PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ★★★★★ فرهنگ واژه هاي سينمايي★★★★★



آبجی
11th February 2010, 10:50 PM
الف:-----------
آتالوناژ: به اصلاح رنگ و فیلم درمرحله ی پایانی تدوین می گویند که درآن نور ورنگ تصاویر به گونه ای همسان اصلاح میشوند.
آداپته : اقتباس ازآثار دیگران ویا ازعرصه های دیگری هنری درسینما را گویند. متاسفانه اقتباس ویا آداپته درسینمای ایران به شکلی بسیار غیرحرفه ای صورت می گیرد. مانند فیلم « شوخی» که میشود گفت سرقت است تا اقتباس . این فیلم ازروی «قهرمان» ساخته ی « استیون فریزر» با بازی درخشان « داستین هافمن» ساخته شده است.
آرک: نوری قوی وسفید رنگ که درصحنه های وسیع مورد استفاده قرار می گیرد.
آنونس : فیلم کوتاهی که برای تبلیغ ومعرفی یک فیلم تهیه می شود.
آیریس: آیریس یا دیافراگم، قطعه ای تعبیه شده در دوربین فیلمبرداری وعکاسی است که ساختمانی چون عنیبیه چشم دارد ومیزان نوردهی به نگاتیو را کنترل می کند.
آپرای صابونی: درآغاز به سریالهای کم ارزش تلویزیونی گفته می شد که به صورت مداوم پخش می شد وبعدها این اصطلاح به سینما نیزراه یافت. علت استفاده ازاین اصطلاح این بود که مخاطبهای این نوع ، زنانی بودند که حین کار درآشپزخانه آنها را میدیدندوتبلیغ کالاهای شوینده دراین گونه فیلمها رایج بود. سریال «دوستان» چندین سال است که در تلویزیون آمریکا پخش می شود، ازاین گونه فیلمهاست.
اپیزود: هرقسمت ازیک فیلم کوتاه چندقسمتی کامل که بادرونمایه یا مضمونی به دیگر قسمتها متصل می شود، هرچند هرقسمت داستان متفاوتی داشته باشد. مثل فیلم
«یازده سپتامبر» که توسط یازده فیلمساز ازجمله سمیرا مخملباف ساخته شد ویا فیلم اپیزودیک « کابوس » ساخته ی برادران « تاویانی» . تازه ترین نمونه آن ، فیلم « بلیت » است که کیارستمی به همراه دوکارگردان دیگر سازنده ی یک قسمت آن هستند.
اسپلایس: چسباندن انتهای دوقاب ( فریم ) درمرحله ی تدوین به نحوی که یک نوار ممتد تشکیل دهند، اسپلایس نامیده می شود.
اسپلایسر: دستگاهی است که هنگام تدوین برای چسباندن قطعه های فیلم به یکدیگر به کار می رود.
استودیو: فضایی است بسته که شبیه مکانهای فیلم بازسازی می شود.
اسکار: مراسم جایزه ی اسکار یا جایزه ی آکادمی فیلم آمریکا، اولین و مهمترین جشنواره سینمایی جهان است . اسکارازسال 1929 رسما آغاز به کارکرده است. دراین مراسم که هرساله در منطقه ی بورلی هیلز آمریکا برگزار می شود، توسط اعضای فراوان اسکار، در شاخه های بازیگری، کارگردانی ، فیلم نامه نویسی، فیلمبرداری، تدوین ، طراحی صحنه، موسیقی و... افرادی برگزیده می شوند وتندیس طلایی 30 سانتی اسکار به آنها اهداء میگردد. این مراسم منظم ترین جشنواره ی فیلم درجهان است وبعد از هرمراسم اسکار، الگوی تولید وپرکاران سال بعد مشخص می شود.
اسلپ استیک: اسلپک استیک به نوعی ازفیلمهای صامت کمدی گفته می شود که عنصر تحرک وبزن وبکوب درآنها چشمگیراست. بنیانگذار این نوع کمدی، « مک سنت» آمریکایی است. این نوع در سالهای 1910 تا 1920 رواج داشت اما به تدریج افول کرد. فیلمهای آن دوره « هارولد لوید» و« لورل وهاردی» ازجمله ی این کمدیهاست.
اکسپرسیونیسم: نهضتی ادبی- هنری است که درفاصله ی سالهای 1903 تا 1933 درآلمان وجود آمد. ویژگیهای این نهضت نگریستن به جهان ازدریچه ی عواطف واحساسات است . درآثار اکسپرسیونیستی ، واقعیت به همان شکل که به نظر هنرمند می رسد، بیان می شود.
اکشن: حرکت ورفتار بازیگران نسبت به همدیگر ومحیط را که بیانگر یک کنش است میگویند . اکشن به دستور شروع به حرکت بازیگر ازجانب کارگردان هم گفته میشود.
انیمیشن: انیمیشن به نقاشی متحرک گفته می شود. امروزه غالبا مراد ازاین اصطلاح، فیلمهای مرسوم به کارتون ویا فیلمهایی است که ترکیبی ازنقاشی متحرک وفیلم به معنی مصطلح آن است. گفتنی است فیلمهای کارتونی درواقع نقاشیهای بیجان فراوانی هستند که درفرایند فیلمبرداری تک فریم جان می گیرند. درشرایط کنونی ودرحالی که فناوری پیشرفت گسترده ای یافته است، انیمیشن سازی دشواری گذشته را ندارد واینک با استفاده ازرایانه، آسان تر انجام می پذیرد. شرکت « والت دیزنی» مشهورترین تولید کننده ی فیلمهای انیمیشنی است ومعروف ترین شخصیتهای « دیزنی» ، تام وجری ، میکی ماوس ، دانلدک وگوفی است. ازفیلمهای مشهور اخیر انیمیشنی می توان به «شیرشاه»، « شرک» و « درجستجوی نیمو» اشاره کرد.
ایستمن کالر: نوعی نسخه ی منفی فیلم رنگی است که پس از تکنی کالر وبرای رفع نقایص آن ابداع شد. درتکنیک تکنی کالر به علت استفاده ازسه نوار فیلم، دوربینی سنگین تر وبزرگتر ازدوربینهای عادی لازم بود اما فیلم رنگی ایستمن کالر در دروبینهای عادی قابل استفاده بود. همچنین سهولت کار وارزانی وامکان چاپ درتمامی لابراتورهای چاپ رنگی ازدیگر مزایای ایستمن کالر است.

آبجی
11th February 2010, 10:51 PM
ب:----------

بازیگر: بازیگر فردی است که برای ایفای نقش خاصی درفیلم انتخاب می شود بازیگر اززمانی وارد سینما شد که سینما ازمرحله ی فیلمهای ساده ومستند که بیشتر افراد عادی درمقابل دوربین کارهای روزمره ی خود را انجام می دادند، به مرحله روایتگری ارتقاء یافت. بازیگر ابتدا به مفهوم کلی به کار می رفت، یعنی بازیگر می توانست درتئاتر ونیز سینما ایفای نقش کند. چنان که درابتدای ورود مقوله ی بازیگری به سینما، این بازیگران تئاتر بودند که از تحریم اولیه ی خود به درآمدند وحاضر شدند درسینما بازی کنند، اما با بلوغ سینما، این سینما بود که بازیگران تئاتر راپس زد چراکه بازی درسینما با بازی در تئاتر کاملا فرق دارد. بازی وبازیگر درتئاتر ویژگیهایی ازقبیل اغراق درحرکت وبازی ، تداوم بازی یا دریک زمان ارائه شدن بازی وکارروی صدا دارد. درحالی که بازی درسینما، غیرتداومی است و درحرکت وادا ورفتارها اغراق آمیز نیست. بدین شکل بود که سینما برای خود بازیگرانی تربیت کرد وبه این منظور مدرسه بازیگری« اکتورزاستودیو» درسال 1947 با مدیریت « ایلیا کازان » و « چریل کرافورد» درنیویورک تاسیس شد. بازیگرانی چون«مارلون براندو» « جیمز دین» و« آنتونی کویین» ازجمله پرورش یافتگان این مدرسه بودند.
بازی گردان: شخصی است که به انتخاب کارگردان ، مسئول کار با بازیگران است؛ به
گونه ای که آنها بتوانند شخصیتها را تحلیل ، گفتگوها را حاضر ومیزانسن را درکارخود اعمال کنند. بازی گردان معمولا خود بازیگری حرفه ای ومجرب است.
بدل کار: فردی چابک وماهر وهنرور که در صحنه های خطرناک پرش، انفجار ، تصادف و.... به جای بازیگر حرفه ای ایفای نقش می کند.
بده – بستان: عبارت است ازتاثیر گذاری یا تاثیر پذیری دوبازیگر از بازی یکدیگر که به آن پاس کاری هم می گویند.
برداشت: به فیلمبرداری ازیک صحنه ، برداشت می گویند. برداشت ممکن است بارها تکرار شود . برداشت می تواند نمایی چند ثانیه ای یا چند دقیقه ای باشد. برداشت ممکن است در نسخه ی نهایی فیلم به کار نرود که دریا ن صورت به آن می گویند.
برداشت روزانه : برداشت روزانه ، درواقع حجم فیلمبرداری ازصحنه هایی است که طبق برنامه باید گرفته شود. برداشت روزانه کاملا متغیر است وبستگی به نوع فیلم دارد. اما دربین فیلمسازان حرفه ای واقعی ، استاندارد برداشت ، دودقیقه در روز است.
برداشت طولانی: نمای طولانی یا سکانسی که بدون قطع دریک برداشت گرفته شود، با این ذهنیت که اولین برداشت ، آخرین آن است.
برداشت مجدد: فیلمبرداری مجدد ازصحنه ای که مورد قبول کارگردان واقع نشده است. ممکن است به خاطر ایراد دربازی، گفتگو ، نور ، صدا و ورود غیر منتظره ی افراد به کادر و یا هر ایراد غیر قابل پیش بینی دیگر ، برداشت مجدد صورت می گیرد.
برش ( قطع یا کات): قطع صحنه یا نما، اصطلاحی است تدوینی ( مونتاژی ) که معرف اندازه سازی نما به لحاظ زمانی، مکانی وحرکتی آن است. قطع نما در مراحل مختلف تدوین بسیار متغییراست.
بک گراند: صداها ، اجسام ومناظری را که درعمق تصویردیده یا شنیده می شوند بک گراند می گویند.
بلو آپ : بزرگ نمایی یا بزرگ کردن تصویر که درفرهنگ فیلمسازی به تغییر قطع فیلمها گفته می شود؛ مثل اینکه فیلم 16 میلی متری را به 35 متری تبدیل کنیم یا ازفیلمهای دیجیتالی نسخه 35 تهیه کنیم.
بوم: بوم میله ی قابل انعطافی است که میکروفون را برسرآن نصب می کنند وبرای صدابرداری به کار می رود. کاربرد آن بیشتر کمکی ونزدیک ساختن میکروفون به کاراکترهای درحال گفتگو با منابع صدایی مختلف است.

آبجی
11th February 2010, 10:52 PM
پ:---------
پانا ویژن: نوعی روش فیلمبرداری برای نمایش بر روی پرده ی عریض است که برروی فیلم نگاتیو70 میلیمتری انجام می شود. سپس این نگاتیو یا روی فیلم پوزتیو 70 میلیمتری نمایش داده می شود یا ازطریق عدسی آنا مورفیک روی فیلم 35 میلیمتری چاپ می گردد. درنهایت فیلم 35 میلیمتری به وسیله ی عدسی دیگری منبسط وروی پرده ی نمایش تابانده می شود.
پخش : کاردفاتر وشرکتهایی است که بعداز تولید فیلم، آن را طی قراردادی زمانمند در اختیار مراکز نمایشی به ویژه سینما قرارمی دهند. دفاتر پخش درواقع رابط بین تهیه کننده وسینما داردان هستند ودرقبال درصدی ازفروش، کارپخش را انجام می دهند. البته درکشورهای دارای سینمای صنعتی مانند آمریکا، بازاریابی جهانی نیز جز وظایف مهم شرکتهای پخش فیلم است که درایران این امر کمتر اتفاق می افتد وآن هم به واسطه ی شرکتهای خارجی انجام می پذیرد . پخش یک فیلم ممکن است چندین بار اتفاق بیفتد اما مهم پخش اول فیلم است که تعیین کننده ی وضعیت اقتصادی فیلم است. گفتنی است اخیرا پخش وبازاریابی اینترنتی، ازفیلم « جادوگربلر» به بعد باب شده که به عنوان مطمئن ترین روش پخش اینک کاربرد همگانی یافته است.
پرده: دیوارسفید یا هرآویز دیگری را که فیلم برروی آن به نمایش در می آید می گویند. پرده ی سینما مانند خود سینما همواره درجهت بهبود کیفیت حرکت کرده است. پرده های امروزین، حساس ومشبکند ونورهای اضافی واذیت کننده را ازخود عبور میدهند وتصویر را شفافتر ازگذشته به معرض نمایش می گذارند.
پرده ی عریض: پرده عریض به ابعاد تصویری گفته می شودکه درمقایسه با استاندارد تصویر35 میلیمتری که 33/1 به1 می باشد( اگرطول تصویر33/1 مترباشد عرض آن 1 متر خواهد بود) دارای استاندارد آمریکایی 85/1 به 1 است.
پلان: ازلحظه ی روشن شدن دوربین فیلمبرداری تا لحظه ای که کارگردان کات می دهد، یک پلان شکل می گیرد. پلان گاهی دربرداشتی بسیار بلند انجام می گیرد که به آن پلان سکانس گفته می شود. درآثار میکلوش یانچو- کارگردان مجاری_ چنین نماهایی فراوان دیده می شود.
پل صورتی: وقتی درپایان ، یک صحنه یا آغاز آن، صدای صحنه ی بعد یا قبل روی تصاویر شنیده شود، به آن پل صورتی گویند.
پن: حرکت دوربین برمحو ر ثابت به سمت راست وچپ مانند آدمی که ثابت ایستاده وبا گردش سرحول محور گردن، به سمت راست یا چپ نگاه می کند. این نگاه ممکن است نرم و آرام یا تند وسریع باشد.
پن شلاقی: چرخش سریع دوربین ازنقطه ای به نقطه ی دیگر که دراثر آن تصویر ناواضحی ازصحنه یا صحنه ها به چشم تماشاگر می آید. این تمهید معمولا برای نقطه گذاری درفیلمهای خاصی به کارمیرود.
پوزتیو: نسخه ای ازفیلم 35 میلیمتری که درلابراتور ازروی نگاتیو تهیه می شود وتصویر واقعی ازسوژه است.
پوشش: پوششی که برای درمعرض دید قرار نگرفتن بخشی ازصحنه یا دیده شدن بخش خاصی از صحنه در دوربینهای غیر دیجیتالی تعبیه می شود؛ مانند نمای نقطه نظر بازیگری که با دوربین به جایی نگاه می کند. این تمهیدات اکنون دردوربینهای دیجیتالی تعبیه شده است.

