s@ba
17th April 2010, 09:27 AM
http://rasekhoon.net/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1/1388/Azar/02/drrosh46.jpgاعتماد به نفس واژهاى است كه در فرهنگ كنونى، از آن بسیار استفاده مىشود ولى اغلب به غلط تعبیر مىگردد. به طور مثال خانوادهى روبى، علت ضعیف بودن او را در درسهایش، به پایین بودن اعتماد به نفسش نسبت مىدهند و یا والدین مونیكا معتقدند كه علت خجالت فرزندشان و عدم ارتباطش با هم كلاسى خود، ریشه در ضعف شخصیتى و اعتماد به نفس او دارد.
. (http://karkabod.ir/)
آیا چنین تعبیراتى پیرامون رفتار فرزندان، درست است و آنها واقعا دچار كمبود اعتماد به نفس هستند؟
كتابهاى خود یارى و نوارهاى زیادى پیرامون موضوع اعتماد به نفس وجود دارد كه در بردارندهى نصایح و پیامهاى الهام بخشى هستند و به افراد كمك مىكنند كه چگونه مثبت بیندیشند و با تمام وجود، احساس شادى كنند. پیام كلى همهى این كتابها حاكى از این مسئله است كه، تنها با ایجاد اعتماد به نفس در خود، مىتوان بر جهان غلبه كرد و مشكلات را پشت سر گذاشت.
از رشد عاطفى فرزندانتان غافل نشوید
همان گونه كه بیشتر افراد آگاهند، گفتگوها و پیامهاى الهام بخش، تأثیر ثابت و پا برجایى ندارند و تنها موجب ایجاد آرامش موقت در فرد مىشوند. اگر والدین درصدد ایجاد اعتماد به نفس در كودكان خود هستند باید آگاه باشند كه تنها با تعریف و تمجید از كودك، به این امر مهم دسترسى پیدا نخواهند كرد. اگر چه تحسین و تعریف از كودك، در شروع كار به پدر و مادر كمك مىكند ولى براى گسترش این حس در كودك، باید قدمهاى استوارترى برداشت. در حقیقت اعتماد به نفس، تنها با صحبت كردن و فكر كردن در مورد آن حاصل نمىشود.
در این بخش من تصمیم دارم كه سه شیوه را در اختیار والدین و فرزندان قرار دهم تا به وسیلهى آن، اعتماد به نفسى پایدار را در خود ایجاد كنند. عامل اول، در برگیرندهى «باورها و ادراك» مثبت فرد نسبت به خودش مىباشد كه بر پایهى ارزیابى توانایىهاى واقعى فرد و ویژگىهاى مثبت او، استوار است. عامل دوم، شامل موضوع دستیابى به سطح رضایت بخشى از «پیشرفت» و مهارت است كه به كمك آن فرد به موفقیت مىرسد. عامل سوم به موضوع «حمایت» عاطفى فرد در خانواده مىپردازد. در واقع در بیشتر مواقع عامل سوم نادیده گرفته شده و به دست فراموشى سپرده مىشود در صورتى كه به عقیدهى من این فاكتور از اهمیت بالایى برخوردار است و به انسان ماهیت عاطفى و اجتماعى مىبخشد زیرا همهى افراد تنها در خانواده مىتوانند از لحاظ عاطفى رشد و بلوغ پیدا كنند، پذیرفته شوند و پرورش یابند.
سه عامل سازندهى اعتماد به نفس یعنى پیشرفت، حمایت و ادراك، عواملى ضرورى براى ایجاد احساس خوب بودن، صلاحیت داشتن، موفق بودن، ارزش داشتن و عشق و محبت هستند. تركیب این سه عامل با یكدیگر، پایه و اساس محكمى را براى ایجاد اعتماد به نفس حقیقى و همیشگى تشكیل مىدهد. اگر یكى از این عوامل وجود نداشته باشد، قطعا فرد با مشكلات ارزشى و عاطفى روبرو خواهد شد. خانواده و خصوصا والدین مىتوانند نقش حیاتى را در ایجاد این سه عامل بازى كنند. در این فصل از كتاب ما به چگونگى انجام این كار مىپردازیم.
اعتماد به نفس چیست
در 2 سالگى، كودك نسبت به موضوع هویت خود و این كه چه كسى است و یا چه كسانى را دوست دارد، ایدههایى پیدا مىكند. در واقع حس خودشناسى در او شروع به تبلور مىكند و او پیرامون مسائلى آگاهى پیدا مىكند همچون این كه آیا دختر است یا پسر، چه غذایى را دوست دارد و كدام را نه و بازى مورد علاقهاش چیست. البته این نوع خودشناسى توصیفى است نه تشخیصى، در واقع اعتماد به نفس واقعى كه به معناى ارزیابى فرد از توانایىها و ویژگىهاى فردىاش مىباشد، در سالهاى آینده بروز مىكند. هنگامى كه كودك خود را ارزیابى مىكند، این سنجش تنها محدود به شرایط مكانى و زمانى خاص خود است، مثلا كودك قبل از 7 یا 8 سالگى افكار نظرى خود را این چنین توصیف مىكند كه من در بازى كامپیوترى موفق هستم و یا مىتوانم دوستان خوبى پیدا كنم و یا این كه هجى كردن كلمات براى من دشوار است. در واقع ارزیابى فرزندان از خودشان در سنین كمتر از 7 سالگى، محدود به كار و وظیفهى مشخصى است كه پیش رو دارند و هرگز در برگیرندهى مفهوم كلى «اعتماد به نفس» نیست.
