sorati
9th April 2010, 08:02 PM
فکر ميکنيد تفاوت ميان کشورهاي توسعه يافته و توسعه نيافته، در چيست؟
به نظر من:
تفاوت این كشورها، تفاوت قدمت آنها نيست. بهعنوان مثال، كشور مصر با بيش از 3000 سال تاريخ مكتوب، بهعنوان یک کشور فقير قلمداد میگردد. اما كشورهایي مانند كانادا، نيوزيلند و استراليا كه 150 سال پيش وضعيت قابل توجهي نداشتند، اكنون كشورهايي توسعه يافته و ثروتمند هستند.
دیدار افراد تحصيلکرده كشورهاي ثروتمند با همتايان خود در كشورهاي فقير، حکایت از این مطلب دارد که از نظر سطح هوش نیز تفاوت قابل ملاحظهای بین آنها وجود ندارد. نژاد و رنگ پوست نيز مهم نيستند. زيرا مهاجراني كه در كشور خود برچسب تنبلي ميگيرند، در كشورهاي اروپايي به نيروهاي مولد تبديل ميشوند.
تفاوت كشورهاي توسعه يافته و توسعه نيافته در ميزان منابع طبيعي قابل استحصال آنها هم نيست. ژاپن كشوري است كه سرزمين بسيار محدودي داشته و 80 درصد آنرا كوههايي تشکیل میدهند كه مناسب كشاورزي و دامداري نيستند. اما همواره جزء ده اقتصاد برتر جهان میباشد. اين كشور مانند يك كارخانه پهناور و شناور است كه مواد خام را از همه جهان وارد كرده و بهصورت محصولات پيشرفته صادر ميكند. مثال دیگری در این زمینه میتواند کشور سوئیس باشد. سوئیس، كشوري است كه اصلاً كاكائو در آن به عمل نميآيد. اما بهترين شكلاتهاي جهان را توليد و صادر ميكند. در سرزمين كوچك و سرد سوئيس كه تنها در چهار ماه سال ميتوان كشاورزي و دامداري انجام داد، بهترين لبنيات دنيا توليد ميشود. در مورد ایران نیز باید گفت که براساس ارقام اعلام شده، ارزش سالانه بازار جهاني زعفران بيش از 200 ميليون دلار است. در این میان، با وجود اینکه ايران تامينكننده بیش از 94 درصد زعفران در بازار جهانی است، تنها حدود 43 ميليون دلار (یعنی کمتر از 22 درصد) از سهم بازار را دارا است. در اين ميان، اسپانياييها با سرمايهگذاري کمتر و مزارع زیر کشت زعفران کمتر نسبت به ایران، بيش از 4 برابر ايران از زعفران ايراني سود کسب ميکنند.
پس تفاوت در چيست؟ در حقیقت، تفاوت در رفتارهايي است كه در طول سالها، فرهنگ نام گرفته است. شاید از خود بپرسید که برخی از این کشورها (از جمله ایران) دارای فرهنگهای غنی و متعالی بوده و نباید از این نظر مشکلی داشته باشند. ولی در پاسخ به این سوال باید گفت که وجود فرهنگ متعالی به خودی خود کافی نیست، بلکه میزان تعهدی که آحاد جامعه نسبت به این فرهنگها از خود نشان میدهند، نیز ارزشمند و حائز اهمیت بوده و ایندو در کنار یکدیگر، رفتارها و عملکردهای مردم را شکل میدهند.
با تحلیل رفتارهاي مردم كشورهاي پيشرفته و ثروتمند، واقعیتی مهم جلوهگر میگردد. اكثريت غالب مردم این کشورها (پیشرفته) نسبت به اصول زير در زندگي خود متعهد هستند:
1.نظم.....!
2.اخــلاق.....!
3.عشق به كار.....!
4.مسئوليت پذيري.....!
5.اتحـــاد و يکپارچگي.....!
6.احترام به قوانين و مقررات.....!
7.احترام به حقوق شهروندان ديگر.....!
8.ميل به ارائه كارهاي برتر و فوق العاده.....!