آبجی
11th February 2010, 10:53 PM
ت:----------
تدوین: تدوین مرحله ی بعد از اتمام فیلمبرداری است که نماها براساس خط داستانی فیلمنامه کنار هم چیده می شوند. دراین مرحله است که نماها وصداهای مختلف خط روشن وروانی پیدا می کنند. درتدوین ، فیلم ضرباهنگ وریتم مورد نظر را پیدامی کند واندازه ی زمانی نما ونقطه ی قطع هر نما مشخص می شود، به گونه ای که انتقال از صحنه ای به صحنه ای دیگر نرم وبدون پرش وتوی ذوق زدن انجام پذیرد. « ایزنشتاین» از اولین نظریه پردازان عرصه ی تدوین است.
تدوین پویا: دراین نوع تدوین، کل حرکت وبازی بازیگران را براساس هماهنگی تدوین میکنند. دراین روش ازوحدت زمان ومکان صرف نظر می شود.
تدوینگر: تدوینگر، هنرمندی است که کار تدوین فیلم را ماهرانه سامان می دهد. وی مسئولیت ترکیب نماها وانطباق نوارهای صدا با نماها را به عهده دارد. دستاورد کار تدوینگر پیداکردن ریتم وضرباهنگ وهمسان شدن همه ی اجزاء فیلم است. درواقع اندازه نماها وسکانسها وچگونگی استفاده ازتمهیدات ویژه ی سینمایی در این مرحله انجام میگرد.
تراولینگ: حرکت دوربین به جلو یا عقب صحنه بر روی ریل را تراولینگ می گویند.
تعلیق: تعلیق در انتظار نگهداشتن تماشاگر است برای دریافت آنچه درادامه روایت خواهد آمد وازعناصر مهم داستان به شمار می رود. یکی از اساتید تعلیق در ادبیات داستان غیر ایرانی جوزف کنراد است. درسینما آثار هیچکاک نمونه ی بارز تعلیق است.
تکنی کالر: تکنی کالر نخستین شیوه ی موفقیت آمیز فیلمبرداری رنگی است که درسال 1915 ابداع ودر سال 1932 تکمیل شد. دردوربین فیلمبرداری تکنی کالر، سه نوار فیلم مجزابه کار می رفت، یک منشور نور را به سه رنگ اصلی_ قرمز، آبی، سبز_ تفکیک میکرد وهرنواریکی ازسه رنگ را می گرفت. آنگاه ازروی هرکدام ازنوارهای فیلم منفی، یک نوارفیلم با تصویر برجسته تهیه می شد وهرکدام از سه نوار را به یکی ازسه رنگ اصلی می آغشتند ویکی پس ازدیگری روی یک نوار فیلم شفاف آغشته به ماده ی حساس جذب رنگ قرار می دادند ودرنهایت یک نوارفیلم کاملا رنگی به دست می آمد.
تله سین: دستگاهی که ازروی نسخه ی 35 میلیمتری، نسخه های ویدیویی تهیه میکند.
تولید ارزان : برخلاف تولید عظیم ، فیلمی است که دارای بازیگران ، لوکیشنها ووسایل و حرکتهای محدود دوربین است و می توان آن را به قول معروف جمع وجور کرد.
تولید انبوه: تولید انبوه اصطلاحی است که به تولیدات هم شکل فیلمها درکشورهایی چون آمریکا وهند اطلاق میشود. محصول آنها دارای خط روشن داستانی وبی هیچ پیچ وخم وابداعی در طرح وتوسعه ی فیلم است. به تعبیر دیگر تولیدات کم ارزشی را که باعجله وبدون اندیشه سرهم بندی شده اند تولید انبوه می گویند.
تولید عظیم: تولید آثار عظیم وپرخرج که دارای بازیگران وسیاهی لشکران فراوان، مکانهای وسیع ، لباسهای فاخر ومتنوع، وسایل صحنه ی باشکوه ونماهای حرکتی فراوان وپیچیده است.
تهیه : عبارت است از روند طولانی تولید فیلم از ابتدا تامحصول نهایی که فیلمی قابل پخش است. تهیه معمولا به پیش تولید ، مرحله ی تولید فیلم ودست آخر مرحله ی بعد از تولید تقسیم می شود.
تهیه کننده: فردی که مسئولیت تولید فیلم را برعهده دارد. تهیه کننده معمولا درایران همه کارهای اداری، مالی وهماهنگی فیلمها را انجام می دهد ولی درهالیوود به شاخه های مختلف تهیه کنند گی تقسیم می شود.
تیپ سازی: تیپ انتخاب بازیگر براساس ظاهر فیزیک جسمانی است که معمولا برای همیشه دریک قالب ایفای نقش می کند. مانند چهره های همیشه قهرمان، یا همیشه ضد قهرمان فیلمهای کلاسیک در تاریخ سینما همچون « بلاگوسی» درنقش« دراکولا» که هرگز نتوانست ازتیپش خلاصی یابد یا نقش « باند» برای « شون کانری»و«جولی اندروز»
در« آوای موسیقی» که به عنوان بازیگری عاطفی کلیشه شد وبعدها در تمام فیلمهای خانوادگی بازی کرد وتنها یک فیلم غیر خانوادگی بازی کرد که فروش نکرد. در فیلمهای مدرن جز آثار به اصطلاح کارخانه ای یا درجه « ج» کمتر اتفاق می افتد که بازی « تیپ» صورت گیرد. سنت بازی تیپ یا تیپاژ ازشیوه ی تدوین روسها پدید آمد که بازیگر، بازتاب دهنده ی طبقه یا صنفی خاص ازجامعه بود.
تیلت: عبارت است از چرخش دوربین به صورت عمودی( بالاو پایین) یا مورب برمحور ثابت که برای پیگیری موضوع فیلمبرداری به کار می رود.

آبجی
11th February 2010, 10:54 PM
ج:---------
جلوه های اپتیکی: پدیدار شدن و ناپدید شدن ( قیداین وفیداوت) ، دیزالو، وایپ وهر تکنیکی که از چاپ نوری استفاده می کند. چاپگر نوری به دلیل داشتن عدسیهای ویژه ، انتقال تصاویر یک فیلم به روی فیلمی دیگر را امکان پذیر می سازد.
جلوه های صوتی: سرو صداهای متفرقه مانند صدای پا، باز وبسته شدن در و.... که علاوه بر صدای همزمان ( موسیقی وگفتار) به باند صدای فیلم اضافه می شود.
جلوه های ویژه: عبارت است از ترفندها وروشهایی که به وسیله ی آنها می توان
صحنه ای را که اتفاق نیفتاده است وگاه اساسا رخ دادنی نیست، به گونه ای نشان داد که گویی اتفاق افتاده است. جلوه های ویژه معمولا در صحنه هایی شامل آتش سوزی، انفجار، زلزله ، سفر به سرزمین رویاها و ... به کار می رود.

چ:---------
چند دوربین: استفاده ازچند دوربین برای فیلمبرداری صحنه های گران که امکان تکرار آن نیست .
چینه چیتا: شهرک سینمایی ایتالیا که درسال 1930 در شهر رم ایجاد شدو« موسولینی» می خواست چینه چیتا درمقابل شهرک سینمایی آمریکا ( هالیوود) رشد فزاینده ای یابد. چینه چیتا در جنگ دوم جهانی بمباران شد اما بعد از جنگ ، تجهیزات آن نوسازی وبازسازی شد. چینه چیتا بزرگ ترین شهرک سینمایی اروپاست که در حدود140 استودیوی فیلمبرداری بزرگ دارد.

ح:---------
حرکت : 1- فرمانی است که کارگردان سرصحنه ی فیلم برای شروع کار به بازگران میدهد. این فرمان معمولا بعد از آمادگی نور، صدا ودوربین صادر می شود وکارگردان به ترتیب می گوید«نور، صدا ، دوربین» واگر ایرادی درعملکرد شروع این مرحله پیش نیاید، دستور« حرکت » می دهد. 2- اکشن به رویداد مقابل دوربین نیز گفته می شود.3- در اصطلاح به فیلمهای پرزد وخورد با حرکات فراوان دوربین وریتم پرهیجان وسریع تدوین نیز گفته می شود.
حرکت آرام: حرکت کندتر ازمعمول اشیاء و آدمها بر پرده سینما یا صحفه ی تلویزیون . برای دستیابی به این نوع حرکت ، فیلم با دور تند 48 کادر درثانیه فیلمبرداری می شود. اسلو موشن به حرکت آدمها حالتی شکوهمند وبا وقار می دهد. نمونه ی معاصر این تکنیک ، فیلم « سگدانی» اثر« تارانتینو» است.
حرکت سریع : به حرکت سریع تر ازمعمول اشیاء وآدمها برپرده یا صفحه ی تلویزیون گفته می شود. به عنوان مثال فیلمهای صامت چارلی چاپلین « زندگی نامتوازن» اثر «رجیوفرگاردی» را می توان نام برد. برای دست یافتن به چنین حرکتی، فیلم باسرعت کمتر از 24 کادر درثانیه فیلمبرداری می شود.

خ:---------
خارجی: خارجی ، نمایی است که درفضای باز فیلمبرداری می شود ویکی ازکلمات راهنمایی است که بالای هرصحنه از « فیلمنامه» نوشته می شود، مانند: خارجی. خیابان . شب.

آبجی
11th February 2010, 10:54 PM
د:---------
داخلی: نمایی است که درمکان سرپوشیده فیلمبرداری می شود ویکی ازکلمات راهنمایی است که بالای هرصحنه از « فیلمنامه» نوشته می شود ، مانند: داخلی، آپارتمان ، روز.
دالی: دالی ارابه ای است که با چهار چرخ که فیلمبردار روی آن سوار می شود وبسته به دکوپاژ از موضوع دور یا نزدیک می شود وهمراه با موضوع یا درتعقیب موضوع حرکت میکند. کارلو یا دالی توسط « پاسترونی» فیلمساز ایتالیایی اختراع شد. دوربین بر دالی که روی ریل یا روی چرخهای لاستیکی بادی اش حرکت می کند، سوارشده، صحنه های حرکتی به نرمی برداشت می شود. اختراع این وسیله موجب تسهیل درفیلمبرداری نماهای حرکتی شد وبعد ازاین اختراع، فیلمهای به اصطلاح شیک وتمیز تولید شدند.
دالی این: حرکت به جلو ونزدیک شدن به سوژه برروی دالی.
دالی بک: حرکت به عقب ودورشدن از سوژه برروی دالی.
دانه: فیلم خاصی است که اصطلاح دانه های درشت بربافت خود دارد وبرای فیلمبرداری از محیطهای فقیر ویا القاء فضای خشن وسرد،معمولا از آن استفاده می شود.
دکوپاژ: تقطیع فنی فیلمنامه که درآن صحنه ها به نماهای مشخصی تقسیم ودراصطلاح خرد می شود. دراین مرحله، اندازه ی نماها، زاویه ی دوربین وحرکت دوربین توسط کارگردان معین می شود. به دکوپاژ، فیلمنامه ی کاری هم می گویند.
دکور صحنه: فضایی که به تقلید ازیک مکان واقعی استودیو برای فیلمبرداری آماده میشود.
دوبله: دوبله اصطلاحی است که دردوزمینه به کار می رود:1- برگردان زبان اصلی وگفتاری فیلمها به زبان کشور نمایش دهند فیلم( درایران، فارسی) 2- ضبط گفتگو ها وجلوه های صوتی دراستودیو یا صدا گذاری.
دوربین روی دست: دراین روش، دوربین یا دردست قرار می گیرد یا به بدن فیلمبردار وصل می شود وبرای فیلمبرداری فضاهای شبه مستند وخبری وتاثیر گذار به کار می رود. مانند تصویرهای فیلم یا « قاتلین بالفطره»
دیافراگم : دریچه ای به شکل عنبیه ی چشم در دوربین فیلمبرداری یا عکاسی است که بین نوار خام وعدسی قرار می گیرد ومیزان نوردهی به نوار فیلم را کنترل می کند. دیافراگم قابل تنظیم است وشامل مجموعه ای از قطعات کمانی شکل فلزی است که میتواند به سمت جلو وعقب حرکت کند. وقتی که قطعات فلزی جلو وعقب شوند، اندازه دیافراگم به وسیله ی تنظیم می شود. یعنی میزان نوری که به فیلم می تابد. به هر میزان کمتر باشد لنزبیشتر باز می شود ونور بیشتری عبور می کند.
دیپ فوکوس: درعمق میدان وضوح یا ژرف نمایی، پیش زمینه وپس زمینه ی تصویر وضوح کامل دارد وقابل دیدن است. نمونه ی مثال زدنی این تمهید بصری، نماهای فیلم « همشهری کین» ساخته ی « اورسن ولز» است که بالنز واید فیلمبرداری شده است.
دیزالو: دراین نقطه گذاری ، تصویری به تدریج محو وتصویر بعدی به تدریج روی آن آشکار می گردد.
دیسک: ازدودهه ی پیش با رشد دستاوردهای دیجیتالی درصنعت سینما، واژه ی دیسک که درفارسی به « لوح فشرده» ترجمه شده است ، در سینما نیزرواج یافت. دیسکها به لحاظ کاربرد واندازه وابعاد وظرفیت ، تنوع فراوان دارد. از جمله ، مینی سی دی و....
دیفوزر: ورقه ای از جنس پارچه ی ریز بافت که جلوی منبع نور صحنه قرار می گیرد تا نور صحنه پخش شود وسایه روشنها به اصطلاح نرم گردد.

آبجی
11th February 2010, 10:55 PM
ر:---------
راش : نسخه ی چاپ شده ی نگاتیو های فیلمبرداری شده همراه با صدا را راش میگویند که معمولا برای بازبینی نماهای برداشت شده ی روزانه جهت بررسی کیفیت آنها ازنظر بازی وتصویر مورد استفاده قرار می گیرد.
راف کات: عبارت است از بریدن وچسباندن نماهای پی درپی براساس خط داستانی فیلمنامه بدون تطبیق شروع وپایان نماها با نماهای قبلی وبعدی و نیز بدون اضافه کردن باند صدا وموسیقی.
رج زدن: اصطلاحی عملی است تا عملی وبه کار یکی ازدستیاران کارگردان گفته میشود. با توجه به پرهزینه بودن وسایل مختلف به کاررفته در ساخت فیلم، ازتجهیزات فیلمبرداری گرفته تا وسایل صحنه وبه ویژه اجاره بهای مکانها، دستیار کارگردان مجموعه نماهای مثلا مربوط به یک هتل یا خانه یا موقعیت دیگر را که درکل فیلمنامه پراکنده شده، براساس خط داستانی فیلمنامه کنار هم ردیف وآن را برای کارگردان مشخص می کند. همچنین چون برخی بازیگرها به دلایل حرفه ای ویا به هردلیل دیگر می بایست زودتر پروژه را ترک کنند، تمام نماهای مربوط به آنها رج زده می شود.پس از رج زدن ، بایک برنامه ریزی دقیق روزانه، فیلمبرداری به سرعت انجام می شود وهزینه ها کاهش می یابد. معروف است که تمام نماهای ارسن ولز درفیلم « مرد سوم» اثر « کارول رید» یکجا وبه تنهایی گرفته شده است.
رفلکتور: سطح نقره ای رنگی که نور درموقع تابیدن به آن شدت می یابد. ازاین وسیله برای تاباندن نورخورشید به صحنه استفاده می شود.
روز به جای شب: با استفاده ازفیلترهای خاص می توان درروز فیلمبرداری وآن را به جای نمای شب استفاده کرد. این فیلتر ها حجم نور روز را کاهش می دهند.
رویداد موازی:عبارت است از تدوین ونمایش دورویداد همزمان درفیلم به طور متناوب که در دومکان متفاوت اتفاق می افتد. ازاین نوع تدوین بیشتر برای افزایش هیجان فیلم استفاده میشود، بخصوص درصحنه هایی که قهرمان داستان فرصت کمی دارد. مانند فیلم «بدولولا بدو» که رویدادهای موازی بسیار شاخصی دارد.
ریتم: ریتم یا ضرباهنگ ، میزان سرعت سلسله نماها، صداها وحرکت درون قاب است. عناصر بیانگر ریتم، ضرباهنگ وتاکید وسرعت است. نماهای کوتاه با حرکتهای سریع درون قاب ( اعم ازحرکت بازیگر وحرکت دوربین) ریتم تند وبرعکس ، ریتم کند را موجب میشود.
زامبی: زامبی تقریبا به معنی آدمخواراست وزیر گروه نوع سینمای وحشت است که حاکی جریانی است که انسانها را به کشتن می دهد. به آدمهای بی توجه سرصحنه ی فیلمبرداری نیز زامبی می گویند.

ز:---------
زاویه: دوربین نسبت به سوژه سه زاویه می تواند داشته باشد: اگر ازبالا به پایین فیلمبرداری شود به آن زاویه ی سرپایین واگر پایین به بالا فیلمبرداری شود به آن زاویه ی سربالا گفته می شود. معیار زاویه سربالا یا سرپایین ، دید مستقیم چشم است. فیلمبرداری به موازات افق چشم را « آی لول» می گویند.
زاویه ی عکس: به نمایی گفته می شود که بیانگر گفتگو بین دونفر است وابتدا یک وبعد دیگری را درزاویه ی عکس زاویه ی قبلی به طور متناوب ویک درمیان می بینیم.
زمان تماشا: عبارت است ازمدت زمان تماشای فیلم درشرایط عادی پخش ازدیدگاه نمایش.
زمان فیلم :مدت زمان فبلم که درطول آن فیلم آغاز وپس از 90 دقیقه ( استاندارد) یا 120 دقیقه ویا بیش از 180 دقیقه پایان می گیرد.
زوم : این عدسی به فیلمبرداری امکان می دهد از یک نمای باز به یک نمای بسته وبرعکس برود، بدون اینکه به تغییر محل دوربین نیاز داشته باشد. بهترین استفاده ازاین عدسی درفیلمهای گزارشی_ خبری ومستند صورت می گیرد . چون لحظاتی رادراین نوع فیلمهاهست که می بایست به سرعت به سوژه نزدیک شد وغالبا امکان نزدیکی فیزیکی وجود ندارد.
زیبایی شناسی: زیبایی شناسی درحقیقت بررسی علمی ونظام مند مفهوم زیبایی است. گرچه زیبایی را نمی توان امری فردی وسلیقه ای دانست اما عموم مردم معمولا درمورد زیبایی یا نازیبایی یک اثر ادبی یافیلم به اتفاق نظر می رسند. کشف علل وعناصر دخیل درزیبا ماندن یک اثر یا فیلم درحوزه ی دانش گسترده ی زیبایی شناسی نهفته است.
زیرنویس: عبارت است از ترجمه متن گفتگوها یا روایت فیلم وثبت آن درحاشیه ی پایین فیلم به زبان کشور نمایش دهنده ی فیلم . معمولا در نسخه های یا نسخه هایی که پخش جهانی دارند این کار انجام می شود.
ژانر: ژانر یا گونه به گروه فیلمهایی گفته می شود که دارای مشخصه های یکسانی هستند. تاکنون حداقل بیست ژانر وچندین زیرژانر توسط منتقدان سینمایی شمارش شده است که از جمله می توان به ژانر کمدی، ژانر وسترن وژانر علمی _ تخیلی اشاره کرد.

