engeneer_19
19th April 2010, 02:35 PM
چرا شبکه عصبی
اين روز ها همه حرف از شبكه هاي عصبي مي زنند اما واقعا چرا شبكه هاي عصبي؟؟؟
علی رغم آنکه نرم افزارهای وجود بخوبی محاسبات ساده و پيچيده را انجام می دهند و برای تصميم گيری در حيطه های مختلف به مديران کمک می کنند، سئوال آنست که چرا رویکرد برنامه نویسی و طراحی سخت افزار باید مطابق الگو و عملکرد مغز انسان متحول شوند؟
هرچند امروزه فنآوری های طراحی، ساخت و توليد رايانه ها و نرم افزارها پيشرفت قابل توجهی نموده است، اما به دلايل ذيل بايد در منطق طراحی و ساخت رایانه ها و همچنين نرم افزارهای موجود متحول گردد:
*. افزايش سرعت
برنامه ای برای تشخيص چهره يک فرد را با ساختار رايانه ها و نرم افزارهای موجود در نظر بگيريد:
– به طور یقين برنامه شامل حلقه هايی است که ده ها بار بايد بطور سریال و پی در پی تکرار شود.
– در هر تکرار خصوصیت خاصی از صورت را ذخیره نموده و با الگو مقایسه نماید.
– بعد از تست کلیه خصوصیات، چهره را تشخیص دهد.
سلسله عمليات مزبور، بارها تکرر شده و مدتها وقت دستگاه را ميگيرد، اما آيا تشخيص چهره توسط مغز انسان نيز چنين است. در سيستم مغز، در آن واحد ده ها واحد پردازش (که به نرون موسوم است) در عصب بينايی بطور موازی بکار می افتد و بدليل پردازش موازی ( و نه پی در پی) در زمان بسيار کوتاه چهره تشخيص داده ميشود.
نتيجه آنکه : تحول در منطق برنامه نويسی به گونه ای که بجای پردازش سريال، پردازش موازی جایگزین شود، در آينده طراحی رايانه ها بايد مورد توجه قرار گيرد.
*. حساسيت بالا به رخداد اشتباه
بروز اشتباه در فرمت و علائم برنامه نویسی منجر به اتلاف ساعتها وقت در ردیابی، شناسایی و اصلاح برنامه ميگردد. همچنين رخداد اشتباه در منطق برنامه اعم از آنکه یک زیر برنامه یا قسمتی از آن درست کار نکند، منجربه آن خواهد شد که نتیجه حاصله کاملا نادرست گردد، در حالی که عدم عملکرد صحيح قسمتی از نرون ها منجر به از کارافتادگی کامل مغز نميگردد و امکان اتخاذ تصميم صحيح در اين حالت نيز وجود دارد.
*. رایانه ها و نرم افزارهای موجود قادر نيستند از تجربيات گذشته استفاده نمايند.
بازبينی و به هنگام نمودن برنامه های نرم افزاری در دوره های زمانی مختلف اجتناب ناپذير است، در حالی که مغز بطور پيوسته در حال يادگيری و انطباق با محيط است. صرف وقت زياد برای بازبينی و اصلاح دوره ای سیستم های موجود رايانه ای ممکن است منجر به بازيابی و سلامت سيستم نگردد.
*. عدم ارائه پاسخ مناسب در شرایط جديد
با تغيير وروده های برنامه های نرم افزاری، از آنها انتظار نميرود پاسخی ارائه دهند، در حالی که مغز ممکن است علی رغم نداشتن تجربه ای مشخص، هنگاميکه در شرايط جديد قرار ميگيرد، پاسخ مناسبی ارائه دهد.
نتيجه:
ساختار سخت افزارها و منطق نرم افزارها باید با رويکرد جديدی مبتنی بر مغز انسان بازبينی و اصلاح شوند. برای اين منظور لازم است ساختار مغز مطالعه شود
اين روز ها همه حرف از شبكه هاي عصبي مي زنند اما واقعا چرا شبكه هاي عصبي؟؟؟
علی رغم آنکه نرم افزارهای وجود بخوبی محاسبات ساده و پيچيده را انجام می دهند و برای تصميم گيری در حيطه های مختلف به مديران کمک می کنند، سئوال آنست که چرا رویکرد برنامه نویسی و طراحی سخت افزار باید مطابق الگو و عملکرد مغز انسان متحول شوند؟
هرچند امروزه فنآوری های طراحی، ساخت و توليد رايانه ها و نرم افزارها پيشرفت قابل توجهی نموده است، اما به دلايل ذيل بايد در منطق طراحی و ساخت رایانه ها و همچنين نرم افزارهای موجود متحول گردد:
*. افزايش سرعت
برنامه ای برای تشخيص چهره يک فرد را با ساختار رايانه ها و نرم افزارهای موجود در نظر بگيريد:
– به طور یقين برنامه شامل حلقه هايی است که ده ها بار بايد بطور سریال و پی در پی تکرار شود.
– در هر تکرار خصوصیت خاصی از صورت را ذخیره نموده و با الگو مقایسه نماید.
– بعد از تست کلیه خصوصیات، چهره را تشخیص دهد.
سلسله عمليات مزبور، بارها تکرر شده و مدتها وقت دستگاه را ميگيرد، اما آيا تشخيص چهره توسط مغز انسان نيز چنين است. در سيستم مغز، در آن واحد ده ها واحد پردازش (که به نرون موسوم است) در عصب بينايی بطور موازی بکار می افتد و بدليل پردازش موازی ( و نه پی در پی) در زمان بسيار کوتاه چهره تشخيص داده ميشود.
نتيجه آنکه : تحول در منطق برنامه نويسی به گونه ای که بجای پردازش سريال، پردازش موازی جایگزین شود، در آينده طراحی رايانه ها بايد مورد توجه قرار گيرد.
*. حساسيت بالا به رخداد اشتباه
بروز اشتباه در فرمت و علائم برنامه نویسی منجر به اتلاف ساعتها وقت در ردیابی، شناسایی و اصلاح برنامه ميگردد. همچنين رخداد اشتباه در منطق برنامه اعم از آنکه یک زیر برنامه یا قسمتی از آن درست کار نکند، منجربه آن خواهد شد که نتیجه حاصله کاملا نادرست گردد، در حالی که عدم عملکرد صحيح قسمتی از نرون ها منجر به از کارافتادگی کامل مغز نميگردد و امکان اتخاذ تصميم صحيح در اين حالت نيز وجود دارد.
*. رایانه ها و نرم افزارهای موجود قادر نيستند از تجربيات گذشته استفاده نمايند.
بازبينی و به هنگام نمودن برنامه های نرم افزاری در دوره های زمانی مختلف اجتناب ناپذير است، در حالی که مغز بطور پيوسته در حال يادگيری و انطباق با محيط است. صرف وقت زياد برای بازبينی و اصلاح دوره ای سیستم های موجود رايانه ای ممکن است منجر به بازيابی و سلامت سيستم نگردد.
*. عدم ارائه پاسخ مناسب در شرایط جديد
با تغيير وروده های برنامه های نرم افزاری، از آنها انتظار نميرود پاسخی ارائه دهند، در حالی که مغز ممکن است علی رغم نداشتن تجربه ای مشخص، هنگاميکه در شرايط جديد قرار ميگيرد، پاسخ مناسبی ارائه دهد.
نتيجه:
ساختار سخت افزارها و منطق نرم افزارها باید با رويکرد جديدی مبتنی بر مغز انسان بازبينی و اصلاح شوند. برای اين منظور لازم است ساختار مغز مطالعه شود