LaDy Ds DeMoNa
17th April 2010, 06:58 PM
درباره آلبوم «ژاكت» از محسن چاوشي
http://www.ahangsara.com/images/jacket-cover-200.jpgامیر بهاری/آهنگ سرا: محسن چاوشی (http://www.ahangsara.com/advanced_search_result.php?keywords=%D9%85%D8%AD%D 8%B3%D9%86+%DA%86%D8%A7%D9%88%D8%B4%DB%8C&search_in_description=1&x=0&y=0)، خواننده با استعدادي است. اين را با يكبار گوش دادن ترانههاي فيلم «سنتوري» ميتوان فهميد و پيش از آن هم با آثاري كه غيررسمي از او منتشر شده بود ميتوان حدس زد كه از همه كساني كه همزمان و همشكل با او شروع بهكار كرد با استعدادتر است و بهتر آواز ميخواند.
چاووشي پيش از اينكه روي زمين بيايد و رسمي آواز بخواند، محبوب شد و خيليها دل به تجربههاي رسمي او بسته بودند اما اتفاقي كه در ابعادي ديگر براي آلبوم «ترنج» محسن نامجو رخ داد براي چاووشي هم بهوقوع پيوست. همانقدر كه زينت دادنهاي بيدليل در تنظيم قطعات «ترنج» به نامجو لطمه زد بيدليل شلوغ شدن ترانههاي چاووشي و استفاده بيش از حد از توانايي صداسازي او هم تبديل به نقطه ضعف شد.
در دو آلبوم رسمي چاووشي مشخص است كه در تنظيم آثار خيلي وقت صرف شده و خيلي فكر شده اين ترانهها تنظيم شدهاند. اما انگار چاووشي و تنظيمكنندگانش فراموش كردهاند كه نوع موسيقي كه ارائه ميدهند و نوع صداي چاووشي اين پيچيدگي و استفاده بيربط از گيتار الكتريك و سلوهايي كه تقليد دست چندم از گريمور و امثالهم است (كه تازه خود اصلش هم ديگر چيز تازهاي محسوب نميشود) ارتباطي به اين نوع صدا و اين ترانهها ندارد يعني ادراكي كه 40 سال پيش در موسيقي پاپ ايران وجود داشته هنوز به اين دوستان منتقل نشده است.
در دهه 1350 كوروش يغمايي واقعا آواز راك ميخواند و سلوهاي ترانه هايش هم منطبق بر نوع آوازش بود. اما مثلا حتي فريدون فروغي كه بهشدت تحتتاثير موسيقي بلوز بود از سلوهاي گيتار آن چناني استفاده نميكرد چون نوع صداي خودش را خوب ميشناخت. صداي محسن چاووشي يك ناله خاص خودش را دارد كه مختص ايران است و جالب اين است كه بازخورد اين صدا در موسيقي فيلم سنتوري ديده شده است. همان ترانه معروف «خيانت» كه ساز سنتور آنرا همراهي ميكند جواب خودش را داده است و نشان ميدهد صداي چاووشي در زمينهساز و حالوهواي ايراني بهخوبي جواب ميدهد اما دوستان به زور گيتار الكتريك (آن هم با ضايعترين و خالتورترين حس و فيلينگ ممكن)، فلوت ريكورد و... ميبندند به صداي چاووشي و ماحصل ميشود آلبومي مثل «ژاكت» كه جز لحظههاي زيبايي مثل شروع آواز چاووشي در قطعه اول چيز قابل تاملي ندارد.
