AvAstiN
8th November 2008, 09:25 PM
اگر دلتان ميخواهد که بعضي از كارها را کمتر انجام دهيد. مثلاً کمتر بشوئيد، کمتر شک کنيد، کمتر چيزها را مرتب کنيد يا افکار کمتري در موضوعات پرخاشگرانه، جسمي يا جنسي داشته باشيد و يا فکر اين گونه افکار و اعمال در فعاليت هاي روزمره زندگي و ارتباط شما با اطرافيان اختلال ايجاد ميکند، احتمالاً دچار بيماري وسواس هستيد، به خصوص اگر مجموع مدتي که صرف افکار يا اعمال وسواسي ميکنيد، بيشتر از يک ساعت در روز باشد.براي آشنايي بيشتر شما با نشانههاي اين بيماري، به چند شرح حال از بيماران مبتلا به وسواس که براي درمان به مراکز مشاوره و روانپزشکي مراجعه داشتهاند اشاره می شود.
(خانم ر- د) که زني 35 ساله است به اتفاق همسرش نزد روانپزشک آمده است. شوهر او ميگويد به علت اين که مرتب مشغول آب ريختن و شستن وسايل است، ماهيانه حدود سي هزار تومان قبض آب پرداخت ميکند. استحمام او 3- 2 ساعت طول مي کشد و هفتهاي دو بار تمام لباسهايش را ميشويد و مرتباً آنها را آب ميکشد. دائماً در حال تميز کردن و شستن خانه و وسايل مختلف است. خود (خانم ر- د) عقيده دارد با اينکه از اين حالات دچار ناراحتي و رنج و عذاب زيادي ميشود ولي احساس ميکند مجبور است آنها را انجام دهد، تا از افکار نگران کنندهاي که راجع به آلودگي آنها با ميکروبها و نجاسات دارد به طور موقت خود را تسکين دهد.
(آقاي پ- م) از پنج سال قبل حسابدار يک اداره است. او اوايل استخدامش احساس ميکرد که گاهي مجبور است حسابهاي خود را چند بار کنترل کند تا از درستي آنها مطمئن شود به تدريج در هنگام پايان کار به بسته بودن کشوي ميز و قفل بودن گاوصندوق نيز شک ميکرد و مجبور ميشد چند بار بسته بودن آنها را وارسي کند. الان کار به جايي رسيده است که اين شکها در منزل نيز دست از سر او بر نميدارد، به طوريکه گاهي حتي در ساعات تعطيل براي اطمينان از بسته بودن کمد و گاو صندوق به محل کار خود مراجعه ميکند. اخيراً او هنگام خروج از خانه هم چندباربرمی گرددوازبسته بودن درب خانه و خاموش بودن چراغ ها نيز مطمئن ميشود.
(خانم ص- ر) که فردي معتقد و مذهبي است از اين که هر بار به هنگام انجام فرائض ديني افکار زشت و گناه آلودي به ذهنش هجوم ميآورد، ناراحت است اين افکار زشت و ناجور اعصاب او را بهم ريخته است و هرچه سعي ميکند آنها را از ذهن خودش دور کند بيشتر و شديدتر برميگردند. او هر بار از اين نگران است که نکند اين افکار را در نزد ديگران، بلند به زبان آورد.
اين افراد همگي به نوعي بيماري مبتلا هستند که اختلال وسواسي – اجباري يا بطور ساده وسواس ناميده ميشود که امروزه يکي از شايعترين اختلالات روانپزشکي است و تخمين زده ميشود که بين 5- 2 درصد مردم دنيا به آن مبتلا باشند. اين بيماري نه تنها براي خود فرد ناراحت کننده است، بلکه مشکلات زيادي را هم براي خانواده و اطرافيان بيمار به وجود ميآورد. در حاليکه قبلاً بيماري وسواس را بيماري نادري ميدانستند و درمان خاص و مؤثري براي آن مطرح نبود، امروزه شيوع فراواني براي آن قائلند و درمانهاي بسيار اختصاصي و مؤثري براي آن بکار ميرود.
