Isengard
7th April 2010, 09:54 PM
برگرفته از سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران ، معاونت سیاسی
منبع اصلی : روزنامه جمهوری اسلامی / گفت وگو از : حسین زکریائی عزیزی
اسارت در جهنم تکریت
به خاطر اختلافی که بین ما و عراقی ها برای نحوه استقرار روی منطقه مرزی وجود داشت ما آنجا مستقر بودیم و این اختلاف توسط نیروهای سازمان ملل بررسی شد و به نتیجه نرسید و نهایتا منجر به این شد که عراقی ها ما را دور زدند و با تانک هایشان پشت ما را بستند و بدون تیراندازی ما را اسیر کردند. در حقیقت ما آخرین گروه ایرانی بودیم که روز عاشورا به اسارت عراقی ها درآمدیم .
گفت وگو با سرهنگ آزاده مجتبی جعفری ; نویسنده و مدیر سازمان ایثارگران نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران
سرهنگ آزاده مجتبی جعفری یکی از رزمندگان ارتش جمهوری اسلامی است که سالهای دفاع مقدس را در جبهه های جنگ سپری کرده و در روزهای پایانی جنگ به اسارت دشمن درآمد.
وی پس از آزادی از بند رژیم بعث به نوشتن روی آورد و اولین اثر تالیفی خود را بنام « جهنم تکریت » به زینت طبع آراسته . وی امروز بعنوان مدیر سازمان ایثارگران نیروی زمینی ارتش در کنار خدمت به ایثارگران این نیروی جان برکف تالیف تاریخ جنگ را نیز در برنامه های خود دارد. برای آشنایی بیشتر با این رزمنده محقق گفت وگویی با ایشان انجام دادیم که از نظر شما می گذرانیم . امید آنکه درنظرتان مقبول افتد.
در ابتدای گفت وگو بفرمائید کی وارد ارتش و همچنین چگونه وارد جبهه های دفاع مقدس شدید
بسم الله الرحمن الرحیم دقیقا یک سال پس از پیروزی انقلاب یعنی بهمن ماه 1358 وارد ارتش شدم . جنگ هم 31 شهریور 1359 آغاز شده بود. از آنجائیکه ما دانشجوی دانشکده افسری بودیم نمی توانستیم در جبهه حاضر شویم ولی بلافاصله در اولین فرصت ایجاد شده یعنی عید سال 1360 داوطلبانه با تعداد زیادی از هم دوره ای هایمان از طریق گروه شهید چمران (جنگ های نامنظم ) وارد سوسنگرد شدیم که امیرحسینی (جانشین فرماندهی نیروی زمینی ) نیز حضور داشتند . روز 12 فروردین سال 1360 برای شکستن سدی که عراقی ها بالای پادگان امیر جلوی کرخه نور بسته بودند یک عملیاتی هم انجام دادیم .
این حضور همچنان ادامه داشت و در هر فرصتی که دست می داد به جبهه می رفتیم . بعنوان مثال تابستان همان سال رفتیم خرمشهر و حدود 20 روز حضور پیدا کردیم تا زمانیکه فارغ التحصیل شدیم و به طور مستمر از اول مهر سال 1362 بعنوان نیروی نظامی و با مسئولیت نظامی وارد جبهه های جنگ شدیم و 5 سال مستمر در جبهه حضور داشتیم . تا اینکه به اسارت دشمن درآمدیم .
کی به اسارت دشمن درآمدید
سال 1367 اواخر جنگ بود که به اسارت دشمن درامدم .
و کی آزاد شدید
حدود دو سال بعد یعنی سال 1369 به وطن بازگشتم .
درمیان مسئولین و فرماندهان ارتش بخاطر مسائل حفاظتی کمتر دیده شده که به بیان خاطرات و تالیف کتاب بپردازند اما جنابعالی با انگیزه و همت خاصی این کار را در ارتش آغاز نمودید بفرمائید از چه وقتی تصمیم گرفتید تا این کار را انجام دهید
معمولا افرادی که به سمت نوشتن و کتابت می روند احتمالا خمیرمایه قبلی هم دارند. ما از همان دوران کودکی به خواندن و نوشتن علاقه داشتیم . من دفترچه خاطرات دوران دبیرستانم را که می نوشتم الان دارم و همچنین خاطرات جبهه را.
ولی به طور جدی بحث خاطرات اسارت بود که مرا وارد این عرصه کرد. دقیقا پس از اسارت مجموعه اتفاقاتی که در آنجا رخ داده بود را به یک زبان ساده نوشتم و اسم آن را گذاشتم جهنم تکریت که دفتر ادبیات حوزه هنری آن را منتشر کرد. البته مسئولین آنجا در ابتدا استقبال نکردند و گفتند از این نوشته ها ما زیاد داریم ولی 48 ساعت بعد تماس گرفتند و ضمن تعریف و تمجید برای چاپ اثر اظهار آمادگی کردند . این کتاب در سال 1375 کتاب منتخب بیست سال ادبیات مقاومت شناخته شد .