در سن 8 یا 9 سالگى، حس خودارزشى و توانایى در كودك بیشتر از قبل متبلور مىشود. در روند شكل گیرى حس هویت شناسى، درك و تصور، كودكان به خود ویژگىهاى خوب و بد را نسبت مىدهند و مجموع این ارزیابىهایى كه كودك از خود مىكند، احساس اعتماد به نفس را در او به وجود مىآورد. باید به خاطر سپرد كه اعتماد به نفس در هر فردى، حوزه و محدودهى خاص خود را دارد به این معنى كه داشتن اعتماد به نفس در ورزش، ضرورتا به این مفهوم نیست كه شخص در درس ریاضى مىدرخشد، در زمین بسكتبال موفقیتى كسب نكند. با این وجود، همهى افراد، نسبت به خود، یك احساس كلى دارند كه از نگرش فرد پیرامون خودش سرچشمه مىگیرد و عمیقا بر روى رفتارهاى او تأثیر مىگذارد. اگر چه تعریف عزت نفس ممكن است دشوار باشد اما تقریبا هر فردى با خصوصیات شهودى اعتماد به نفس بالایى است روبرو مىشویم، با عكس العملهایش، وجود عزت نفس را در او احساس مىكنیم و بر عكس این موضوع در مورد كسى كه اعتماد به نفس كمى دارد نیز، صدق مىكند. علایمى همچون زبان اشاره، شیوهى برقرارى ارتباط، ارتباط چشمى حاكى از وجود اعتماد به نفس در فرد است به این معنى كه هر چه فرد توانایى برقرارى ارتباط بیشترى با دیگران داشته باشد و در هنگام صحبت بتواند به چشمهاى طرف مقابل نگاه كند، از عزت نفس بالاترى برخوردار است.
نقش ادراك مثبت در شكلگیرى اعتماد به نفس
اعتماد به نفس، با وجود ادراك و باورهاى مثبت فرد نسبت به خودش، در او آغاز مىگردد. همهى ما، از سنین كودكى با دریافت ایده و نظرات دیگران پیرامون خودمان، شروع به ساختن این باورها و ادراك مىكنیم. والدین اولین و صمیمىترین كسانى هستند كه با كودكان ارتباط برقرار مىكنند و چون میان آنها ارتباطات عاطفى گرمى وجود دارد، فرزندان بیشتر از والدین تأثیر مىپذیرند تا دیگران. در واقع نظرات پدر و مادر بیشتر از دیگران مورد پذیرش كودكان قرار مىگیرد و این فرصت مناسبى است كه والدین رفتارهاى خوب و ویژگىهاى مثبت فرزندان را مورد ستایش قرار دهند. اگر چنین تحسین و ستایشى به طور خود به خود و همراه با عشق و علاقه باشد بیشتر مؤثر واقع مىشود و برعكس اغراق و ریاكارى و عدم صداقت، سبب آسیب روحى به كودك مىگردد. والدین در ایجاد ادراك و باور كودكان، نقش مهمى دارند و مىتوانند اعتماد به نفس كودكان را پرورش دهند. به طور مثال اگر كودك در مهمانى رفتار خوبى داشته است، والدین باید با تحسین كودك، او را متوجه آگاهى خود نسبت به رفتار فرزند بكنند و یا اگر فرزند بعد از بازى كردن، اتاق خود را مرتب كرد، والدین باید با اجازه دادن به او براى تماشاى تلویزیون، او را متوجه سازند كه پدر و مادر از انجام كار شایستهى او آگاهى دارند و او را تحسین مىكنند. هنگامى كه والدین، از توان فرزند خود پیرامون تكالیف و پروژههاى مدرسه آگاهى دارند و فرزند را به خاطر این سعى و تلاش مورد تحسین قرار مىدهند، حس را در كودك ایجاد مىكنند كه زمینهساز بروز اعتماد به نفس در او مىگردد. فرزند در این هنگام به تلاش و جدیتش افتخار مىكند و احتمالا در آینده سعى و تلاش بیشترى را براى بهتر بودن، به انجام مىرساند. این واكنش والدین سبب مىشود كه انگیزهى فرزند براى انجام تكالیف، بیشتر شود و باور و نگرشى مثتبى را نسبت به خود پیدا كند و خود را به عنوان فردى مسئولیتپذیر بشناسد. تصویر مثبتى كه كودك در ذهن خود مىسازد، بر روى نگرشش نسبت به والدین، اولیاى مدرسه و خود، تأثیر مىگذارد و موفقیت ناشى از تلاشش، سبب ایجاد حس توانایى در او مىگردد. همچنین ابراز حس مهربانى، عشق و علاقه و افتخار نسبت به فرزند سبب مىشود كه در او احساس پذیرفته شدن، مورد عشق و علاقه قرار گرفتن و دوست داشتن، شكل گیرد.
عكس مورد بالا نیز صادق است. اگر والدین تلاش فرزند را نادیده بگیرند و كار بزرگى در نظر نگیرند، كودك هرگز احساس اعتماد به نفس، صلاحیت و توانایى، موفقیت و نگرش مثبت پیدا نخواهد كرد.
دانش آموز شایسته و سخت كوش، كه مورد تشویق و تحسین والدین قرار مىگیرد، قطعا این توانایى را در آینده نیز بروز مىدهد اما كودكى كه توانایىهاى خود را باور ندارد و والدینش نیز هرگز به تلاشهاى او توجهى نمىكنند، در آینده نتیجهى مطلوبى پیش رو نخواهد داشت.
ویژگىهاى خوب
پیرامون موضوع «ادراك مثبت» هدف اصلى والدین، آگاه ساختن فرزندان از قدرت، ارزش و ویژگىهاى خوب درونىشان است. این موضوع به معناى نادیده گرفتن رفتارهاى مشكلساز نیست. رفتارهاى ناشایستى همچون دروغ گفتن، دزدى و استفاده از الكل باید مورد برخورد و توجه قرار گیرد ولى همواره باید این انتظار را از كودكان داشته باشیم كه قادرند خود را اصلاح كنند و رفتارهاى بهترى از خود بروز دهند. پدر و مادر مىتوانند مشكلات را شناسایى كنند و به حل و فصل آنها بپردازند و در عین حال روى این موضوع تأكید بورزند كه مشكلات و رفتارهاى ناشایست همواره مغلوب ماهیت دوست داشتنى، رفتار همراه با مسئولیتپذیرى و خصوصیات مثبت كودك است. در واقع پدر و مادر باید روى توانایىهاى كودك تأكید كنند نه اشتباهاتش و همچنین رفتارهاى مثبت او را تحسین كنند و به سرزنش رفتارهاى بد او نپردازند.