آشنايي با ماهيت وسواس و مدل روانشناختي آن
در ابتدا، ضمن تعريف چند اصطلاحات کليدي در مورد بيماري وسواس، مدل روانشناختي وسواس و اين که چگونه شکل گرفته و چگونه پايدار ماندهاند توضيح داده خواهد شد:
افکار وسواسي
افکار، انديشهها، يا تصوراتي تکرار شونده و دائم که فرد احساس ميکند مزاحم و بيجا هستند و سبب رنج و عذاب شديدي براي وي ميگردند به نحوي که فرد سعي ميکند اين افکار و تصورات را ناديده بگيرد يا سرکوب کند و يا آنها را با نوعي فکر يا عمل ديگر خنثي سازد ولي در نهايت اين افکار باز هم به سراغ او ميآيند. شايعترين افکار وسواسي شامل ترس از آلوده شدن به وسيله کثافت، ميکروب، عوامل بيماري زا، گرد و خاک، نجاسات و ... است.
همچنين بيمار وسواسي، افکار تکرار شونده و مزاحمي را تجربه ميکند که معمولاً محتواي جسمي، پرخاشگرانه يا جنسي داشته و همواره نيز شرمآورند. وسواسهاي جنسي شامل افکار يا تصورات جنسي ممنوعه يا نامعقولي ميباشد که کودکان، حيوانات، محارم، همجنسگرايي و ... را در بر دارد. عموماً اين نوع وسواسها با افکار يا تصورات ترسآور پرخاشگرانه يا جنسي همراه است که معطوف به يکي از اشخاص مورد احترام بيمار ميگردد.
گاهي نيز ترس از اقدام کردن به اعمالي (مثلاً کشتن يک فرد، دزدي از بانک، يا سرقت از وسايل ديگران و ...) يا ترس از متهم شدن به ايجاد يک حادثه (مثلاً آتش سوزي، انتقال بيماري، جنگ و...) وجود دارد. گاهي اوقات افکار وسواسي ماهيت مذهبي پيدا ميکنند يعني فرد اشتغال ذهني شديد در مورد مسائلي مانند خدا، پيامبران، فلسفه آفرينش يا همچنين افکار شرک آميز و... پيدا ميکند.
اعمال وسواسي
يک رفتار تکراري (مثل دست شستن، آب کشيدن بدن، منظم ساختن اشياء، انجام دوباره کارها) يا يک عمل ذهني تکراري (مثل ورد خواندن، شمارش، تکرار کلماتي در سکوت و...) که فرد احساس کند در واکنش به يک وسواس، يا طبق قواعدي که حتماً بايد اعمال شوند، مجبور است انجام دهد. هدف فرد از انجام اين رفتارها يا اعمال ذهني اين است که از رنج و عذاب پيشگيري يا کاسته شود يا از وقوع واقعه يا موقعيت وحشتناکي ممانعت به عمل آيد. منتهي اين رفتارها غير واقعگرايانه و به وضوح افراطياند (رفتارهاي خنثي ساز).به عنوان مثال بيمار ممکن است ساعات طولاني از وقت خود را صرف شستن دستها، دوش گرفتن يا تميز کردن خود کند (وسواس شستشو)، يا اين که مرتباً هنگام خروج از خانه دربها و چراغها را بارها چک مي کند تا از بسته يا خاموش بودن آنها مطمئن شود (وسواس وارسي).
رفتارهاي اجتنابي
بيماران وسواسي سعي ميکنند از طريق دور نگهداشتن خود از موقعيتها يا اشياي وسواس برانگيز، از وسواسها اجتناب کنند. مثلاً بيماري با افکار وسواسي در مورد پرخاشگري و خشونت، تمامي چاقوها و اشياء لبه تيز را جايي ميگذاشت که در معرض ديد نباشد و سعي مينمود با افرادي که در افکار پرخاشگرانه او جايي داشتند هرگز تنها نباشد.