س:---------
سبک : شیوه ی استفاده ازتکنیک های سینمایی مشخص که معمولا برای فیلمسازان بزرگ منحصر به فرداست ومی تواند فیلم یا گروهی ازفیلمهای هم شکل را پدید آورد.
سکانس: جزء کاملی ازیک فیلم که معادل فصل درادبیات است. سکانس از چند صحنه ویا تنها ازیک پلان تشکیل می شود که دراین صورت به آن پلان سکانسی گفته می شود.
سناریو: مت نوشته شده برای ساخت فیلم، بدون جزئیات فنی نظیر چگونگی حرکت دوربین. سناریو به زبان ایتالیایی به معنای فیلمنامه است.
سوپر ایمپوز( برهم نمایی مضاعف): یک نما که دردو یا چند تصویر برروی هم تشکیل میشود، به طوری که همه ی تصاویر قابل دیدن هستند.
سیستم ستاره سالاری: ستاره سالاری شیوه ای است که هالیوود درپایه ریزی آن نقش بسیار تعیین کننده داشت. ستاره ها تجسم آرمانهای تماشاگران بودند و تماشاگر خودرا با آنها منطبق می کرد، مثلا« جان وین » درگذشته نماد مردی شوخ ومتهور، « استیوود» نمادیک هفت تیر کش قهار وساکت که ازمظلومین دفاع می کرد و « آلن دلن» قهرمان تیز فهمی بود که معمولا به مخاطره می افتاد. « سوپر من» و « اسپایدرمن» نیز ازستارگان مشهور سینما هستند.
سیناپس: خلاصه ای ازفیلمنامه دردو تا چند صفحه که بدون شرح صحنه وگفتگوها، کلیت قصه ورویدادهای فیلم را شرح می دهد.
سینک کردن: منطبق کردن تصاویر وصداهای مربوطه است که در مرحله ی صداگذاری انجام می شود.
سینما توگراف: دستگاه فیلمبرداری ونمایش فیلم که توسط برادران لومیر اختراع ودرسال 1895 به ثبت رسید.
سینما سکوپ: نوعی فیلمبرداری برای نمایش روی پرده ی عریض که در آن ازعدسی آنامورفیک استفاده می کنند. نسبت عرض وطول پرده ی نمایش سینما سکوپ، یک به دو ونیم است.
سینمای آوانگارد: سینمای آوانگارد یا متفاوت ، سینمایی است که به لحاظ فرمی دارای نو آوریهایی است که چندان ازقواعد شناخته شده پیروی نمی کند. فیلمهای «فن تریه» فیلمساز صاحب سبک وفیلمسازان دوره ی مدرن سینما نظیر « آنتونیونی» ، « آلن ورنه» ، « مایادرن »، « برگمن » ، « بو نوئل » ، « فلینی» و.... ازنمونه های این نوع سینماست.
سینمای جریان اصلی: سینمای جریان اصلی یا بدنه ی سینما ، درواقع به شیوه ی
حرفه ای گفته می شود که درآن روند فیلمسازی با جزئیات بسیار دقیق و تخصصی وبا هزینه ی فراوان شکل می گیرد.
سینمای مستقل: فیلمهایی که خارج از سیستم رسمی فیلمسازی درهرجایی به ویژه هالیوود ساخته می شوند. جشنواره ی که اخیرا توسط « رابرت ردفورد» پایه گذاری شده است ، ویژه ی نمایش چنین فیلمهایی است. نام جشنواره دراصل ازفیلمی به نام «پوچ کاسدی وسان داش کید» با بازی « رابرت رد فورد» موسس جشنواره گرفته شده است.
سینه راما: سینه راما یکی ازپروسه های فیلمسازی پرده عریض است. درآغاز سه دوربین وسه پروژکتور به کار می رفت تا تصویری زیبا وباور پذیر ازموضوع مورد نظر ارائه شود . یک دوربین دروسط ودو دوربین نیز در دست راست ودست چپ قرار می گرفت. تصاویر ضبط شده به گونه ای تلفیق می شوند که تصور سه بعدی بودن را ایجاد میکند.
این تکنیک به طور شاخص درفیلم « این است سینما»(1952)، ونیز « چطور غرب پیروز شد» ( 1962) مشهوداست.

ش:---------
شات : تعداد تصویری است که ازلحظه ی شروع به کار دوربین فیلمبرداری تالحظه ی کات بدون قطع گرفته می شود . شات واژه ای آمریکایی وپلان فرانسوی ونما ایرانی است. شات کوچکترین واحدساختمان فیلم است.
شخصیت اصلی : بازیگر یا شخصیت اصلی درفیلم به فردی گفته می شود که مجموعه رویدادها حول محور او اتفاق می افتد.
شخصیت منفی: شخصیتی است ضد قهرمان. این نوع طبقه بندی کردن بازیگران یک فیلم بیشتر درفیلمهای کلاسیک رواج داشته است اما درفیلمهای مدرن به همه ی شخصیتها نسبی نگریسته می شود وتلاش می شود به جای انسان آرمانی ، انسان عادی وعرفی تصویرشود.

آبجی
11th February 2010, 10:55 PM
ص:---------
صحنه : یک یا چند نما که دریک مکان واحد اتفاق می افتد. صحنه را می توان معادل پاراگراف در یک نوشتار دانست.
صحنه آرا: به هنرمندی گفته می شود که با توجه به فضا وحال وهوا وزمان ومکان رویدادهای فیلم تلاش می کند فضا را مطابق آن چه مورد نظر کارگردان است طراحی کند.
صحنه یاب: صحنه یاب یا ویزور، دریچه ای است که فیلمبردار ازطریق آن صحنه را میبیند. صحنه یاب جدا ازدوربین نیز وجود دارد که به کارگردان این امکان را می دهد که شخصا صحنه را زیر نظر بگیرد، زاویه ی مناسب را برای دوربین پیدا کند ویا کار بازیگران را با آن پیگیری کند.
صداگذاری پس از فیلمبرداری: افزودن صدا به تصاویر بعد ازفیلمبرداری وتدوین است که شامل دوبله گفت وگوها، موسیقی وجلوه های صوتی است.
صدای اپتیک: سیگنالی است که درحاشیه ی نوارفیلم به صورت یک رشته خطوط نوری وزیگزاگ شکل ثبت شده و هنگام نمایش توسط یک چشم الکتریکی به صدا تبدیل میشود.
صدای استریو فونیک: صدایی که به لحاظ بعد، عمق وجهت به صدای طبیعی نزدیک است و می تواند میزان مشارکت تماشاگر درفیلم را بالا ببرد.
صدای دالبی دیجیتال و شکل تکامل یافته صدای استریو فونیک است که در این حالت، صدا درشش باند ضبط وپخش می شود.
صدای سرصحنه: صدابرداری سرصحنه ی همزمان با فیلمبرداری است. این شیوه مشکلات خاص خودش را دارد اما بسیار طبیعی تر ازشیوه ی دوبله است که صدابرداری پس ازفیلمبرداری ودر استودیو انجام می گیرد.
صدای واقعی : صدایی که منبع تولید آن درتصویر دیده می شود، مانند صحبت آدمهایی که می بینیم وصدای پارس سگی درهمان نزدیکی آنها.
صدای همزمان: صدایی که با کنشهای درون تصویر همزمان باشد، مانند گفتگو ولب زدن بازیگران.

آبجی
11th February 2010, 11:00 PM
ط:---------
طراح چهره آرایی: هنرمندی که با توجه به ویژگیهای شخصیتی کاراکترهای موجود در فیلمنامه ، طرح آرایشی وگریم بازیگران را می ریزد.
طراح دکور: کسی که براساس داستان وطبق ذهنیت کارگردان، دکورهای فیلم وفضاها ومکانهای وقوع داستان فیلم را طراحی می کند وتحت نظارت او این امکان ساخته میشود.
طراح صدا: اخیرا با توجه به حجم صداهای مورد نیاز برخی فیلمها درایران و از دیر بازدر سینمای جهان ، هنرمندی که درکار مهندسی صدا تخصص دارد با توجه به حجم ونوع صداهای مورد نیاز فیلم وکارگردان ، طراحی صدا را برای صدابرداران انجام می دهد.

ع:---------
عدسی آنا مورفیک: عدسی ویژه ایی است که هنگام فیلمبرداری جلوی دوربین قرار میدهند تا میدان دید وسیع تری( تقریبا دوبرابر حد معمولی) فیلمبرداری شود. مخترع این عدسی، پروفسور « هانری کره تی ین» فرانسوی است.
عدسی تله فوتو: نوعی عدسی که به فیلمبردار امکان می دهد ازحرکات بازی در
فاصله ای نسبتا دور، نماهای درشت بگیرد. فاصله ی کانونی این نوع عدسی زیادوزاویه عدسی بسته است. به این ترتیب ، بخشی از تصویر دروضوح کامل است. نمونه ی اخیر استفاده از این عدسی درفیلم « بیمار انگلیسی » به وضوح می توان دید.
عدسی زاویه باز: نوعی عدسی است که ازفاصله ی کم می تواند حوزه های وسیع تر ازمعمول را درتصویر نشان دهد. زاویه ی این عدسی باز وفاصله ی کانونی آن کوتاه است؛ درنتیجه تصویر حاصل برخلاف عدسی تله فوتو کاملا وضوح دارد.
عشق فیلم : اصطلاحی است که به برخی تماشاگران حرفه ای گفته می شود که دنیای فیلم را بسیار جدی می گیرد. « استالین » ازاین جمله بود ودرباره ی نحوه ی ممکتداری وی ، سینما توکراسی به معنای حکومت سینمایی را به کار برده اند. چرا که وی از فیلمها ایده ی حکومتی می گرفت.
عناوین : اسامی دست اندر کاران فیلم که درآغاز وپایان فیلم به صورت نوشته می آید. معمولا در آغاز فیلمها ، عوامل درج یک دست اندرکار نظیر فیلمنامه نویس ، کارگردان ، فیلمبردار ،تدوینگر ودرپایان علاوه بر تکرار این عوامل ، سایر عوامل دست اندکار آورده میشوند. این اصطلاح همچنین به میان نویس فیلمهای دوره ی صامت نیز اطلاق میشود. گفتنی است فیلم « ارباب حلقه ها (3) » باداشتن مدت زمان ده دقیقه عنوان بندی، مقام اول را درمدت زمان عنوان بندی تاریخ سینما را به خود اختصاص داده است.

ف:---------
فانتزی: نوعی فیلم که رویدادهای آن گویی درعالم خیال می گذرد وتماشاگر درعین باور کردن فیلم، آن را ازعالم واقع جدا می داند. فیلمهای فانتزی انواع مختلف از فیلمهای انیمیشن گرفته تا علمی- تخیلی دارند. آغازگر فیلمهای فانتزی را « ژرژ ملیس » ( پدرتروکاژهای سینمایی ) می دانند .اخیرا فیلمهای فانتزی با دستیابی به اوج تکنیکی توانسته اند گیشه های جهان را فتح کنند. « هری پاتر» از این گونه فیلمهاست.
فانتسکوپ: این وسیله توسط« ژوزف پلاکو» بلژیکی درسال 1832 اختراع شد. این وسیله مجموعه ای متوالی ازتصاویر ثابت ومجزا را که مربوط به انجام یک فعالیت خاص مانند پرش، اسب دوانی و..... بودند برروی یک لوح ( دیسک ) شیاردار ثبت می کرد. هنگامی که این لوح در برابر آینه به چرخش در می آمد، درتصور تماشای یک تصویر متحرک را ایجاد می کرد.
فاین کات: مرحله ی تدوین نهایی که فیلم ، ریتم وآهنگ خودرا می یابد.
فرم روایی : ارتباط اجزاء ساختمان فیلم از طریق یک رشته رویدادهای علی معلولی که در زمان و مکان مشخص اتفاق می افتند. به عبارت ساده تر ، درفرم روایی، فیلم ازیک رشته رخدادهایی تشکیل شده که ازدل هم برمی آیند وتماشاگر مرتب می خواهد بداند بعد چه می شود. این نوع آثار بیشترین حجم تولیدات سینمایی را به خود اختصاص می دهند و مجموعا وقتی سخن ازفیلم سینمایی است، مراد شکل روایی آن است نه فرمهای دیگر.
فریم: به هرقاب یا کادرفیلم یک فریم می گویند. درواقع هرفریم یک عکس است ودرحرکت پیوسته ی نوار فیلم دردیدگاه نمایش ، توهم حرکت ایجاد می شود.
فلاش بک : ارجاع به گذشته یا پس نگاه ویا بازگشت به گذشته را باقطع نمایش زمان حال روایی فیلم، فلاش بک می گویند. فلاش بک آسان ترین تمهید برای دادن اطلاعات به تماشاگر است و به همین دلیل می تواند به بدترین شکل استفاده شود. اکنون تلاش می شود از این تمهید کمتر وبه طرزی خلاقانه استفاده شود. فلاش بک در فیلمهایی چون « قاتلین بالفطره » به کارگردانی « الیور استون» یا « مصائب مسیح » به کارگردانی « ملی گیبسون » کاربردی خلاقانه دارد.
فلاش فوروارد: فلاش فوروارد کارکردی عکس فلاش بک دارد. فلاش بک ، ارجاع به گذشته است وفلاش فوروارد قطع زمان حال داستان فیلم وارجاع به آینده است . ازاین تمهید سینمایی به زیبایی در فیلم « به اسبها شلیک می کنند مگرنه ؟» استفاده شده است.
فوکوس : به وضوح تصویری درفیلمبرداری و نیز درنمایش گفته می شوند. به عبارت دیگر، تنظیم فاصله ی کانونی عدسی نسبت به موضوع درطول فیلمبرداری یک صحنه را فوکوس می گویند.
فیداوت: محو تدریجی تصویر رافید اوت گویند.
فید این : آشکارشدن تدریجی تصویر را گویند. فیداین وفیداوت نوعی نقطه گذاری تصویری است و معمولا گذر زمان را نشان می دهد. استفاده ی ابتکاری واندیشیده از این دو روش، می تواند دربوجود آوردن ریتم کند فیلم موثر باشد.
فیلتر: ورقه ی نازکی است که رنگ را تغییر می دهد ویا بین نوع نور وحساسیت فیلم رنگی هماهنگی ایجاد می کند. فیلترها انواع گوناگون وکارکردهای متنوعی دارند.
فیلم انتزاعی: نوعی فیلم تجربی که درظاهر هیچ قصه وروایتی مانند فیلمهای کلاسیک داستانی ندارد وکم ترین ارتباط را بادنیای بیرون دارد. کارهای « دیوید لینیچ » از جمله «بزرگراه گمشده » ازاین دست فیلمهاست . درفیلم انتزاعی ، اجزاء فیلم نه ازطریق سلسله ی علی رویدادها بلکه از طریق سلسله ی علی رویدادها بلکه ازطریق ویژگیهای بصری فیلم به هم مرتبط می شود. این نوع فیلم در اصطلاح ، نوعی بازی با فرم محسوب می شود.
فیلمبردار : فردی است که باشناخت عمیق خودازتور، رنگ ، لنز دوربین ، ترکیب بندی تصویری و کارکرد متنوع دوربین ، ذهنیت کارگردان رابر روی فیلم ثبت می کند .فیلمبردار میتواند صرفا یک تکنیسین باشد اما فیلمبردار خوب ، می تواند با مهارت و تسلط تکنیکی برابزار و برخورداری ازنیروی خلاقیت واندیشه ، تصاویری زیبا ومتعادل ( در راستای کلیت فیلم) بیافریند.
فیلم بلند داستانی: بنابرتوافق عمومی ، فیلمهایی را گویند که زمان آنها بیش از 75 دقیقه است؛ دربرابر فیلم کوتاه که حداکثر 40 دقیقه وفیلم نیمه بلند که حداکثر 60 دقیقه دارد.
فیلم چندداستانه: فیلمی که ازچندداستان مستقل ودر واقع چند فیلم کوتاه تشکیل شده است اما دارای یک عنصر ارتباطی مضمونی است. فیلم « دستفروش » به کارگردانی مخملباف ازجمله فیلمهای چندداستانه یا اپیزود یک است.
فیلمخانه: محل بایگانی یا آرشیو فیلمها که معمولا نمایشهای ویژه ای را دربرنامه ی خود دارد.
فیلم خبری: قبل از اختراع تلویزیون، به فیلمهای کوتاهی گفته می شد که به مسائل روز می پرداختند وبیشتر « تاویل موضوعی » مفهوم فیلم خبری بودند. پس از اختراع تلویزیون، به فیلمی گفته میشود که مشخصه هایی چون دوربین روی دست ، صدای سر صحنه وحرکت پرشتاب دوربین وسواره هاو...... را دارد وازموقعیت خبری واطلاع رسانی برخوردار است ومعمولا برای تلویزیون ساخته می شود. اما هستند فیلمهای سینمایی ارزشمندی که از این تکنیک بیشترین بهره را گرفته اند؛ فیلمهای چون « قاتلین بالفطره »، « جادوگر بلر » ، « رقصنده در تاریکی » از این جمله اند.
فیلم سیاه: فیلمهایی که به مفهوم کلاسیک ، قهرمان وضد قهرمان ندارند وانسانها در ورطه ای از حوادث رها شده اند وقهرمان وضد قهرمان دربستر آن آسیب می بیند. مشخصا به نوعی فیلم کارآگاهی وجنایی گفته می شود که فضای سرد وسیاه و عبوس ونورپردازی سایه روشن دارد. فیلمهایی چون « کانزاس سیتی » ساخته ی آلتمن و«شاهین مالت » ساخته هیوستن از این دسته اند.
فیلم شناسی : شناخت وتحلیل سینما به مثابه پدیده ای اجتماعی وفرهنگی که دلالتهای خاصی دارد.این رشته علمی بعداز جدی شدن رسانه ی سینما به عنوان رشته خاص درمدارس فیلمسازی تدریس می شود.
فیلم مستند: فیلمی که برداشت از موضوعی واقعی وجاری است . این نوع فیلم درآغاز حرفی برای گفتن نداشته وصرفا تدریجا فیلم مستند تبدیل به گونه ای بسیار تاثیر گذار در بین فیلمها گردید. فیلمهای « مایکل مور» مانند « بولینگی برای کلمباین » یا « فارنهایت 11/9» به دلیل مضامین حساس اجتماعی شان از آثار مستند تاثیر گذار هستند؛ هر چند ممکن است به مرز هنر نرسیده وتاثیر گذاریشان ناشی از موضاعات آنها باشد.
فیلمنامه: همان سناریو است ( رجوع کنید به واژه ی سناریو ) درگذشته چیزی نبود که در فیلمسازی جدی گرفته شود اما امروزه در کشورهای صاحب صنعت سینما ، فیلمنامه عنصری مهم تبدیل شده است .
فیلمهای گانگستری: فیلمهایی درباره ی گروههای تبهکار وباندهای خلافکار که پیرامون مکانهای خلاف چون قمار خانه ، کازینوها و اموری چون مواد مخدر، تجارت اسلحه و.... شکل می گیرند. فیلمهای چون ، « کازینو » و « رفقای خوب » « اسکورسیس » یا «سگدانی » اثر « تارانتینو» و « کانزاس سیتی » اثر « رابرت التمن» نمونه های معاصر چنین فیلمهایی هستند ودرواقع مافیای آمریکای شده ایتالیا ، زیرساخت فیلمهای گانگستری را می سازند . « پدرخوانده » اثر « کاپولا » متفاوت ترین فیلم گانگستری تا به امروز به شمار می رود.