نقش پیشرفت و موفقیت در شكلگیرى اعتماد به نفس
در اجتماع كنونى، بسیارى بر این عقیدهاند كه والدین و معلمان با گفتن جملاتى مثل «تو باهوشى»، «تو با استعدادى»، «تو خوبى و خلاقى» مىتوانند حس اعتماد به نفس را در كودك تقویت كنند اما باید دانست كه این نظریه چندان موفق عمل نمىكند و در بسیارى از موارد نیز مىتواند مشكلساز شود، به این معنى كه اگر والدین در ابراز این جملات تحسینآمیز اغراق ورزند، مشكلاتى بروز خواهد كرد. روش دیگرى كه عدهاى به آن معتقدند این است كه از كودك بخواهیم بنویسد «من كودكى استثنایى و موفقم.» تكرار این جمله نیز دردى را دوا نمىكند و هرگز كودك را داراى اعتماد به نفس نمىسازد. در واقع اظهار جملات مثبت و تحسین برانگیز در صورتى تأثیر بسزایى دارد كه صادقانه ادا شود و از سوى كسى مطرح گردد كه كودك به او احترام مىگذارد و ارزش زیادى براى او قائل است، در این صورت است كه این اظهارات مىتواند به ایجاد موفقیت، استعداد و ویژگىهاى مثبت در كودك، بینجامد.
كودكان ممكن است آرمانگرا و تأثیرپذیر باشند اما چنین خصوصیتى باعث نمىشود كه آنها همیشه با تحسین خالى از صداقت و ستایشى كه در خور آنها نیست، گول بخورند و مغلوب آن شوند. اگر كودكان به دروغ مورد تحسین قرار گیرند و در واقع بیش از آن چه كه سزاوارشان است مورد تشویق واقع شوند، هنگامى كه از توانایى واقعى خود آگاه گردند متعجب مىشوند و ارزش موفقیتها و استعدادهاى واقعى خود را نیز درك نخواهند كرد.
كوتاه سخن این كه، اظهار جملات و كلمات مثبت و سازنده، كافى نیست و كودكان براى برخوردارى از اعتماد به نفس واقعى، نیازمند ایجاد اطمینان و عزت نفسى هستند كه بر پایهى «موفقیت و پیشرفت» شكل مىگیرد. روان شناس، مارتین سلیگمن (1) معتقد است كه اعتماد به نفس داراى دو بعد است، یكى «داشتن احساس خوب» و دیگر «انجام كار خوب». در واقع توانایى انجام درست كارها، كه سبب ایجاد مهارتها، غلبه بر مشكلات و دستیابى به پیشرفت و موفقیت است، نقش مؤثرترى را نسبت به «احساس خوب» دارد. همچنین عموما تحسین زبانى، خالى از صداقت و مبالغهآمیز است و همان طور كه سلیگمن اشاره مىكند اگر هر كسى خود را «موفق و استثنایى» خطاب كند پس در این صورت هیچ كس نمىتواند واقعا «استثنایى و موفق» باشد و این واژه معناى خود را از دست خواهد داد.
عزت نفس محصول و پیامد موفقیت است
از دیدگاه سلیگمن، عزت نفس محصول موفقیت است نه مسبب آن. در واقع اعتماد به نفس با تجربه كردن موفقیت و توانایى در فرد حاصل مىشود نه بر عكس آن. به نظر این روان شناس مشكلات اجتماعى و افت تحصیلى سبب پایین آوردن اعتماد به نفس مىگردند نه این كه پایین بودن اعتماد به نفس، باعث این مشكلات گردد. احساس خوب و عمل خوب مكمل یكدیگرند و هر دو داراى اهمیت مىباشند. تأكید ورزیدن بر احساس خوب و عدم توجه به انجام عمل شایسته، سبب مىشود كه جلوى پرورش اعتماد به نفس در كودكان گرفته شود. نقش والدین در یارى رساندن به فرزندان پیرامون «انجام درست كارها» این است كه حس خوش بینى و امید را در كودك ایجاد كنند تا او با تلاش و جدیت به سوى آموختن مهارتهایى قدم بردارد كه بتواند بر مشكلات غلبه كند و به موفقیت برسد، و در این میان، اهداف واقع بینانه و معقولى را با توجه به توانایى و استعداد كودك، براى او در نظر بگیرند.
نقش حمایت عاطفى و خانواده در شكلگیرى اعتماد به نفس
عامل سوم ایجاد اعتماد به نفس، خانواده و حمایت عاطفى است. در حقیقت یافتن حمایت، عشق و علاقه و پذیرش در خانواده، به عنوان عاملى ضرورى در شكلگیرى عزت نفس، در نظر گرفته مىشود. وقتى كودك با احساس عشق و محبت رشد كند، حس مثبت اندیشى در او به طور عمیق و همیشگى ایجاد مىشود و در واقع هیچ گاه سطح درآمد افراد، شهرت و موفقیت آنها نمىتواند جاى این نیازهاى عاطفى را پر كند. اگر از افراد خوشحال و خوشبخت بپرسیم كه منشأ شادى شما چیست؟ بدون هیچ مكثى خواهند گفت كه مهمترین عامل، روابط دوستانه و گرم خانوادگى است كه این خوشبختى را به ارمغان آورده است.
این كه به كودكان بیاموزیم چگونه مثبت اندیش باشند و در كارها و اهداف خود به موفقیت برسند، براى پرورش حس قوى اعتماد به نفس كافى نیست بلكه باید به آنها عشق ورزید تا بتوانند محبت را به معناى واقعى احساس كنند. والدین باید كودكان را از حمایت عاطفى خود برخوردار كنند تا فرزندان بتوانند در مقابل نامرادىها و شكستهاى زندگى، مقاومت كنند.
پذیرفته شدن در خانواده
در اجتماع، عموما افراد به دلیل نوع شغل و كارى كه انجام مىدهند، مورد حمایت واقع مىشوند، مثلا ستارههاى ورزش، هنرپیشهها و یا موسیقىدانها مورد توجه و علاقه قرار دارند، اما در خانواده، حمایت و پذیرش افراد، به خاطر خود آنهاست نه موقعیت اجتماعى آنان. به طور مثال هیچ گاه كودك به خاطر این كه بازیكن خوبى در تیم بسكتبال است مورد حمایت قرار نمىگیرد و یا برعكس چون تیم او مغلوب شده، طرد نمىشود.