9.تحمل سختيها براي سرمايهگذاري روي آينده.....!
اما در كشورهاي فقير، عده قليلي از مردم از اين اصول پيروي ميكنند. ايرانيان فقير هستند، نه به خاطر اینكه منابع طبيعي نداشته يا طبيعت نسبت به آنها بيرحم بوده است (که از این نظر جزء کشورهای غنی جهان محسوب میشویم). آنها فقيرند تنها به خاطر اینکه رفتارشان چنين سبب شده است. ایرانی امروز، فقیر است چون هرگز فرهنگ غنی و متعالی ایرانی- اسلامی خود را باور نکرده است. متأسفانه، آنها براي آموختن و رعايت اصول فوق (كه در بطن فرهنگ ديني و مليشان بوده ولي توسط كشورهاي پيشرفته شناسايي و بهکار گرفته شده است)، فاقد اهتمام لازم هستند.
با این اوصاف، اگر شما به اين مطالب بيتوجهي کرده، تأمل و تفکر نکنيد، اتفاقي براي شما نميافتد. بهعنوان مثال: از محل كارتان اخراج نميشويد (حتی شاید ابقا شوید)، هفت سال بدبختي بر سرتان آوار نميشود (حتی شاید غرق در خوشیهای ظاهری و بیدوام شوید - زیرا دانستن مسئولیت آور است و دانایان، به خاطر اعمال و رفتارهای جاهلانه نادانان، همیشه در رنجاند)، مريض هم نخواهيد شد (حتی شاید به دلیل عدم تحمل رنج مربوط به دانایی، خود را سلامت ببینید).
تاکنون، هر چند برای مدت زمان اندکی، خود را جای پدر و مادرتان قرار دادهاید؟! آنها رنج و سختی تربیت فرزند را تحمل کرده و این مشکلات را، هر چند که موجبات بیماریهای متعدد جسمی و روحی را برای آنها فراهم آورد، با تمام وجود تحمل نمودهاند! به نظر شما چرا این همه رنج را به دوش میکشند؟! مگر زمانی آنها نیز فرزند نبودند؟! چرا ما را امر و نهی میکنند؟! چرا اینقدر خود را آزار میدهند؟! چرا ما را به حال خود رها نمیکنند؟!
اندکی تامل کنید. آنها به قیمت گذر عمر، تجاربی کسب کرده و نسبت به حقایقی آگاه و دانا شدهاند که تاثیر آنها را در زندگی خود به عینه مشاهده نمودهاند. پدر و مادر، به مثابه باغبانانی هستند که سختی و رنج پرورش نهالهای میوه خود را، با لذت به دوش کشیده و امید ثمر دهی آنها، این سختیها را در کامشان از عسل هم شیرینتر ساخته است.
با این اوصاف، آیا گزاف است اگر بگوییم: هم اکنون تصمیم خود را بگیرید؟! تحمل تلخی و رنج مسئولیت دانایی به قیمت شیرینی کسب نتیجه؟ یا خوشگذرانی لذتبخش بیتفاوتی نسبت به تجارب دیگران (که به قیمت گذر عمر حاصل شده است) به قیمت رنج و حسرت روز هجران؟
از اینرو، اگر دين خود را دوست داريد؟! اگر ميهن خود را دوست داريد؟! اگر از اسطورههای دینی و ملی خود حرف زده و سنگ آنها را به سینه میزنید؟! اگر آينده نسلهای بعدی برای شما مهم است؟! اين مطالب را به دانستههای خود تبدیل نموده و مصداق حديث "عمل کنيد به آنچه که ميدانيد – امام محمد باقر (ع)"، عملي کنید و مصداق حديث "براي هر چيزي زکاتي است و زکات علم، نشر آن است"، آنرا به گردش بيندازيد تا شايد تعداد بيشتري از انسانها، مانند شما نسبت به آن دانا شده، آنرا درک کرده، تغيير نموده و بهکار بندند!
