندارد.رنج جاودانه در دوزخ نمی تواند اصلاح کننده باشد!!!!
به این ترتیب دوزخ انسان باستان جایگاه موقتیست که در آن مجازات هرچند سخت اقدامی برای اصلاح است،به طوری که وقتی خیر پیروز شود همه مردم هم از بهشت وهم از دوزخ برانگیخته می شوند وهمه با مبدا خود یکی می گردند.
آخرین دوره تاریخ بر طبق آیین های باستانی به چهار دوره تقسیم شده است ونماد هر کدام یکی از فلزات است:
زر نماد دوره ای که در آن دین نیکو به زردتشت الهام شد،نقره نماد دوره ای که شاه یعنی گشتاسب دین را می پذیرد،روی نماد دوران ساسانی وآهن نماد دوره کنونی است که دین رو به تنزل است ودوران پیش از ظهور نخستین منجی است!(در دین زرتشتی اعتقاد به ظهور سه منجی وجود دارد که هرکدام هر هزار سال یک بار ظهور می کنند.)
دوران آهن:
نشانه این دورهان چیزیست که در کتب با عنوان علایم ظهور نام برده شده است یعنی تجلیات ترس و قدرت شر.دیوان ژولیده مو به ایران می تازند که نتیچه آن نابودی کامل زندگی منظم در این سرزمین است.
در پایان این دوران که انواع بلایا بر زمین فرود می آیند سرانجام بارش ستارگان در آسمان پیدا می شود که نشانه تولد شاهزاده پارسایی است که بر لشکر شر پیروز می شود وسرزمین ایرانی را پیش از تولد نخستین منجی به صورت پیشین خود در می آورد.
نخستین منجی:
اوشیدر منجی ((گسترش دهنده راستکاری))گرچه از دوشیزه باکره ای زاده می شود اما فرزند زردتشت هم هست!
در اسطوره ها آورده شده که نطفه زردتشت در دریاچه ای نگهداری می شد اما این نطفه دختر باکره ای را که در آن دریاچه به آب تنی پرداخت را بارور کرد و منجی نخستین متولد شد.
در سن سی سالگی منجی خورشید ده روز یکسره در میانه آسمان هنگام ظهر می ایستد .منجی با فرشتگان بزرگ هم صحبت می شود و دین آسمانی را دیگر بار به زمین می آورد.
مظاهر بهشت در زمین بوجود می آید و بخشی از آفریدگان شر یعنی گرگ نابود می شوند.اما بازسازی جهان هنوز کامل نیست چرا که شر هنوز وجود دارد.واین پیش در آمد تکامل است
دومین منجی:
اوشیدر ماه؛دومین منجی نیز از دوشیزه باکره ای متولد می شود.
در حالی که خورشید در هنگام ظهر در دوره پیشین ده روز بر جای مانده بود این بار بیست روز در آسمان می ماند
و اعضای بیشتر آفریدگان شر از زمین پاک خواهند شد.
جهان به وضع بهشت بنیادین نزدیک می گردد.آدمی دیگر نیازی به خوردن گوشت نخواهد داشت و گیاهخوار خواهد شد و فقط آب خواهد نوشید!
سومین و آخرین منجی:
نطفه Saoshyant (سوشینت یا سوشیانس)آخرین منجی نیز در رحم دختر باکره ای بسته می شود.
اما با آمدن او پیروزی کامل خیر فرا می رسد.بیماری مرگ شکنجه و آزار از زمین رخ برمی بندد.گیاهان دائما شکوفا خواهند بود و آدمی تنها غذای معنوی خواهد خورد.
پیش از دوران پایانی وداوری واپسین همه انسانها باید از میان رودخانه ای از فلز گداخته عبور کنند تا در پاکی کامل قرار گیرند.
هدیه جاودانگی زمانی اعطا می شود که سوشیانس در نقش موبد قربانی نهایی را که همان گاو است انجام می دهد.
از پیه آن گاو و هوم سفید اکسیر جاودانگی تهیه خواهد شد.
فلز کداخته که بر سطح زمین جاریست به دوزخ فرو خواهد ریخت و تعفن و پلیدی را به خود خواهد برد.
اهریمن در زمین محبوس و خواهد مرد.
همه آفرینش تلفیق کاملی از روح و ماده خواهند شد و اراده خدا که همانا خیر مطلق است بر نظام آفرینش حاکم خواهد شد.
در متون باستانی دقیقا عاقبت اهریمن بیان نشده است اما آنچه به وضوح دیده می شود فرمانروایی مطلق خیر بر هستی خواهد بود.
****در اینجا بیان قرآن در مورد سرانجام زمین خالی از لطف نیست:
((اراده ما بر این قرار گرفته است که به مستضعفین نعمت بخشیم،و آنها را پیشوایان ووارثین روی زمین قرار دهیم!))