http://www.ahangsaramag.com/images/stories/February_2010/ChavoshiCD2.jpg (http://www.ahangsara.com/advanced_search_result.php?keywords=%D9%85%D8%AD%D 8%B3%D9%86+%DA%86%D8%A7%D9%88%D8%B4%DB%8C&search_in_description=1&x=0&y=0)
يا باز انتخاب اشتباه ديگري كه صورت گرفته در قطعه «حراج» حالوهواي الكترونيك كار كه تا حدودي به موسيقي ترنس نزديك ميشود، نوع موسيقي كه اصلا ربطي به صداي چاووشي ندارد. اگر سيروان خسروي در آن حالوهوا آهنگسازي ميكند و آواز ميخواند دليل سادهاي دارد؛ صداي او خوب يا بد با اين نوع موسيقي همخواني دارد اما صداي چاووشي يك حرارت شرقي دارد كه به اين فضا ربطي ندارد. جالب اينكه خود تنظيمكنندگان هم به اين نتيجه رسيدند كه يك مشكلي در كار است ولي كار را خرابتر كردند و ساز سنتي وارد آن فضا كردهاند.
اما در آلبوم «ژاكت» نگين درخشان اين طنازيهاي بيدليل قطعه «خنده» است كه آكوردهاي آن تقليد مستقيم و بدون خلاقيت از قطعه بسيار موفق «Uprising» از گروه ميوز است. ترانهاي بسيار اعتراضي كه اشارت مستقيم به دولتمردان غربي دارد و متيو بلامي خيلي خوب و محكم آن را خوانده است. با شنيدن اين آكوردها در آغاز ترانه «خنده» دلمان را خوش كرده بوديم به يك ترانه قرص و آواز محكم كه يكمرتبه چاوشي با آه و ناله خواندن آغاز كرد:«خنده رو از لب اين دل ناشاد بگير/يهكم عاشق شدن رو از دلم ياد بگير....» اين ترانه شايد خوب باشد اما نه براي اين ملودي. بهنظر ميآيد محسن چاووشي بعد از رسمي شدن هنوز مسير درست خود را پيدا نكرده و حتي اگر مسير قبلي خود را پيش ميگرفت ماحصل بهتر از اين ميشد.
آثاري كه محسن چاووشي به قول نامجو با يك كيبورد ارزانقيمت در خانهاي كوچك در محلهاي مهجور ساخته بسيار دلنشينتر از اين ملوديهاي بيدليل شلوغ و پرساز است. چاووشي نياز به بازگشت به خويشتن دارد.
منبع: تهران امروز
http://www.ahangsara.com/images/jacket-cover-200.jpgامیر بهاری/آهنگ سرا: محسن چاوشی (http://www.ahangsara.com/advanced_search_result.php?keywords=%D9%85%D8%AD%D 8%B3%D9%86+%DA%86%D8%A7%D9%88%D8%B4%DB%8C&search_in_description=1&x=0&y=0)، خواننده با استعدادي است. اين را با يكبار گوش دادن ترانههاي فيلم «سنتوري» ميتوان فهميد و پيش از آن هم با آثاري كه غيررسمي از او منتشر شده بود ميتوان حدس زد كه از همه كساني كه همزمان و همشكل با او شروع بهكار كرد با استعدادتر است و بهتر آواز ميخواند.
چاووشي پيش از اينكه روي زمين بيايد و رسمي آواز بخواند، محبوب شد و خيليها دل به تجربههاي رسمي او بسته بودند اما اتفاقي كه در ابعادي ديگر براي آلبوم «ترنج» محسن نامجو رخ داد براي چاووشي هم بهوقوع پيوست. همانقدر كه زينت دادنهاي بيدليل در تنظيم قطعات «ترنج» به نامجو لطمه زد بيدليل شلوغ شدن ترانههاي چاووشي و استفاده بيش از حد از توانايي صداسازي او هم تبديل به نقطه ضعف شد.
در دو آلبوم رسمي چاووشي مشخص است كه در تنظيم آثار خيلي وقت صرف شده و خيلي فكر شده اين ترانهها تنظيم شدهاند. اما انگار چاووشي و تنظيمكنندگانش فراموش كردهاند كه نوع موسيقي كه ارائه ميدهند و نوع صداي چاووشي اين پيچيدگي و استفاده بيربط از گيتار الكتريك و سلوهايي كه تقليد دست چندم از گريمور و امثالهم است (كه تازه خود اصلش هم ديگر چيز تازهاي محسوب نميشود) ارتباطي به اين نوع صدا و اين ترانهها ندارد يعني ادراكي كه 40 سال پيش در موسيقي پاپ ايران وجود داشته هنوز به اين دوستان منتقل نشده است.