آبجی
11th February 2010, 11:01 PM
ق:---------
قطع : به عرض نوار ( نگاتیو) فیلم براساس میلی متر گفته می شود . مثلا فیلمهای معمول سینمایی درقطع 35 میلی متری ساخته می شوند. امروزه کم کم فیلمهای قطع 16 و 8 میلی متری ، وی . اچ . اس و بتا ماکس از دور خارج شده ومجموعا نوع دیجیتالی رایج شده است . هرچند که هنوز درسینمای ایران شکل دیجیتالی ، غیر مقبول مانده است.

ک:---------
کات: کات به معنی برش را در واژه ی برش شناختیم ، کات همچنین دستوری است که از صحنه ی فیلمبردار ی ، کارگردان بعد ازبرداشت کامل ازصحنه یا احیانا اگر برداشت مطلوب و منظور وی نباشد صادر می کند وبه معنای توقف کامل فیلمبرداری است . به این معنی که دوربین ، صدا وبازی متوقف می شود تا با هماهنگی دوباره در زمینه ی نور ، صدا ودوربین و بادستور مجدد کارگردان با کلمه اکشن ، دوباره برداشت وبازی آغاز شود.
کارگردان: کارگردان عنصر خلاق ومدیر اصلی خلق فیلم است ومجموعه عوامل فیلم با هدایت وی وظایفشان را با هماهنگی انجام می دهند. مهمترین وظیفه ی کارگردان، انتخاب درست بازیگران، دکوپاژ صحیح وبازی گرفتن درست از بازیگران است.
کالت: فیلمهایی که به لحاظ هنری به نوعی متفاوتند وبه واسطه ی همین ویژگی برجسته می شوند.
کپی کار: نسخه ی مثبت ونه چندان با کیفیت فیلم که با تدوین سردستی آن ، تدوینگر، صداگذار ، طراح جلوه های صوتی وتصویر وسایر نیروهای فیلم با آن کار می کنند وحکم یک علامت راهنمارا دارد. همچنین کارگردان وتهیه کننده ازکپی کار برای بازبینی روزانه ی فیلم هم استفاده می کنند.
کلاکت( تقه زنی ): تخته ای سات که روی آن مجموعه اطلاعات درباره ی فیلم ونام کارگردان، شماره ی سکانس ، نماوبرداشت نوشته شده است ودرابتدای هرصحنه تقه زن با صدای بلند شماره وتعداد برداشت را جلوی دوربین اعلام می کند وکارشروع میشود. بعدا در مرحله ی تدوین از اطلاعات نوشته شده برتخته جهت مرتب کردن نماها برحسب سناریو ودرمرحله ی صداگذاری ازصدای تقه کلاکت جهت سیک کردن باند صدا با تصویر استفاده می شود.
کلوین : میزان درجه حرارت رنگ را گویند که ازنام دانشمند معروف « لردکلوین» گرفته شده است.
کنتراست: به مفهوم برجسته نمودن ویا ایجاد اختلاف نوری بین اشیا ویا فضاهای فیلم برای تاثیر گذاری وبالابردن جلوه ی بصری فیلم است. کنتراست درفیلمهای سیاه وسفید ملموس تر است. کنتراست بالا از ویژگیهای فیلمهای اکسپرسیونیستی وفیلمهای سیاه یا نوآر به شمار می آید.
کینه توسکوپ: دستگاه فوق وسیله ی جعبه مانند بزرگی بود که به زمین نصب می شد وفقط یک تماشاگر می توانست با پرداخت پول از دریچه ی ویژه به تماشای تصاویر متحرک درون جعبه بپردازد. این دستگاه که نمونه اولیه ی پروژکتورهای فعلی ( البته بدون صدا ) محسوب می شود، در 31 اگوست 1897 به صورت رسمی ثبت شد.
کینه توگراف: اولین دوربین فیلمبرداری که درسال 1891 توسط ادیسون اختراع شد. دراین دوربین برای نخستین بار، فیلم خام انعطاف پذیر به کار رفت. دراین دوربین ، برخلاف دوربینهای امروزی، حرکت فیلم افقی بود.

گ:---------
گفتار: عبارت است از صدای روی فیلم که گوینده ومنبع آن دیده نمی شود. این تمهید بیشترین استفاده را درفیلمهای مستند دارد.
گنج قارونی: اصطلاحی کاملا ایرانی است. پس از نمایش فیلم « گنج قارون » درسال 1344 واستقبال تماشاگران، فیلمهای فراوانی به تقلید از آن ساخته شد که همگی درتکرار مولفه های این فیلم بسیار کوشا بودند واز آن پس هر فیلم « دختر پسری » که یکی فقیر ودیگری ثروتمند بود وبه طرزی تصادفی دلباخته هم می شدند وقصد ازدواج میکردند اما با مخالفت خانواده روبرو می شدند، گنج قارونی نام می گرفت.

ل:---------
لوکشین: لوکشین یا موقعیت به محل فیلمبرداری که خارج از استودیو باشد اطلاق میشود. این محل ممکن است داخلی یا خارجی باشد. درگذشته با توجه به سنگینی دوربینهای فیلمبرداری ونیز کنترل بهتر وسریعتر شرایط فیلم ، استودیو حرف اول را میزد. معمولا برای فیلمهای مستند از لوکیشنهای واقعی استفاده می شود. پس از نهضت نئورئالیسم ایتالیا وساخت دوربینهای سبک ، تدریجا فیلمبرداری درموقعیت واقعی رواج یافت.
لوله پلیکایی :به نوعی ازفیلمهای سینمایی ایران گفته می شود که می خواهد اکشنی از نوع « آرنولدی » را تقلید کند. نمونه ی شاخص این نوع آثار فیلم « سربلند » است.
لولیتا: هردختر بچه ای را که وارد عرصه ی بازیگری شود وبه شهرت برسد لولیتا می گویند.

آبجی
11th February 2010, 11:03 PM
م:---------
مچ کات: عبارت است از اتصال صحنه ی بعدی با صحنه ی قبلی به طوری که باهم جور باشند. درواقع مچ کات برای دستیابی به چنان تداومی از صحنه هاست که تماشاگر احساس پرش نکند.این جوربودن ازطریق وضعیت جهت حرکت وجهت نگاه هنرپیشه ها حاصل می شود. مچ کات درتدوین تداومی ، نقش اساسی دارد ودرصحنه هایی به کار می رود که کنش واحدی را دردونمای مختلف نشان می دهد.
ملودرام: ملودرام واژه ای با معنای بسیار وسیع و متنوع است که از ترکیب دوکلمه ملودی ودرام ( نمایش ) پدید آمده است . ملودرام را به طور دقیق نمی توان ژانری مستقل محسوب کرد. در ابتدا هرفیلمی که در آن از عنصر موسیقی برای تحریک احساسات استفاده می شد، ملودرام لقب می گرفت.
بعدازمدتی این واژه دچار تغییرات شد وبه هرفیلمی که دارای ابعاد عاطفی بود اطلاق گردید. البته ملودرام گاه دارای پیرنگهای سیاسی یا اجتماعی نیز می گردید. درفیلمهای ملودرام ، تقابل بین قهرمان وضد قهرمان ، خوب وبد، فرشته وشیطان به خوبی به چشم می خورد ودرواقع موتور محرکه این نوع فیلمهاست. از آثار برجسته ملودرام در دوره ی صامت می توان به « تولد یک ملت » ( 1914 ) « ربه کا دختری از مزرعه ی سانی بروک» (1917) اشاره کرد آثاری چون « تقلید زندگی » (1959) ، ازملودرامهای ناطق هستند.
این روزها به هرفیلمی که دارای پیرنگهای عاطفی وخانوادگی باشد، ملودرام می گویند.
منشی صحنه:کسی است که جزئیات هرنما از قبیل شماره ی سکانس ونما ، لباس و آرایه ی بازیگران ، وضعیت اشیای صحنه ، جهت نگاه وحرکت بازیگران ، موقعیت آنها درصحنه وکلا نقشه ی دقیق هرصحنه با تمام اجزایش را یادداشت می کند تا درتداوم فیلمبرداری که معمولا بر اساس تداوم صحنه های سناریو صورت می گیرد، صحنه های مرتبط به هم به گونه ای درست برداشت شوند وهنگام تدوین مشکلات ارتباط صحنه ها ونماهای تداومی ایجاد نشود.
موتیف: عبارت است ازعنصر یا عناصری از فیلم که به صورت معناداری تکرار می شود.
موج نو: موج نو اصطلاحی است که ازسینما گران فرانسوی وبا عنوان نشات گرفت واز اوایل دهه ی 1950آغاز شد . این جریان در سال 1962 به اوج خود رسید. بیشترین توجه فیلمسازان این جریان ، دست یافتن به سبک شخصی است.
موج نوهایی که از ساختارهای سنتی سینمایی به ستوه آمده وبه دنبال خلاقیت در آثار خود بودند دراین راه به تعاریف سنتی توجه چندانی نداشته و دیدگاههای اگزیستانسیالیستی ( اصالت وجود بشر ) دراین آثار جایگاه ویژه ای داشت.آنها به لحاظ تکنیکی به شیوه هایی ساده چون استفاده از دوربین روی دست ، فرایندهای تدوینی ساده ، ارجاع به کنایات تعریف شده وآثار فیلمسازان قبلی گرایش داشتند وپوچگرایی از ویژگیهای نظری آنها بود.
فیلمسازانی چون « کلود شابرول » ، « ژان لوک گدار » و « فرانسوا تروفو » ازمشاهیر موج نو بودند.
موسیقی متن: موسیقی ویژه ای که برای فیلم با توجه به مشخصه های مضمونی وساختاری آن توسط آهنگساز نوشته می شود. قبل از دوره ی ناطق ، موسیقی فیلم توسط نوازندگان به صورت زنده وبه شکل بداهه نوازی درسالن سینما نواخته می شد.
مونولوگ: گفتگو باخود که نقطه ی مقابل دیالوگ یعنی گفتگو با یکدیگر است. استفاده از این تمهید آسان ودرعین حال مستلزم تجربه ومهارت است.
مووی : واژه ای است که صرفا کارکرد اقتصادی فیلم را بیان می کند. درایران اصطلاح «بفروش » یا اصطلاح لمپنی « برفوش » رایج است. این نوع فیلمها مولفه هایی شناخته شده دارند وبا تغییر آدمها ومحل وقوع حوادث ، یکی بعد از دیگری به نمایش عمومی در می آیند.
موویلا: میزی که روی آن فیلم 35 میلی متری برش وتدوین می شود. این میز دارای صفحه ی نمایشگری است که راشها را نشان می دهد تا متصدی تدوین بتواند براساس آن کارکند. در کارهای ویدیویی ودیجیتالی ، باکس تدوین نامیده میشود.
میزانسن: عبارت است از چیدن عناصر جلوی دوربین فیلمبرداری از قبیل بازیگران وحرکت دوربین. درمیزانسن ، نسبت بازیگرها به یکدیگر ، نسب دوربین به صحنه وبازیگرها مورد توجه شدید کارگردان حرفه ای وخلاق قرار می گیرد وآنها را طوری می چیند که به معنای مورد نظرش دست یابد. به تعبیر منتقدان ، میزانسن تصرف در فضای محسوس ومادی است حال آن که مونتاژ تصرف در زمان است .واژه ی میزانسن از تئاتر گرفته شده است.
میکس کردن: ترکیب باندهای سه گانه ی گفتگو ، صدای محیط وموسیقی با هم به صورت یک باند.
نئورئالیسم: نئورئالیسم معرف نوعی سینمای مردمی است که اوج آن درایتالیاست. درواقع نئورئالیسم درهر کشوری به این معناست که با حفظ اصالت و پایبندی به واقعگرایی ، باید از تمام ظرفیت هنری وتکنیکی یک رسانه ی هنری ، به ویژه سینما بهره گرفت. آغازگران سینمای نئورئالیسم در ایتالیا بزرگانی چون « دیسکا » و « فلینی » بودند.