در اين قسمت با توجه به موارد توضيح داده شده در بالا، مدل روانشناختي وسواس که به عنوان اساس براي ارزيابي و درمان اين اختلال به کار ميرود، ارائه ميشود:
افکار وسواسي، افکاري هستند که با اضطراب ارتباط پيدا کرده يا شرطي شدهاند. انجام اعمال وسواسي سبب ميشوند اين اضطراب (در ظاهر) کاهش پيدا کند و به همين دليل اعمال وسواسي در فرد باقي مي ماند. رفتارهاي اجتنابي نيز مانع رويارويي با افکار وسواس برانگيز ميگردد. بدين ترتيب اعمال وسواسي و رفتارهاي اجتنابي، مانع ارزيابي مجدد مي گردد. اگر بيمار اين رفتارها را متوقف سازد، در مييابد که چيزهايي که او را ميترسانند در عمل اتفاق نميافتد.بنابراين درمان شامل رويارو شدن با محرکهاي ترسناک و در عين حال جلوگيري و ممانعت از هر نوع رفتاري است که مانع اين رويارويي ميشود و يا به آن پايان ميبخشد. به نحوي که ياد گرفته شود چيزهاي مورد ترس در واقع اتفاق نميافتد.
درمان رفتاری اختلال وسواس: روش «مواجهه و جلوگيري از پاسخ»
پس از آشنايي شما با ماهيت وسواس و نشانههاي آن، در اين مرحله با منطق و اصول روش درماني (مواجهه و جلوگيري از پاسخ) که امروزه درمان انتخابي اين اختلال ميباشد آشنا خواهيد شد.
در مرحله قبل مشخص شد که شما دچار يک مسأله روان شناختي به نام وسواس هستيد. چيزي که در اين مسأله اتفاق ميافتد اين است که شما بيش از موارد عادي متوجه افکار ناراحت کننده و برآشوبنده در ذهن خود ميشويد و اين افکار شما را سخت نگران ميکند. در واکنش به اين افکار شما سعي مي کنيد از اين مسأله فرار کنيد (رفتارهاي اجتنابي)، يا با انجام اعمالي (اعمال وسواسي) از نگراني خود کم کنيد. ولي مشاهده ميکنيد که هرچه بيشتر از مسأله فرار کنيد و يا اعمال وسواسي (شستشو- وارسي و...) را انجام دهيد مسأله جديتر به نظر ميرسد و افکار، بيشتر ذهن را مشغول ميسازد.
بهترين راه براي برخورد با اين افکار اين است که به آنها عادت کنيد بدون آنکه به کارهايي از قبيل شستشو، وارسي و يا اجتناب بپردازيد. اين کار به چند طريق کمک مي کند، ميتوانيد به چيزهايي که شما را مي ترساند عادت کنيد، در اين صورت سبک زندگي معموليتري پيدا مي کنيد و متوجه ميشويد که چيزهايي که شما را ميترساند، در واقع اتفاق نميافتند.
قسمت عمده هدفهاي درماني، اين است که راههايي در اين جهت پيدا شود و شما هرچه بيشتر با چيزهايي که شما را اذيت و نگران ميکند، تماس حاصل کنيد تا آنکه به آن عادت کنيد. مهم است شيوههايي براي جلوگيري از رفتارهايي مانند شستشو و وارسي و اجتناب، مورد استفاده قرار گيرند تا خودتان متوجه شويد که چيزهايي که موجب نگرانيتان ميشوند اتفاق نميافتند.