چگونه والدین مىتوانند محیط خانوادگى دوست داشتنى و حمایتگرى را ایجاد كنند؟ این محیط، با ایجاد حس هویت در خانواده ایجاد مىگردد، به این معنى كه اعضاى خانواده، در درجهى اول اهمیت قرار گیرند نه اهداف مالى، شغلى و سیاسى، و یا به زبان دیگر، توجه به نیازهاى تك تك افراد خانواده در اولویت واقع شود و نسبت به رفاه آنها، احساس تعهد وجود داشته باشد. به این صورت همهى اعضا با یكدیگر مهربان هستند و با محبت و علاقه رفتار مىكنند.
كودكان همواره در زندگى نیاز به حمایت والدین دارند. حتى هنگامى كه كار خلافى از آنان سر زده و به خاطر دزدى از مغازه دستگیر شدهاند نیاز به حمایت از آنان سلب نمىشود. این موضوع كه كودك خود را در تمام شرایط حمایت كنیم هرگز به معنى تأیید كار اشتباه و خلاف او نیست بلكه به معناى آن است كه كودك با حمایت و وفادارى خانواده، متوجه مىشود كه مىتواند روى نصیحت، راهنمایى و قانون والدین حساب كند و از اشتباهاتش درس گرفته و در آینده بهتر رفتار كند.
ایجاد محیط خانوادگى كه كودك را مورد تأیید و حمایت قرار مىدهد
دو لورس كارن (2) نویسندهى كتاب «خصوصیات خانوادهى سالم»، پس از مطالعه بر روى صدها خانواده متوجه شد كه تمام خانوادههاى سالم، مشتركاتى با یكدیگر دارند. یافتههاى او حاكى از این مسئله است كه اعضاى چنین خانوادههایى به یكدیگر عشق مىورزند، حامى یكدیگرند و همواره با هم ارتباط دوستانه دارند و در مصاحبههاى بىشمارى كه او با خانوادهها انجام داد، متوجه شد كه كودكانى خوشحالتر و سالمتر هستند كه همواره مورد حمایت خانواده قرار دارند. در این جا خانم كارن، 5 خصوصیتى را كه در چنین خانوادههایى حكمفرماست، مطرح كرده كه ما نیز به آن اشاره مىكنیم:
ابتدا باید گفت كه در چنین خانوادههایى، والدین خود داراى اعتماد به نفس هستند، آنها هرگز در مورد خود نامطمئن و شكاك نیستند زیرا اگر این چنین باشند، همواره این حس عدم اطمینان را به كودكان خود منتقل مىكنند. بنابراین اولین مسئولیت والدین این است كه از خود مراقبت كرده و دید مثبت و سالمى را نسبت به زندگى در خود پرورش دهند.
دوم این كه، هر یك از اعضاى خانواده وظیفه دارد كه دیگر افراد را مورد تأیید و حمایت قرار دهد. اگر این وظیفهى خطیر تنها به عهدهى مادر قرار گیرد، نتیجهى مطلوبى نخواهد داشت، در این مورد مادر و پدر هر دو باید در امر حمایت فرزندان شركت داشته باشند و به دنبال این مسئله فرزندان نیز حامى پدر و مادر و یكدیگر خواهند بود. به طور مثال مادر یا پدرى كه شغل جدیدى را آغاز مىكند به اندازهى كودكى كه به مدرسهى جدیدى مىرود، نیاز به حمایت دارد.
سوم این كه، خانواده باید درك كند كه حمایت به معناى تحت فشار قرار دادن افراد براى بهتر بودن، و بهتر انجام دادن كارها نیست. زیرا نیاز افراد خانواده با یكدیگر متفاوت است، بعضى نیازمند تشویق بیشتر هستند تا تلاش خود را افزایش دهند ولى بعضى نیز نیاز دارند كه متقاعد شوند تا كارها را سادهتر گرفته و آرامتر پیش روند. در واقع حامى بودن و حمایت كردن به معناى توجه به علایق و خواستههاى دیگران است.
چهارم این كه، روحیهى چنین خانوادههایى مثبت است و بر پایهى امید و خوش بینى است و آنها بر این باورند كه مشكلات و فشارهاى روحى موقتى و قابل حلاند. آنها معتقدند كه تا زمانى كه با هم هستیم و همدیگر را داریم، بر همهى مشكلات فائق خواهیم آمد و كارها را به درستى انجام خواهد شد.
پنجم این كه، چنین خانوادههایى، نهادهاى اجتماعى را حمایت مىكنند اما نه كوركورانه و خودكار. كودكان در خانواده آموزش مىبینند تا به نهادهایى همچون مدرسه و مكانهاى ملى و مقدس و بانیان آنها احترام بگذارند، با این وجود در هنگام نیاز بروز تضاد میان كودكان و والدین، آنها اجازه دارند كه حرفهاى خود را بزنند و والدین باید گوش شنواى دردهاى آنان باشند تا بتوانند راه حل مناسب را بیابند و به این صورت چنین كودكانى به ارزش واقعى خود پى خواهند برد و متوجه مىشوند كه از سوى خانواده مورد پذیرش قرار گرفتهاند.
5 خصوصیت خانوادهى سالم و حمایتگر
1- وجود اعتماد به نفس در والدین.
2- حمایت اعضاى خانواده از یكدیگر.
3- پذیرش محدودیتهاى فردى.
4- روحیهى مثبت و خوش بینانه.
5- احترام به گروههاى مختلف اجتماعى.
سفر همیشگى
اعتماد به نفس پدیدهى پیچیدهاى است كه بسیارى از عوامل بر روى آن تأثیر مىگذارند. عزت نفس آموختنى نیست اما چیزى است كه به عنوان هستهى اصلى شخصیت فرد، مورد تكامل و پرورش قرار مىگیرد. همهى پدران و مادران دلسوز، خواستار وجود اعتماد به نفس بالایى در فرزندان خود هستند. آنها خود نمىتوانند دقیقا این روند را كنترل كنند و تنها قادر به تأثیر گذارى در پرورش این حس هستند. شیوهى «حمایت، ادراك و پیشرفت» در ایجاد اعتماد به نفس، چهار چوبى را براى والدین ایجاد مىكند كه مىتوانند با پیگیرى آن، اطمینان و امنیت عاطفى را براى فرزندان خود به ارمغان آورند. در واقع این شیوه، روى تنش حیاتى والدین به عنوان عوامل حمایتى مستحكم، تأكید مىورزد و عقیده دارد كه پدر و مادران هستند كه نقش مهمى را در پرورش عزت نفس، بازى مىكنند.