از اینرو، امیر کبیر، در این رابطه میگوید:
"اگر نيت ما کار اساسی و دراز مدت است بايد انسانسازی کنيم و نيروی متخصص و متعهد تربيت کنيم"
به نظر من:
تفاوت این كشورها، تفاوت قدمت آنها نيست. بهعنوان مثال، كشور مصر با بيش از 3000 سال تاريخ مكتوب، بهعنوان یک کشور فقير قلمداد میگردد. اما كشورهایي مانند كانادا، نيوزيلند و استراليا كه 150 سال پيش وضعيت قابل توجهي نداشتند، اكنون كشورهايي توسعه يافته و ثروتمند هستند.
دیدار افراد تحصيلکرده كشورهاي ثروتمند با همتايان خود در كشورهاي فقير، حکایت از این مطلب دارد که از نظر سطح هوش نیز تفاوت قابل ملاحظهای بین آنها وجود ندارد. نژاد و رنگ پوست نيز مهم نيستند. زيرا مهاجراني كه در كشور خود برچسب تنبلي ميگيرند، در كشورهاي اروپايي به نيروهاي مولد تبديل ميشوند.
تفاوت كشورهاي توسعه يافته و توسعه نيافته در ميزان منابع طبيعي قابل استحصال آنها هم نيست. ژاپن كشوري است كه سرزمين بسيار محدودي داشته و 80 درصد آنرا كوههايي تشکیل میدهند كه مناسب كشاورزي و دامداري نيستند. اما همواره جزء ده اقتصاد برتر جهان میباشد. اين كشور مانند يك كارخانه پهناور و شناور است كه مواد خام را از همه جهان وارد كرده و بهصورت محصولات پيشرفته صادر ميكند. مثال دیگری در این زمینه میتواند کشور سوئیس باشد. سوئیس، كشوري است كه اصلاً كاكائو در آن به عمل نميآيد. اما بهترين شكلاتهاي جهان را توليد و صادر ميكند. در سرزمين كوچك و سرد سوئيس كه تنها در چهار ماه سال ميتوان كشاورزي و دامداري انجام داد، بهترين لبنيات دنيا توليد ميشود. در مورد ایران نیز باید گفت که براساس ارقام اعلام شده، ارزش سالانه بازار جهاني زعفران بيش از 200 ميليون دلار است. در این میان، با وجود اینکه ايران تامينكننده بیش از 94 درصد زعفران در بازار جهانی است، تنها حدود 43 ميليون دلار (یعنی کمتر از 22 درصد) از سهم بازار را دارا است. در اين ميان، اسپانياييها با سرمايهگذاري کمتر و مزارع زیر کشت زعفران کمتر نسبت به ایران، بيش از 4 برابر ايران از زعفران ايراني سود کسب ميکنند.
پس تفاوت در چيست؟ در حقیقت، تفاوت در رفتارهايي است كه در طول سالها، فرهنگ نام گرفته است. شاید از خود بپرسید که برخی از این کشورها (از جمله ایران) دارای فرهنگهای غنی و متعالی بوده و نباید از این نظر مشکلی داشته باشند. ولی در پاسخ به این سوال باید گفت که وجود فرهنگ متعالی به خودی خود کافی نیست، بلکه میزان تعهدی که آحاد جامعه نسبت به این فرهنگها از خود نشان میدهند، نیز ارزشمند و حائز اهمیت بوده و ایندو در کنار یکدیگر، رفتارها و عملکردهای مردم را شکل میدهند.
با تحلیل رفتارهاي مردم كشورهاي پيشرفته و ثروتمند، واقعیتی مهم جلوهگر میگردد. اكثريت غالب مردم این کشورها (پیشرفته) نسبت به اصول زير در زندگي خود متعهد هستند:
1.نظم.....!
2.اخــلاق.....!
3.عشق به كار.....!
4.مسئوليت پذيري.....!
5.اتحـــاد و يکپارچگي.....!
6.احترام به قوانين و مقررات.....!
7.احترام به حقوق شهروندان ديگر.....!
8.ميل به ارائه كارهاي برتر و فوق العاده.....!
9.تحمل سختيها براي سرمايهگذاري روي آينده.....!