براي مثال بيماري که مبتلا به وسواس وارسي بود و مرتب هنگام خروج از خانه به خاموش بودن چراغها و وسايل برقي خانه، اجاق گاز و بسته بودن درها و پنجرهها شک ميکرد و بارها برميگشت تا از بسته بودن آنها مطمئن شود، در طول برنامه درمان از او خواسته شد فقط يک بار چراغها و اجاق گاز را خاموش و روشن کند و فقط يک بار درها و پنجرهها را باز کند و ببندد. بعد از انجام هريک از اين کارها بلافاصله محل را ترک کند و حواس خود را روي اين مطلب متمرکز سازد که نتوانسته اشياء مزبور را مطابق معمول به دفعات مکرر بررسي نمايد. در اين شرايط سطح اضطراب و ناراحتياش بالا ميرفت و تمايل به وارسي مجدد در او بوجود ميآمد ولي از انجام مجدد وارسي خودداري ميکرد (جلوگيري از انجام رفتار وسواسي)، به تدريج با پيشرفت درمان توانست بدون انجام رفتار وسواسي وارسي، از ميزان اضطراب و نگرانياش تا حدود زياد بکاهد.
درمان وسواسهاي فکري
گروهي از بيماران وسواسي، اعمال وسواسي آشکاري مانند شستشو، آبکشي مرتب خود و وسايل، وارسي کردن و دوباره انجام دادن کارها، نظم و ترتيب و ... را ندارند. بلکه بيشتر داراي انديشهها و افکاري تکراري، آزاردهنده و دائمي هستند .مثلاً بيماري گزارش ميداد که افکار و تصوراتي راجع به مرگ افراد خانواده خود دارد و او هر بار تا حدود سه ساعت در اين باره به نشخوار فکري ميپردازد با بررسي دقيقتر مشخص شد که او دو نوع فکر با کارکردهاي مختلف دارد. او ابتدا افکار مزاحمي پيدا ميکرد، «پسرم مرده است» و به دنبال آن سعي ميکرد آنرا با فکر ديگري «پسرم نمرده است» و با تجسم واضح اينکه پسرش کارهاي عادي خود را انجام ميدهد، خنثي سازد.
در اينجا نيز فکر خنثي ساز (مانند اعمال وسواسي) مانع رويارويي با افکار مزاحم و دردناک، و عادت کردن به آنها ميشود. در نتيجه اين افکار همچنان باقي ميمانند.بر اساس مدل روانشناختي وسواس که قبلاً توضيح آن داده شد در اينجا نيز اصل اساسي درمان اين است که ميتوان اضطراب را از طريق رويارويي مکرر با افکار ترسناک، بدون انجام افکار خنثي ساز، کم کرد.
در مثال فوق در طول برنامه درمان، بيمار ياد گرفت که هر موقع افکار و تصوراتي راجع به مرگ افراد خانوادهاش به سراغش آمد، اجازه بدهد که اين افکار همچنان در ذهنش حضور داشته باشند، بدون آنکه فکر ديگري را براي کاهش ناراحتياش جايگزين کند و يا سعي در خارج کردن آن فکر از ذهنش داشته باشد (جلوگيري از خنثي سازي).
وقتي کسي اين نوع برنامه درماني را آغاز ميکند، معمولاً تا حدي اضطراب پيدا ميکند که اين در واقع، بخش مهمي از درمان است. چون غالباً مردم فکر ميکنند که اضطراب، ادامه خواهد يافت و غير قابل تحمل خواهد بود. يکي از چيزهاي با ارزشي که شما از طريق درمان فرا ميگيريد اين است که افزايش اضطراب به سطح غير قابل تحملي نميرسد و چه بسا سريعتر از آن چه مورد انتظار شما باشد، فروکش ميکند. گاه اضطراب در طي 20 دقيقه رو به کاهش ميگذارد، ولي معمولاً نيم تا يک ساعت طول ميکشد تا اين کاهش آغاز شود. نکته مهم ديگري که متوجه خواهيد شد، اين است که پس از 2 يا 3 بار رويارويي ميزان ناراحتي که بار اول پيدا کرده بوديد، هر چه بيشتر رو به کاهش ميگذارد و اين بهترين شاخص ، درباره اثر درمان است. با گذشت زمان در خواهيد يافت که بدين ترتيب ميتوانيد عمل رويارويي و مواجهه را انجام دهيد بدون آن که اصلاً ناراحت شويد.
