مهاجر
13th April 2010, 02:54 AM
http://www.sitegraphic.com/pictures/sitegraphic20.jpg
روز بیستم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجرت که آثار مرگ بر ایشان ظاهر شده بود،فرمودند به فرزندشان امام حسن علیه السلام شیعیانی که بر در خانه اجتماع نموده اند را اجازه دهید بیایند مرا ببینند ، وقتی آمدند اطراف بستر نشستند و به آرامی می گریستند.حضرت در حال ضعف فرمودند:سلونی قبل ان تفقدونی ولکن خففوا مسائلکم>>سوال کنید از من قبل از آنکه مرا نیابید و لکن سوالات خود را مختصر کنید.
از جمله سوال کنندگان صمصعه بن صوحان بود که از رجال بزرگ شیعه به شمار می آمد.
صمصعه عرض کرد اخبرنی انت افضل ام آدم >>مرا خبر دهید شما افضل هستید یا آدم،حضرت فرمود:تزکیه المر لنفسه قبیح>>قبیح است که مرد خود را تعریف وتزکیه نماید ولی از باب و اما بنعمه ربک فحدث >>نعمت های خدا دادی به خود را نقل کن میگویم انا افضل من آدم >>من از آدم برترم ، عرض کرد به چه دلیل و حضرت ادامه دادند که:برای آدم همه قسم وسایل آرامش و راحتی فراهم بود فقط از گندم منع گردید ولی او تبعیت نکرد و از آن خورد و از بهشت و جوار رحمت خارج شد.
ولی خداوند مرا از خوردن گندم منع نفرمود ولی من به میل خودم چون دنیا را قابل توجه نمی دانستم از آن نخوردم.
عرض کرد شما افضل هستید یا نوح فرمود من افضل هستم از نوح عرض کرد چرا شما افضل هستید فرمود نوح قوم خود را به سمت خدا دعوت کرد ولی آنها تبعیت نکردند بعلاوه اذیت و آزار بسیار به آن بزرگوار نمودند تا که ایشان قوم خود را نفرین کرد.
اما من بعد از پیامبر صلوات الله علیه با آنهمه صدمات و اذیت های فراوانی که از این مردم کشیدم درباره آنها نفرین نکردم و صبر کردم(چنانچه در خطبه شقشقیه امام فرمودند: صبر کردم در حالی که در چشم من خاشاک و در گلوی من استخوان بود)
عرض کرد شما افضل هستید یا ابراهیم فرمود من از ابراهیم افضل هستم عرض کرد چرا ،فرمودند ابراهیم عرض کرد پروردگارا به من بنما که چگونه مردگان را زنده می کنی،خداوند فرمود آیا باور نداری عرض کرد آری باور دارم لیکن می خواهم به مشاهده آن دلم آرام گیرد.
ولی ایمان من به جایی رسید که به یقین رسیدم و گفتم که اگر پرده ها بالا رود و کشف حجاب گردد یقین من زیاد نخواهد شد.
عرض کرد شما افضل هستید یا موسی فرمود من از موسی افضل هستم عرض کرد چرا، فرمودند وقتی خداوند او را مامور کرد که به دعوت فرعون برو عرض کرد پروردگارا من از آنها یک نفر راکشته ام و می ترسم که به خونخواهی وکینه دیرینه مرا به قتل برسانند با این حال اگر از رسالت ناگریزم برادرم هارون را نیز که ناطقه اش از من فصیح تر است با من یار و شریک در کار رسالت فرما تا مرا تصدیق کند که می ترسم که فرعونیان مرا سخت تکذیب کنند.
اما من وقتی رسول اکرم صلی الله علیه و آله از جانب خدا مامورم کردند که بروم بالای خانه خدا آیات اول سوره برائت را برای کفار قریش بخوانم با آنکه کمتر کسی بود که برادر یا پدر یا یکی از اقارب یا خویشان خود را در جنگ از دست نداده باشد ولی خوف نکردم ،اطاعت امر نموده و ماموریت خود را انجام دادم و برگشتم.
عرض کرد شما افضل هستید یا عیسی فرمود من افضل از عیسی هستم عرض کرد چرا؟ فرمودند پس آنکه مریم بواسطه دمیدن جبرئیل در گریبان او بقدرت خدا حامله شد،همین که موقع وضع حمل رسید وحی شد به مریم که از این خانه مقدس بیرون شو زیرا که این خانه محل عبادت است نه زایشگاه و محل ولادت و لذا مریم بیرون شد و در میان صحرا پای نخل خشکیده عیسی به دنیا آمد.
اما وقتی مادرم فاطمه بنت اسد را درد زایمان گرفت در حالیکه وسط مسجد الحرام بود متوسل شد و عرض کردخدایا بحق این خانه و به حق کسی که این خانه را بنا کرده درد زایمان را بر من آسان کن،همان لحظه دیوار کعبه شکافته شد و مادرم فاطمه با ندای غیبی دعوت به داخل خانه شد،مادرم وارد خانه شد و من به دنیا آمدم.