اما در كشورهاي فقير، عده قليلي از مردم از اين اصول پيروي ميكنند. ايرانيان فقير هستند، نه به خاطر اینكه منابع طبيعي نداشته يا طبيعت نسبت به آنها بيرحم بوده است (که از این نظر جزء کشورهای غنی جهان محسوب میشویم). آنها فقيرند تنها به خاطر اینکه رفتارشان چنين سبب شده است. ایرانی امروز، فقیر است چون هرگز فرهنگ غنی و متعالی ایرانی- اسلامی خود را باور نکرده است. متأسفانه، آنها براي آموختن و رعايت اصول فوق (كه در بطن فرهنگ ديني و مليشان بوده ولي توسط كشورهاي پيشرفته شناسايي و بهکار گرفته شده است)، فاقد اهتمام لازم هستند.
با این اوصاف، اگر شما به اين مطالب بيتوجهي کرده، تأمل و تفکر نکنيد، اتفاقي براي شما نميافتد. بهعنوان مثال: از محل كارتان اخراج نميشويد (حتی شاید ابقا شوید)، هفت سال بدبختي بر سرتان آوار نميشود (حتی شاید غرق در خوشیهای ظاهری و بیدوام شوید - زیرا دانستن مسئولیت آور است و دانایان، به خاطر اعمال و رفتارهای جاهلانه نادانان، همیشه در رنجاند)، مريض هم نخواهيد شد (حتی شاید به دلیل عدم تحمل رنج مربوط به دانایی، خود را سلامت ببینید).
تاکنون، هر چند برای مدت زمان اندکی، خود را جای پدر و مادرتان قرار دادهاید؟! آنها رنج و سختی تربیت فرزند را تحمل کرده و این مشکلات را، هر چند که موجبات بیماریهای متعدد جسمی و روحی را برای آنها فراهم آورد، با تمام وجود تحمل نمودهاند! به نظر شما چرا این همه رنج را به دوش میکشند؟! مگر زمانی آنها نیز فرزند نبودند؟! چرا ما را امر و نهی میکنند؟! چرا اینقدر خود را آزار میدهند؟! چرا ما را به حال خود رها نمیکنند؟!
اندکی تامل کنید. آنها به قیمت گذر عمر، تجاربی کسب کرده و نسبت به حقایقی آگاه و دانا شدهاند که تاثیر آنها را در زندگی خود به عینه مشاهده نمودهاند. پدر و مادر، به مثابه باغبانانی هستند که سختی و رنج پرورش نهالهای میوه خود را، با لذت به دوش کشیده و امید ثمر دهی آنها، این سختیها را در کامشان از عسل هم شیرینتر ساخته است.
با این اوصاف، آیا گزاف است اگر بگوییم: هم اکنون تصمیم خود را بگیرید؟! تحمل تلخی و رنج مسئولیت دانایی به قیمت شیرینی کسب نتیجه؟ یا خوشگذرانی لذتبخش بیتفاوتی نسبت به تجارب دیگران (که به قیمت گذر عمر حاصل شده است) به قیمت رنج و حسرت روز هجران؟
از اینرو، اگر دين خود را دوست داريد؟! اگر ميهن خود را دوست داريد؟! اگر از اسطورههای دینی و ملی خود حرف زده و سنگ آنها را به سینه میزنید؟! اگر آينده نسلهای بعدی برای شما مهم است؟! اين مطالب را به دانستههای خود تبدیل نموده و مصداق حديث "عمل کنيد به آنچه که ميدانيد – امام محمد باقر (ع)"، عملي کنید و مصداق حديث "براي هر چيزي زکاتي است و زکات علم، نشر آن است"، آنرا به گردش بيندازيد تا شايد تعداد بيشتري از انسانها، مانند شما نسبت به آن دانا شده، آنرا درک کرده، تغيير نموده و بهکار بندند!
از اینرو، امیر کبیر، در این رابطه میگوید:
"اگر نيت ما کار اساسی و دراز مدت است بايد انسانسازی کنيم و نيروی متخصص و متعهد تربيت کنيم"