با تشکر از دکتر اصفهانی که مارا در تهیه این گزارش یاری کردند.
منبع:سلامت نيوز
(خانم ر- د) که زني 35 ساله است به اتفاق همسرش نزد روانپزشک آمده است. شوهر او ميگويد به علت اين که مرتب مشغول آب ريختن و شستن وسايل است، ماهيانه حدود سي هزار تومان قبض آب پرداخت ميکند. استحمام او 3- 2 ساعت طول مي کشد و هفتهاي دو بار تمام لباسهايش را ميشويد و مرتباً آنها را آب ميکشد. دائماً در حال تميز کردن و شستن خانه و وسايل مختلف است. خود (خانم ر- د) عقيده دارد با اينکه از اين حالات دچار ناراحتي و رنج و عذاب زيادي ميشود ولي احساس ميکند مجبور است آنها را انجام دهد، تا از افکار نگران کنندهاي که راجع به آلودگي آنها با ميکروبها و نجاسات دارد به طور موقت خود را تسکين دهد.
(آقاي پ- م) از پنج سال قبل حسابدار يک اداره است. او اوايل استخدامش احساس ميکرد که گاهي مجبور است حسابهاي خود را چند بار کنترل کند تا از درستي آنها مطمئن شود به تدريج در هنگام پايان کار به بسته بودن کشوي ميز و قفل بودن گاوصندوق نيز شک ميکرد و مجبور ميشد چند بار بسته بودن آنها را وارسي کند. الان کار به جايي رسيده است که اين شکها در منزل نيز دست از سر او بر نميدارد، به طوريکه گاهي حتي در ساعات تعطيل براي اطمينان از بسته بودن کمد و گاو صندوق به محل کار خود مراجعه ميکند. اخيراً او هنگام خروج از خانه هم چندباربرمی گرددوازبسته بودن درب خانه و خاموش بودن چراغ ها نيز مطمئن ميشود.
(خانم ص- ر) که فردي معتقد و مذهبي است از اين که هر بار به هنگام انجام فرائض ديني افکار زشت و گناه آلودي به ذهنش هجوم ميآورد، ناراحت است اين افکار زشت و ناجور اعصاب او را بهم ريخته است و هرچه سعي ميکند آنها را از ذهن خودش دور کند بيشتر و شديدتر برميگردند. او هر بار از اين نگران است که نکند اين افکار را در نزد ديگران، بلند به زبان آورد.
اين افراد همگي به نوعي بيماري مبتلا هستند که اختلال وسواسي – اجباري يا بطور ساده وسواس ناميده ميشود که امروزه يکي از شايعترين اختلالات روانپزشکي است و تخمين زده ميشود که بين 5- 2 درصد مردم دنيا به آن مبتلا باشند. اين بيماري نه تنها براي خود فرد ناراحت کننده است، بلکه مشکلات زيادي را هم براي خانواده و اطرافيان بيمار به وجود ميآورد. در حاليکه قبلاً بيماري وسواس را بيماري نادري ميدانستند و درمان خاص و مؤثري براي آن مطرح نبود، امروزه شيوع فراواني براي آن قائلند و درمانهاي بسيار اختصاصي و مؤثري براي آن بکار ميرود.