ن:---------
نامرد : معمولا به شخصیت منفی درسینمای قبل از انقلاب نامرد گفته میشد. نمونه ی بارز آن ، آثار قبل از انقلاب کیمیایی است . این آثار دوگروه از آدمهارا که به بد یا نامرد ویا خوب ومرد تقسیم شده بودند نشان می دادند وبدین ترتیب روایت فیلم را پیش می بردند درآثاری چون « قیصر » این تقسیم بندی مشهود است.
نشانه شناسی : بخشی ازدانش عمیق وگسترده ی زبانشناسی است که به بررسی مفهوم نشانه و رابطه ی دال و مدلول می پردازد. نشانه شناسی مدرن را « فردیناندو سوسور» سوئیسی به عرصه ی زبانشناسی وارد کرد. این مبحث درتفسیر آثار سینمایی بزرگانی چون « ایزنیشتاین » و « هیچکاک » به کار می رود.
نمای از روی شانه: نمایی که در آن دوربین ازبالای شانه وپشت یکی ازدوطرف گفتگو ، صورت دیگری را نشان می دهد. این نما بیشتردرصحنه های گفتگو به کار می رود.
نمای تعقیبی: نمایی است که همگام با حرکات موضوع ، آن را درکادر می گیرد. به عبارت دیگر سوژه ی فیلمبرداری دراین نما تعقیب می شود.
نمای تمام قد: نمایی است که در آن سرتاپای پیکر در کادر گرفته شود. ممکن است این پیکر جسم یا انسان باشد.
نمای خیلی درشت: نمایی که از اجزای یک شی درفاصله ی بسیار نزدیک گرفته میشود، مثل نمای چشم و لب . نمای آغازین فیلم « دیوار » اثر « آلن پارکر » که دوربین از فاصله بسیار نزدیک دست شخصیت اصلی رادرکادر دارد، بهترین نمونه ی نمای خیلی درشت است.
نمای خیلی دور: نمایی بسیار دور ازیک موضوع به شکلی که تمام اشیاء پیرامون آن به صورت ریز درکادر مشهود باشد.
نمای دور یا عمومی: نمایی که مانند نمای تمام قداست و مقداری از پیرامون آن نیز آشکار است.
نمای دونفره: نمایی که در آن نیم تنه ی دونفر درکادر باشد.
نمای شلوغ( کرودشات ) : نمایی است که پرازجمعیت و ازدحام آدمهاست وبیشتر در فیلمهای حماسی یا تاریخی به کار می رود.
نمای شیشه ای ( گلاس شات ) : گلاس شات یکی ازحقه های سینمایی است . بدین ترتیب که بخشی از صحنه روی شیشه نقاشی می شود وبعد از آن فیلمبرداری می کنند مثلا فیلم پل قدیمی که بخشی از آن تخریب شده وقرار است شکل قبل از خرابی آن ابتدا نشان داده شود، با نقاشی روی شیشه کامل می شود وبعد از آن فیلمبرداری میکنند.
نمای کرین: نمایی که با دوربین روی کرین ( جرثقیل ویژه ) گرفته می شود. به نمای کرین نمای جرثقیلی نیز گفته می شود.
نمای کلی: نمای عمومی ازصحنه را می گویند.
نمای لایی : نمایی درشت ازجزئیات یک شی ء که موقعیت خاصی در روند قصه دارد، مثل کلید، تلفن و...
نمای متحرک : نمایی که به وسیله ی دوربین همگام با موضوع گرفته می شود. به این نما، نمای تعقیبی هم گفته می شود.
نمای نزدیک: نمایی درشت ونزدیک از یک پدیده را می گویند.
نمای نقطه نظر: نمایی است که صحنه را ازدیدگاه یا دریچه ی دید یکی ازشخصیتهای فیلم نشان می دهد. نام اختصاری این نما است.
نمای واکنشی : به نمایی گفته می شود که قبل ازدیده شدن رویداد ، تاثیرات آن را در چهره ورفتار شخصیتهای فیلم می بینیم
نوراصلی: منبع نوری است که حین فیلمبرداری از صحنه ، از آن بهره می گیرند.
نورپایین: نوری که از پایین به چهره ی بازیگران به ویژه درفیلمهای ترسناک ، تابانده میشود.
نورپردازی: نور پردازی یکی ازاصلی ترین کارهایی است که پیش ازفیلمبرداری انجام میگرد. طراحی نور ، متناسب با نوع صحنه صورت می گیرد و دیدگاه هنری طراح نور با مشارکت فیلمبردار و کار گردان اجرا می شود.
نورپرداز سایه روشن: نور پردازی ویژه ای که تاریکی ونماهای سایه دار درآن برجسته است . این نوع نورپردازی بیشتر درگونه ی فیلم ترسناک وسیاه یا نو آور برای القا ء حس دلهره به کار می رود.
نورسقفی: نوری است که ازبالا برصحنه برای جداسازی موضوع ازپس زمینه تابانده میشود.
نورسه نقطه ای: نورپردازی درفیلمها معمولا ازسه جهت صورت می گیرد: نور پشتی که از پشت موضوع تابانده شده ، نور اصلی ویک نور ضعیف تر برای پوشاندن سایه ها.
نورمکمل : نوری است که نسبت به نور اصلی ضعیف است و برای پوشش دادن سایه ها و نیز نقاطی که نور اصلی آنها را پوشش نداده به کار می رود.
نور موجود: نور طبیعی محیط را نور موجود می گویند.
نوستالژیک: درفارسی بیشتر به غم غربت ترجمه می شود که ترجمه ی نا کارآمدی است و بار اصلی کلمه را منتقل نمی کند. اگر بخواهیم توصیفی از آن ارائه کنیم میتوانیم آن را به نیاز به امری یا چیزی که در حال حاضر دردسترس نیست تعبیر کنیم.
نوفه: معادل فارسی کلمه آمبیانس است که عبارت است از صدای محیط.

و:---------
وایپ ( محو کردن) : وایپ به جلوه ای تصویری گفته می شود که طی آن با حرکت خطی مشخصی ، صحنه ی قبلی تدریجا جای خود را به صحنه ی بعدی می دهد. وایپ از شیوه های قدیمی نقطه گذاری سینمایی است وامروزه کمتر از آن استفاده می شود.
وسترن: وسترن ، « ژانر » یا گونه ای ازفیلمهاست که با عناصری ازقبیل اسب ، مردتنها، مزرعه ، درگیری خوب وبد، هفت تیر کش و ... شناخته می شود ودر دهه های پیشین بسیار رواج داشته است. « جان فورد » به ساخت این نوع فیلمها شهره بود. « جان وین» نیز شخصیت شناخته شده ی این « ژانر» است.
ویستاویژن: یکی ازشیوه های قدیمی فیلمبرداری است که در آن، تصویر دقیق تر و واضح تر است . این شیوه درسالهای دهه ی پنجاه رایج بود وامروزه چندان کاربردی ندارد.

ه:---------
هابیت: کوتوله هایی که به قهرمان کمک می کنند . این اصطلاح از زمان ساخت « ارباب حلقه ها » درسینما باب شده وتدریجا وارد فرهنگ سینمایی ایران نیز شده است. نقشهای « اسدال... یکتا » را بیشتر هابیتی می گویند.
هالیوود: تپه های هالیوود منطقه ای درکالیفرنیاست که تایک قرن قبل محل باغهای پرتقال ولیمو بود. اما اینک هالیوود با سینما وفیلم شناخته می شود. جایی که سینما در آنجا شرکتهای فیلمسازی بسیار عظیمی چون « یونیورسال » « متروگلدین مایر» ، «کلمبیا» و.... دارد. اولین استودیوی فیلمسازی هالیوود را دیوید هورسلی به سال 1911 تاسیس کرد. کلمه ی هالیوود بیانگر نوعی شیوه ی بیان سینمایی خاص است که مشخصه های غالب آن عبارتند از : صراحت بیان ، عامه فهم بودن، حرفه ای بودن ، استفاده ازهنرپیشه های معروف وستاره سالاری.
هنرورز: اسم محترمانه ای که برای سیاهی لشکر درفیلم است.
هنری : صفتی است برای آثار یا بازیگران شاخصی که برگزیده و گزیده کارند. مشخصه اصلی آنها اندیشه ورزی و اندیشه سازی است. آثاری چون « هامون » اثر جاودانه ی مهرجویی درایران وسه گانه ی کیلو فسکی ( سفید ، آبی ، قرمز) درسینمای جهان اشخاصی مانند کوبریک درکارگردانی وبازیگر فقیدی چون مارلون براندو دردوران اوج بازیگری ، نمونه ی بارز آثار واشخاص هنری هستند.

ی:---------
یک پارچگی: بیانگر میزان ودرجه ی ارتباط عناصر واجزاء مختلف فیلم است که سیستمی فرمال و یکپارچه یا ناهمگون را نتیجه می دهد.
یول براینر: شخصیت محبوب طاس سینمایی جهان که درفیلمهای مهمی چون «سلطان ومرد» بازیهای درخشانی ارائه کرد. وی معروفترین بازگر طاس تاریخ سینماست. از این جهت به هر بازیگر طاس سینمای ایران که در نقش خود خوش بدرخشد، گفته می شود که بازی « یول براینری » ارائه کرده است

LaDy Ds DeMoNa
8th April 2010, 11:26 PM
آنونس (برنامه آينده) Trailer
فيلم کوتاهي که برابر با سه يا چهار دقيقه براي معرفي و تبليغ يک فيلم آينده ساخته و درهم ميشود و معمولاً شامل لحظه هاي حساس و جذاب فيلم است.


آيريس
Iris-in
Iris-out
اين يک جور نقطه گذاري سينمايي براي ختم يک صحنه و شروع صحنه بعدي و نشان دادن گذشت زمان بين دوصحنه است. تصوير به شکلي دايره وار کم کم مي چرخد و بسته ميشود ((Iris-out)) و در صحنه بعدي، به تدريج باز ميشود.


اسکارOscar
جايزه اي است به صورت مجسمه اي مطلا درحدود 30 سانتي متر که آکادمي علوم و هنرهاي سينماي آمريکا سالي يکبار در زمينه هاي زير اعطا مي کند:
بازيگري، کارگرداني، تهيه، فيلمبرداري، سناريونويسي، طراحي لباس، طراحي دکور، موسيقي، تدوين، صدابرداري، حقه ها، فيلم مستند، فيلم کوتاه زنده، فيلم کوتاه نقاشي متحرک و فيلم خارجي.


اسلپ استيک Slup stick
کمدي پرتحرک و خرابکارانه، کمدي بزن و بشکن، چک تخته اي.
يک جور فيلم کمدي که مخصوصاً در دوره سينماي صامت بسيار رايج بود و پراز صحنه هاي به هم ريختن و نورد کردن و حرکات آکروباتيک هنرپيشه ها است و مشخصه اي اغلب آنها يک يا چند تعقيب و فرار و پرتاب کيکهاي خامه اي است.


امولسيون Emulsion

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/animation1.jpg
سطح حساس فيلم خام، آلوده به مواد شيميايي که تصوير بر آن نقش مي بندد. با تغييراتي که در ميزان ترکيب اين مواد داده ميشود قابليت و سرعت جذب نور فيلم فرق مي کند. اين سرعت جذب با حروف اختصاري ASAيا DIN مشخص ميشود. فيلمهايي که ASA يا DINآنها بيشتر است. قابليت جذب نور بيشتري را دارند. يعني در روشناييهاي کمتري هم از آنها ميشود استفاده کرد و بالعکس.


انيميشن Animiation

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/take03.gif
شيوه فيلمسازي که در آن به اجسام و تصاوير (معمولاً نقاشي شده) بي حرکت، تحرک بخشيده ميشود. اين کار با دوربين مخصوص فيلمبرداري منقطع و کادر به کادر صورت مي گيرد. يعني براي يک حرکت 1ثانيه اي 24تصوير از جسم يا نقاشي در حالتهاي مختلف گرفته ميشود که بعداز نمايش به صورت عادي حرکت طبيعي جلوه مي کند.

انيميشن به شاخه هاي زير تقسيم ميشود:
نقاشي متحرک Animation cartoon کهبراساس نقاشي از شخصيتهاي داستاني شکل مي گيرد.
فيلمهاي عروسکي Pvppet Film عروسکها بر زمينه دکورهاي سه بعدي و برجسته حرکت داده ميشوند. به علت ظرافت پردازي در دکور و لباس و ساير اجزا، اين نوع فيلمسازي دشوارتر از نقاشي متحرک است، درنتيجه رواج کمتري دارد.
در اين شيوه گاهي به جاي عروسک از اسجام ديگر استفاده ميشود و بيشترين کاربرد آن فيلمهاي تبليغاتي است نوع جديدي از انيميشن نيز روايج شده است که تحت عنوان کلي انيميشن رايانه اي مي گنجد. به خاطر قابليت بالاي رايانه ميتوان هر نوع انيميشني را در اين قالب توليد کرد.

LaDy Ds DeMoNa
8th April 2010, 11:28 PM
برداشت Take

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/back-projection01.gif
يک نوبت فيلمبرداري از يک «نما» يا يک صحنه است. برداشت در واقع همان «نما» shot (شات) است.


بک پروجکشن Back projection

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/boom01.gif
شيوه تاباندن فيلم روي يک پرده شفاف در پشت سر موضوع فيلمبرداري (دستگاه نمايش در آن سوي پرده شفاف قرار دارد) و بعد فيلمبرداري از مجموع اندو. يعني از موضوع و از فيلمي که پشت سر او روي پرده شفاف تابانده شده است. با اين نحو مناظر خارجي را که قبلاً گرفته شده در استوديوي فيلمبرداري پشت سر هنرپيشه روي پرده شفاف مي تابانند و از اين رو با هم فيلم ميگيرند و درنتيجه ديگر لزومي به بردن هنرپيشه به خارج از استوديو فيلمبرداري در محيط بيرون نيست. يک نمونه رايج فيلمبرداري به اين طريق صحنه اي است که هنرپيشه ها در اتومبيلي نشسته اند و پشت سر آنها منظره اي در حال حرکت ديده ميشود.
به اين شيوه Rear projection و پرده شفاف Trance parent هم مي گويند.
اين شيوه امروزه جاي خود را بيشتر به نمايش فيلم از روبرو Frint projection داده است.


بوم Boom

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/boom-02.jpg

دسته بلندي که ميکروفن صدابرداري را موقع فيلمبرداري بر سر آن نصب مي کنند و خارج از حوزه ديد دوربين بالاي سر هنرپيشه ها نگاه ميدارند و همراه با حرکت آنان اين طرف و آنطرف ميبرند.

LaDy Ds DeMoNa
8th April 2010, 11:28 PM
پرده سينماscreen
پرده کل نمايش فيلم که فيلم بر آن تابانده ميشود. اين پرده ممکن است سطحي مات (غيرشفاف) باشد. پرده هاي رايج سينماهاي امروز الياف نقره اي دارد و سوراخ سوراخ است تا اولاً نور را بازنتاباند و ثانياً صداي بلندگوها از پشت پرده رد شود.


پزيتيوPositive

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/plan01.jpg
نسخه اي که بعداز چاپ در لابراتوار از روي نسخه منفي (نگاتيف) به دست مي آيد و تصوير آن، تصوير واقعي است و هر جسمي به شکلي که در عالم واقع هست ديده ميشود.


پلان سکانسPlan-sequence
اصطلاح فرانسوي به معني يک «فصل» از فيلم که به صورت يک «نماي» طولاني بدون قطع گرفته شده باشد. به اين اصطلاح، seqvence shop هم گفته ميشود.


پن pan
حرکت افقي دوربين از راست به چپ يا بالعکس روي پايه ثابت. حرکتي شبيه به کسي که ثابت ايستاده است و سرش را از چپ به راست يا بالعکس حرکت ميدهد و افق را از زيرنظر مي گذراند. اين حرکت نيم دايره اي است.


پيکسيليشن Pixillation
شيوه اي در تحرک دادن به آدمها يا اشياء واقعي به طوري که حرکت کردن آنها حالت و شتاب حرکت واقعي را نداشته باشد. از حرکت آدمها دراين شيوه به شبيه لغزيدني سريع بر زمين جلوه مي کند).
فيلمبرداري به شيوه يک کادر در هر چند ثانيه انجام ميشود. در فاصله بين دوکادر پشت سر هم. جسم يا آدمها را پا به پا مي کنند و در هم شدن کادرها و نمايش آنها حرکتي سريع تر از معمول و حالتي اغلب مضحک را به وجود مي آورد. (اين حرکت با حرکت تند شده Accelerated motion تفاوت دارد.)

LaDy Ds DeMoNa
8th April 2010, 11:29 PM
تاريکي بيش از معمول Low key Lighting

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/editing01.jpg
نورپردازي به شيوه اي که در آن تاريکي و قسمتهاي سايه دار صحنه بيشتر باشد. از اين طرز نورپردازي در فيلمهاي خاص براي ايجاد حالت گرفتگي، اندوه و استفاده مي کنند.