در دهه 1350 كوروش يغمايي واقعا آواز راك ميخواند و سلوهاي ترانه هايش هم منطبق بر نوع آوازش بود. اما مثلا حتي فريدون فروغي كه بهشدت تحتتاثير موسيقي بلوز بود از سلوهاي گيتار آن چناني استفاده نميكرد چون نوع صداي خودش را خوب ميشناخت. صداي محسن چاووشي يك ناله خاص خودش را دارد كه مختص ايران است و جالب اين است كه بازخورد اين صدا در موسيقي فيلم سنتوري ديده شده است. همان ترانه معروف «خيانت» كه ساز سنتور آنرا همراهي ميكند جواب خودش را داده است و نشان ميدهد صداي چاووشي در زمينهساز و حالوهواي ايراني بهخوبي جواب ميدهد اما دوستان به زور گيتار الكتريك (آن هم با ضايعترين و خالتورترين حس و فيلينگ ممكن)، فلوت ريكورد و... ميبندند به صداي چاووشي و ماحصل ميشود آلبومي مثل «ژاكت» كه جز لحظههاي زيبايي مثل شروع آواز چاووشي در قطعه اول چيز قابل تاملي ندارد.
http://www.ahangsaramag.com/images/stories/February_2010/ChavoshiCD2.jpg (http://www.ahangsara.com/advanced_search_result.php?keywords=%D9%85%D8%AD%D 8%B3%D9%86+%DA%86%D8%A7%D9%88%D8%B4%DB%8C&search_in_description=1&x=0&y=0)
يا باز انتخاب اشتباه ديگري كه صورت گرفته در قطعه «حراج» حالوهواي الكترونيك كار كه تا حدودي به موسيقي ترنس نزديك ميشود، نوع موسيقي كه اصلا ربطي به صداي چاووشي ندارد. اگر سيروان خسروي در آن حالوهوا آهنگسازي ميكند و آواز ميخواند دليل سادهاي دارد؛ صداي او خوب يا بد با اين نوع موسيقي همخواني دارد اما صداي چاووشي يك حرارت شرقي دارد كه به اين فضا ربطي ندارد. جالب اينكه خود تنظيمكنندگان هم به اين نتيجه رسيدند كه يك مشكلي در كار است ولي كار را خرابتر كردند و ساز سنتي وارد آن فضا كردهاند.
اما در آلبوم «ژاكت» نگين درخشان اين طنازيهاي بيدليل قطعه «خنده» است كه آكوردهاي آن تقليد مستقيم و بدون خلاقيت از قطعه بسيار موفق «Uprising» از گروه ميوز است. ترانهاي بسيار اعتراضي كه اشارت مستقيم به دولتمردان غربي دارد و متيو بلامي خيلي خوب و محكم آن را خوانده است. با شنيدن اين آكوردها در آغاز ترانه «خنده» دلمان را خوش كرده بوديم به يك ترانه قرص و آواز محكم كه يكمرتبه چاوشي با آه و ناله خواندن آغاز كرد:«خنده رو از لب اين دل ناشاد بگير/يهكم عاشق شدن رو از دلم ياد بگير....» اين ترانه شايد خوب باشد اما نه براي اين ملودي. بهنظر ميآيد محسن چاووشي بعد از رسمي شدن هنوز مسير درست خود را پيدا نكرده و حتي اگر مسير قبلي خود را پيش ميگرفت ماحصل بهتر از اين ميشد.
آثاري كه محسن چاووشي به قول نامجو با يك كيبورد ارزانقيمت در خانهاي كوچك در محلهاي مهجور ساخته بسيار دلنشينتر از اين ملوديهاي بيدليل شلوغ و پرساز است. چاووشي نياز به بازگشت به خويشتن دارد.
منبع: تهران امروز