آشنايي با ماهيت وسواس و مدل روانشناختي آن
در ابتدا، ضمن تعريف چند اصطلاحات کليدي در مورد بيماري وسواس، مدل روانشناختي وسواس و اين که چگونه شکل گرفته و چگونه پايدار ماندهاند توضيح داده خواهد شد:
افکار وسواسي
افکار، انديشهها، يا تصوراتي تکرار شونده و دائم که فرد احساس ميکند مزاحم و بيجا هستند و سبب رنج و عذاب شديدي براي وي ميگردند به نحوي که فرد سعي ميکند اين افکار و تصورات را ناديده بگيرد يا سرکوب کند و يا آنها را با نوعي فکر يا عمل ديگر خنثي سازد ولي در نهايت اين افکار باز هم به سراغ او ميآيند. شايعترين افکار وسواسي شامل ترس از آلوده شدن به وسيله کثافت، ميکروب، عوامل بيماري زا، گرد و خاک، نجاسات و ... است.
همچنين بيمار وسواسي، افکار تکرار شونده و مزاحمي را تجربه ميکند که معمولاً محتواي جسمي، پرخاشگرانه يا جنسي داشته و همواره نيز شرمآورند. وسواسهاي جنسي شامل افکار يا تصورات جنسي ممنوعه يا نامعقولي ميباشد که کودکان، حيوانات، محارم، همجنسگرايي و ... را در بر دارد. عموماً اين نوع وسواسها با افکار يا تصورات ترسآور پرخاشگرانه يا جنسي همراه است که معطوف به يکي از اشخاص مورد احترام بيمار ميگردد.
گاهي نيز ترس از اقدام کردن به اعمالي (مثلاً کشتن يک فرد، دزدي از بانک، يا سرقت از وسايل ديگران و ...) يا ترس از متهم شدن به ايجاد يک حادثه (مثلاً آتش سوزي، انتقال بيماري، جنگ و...) وجود دارد. گاهي اوقات افکار وسواسي ماهيت مذهبي پيدا ميکنند يعني فرد اشتغال ذهني شديد در مورد مسائلي مانند خدا، پيامبران، فلسفه آفرينش يا همچنين افکار شرک آميز و... پيدا ميکند.
اعمال وسواسي
يک رفتار تکراري (مثل دست شستن، آب کشيدن بدن، منظم ساختن اشياء، انجام دوباره کارها) يا يک عمل ذهني تکراري (مثل ورد خواندن، شمارش، تکرار کلماتي در سکوت و...) که فرد احساس کند در واکنش به يک وسواس، يا طبق قواعدي که حتماً بايد اعمال شوند، مجبور است انجام دهد. هدف فرد از انجام اين رفتارها يا اعمال ذهني اين است که از رنج و عذاب پيشگيري يا کاسته شود يا از وقوع واقعه يا موقعيت وحشتناکي ممانعت به عمل آيد. منتهي اين رفتارها غير واقعگرايانه و به وضوح افراطياند (رفتارهاي خنثي ساز).به عنوان مثال بيمار ممکن است ساعات طولاني از وقت خود را صرف شستن دستها، دوش گرفتن يا تميز کردن خود کند (وسواس شستشو)، يا اين که مرتباً هنگام خروج از خانه دربها و چراغها را بارها چک مي کند تا از بسته يا خاموش بودن آنها مطمئن شود (وسواس وارسي).
رفتارهاي اجتنابي
بيماران وسواسي سعي ميکنند از طريق دور نگهداشتن خود از موقعيتها يا اشياي وسواس برانگيز، از وسواسها اجتناب کنند. مثلاً بيماري با افکار وسواسي در مورد پرخاشگري و خشونت، تمامي چاقوها و اشياء لبه تيز را جايي ميگذاشت که در معرض ديد نباشد و سعي مينمود با افرادي که در افکار پرخاشگرانه او جايي داشتند هرگز تنها نباشد.
