توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله روسيه و چرايي نياز اروپا به معاهدة جديد امنيتي
Isengard
22nd April 2010, 12:41 PM
روسيه و چرايي نياز اروپا به معاهدة جديد امنيتي
نويسنده: سرگئي كاراگانف، نشرية «سكيوريتي تايمز»
مترجم: فاطمة عطري، كارشناس ارشد مطالعات منطقهاي و عضو شوراي نويسندگان مؤسسه ايراس
-----------------------------------
ايراس: به باور مسكو چالشهاي امنيتي مختلف در گسترة قارة اروپا از جمله در بهار 1999 هنگامي كه ناتو به يوگسلاوی حمله کرد و نيز در اوت 2008 وقتی بحران در قفقاز جنوبي بالا گرفت و مسكو و تفليس در يك جنگ تمام عيار رودرروي يكديگر قرار گرفتند، به خوبي ناكارآمدي نهادهاي امنيتي حاضر در اين قاره جهت ايفاي نقش خود در ممانعت از بروز و مهار تبعات اين چالشها را به خوبي نمايان كرد. به اين اعتبار، مسكو با تأكيد بر ضرورت تجديدنظر در ساختار امنيت اروپا براي تقويت توان مقابله با تهديدهاي امنيتي جديد، پيشنهادي را به ابتكار دميتري مدويديف تسليم كشورها و نهادهاي اروپايي كرده كه برساخت يك ساختار جديد امنيتي را در اين قاره مطمحنظر دارد.
براي فهم هرچه بهتر پيشنهاد جديد روسيه به اروپا براي انعقاد يك پيمان جامع امنيتي اروپايي و برساخت يك ساختار جديد امنيتي در اين قاره، بايد پسزمينههاي اين ايده روسي مورد مداقة قرار گيرد. نويسنده نميتواند ادعا كند كه مبدع این ایده بوده (که از سوي دميتري مدويديف، رئیسجمهور روسيه به صورت رسمي مطرح شده)، اما ميتواند ادعا كند كه مدتهاي مديد در تبيين مفهوم آن تلاش كرده است. روسيه خلال يك و نيم دهة اخير نسبت به نقش تاريخي و سنتي خود دستخوش نوعي بازگشت به عقب شده كه از بيش از هرچيز ناشي از پسرفتهاي اين كشور به واسطة فروپاشي شوروي است. مسكو در عين حال خود را كشوري قدرتمند ميداند كه در جستجوي الحاق به تمدن اروپايي (كه تا حد زيادي نيز به آن تعلق دارد) است، اما همزمان از اين نيز واهمه دارد كه اگر اين الحاق به طور كامل روي دهد، ممكن است حاكميت خود را از دست داده و در رقابت با جوامع پيشرفتهتر عرصه را به آنها واگذار نمايد.
نكتة حائز تأمل در اين ميان اينكه مسائل و مشكلات روسيه در عرصة خارجي خود، با تأكيدات اخير ضرورت اتخاذ گرايش اروپايي در اين حوزه پيچيدهتر نيز شده است. بايد به اين نيز اشاره كرد كه در اين خصوص، اسلاوگرايان و يوروآتلانتيكگرايان روس موضع متقاعدكنندهاي ندارند و ديدگاههاي آنها نيز با واقعيتهاي بيروني چندان منطبق نيست. فراخوان آنها براي كنارهگيري از اروپا در نهايت به حمايت آنها از كنار نهادن موفقيت و نوگرايي تبديل شد. اينك براي اولين بار در هفت صد سال گذشته (زماني كه شاهزاده الكساندر نِفسكي از مغولها عليه شواليههاي توتني استفاده كرد)، به نظر ميرسد كه روسيه به راهكاري جديد در سياست خارجي خود دست يافته است. تمدن بزرگ ديگر، يعني چين به عرصة بينالملل بازگشته و در حال پيشرفتي بسيار سريعتر و موثرتر از اروپاي خسته است.
Isengard
22nd April 2010, 12:44 PM
انزده سال قبل روسيه و اتحاديه اروپا به يك تقاطع تاريخي رسيدند. در سال 1991 نخبگان روس ضدكمونيست كه در جشن پيروزي خود بودند، بر ضرورت الحاق روسيه به اروپا و وجود آمادگيها به اين منظور تأكيد داشتند. جالب تأمل اينكه، مسكو حتي خود را براي ايفاي نقش يك كارآموز مورداحترام نيز آماده كرده بود. اما اين فرصتها از دست رفت. گسترش ناتو به شرق كه از سالهاي 1995-1994 آغاز شد و بدون مشاركت روسيه و برخلاف ميل آن ادامه يافت، خط بطلاني بر آرزوي ساختن اروپايي بدون خطوط تقسيم كشيد. در اين برهة زماني اعتماد روسيه به ايالات متحده و هم پيمانانش از بين رفت. نخبگان روسيه كه خود را به عنوان برندگاني در منازعه عليه كمونيسم توتاليتر ميديدند، هرگز كشورشان را شكست خوردة جنگ سرد تصور نميكردند. كشورهاي غربي روسيه را به عنوان كشوري شكست خورده كه اعتراضات ضعيف آن ميتوانست ناديده گرفته شود، در حوزهها و زمينههاي مختلف به صورت مستقيم و غيرمستقيم تهديد ميكردند.