به دنبال چاپ این کتاب کار من ادامه پیدا کرد و نسبتا تعداد قابل توجهی از نوشته های رزمندگان را تدوین کردم تا آن کتاب معروف اطلس نبردهای دفاع مقدس بعنوان یک کار جدی و تاریخی دفاع مقدس انجام شد. و هم اکنون نیز بخشی از کارها در سازمان ایثارگران نیروی زمینی به همین امر اختصاص دارد.
یعنی الان در ایثارگران بخشی تحت این عنوان وجود دارد
سازمان ایثارگران دو قسمت دارد. یک قسمت رسیدگی به امور ایثارگران یعنی جانبازان آزادگان و خانواده شهداست . یک قسمت هم تحت عنوان مدیریت حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس . این مدیریت چند بخش دارد که یک بخش آن تبلیغات دفاعی است که وظیفه جمع آوری خاطرات و تدوین و انتشار آن در جامعه را به عهده دارد.
در این بخش چه کارهای ماندگاری انجام دادید
کار زیادی انجام شده است ولی در کنار همه آنها یک کار بسیار حجیم و ریشه ای در حال انجام است .
اگر ممکن است در مورد این کار توضیح بدهید.
این کار مجموعه کتاب تقویم تاریخ دفاع مقدس است . این مجموعه از 1359 6 1 یعنی یک ماه قبل از شروع جنگ تا آخر شهریور 67 را شامل می شود . و مجموعه ای از حوادث روزانه جنگ به همراه مدارک و اسناد بسیار متنوع که توسط 3 تن از امرای بازنشسته که فرماندهان زمان جنگ بودند آقایان امیرپورداراب (از فرماندهان لشکر 21 حمزه ) امیر نبی کریمی (از فرماندهان لشکر 21 حمزه ) و امیر بهروزی (از فرماندهان لشکر 23 تکاور) انجام می شود .
پس هر سه فرمانده لشکر بودند
بله . و با شناخت کاملی که از تاریخ و منطقه جنگی دارند مشغول تالیف این کتب هستند.
الان کار در چه مرحله ای قرار دارد
الان که ما در خدمت شما هستیم 27 جلد این کتاب تدوین شده و 5 جلد آن توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است و به مرور ماهی یک یا دو جلد از آن منتشر خواهد شد.
این کتب حدود چند جلد خواهد شد
پیش بینی می کنیم حدود 60 جلد شود و تقریبا می توانیم بگوئیم در این زمینه نمونه ای این چنینی نداریم .
منبع اصلی : روزنامه جمهوری اسلامی / گفت وگو از : حسین زکریائی عزیزی
اسارت در جهنم تکریت
به خاطر اختلافی که بین ما و عراقی ها برای نحوه استقرار روی منطقه مرزی وجود داشت ما آنجا مستقر بودیم و این اختلاف توسط نیروهای سازمان ملل بررسی شد و به نتیجه نرسید و نهایتا منجر به این شد که عراقی ها ما را دور زدند و با تانک هایشان پشت ما را بستند و بدون تیراندازی ما را اسیر کردند. در حقیقت ما آخرین گروه ایرانی بودیم که روز عاشورا به اسارت عراقی ها درآمدیم .
گفت وگو با سرهنگ آزاده مجتبی جعفری ; نویسنده و مدیر سازمان ایثارگران نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران
سرهنگ آزاده مجتبی جعفری یکی از رزمندگان ارتش جمهوری اسلامی است که سالهای دفاع مقدس را در جبهه های جنگ سپری کرده و در روزهای پایانی جنگ به اسارت دشمن درآمد.
وی پس از آزادی از بند رژیم بعث به نوشتن روی آورد و اولین اثر تالیفی خود را بنام « جهنم تکریت » به زینت طبع آراسته . وی امروز بعنوان مدیر سازمان ایثارگران نیروی زمینی ارتش در کنار خدمت به ایثارگران این نیروی جان برکف تالیف تاریخ جنگ را نیز در برنامه های خود دارد. برای آشنایی بیشتر با این رزمنده محقق گفت وگویی با ایشان انجام دادیم که از نظر شما می گذرانیم . امید آنکه درنظرتان مقبول افتد.
در ابتدای گفت وگو بفرمائید کی وارد ارتش و همچنین چگونه وارد جبهه های دفاع مقدس شدید
بسم الله الرحمن الرحیم دقیقا یک سال پس از پیروزی انقلاب یعنی بهمن ماه 1358 وارد ارتش شدم . جنگ هم 31 شهریور 1359 آغاز شده بود. از آنجائیکه ما دانشجوی دانشکده افسری بودیم نمی توانستیم در جبهه حاضر شویم ولی بلافاصله در اولین فرصت ایجاد شده یعنی عید سال 1360 داوطلبانه با تعداد زیادی از هم دوره ای هایمان از طریق گروه شهید چمران (جنگ های نامنظم ) وارد سوسنگرد شدیم که امیرحسینی (جانشین فرماندهی نیروی زمینی ) نیز حضور داشتند . روز 12 فروردین سال 1360 برای شکستن سدی که عراقی ها بالای پادگان امیر جلوی کرخه نور بسته بودند یک عملیاتی هم انجام دادیم .