در اين قسمت با توجه به موارد توضيح داده شده در بالا، مدل روانشناختي وسواس که به عنوان اساس براي ارزيابي و درمان اين اختلال به کار ميرود، ارائه ميشود:
افکار وسواسي، افکاري هستند که با اضطراب ارتباط پيدا کرده يا شرطي شدهاند. انجام اعمال وسواسي سبب ميشوند اين اضطراب (در ظاهر) کاهش پيدا کند و به همين دليل اعمال وسواسي در فرد باقي مي ماند. رفتارهاي اجتنابي نيز مانع رويارويي با افکار وسواس برانگيز ميگردد. بدين ترتيب اعمال وسواسي و رفتارهاي اجتنابي، مانع ارزيابي مجدد مي گردد. اگر بيمار اين رفتارها را متوقف سازد، در مييابد که چيزهايي که او را ميترسانند در عمل اتفاق نميافتد.بنابراين درمان شامل رويارو شدن با محرکهاي ترسناک و در عين حال جلوگيري و ممانعت از هر نوع رفتاري است که مانع اين رويارويي ميشود و يا به آن پايان ميبخشد. به نحوي که ياد گرفته شود چيزهاي مورد ترس در واقع اتفاق نميافتد.
درمان رفتاری اختلال وسواس: روش «مواجهه و جلوگيري از پاسخ»
پس از آشنايي شما با ماهيت وسواس و نشانههاي آن، در اين مرحله با منطق و اصول روش درماني (مواجهه و جلوگيري از پاسخ) که امروزه درمان انتخابي اين اختلال ميباشد آشنا خواهيد شد.
در مرحله قبل مشخص شد که شما دچار يک مسأله روان شناختي به نام وسواس هستيد. چيزي که در اين مسأله اتفاق ميافتد اين است که شما بيش از موارد عادي متوجه افکار ناراحت کننده و برآشوبنده در ذهن خود ميشويد و اين افکار شما را سخت نگران ميکند. در واکنش به اين افکار شما سعي مي کنيد از اين مسأله فرار کنيد (رفتارهاي اجتنابي)، يا با انجام اعمالي (اعمال وسواسي) از نگراني خود کم کنيد. ولي مشاهده ميکنيد که هرچه بيشتر از مسأله فرار کنيد و يا اعمال وسواسي (شستشو- وارسي و...) را انجام دهيد مسأله جديتر به نظر ميرسد و افکار، بيشتر ذهن را مشغول ميسازد.
بهترين راه براي برخورد با اين افکار اين است که به آنها عادت کنيد بدون آنکه به کارهايي از قبيل شستشو، وارسي و يا اجتناب بپردازيد. اين کار به چند طريق کمک مي کند، ميتوانيد به چيزهايي که شما را مي ترساند عادت کنيد، در اين صورت سبک زندگي معموليتري پيدا مي کنيد و متوجه ميشويد که چيزهايي که شما را ميترساند، در واقع اتفاق نميافتند.
قسمت عمده هدفهاي درماني، اين است که راههايي در اين جهت پيدا شود و شما هرچه بيشتر با چيزهايي که شما را اذيت و نگران ميکند، تماس حاصل کنيد تا آنکه به آن عادت کنيد. مهم است شيوههايي براي جلوگيري از رفتارهايي مانند شستشو و وارسي و اجتناب، مورد استفاده قرار گيرند تا خودتان متوجه شويد که چيزهايي که موجب نگرانيتان ميشوند اتفاق نميافتند.
براي مثال بيماري که مبتلا به وسواس وارسي بود و مرتب هنگام خروج از خانه به خاموش بودن چراغها و وسايل برقي خانه، اجاق گاز و بسته بودن درها و پنجرهها شک ميکرد و بارها برميگشت تا از بسته بودن آنها مطمئن شود، در طول برنامه درمان از او خواسته شد فقط يک بار چراغها و اجاق گاز را خاموش و روشن کند و فقط يک بار درها و پنجرهها را باز کند و ببندد. بعد از انجام هريک از اين کارها بلافاصله محل را ترک کند و حواس خود را روي اين مطلب متمرکز سازد که نتوانسته اشياء مزبور را مطابق معمول به دفعات مکرر بررسي نمايد. در اين شرايط سطح اضطراب و ناراحتياش بالا ميرفت و تمايل به وارسي مجدد در او بوجود ميآمد ولي از انجام مجدد وارسي خودداري ميکرد (جلوگيري از انجام رفتار وسواسي)، به تدريج با پيشرفت درمان توانست بدون انجام رفتار وسواسي وارسي، از ميزان اضطراب و نگرانياش تا حدود زياد بکاهد.