جنگ سرد به صورت رسمي خاتمه يافته اعلام شد و در عملي نيز مواجهه و رويارويي نظامي و ايدئولويك روسيه و غرب رخت بربست. با اين وجود، روندهاي جاري حاكي از آن است كه رقابت ژئوپوليتيك گذشته كه هميشه بين طرفين بصورت بالقوه وجود داشت، دوباره احياء شده است. اما روسيه از گذشته درس گرفته است و بيش از اين مايل نيست به عنوان يك كارآموز مورد احترام به اروپا ملحق شود، بلكه بر اين تأكيد است كه به عنوان متحدي قوي يا نسبتاً قوي از سوي غرب پذيرفته شده و ايفاي نقش نمايد. مشکل معماری جدید اروپا از این واقعیت ناشی می شود که روسیه با وجود اینکه قدرتمندترین دولت اين قاره است از جایگاه خود در ترتيبات سياسي و امنيتي اروپا راضی نیست. افزون بر اين، روسها احساس میکنند که سازمانهای موجود مسئول تأمين امنیت بینالملل و امنيت جمعی در اروپا با مشكلات اساسي مواجه بوده و در رفع معضلات امنيتي نيز موفق نبودهاند.
این ناکارآمد در بهار 1999 هنگامي كه ناتو به وگسلاوی حمله کرد و نيز در اوت 2008 وقتی که بحران در قفقاز جنوبي بالا گرفت، به خوبي نمايان شد. در هر دو مورد ناتوانی سازمانهای امنیتی موجود در اروپا در جلوگیری از بروز و گسترش اين چالشها بيش از پيش محرز شد و ضرورت بازنگري در ساختار آنها را مورد تأكيد قرار داد. شرايط به نحوي است كه به نظر نميرسد مکانیسمها و سازمانهای موجود امنیتی چندجانبه در اروپا بتوانند به صورت جمعی و کارآمد به چالشهای و تهدیدات نوین در اين جغرافياي پهناور پاسخ داده و در حل چالشهای بینالمللی نيز نقشی کلیدی ايفا کنند.
افزون بر اين بايد اقرار كرد كه در اروپا (یا منطقة اروپا-آتلانتیک) چهارچوب سازمانی و قانونی کارآمدی برای همکاری بیندولتي در مواردی چون مبارزه با قاچاق مواد مخدر، مبارزه با تروریسم، مقابله با جرایم رایانهای، تضمین امنیت زیستمحيطي، به کارگیری اقدامات بازدارند و واکنش جمعی به شرایط اضطراری و بحرانهای انساني، تضمین محافظت از محیط زیست و مقابله با تغییرات آب هوایی وجود ندارد.
در اين ميان، روحیه پایان نیافتة جنگ سردي و نيز ادامة رقابت کهنة ژئوپلتیکي بین ناتو و روسیه به وضوح مانع از همکاری موثر مسكو و واشنگتن در بسیاری از مسائل استراتژیک همچون مقابله با هستهای شدن ایران و سایر کشورها میشود. افزون بر اين، مسكو بايد نسبت به موضوعات ناخوشایندي چون گسترش ناتو به اکراین صريحتر باشد، چرا كه روسيه اين تحول را تهدیدی مشهود عليه امنیت خود ميداند. بايد به اين مهم نيز توجه داشت كه روسيه توانایی اين را دارد که شبح فراموش شدة جنگ در اروپا را دوباره زنده كند (بحراني که وقوع آن بعيد دانسته نميشود). در اين ميان، هويتهاي به جاي مانده از جنگ سرد به طور مداوم تردیدهای پنهان و آشکار و نيز روحیه رویارویی در روسیه و بسیاری از کشورهای اروپایی را تحريك ميكند.
با اين ملاحظه، بيراه نيست اگر ادعا شود كه تفکر ژئوپلتیکی قدیم و روانشناسی رقابت مجدداً در اروپا در حال سربرآوردن است. امنیت انرژی نمونة کلاسیکي از اين تفكر و اين رقابتها است. اروپای غیرروسی باید به خاطر روسیة سرشار از انرژی و روسیه نیز به خاطر چنین مشتری ثروتمندی بايد سپاسگزار خداي خود باشند. اما تفاوت ديدگاههاي پنهان و آشكار در علائق مصرفکنندگان و تولیدکنندگان انرژی که میتوانند به آسانی در مذاکرات حل و فصل شوند، اغلب و به صورت ناخودآگاه رنگ سیاسی به خود میگیرند. زير اين شرايط، ذخایر و تعاملات در حوزة انرژی تبدیل به مسائل امنیتی شده و حتي لعاب نظامي به خود ميگيرند كه از اين جمله ميتوان به جاري شدن مفهوم «ناتوي انرژي» اشاره كرد. مثال دیگر دز اين زمينه، رقابت خندهدار سیاسی- نظامی بر سر 25 درصد ذخایر انرژی کشف نشدة دنیا است که وجود آن در منطقة اقتصادی قطب شمال روسیه هنوز به اثبات نرسيده است.