این حضور همچنان ادامه داشت و در هر فرصتی که دست می داد به جبهه می رفتیم . بعنوان مثال تابستان همان سال رفتیم خرمشهر و حدود 20 روز حضور پیدا کردیم تا زمانیکه فارغ التحصیل شدیم و به طور مستمر از اول مهر سال 1362 بعنوان نیروی نظامی و با مسئولیت نظامی وارد جبهه های جنگ شدیم و 5 سال مستمر در جبهه حضور داشتیم . تا اینکه به اسارت دشمن درآمدیم .
کی به اسارت دشمن درآمدید
سال 1367 اواخر جنگ بود که به اسارت دشمن درامدم .
و کی آزاد شدید
حدود دو سال بعد یعنی سال 1369 به وطن بازگشتم .
درمیان مسئولین و فرماندهان ارتش بخاطر مسائل حفاظتی کمتر دیده شده که به بیان خاطرات و تالیف کتاب بپردازند اما جنابعالی با انگیزه و همت خاصی این کار را در ارتش آغاز نمودید بفرمائید از چه وقتی تصمیم گرفتید تا این کار را انجام دهید
معمولا افرادی که به سمت نوشتن و کتابت می روند احتمالا خمیرمایه قبلی هم دارند. ما از همان دوران کودکی به خواندن و نوشتن علاقه داشتیم . من دفترچه خاطرات دوران دبیرستانم را که می نوشتم الان دارم و همچنین خاطرات جبهه را.
ولی به طور جدی بحث خاطرات اسارت بود که مرا وارد این عرصه کرد. دقیقا پس از اسارت مجموعه اتفاقاتی که در آنجا رخ داده بود را به یک زبان ساده نوشتم و اسم آن را گذاشتم جهنم تکریت که دفتر ادبیات حوزه هنری آن را منتشر کرد. البته مسئولین آنجا در ابتدا استقبال نکردند و گفتند از این نوشته ها ما زیاد داریم ولی 48 ساعت بعد تماس گرفتند و ضمن تعریف و تمجید برای چاپ اثر اظهار آمادگی کردند . این کتاب در سال 1375 کتاب منتخب بیست سال ادبیات مقاومت شناخته شد .
به دنبال چاپ این کتاب کار من ادامه پیدا کرد و نسبتا تعداد قابل توجهی از نوشته های رزمندگان را تدوین کردم تا آن کتاب معروف اطلس نبردهای دفاع مقدس بعنوان یک کار جدی و تاریخی دفاع مقدس انجام شد. و هم اکنون نیز بخشی از کارها در سازمان ایثارگران نیروی زمینی به همین امر اختصاص دارد.
یعنی الان در ایثارگران بخشی تحت این عنوان وجود دارد
سازمان ایثارگران دو قسمت دارد. یک قسمت رسیدگی به امور ایثارگران یعنی جانبازان آزادگان و خانواده شهداست . یک قسمت هم تحت عنوان مدیریت حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس . این مدیریت چند بخش دارد که یک بخش آن تبلیغات دفاعی است که وظیفه جمع آوری خاطرات و تدوین و انتشار آن در جامعه را به عهده دارد.
در این بخش چه کارهای ماندگاری انجام دادید
کار زیادی انجام شده است ولی در کنار همه آنها یک کار بسیار حجیم و ریشه ای در حال انجام است .
اگر ممکن است در مورد این کار توضیح بدهید.
این کار مجموعه کتاب تقویم تاریخ دفاع مقدس است . این مجموعه از 1359 6 1 یعنی یک ماه قبل از شروع جنگ تا آخر شهریور 67 را شامل می شود . و مجموعه ای از حوادث روزانه جنگ به همراه مدارک و اسناد بسیار متنوع که توسط 3 تن از امرای بازنشسته که فرماندهان زمان جنگ بودند آقایان امیرپورداراب (از فرماندهان لشکر 21 حمزه ) امیر نبی کریمی (از فرماندهان لشکر 21 حمزه ) و امیر بهروزی (از فرماندهان لشکر 23 تکاور) انجام می شود .
پس هر سه فرمانده لشکر بودند
بله . و با شناخت کاملی که از تاریخ و منطقه جنگی دارند مشغول تالیف این کتب هستند.
الان کار در چه مرحله ای قرار دارد
الان که ما در خدمت شما هستیم 27 جلد این کتاب تدوین شده و 5 جلد آن توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است و به مرور ماهی یک یا دو جلد از آن منتشر خواهد شد.
این کتب حدود چند جلد خواهد شد
پیش بینی می کنیم حدود 60 جلد شود و تقریبا می توانیم بگوئیم در این زمینه نمونه ای این چنینی نداریم .