درمان وسواسهاي فکري
گروهي از بيماران وسواسي، اعمال وسواسي آشکاري مانند شستشو، آبکشي مرتب خود و وسايل، وارسي کردن و دوباره انجام دادن کارها، نظم و ترتيب و ... را ندارند. بلکه بيشتر داراي انديشهها و افکاري تکراري، آزاردهنده و دائمي هستند .مثلاً بيماري گزارش ميداد که افکار و تصوراتي راجع به مرگ افراد خانواده خود دارد و او هر بار تا حدود سه ساعت در اين باره به نشخوار فکري ميپردازد با بررسي دقيقتر مشخص شد که او دو نوع فکر با کارکردهاي مختلف دارد. او ابتدا افکار مزاحمي پيدا ميکرد، «پسرم مرده است» و به دنبال آن سعي ميکرد آنرا با فکر ديگري «پسرم نمرده است» و با تجسم واضح اينکه پسرش کارهاي عادي خود را انجام ميدهد، خنثي سازد.
در اينجا نيز فکر خنثي ساز (مانند اعمال وسواسي) مانع رويارويي با افکار مزاحم و دردناک، و عادت کردن به آنها ميشود. در نتيجه اين افکار همچنان باقي ميمانند.بر اساس مدل روانشناختي وسواس که قبلاً توضيح آن داده شد در اينجا نيز اصل اساسي درمان اين است که ميتوان اضطراب را از طريق رويارويي مکرر با افکار ترسناک، بدون انجام افکار خنثي ساز، کم کرد.
در مثال فوق در طول برنامه درمان، بيمار ياد گرفت که هر موقع افکار و تصوراتي راجع به مرگ افراد خانوادهاش به سراغش آمد، اجازه بدهد که اين افکار همچنان در ذهنش حضور داشته باشند، بدون آنکه فکر ديگري را براي کاهش ناراحتياش جايگزين کند و يا سعي در خارج کردن آن فکر از ذهنش داشته باشد (جلوگيري از خنثي سازي).
وقتي کسي اين نوع برنامه درماني را آغاز ميکند، معمولاً تا حدي اضطراب پيدا ميکند که اين در واقع، بخش مهمي از درمان است. چون غالباً مردم فکر ميکنند که اضطراب، ادامه خواهد يافت و غير قابل تحمل خواهد بود. يکي از چيزهاي با ارزشي که شما از طريق درمان فرا ميگيريد اين است که افزايش اضطراب به سطح غير قابل تحملي نميرسد و چه بسا سريعتر از آن چه مورد انتظار شما باشد، فروکش ميکند. گاه اضطراب در طي 20 دقيقه رو به کاهش ميگذارد، ولي معمولاً نيم تا يک ساعت طول ميکشد تا اين کاهش آغاز شود. نکته مهم ديگري که متوجه خواهيد شد، اين است که پس از 2 يا 3 بار رويارويي ميزان ناراحتي که بار اول پيدا کرده بوديد، هر چه بيشتر رو به کاهش ميگذارد و اين بهترين شاخص ، درباره اثر درمان است. با گذشت زمان در خواهيد يافت که بدين ترتيب ميتوانيد عمل رويارويي و مواجهه را انجام دهيد بدون آن که اصلاً ناراحت شويد.
با تشکر از دکتر اصفهانی که مارا در تهیه این گزارش یاری کردند.
منبع:سلامت نيوز