منبع کتاب شبهای پیشاور
اللهم عجل لولیک الفرج
روز بیستم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجرت که آثار مرگ بر ایشان ظاهر شده بود،فرمودند به فرزندشان امام حسن علیه السلام شیعیانی که بر در خانه اجتماع نموده اند را اجازه دهید بیایند مرا ببینند ، وقتی آمدند اطراف بستر نشستند و به آرامی می گریستند.حضرت در حال ضعف فرمودند:سلونی قبل ان تفقدونی ولکن خففوا مسائلکم>>سوال کنید از من قبل از آنکه مرا نیابید و لکن سوالات خود را مختصر کنید.
از جمله سوال کنندگان صمصعه بن صوحان بود که از رجال بزرگ شیعه به شمار می آمد.
صمصعه عرض کرد اخبرنی انت افضل ام آدم >>مرا خبر دهید شما افضل هستید یا آدم،حضرت فرمود:تزکیه المر لنفسه قبیح>>قبیح است که مرد خود را تعریف وتزکیه نماید ولی از باب و اما بنعمه ربک فحدث >>نعمت های خدا دادی به خود را نقل کن میگویم انا افضل من آدم >>من از آدم برترم ، عرض کرد به چه دلیل و حضرت ادامه دادند که:برای آدم همه قسم وسایل آرامش و راحتی فراهم بود فقط از گندم منع گردید ولی او تبعیت نکرد و از آن خورد و از بهشت و جوار رحمت خارج شد.
ولی خداوند مرا از خوردن گندم منع نفرمود ولی من به میل خودم چون دنیا را قابل توجه نمی دانستم از آن نخوردم.
عرض کرد شما افضل هستید یا نوح فرمود من افضل هستم از نوح عرض کرد چرا شما افضل هستید فرمود نوح قوم خود را به سمت خدا دعوت کرد ولی آنها تبعیت نکردند بعلاوه اذیت و آزار بسیار به آن بزرگوار نمودند تا که ایشان قوم خود را نفرین کرد.
اما من بعد از پیامبر صلوات الله علیه با آنهمه صدمات و اذیت های فراوانی که از این مردم کشیدم درباره آنها نفرین نکردم و صبر کردم(چنانچه در خطبه شقشقیه امام فرمودند: صبر کردم در حالی که در چشم من خاشاک و در گلوی من استخوان بود)
عرض کرد شما افضل هستید یا ابراهیم فرمود من از ابراهیم افضل هستم عرض کرد چرا ،فرمودند ابراهیم عرض کرد پروردگارا به من بنما که چگونه مردگان را زنده می کنی،خداوند فرمود آیا باور نداری عرض کرد آری باور دارم لیکن می خواهم به مشاهده آن دلم آرام گیرد.
ولی ایمان من به جایی رسید که به یقین رسیدم و گفتم که اگر پرده ها بالا رود و کشف حجاب گردد یقین من زیاد نخواهد شد.
عرض کرد شما افضل هستید یا موسی فرمود من از موسی افضل هستم عرض کرد چرا، فرمودند وقتی خداوند او را مامور کرد که به دعوت فرعون برو عرض کرد پروردگارا من از آنها یک نفر راکشته ام و می ترسم که به خونخواهی وکینه دیرینه مرا به قتل برسانند با این حال اگر از رسالت ناگریزم برادرم هارون را نیز که ناطقه اش از من فصیح تر است با من یار و شریک در کار رسالت فرما تا مرا تصدیق کند که می ترسم که فرعونیان مرا سخت تکذیب کنند.
اما من وقتی رسول اکرم صلی الله علیه و آله از جانب خدا مامورم کردند که بروم بالای خانه خدا آیات اول سوره برائت را برای کفار قریش بخوانم با آنکه کمتر کسی بود که برادر یا پدر یا یکی از اقارب یا خویشان خود را در جنگ از دست نداده باشد ولی خوف نکردم ،اطاعت امر نموده و ماموریت خود را انجام دادم و برگشتم.
عرض کرد شما افضل هستید یا عیسی فرمود من افضل از عیسی هستم عرض کرد چرا؟ فرمودند پس آنکه مریم بواسطه دمیدن جبرئیل در گریبان او بقدرت خدا حامله شد،همین که موقع وضع حمل رسید وحی شد به مریم که از این خانه مقدس بیرون شو زیرا که این خانه محل عبادت است نه زایشگاه و محل ولادت و لذا مریم بیرون شد و در میان صحرا پای نخل خشکیده عیسی به دنیا آمد.
اما وقتی مادرم فاطمه بنت اسد را درد زایمان گرفت در حالیکه وسط مسجد الحرام بود متوسل شد و عرض کردخدایا بحق این خانه و به حق کسی که این خانه را بنا کرده درد زایمان را بر من آسان کن،همان لحظه دیوار کعبه شکافته شد و مادرم فاطمه با ندای غیبی دعوت به داخل خانه شد،مادرم وارد خانه شد و من به دنیا آمدم.
منبع کتاب شبهای پیشاور
اللهم عجل لولیک الفرج