تدوين Editing

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/edittor01.jpg
تدوين فيلم عبارت است از سلسله مراتب جمع آوري «نما»هاي منفرد و جمع فيلم و نوارهاي صوتي و درهم کردن آنها به صورت يک واحد پيوسته متشکل و معني دار.
تدوين به شکل بدوي و ابتدايي يعني به هم وصل كردن«نما»هاي فيلم برحسب رديفي که قبلاً در سناريو معين شده است. به صورتي جامعتر و وسيع تر، تدوين هنر شکل و نظام، روح معني و وزن (ريتم) بخشيدن به اجزا ضرورتاً جدا فيلمبرداري شده است، به طوري که از درهم شدن اين اجزا «فيلم» (منظور و حرف فليمساز) حاصل گردد. بسياري از فيلمسازان معتقدند که فيلم در اتاق تدوين ساخته ميشود و تدوين کننده ميتواند فيلم را احيا کند.


تدوين کننده Editor
متصدي تدوين فيلم که بانظر کارگردان «نما»هاي مختلف و غالباً پراکنده را برحسب شماره هايي که دارند، به هم مي چسباند. تدوين کننده ضمن اين عمل صداي هر «نما» را نيز با آن «سينک» (تطبيق) مي کند. لازم به توضيح است که شماره هر «نما» و «سکانس» (فصل) و «برداشت» در آغاز هربار فيلمبرداري روي «کلاکت» نوشته ميشود و متصدي «کلاکت» شماره «نما» و ساير مشخصات آن را با صداي بلند ادا مي کند تا روي نوار صدا ضبط شود. آنگاه دسته کلاکت را به هم مي کوبد. صداي اين ضربه روي نوار صدا و تصوير به هم خورد کلاکت روي فيلم، راهنماي سينک صدا و تصوير خواهد بود.


تدوين موازيCross-cutting
قطع متناوب از يک صحنه به صحنه ديگر و نشان دادن تکه اي از يک واقعه و تکه اي از واقعه اي ديگر به صورتي که دو ماجرا به طور موازي و متناوب پيش برده شود. به عبارتي دو واقعه همزمان درحال روي دادن است.


تصاوير روي همMultiple-Exposure
يک نماي واحد که از چاپ و يا روي هم افتادن دويا چند تصوير مختلف تشکيل شده باشد. به طوريکه طرح هر يک از تصاوير (هرچندمحو) ازخلال ساير تصاوير پيدا باشد (مثل چهره اي بر زمينه يک ساختمان و روي اين دو تصوير صفحه روزنامه اي). اين تدبير براي خلاصه و فشرده بيان کردن يک خبر و يا انتقال حس، حالت يا فضايي خاص به کار ميرود.
به اين نوع نما «سوپر ايمپوزيشن» supperimposition نيز گفته ميشود.


تصاوير کنارهمMultiple-Image
موقعي که در کادر يک «نماي» واحد دو يا چند تصوير مشابه يا مختلف درکنارهم ظاهر شوند. مثلاً در فيلمهاي قديمي گاهي در صحنه اي که دونفر به هم تلفن مي کردند، هرکدام را در يک طرف کادر نشان مي دادند که با خطي از وسط جدا شده بودند. به اين تدبير (پرده قسمت شده) split screen هم گفته ميشود.


http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/soft-focus03.jpg http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/soft-focus02.jpg http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/soft-focus01.jpg



تصوير کمي محوSoft Focus
تصويري مه آلود و نه چندان واضح که به وسيله قراردادن صافي هاي مخصوص يا شيشه هاي آغشته به «وازلين» جلوي عدسي دوربين فيلمبرداري به دست مي آيد. خطوط اجسام دراين نوع تصوير کمي محو است و در فيلمهاي قديمي بيشتر در نشان دادن صحنه هاي عاشقانه و رويايي به کار ميرفت.


تهيه کنندهProducer
کسي که بساط مادي و نيروي خلاقه انساني فيلم را فراهم و جمع مي کند. چنين کسي ميتواند شخصاً سرمايه گذار فيلم باشد و يا براي يک سرمايه گذار کار کند، قصه اي را پيدا کند (يا به او عرضه شود) نويسنده اي را به کار تهيه فيلمنامه بگمارد، کارگدان و هنرپيشه ها و ساير افراد کادر سازنده فيلم را استخدام کند و مواظب مخارج و حسن اجراي برنامه تهيه فيلم باشد.


تيلتTilt
حرکت عمودي دوربين روي محور ثابت، مثل شخصي که ايستاده و طول ساختمان بلندي را از بالا تا پايين (يا برعکس) با حرکت سر نگاه کند.

LaDy Ds DeMoNa
8th April 2010, 11:29 PM
جمپ کات (قطع ناگهاني)Jump cut

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/action01.jpg

جهش غيرمنتظره در جريان روايت تصويري، بيشتر براي خلاصه و فشرده کردن سلسله وقايع، به کار ميرود مثلاً مردي از اتاقش در منزل خارج ميشسود. قطع به: به اتاق کارش در اداره وارد ميشود.
البته اگر دونما به صورتي غلط که موجب پرش شود به هم وصل شوند نيز از اين اصطلاح استفاده ميشود. مثلاً فردي در نقطه «الف» نشسته است و سخن مي گويد ناگهان ببينيم ادامه سخن او در همان مکان قبلي اما در نقطه «ب» جريان دارد. گويا فرد مذکور از نقطه «الف» به نقطه «ب» در يک آن پريده است. اين عمل از عيوب تدوين به حساب مي آيد. اين اصطلاح را جامپ نيز تلفظ مي کنند.

LaDy Ds DeMoNa
8th April 2010, 11:29 PM
حرکت Action

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/slow-motion01.jpg
دستوري که کارگردان موقع فيلمبرداري براي شروع بازي به هنرپيشه ها مي دهد. اين دستور شامل چهارقسمت است:
نور LIght که مسئولين چراغها و نورافکنها را روشن مي کنند.
صدا soundمتصدي ضبط صدا، ضبط صوت را به کار مي اندازد و با صداي بلند ضبط صدا را اعلام مي کند.
دوربين cameraمتصدي دوربين، دستگاه را به کار مي اندازد.
حرکتAction هنرپيشه ها، بازي را شروع مي کنند.


حرکت آرام (اسلوموشن)slow motion

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/fast-motion01.jpg
حرکاتي که روي پرده سينما کندتر از حرکت معمولي جلوه کند. اگر با دوربين فيلمبرداري به باي 24 کادر در ثانيه که سرعت عادي است تعداد بيشتري کادر (مثلاً 48 کادر) در ثانيه فيلم بگيرند، فيلم موقع نمايش حرکات را کند و کشدار نشان ميدهد.


حرکت سريع (فست موشن)Fast motion
وقتي که فيلم به ميزاني کمتر از 24 کادر در ثانيه (مثلاً 12 کادر در ثانيه) فيلمبرداري شود. موقع نمايش، حرکات سريعتر از معمول به نظر ميرسد. اين اصطلاح را Accelerated هم مي گويند.


حرکت معکوسRevers motion

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/special-effect02.jpg
حرکتي خلاف جهت واقعي و طبيعي، مثل عقب حرکت کردن آدمها و اتومبيلها، جهش از سطح استخر به روي تخته شيرجه و غيره. اگر موقع فيلمبرداري دوربين را وارونه کنند و از صحنه فيلم بگيرند و بعد اين تکه فيلم گرفته شده را دربياورند و سروته کنند و در وسط تکه قبل و بعد خود بچسبانند. حرکت اشيا و اشخاص دراين تکه از فيلم معکوس خواهد بود. در فيلمهاي حرفه اي اين عمل غالباً در لابراتوارانجام ميشود.

LaDy Ds DeMoNa
8th April 2010, 11:30 PM
قصه هاي سينماييspecial Effects
اثرات و حالات مخصوص سينمايي که به آن به طور کلي «قصه هاي سينمايي» هم اطلاق ميشود. در فيلمسازي عموماً يعني چيزي را که واقعاً رخ نداده (و گاه نميتواند رخ دهد) با تدابيري مطابق واقع جلوه دادن (يا اثر و حالت واقعيت را ايجاد کردن). تمام آنچه که غيراز فيلمبرداري از مناظر و اتفاقات و عملي در فيلم مي آيد، شامل همين حالات و اثرات مخصوص ميشود، اين اثرات در نتيجه ساختگي و غيرمستند هستند (يعني در فيلم مستند جايي ندارند). در نوشته هاي شروع فيلم تفاوتي گذاشته ميشود بين «اثرات مخصوص» speciall Effects و «اثرات مخصوص فيلمبرداري» special photographic effects«اثرات مخصوص» تمام چيزهايي است که عملاً جلوي دوربين انجام ميشود و شامل رويدادهاي خطرناک و غيرعادي، آتش سوزي، زلزله، توفان، پرت شدن از بلندي، نيزه به تن فرورفتن و امثالهم ميشود.
اغلب دراين موارد نمونه (مدل) هاي کوچکتر از واقع به کار ميرود. «اثرات مخصوص فيلمبرداري) شامل بعضي بديهيات ونقطه گذاريهاي فيلمي مثل محو وتداخل تصوير( Dissolve)، کند يا سريعتر شدن فيلم، ثابت شدن تصوير وتحرک دادن به تصوير يا جسم ثابت (Animation) و امثالهم ميشود. به حلقه هاي سينمايي جلوه هاي ويژه نيز گفته ميشود.

LaDy Ds DeMoNa
8th April 2010, 11:30 PM
خارجيExterior

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/dolly02.gif
اين کلمه و کلمه مقابلش «داخلي» Interior در فيلمنامه يکي از دو کلمه مشخص کننده هرفصل از ماجراست. در شروع فصل قيد ميشود که خارجي يا داخلي است و در روز يا در شب مي گذرد. بديهي است که صحنه خارجي ممکن است که در محوطه داخل استوديو و فيلمبرداري و به جاي صحنه خارجي واقعي قلمداد شود.
آوردن اين دوکلمه (خارجي يا داخلي) بيشتر به کار فيلمبردار و کارگردان مي آيد. زيرار نگ نور خورشيد و مهتاب با رنگ نور لامپ تنگستن متفاوت است و بايد براي يکدست شدن رنگ از فيلتر مخصوص استفاده شود. (رنگ نور خورشيدسفيد و رنگ لامپ تنگستن زرد يا نارنجي است. البته رنگ نورخورشيد و مهتاب سفيد مايل به آبي ما باشد).

LaDy Ds DeMoNa
8th April 2010, 11:30 PM
دالي (ارابه) Dolly

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/projector02.gif
سکويي چرخدار براي حرکت دادن دوربين فيلمبرداري که معمولاً براي دقت و بي صدايي با دست حرکت داده ميشود. ارابه گاهي روي ريل و گاهي با چرخهاي لاستيکي روي سطوح صاف قابل حرکت است فيلمبردار و مسئول تنظيم عدسي براين سکوي چرخدار قرار مي گيرند.
حرکت دوربين روي سکوي چرخدار را هم Dolly مي گويند.


دستگاه نمايشProjector
همان که به فارسي اصطلاحاً آپارات مي گويند.


دکوپاژDecoupage
طرح و شکل فني فيلم به ترتيب و نظام نماها، حرکت دوربين و سايرخصوصيات فني در فيلمنامه نويسي. «دکوپاژ» کردن فيلمنامه يعني بعداز نوشتن شرح صحنه و گفتگوها. اضافه کردن نکات فني مربوط به فيلمبرداري، مثل نوع «نما» (نزديک ، دور و ...) حرکت دوربين، نوع عدسي و غيره. فرانسوي ها محسوس نبود. اصطلاح «دکوپاژ پلاستيک» را به کار ميبرند.
لازم به ذکر است دکوپاژ کردن فيلمنامه فقط توسط کارگردان صورت مي گيرد و فيلمنامه نويس اجازه نوشتن فيلمنامه دکوپاژ شده را ندارد.


دوربين ذهنيSubjective camera

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/dissolve02.jpg
«نما»يي که ظاهراً از دريچه چشم قهرمان داستان يا کسي که تماشاگر صحنه است نشان داده ميشود. يعني دوربيني جاي چشم (و داخل ذهن) او قرار دارد.
اين اصطلاح همچنين معادل است با «نماي ديد) The point of view shot که اختصاراً P.O.V گفته ميشود.


ديزآلوت داخل تصاوير Dissolve
محو تدريجي يک تصوير و ظهور تدريجي تصويري ديگر بر آن تداخل تصويرها يک جور نقطه گذاري در بيان داستان و نمودار گذشت زمان و تغيير مکان است.
تداخل تصويرها را Lump Dissolveهم مي گويند.


ديفوزرDiffuser
ورقه اي از جنس پارچه ظريف و يا گاز (شبکه ريزبافت) جلوي منبع نور صحنه قرار داده ميشود که نوري که موقع فيلمبرداري بر صحنه مي تابد پخش شود تا سايه روزشنها به اصطلاح نرم شوند. برخي اين اصطلاح را ديفيوز نيز تلفظ مي کنند.

LaDy Ds DeMoNa
8th April 2010, 11:30 PM
راشRushes
نسخه چاپ شده (مثبت) نگاتيوهاي فيلمبرداري شده همراه با صدا را «راش» مي نامند. بازبيني «راش» ها براي کنترل نتيجه کار انجام مي گيرد. در پايان فيلمبرداري «راش» ها دراختيار تدوين کننده فيلم قرار مي گيرد تا در دومرحله تدوين اوليه (راف کات) و تدوين نهايي (ناين کات) به صحنه هاي فيلمبرداري شده نظم و ريتم پيشرفت منطقي داستان را بدهد.


راف کات Rough cut

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/reflect02.jpg
يکي از مراحل تدوين فيلم، بريدن فيلم و سرهم کردن صحنه ها، به نحوي که صحنه ها فقط مطابق تداوم داستاني دنبال هم قرار بگيرند و بين «نما» هاي منفر پيوند تميز و بدون جهش نباشد.


رفلکتور Reflector
سطح شفاف بازتاباننده نور (معمولاً داراي آب نقره) كه در فيلمبرداري صحنههاي نارنجي نور خورشيد را به وسيله آن به صحنه باز مي تابانند و وسيله اي براي تأمين روشنايي صحنه است.


رويداد موازيParallel Action

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/angles01.gif
دو واقعه ي همزمان كه در فيلم به طور موازي و همگام پيش برده شوند. نظير صحنه اي كه در آن كسي قصد قهرمان زن فيلم را داشته باشد و در همين خلال ما قهرمان مرد داستان را ببينيم كه دارد به سرعت و شتابان خود را به محل واقعه ميرساند تا زن را نجات دهد و اين دو واقعه مرتب به طور متناوب، يك تكه از يكي و تكه اي از ديگري، نشان داده شوند. شيوه نشان دادن متناوب اين دو واقعه را تدوين و قطع موازي مي گويند.

LaDy Ds DeMoNa
8th April 2010, 11:30 PM
زاويه، زاويه ديد Angel,Angel of view
زاويه اي كه در آن نگاه دوربين فيلمبرداري «موضوع» را دربرمي گيرد. عدسي زاويه بازwide Angle حوزه وسيعتري را شامل ميشود. عدسي تله فتو Telephoto (مخصوص فيلمبرداري از دور) حوزه باريکتري را نشان ميدهد. دوربين اگر از پايين به موضوع نگاه کنند، از زاويه سربالا Low Angle فيلمبرداري مي كند و برعكس از زاويه سرازيرHigh Angle فيلمبرداري مي كند.


زاويه مخالفReverse Angle
«نما»يي كه جهت مقابل و مخالف «نما»ي قبل از خود را نشان ميدهد. مثل صحنه گفتگو كه اول يك شخص نشان داده ميشود و بعد در زاويه مخالف طرف مقابل وي.

LaDy Ds DeMoNa
8th April 2010, 11:31 PM
سروصداهاي متفرقهSound Effects
تمام صداهاي فيلم به جز گفتگوها و موسيقي،سروصداهاي مختلف (صداي پا،موتور اتومبيل، ريزش آب، غرش هواپيما و غيره).


سكانس (فصل)Sequence

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/Scenario01.jpg
قسمتي از فيلم كه خود به خود جزئي كامل است و معمولاً با «روشن شدن تدريجي تصوير»Fade-in شروع و به «تاريكي تدريجي» Fade-outختم ميشود. اگر خواسته باشيم فيلم را به داستان بلند شبيه كنيم< «سكانس» معادل «فصل» در كتاب خواهد بود.


سناريو (فيلمنامه)Scenario

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/story-board02.jpg
واژه اي ايتاليايي، طرح داستان فيلم كه صحنه به صحنه و فصل به فصل دنبال هم آمده و نمودار وقايع و شخصيتهاي ماجرا باشد. اين واژه در سينماي فرانسه و ايتاليا مرسوم است و معادل آن ....... آمريكا و انگليس Screen play است.