توجه بر این نكته مهم است كه روند ایجاد اعتماد به نفس، همواره ادامه دارد و هرگز خاتمه نمىیابد و همان گونه كه شخصیت افراد تكامل مىیابد، عزت نفس آنها نیز متكامل مىشود كه البته سیر تكامل آن در دوران جوانى بیشتر است.
. (http://karkabod.ir/)
آیا چنین تعبیراتى پیرامون رفتار فرزندان، درست است و آنها واقعا دچار كمبود اعتماد به نفس هستند؟
كتابهاى خود یارى و نوارهاى زیادى پیرامون موضوع اعتماد به نفس وجود دارد كه در بردارندهى نصایح و پیامهاى الهام بخشى هستند و به افراد كمك مىكنند كه چگونه مثبت بیندیشند و با تمام وجود، احساس شادى كنند. پیام كلى همهى این كتابها حاكى از این مسئله است كه، تنها با ایجاد اعتماد به نفس در خود، مىتوان بر جهان غلبه كرد و مشكلات را پشت سر گذاشت.
از رشد عاطفى فرزندانتان غافل نشوید
همان گونه كه بیشتر افراد آگاهند، گفتگوها و پیامهاى الهام بخش، تأثیر ثابت و پا برجایى ندارند و تنها موجب ایجاد آرامش موقت در فرد مىشوند. اگر والدین درصدد ایجاد اعتماد به نفس در كودكان خود هستند باید آگاه باشند كه تنها با تعریف و تمجید از كودك، به این امر مهم دسترسى پیدا نخواهند كرد. اگر چه تحسین و تعریف از كودك، در شروع كار به پدر و مادر كمك مىكند ولى براى گسترش این حس در كودك، باید قدمهاى استوارترى برداشت. در حقیقت اعتماد به نفس، تنها با صحبت كردن و فكر كردن در مورد آن حاصل نمىشود.
در این بخش من تصمیم دارم كه سه شیوه را در اختیار والدین و فرزندان قرار دهم تا به وسیلهى آن، اعتماد به نفسى پایدار را در خود ایجاد كنند. عامل اول، در برگیرندهى «باورها و ادراك» مثبت فرد نسبت به خودش مىباشد كه بر پایهى ارزیابى توانایىهاى واقعى فرد و ویژگىهاى مثبت او، استوار است. عامل دوم، شامل موضوع دستیابى به سطح رضایت بخشى از «پیشرفت» و مهارت است كه به كمك آن فرد به موفقیت مىرسد. عامل سوم به موضوع «حمایت» عاطفى فرد در خانواده مىپردازد. در واقع در بیشتر مواقع عامل سوم نادیده گرفته شده و به دست فراموشى سپرده مىشود در صورتى كه به عقیدهى من این فاكتور از اهمیت بالایى برخوردار است و به انسان ماهیت عاطفى و اجتماعى مىبخشد زیرا همهى افراد تنها در خانواده مىتوانند از لحاظ عاطفى رشد و بلوغ پیدا كنند، پذیرفته شوند و پرورش یابند.
سه عامل سازندهى اعتماد به نفس یعنى پیشرفت، حمایت و ادراك، عواملى ضرورى براى ایجاد احساس خوب بودن، صلاحیت داشتن، موفق بودن، ارزش داشتن و عشق و محبت هستند. تركیب این سه عامل با یكدیگر، پایه و اساس محكمى را براى ایجاد اعتماد به نفس حقیقى و همیشگى تشكیل مىدهد. اگر یكى از این عوامل وجود نداشته باشد، قطعا فرد با مشكلات ارزشى و عاطفى روبرو خواهد شد. خانواده و خصوصا والدین مىتوانند نقش حیاتى را در ایجاد این سه عامل بازى كنند. در این فصل از كتاب ما به چگونگى انجام این كار مىپردازیم.
اعتماد به نفس چیست
در 2 سالگى، كودك نسبت به موضوع هویت خود و این كه چه كسى است و یا چه كسانى را دوست دارد، ایدههایى پیدا مىكند. در واقع حس خودشناسى در او شروع به تبلور مىكند و او پیرامون مسائلى آگاهى پیدا مىكند همچون این كه آیا دختر است یا پسر، چه غذایى را دوست دارد و كدام را نه و بازى مورد علاقهاش چیست. البته این نوع خودشناسى توصیفى است نه تشخیصى، در واقع اعتماد به نفس واقعى كه به معناى ارزیابى فرد از توانایىها و ویژگىهاى فردىاش مىباشد، در سالهاى آینده بروز مىكند. هنگامى كه كودك خود را ارزیابى مىكند، این سنجش تنها محدود به شرایط مكانى و زمانى خاص خود است، مثلا كودك قبل از 7 یا 8 سالگى افكار نظرى خود را این چنین توصیف مىكند كه من در بازى كامپیوترى موفق هستم و یا مىتوانم دوستان خوبى پیدا كنم و یا این كه هجى كردن كلمات براى من دشوار است. در واقع ارزیابى فرزندان از خودشان در سنین كمتر از 7 سالگى، محدود به كار و وظیفهى مشخصى است كه پیش رو دارند و هرگز در برگیرندهى مفهوم كلى «اعتماد به نفس» نیست.
در سن 8 یا 9 سالگى، حس خودارزشى و توانایى در كودك بیشتر از قبل متبلور مىشود. در روند شكل گیرى حس هویت شناسى، درك و تصور، كودكان به خود ویژگىهاى خوب و بد را نسبت مىدهند و مجموع این ارزیابىهایى كه كودك از خود مىكند، احساس اعتماد به نفس را در او به وجود مىآورد. باید به خاطر سپرد كه اعتماد به نفس در هر فردى، حوزه و محدودهى خاص خود را دارد به این معنى كه داشتن اعتماد به نفس در ورزش، ضرورتا به این مفهوم نیست كه شخص در درس ریاضى مىدرخشد، در زمین بسكتبال موفقیتى كسب نكند. با این وجود، همهى افراد، نسبت به خود، یك احساس كلى دارند كه از نگرش فرد پیرامون خودش سرچشمه مىگیرد و عمیقا بر روى رفتارهاى او تأثیر مىگذارد. اگر چه تعریف عزت نفس ممكن است دشوار باشد اما تقریبا هر فردى با خصوصیات شهودى اعتماد به نفس بالایى است روبرو مىشویم، با عكس العملهایش، وجود عزت نفس را در او احساس مىكنیم و بر عكس این موضوع در مورد كسى كه اعتماد به نفس كمى دارد نیز، صدق مىكند. علایمى همچون زبان اشاره، شیوهى برقرارى ارتباط، ارتباط چشمى حاكى از وجود اعتماد به نفس در فرد است به این معنى كه هر چه فرد توانایى برقرارى ارتباط بیشترى با دیگران داشته باشد و در هنگام صحبت بتواند به چشمهاى طرف مقابل نگاه كند، از عزت نفس بالاترى برخوردار است.