بايد به اين نكته نيز اشاره كرد كه در شرايط حاضر دسترسی منصفانه و كارآمد به منطقة یوروآتلانتیک برای روسیه غیر ممکن شده و این امر مسكو را به همکاری با چین به عنوان "برادر کوچکتر" و کشوری قابل احترام سوق داده است. جهتگیری نوین و نسبی اقتصادی به سوی آسیایِ در حال رشد به ویژه چینِ بزرگ، برای روسیه سودمند و ضروری است. اين در حالي است كه رابطة نه چندان دوستانة روسیه و اروپا، معطوف به موضوع تمدن و نوسازی روسیه، هویت روسي را تهدید میکند و میتواند در آیندهای نه چندان دور اسباب بروز خطرات ژئوپلتیکي براي مسكو شود. اين پيشذهنيت نقشی قابل ملاحظهاي در احتراز روسیه از پذيرش ارزشهای اروپایی چون دموکراسی و حکومت قانون داشته است. آن چه در غرب به عنوان بيعدالتي محض خوانده میشود، براي روسيه قابل پذيرش نيست. با اين ملاحظه، هرچند روسيه تمايل خود را بارها براي دوستي با اروپا بيان نموده، اما نوع برخورد كشورهاي اروپايي مسكو را بارها به فكر تجديدنظر در روابط خود با اروپا واداشته است.
Isengard
22nd April 2010, 12:46 PM
در اين شرايط، احساسات دافعهاي بین روسیه و اروپا روندي روبهرشد به خود گرفته است. لذا، اگر تلاش دو طرف براي احياء تقاربهاي فرهنگی و همتكميليهاي اقتصادی خود با موفقيت همراه نباشد، هر دو در نظم آیندة جهان به ردة بازیگران درجة دو یا سه سقوط خواهند کرد. اروپا به رم دیگری تبدیل خواهد شد که تنها یادمانی از شکوه گذشتة خود را به همراه خواهد داشت و روسیه نيز تنها نقش تأمينكنندة مواد خام به چین و سایر کشورهای در حال رشد را ايفا خواهد کرد.
از منظري واقعبینانه نميتوان اميدوار بود كه روسیه و اروپا توانایی احياء خود به عنوان مراكز مستقل قدرتي را داشته باشند که قادر به برقراری توازن بوده و بتوانند با قدرتهای بزرگ حال و آینده به ويژه چین و آمریکا در يك رديف قرار گيرند. لازم است مسالة به طور واضحتري تببین شود. آیا غرب مايل است به گسترش ژئوپلتیک و توسعة سازمانهای خود به ویژه ناتو به مرزهای روسیه ادامه دهد، یا اینکه قصد پایان دادن به این سیاست کوتاه مدت را دارد؟ آیا منطقیتر نبود که غرب از كاربست گفتمان و معيارهاي دوگانه در قبال روسیه دست بردارد؟ آيا بهتر نيست كه غرب از مناطقی که به طور ویژه مورد علاقة روسیه است خود را كنار كشيده و از گسترش ناتو و تاثیرگذاری آن بر مناطق ویژه و زيرنفوذ سیاسی- نظامی مسکو جلوگیری کند؟
واقعيت آن است كه بهتر آن بود از غرب از ورود به این مناطق نفوذ ویژه حداقل در جغرافياي اروپا خودداری میكرد. اين امكان وجود داشت كه به جای گسترش ناتو، به توسعة فراگیر و به جای رقابت به همکاری مبادرت ميشد. بهتر است تأكيد بر مسئولیت مشترك براي تامین امنیت در اروپا جايگزين صحبت درباره آرزوی برخی نخبگان جمهوریهای شوروی سابق درباره پیوستن به ناتو برای تثبیت «گزینة اروپایی» خود شود.
این بدان معنا نیست که روسیه میتواند یا باید مانع همگرايي اقتصادی و اجتماعی در مهمترين مركز قدرت اطراف خود يعني اتحادية اروپا شود، بلکه تأكيد بر اين است كه باید خود نیز به اين روند ملحق شود. اما برای شروع، رهبران یورو- آتلانتیکي بايد یا از طريق پیریزی براي برساخت يك سازمان امنیت اروپایی جدید و یا با دعوت از روسیه براي پیوستن به ناتو به صورت نهايي به جنگ سرد پایان دهند. در غیر این صورت، هر دو طرف محكوم به استمرار بخشيدن به تاريخ رقابت و سقوط و قديميماندن در جهان قدرتها و چالشهای نوین خواهند بود.
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.