سناريوي مصور شدهStory Board
يك سري نقاشي پشت سر هم كه با چند سطر نوشته زير هر تصوير، قصه يا سناريوي فيلم را بيان كند. اين نوع سناريوي مصور شده كه در كار ساختن فيلمهاي نقاشي متحرك Animation تقريباً هميشه معمول است، در كار ساختن فيلمهاي زنده و عادي نيز به وسيله بعضي از كارگردانها به صورت يك راهنماي فيلمبرداري، براي مشخص كردن محل دوربين. تعيين نوع «نما»، حركات دوربين، كادربندي و غيره نيز به كار ميرود.


سينكرون كردن Synchronization

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/synchronization01.jpg
سلسله مراتب (مراحل) تطبيق دادن تصوير و صداي فيلم، به نحوي كه حركات با صداهاي مربوطه خودشان بخوانند و مطابق باشند در تداول به اين عمل سينك صدا و تصوير نيز گفته ميشود.


سينماتوگرافCinematographe
دستگاه فيلمبرداري و دستگاه نمايش افتراعي بردران «لومي ير»Lumiere به ثبت رسانده شد در تاريخ فوريه 1895.


سينماگرCineuste
اصطلاحي وزين تر از كارگردان كه فرانسوي ها (معمولاً در مورد فيلمسازان مهم و هنرمند) به كار ميبرند.

LaDy Ds DeMoNa
8th April 2010, 11:31 PM
صداي اپتيكOptical sound

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/optical-sound01.jpg
صدايي كه به صورت تكه هاي تاريك – روشن و خطوط زيگ – زاگ در حاشيه نوار فيلم،كنار تصوير، در يك نوار ممتد نقش مي بندد و موقع نمايش فيلم، يك چشم الكتريكي تصوير آن را ميگيرد و به صدا تبديل مي كند. «صداي اپتيك» روش معمول ضبط صدا بر فيلم است.


صداي مستقيمDirect sound

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/magnetic-sound01.jpg
صداي سرصحنه، صدابرداري از صحنه در حين و مقارن با فيلمبرداري.


صداي مغناطيسيMagnetic sound

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/scene01.jpg
صدايي كه بر نوار مغناطيسي ضبط شده باشد مثل نوار ضبط صوت.
موقع فيلمبرداري، صدا (شامل گفتگوها و سروصداها) جداگانه بر نوار ضبط ميشود. اين نوار بعداً با نوار موسيقي تركيب (mix) ميشود و در دستگاه «تركيب كننده» (mixer) به صورت يك نوار تصويري، بر حاشيه فيلم ضبط ميگردد و صورت صداي اپتيك را به خود مي گيرد.
در مواردي يك حاشيه و مغزي باريك نوار مغناطيسي در كناره ي فيلم ميدهند و صدا بر اين حاشيه ضبط ميگردد.


صحنه (1)scene
صحنه كوچكترين واحد كامل فيلم است. يك سلسله «نما» يا يك «نما» كه در يك محل مي گذرد و تشكيل يك واقعه را مي دهد. صحنه معادل با «بند» (پاراگراف) دركتاب است.


صحنه (2)s&t
محل و زمينه وقوع صحنه فيلم كه معمولاً در استوديوي فيلمبرداري و به طور مصنوعي (با دكور) ساخته ميشود.


صحنه ياب (ويوفايندر)View finder
«چشمي» مخصوصي كه فيلمبردار از پشت آن صحنه را نگاه مي كند كه ببيند صحنه از دريچه نگاه دوربين فيلمبرداري به چه صورتي ديده ميشود و بر فيلم به چه صورتي ضبط خواهد شد.
«صحنه ياب» سر دوربين سوار استژع در عين حال جدا هم ميتواند باشد كه كارگردان يا فيلمبردار در دست بگيرد و از نقاط و زواياي مختلف صحنه را از زيرنظر بگذراند تا مناسبترين محل را برايقرار دادن دوربين پيدا كند.

طراح هنريArt Director

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/lens04.jpg
به مسئول اين كار، گاهي «طراح اثر» production Designeهم گفته ميشود. طراح مطابق با تاريخ و زمان وقوع ماجراي فيلم و فضاي موردنظر و سبك كارگردان،زمينه هاي وقوع و وسايل را طرح مي ريزد و سايرين طرحهاي او را پيداه مي كنند.
اين اصطلاح در ايران به غلط «كارگردان هنري» ترجمه شده است كه بيشتر در كارهاي تلويزيوني رايج است و مراد از آن همان «كارگردان» ميباشد. نقطه مقابل اين تعبير «كارگردان فني» گذاشته اند كه مقصود از آن تدوين كننده سرصحنه يا مسئول انتخاب دوربينهاي چندگانه ميباشد. در كل هر دو تعبير كارگردان هنري و كارگردان فني غلط ميباشد.

LaDy Ds DeMoNa
8th April 2010, 11:32 PM
عدسي (لنز)Lens

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/lens03.gif
عدسي دوربين فيلمبرداري ، عدسيهاي معمولي فاصله كانوني شان بين 30تا50 ميليمتر است. عدسيهاي داراي فاصله كانوني بيشتر از حد Long Lenses براي گرفتن «نما»هاي دور به كار ميروند. (وTelephoto Lens هم خوانده ميشوند). عدسيهاي داراي فاصله كانوني كمتر از حد معمول short focus Lensesحوزه ديدي بيشتر از حدمعمول را دربرميگيرند (و عدسي Wide Angle هم خوانده ميشوند).


عدسي زومZoom Lens
عدســي داراي فاصله كانوني قابل تغييــر از حد يك «عدسي زاويه بــاز» wide Angle عدسي تله فتوTele photoم» شبيه به تلسكوپ و دوربينهاي يك چشمي در خود جمع شونده است و به فيلمبردار اين امكان را مي دهد كه در حين كار، بدون حركت دادن دوربين، موضوع فيلمبرداري را جلو بياورد يا عقب ببرد.


عمق صحنهDepth Field
قسمتي از حوزه ديد عدسي دوربين كه در آن جسم داراي وضوح (focus) است و جزييات خطوطش به روشني ديده ميشود.

LaDy Ds DeMoNa
8th April 2010, 11:32 PM
فاين كاتFine cut

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/frame01.gif
برش ريز و دقيق، وصل «نما»ها و صحنه ها به هم، جوري كه فيلم جريان و بياني روان (و عليرغم قطع «نما»ها) بدون جهش و تميز داشته باشد. «فاين كات» برش است، دقيق، درمقابل، برش خام و ناپرورده «راف كات» Rough cut كه صرفاً سرهم چسباندن «نما»ها و «برداشت» ها (Tukes) به ترتيب تقدم و تأخر آنها در سناريو است، بدون توجه به ريزه كاريها و تميزي و رواني قطع و وصل «نما»ها.

فريم (كادر)Frame
يك قابل از تصوير فيلم، يك كادر فيلم، يك تصوير واحد از فيلم. به صورت عادي در فيلمهاي 35 ميليمتري هر 24 كادر در يك ثانيه از فيلم را نمايش ميدهد.


فلاش بك (رجوع به گذشته)Flush back
تدبيري سينمايي در بيان قصه كه طي آن، فيلم واقعه زمان حاضر را رها مي كند و (معمولاً از نظر يكي از قهرمانان داستان) به نقل اتفاقي در گذشته ميپردازد.


فلاش فوروارد (تجسم آينده)Flash Forward

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/focus01.gif
معكوس يادآوري گذشته، موقعي كه فيلم در نقل قصه ناگهان به زمان آينده مي جهد و مثلاً يكي از شخصيتها، اتفاقاتي را كه قرار است بعدها رخ دهد درنظر مجسم ميكند و فيلم اين اتفاقات را نشان ميدهد.


فوكوس (وضوح)Focus
خطوط منعكس از جسمي كه روبروي عدسي دوربين فيلمبرداري قرار دارد، بعداز عبور از عدسي در يک نقطه (محور تقاطع) به هم مي رسند و جسم در اين نقطه واضح ديده ميشود، يعني تصويري که چشم از دريچه دوربين مي بيند (و بر فيلم نقش مي بندد) داراي وضوح است.


فيدآت (تاريک شدن تدريجي تصوير) Fade - out
تصوير فيلم به تدريج در سياهي فرو ميرود و صحنه يا فصلي به اين ترتيب ختم ميگردد تا صحنه بعدي به تدريج از درون تاريکي دربيايد. Fade-in


فيداين (روشن شدن تدريجي تصوير) Fade – In

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/filter01.gif
تصوير اول سياه است بعد به تدريج از تاريکي درمي آيد و واضح ميشود. «تصوير روشن شونده» معمولاً بلافاصله بعداز «تصوير تاريک شونده» Fade-out مي آيد و گذر زمان را نشان ميدهد.


فيلتر(صافي) Filter

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/Cameraman01.jpg
ورقه نازکي معمولاً از طلق رنگي که جلوي عدسي دوربين فيلمبرداري قرار مي گيرد تا رنگ نوري را که به فيلم ميرسد تغيير دهد. مثلاً در فيلم سياه و سفيد با قرار دادن «فيلتر» زرد جلوي دوربين، آسمان آبي تيره تر و ابرهاي سفيد مشخص تر ميشود. در فيلم رنگي «فيلتر» براي آن به کار ميرود که نوع نور با حساسيت فيلم رنگي تطبيق داده شود. مثل موقعي که فيلم رنگي مخصوص فيلمبرداري در محيط داخلي را براي فيلمبرداري از صحنه هاي خارجي و در نور بيرون به کار ميبرند. گاه صافيهاي رنگي را براي دادن حالت مبالغه شده و يا ايجاد احساسي خاص در صحنه جلوي منبع نور قرار ميدهند و به صحنه رنگ يا رنگهاي تندي مي دهند.


فيلمبردار Cameraman
بايد دانست که لغت «فيلمبردار» يک اصطلاح است و معمولاً بر سر دوربين فيلمبرداري بيش از يک نقر کار مي کند. دوربين معمولاً يک مسئول دارد (که در واقع فيلمبردار اصلي و مسئول اجراي نظر کارگردان است). اين مسئول را در آمريکا «مدير عکاسي» يا «مدير فيلمبرداري» Cinema to grapher , Director of photography مي گويند.... دوربين فيلمبرداري معمولاً داراي يک فيلمبردار «متصدي دوربين» Camera operator يک «مسئول تنظيم عدسي» تنظيم عدسي» Focus puller يک «مسئول کلاکت» claupper boy و يک يا چند مسئول جابه جا کردن دوربين Grip است.


فيلمبرداري با وقفه Stop-motion photography
فيلمبرداري به شيوه اي که در آن دوربين يک کادر از موضوع، فيلم بگيرد، بعد متوقف شود و پس از مکثي کوتاه يا طولاني ، کادر ديگري را بگيرد و اين کار (با حفظ يکسان بودن زمان بين هر «نوبت فيلم گرفتن» همچنان ادامه پيدا کند. به اين طريق است که شکفتن يک گل را که ممکن است دو سه روز طول بکشد، در فيلم ظرف چندثانيه مشاهده مي کنيم. دوربين به طور خودکار تنظيم ميشود تا در وقفه هايي معين فيلم بگيرد، منتهي بايد زمينه تصوير و نور عوض نشود که در تصوير پرش به وجود نيايد.


فيلم چند داستانه (اپيزوديک) Episode Film
فيلم بلندي که از مجموعه چند فيلم کوتاه تشکيل ميشود و معمولاً موضوع يا مايه واحدي در تمام آنها جريان دارد. فيلم چند داستانه ميتواند کار يک فيلمساز يا اثر کارگردانهاي مختلفي باشد.


فيلمخانه (سينماتک) Cinemateque
موزه و يا آرشيو فيلم


موزه و يا آرشيو فيلم
فيلمي که قابليت جذب روشنايي اش از فيلم معمولي بيشتر است و درنتيجه در نور کم و گاه نور موجود در محيط و بدون احتياج به نورهاي تقويتي و مصنوعي هم ميتوان با آن فيلم گرفت.


فيلم (ري ورسال) Reversal Film
فيلمي که نسخه منفي (نگاتيو) و نسخه مثبت (پوزيتيو) آن يکي است، يعني همان فيلمي را که در دوربين مي گذارند و با آن فيلم مي گيرند بعداز ظهور، نسخه مثبت و قابل نمايش به دست بدهد. فيلمهاي 8 ميلي متري «ري ورسال) هستند.


فيلم سياه Film moir
اصطلاحي که منتقدان سينمايي فرانسه براي توصيف نوعي فيلم جنايي با فضاي دلهره آميز و تيره به کار برده اند، به خصوص فيلمهايي از اين نوع که در دهه 40 و اوايل و50 در آمريکا ساخته شده است ريشه اين تبعيد از اصطلاح «رمان سياه» گرفته شده که فرانسويها به نوعي از رمانهاي فوفناک سبک دوماتيک انگليس اطلاق مي کردند.


فيلم عروسکي Pupped Film
فيلمي که شخصيتها و بازيگرانش عروسک هستند و اغلب به وسيله فيلمبرداري تک کادري را حرکت داده ميشوند، يعني دوربين فيلمبرداري يک کادر از عروسک فيلم ميگيرد. بعد عروسک را حرکت مختصري ميدهند، يک کادر ديگر فيلم مي گيرند و اين کار همچنان ادامه پيدا مي کند و وقتي اين کادرهاي تک – تک گرفته شده دنبال هم نمايش داده شود. عروسک متحرک به نظر ميرسد. براي يک فيلم عروسکي 5 دقيقه اي، عروسک را بايد 7200 بار حرکت داد.

LaDy Ds DeMoNa
8th April 2010, 11:33 PM
فيلمولوژي (فيلم شناسي) Filmology
مطالعه و تحليل سينما به عنوان يک پديده اجتماعي، سياسي و تاريخي


فيلمهاي خياباني Street Film
در داستان اين فيلمها جذبه ترسناک و ممنوع زندگي خياباني، قهرمانان را از درون زندگي کدر و يکنواختشان بيرون مي کشيد و آنان را در خيابان، گاه با فضايي روبه رو مي ساخت که در خانه وجود نداشت.

LaDy Ds DeMoNa
8th April 2010, 11:33 PM
کات (قطع) Cut
قطع از يک «نما» (يا صحنه يا فصل) به «نما» (صحنه يا فصل) ديگر. عوض شدن صحنه با يک جهش (قطع) سازد.


کادر ثابت (فيکسدفريم) Fixed Frame
هنگامي که فيلم در يک تصوير به خصوص از حرکت مي ماند و ثابت ميشود. (اين کار با تکثير و چاپ يک تصوير از فيلم به تعداد زياد انجام مي پذيرد).


کارتون Cartoon
اصلاً يعني نقاشي مضحک (کاريکاتور) که بعداً به طور اصطلاحي براي فيلمهاي (معمولاً کميک) نقاشي متحرک رايج شد.


کارگردان Director
سازنده و مسئول اصلي فيلم، هنرمند آفريننده اصلي پشت سر هر فيلم، ناظر و مدير خلاقه کاري که ساير هنرمندان و متخصصان فني در جريان ساختن فيلم انجام ميدهند، مسئول اصلي شکل و معني بخشيدن به فيلم، رهبري کننده بازي هنرپيشه ها، تعيين کننده سبک تصويري فيلم و نوع فيلمبرداري (رهبري فيلمبردار)، ريتم و نوع تدوين فيلم (رهبري تدوين) و يکي از انتخاب کننده هاي اصلي نوع موسيقي، نوع دکور، لباس و تمام خصوصيات فني و هنري ديگر فيلم.


کراپ دالي Crab Dolly
ارابه مخصوصي که دوربين فيلمبرداري را روي آن سوار مي کنند و ميتواند به هر طرف بچرخد و حرکت کند و به علت سبک و باريک بودن کارکردن با آن آسانتر از ارابه Dolly هاي مرسوم است.


کلاکت Claquette (clupper board)
يک تکه تخته يا تابلوي کوچک که بر آن با گچ اسم فيلم، شماره ي «نما»، نوبت برداشت و اسم کارگردان را مي نويسند و در شروع فيلمبرداري از هر نما جلوي دوربين مي گيرند. دوربين که شروع به کارکرد مسئول کلاکت، دسته اي را که با يک لولا از يکطرف به بالاي کلاکت وصل است با ضربه اي (صداي «دق» ) پايين مي آورد.
«کلاکت» راهنماي مسئول تدوين فيلم در رديف کردن«نما»ها به حساب شماره رديف ازروي سناريو وصداي کلاکت راهنماي مسئول تدوين صدا درتطابق صدا باحرکت (Synchronisation) در شروع هر «نما» است.