نقش ادراك مثبت در شكلگیرى اعتماد به نفس
اعتماد به نفس، با وجود ادراك و باورهاى مثبت فرد نسبت به خودش، در او آغاز مىگردد. همهى ما، از سنین كودكى با دریافت ایده و نظرات دیگران پیرامون خودمان، شروع به ساختن این باورها و ادراك مىكنیم. والدین اولین و صمیمىترین كسانى هستند كه با كودكان ارتباط برقرار مىكنند و چون میان آنها ارتباطات عاطفى گرمى وجود دارد، فرزندان بیشتر از والدین تأثیر مىپذیرند تا دیگران. در واقع نظرات پدر و مادر بیشتر از دیگران مورد پذیرش كودكان قرار مىگیرد و این فرصت مناسبى است كه والدین رفتارهاى خوب و ویژگىهاى مثبت فرزندان را مورد ستایش قرار دهند. اگر چنین تحسین و ستایشى به طور خود به خود و همراه با عشق و علاقه باشد بیشتر مؤثر واقع مىشود و برعكس اغراق و ریاكارى و عدم صداقت، سبب آسیب روحى به كودك مىگردد. والدین در ایجاد ادراك و باور كودكان، نقش مهمى دارند و مىتوانند اعتماد به نفس كودكان را پرورش دهند. به طور مثال اگر كودك در مهمانى رفتار خوبى داشته است، والدین باید با تحسین كودك، او را متوجه آگاهى خود نسبت به رفتار فرزند بكنند و یا اگر فرزند بعد از بازى كردن، اتاق خود را مرتب كرد، والدین باید با اجازه دادن به او براى تماشاى تلویزیون، او را متوجه سازند كه پدر و مادر از انجام كار شایستهى او آگاهى دارند و او را تحسین مىكنند. هنگامى كه والدین، از توان فرزند خود پیرامون تكالیف و پروژههاى مدرسه آگاهى دارند و فرزند را به خاطر این سعى و تلاش مورد تحسین قرار مىدهند، حس را در كودك ایجاد مىكنند كه زمینهساز بروز اعتماد به نفس در او مىگردد. فرزند در این هنگام به تلاش و جدیتش افتخار مىكند و احتمالا در آینده سعى و تلاش بیشترى را براى بهتر بودن، به انجام مىرساند. این واكنش والدین سبب مىشود كه انگیزهى فرزند براى انجام تكالیف، بیشتر شود و باور و نگرشى مثتبى را نسبت به خود پیدا كند و خود را به عنوان فردى مسئولیتپذیر بشناسد. تصویر مثبتى كه كودك در ذهن خود مىسازد، بر روى نگرشش نسبت به والدین، اولیاى مدرسه و خود، تأثیر مىگذارد و موفقیت ناشى از تلاشش، سبب ایجاد حس توانایى در او مىگردد. همچنین ابراز حس مهربانى، عشق و علاقه و افتخار نسبت به فرزند سبب مىشود كه در او احساس پذیرفته شدن، مورد عشق و علاقه قرار گرفتن و دوست داشتن، شكل گیرد.
عكس مورد بالا نیز صادق است. اگر والدین تلاش فرزند را نادیده بگیرند و كار بزرگى در نظر نگیرند، كودك هرگز احساس اعتماد به نفس، صلاحیت و توانایى، موفقیت و نگرش مثبت پیدا نخواهد كرد.
دانش آموز شایسته و سخت كوش، كه مورد تشویق و تحسین والدین قرار مىگیرد، قطعا این توانایى را در آینده نیز بروز مىدهد اما كودكى كه توانایىهاى خود را باور ندارد و والدینش نیز هرگز به تلاشهاى او توجهى نمىكنند، در آینده نتیجهى مطلوبى پیش رو نخواهد داشت.
ویژگىهاى خوب
پیرامون موضوع «ادراك مثبت» هدف اصلى والدین، آگاه ساختن فرزندان از قدرت، ارزش و ویژگىهاى خوب درونىشان است. این موضوع به معناى نادیده گرفتن رفتارهاى مشكلساز نیست. رفتارهاى ناشایستى همچون دروغ گفتن، دزدى و استفاده از الكل باید مورد برخورد و توجه قرار گیرد ولى همواره باید این انتظار را از كودكان داشته باشیم كه قادرند خود را اصلاح كنند و رفتارهاى بهترى از خود بروز دهند. پدر و مادر مىتوانند مشكلات را شناسایى كنند و به حل و فصل آنها بپردازند و در عین حال روى این موضوع تأكید بورزند كه مشكلات و رفتارهاى ناشایست همواره مغلوب ماهیت دوست داشتنى، رفتار همراه با مسئولیتپذیرى و خصوصیات مثبت كودك است. در واقع پدر و مادر باید روى توانایىهاى كودك تأكید كنند نه اشتباهاتش و همچنین رفتارهاى مثبت او را تحسین كنند و به سرزنش رفتارهاى بد او نپردازند.
نقش پیشرفت و موفقیت در شكلگیرى اعتماد به نفس
در اجتماع كنونى، بسیارى بر این عقیدهاند كه والدین و معلمان با گفتن جملاتى مثل «تو باهوشى»، «تو با استعدادى»، «تو خوبى و خلاقى» مىتوانند حس اعتماد به نفس را در كودك تقویت كنند اما باید دانست كه این نظریه چندان موفق عمل نمىكند و در بسیارى از موارد نیز مىتواند مشكلساز شود، به این معنى كه اگر والدین در ابراز این جملات تحسینآمیز اغراق ورزند، مشكلاتى بروز خواهد كرد. روش دیگرى كه عدهاى به آن معتقدند این است كه از كودك بخواهیم بنویسد «من كودكى استثنایى و موفقم.» تكرار این جمله نیز دردى را دوا نمىكند و هرگز كودك را داراى اعتماد به نفس نمىسازد. در واقع اظهار جملات مثبت و تحسین برانگیز در صورتى تأثیر بسزایى دارد كه صادقانه ادا شود و از سوى كسى مطرح گردد كه كودك به او احترام مىگذارد و ارزش زیادى براى او قائل است، در این صورت است كه این اظهارات مىتواند به ایجاد موفقیت، استعداد و ویژگىهاى مثبت در كودك، بینجامد.
كودكان ممكن است آرمانگرا و تأثیرپذیر باشند اما چنین خصوصیتى باعث نمىشود كه آنها همیشه با تحسین خالى از صداقت و ستایشى كه در خور آنها نیست، گول بخورند و مغلوب آن شوند. اگر كودكان به دروغ مورد تحسین قرار گیرند و در واقع بیش از آن چه كه سزاوارشان است مورد تشویق واقع شوند، هنگامى كه از توانایى واقعى خود آگاه گردند متعجب مىشوند و ارزش موفقیتها و استعدادهاى واقعى خود را نیز درك نخواهند كرد.
كوتاه سخن این كه، اظهار جملات و كلمات مثبت و سازنده، كافى نیست و كودكان براى برخوردارى از اعتماد به نفس واقعى، نیازمند ایجاد اطمینان و عزت نفسى هستند كه بر پایهى «موفقیت و پیشرفت» شكل مىگیرد. روان شناس، مارتین سلیگمن (1) معتقد است كه اعتماد به نفس داراى دو بعد است، یكى «داشتن احساس خوب» و دیگر «انجام كار خوب». در واقع توانایى انجام درست كارها، كه سبب ایجاد مهارتها، غلبه بر مشكلات و دستیابى به پیشرفت و موفقیت است، نقش مؤثرترى را نسبت به «احساس خوب» دارد. همچنین عموما تحسین زبانى، خالى از صداقت و مبالغهآمیز است و همان طور كه سلیگمن اشاره مىكند اگر هر كسى خود را «موفق و استثنایى» خطاب كند پس در این صورت هیچ كس نمىتواند واقعا «استثنایى و موفق» باشد و این واژه معناى خود را از دست خواهد داد.
عزت نفس محصول و پیامد موفقیت است
از دیدگاه سلیگمن، عزت نفس محصول موفقیت است نه مسبب آن. در واقع اعتماد به نفس با تجربه كردن موفقیت و توانایى در فرد حاصل مىشود نه بر عكس آن. به نظر این روان شناس مشكلات اجتماعى و افت تحصیلى سبب پایین آوردن اعتماد به نفس مىگردند نه این كه پایین بودن اعتماد به نفس، باعث این مشكلات گردد. احساس خوب و عمل خوب مكمل یكدیگرند و هر دو داراى اهمیت مىباشند. تأكید ورزیدن بر احساس خوب و عدم توجه به انجام عمل شایسته، سبب مىشود كه جلوى پرورش اعتماد به نفس در كودكان گرفته شود. نقش والدین در یارى رساندن به فرزندان پیرامون «انجام درست كارها» این است كه حس خوش بینى و امید را در كودك ایجاد كنند تا او با تلاش و جدیت به سوى آموختن مهارتهایى قدم بردارد كه بتواند بر مشكلات غلبه كند و به موفقیت برسد، و در این میان، اهداف واقع بینانه و معقولى را با توجه به توانایى و استعداد كودك، براى او در نظر بگیرند.
نقش حمایت عاطفى و خانواده در شكلگیرى اعتماد به نفس
عامل سوم ایجاد اعتماد به نفس، خانواده و حمایت عاطفى است. در حقیقت یافتن حمایت، عشق و علاقه و پذیرش در خانواده، به عنوان عاملى ضرورى در شكلگیرى عزت نفس، در نظر گرفته مىشود. وقتى كودك با احساس عشق و محبت رشد كند، حس مثبت اندیشى در او به طور عمیق و همیشگى ایجاد مىشود و در واقع هیچ گاه سطح درآمد افراد، شهرت و موفقیت آنها نمىتواند جاى این نیازهاى عاطفى را پر كند. اگر از افراد خوشحال و خوشبخت بپرسیم كه منشأ شادى شما چیست؟ بدون هیچ مكثى خواهند گفت كه مهمترین عامل، روابط دوستانه و گرم خانوادگى است كه این خوشبختى را به ارمغان آورده است.
این كه به كودكان بیاموزیم چگونه مثبت اندیش باشند و در كارها و اهداف خود به موفقیت برسند، براى پرورش حس قوى اعتماد به نفس كافى نیست بلكه باید به آنها عشق ورزید تا بتوانند محبت را به معناى واقعى احساس كنند. والدین باید كودكان را از حمایت عاطفى خود برخوردار كنند تا فرزندان بتوانند در مقابل نامرادىها و شكستهاى زندگى، مقاومت كنند.
پذیرفته شدن در خانواده
در اجتماع، عموما افراد به دلیل نوع شغل و كارى كه انجام مىدهند، مورد حمایت واقع مىشوند، مثلا ستارههاى ورزش، هنرپیشهها و یا موسیقىدانها مورد توجه و علاقه قرار دارند، اما در خانواده، حمایت و پذیرش افراد، به خاطر خود آنهاست نه موقعیت اجتماعى آنان. به طور مثال هیچ گاه كودك به خاطر این كه بازیكن خوبى در تیم بسكتبال است مورد حمایت قرار نمىگیرد و یا برعكس چون تیم او مغلوب شده، طرد نمىشود.
چگونه والدین مىتوانند محیط خانوادگى دوست داشتنى و حمایتگرى را ایجاد كنند؟ این محیط، با ایجاد حس هویت در خانواده ایجاد مىگردد، به این معنى كه اعضاى خانواده، در درجهى اول اهمیت قرار گیرند نه اهداف مالى، شغلى و سیاسى، و یا به زبان دیگر، توجه به نیازهاى تك تك افراد خانواده در اولویت واقع شود و نسبت به رفاه آنها، احساس تعهد وجود داشته باشد. به این صورت همهى اعضا با یكدیگر مهربان هستند و با محبت و علاقه رفتار مىكنند.
كودكان همواره در زندگى نیاز به حمایت والدین دارند. حتى هنگامى كه كار خلافى از آنان سر زده و به خاطر دزدى از مغازه دستگیر شدهاند نیاز به حمایت از آنان سلب نمىشود. این موضوع كه كودك خود را در تمام شرایط حمایت كنیم هرگز به معنى تأیید كار اشتباه و خلاف او نیست بلكه به معناى آن است كه كودك با حمایت و وفادارى خانواده، متوجه مىشود كه مىتواند روى نصیحت، راهنمایى و قانون والدین حساب كند و از اشتباهاتش درس گرفته و در آینده بهتر رفتار كند.
ایجاد محیط خانوادگى كه كودك را مورد تأیید و حمایت قرار مىدهد
دو لورس كارن (2) نویسندهى كتاب «خصوصیات خانوادهى سالم»، پس از مطالعه بر روى صدها خانواده متوجه شد كه تمام خانوادههاى سالم، مشتركاتى با یكدیگر دارند. یافتههاى او حاكى از این مسئله است كه اعضاى چنین خانوادههایى به یكدیگر عشق مىورزند، حامى یكدیگرند و همواره با هم ارتباط دوستانه دارند و در مصاحبههاى بىشمارى كه او با خانوادهها انجام داد، متوجه شد كه كودكانى خوشحالتر و سالمتر هستند كه همواره مورد حمایت خانواده قرار دارند. در این جا خانم كارن، 5 خصوصیتى را كه در چنین خانوادههایى حكمفرماست، مطرح كرده كه ما نیز به آن اشاره مىكنیم:
ابتدا باید گفت كه در چنین خانوادههایى، والدین خود داراى اعتماد به نفس هستند، آنها هرگز در مورد خود نامطمئن و شكاك نیستند زیرا اگر این چنین باشند، همواره این حس عدم اطمینان را به كودكان خود منتقل مىكنند. بنابراین اولین مسئولیت والدین این است كه از خود مراقبت كرده و دید مثبت و سالمى را نسبت به زندگى در خود پرورش دهند.
دوم این كه، هر یك از اعضاى خانواده وظیفه دارد كه دیگر افراد را مورد تأیید و حمایت قرار دهد. اگر این وظیفهى خطیر تنها به عهدهى مادر قرار گیرد، نتیجهى مطلوبى نخواهد داشت، در این مورد مادر و پدر هر دو باید در امر حمایت فرزندان شركت داشته باشند و به دنبال این مسئله فرزندان نیز حامى پدر و مادر و یكدیگر خواهند بود. به طور مثال مادر یا پدرى كه شغل جدیدى را آغاز مىكند به اندازهى كودكى كه به مدرسهى جدیدى مىرود، نیاز به حمایت دارد.
سوم این كه، خانواده باید درك كند كه حمایت به معناى تحت فشار قرار دادن افراد براى بهتر بودن، و بهتر انجام دادن كارها نیست. زیرا نیاز افراد خانواده با یكدیگر متفاوت است، بعضى نیازمند تشویق بیشتر هستند تا تلاش خود را افزایش دهند ولى بعضى نیز نیاز دارند كه متقاعد شوند تا كارها را سادهتر گرفته و آرامتر پیش روند. در واقع حامى بودن و حمایت كردن به معناى توجه به علایق و خواستههاى دیگران است.
چهارم این كه، روحیهى چنین خانوادههایى مثبت است و بر پایهى امید و خوش بینى است و آنها بر این باورند كه مشكلات و فشارهاى روحى موقتى و قابل حلاند. آنها معتقدند كه تا زمانى كه با هم هستیم و همدیگر را داریم، بر همهى مشكلات فائق خواهیم آمد و كارها را به درستى انجام خواهد شد.
پنجم این كه، چنین خانوادههایى، نهادهاى اجتماعى را حمایت مىكنند اما نه كوركورانه و خودكار. كودكان در خانواده آموزش مىبینند تا به نهادهایى همچون مدرسه و مكانهاى ملى و مقدس و بانیان آنها احترام بگذارند، با این وجود در هنگام نیاز بروز تضاد میان كودكان و والدین، آنها اجازه دارند كه حرفهاى خود را بزنند و والدین باید گوش شنواى دردهاى آنان باشند تا بتوانند راه حل مناسب را بیابند و به این صورت چنین كودكانى به ارزش واقعى خود پى خواهند برد و متوجه مىشوند كه از سوى خانواده مورد پذیرش قرار گرفتهاند.
5 خصوصیت خانوادهى سالم و حمایتگر
1- وجود اعتماد به نفس در والدین.
2- حمایت اعضاى خانواده از یكدیگر.
3- پذیرش محدودیتهاى فردى.
4- روحیهى مثبت و خوش بینانه.
5- احترام به گروههاى مختلف اجتماعى.
سفر همیشگى
اعتماد به نفس پدیدهى پیچیدهاى است كه بسیارى از عوامل بر روى آن تأثیر مىگذارند. عزت نفس آموختنى نیست اما چیزى است كه به عنوان هستهى اصلى شخصیت فرد، مورد تكامل و پرورش قرار مىگیرد. همهى پدران و مادران دلسوز، خواستار وجود اعتماد به نفس بالایى در فرزندان خود هستند. آنها خود نمىتوانند دقیقا این روند را كنترل كنند و تنها قادر به تأثیر گذارى در پرورش این حس هستند. شیوهى «حمایت، ادراك و پیشرفت» در ایجاد اعتماد به نفس، چهار چوبى را براى والدین ایجاد مىكند كه مىتوانند با پیگیرى آن، اطمینان و امنیت عاطفى را براى فرزندان خود به ارمغان آورند. در واقع این شیوه، روى تنش حیاتى والدین به عنوان عوامل حمایتى مستحكم، تأكید مىورزد و عقیده دارد كه پدر و مادران هستند كه نقش مهمى را در پرورش عزت نفس، بازى مىكنند.
توجه بر این نكته مهم است كه روند ایجاد اعتماد به نفس، همواره ادامه دارد و هرگز خاتمه نمىیابد و همان گونه كه شخصیت افراد تكامل مىیابد، عزت نفس آنها نیز متكامل مىشود كه البته سیر تكامل آن در دوران جوانى بیشتر است.