کينه توسکوپ kinetoscope
دستگاه نمايش فيلم، اختراعي «اديسون» که درسال 1893 عرضه شد و در آن فيلمهاي گرفته شده به وسيله «کينه توگراف» به طور انفرادي براي افراد نشان داده ميشد. «کينه توسکوپ» چيزي شبيه به «شهرفرنگ» بود که از دريچه پالايش يک تماشاگر ميتوانست فيلم را نگاه کند.


کينه توگراف Kinetograph
اولين دوربين فيلمبرداري که طرح آن را «توماس اديسون» در سال 1891 به ثبت داد. در اين دوربين براي اولين بار نوار فيلم خام قابل انعطاف به کار رفت. فيلم قابل انعطاف اختراع «جرج ايتمن» بود و به همين وضع فيلمهاي امروزي را داشت، يعني فيلم 354 ميليمتري بود و چهار تا سوراخ درهر طرف يک کادر قرار داشت، منتهي در دوربين «کينه توگراف» فيلم به جاي آنکه مثل امروز عمودي حرکت کند، افقي حرکت ميکرد.

LaDy Ds DeMoNa
8th April 2010, 11:33 PM
گفتار Narration commentary
صدايي که روي تصوير و صحنه فيلم مي آيد (و گوينده اش ديده نميشود) و صحنه را همراهي ميکند. گفتار ممکن است شرح خود صحنه باشد و يا ربطي به تصويري که مي بينيم نداشته باشد و موضوع ديگري غيراز واقعه روي پرده را بيان کند. به اين اصطلاح «Voice-over» نيز گفته ميشود.

LaDy Ds DeMoNa
8th April 2010, 11:33 PM
متصدي ميزان کردن عدسي دوربين Focus Puller

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/location02.jpg
موقع فيلمبرداري، دوربين فيلمبرداري، دوگرداننده اصلي دارد: فيلمبردار که عملاً فيلم مي گيرد و متصدي عدسي که مواظب است که با جابه جا شدن دوربين و تغيير فاصله جسم تا دوربين، تصوير هميشه واضح بماند و درنتيجه بايد فاصله کانوني عدسي را مطابق با حرکت دوربين و فاصله با جسم، مرتب تغيير دهد.


محل فيلمبرداري (خارج از استوديو) Location
هر محلي، غيراز صحنه ي استوديو که در آن فيلمبرداري صورت مي گيرد، اعم از محيط خارجي يا محيط داخلي (ساختمان واقعي).


ملودرام Meloderame
ملودرام» در اصلي يعني درام (نمايش) همراه با موسيقي (ملودي)، معني دقيقترش نوعي درام قرن نوزدهم است که به صورتي ابتدايي به مبارزه بين قهرمان مثبت با آدمهاي ناجنس ميپرداخت. در ايام اخير «ملودرام» به درامهاي احساساتي سبک و سطحي اطلاق ميشود.


منشي صحنه Scriptgirl

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/moviola02.jpg
کسي که جزئيات هر «نما» را يادداشت مي کند که در «نما» يا «نما»هاي بعدي که ظاهراً و از نظر زمان فيلم، دنباله همين «نما» ست ولي در عمل و حين فيلمبرداري ممکن است فاصله زماني زيادي بين آنها افتاده باشد. اين جزئيات با هم جور باشند و صحنه ها از لحاظ جزئيات و کليه خصوصيات تداوم داشته باشند. «منشي سناريو» نيز در برخي متون نوشته شده است. در انگلستان براي اين فرد عنوان منشي تداوم صحنه ها Continuity Girl به کار مي رود.

مو ويلا (ميرمونتاژ) Moviola
ميز مخصوص تدوين فيلم که متصدي برش و يا تدوين فيلم پشت آن مي نشيند، فيلم بر صفحه کوچکي ظاهر ميشود و تصوير را ميتوان نگاه داشت، به عقب و يا جلو برد و حرکت آن را سريع کرد و هرجا لازم بود روي نوار فيلم را علامت گذاشت و همانجا يا بعداً بريد. نوار صدا هم جداگانه روي همين ميز حرکت ميکند و ميتواند مکان با تصوير و يا جدا از آن تدوين شود.


ميزانسن Mise enscene
اصطلاحي فرانسوي که اصلاٌ تئاتري است و اجرا و به تحقيق درآوردن نمايشنامه را معني ميدهد. در سينما، «ميزانس» يعني قسمتي از کار فيلمسازي که روي صحنه انجام ميگيرد، مثل بازي دادن هنر پيشه ها، انتخاب جا و حرکت دوربين، نورپردازي و غيره.
همچنين نوع کادر و «نما» حرکت دوربين و نور يا رنگ پردازي براي بيان معنويات، احساسات و تفکرات.

LaDy Ds DeMoNa
8th April 2010, 11:34 PM
نگاتيو (فيلم منفي) Negative

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/shot02.gif
نسخه منفي فيلم که فسمتهاي تاريک و روشن بر آن معکوس ثبت شده و پس از چاپ از روي آن، نسخه مثبت (positive) به دست مي آيد.


نما Shot

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/over_shoulder01.jpg
مقدار تصويري که دوربين فيلمبرداري بدون قطع از يک صحنه مي گيرد. «نما» کوچکترين واحد ساختمان فيلم است و يک فيلم از «نما»هاي متعدد (حدود 600 تا 1000نما) تشکيل ميشود.


نماي از روي شانه over – the – shoulder-shot
«نما»يي که معمولاً در صحنه هاي گفتگو به کار ميرود. به اين ترتيب که دوربين از بالاي شانه و پشت يکي از دوطرف، صورت يا نيم تنه طرف مقابل او را نشان ميدهد و اين کار ضمن گفتگوي آن دو، به طور متناوب تکرار ميشود.


نماي پوشش دار Matt shot
نوار فيلمي که قسمتي از کادر تصوير آن داراي پوششي است که نور از آن رد نميشود. وقتي که اين نوار پوشش دار با نوار فيلمي که بر آن تصويري عادي گرفته شده، يک جا چاپ شود، در طول اين تکه فيلم، قسمتهايي پوشيده مي ماند. روي اين قسمتهاي پوشيده مانده، بعداً ميشود تصوير ديگري (را که جداگانه گرفته شده) چاپ کرد. اين شيوه، وسيله اي است براي اينکه دو تصوير که جداگانه فيلمبرداري شده اند روي هم يا کنار هم طوري قرار بگيرند که به نظر برسد جزء يک منظره واحد هستند. مثل آدمها بر زمينه اي از طبيعت يا افرادي در داخل اتومبيل که پشت سرشان منظره بيرون وجود دارد.
از آن جايي که موقع فيلمبرداري از يک قسمت صحنه، زمينه پشت سر که قرار است بعداً بر آن تصويري جداگانه چاپ شود، زمينه اي به رنگ آبي يا رنگ زرد است، به شيوه «پوشش» شيوه ي «پرده آبي» Blue screen يا «پرده زرد» Yellow screen هم مي گويند.


نماي تمام قد Full shot
نمايي که در آن تماس پيکر شخص ديده شود. معادل با medium Long shot


نماي خيلي درشت Extreme close-up
نمايي درشت تر و نزديکتر از نماي نزديک (close-up اگر نماي درشت، مثلاً چهره اي را نشان دهد، «نماي» خيلي درشت جزئي از اين چهره، مثلاً لبها يا چشمها خواهد بود. به اين نما، «نماي جزئيات» (Detail shot) و (Big close-up) هم مي گويند.


نماي خيلي دور Extreme long-shot
نمايي دورتر و ريزتر از نماي دور (long-shot) مثلاً اگر نماي دور يک خانه را نشان بدهد، نماي خيلي دور اين خانه را با محوطه ي اطرافش مثلاً در وسط صحرا يا جنگل نشان خواهد داد.


نماي درشت Close-up
نما يا تصوير درشتي که دوربين فيلمبرداري از فاصله نزديک از موضوع مي گيرد. صورت يک شخص، دستهاي يک انسان، کتابي روي ميز، يک گلدان گل، اين نما به اختصار c.u نوشته ميشود.


نماي دور، نماي عمومي Long shot
نمايي که حداقل تمام هيکل موضوع فيلمبرداري و گاه کمي بيشتر را دربرميگيرد.


نماي دونفره Two-shot
نمايي که در آن دونفر با هم (معمولاً نيم تنه) نشان داده ميشوند.


نماي کلي master shot
يک نماي عمومي از صحنه، نماي دور و دربرگيرنده تمامي صحنه. يک برداشت (Take) طولاني از تمامي صحنه به صورت نماي عمومي. کار گردآوري «نما»هاي نزديکتر را آسان ميسازد. متصدي تدوين هر بار که کارش لنگ شد از اين نما استفاده مي کنند.


نماي لايي Insert
نمايي درشت از يکي از جزئيات صحنه (Detail shot) که اهميت عمده اي در جريان وقايع صحنه دارد و خبر يا اطلاع مهمي ميدهد و ميان وقايع ظاهر ميشود. مثل نمايي از يک نامه، يک کليد، يک کارد.


نماي متحرک Tracking shot
نمايي که با دوربين متحرک گرفته شود. دوربين ممکن است بر ارابه اي که روي ريل حرکت مي کند سوار باشد و يا ارابه روي ريل نباشد و بر چرخهاي لاستيکي حرکت داده شود و با دوربين به هر وسيله ممکن مانند اتومبيل و ... حرکت داده شود.
Tracking همان معني Dollying و Truking را دارد. به اين نما Travelling shot هم مي گويند.
نماي متوسط Medium shot
نمايي که حدفاصل بين نماي دور و نماي نزديک است.


نماي مدل Model shot
نمايي که در آن از نمونه هاي کوچک (ماکت) اجسام استفاده و به جاي جسم بزرگ اصلي ارايه شده باشد. يک جور حقه ي سينمايي است. مثل دريايي که بر آن ظاهراً کشتي ها شناور باشند يا پلي منفجر ميشود و ... ولي در واقع آنها نمونه هاي کوچک هستند.


نماي نقطه نظر Point-of-view shot
نمايي که صحنه را از دريچه ي ديد و چشم يکي از شخصيتهاي فيلم نشان بدهد. گويي او آن صحنه را مي بيند. به طور خلاصه به اين نما p.o.v هم اطلاق ميشود.


نماي هوايي Aerial shot
نمايي که دوربين فيلمبرداري از هوا، از ارتفاع نسبتاً زياد، از بالاي جرثقيل مخصوص فيلمبرداري، از داخل هواپيما و يا هلي کوپتر مي گيرند. به اين نما هلي شات نيز مي گويند.


نوار سروصداهاي متفرقه (ساندافکت) Effects Track

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/key-light01.jpg
صداي فيلم از سه نوار (Track) در اصل جداگانه، تشکيل ميشود. نوار گفتگوها (Dialogues) نوار سروصداهاي متفرقه (musical score) و نوار سروصداهاي متفرقه (sound Effects) که اين هر سه به وسيله متصدي تدوين صدا در آخر، روي يک نوار صوتي واحد ترکيب (mix) ميشود.


نور اصلي صحنه (key Light)

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/fill-light04.gif
نور اصلي که براي روشن کردن صحنه، موقع فيلمبرداري به کار ميرود.


نور مکمل Filler Light (Fill light)
روشنايي کمکي که از طرف مقابل منبع اصلي نور (key light) به موضوع فيلمبرداري تابانده ميشود و سايه ها را نرم و کمي روشنتر ميکند و به قسمتهايي که در تاريکي مانده اند و «نور اصلي» به آنها نرسيده روشنايي مي بخشد. «نور مکمل» ضعيفتر از «نور اصلي» است.


نوع ( ژانر) Genre
کلمه اي فرانسوي، اصلاً به معني نوع و گونه، در سينما نوعي و گروهي فيلم خاص مثل ژانر «وسترن»، ژانر «موزيکال» و غيره.

LaDy Ds DeMoNa
8th April 2010, 11:34 PM
وايپ wipe

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/spaghetti-western02.jpg
يک شيوه نقطه گذاري سينمايي و وسيله اي براي انتقال از يک صحنه به صحنه اي ديگر. در اين طريقه خطي از يک قسمت در سطح تصوير (به طور افقي، عمودي، مايل، چرخان يا بازشونده از وسط تصوير به شکل v و غيره) حرکت مي کند و در جريان اين حرکت صحنه قبلي را محو و صحنه جديد را جايگزين آن مي کند. اين تدبير در فيلمهاي سابق زياد معمول بود و امروز کمتر از آن استفاده ميشود.


وسترن اسپاگتي spaghetti western
کنايه از وسترن ايتاليايي، که از سال 1964 با فيلم «براي يک مشت دلار»، ساخته «سرجولئونه» ساختن آنها شروع شد و به سبب خشونت و تحرک ظاهري بيش از اندازه اش، بسيار جلب نظر کرد و در دهه 60 بازار سينماهاي جهان را از انواع مشابه آکنده ساخت.


وضوح Definition

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/Deep_Focus01.jpg
اصطلاحي که در مورد فيلم نام (Film stock) به کار ميرود و نمودار قدرت و قابليت فيلم در تعيين و تفکيک عناصر تصوير است. اگر اجزاي تصوير از هم قابل تعيين و تفکيک باشند فيلم داراي «وضوح ظريف» (Fine Definition) است وگرنه، تصوير چرک به نظر مي رسد و نقطه هاي ريز سياه و سفيد که در کنار هم قرار گرفتنشان تصوير را به وجود مي آورد درشت و مشخص هستند و در اين مورد تصوير را «دانه – دانه» (Grainy) مي گويند.


وضوح تا عمق صحنه Deep Focus

http://www2.irib.ir/amouzesh/o/vajeh_cinema/pics/stunt-man01.jpg
اصطلاحي براي توصيف فيلمبرداري به شيوه اي که در آن اجسام و افراد در صحنه، از قسمت پايين تصوير گرفته و تا دورترين و عقب ترين حدصحنه، واضح باشند.

LaDy Ds DeMoNa
8th April 2010, 11:34 PM
هنرپيشه هاي بدل stunt man
مسئول انجام کارهاي خطرناک در فيلم (پرشها، سقوطها، زدوخوردهاي وحشيانه، معلق زدن با اتوئمبيل و ...) اين افراد را با دستکاري در ظاهر و پوشاندن لباس مشابه با شخصيتهاي اصلي فيلم در نماهاي دور به جاي هنرپيشه اصلي قالب مي زنند. چون اگر با هنرپيشه اصلي صدمه بخورد کار ساختن فيلم متوقف ميشود.حرکات خطرناک(STUNTS) به دقت طرح ريزي ميشود و هنرپيشه هاي بدل که تمرين و ورزيدگي کافي دارند، به مخاطره اي حساب شده دست مي زنند. معذلک در بعضي صحنه هاي خطرناک، گاه بعضي از اين افراد مجروح و حتي کشته ميشوند.

LaDy Ds DeMoNa
8th April 2010, 11:35 PM
فرهنگ واژه هاي سينمايي




http://www2.irib.ir/amouzesh/menupic/nav/arrow.jpg

آنونس (برنامه آينده) Trailer (http://www2.irib.ir/amouzesh/H/page_sh.asp?key=1&ov=299)



http://www2.irib.ir/amouzesh/menupic/nav/arrow.jpg

تدوين Editing (http://www2.irib.ir/amouzesh/H/page_sh.asp?key=2&ov=299)



http://www2.irib.ir/amouzesh/menupic/nav/arrow.jpg

دالي (ارابه) Dolly (http://www2.irib.ir/amouzesh/H/page_sh.asp?key=3&ov=299)



http://www2.irib.ir/amouzesh/menupic/nav/arrow.jpg

سناريوي مصور شدهStory Board (http://www2.irib.ir/amouzesh/H/page_sh.asp?key=4&ov=299)



http://www2.irib.ir/amouzesh/menupic/nav/arrow.jpg

فريم (كادر)Frame (http://www2.irib.ir/amouzesh/H/page_sh.asp?key=5&ov=299)



http://www2.irib.ir/amouzesh/menupic/nav/arrow.jpg

فيلمولوژي (فيلم شناسي) Filmology (http://www2.irib.ir/amouzesh/H/page_sh.asp?key=6&ov=299)



http://www2.irib.ir/amouzesh/menupic/nav/arrow.jpg

مو ويلا (ميرمونتاژ) Moviola (http://www2.irib.ir/amouzesh/H/page_sh.asp?key=7&ov=299)



http://www2.irib.ir/amouzesh/menupic/nav/arrow.jpg

نماي متوسط Medium shot (http://www2.irib.ir/amouzesh/H/page_sh.asp?key=8&ov=299)

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد